علی آقاجانی
عاشورا و الهامات آن – در طول تاریخ – به زندگانی شیعیان رنگ و بو و محتوایی تازه بخشیده، تمامی شئون آن را متأثر ساخته، با فرهنگ روزمره آنان عجین گشته، و فرهنگی متشکل و مجزا در قد و قامتی جدید شکل داده است که ما آن را فرهنگ عاشورا مینامیم. بنابراین، فرهنگ عاشورا آن دسته از اندیشهها، رفتارها و سنتهایی است که از حادثه عاشورا سرچشمه گرفته و حالت فردی ندارند.
در طول تاریخ و در گذر زمان، آسیبها، تحریفها و آفتهایی متوجه این فرهنگ بوده است که آن را از طراوت و تازگی و پاسخگویی کامل و مداوم به نیازهای زمان بازداشته است. این مسئله ناشی از عوامل مختلفی بوده است که مهمترین آن فلسفهبافیهای انحرافی نسبت به قیام عاشورا بوده است؛ گرچه هرگاه غبارها و پرده پندارهای غلط به کنار رفته، این فرهنگ نقشی دگرگون ایفا نموده است که نمونه بارز آن انقلاب اسلامی ایران است.
در این میان، البته مصلحان و آسیبشناسان آگاه، بیدار، مسئولیتشناس و شجاعی بودهاند که تیرهای ملامت را از هر سو به جان خریدهاند و بر آفتها و آسیبها تاختهاند و بر تحریفات فریاد کشیدهاند. از خیل این مصلحان، استاد شهید مرتضی مطهری، چونان دیدهبانی هوشیار، با فهمی استوار و بیانی گیرا، بر این نابسامانیها و ناهنجاریها برمیآشوبد و فریاد او، با توجه به سیر انقلاب اسلامی، تأثیری به سزا در میان اقشار مختلف مردم میگذارد.
این پژوهش، در پی آن است که دیدگاه استاد مطهری در آسیبشناسی و تحریفشناسی فرهنگ عاشورا که در این مقاله با یکدیگر همسان فرض شدهاند، تبیین نماید. بنابراین چیستی و چگونگی دیدگاه شهید مطهری درباره آسیبها و تحریفات، سؤال اصلی این پژوهش است. در پاسخ به سؤال اصلی، سؤالات دیگری، چون چیستی جایگاه فکری شهید مطهری و روش مطالعاتی ایشان، انواع و عوامل تحریف، تحریفات معنوی، فلسفه صحیح قیام، وظایف عوام و خواص و نقاط اشتراک و افتراق شهید مطهری با روشنفکران دینی و غیردینی و عالمان دینی مورد بررسی قرار میگیرد.
یکم: پایگاه فکری شهید مطهری در آسیبشناسی فرهنگ عاشورا شهید مطهری، سرفصل مستقلی از تفکرات و حرکتهای اصلاحی در فرهنگ عاشورا، هم از حیث گستره و ابعاد تأثیرگذاری، و هم از جهت میزان تأثیرگذاری است. تحلیل و پژوهش وی نسبت به فلسفه قیام عاشورا و آسیبشناسی و تحریفشناسی فرهنگ عاشورا را باید به اختلاط و امتزاج دوگانه فکری استاد معطوف دانست. استاد شهید، از یک سو، شخصیتی برخاسته از پایگاه حوزه علمیه است؛ وی بیشتر عمر خود را صرف تحصیل و تدریس در حوزه علمیه نموده است.(1) ایشان در سن 12 سالگی به حوزه علمیه مشهد عزیمت نمود، و در سال 1316 برای تکمیل تحصیلات عازم حوزه علمیه قم شد که این اقامت، تا سال 1331 (حدود 15 سال) ادامه دارد.
در این مدت سه شخصیت در تکوین و تکمیل بنیادهای فکری استاد، نقش مهمی ایفا مینمایند که استاد نیز در مواضع مختلف، به تجلیل از این سه تن پرداخته و سهم آنان را در پرورش شخصیت فکری خویش ستوده است؛ این سه شخصیت بزرگوار، امام خمینی(ره)، آیتالله العظمی بروجردی و علامه سیدمحمدحسین طباطبایی هستند.
در این دوره، استاد با جدیت به یادگیری معارف غنی اسلامی میپردازد و در شعبههای مختلف آن، به خصوص فقه، اصول و فلسفه مهارت کسب مینماید. در این سالها دو نکته مهم بسیار با اهمیت است؛ نخست اینکه در این دوره استاد آشنایی کامل و عمیقی با اندیشههای دینی و اسلامی پیدا میکند که این فهم عمیق، بعدها در پاسداری از خلوص دینی، خود را به وضوح نشان میدهد؛ ایشان در فقه و اصول به اجتهاد نایل میآیند و در فلسفه، ابتدا نزد امام خمینی(ره) مشغول تحصیل میشود سپس نزد علامه طباطبایی اندیشه فلسفی خود را به بلوغ میرساند.
از این حیث شخصیت استاد در همان زمان و در میان همگنان خویش، شخصیتی ممتاز، روشنبین و آیندهنگر است. نکته دیگر آنکه هر سه این شخصیتها که در ساخت فکری استاد نقش داشتهاند، دارای گرایشات روشنبینانه، تجدیدنظرخواهانه و نقادانه نسبت به وضع موجود عزاداریها بودهاند و خواستار تحول در آن بودهاند.
استاد مطهری، در سال 1331 شمسی، به ناچار به تهران مراجعت میکند و در آنجا به تدریس در مدرسه مروی و تحقیق و سخنرانیهای علمی میپردازد.(2) در همین سالها ایشان با حلقههای گوناگون و تیپهای مختلف روشنفکری دینی آشنا میشوند که نقطه عطفی در زندگی اجتماعی و علمی ایشان محسوب میشود؛ این ارتباط، پس از ورود به دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران افزایش مییابد.
در سال 1334، اولین جلسه تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان، توسط استاد مطهری تشکیل میگردد و در سالهای بعد، ایشان یکی از سخنرانان اصلی انجمن اسلامی پزشکان و و مهندسین است. این ارتباط دوسویه است؛ از یک سو، ایشان مجالی برای طرح اندیشهها و دغدغههای خود مییابد و از سوی دیگر، پرسشها و دغدغههای فکری آنان بر ایشان تأثیر گذارده، زمینههایی نو را پیش روی ایشان میگشاید. به همین جهت ایشان در سال 1346ش، به کمک چند نفر از دوستان خود، حسینیه ارشاد را تأسیس مینماید تا در آن، آموزههای بکر و نوین دینی، مجال طرح یابند و در همین حسینیه ارشاد است که بحثهای مربوط به تحریفشناسی عاشورا در فروردین 1348 مطرح میگردد.
در مورد پایگاه فکری استاد باید گفت که پایگاه فکری ایشان، پایگاه یک عالم مصلح نواندیش اسلامی است؛ ایشان از سویی دغدغه خلوص آموزههای دینی را دارد و از سوی دیگر، دغدغه توانمندی و روزآمدی معارف دینی را در سر میپروراند که اولی به محیط حوزه علمیه و دومی به محیط دانشگاه و حلقههای روشنفکری دینی مربوط میشود در همین راستا، در اندیشههای شهید مطهری، تلفیق مباحث درون دینی با مباحث بروندینی مشاهده میشود و ایشان، هیچگاه نگاهی یک سویه و ناقص به مسائل ندارند. در موضوع مورد بحث، یعنی آسیبشناسی و تحریفشناسی عزاداری نیز، ایشان چنین رویکردی دارد؛ رویکردی که هم به آسیبها و تحریفات لفظی و هم به تحریفات معنوی توجه نشان میدهد و هر دو را به یک سو هدایت میکند.
با این همه، حرکت ایشان یک حرکت بنیادی و اصلاحگرا و به دور از افراط است. ایشان هم به دغدغهها و نقادیهای مرحوم محدث نوری توجه دارد و در آسیبشناسی عاشورا از آن بهره میگیرد و هم به دغدغههای روشنفکران دینی که بیشتر متوجه آسیبهای معنوی فرهنگ عاشورا است، توجه میکند.
دوم. مفهوم، انواع و عوامل آسیبهای (تحریفات) فرهنگ عاشورا
شهید مطهری حادثه عاشورا را واقعه شگفت و عظیمی معرفی میکند که فرصتطلبان و ناآگاهان همواره درصدد تحریف و منحرف نمودن آن بودهاند.
استاد شهید، از نظر لفظی، تحریف را از ماده (حرف) در زبان عربی میداند که به معنای متمایل کردن یک چیز از مسیر اصلی است؛(3) یعنی معادل نسبی تغییر و تبدیل است.
در انواع تحریف، شهید مطهری بر دو نوع اصلی تکیه میکند؛ تحریف لفظی و تحریف معنوی. تحریف لفظی به معنای تصرف در ظاهر لفظ و سخن است و تحریف معنوی، تغییر مراد و مفهوم سخن است.(4)
ایشان سپس به کاربرد لفظ تحریف در قرآن اشاره میکند و تحریف را از نظر قرآنی به یهودیان منتسب میداند و به این آیه از قرآن اشاره میکند که میفرماید:
«افتطمعون ان یؤمنوا لکم و قد کان فریق منهم یسمعون کلام الله ثم یحرفونه من بعد ما عقلوه»(5) که قرآن طی آن تحریف در کلام خداوند را پس از فهم معنای واقعی، به یهود نسبت میدهد.
مصادیق تحریفات لفظی
چنان که بیش از این گفته شد، شهید مطهری در بخش تحریفات لفظی، به شدت از مرحوم محدث نوری و کتاب او در زمینه تحریفات عاشورا، یعنی لؤلؤ و مرجان متأثر است.(6) ایشان مصادیق تحریفات لفظی را بیشتر از لؤلؤ و مرجان نقل نموده و صراحت و شجاعت محدث نوری را تحسین مینماید.
یکی از این مصادیق، آب خواستن امام حسین(ع) در پایین منبر علی(ع) و آب آوردن عباس(ع) برای ایشان است.(7) نمونه دوم جلال و شکوه و جبروت و روی کرسی مرصع نشستن سیدالشهدا در مکه است.(8) نمونه سوم، حضور لیلا مادر علیاکبر در کربلا و نذر او که اگر علیاکبر سالم بماند، او مسیر کربلا تا مدینه را ریحان بکارد. نمونه دیگری که شهید مطهری از قول محدث نوری نقل مینماید، داستان عروسی قاسم در روز عاشورا است.(9) مصادیق دیگری که ذکر میشود، زنده شدن هاشم مرقان در روز عاشورا و داشتن نیزهای با 60 ذرع و رقم سپاه عمر سعد به یک میلیون و ششصد هزار نفر، هفتاد ساعته بودن روز عاشورا، کشته شدن سیصد هزار نفر به دست امام حسین(ع) و ملاقات امام زینالعابدین با جابر در روز اربعین است.(10)
شهید مطهری پس از ذکر این مصادیق و نشان دادن بیپایگی آنها مینویسد: «آن چیزی که بیشتر دل انسان را به درد میآورد، این است که اتفاقاً در میان وقایع تاریخی، کمتر واقعهای است که از نظر نقلهای معتبر، به اندازه حادثه کربلا غنی باشد؛ یکی از چیزهایی که سبب شده متن این حادثه محفوظ بماند و هدفش شناخته بشود، این است که در این حادثه خطبه زیاد خوانده شده است».(11)
ایشان در ادامه میگوید: «قضایای کربلا، قضایای روشنی است و سراسر این قضایا هم افتخارآمیز است، ولی ما آمدهایم چهره این حادثه تابناک تاریخی را تا این مقدار خدشهدار کردهایم؛ بزرگترین خیانتها را ما به امام حسین(ع) کردهایم».(12)
عوامل تحریف
شهید مطهری، عوامل تحریف را به دو بخش تقسیم میکند؛ عوامل عمومی و عوامل خصوصی. عوامل عمومی تحریف، به حادثه عاشورا اختصاص ندارند. ایشان در عامل اغراض دشمنان و حس اسطورهسازی بشر را از عوامل عمومی تحریف فرهنگ عاشورا معرفی میکنند.
درباره عامل اول، ایشان به تلاش حکومت اموی از همان ابتدای کار، برای تحریف نهضت حسینی اشاره میکنند و برای مثال، نامه یزید به ابنزیاد مبنی بر اخلال و افساد مسلم در کوفه را مطرح میکند.(13) اما شهید مطهری با ذکر این عامل مینویسد: «این تحریف اثر نکرد. در حادثه کربلا با کمال تأسف هر چه تحریف شده است از ناحیه دوستان است».(14)
دومین عامل عمومی، تمایل بشر به اسطورهسازی و افسانهسازی است. ایشان مثالهایی از اسطورهسازیها درباره ابوعلی سینا و شیخ بهایی نقل میکند و آنگاه نمونههایی از آن را در تاریخ اسلام ذکر میکند.
اما عامل خصوصی، یعنی عاملی که عمومیت ندارد، بلکه مختص، حادثه عاشورا است، چیست؟ شهید مطهری این عامل خصوصی را در پاسخهای انحرافی به چرایی تأکید و دستورات اکید معصومین(ع) به تجدید خاطره و مصیبت امام حسین(ع) میداند. پاسخهایی چون تسلای خاطر حضرت زهرا(س) کفاره گناهان بودن و نیز استفاده از وسیله نامقدسی همچون دروغ و ریا برای یک هدف مقدس.
شهید مطهری و کتب تحریفگر
شهید مطهری در این زمینه از دو کتاب که دارای تحریفات فراوانی هستند، نام میبرد که ظاهراً این نیز به پیروی از مرحوم محدث نوری است. استاد به شدت به این دو کتاب میتازد. وی نسبت به ملاحسین کاشفی، مؤلف روضةالشهدأ که اگرچه او را فردی دارای فضل میداند که در وعظ تبحر داشته است، اما در عقیده وی نسبت به تشیع اظهار تشکیک مینماید و او را از این جهت فردی بوقلمونصفت مینامد(15) و روضةالشهدأ را حاوی جعلیات بیشماری در نقل وقایع و ثبت اسامی و داستانها و حاوی افسانهپردازی معرفی مینماید.
ایشان همچنین کتاب اسرارالشهادة تألیف مرحوم ملا آقا دربندی را نیز یکی از منابع تحریفزا درباره عاشورا معرفی میکند. و درباره اسرارالشهادة مینویسد: «تمام حرفهای روضةالشهدأ را به اضافه یک چیزهای دیگر، همه را یک جا جمع کرد که دیگر واویلا است؛ واقعا بر اسلام باید گریست».(16)
سوم. شهید مطهری و تحریفات معنوی در فرهنگ عاشورا
شهید مطهری از تحریف معنوی به توجیه و تفسیر خلاف معنی واقعی یاد میکند و نمونهای از تحریف معنوی در صدر اسلام را تحریف این جمله پیامبر به عمار که فرمودند: «ای عمار تو را دستهای سرکش میکشند»، معرفی میکند. این جمله توسط معاویه تحریف معنوی شد و او گفت که عمار را علی(ع) کشته است که او را به جنگ آورده است.(17)
شهید مطهری با بیان شروط مقدس بودن یک نهضت، یعنی شخصی نبودن و انسانی بودن یک نهضت، دارای بینش و بصیرت قوی بودن و پیشتاز بودن و تک بودن(18)، نهضت حسینی را نهضتی مقدس برمیشمارد و به بیان این نکته میپردازد که هر چه نهضت مقدستر و دارای اهدافی عالیتر باشد، تحریفات معنوی در آن بیشتر است.
شهید مطهری دو تحریف معنوی در نهضت عاشورا ذکر میکند و به صورتی جدی به نقد آن میپردازد. نخستین تحریف معنوی که استاد از آن یاد میکند، این تفکر است که شهادت حسین(ع) کفاره گناهان امت است. ایشان این تفکر را تفکری مسیحی معرفی میکند و میگوید: «میگوییم امام حسین کشته شد، برای اینکه گناهان ما بخشیده شود. نمیدانیم که این فکر را ما از دنیای مسیحیت گرفتهایم؛ ملت مسلمان خیلی چیزها را، ندانسته از دنیای مسیحیت بر ضد اسلام گرفت؛ یکی همین است. یکی از اصول و معتقدات مسیحیت، مسئله به صلیب رفتن مسیح است. برای اینکه فادی باشد.
الان «الفادی» لقب مسیح است... میگویند مسیح به دار رفت و این به دار رفتن عیسی، کفاره گناهان امت است. فکر نکردیم که این حرف مال دنیای مسیحیت است و با روح اسلام سازگار نیست؛ با سخن حسین سازگار نیست؛ به خدا قسم تهمت به اباعبدالله است... اباعبدالله که برای مبارزه با گناه کردن قیام کرد، ما گفتیم قیام کرد که سنگری برای گنهکاران بشود؛ ما گفتیم یک شرکت بیمه تأسیس کرد، بیمه گناه. گفت شما را از نظر گناه بیمه کردم، در عوض چه میگیرم؟ شما برای من اشک بریزید، من در عوض گناهان شما را جبران میکنم.»(19)
دومین تحریف معنویای که شهید مطهری به تبیین آن میپردازد، آن است که نهضت حسینی، نهضتی است که به امام حسین(ع) اختصاص یافته است. استاد شهید، نتیجه چنین فلسفهای را غیرقابل پیروی بودن نهضت میداند. شهید این سخن را با کلام خود امام حسین(ع) مغایر میداند که آن حضرت علت قیام را به اصول کلی اسلام معطوف نموده است، نه یک دستور خصوصی. ایشان مینویسد: «امام حسین(ع) مکتب به وجود آورد، ولی مکتب عملی اسلامی؛ مکتب او همان مکتب اسلام است. ولی اسلام بیان کرد و حسین عمل کرد. در درجه اول بیش از هر کس دیگر عمل کرد، ماهرانه آن را تحریف کردیم. برای اینکه این حادثه را از مکتب بودن خارج کنیم و قهراً از قابل پیروی بودن خارج کنیم. وقتی از مکتب خارج شد، دیگر قابل پیروی کردن نیست. وقتی قابل پیروی نشد، پس دیگر از حادثه کربلا، نمیشود استفاده کرد. از اینجا ما حادثه را از نظر داشتن اثر مفید عقیم کردیم».(21)
فلسفه دستور ائمه اطهار(ع)
شهید مطهری یکی از مسائلی را که موجب تعبیر و تفسیر بد و نارسا از حادثه عاشورا شده است، تعبیر نادرست از تأکید ائمه به سوگواری بر سیدالشهدا(ع) میداند. ایشان در این زمینه، دو پاسخ انحرافی به این پرسش که چرا ائمه، به سوگواری بر امام حسین دستور دادهاند را دو تحریف معنوی در فرهنگ عاشورا معرفی میکند.
ایشان پاسخ اول را سوگواری به خاطر تسلای خاطر حضرت زهرا(س) عنوان میکند و به شدت به این ایده میتازد و آن را توهینی بزرگ به حضرت زهرا میداند.(21) استاد شهید پاسخ دوم را، بیتقصیر کشته شدن و مظلوم بودن امام حسین(ع) معرفی میکند.
شهید مطهری این نگاه را نگاهی عقب مانده میشمارد که در آن، امام حسین(ع) فردی نفله معرفی شده است. ایشان در این باره میگوید: «چه کسی گفته خون حسین بن علی(ع) هدر رفت؟ اگر در دنیا شما انسانی پیدا کنید که نگذاشت یک قطره خونش هدر برود، حسین بن علی(ع) است... آدمی که کشته شدنش موجب شد که نام او پایه کاخ ستمکاران را یک قرن، دو قرن، ده قرن، بیست قرن بلرزاند، این آدم نفله شد؟! هدر رفت؟!»(22)
شهید مطهری و فلسفه صحیح قیام عاشورا
چنان که گفتیم، شهید مطهری در وادی نفی و رد فلسفههای تحریفی و انحرافی نسبت به قیام سیدالشهدأ و منحرف نمودن فرهنگ عاشورایی، شجاعانه وارد میشود و به نقد همه آنها میپردازد. اما پرسش باقی مانده آن است که از منظر استاد شهید، فلسفه قیام اباعبدالله چیست؟
از نظر استاد، فلسفه قیام عاشورا، امر به معروف و نهی از منکر است و آنچه که باید در فرهنگ عاشورا نهادینه شود، همین عنصر است. ایشان نهضت حسینی را نهضتی آگاهانه(23) و چندماهیتی(24) برمیشمارد و به بررسی عوامل نهضت و ارزشگذاری آنها میپردازد. وی سه عامل تقاضای بیعت، دعوت مردم کوفه و امر به معروف و نهی از منکر را مورد بررسی قرار میدهد و تقاضای بیعت را اولین عامل، دعوت مردم کوفه را ضعیفترین عامل و امر به معروف و نهی از منکر را عامل اصلی و اساسی نهضت معرفی مینماید؛ عاملی که میتواند تمامی حرکت و نهضت سیدالشهدأ را تعبیر و تفسیر نماید.
این هدف و فلسفه نیز به تمامی در سخن و سیره امام حسین(ع) نمایان است و سخن امام به محمد حنفیّه نیز نمایانگر این موضوع است: «انی لم اخرج اشراً و بطراً و لا مفسدآً و لا ظالماً، انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنکر و اُسیر بسیرة جدی و ابی»؛(25) مردم دنیا بدانند که من یک آدم جاهطلب، مقامطلب، اخلالگر، مفسد و ظالم نیستم؛ من چنین هدفهایی ندارم؛ قیام من، قیام اصلاحطلبی است؛ قیام و خروج کردم، برای اینکه میخواهم امت جدم را اصلاح کنم؛ من میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم.(26)
شهید مطهری، منطق شهید را منطق امر به معروف و نهی از منکر میداند و بالاترین ارزش را در نهضت حسینی از آن امر به معروف و نهی از منکر قلمداد مینماید. ایشان در این باره میگوید: «این عامل ارزش بسیار بسیار بیشتری از دو عامل دیگر، به نهضت حسینی میدهد. به موجب همین عامل است که این نهضت شایستگی پیدا کرده است که برای همیشه زنده بماند، برای همیشه یادآوری شود و آموزنده باشد. اگر دعوتی از امام نمیشد، حسین بن علی(ع) به موجب قانون امر به معروف و نهی از منکر نهضت میکرد؛ اگر هم تقاضای بیعت از او نمیکردند باز ساکت نمینشست».(27)
وظایف خواص و عوام در برابر تحریفات
از دیدگاه شهید مطهری، هم خواص و هم عوام، در شکلگیری تحریفات و آسیبها نقش داشتهاند. همچنین هر دو گروه در زدودن این تحریفات و مبارزه با آنها نقش دارند. علما وظیفه دارند که در مقابل بدعتها بایستند و با آنها مقابله کنند همچنین با نقاط ضعف مردم مقابله کنند نه آن که از آنها استفاده کنند. دیگر آنکه باید با عوامل پیدایش تحریفات بستیزند، دست دشمنان را کوتاه کنند و با اسطورهسازیها مبارزه نمایند.(28)
عوام نیز باید خود را مسئول بدانند؛ چرا که بعضی از مسائل به درس خواندن احتیاج ندارد، بلکه فطرت سلیم میخواهد؛ بنابراین وظیفه مردم آن است که روضههای دروغ و حرفهای سست را نپذیرند و نسبت به آنها واکنش نشان دهند.
چهارم. مقایسه آرای شهید مطهری با روشنفکران غیردینی، روشنفکران دینی و عالمان دینی
الف. روشنفکران غیردینی؛ خاستگاه و پایگاه فکری و موضع استاد شهید، تا حدود بسیاری، با روشنفکران غیردینی متفاوت و متمایز است. آنها از دریچه پوزیتیویستی، راسیونالیستی و لیبرالیستی، با مقولات فرهنگی دینی، از جمله عزاداری و نمادهای فرهنگ عاشورا مواجه میشوند و اساس این فرهنگ را مورد هجوم قرار میدهند. در حالی که شهید مطهری از پایگاهی دینی و با تلفیق نگاه بروندینی و دروندینی، به این مقوله مینگرد. آنها با نگاهی کاملا بروندینی و از سر انکار به آن میپردازند.
میرزا فتحعلی آخوندزاده (1227-1295ق) و آقاخان کرمانی (1270-1314ق) دو نمونه از این روشنفکران غیردینی هستند که به این مسئله به صورتی بسیار سطحی پرداختهاند. آخوندزاده نقل وقایع عاشورا را موجب تلخکامی و عزاداری را عملی بیفایده میانگارد.(29)
آقاخان کرمانی نیز همانگونه، البته کمی دقیقتر، بر مراسم عزاداری میتازد و آن را موجب برانداختن آیین کامرانی و شادی از میان ملت میداند؛(30) نمونه دیگر سیداحمد کسروی است که اطلاعات وسیع او، وی را از دیگر افراد این تیپ جدا میسازد.
او اطلاعات نسبتا خوبی از وضعیت زمان خود، در زمینه عزاداری ارائه میدهد(31) که از این منظر میتوان استاد شهید را با او مقایسه نمود؛ اما از آنجا که بنیاد اندیشه او براساس تفکر جدید غربی است، نتیجهگیریهایش کاملا فاسد و مخرب است و به هدم اساس عزاداری و حتی هدم اساس تشیع میانجامد. از اینرو، در نتیجهگیری با شهید مطهری اختلاف مبنایی دارد.
ب. روشنفکران دینی؛ روشنفکران دینی در گسترده ساختن زمینههای اندیشه استاد نقش مؤثری داشتهاند؛ از اینرو؛ ایشان در آرای خود به دغدغههای این قشر توجه بسیار دارد. روشنفکران دینی تا حدودی به برداشت دروندینی میپردازند، با استاد قرابت مییابند. در زمینه آسیبهای روشی با جلال آلاحمد که عزاداریهای نامشروع را از سیدمحسن امین، ترجمه نموده است، مشترک است.
استاد با دکتر شریعتی اشتراکات بیشتری دارد؛ اگرچه اختلافات قابل توجهی نیز وجود دارد. هر دو بر نظریه فدا شدن حسین برای گناهان امت میتازند و آن را اندیشهای مسیحی میدانند(32) و هر دو نسبت به روند موجود عزاداریها نگاه انتقادی شدید دارند.(33) اما نگاه جامعهشناختی دکتر شریعتی بر نگاه دروندینی وی تفوقی آشکار دارد. شهید مطهری به هر دو بعد تحریفات لفظی و معنوی توجه یکسان دارد، اما شریعتی بیشتر به تحریفات معنوی نظر دارد.
ج. عالمان دینی و روحانیت؛ در میان عالمان دینی که در زمینه تحریفات و آسیبهای عزاداری مطلب نوشتهاند، شهید مطهری بیشترین ارتباط را با مرحوم محدث نوری دارد و بیشترین بهرهگیری را نیز از کتاب لؤلؤ و مرجان ایشان مینماید؛ البته نگرش محدث نوری کاملا دروندینی بوده است، در حالی که نگرش شهید مطهری تلفیق دو سطح دروندینی و بروندینی است.
همچنین محدث نوری، بیشتر به تحریفات لفظی پرداخته است، در حالی که شهید مطهری، علاوه بر تحریفات لفظی به تحریفات معنوی نیز به طور جدی توجه مینماید. همچنین ایشان بسیار جامعتر از مرحوم سیدمحسن امین که «التنزیه لاعمال الشبیه» را نگاشته است و در آن به آسیبهای روشی توجه نشان داده است، مباحث تحریفشناسی را پی میگیرد.
شهید مطهری نسبت به کتاب شهید جاوید با آنکه رویکرد اصلاحطلبانه آن را نسبت به گذشته، به دیده قبول مینگرد، اما فلسفه برآمده از کتاب را نادرست میشناسد و فلسفه ذکر شده، یعنی حکومت را موجب خدشهدار شدن علم امام، بهایی بیش از اندازه به عامل دعوت مردم کوفه،(34) و عدم تبیین دقیق و کامل کل حرکت و نهضت حسینی میشمارد.
در نسبت میان شهید مطهری و امام خمینی(ره) باید تفکرات استاد شهید را مجموعهای منسجم از رهگیریهای امام خمینی به شمار آورد؛ در تفکر امام، هم توجه به آسیبهای لفظی و روشی و هم به خصوص توجه به آسیبها و تحریفات معنوی به وفور مشاهده میشود؛ البته امام بیشتر از پایگاهی دروندینی با دیدگاهی روشنبینانه، به طرح موضوعات پرداخته است. با این حال، گفتار و تفکر امام، مجموعه جامعی را دربرمیگیرد، ولی شهید مطهری به مصادیق توجه بیشتری داشته و نیز دیدگاه بروندینی را به نحو جزئیتر و مشخصتری وارد نظریه و دیدگاه خود نموده است.
پنجم. نتیجهگیری
نهضت عاشورا نهضتی سترگ و نقطه عطفی اساسی در تاریخ تشیع به شمار میآید که در ساخت و بافت زندگی شیعیان، تأثیری بسزا نهاده و فرهنگ مخصوص به خود را شکل داده است. از آنجا که هر پدیده اجتماعی دچار آفتها و آسیبهایی است، این فرهنگ نیز در طول زمان، رویارویی این آسیبها و تحریفات قرار داشته و دارد. در این میان، شهید مطهری از بزرگترین کسانی است که به طور مؤثر در پیراسته کردن فرهنگ عاشورا و طرز تلقی از آن و مبارزه با آسیبها و تحریفات گام برداشته است.
ایشان از پایگاه عالم دینی مصلح و زمانشناس که یک پای در حوزه سنتی و پای دیگر در حلقه روشنفکران دارد، با تلفیق دیدگاههای بروندینی و دروندینی، وارد این مبحث شده است. ایشان دو نوع تحریف لفظی و معنوی را برمیشمارد و دومی را خطرناکتر معرفی میکند. استاد شهید به ذکر مصادیق تحریفات و آسیبهای لفظی از کتاب لؤلؤ و مرجان محدث نوری میپردازد و عوامل تحریف، به خصوص تحریف لفظی را اغراض دشمنان، حس اسطورهسازی و علتتراشیهای انحرافی برای تأکید معصومین به سوگواری امام حسین(ع) عنوان مینماید و روضةالشهدای ملاحسین کاشفی و اسرارالشهادة ملاآقا دربندی را دو نمونه از کتابهای تحریفزا میداند.
شهید مطهری قلمداد کردن شهادت امام حسین(ع) به مثابه کفاره گناهان امت و خصوصی بودن خیام را، دو فلسفه انحرافی و عوامل تحریف و آسیبهای معنوی در فرهنگ عاشورا مینمایاند.
از دیدگاه شهید مطهری، فلسفه صحیح و اساسی قیام عاشورا که زداینده تحریفات و آسیبها و عامل تحرک و پویایی فرهنگ عاشورا است، امر به معروف و نهی از منکر است؛ این فلسفهای است که امام حسین(ع) خود بدان تصریح و اشاره مینماید و نهضت خود را بر پایه آن سامان میدهد.
از منظر استاد، تنها بر این پایه است که میتوان نهضت عاشورا را تبیین نمود. از اینرو، عوام و خواص، هر دو وظیفه ایستادگی در برابر تحریفات لفظی و معنوی را دارند. شهید مطهری، در مقام مقایسه، از حیث روشی، به خصوص در بررسی تحریفات معنوی، به نظرات روشنفکران، به ویژه روشنفکران دینی توجه دارد و نگاه بروندینی آنها را در سطح تحلیل خود دخالت میدهد. همچنین از حیث محتوا و استدلال به علمای دینی نزدیک است و از پایگاهی دروندینی، به پردازش مسائل و مباحث میپردازد. ایشان از این حیث، از مرحوم محدث نوری و امام خمینی(ره) الهام گرفته است با اندیشه خود آن را پرورانده و به آن انسجام و قوام داده است.
پینوشتها در دفتر مجله موجود است.