طی دهههای گذشته، نظیر مسیحیت صهیونیستی به قوامیافتگی کامل دست یافته و اینک به اندیشه مسلط بر سیاست و حکومت آمریکا و اسرائیل تبدیل شده است. در این نظریه، مولفههای هفتگانهای را میتوان یافت که البته مهاجرت یهودیان و تاسیس یک دولت یهودی در ارض موعود، اولین و مهمترین سازه آن به شمار میرود. مقاله حاضر ابتدا به بررسی چیستی مفاهیمی از قبیل: نظریه، مسیحیت، صهیونیسم و مسیحیت صهیونیستی خواهد پرداخت. سپس تاریخچهای از شکلگیری مسیحیت صهیونیستی ارائه خواهد داد.
چیستی مفاهیم
برای پرهیز از اشتراک لفظی، ارائه تعریف سه واژه نظریه، مسیحیت، و صهیونیسم ضرورت دارد؛ چرا که برای خوانندگان ایرانی، مسیحیت صهیونیستی، واژه جدیدی است و از این رو، پیش از هر چیز ارائه تعریف از آن بایسته مینماید.
نظریه: در نام و عنوان مقاله، مسیحیت صهیونیستی نظریه نامیده شد. نظریه یا تئوری، به معنای رای و اندیشه به کار میرود و نیز نمایانگر کوششی است که برای فهم یک پدیده یا علل رابطه متقابل میان چند پدیده صورت میگیرد. در واقع، تئوری در پی تشریح آن است که چرا پدیده مشخصی رخ داده، و به عبارت دیگر آن پدیده، مجموعهای یکپارچه از روابطی است که دارای سطح معینی از اعتبارند؛ همچنین، نظریه مجموعهای از قاعدهها است که به رفتار یا پدیده خاصی مربوط میشود. البته نظریه، قابل اثبات نیست اما میتوان به آن معتقد بود و از این رو، فرضیهای است ثابت نشده.1
مسیحیت صهیونیستی را به دو دلیل، میتوان یک نظریه دانست:
1- تعاریف مربوط به نظریه و تئوری، درباره مسیحیت صهیونیستی کم و بیش صادق هستند؛ از جمله: مسیحیت صهیونیستی، یک اندیشه است؛ از دیگر سو، تلاشی برای درک موعودگرایی مسیحی و یهودی به شمار میرود؛ درستی و نادرستی آن به روشنی قابل اثبات نیست و صحت و سقم آن هنوز تحقق نیافته است؛2 و سیاستهای جناح حاکم دست راستی آمریکا و اسرائیل را توضیح میدهد.
2- برخی از نویسندگان، نام نظریه را بر آن نهادهاند، مثلا:
الف – «این نظریه [مسیحیت صهیونیستی] که تشکیل دولت یهودی میتواند نشانهای بر بازگشت مجدد مسیح باشد، اولین بار در سخنان و نوشتههای الیور کرامول و پاول فگلن هاور، از رهبران و ایدئولوگهای پروتستان قرن هفده، مطرح میگردد.»3
ب ـ «با توجه به ظهور مسیحیت بنیادگرا در کشور آمریکا و جنگ آمریکا علیه عراق، نظریهپردازان مسیحی [مسیحیت صهیونیستی] چون: جری فالول، مورگان استرانگ، گری فریزر و... نظرات خود را که غالبا مبتنی بر مکاشفات یوحنا (بخش پایانی کتاب مقدس) است، به مخاطبان القا میکنند.»4
ج- «هزاران مسیحی، از جمله کشیشان که در تمام زندگی خود به بازگشت قریبالوقوع مسیح... ایمان آورده بودند، از این پس، کشیشهای دیگری را تحسین میکردند که آنها نیز تمام عمر خود، به این نظریه [مسیحیت صهیونیستی]... در جهان فانی باور داشتند.»5
پس میتوان، مسیحیت صهیونیستی را یک نظریه یا تئوری شمرد.
مسیحیت: مسیحیان کسانیاند که از مسیحیت پیروی میکنند و مسیحیت، دینی است که به عیسی مسیح(ع) منسوب است و البته مانند هر دین دیگری، مشخصههایی دارد؛ از جمله: عیسی مسیح، پسر خدا یا تجسد واقعی خالق هستی خوانده میشود که عدالت، آسایش و الگوی خوب زیستن را برای بشریت به ارمغان آورده است. او آمد تا فقیران را بشارت، اسیران را رستگاری، کوران را بینایی و سرکوبشوندگان را به آزادی رهنمون شود.
از این رو، عیسی مسیح(ع)، محوریترین عنصر مسیحیت به شمار میآید، گرچه در این که آیا باید او را پرستید، یا تنها گرامیاش داشت، باید از او اطاعت نمود یا فقط او را تحسین کرد و... اختلافاتی وجود دارد، ولی همه مسیحیان اتفاقنظر دارند که ایمان مورد نظر آنها بدون عیسی مسیح، بیمعنا است و نیز عقیده دارند که عیسی به دلیل مخالفت با دستگاه سیاسی روم، دستگیر و مصلوب شد، اما او زنده است و روزی باز خواهد گشت. آنها کریسمس (روز تولد مسیح)، جمعه مقدس یا روز بر صلیب شدن عیسی، عید پاک یا هنگامه رستاخیز مسیح و جشن بارداری پاک مریم را گرامی میدارند، و کتاب عهد قدیم (تورات) و جدید (انجیل)، به علاوه رساله پولس و چهار انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنا را به حجت دینی پذیرفتهاند.6
مسیحیت به سه شاخه کاملا جدا و مخالف یکدیگر، یعنی: کاتولیک (جنوب اروپا و آمریکای لاتین)، ارتدوکس (اروپای شرقی) و پروتستان (شمال اروپا و آمریکا) تقسیم یافتهاند. مذهب پروتستان برپایه اندیشه مارتین لوتر آلمانی و ژان کالون انگلیسی شکل گرفته، و طی پنج قرن گذشته، در نزاع با کاتولیکها به سر برده که نمونه زنده این جدال، ایرلند شمالی است. از دیگر ویژگیهای پروتستان، باید به رابطه بسیار نزدیک آنها با دولتها اشاره کرد؛ تا بدانجا که در انگلیس، ملکه الیزابت، همزمان در راس دولت و کلیسا قرار دارد.7
صهیونیسم: صهیون دارای چهار معنای لغوی، جغرافیایی، دینی و سیاسی است: صهیون در عبری، به معنای پر آفتاب، و نیز نام کوهی است در جنوب غربی بیتالمقدس که زادگاه داوود نبی و جایگاه سلیمان پیامبر به شمار میرود. البته، واژه صهیون گاه نزد یهودیان به معنای شهر قدس، شهر برگزیده خداوند و شهر مقدس آسمانی به کار میرود و به طور اعم به سرزمین مقدس، گفته میشود، ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داوود و سلیمان و تجدید دولت یهود دارد.8
به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است، ولی آنان، بازگشت به سرزمین موعود را به زمان و شیوهای که خدا مشخص فرموده موکول ساخته و بر آن هستند که این کار به دست بشر انجامپذیر نیست (صهیونیسم دینی و فرهنگی). گروهی از پیروان این اندیشه، یهودی (صیهونیسم یهودی) و گروهی عیسویاند (صهیونیسم مسیحی). اما صهیونیسم که منسوب به صهیون و مشتق از آن است، به نهضتی گفته میشود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین (ارض موعود) و تشکیل دولت یهود است.
در این نوع از صهیونیسم که آن را صهیونیسم لائیک مینامند. کسانی جای دارند که با تکیه بر استدلالهای تاریخی، سیاسی و علمی، سعی میکنند به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت بخشند. واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتزل (متوفی 1904) به کار رفت، و سپس، ناحوم ساکولو (متوفی 1932) مورخ صهیونیستی، آن را در کتاب تاریخ صهیونیسم به کار برد.9
مسیحیت صهیونیستی: مسیحیت صهیونیستی نه مسیحیت و نه صهیونیسم کامل است اما از زاویهای دیگر، هم مسیحیت و هم صهیونیسم و در واقع معجونی از مسیحیت و صهیونیسم است. مهمترین مشخصه مسیحیت صهیونیستی، حمایت از بازگشت یهودیان به ارض موعود (فلسطین) و تاسیس یک دولت یهودی است. مسیحیان صهیونیست، چنین اندیشهای را با اعتقادات مسیحی و یهودی و با متون عهد عتیق (تورات) و جدید (انجیل) گره زدهاند. مسیحیت صهیونیستی از یک سو با الهیات مسیحی درگیر است و از سوی دیگر چشم به لاهوت توراتی دارد و با مراجعه به منابع توراتی، خواسته تاسیس دولت یهودی صهیونیستها را تایید میکند.10
بنابراین، بر پایه شالودههای فکری مسیحیت صهیونیستی، تاسیس دولت یهودی، خواست مسیح است و از این رو، خواست دولت اسرائیل، در حقیقت خواست مسیح خواهد بود و هر عملی که از سوی دولت اسرائیل انجام پذیرد، به اعتقاد مسیحیان صهیونیست از سوی مسیح طراحی شده است. تاکید بر تاسیس دولت یهودی اسرائیل، به آن جهت است که تا اسرائیل نباشد، مسیح ظهور نخواهد کرد. به اعتقاد این مسیحیان، مطابق وعده متون دینی، کشور اسرائیل باید از نیل تا فرات باشد؛ لذا مسیحیت صهیونیستی با هر گونه مذاکره صلح یا اعطای امتیاز به فلسطینیان مخالفت میکند؛ چرا که به عدم تحقق اسرائیل بزرگ میانجامد و در نتیجه ظهور مسیح را به تعویق میاندازد.
پس، مسیحیت صهیونیستی، یک جریان فکری ـ سیاسی است که پیرو آموزههای توراتی و انجیلی در خصوص آینده بشریت و ظهور مسیح است. مسیحیت صهیونیستی با مسیحیت یهودی و صهیونیسم مسیحی متفاوت است. صهیونیسم مسیحی، به معنای مسیحیانی است که با حفظ باورهای مسیحی، تنها خواهان تاسیس یک دولت یهودیاند. اما مسیحیت یهودی، یهودیانی هستند که رنگ و بوی مسیحی گرفتهاند ولی هیچگاه به دنبال خلق دولتی یهودی نبودهاند.11
نتیجه این که: نظریه مسیحیت صهیونیستی، اندیشهای است که ابتدا حمایت از انتقال یهودیان به فلسطین و تاسیس یک دولت یهودی و اینک نیز حمایت از دولت فعلی اسرائیل را وظیفهای دینی میداند و میکوشد با کمک به گسترش مرزهای اسرائیل فعلی تا مرزهای توراتی نیل تا فرات، مقدمات ظهور حضرت مسیح را فراهم آورد. صرفنظر از حقیقت و یا پروژه بودن این دیدگاه، به هر حال این طرز تلقی به واقعیتی بدل شده است که در دهههای اخیر به اوج بالندگی خود دست یافته و اینک پیش روی ما قرار دارد.12
تاریخچه نظریه
هیچ یک از افرادی که درباره گرایشهای مختلف مسیحی ـ یهودی قلم زدهاند، تاریخی کهنتر از عصر اصلاح دینی برای مسیحیت یهودی نیافتهاند. اول بار پیوریتنها بودند که با حفظ وجه تئوریک لزوم تشکیل دولت یهودی، آن را به عرصه عمل سیاسی صهیونیسم مسیحی وارد کردند و سرانجام با پایان جنگ جهانی دوم، و با پدید آمدن دولت یهودی اسرائیل به آن جامه عمل پوشاندند. تاسیس دولت اسرائیل، از آن رو که تحقق اولین مرحله از مراحل چندگانه ظهور مسیح ـ مطابق اعتقاد مسیحیت یهودی ـ به شمار میرود، تحولی شگرف در اندیشه صهیونیسم مسیحی پدید آورد که یکی از مهمترین آنها، زایش مسیحیت صهیونیستی و آمدن آن به عرصه قدرت و در نتیجه ظهور جلوه دیگری از آن (پسامسیحیت صهیونیستی) میباشد.13
مسیحیت یهودی: نهضت اصلاح دینی، با لوتر و آرای اعتقادی جدید او، آغاز شد. وی پیش از آغاز نهضت، تحت تاثیر عمیق آموزههای عبرانی بود و از این رو، بخشی از اصلاح دین مسیحیت را بر این آموزهها استوار ساخت، از جمله در اعتقادات او رویکرد به بهشت دنیوی یهودی، به جای آخرتگرایی کاتولیکی نشست؛ و یا ربا که در مسیحیت کاتولیک حرام و در یهودیت مجاز بود در آیین پروتستان نیز مجاز شناخته شد، همچنین برتر شمردن قوم یهود و تعلق سرزمینهای فلسطینی یا ارض موعود به این قوم، از دیگر مشخصههایی هستند که لوتریها آن را از عهد عتیق به عاریت گرفتهاند. لوتر در ستایش و تمجید از قوم برگزیده خدا(؟!) به اندازهای پیش رفت که حتی شبهه یهودی بودن او مطرح گردید.14
انتشار کتابی از لوتر به نام «مسیح، یک یهودیزاده بود» (چاپ 1523) که در آن یهودیان را خویشاوندان (برادران و پسرعموهای) عیسی مسیح معرفی میکند و از کاتولیکها میخواهد اگر از این که او را کافر بنامند، خسته شدهاند، بهتر است وی را یهودی بخوانند، این شبهه را بیش از پیش دامن زد و سبب گردید برخی، پروتستانیسم را مسیحیتی بدانند که بر بنیادها و شالودههای یهودی شکل گرفته و شاید از این نظر، بتوان به نحوی پیدایش مسیحیت یهودی را توضیح داد.15 خاخام آبراهام لوی در تایید چنین نگرشی میگوید: «لوتر در پنهان یهودیای بود که تلاش میکرد تا آرام آرام، مسیحیان را به انعطاف وادارد.»
البته، اقدام لوتر در نوشتن مطالبی علیه یهودیان، در سالهای پایانی عمرش، تنها توانست اندکی از این شبهه را از لوتریها دور سازد. در هر حال یهودیان از مجموعه اقدامات یهودگرایی لوتر خرسند بودند و از این رو، به دفاع از نهضت اصلاح دینی پرداختند و سرانجام آیین پروتستان توانست دشمن دیرینه یهودیان، یعنی کلیسای کاتولیک را از اریکه قدرت مذهبی به زیر کشد.16
صهیونیسم مسیحی: حدود صد سال پیش از لوتر، فرقه پیوریتن کالونی، بیش از دیگران در گسترش و نهادینهسازی آموزههای توراتی نقش آفرید. این فرقه پروتستانی که هنجارهای اخلاقی آن، منطبق با تورات بود. با عنوان یهودیگری انگلیسی شناخته میشد و با سرنگونی پادشاه انگلیس توسط کرامول، در این کشور قدرت و قوت گرفت. در آن زمان بود که آنها اعلام کردند: «حضور یهودیان در فلسطین، مقدمه دومین ظهور مسیح است.» وابستگی پیوریتنها به یهودیت، به حدی رسید که از تمامی مذاهب پروتستانی پیشی گرفت. آنها حتی نامهای یهودی چون ساموئل، آموس، سارا و جودیت را برای فرزندانشان انتخاب کردند.
پیوریتنهای انگلیسی، اعتقاد داشتند که قبل از بازگشت مجدد مسیح، باید یهودیان به سرزمینهای مقدس بازگردند و در این راه، انگلیس اولین کشوری خواهد بود که یهودیان را به سرزمینهای ابراهیم، اسحاق و یعقوب، انتقال خواهد داد. عقاید پیوریتنها، پس از این گسترش عجیب در انگلیس، به آمریکا نیز راه یافت و نقشی ویژه در تاسیس آمریکا بازی کرد؛ تا بدانجا که نزدیک بود حتی نام آمریکا را از نیوانگلند به نیواسرائیل تغییر دهند. پس از آن، افکار پوریتنی ـ چه آمریکایی و چه انگلیسی ـ عرصههای قدرت سیاسی و نیز مذهبی را درنوردید و نقشی مهم در پیدایش صهیونیسم ایفا کرد.17 از جمله:
1- کتاب دو سفر به قدس، نوشته ناتانیل کروچ مسیحی (چاپ 1704) یکی از نمونههای مهم در بسترسازی صهیونیسم قبل از هرتزل است. او تنها راه تبدیل سرزمین مقدس (فلسطین) از وضعیت بیابانی و بیعلف به سرزمین شیر و عسل وعدهشده توراتی را، بازپسگیری آن توسط یهودیان میدانست.18
2- لرد شافتسبری از رجال انگلیسی در 1839 نوشت: زمان انتشار دومین ظهور مسیح، تنها وقتی به پایان میرسد که یهودیان در فلسطین گرد هم آیند. شافتسبری برپایه این استدلال که هر ملت باید دارای وطن باشد و سرزمین کهن از آن ملت کهن است، مشوق نظری و عملی مهاجرت یهودیان به فلسطین گردید.19
3- ویلیام بلاکستون که به پدر صهیونیسم مسیحی آمریکا مشهور است. در اواخر قرن نوزدهم میلادی معتقد بود در سالی که کشور صهیونیستی اسرائیل در فلسطین تاسیس گردد، مسیح دوباره ظهور خواهد کرد. وی حتی از دولت آمریکا خواسته بود دولت اسرائیل را در فلسطین تشکیل دهد.20
4- در همین دوره، چهره مشهور دیگر صهیونیسم مسیحی، سایروس اسکوفیلد آمریکایی است که با نگارش تفسیر عهد عتیق (انجیل آخرالزمان) بر پایه افکار جدید کشیش جان داربی انگلیسی، بر افکار پیوریتنها تاکید ورزید. این کتاب معتبرترین تفسیر و بهترین مرجع برای انجیل شناخته میشود.21
5- با چاپ کتاب دولت یهودی در سال 1894 و برگزاری کنگره بال (1897)، مسیحیان در جهت شکل بخشیدن به دولت یهودی، گامهای مؤثری برداشتند: پیمان سایکس پیکو (1914)، اعلامیه بالفور (1917)، پیمان ورسا (1919)، قیمومیت بر فلسطین (1923)، طرح تقسیم فلسطین (1947).22
مسیحیت صهیونیستی: سال 1948 را باید نقطه آغازین قوامیابی اندیشه مسیحیت صهیونیستی دانست؛ چرا که در این سال دو پیشبینی این نظریه، یعنی مهاجرت یهودیان به ارض موعود و تشکیل دولت یهودی توسط یهودیان مهاجر، تحقق یافتند. پیروزی در جنگهای اعراب و اسرائیل، به ویژه جنگ 1967، بر ارزش مذهبی مسیحیت صهیونیستی بیش از پیش افزود. موشه دایان ـ وزیر دفاع ـ در همین سال گفت: «هر کس مذهبی نبود، امروز مذهبی شده است»؛ زیرا مرزهای اسرائیل با اشغال قدس با مرزهای ارض موعود، مطابقت بیشتری دارد و نیز زمینه دیگری را برای ظهور مسیح که تخریب مسجدالاقصی و قبهالصخره است. فراهم میآورد؛ به علاوه، اشغال جنوب لبنان هم مرزهای اسرائیل را به سوی اسرائیل بزرگ یا توراتی از نیل تا فرات، پیشتر کشاند.23
البته، در فاصله سالهای 1948 تا 1982، جنبش مسیحیت صهیونیستی از یک سو از تاسیس و توسعه ارضی اسرائیل خرسند بود اما از سوی دیگر از این که دولت در تسلط غیرمذهبیهای صهیونیست قرار داشت، ناخرسند بود. تلاش این جنبش برای مسیحی ـ صهیونیستیسازی دولت، به دلیل پیروزیهای نظامی دولت لائیک اسرائیل و حمایت آمریکا از آن، ناکام ماند. بنابراین، جنبش کوشید مسیحی ـ صهیونیستیسازی را از پایین، یعنی از جامعه آغاز کند و با دولت با مخالفت و مجادله برنخیزد؛ چون به اعتقاد خاخام کوک: «همین دولت غیرمذهبی صهیونیستی، ابزار ناخودآگاه تحقق اراده مسیح موعود به شمار میآید.» به هر روی، جنبش یهودیسازی از پایین در اسرائیل و مسیحیسازی از پایین در آمریکا، از وجود مشترکی در فعالیتهای مذهبی، بهره میبرند.
آنها با شعار پارسایی شخصی و پایبندی به موازین اخلاقی، جهتگیریهای سیاسی ـ اجتماعی مسیحیان و یهودیان غیربنیادگرای حاکم را زیر سوال بردند و آن را به زیان رستگاری و تکاپوی اخروی و ظهور حضرت مسیح دانستند و آنها را متهم میکردند که مسئولیت ابتدایی خود در تبلیغ کلام خداوند در عهد عتیق و عهد جدید را به کناری نهادهاند. هفتهنامه تایم و نیوزویک، سال 1976 را سال مسیحیان و یهودیان بنیادگرا یا مسیحیت صهیونیستی نامیدند؛ زیرا مطبوعات به اهمیت این پدیده پی بردند و به علاوه، این تفکر پس از طی یک دوره تجدید حیات اخلاقی و بلوغ اخلاقی، خود را آماده ورود به سیاست میکرد.24
پسامسیحیت صهیونیستی: از 1982 به بعد، آغاز دورهای است که میتوان آن را پسامسیحیت صهیونیستی نامید؛ چرا که در این دوره زمانی، مسیحیت صهیونیستی، هم در آمریکا و هم در اسرائیل، به قدرت دست یافت و از یک جنبش مذهبی به یک حزب سیاسی حاکم تبدیل شد و کار یهودی و مسیحیسازی از بالا را آغاز کرد. مسیحیت صهیونیستی در این دوره، دو مرحله را سپری کرده است:25
مرحله اول ـ در این مرحله، کارتر و بیگن با برپایی کمپ دیوید به آرمانهای این جنبش خیانت کردند و در پی آن، عقبنشینی از صحرای سینا پیش آمد. این اقدام آنها با هدف بازیافتن راه رستگاری و با فرارسیدن قلمرو توراتی اسرائیل، مغایرت داشت. به بیان دیگر، به قدرت رسیدن جیمی کارتر انجیلگرا (1976)، نقطه آغاز ورود مسیحیان صهیونیست به سیاست بود و از سوی دیگر، در اسرائیل نیز مناخیم بیگن در 1977 از حزب لیکود به قدرت رسید. آن دو، با برپا ساختن کمپ دیوید، آرمانهای جنبش یا اندیشه و نظریه مسیحیت صهیونیستی را موقتا نادیده گرفتند. اما با انتخاب رونالد ریگان و اسحاق شامیر، فضای عمومی و سیاسی، بیش از گذشته در اختیار مسیحیان صهیونیست آمریکایی و اسرائیلی قرار گرفت. شاید از این رو بود که ریگان، سال 1983 را سال کتاب مقدس نامید.26
مرحله دوم ـ آنچه پروژه قدرتیابی مسیحیت صهیونیستی را کامل کرد، انتخاب شارون از حزب لیکود (2001) و بوش از حزب جمهوریخواه (2001) بود. همزمان با انتخاب آن دو، هال لیندسی در کتاب پرتیراژ بیست و پنج میلیونی «پیشگوییهای انجیل، جای آمریکا کجاست؟» ثابت کرد که دولت آمریکا رهبری جنگ آرماگدون را که قرار است متعاقب آن، مسیح در اسرائیل ظهور نماید، بر عهده دارد. نوردونر، استاد کرسی تاریخ خاور نزدیک در دانشگاه شیکاگو نیز از شدت شباهت دستورالعملهای پیش روی سیاست خارجی بوش و شارون، شگفتزده شده و با صراحت بیان میدارد که یک رابطه طبیعی در میان این دو وجود دارد.
در حقیقت، گروه بنیادگرایان مسیحی بر هیات حاکمه آمریکا تسلط یافتهاند. آنها نه تنها مناصب کلیدی دولت بوش را در اختیار گرفتهاند، بلکه تشکیلدهنده هسته و حلقههای مشاورانیاند که با شکل دادن به سیاست آمریکا و با تنظیم تاثیرگذارترین و مهمترین روزنامهها و نشریههای آمریکایی، علیه سقط جنین، همجنسبازی، هرزهگری و مواد مخدر به مقابله میپردازند. آنها از زمان به قدرت ر سیدن بنیامین نتانیاهو در اسرائیل (1996)، در مورد نحوه مقابله اسرائیل با اعراب و لزوم سرنگونی صدام، پیشنهادهایی به او دادند.27 بنابراین، میتوان به این نتیجه دست یافت که نخستین هدف مسیحیت صهیونیستی مبارزه با شر اجتماعی بوده و از 1990 به بعد، آنها به مبارزه با شر بینالمللی نیز روی آوردهاند. آوری آنروی، روزنامهنگار و نویسنده اسرائیلی، با تاکید بر مطالب فوق، میافزاید: «آمریکا جهان را تحت تاثیر قرار داده، و یهودیان آمریکا را.»28
خلاصه آنکه، پسامسیحیت صهیونیستی در فرایند قوامیابی خود، مراحلی را طی کرده است: 1- لوتر آموزههای توراتی را به میان مسیحیت پروتستان آورد. او به پیشگویی تورات پیرامون نجات تمام بنیاسرائیل به عنوان یک امت، پیدا کرد، و در این باره گفت: «چه کسی میتواند روی از یهود برتابد و مانع بازگشت آنها به سرزمین خویش در یهودا (فلسطین) شود.» (مسیحیت یهودی) 2- در نیمه اول قرن شانزدهم، پروتستانهای پیوریتنی شروع به انعقاد پیمانهایی نمودند که بر پایه آن، تمام یهودیان میبایست اروپا را به قصد فلسطین ترک کنند و این گونه که به تدریج مساله بازگشت یهودیها رنگ و بوی سیاسی یافت (صهیونیسم مسیحی) و نقطه اوج آن، شکلگیری رسمی صهیونیسم در سال 1897 بود.
3- تاسیس دولت اسرائیل (1984) نقطه آغازین ظهور نظریه مسیحیت صهیونیستی است؛ زیرا ایجاد یک دولت یهودی، تحقق پیشگوییهای توراتی به شمار میآمد که اشغال قدس در 1967، آن را هر چه بیشتر به مرزهای توراتی نزدیک ساخت.29 این واقعه را خاخام مارک آرتانِن بااوم، رابط مشهور مسیحیان و یهودیان، عامل مؤثری در حیات مسیحیت صهیونیستی میداند و میگوید: «از جنگ 1967 به بعد، پروتستان به علت همدردی به فلسطین، از صهیونیستها دور شد که این خلأ توسط مسیحیان بنیادگرا، مبلغان انجیل (مسیحیان صهیونیست)، پر گردید.»30 4- قدرتیابی تدریجی جناح افراطی دست راستی در آمریکا (بوش) و اسرائیل (شارون)، به ویژه از سال 2001، مسیحیت صهیونیستی را از عرصه فعالیتهای مذهبی، به عرصه قدرت سیاسی وارد کرد.
این، همان واقعهای است که پروفسور اسرائیل شاهاک، استاد دانشگاه عبری و رئیس انجمن اسرائیلی حقوق بشر و حقوق مدنی، از آن سخن میگوید: «حالا، صهیونیسم به طور کامل دنبال آمریکا و وابسته به آن هستند؛ یعنی این اتفاق و اتحاد با مسیحیان راست نوین که بر هر اقدام نظامی یا جنایتکارانهای که اسرائیل مرتکب میشود، صحه میگذارد، برقرار شده است.»31
تحلیل محتوا
مسیحیان صهیونیست، از خواستهها و ویژگیهای خاصی برخوردارند: تشویق گفتوگوهای یهودی و مسیحی، مقابله با افکار ضد یهودی، آموزش با نگرش به ریشههای یهودی دین مسیح، مخالفت با مقامات یهودی میانهروی اسرائیلی که طرفدار روش مصالحهجویانه حل بحران خاورمیانه هستند، و نیز آخرالزمان شناسی از کتاب مقدس، پیروان این نظریه و مکتب، خود را از مبلغان انجیلی میدانند و اعتقاد دارند هواداران مذهب مسیحیت صهیونیستی، مسیحیان دوباره متولد شدهای هستند که فقط آنها اهل نجاتاند و دیگران هلاک خواهند شد. آنها تعصب ویژهای به صهیونیسم نشان میدهند. تعصب این مسیحیان، بیش از صهیونیستهای مقیم اسرائیل و آمریکا است. به هر روی، کنکاش بیشتر در اندیشه مسیحیت صهیونیستی، جنبههای دیگری از عقاید آنان را روشن میسازد که در زیر به آنها اشاره میشود.32
دوره سرخوشی: مسیحیان صهیونیست، معتقد به هفت مرحله یا هفت مشیت الهیاند که قرار است به این ترتیب در آخرالزمان به وقوع بپیوندند: 1- بازگشت یهودیان به فلسطین 2- ایحاد دولت یهود در آن 3- موعظهشدن بنیاسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل 4- دوره وجد یا سرخوشی؛ یعنی به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آوردهاند 5- دوره هفت ساله حکومت دجال یا آنتیکراست (ضد مسیح) و فلاکت یهودیان و سایرین 6- وقوع جنگ آرماگدون یا جنگ همهگیر که در آن، همه زمین نابود خواهد شد 7- شکست لشکریان دجال و ایجاد حکومت مسیح به پایتختی قدس (اورشلیم). در این دوره یهودیان به مسیح ایمان میآورند. اعتقاد بر آن است که مرحله اول پیش از سال 1948 و مرحله دوم نیز در سال 1948 تحقق یافته و اینک، دنیا در مرحله سوم (کلیسای تلویزیونی) به سر میبرد و بقیه مراحل تا سال 2007 و به اعتقاد برخی تا سال 2026 تحقق خواهند یافت.
در مرحله چهارم این نظریه، گرچه اختلاف به چشم میخورد، ولی یکی از روایتها از این مرحله، چنین است: مرحله چهارم، دورهای است که مسیح میآید و در برابر مسیحیان صهیونیست ظاهر میشود و عدهای ـ به روایتی صدوچهلوچهار نفر ـ را با سفینه به بهشت میبرد و از آنجا به مشاهده نابودی جهان طی جنگ آرماگدون مینشینند. اما مسیح در گیرودار نابودی جهان، به زمین برمیگردد و در جنگ آرماگدون بر سپاه شر پیروز می شود.33
هفت سال فلاکت: نویسندهای دیگر، مراحل هفتگانه اندیشه مسیحیت صهیونیستی ـ که به اعتقاد آنان در کتابهای مقدس (عهد عتیق و جدید) آمده و یا پیشبینی شده ـ را با کمی تفاوت، این گونه برمیشمارد: 1ـ بازگشت یهودیان به ارض موعود (فلسطین) 2ـ ایجاد دولت یهودی در ارض موعود 3ـ موعظه شدن بنیاسرائیل و دیگر مردم دنیا به انجیل 4ـ به بهشت رفتن کلیه کسانی که به کلیسا ایمان آوردهاند 5ـ دوران هفتساله فلاکت. در این مرحله یهودیان و دیگر مومنان، از سوی دجال مورد ظلم واقع خواهند شد 6ـ وقوع جنگ آرماگدون، جنگی که در صحرای مگیدو یا مجدو و در اسرائیل به وقوع میپیوندد 7ـ شکست لشکریان دجال و استقرار هزار ساله پادشاهی مسیح در اورشلیم. این پادشاهی به وسیله یهودیان مسیحی شده اداره خواهد شد.
در دوره هفت ساله فلاکت، دجال در نیمه اول هفت سال، صلح ظاهری ایجاد خواهد کرد اما در نیمه دوم، به اسرائیل حمله نموده، بیتالمقدس را به محاصره درخواهد آورد و صحنه را برای نبرد نهایی یا جنگ آرماگدون فراهم خواهد ساخت. در این زمان، عیسی سوار بر اسبی سفید به زمین میآید و در پی او، مومنان از ابرها سرازیر میشوند. آنها جنگ را به نفع خود پایان میدهند و حکومت هزار ساله خود را شروع میکنند. برخی نیز وقوع هفت ساله رنج و محنت را همزمان با آغاز آرماگدون میدانند؛ یعنی این جنگ، هفت سال طول میکشد و پس از هفت سال، مسیح وارد عرصه کارزار شده و به پیروزی نهایی دست مییابد.34
جنگ آرماگدون: مطابق اعتقادات مسیحیان صهیونیست، حوادث زیر باید به وقوع بپیوندند تا مسیح، دوباره ظهور کند و البته، پیروان نظریه و اندیشه مسیحیت صهیونیستی، وظیفه دارند برای تسریع در عملی شدن این حوادث، کوشش نمایند: 1- یهودیان از سراسر جهان، باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گسترهای از رودخانه نیل تا فرات به وجود آید. یهودیانی که دست به این مهاجرت میزنند، اهل نجات خواهند بود 2- یهودیان باید مسجدالاقصی و نیز مسجد قبه صخره در بیتالمقدس را منهدم کنند و به جای آن، معبد بزرگ یهودیان را بنا نهند 3- روزی که یهودیان مسجدالاقصی و صخره را منهدم نمایند.
جنگ نهایی مقدس یا آرماگدون به رهبری آمریکا و انگلیس آغاز شده و در این جنگ، تمام جهان نابود خواهد شد 4- روزی که جنگ آرماگدون آغاز میشود، تمامی مسیحیان، توسط یک سفینه از دنیا به بهشت منتقل میشوند و از آنجا همراه مسیح، نظارهگر نابودی جهان و عذاب سخت خواهند بود 5- در جنگ آرماگدون، زمانی که ضد مسیح یا دجال، در حال دستیابی به پیروزی است، مسیح همراه مسیحیانی که به بهشت رفتهاند، ظهور میکند. او ضد مسیح را شکست میدهد و سپس حکومت جهانی خود را با مرکزیت بیتالمقدس برپا میکند.35
از جمله وجوه مشترک و برجسته در نوشتههای همه کسانی که مراحل چندگانه اندیشه مسیحیت صهیونیستی را برشمردهاند، جنگ آرماگدون یا جنگ فرات است. جنگ آرماگدون در دره مجدو در دشت خزرال واقع در شمال اسرائیل و در کرانه غربی رود اردن روی خواهد داد. گفته میشود آیههای زیر در صحیفه حزقیال و زکریای نبی، درباره این جنگ هستند:
الف ـ «بارانهای سیلآسا و تگرگهای سخت آتش و گوگرد، تکانهای سختی در زمین پدید خواهد آورد. کوهها سرنگون خواهند شد، صخرهها خواهند افتاد و جمیع حصارهای زمین منهدم خواهد شد.» ب ـ «گوشت ایشان در حالی که بر پاهای خویش ایستادهاند، کاهیده خواهد شد، و چشمان ایشان در جای خود گداخته خواهد شد و زبانهایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد.» مسیحیان صهیونیست از کنار هم قرار دادن این دو آیه، نتیجه میگیرند این جنگ، اتمی و نوترونی خواهد بود.36
هزارهگرایی: گریس هالسل در جریان دومین گشت سیاحتی خود به اسرائیل، از براد، یک مسیحی صهیونیست پروپا قرص، درخواست کرد رویدادهایی را که پیش از دوران هفتم روی خواهند داد، برشمارد. براد چنین آغاز کرد: اول، بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین، دوم، تاسیس دولت یهود و استقرار دوباره یهودیان در ارض موعود، به گفته براد تشکیل اسرائیل، نشانه آن است که نقشه الهی در حال اجرا است و به طور قطع نجاتدهنده مسیحیان، مجددا ظهور خواهد کرد.
براد میافزاید: «ایجاد دولت اسرائیل، خطیرترین و مهمترین رویداد تاریخ معاصر است. این رویداد، معرف نخستین گام، یعنی آغاز آخرالزمان است. رویداد سوم، تبلیغ کلام خدا برای همه ملتها از جمله اسرائیل میباشد، چهارم، ربودگی یا عروج به ملکوت کلیسا، پنجم، آزمایش سخت که دوران رنج و محنت عظیمی خواهد بود. در عرض هفت سال، همه کسانی که ربوده نشدهاند، گرفتار زجر و آزار بزرگی از سوی دجال خواهند شد. ششم، نبرد هارمجدون، در این نبرد، یهودیان، همه سرزمینی را که خداوند به عبرانیان داده است، آزاد میسازند؛ یعنی، قبل از آنکه مسیح باز گردد (مرحله هفتم)، یهودیان باید مالک تمام سرزمینهایی شوند که خداوند به آنان وعده داده است. در حقیقت، عربها باید از این سرزمینها بروند؛ زیرا این زمینها، تنها به یهودیان تعلق دارند.
خداوند همه این سرزمینها را به یهودیان داده است.» به هر روی، همه این حوادث باید در آغاز هزاره سوم میلادی روی دهند. از این رو، نظریه مسیحیت صهیونیستی را هزارهگرایی هم نامیدهاند؛ چرا که در کتاب مقدس (تورات) بر وقوع جنگ آرماگدون در هزاره سوم اشاره شده و یا حداقل باید گفت چنین تفسیری از آن به عمل آمده است. البته، گاه از هزارهگرایی اینگونه تفسیر میشود که وقتی عیسی مسیح از آسمان به زمین میآید، دجال را میکشد و هزار سال حکومت میکند. گاه نیز، هزارهگرایی مسیحی بر این تفکر استوار است که در ابتدای هر هزاره، اتفاق مهمی روی میدهد.37
نتیجه اینکه، علیرغم نواقص شکلی و محتوایی مراحل ظهور مسیح (نظریه مسیحیت صهیونیستی)، و نیز صرفنظر از تردیدهای جدی در خصوص انطباق این مراحل با آموزههای توراتی و انجیلی و...، روایتهای مذکور از چند ویژگی مشترک برخوردارند که مهمترین آنها مرحله اول و دوم، یعنی گردآوردن یا آمدن یهودیان در ارض موعود یا فلسطین و تاسیس یک دولت یهودی به مرکزیت بیتالمقدس و در گسترهای از نیل تا فرات میباشند؛ چرا که این دو مرحله تاکنون تحقق عینی یافتهاند.
علل توجه مسیحیان صهیونیست به مهاجرت یهود و دولت یهود را چنین میتوان برشمرد:
«1- یهودیان امت برگزیده خدا هستند، لذا همه کسانی که به یهودیان دعا میکنند، خدا به آنها برکت میدهد، 2- خدا در طرح کلی خود درباره هستی، جایی برای اعراب فلسطینی در نظر نگرفته، بلکه توجه خدا تنها معطوف به یهودیان است 3- خدا در همه کارهایی که اسرائیل انجام میدهد، دستی دارد؛ یعنی خداوند همیشه در طرف اسرائیل است 4- اسرائیل، تو را دوست میداریم، چون خدا تو را دوست دارد و اگر عربها دشمن اسرائیلاند، پس دشمن خدایند 5- خداوند به این دلیل با آمریکا مهربان میباشد که آمریکا نسبت به یهودیان مهربان است 6- اگر ما پشتیبانی از اسرائیل را رها کنیم، اهمیت خود را در نزد خداوند از دست میدهیم.»38
اطلاعاتی درباره نظریه مسیحیت صهیونیستی
کشیشهای انجیلی: بیلی گراهام، جری فالول، پت رابرتسون، هال لیندسی، مایک ایوانس، جرج کاری، جیمی سواگارت، الیور کرامول، پاول فلگن هاور، کارتیس، پالووس قدیس، ویلیام تیندل، جان داربی، ویلیام میلر، جوزف اسمیت، اورسون هاید، جان توماس، تری رسین هو، رالف رید، جیم باکر، جری واینز، پاستور جان هاگی، جان کوتون، جان وینتروپ، دیوید آلنلوییس، دی.ال. مودی، ویلیام بلاکستون، فرانکلین گراهام، جیم رووینسون، اورال رابرتس، رابرت شولر، گری فریزر، الوا مارتین، آروین بکستر، کشیش جونز.
کتابهای انجیلی: مرگ کره زمین و دنیای نوینی دارد فرا میرسد از هال لیندسی، در تدارک جنگ بزرگ از گریس هال سل، جنگجوی انجیل از گریس هال سل، عیسی مسیح یهودی زاده شد از مارتین لوتر، تکاپوی 2000 از جان انسبیت و پارشیا آلبردین، جنگ مقدس از آرمسترانگ، دو سفر به قدس از ناتانیل کروچ، بر جای مانده از تیم لاهه (12 جلد)، آموزههای خداوند با نظر به اسرائیل از یک مسیحی بنیادگرا، در پیشگوییهای انجیل جای آمریکا کجاست؟ از هال لیندسی، مسیح میآید از بلاکستون، جنگ برای بیتالمقدس از جان هاگی، معبد روزهای آخرالزمان از جان اشمیت، معبد مسیح که میآید از کارل لانی، خیانت به بیتالمقدس و نیز آیا این آخرین قرن است؟ از وبروهات چینگز، انجیل مرجع از اسکوفیلد، اراده خداوند از ژیل کپل.
فیلمها و مراکز آموزشی انجیلی: 1- فیلم: آرماگدون، ماتریکس، شمارش معکوس تا آرماگدون، امگاکد (یا مگیدو)، اسرائیل کلید نجات آمریکا، قدس ـ د ـ س، نوستر آداموس، اکسودوس (مهاجرت بنیاسرائیل از مصر به کنعان)، مردی که آینده را میدانست، روز استقلال.
2- مراکز آموزشی: دانشگاه هاروارد، دانشگاه باب جونز کالیفرنیای جنوبی، انستیتوهای پژوهشی مانند: هاوسن انیستیتوت، هری تیج فاندیش، امریکن انترپرایز اینستیتوت، دانشکده پیشگوییهای لاهایه در لینچبرگ.
ابزارهای تبلیغی: سایتهای اینترنتی، خبرنامهها، نوارهای ویدئویی، نوارهای صوتی، تلویزیون، مطبوعات، رادیو، کتاب، کنفرانسهای تعلیمی، تورهای زیارتی، دانشگاهها، سینمای هالیوود، روزنامهها و خبرنامهها و فیلمهای رایگان، اداره امور سمینارها، سازماندهی فعالیتهایی برای حمایت مالی از اسرائیل و افزایش فروش محصولات آنها، دعا برای اسرائیل، شبکههای دیداری و شنیداری، موسسات پژوهشی، استادیومهای ورزشی، گردهماییهای مردمی، استفاده از تلفن برای تبلیغ، شوی تلویزیونی، نوارهای کاست، کلیسا، مدارس، سازمانهای کلوپها، جمعآوری کمکهای مالی ملی، فاکس، تماس با اعضای کنگره، احداث مراکز آموزشی انجیل و جذب و تربیت دانشجو.
برنامههای رادیویی و تلویزیونی: برنامه تلویزیونی از جک وان ایمپ، پت رابرتسون و جری فالون از شبکه تلویزیونی کلوپ 700، برنامه تلویزیونی اسرائیل رمز بقای آمریکا از شبکه تلویزیونی سی.بی.اس، بزرگترین مرکز رادیویی یهودی متعلق به سگال، شبکه جیم بیکر، شبکه جیمی سوهرت، شبکه تلویزیونی مسیحیان آمریکا، برنامه روز اکتشاف از کنت کوپلند و ریچارد دوهان، ایستگاه تلویزیونی جنوب لبنان، شبکه تلویزیونی فاکس نیوز، لحظات یهودی در صبحگاه، ساعت بشارت از جری فالول، خانواده در مرکز توجه از رابرتسون.
رهبران و شخصیتهای سیاسی انجیلی: جیمی کارتر، رونالد ریگان، جرج بوش، مورتیمر زوکرمن، رابرت و کسر، استانلی گولد فوت، آرتور بالفور، براندیس ویلسون، آنتونی اشلی، لوید جرج، واردر کرسون، ادویس شرمن والیس، جوسیاوگ وود، جان وان، دوایت گیبسون، جیمیس وات، الینگ وود، مالکوم هوئن لین، گری بوئر، ویلیام پینت، لیندون لاروش.
نشریات انجیلی: واشنگتن تایمز، نیویورک تایمز، خبرنامهای که توسط دارل یانگ از کلیسای گت سمین باپتسیت در دانویل کنتاکی منتشر میشود، نشریه و ماهنامه جهان اورشلیم، گروه خبری حقیقت اورشلیم، مجله گزارش خاورمیانه از lCEJ، روزنامه سازمان، CFlCDF ، گاهنامههایی مانند نشنال ریویو، کمانتری، نیوریپابلیک، هفتهنامه ویکلی استاندارد، والاستریت ژورنال و...
روشهای تبلیغی: موعظه، القا، تشویق حامیان و تبلیغ اندیشهها، وعده دادن به بهشت اخروی، تحریف واقعیتهای دین، توهین به مقدسات ادیان دیگر، تشویق به دعا برای اسرائیل، فریب و نیرنگ و استثمار، تاثیرگذاری در سیاستهای خارجی، روشهای نظامی، حمایتهای اقتصادی از معتقدان به این اندیشه، ایجاد گروههای مذهبی، جذب افراد از دیگر فرهنگها و کشورها از طریق دادن کمکهای اقتصادی، دورسازی شیطان از انسان، غسل تعمید دوباره بزرگسالان، اتحاد با راست افراطی.
اسامی مختلف مسیحیت صهیونیستی: انجیلگرای تودهای، بخشودهشدگان، مسیحیان دوباره بنیادگرایان مسیحی، مسیحیان احیاشده، صهیونیسم مسیحی، نهضت انجیلگرایی آمریکایی، جناح راست افراطی، گروه متعصب مسیحی، مسیحیان دوباره متولدشده، راست مسیحی، موعظهگرایی انجیلی، هزارهگرایی.
جمعیت مسیحیان صهیونیست: از جمعیت مسیحیان صهیونیست در آمریکا آمارهای مختلفی ارائه شده است: جمعیت آنان بین چهل تا هفتاد و گاه تا صد میلیون نفر تخمین زده میشود. بیست درصد جمهوریخواهان دارای اندیشه انجیلی هستند. گاه بیست و پنج درصد و یا یک چهارم جمعیت آمریکا را مسیحی صهیونی میدانند. براساس نظرسنجی مجله تایمز در سال 1998، پنجاه و یک درصد مردم آمریکا دارای این اندیشهاند. از هر چهارده اصولگرای مسیحی، سه نفر مسیحی صهیونیست هستند. نه تا شانزده میلیون خانواده آمریکایی، برنامههای مسیحیان صیهونیست را تماشا میکنند. هزار و دویست جنبش و گروه آمریکایی به نوعی آرماگدون را قبول دارند.