تاریخ انتشار : ۲۱ خرداد ۱۳۹۲ - ۰۴:۴۳  ، 
کد خبر : ۲۵۹۳۱۲

آسیب شناسی نرم افزار انقلاب اسلامی/على سعیدى شاهرودى (قسمت1تا 20)


قسمت اول

پایگاه بصیرت،گروه سیاسی: شاید در بدو امر، انتخاب عنوان قدری مبهم و تعجب آور باشد. اما با لختی درنگ و با ورود به محتوای بحث روشن خواهد شد که انتخاب عنوان مذکور با هدفی مشخص و همراه با آگاهی و جهت گیری راهبردی همراه بوده است. واقعیت این است که انقلاب اسلامی یکی از اعجاب انگیزترین حوادث و پدیده های واپسین دهه های هزاره دوم میلادی در سال 1979 میلادی بود، انقلابی که با تکیه بر جهان بینی توحیدی، دو جهان بینی لیبرالیستی و ماتریالیستی را به چالش کشید و با طرد دو نظام لیبرال دموکراسی و سوسیالیستی و به هم زدن نظام دو قطبی حاکم بر بافت سیاسی جهان، راه و الگوی دیگری از حکومت و نظام سیاسی را فراروی بشریت قرار داد.انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر اصول و مبانی دینی و آرمان های الهی چهره اصیل دین و مکتب توحیدی اسلام را به جهانیان معرفی کرد و با کشیدن خط بطلان بر شعار (افیونی بودن دین) بنیانگذار مارکسیسم، قدرت الهی دین را در ایجاد انگیزه وتحرک در جامعه و نقش آن را به عنوان بزرگ ترین عامل انقلاب به رخ جهانیان کشید.
انقلاب اسلامی ایران با تکیه بر اصل استکبارستیزی با تمام قدرت در برابر نظام سلطه و استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا ایستاد و قدرت های استکبار را به چالش کشید و زمینه ساز تزلزل در اردوگاه کفر و استکبار و ضعف و سستی در قدرت هژمونی آمریکا گردید. انقلاب اسلامی ایران با الگوگیری از حکومت پیامبر اعظم(ص) و تکیه بر اصول حاکم بر گفتمان نبوی و علوی پس از قرن ها که حتی تصور حاکمیت دینی بر ذهن برخی از بزرگان متقدم دور از انتظار بود، توانست نظامی متکی بر اسلام را بنا نهاده و زمینه عملیاتی سازی بعثت و اجرای احکام الهی را فراهم کند؛ نظامی که با دستاوردها و تحولات شگفت انگیز خود در عرصه های داخلی، منطقه ای و بین المللی حیرت و تعجب جهانیان را برانگیخت و توانست اسباب تکریم و تمجید بشریت و انسان های آزاده و منصف را در برابر مکتب حیاتبخش اسلام و رهبری مقتدر و هوشمند ایران فراهم کند.
ضرورت آسیب شناسی انقلاب
انقلاب اسلامی ایران به مثابه یک موجود زنده و به عنوان یک جریان بالنده و پویا در معرض انواع تهدیدات و آسیب ها قرار دارد و تاریخ سه دهه گذشته نشان از این واقعیت دارد که انقلاب، هم از درون در معرض آسیب بوده و هم از ناحیه دشمنان خارجی و نظام سلطه در معرض انواع تهدیدات قرار داشته و دارد. هیچ انقلابی از این اصل مستثنی نبوده و تاریخ بیان کننده آسیب ها و تهدیدات انقلاب های معاصر است.آسیب یابی و تهدیدشناسی انقلاب تضمین کننده اصالت محتوا و ارکان و صیانت آن در مسیر حرکت آن است و غفلت از این امر به منزله انحراف در مسیر حرکت انقلاب و خروج از چارچوب اصلی آن خواهد بود. همانطور که بنی اسرائیل در برهه ای از تاریخ درخشیدند و انقلاب الهی را با رهبری حضرت موسی(ع) شکل دادند و مدال « فضلتکم علی العالمین» را دریافت کردند، اما به علت غفلت از آسیب ها آنچنان در ورطه انحراف قرار گرفتند که مدال حاکمیت الهی از آنها گرفته شد و به تعبیر حضرت علی(ع) در خطبه قاصعه خداوند لباس کرامتش را از تن بنی اسرائیل درآورد. همین طور امت پیامبر اعظم(ص) به جهت پایداری بر اصول، به درخشش حیرت آوری دست یافتند و تمدن بزرگی را پایه گذاری کردند، اما پس از یک دهه به علت عدم توجه به آسیب های اساسی از مسیر اصلی خارج شدند و حکومت الهی نبوی به حکومت سلطنتی ضد دینی اموی تبدیل گردید.
نکته حائز اهمیت در مقوله آسیب شناسی، قرارنگرفتن در دام و تورآسیب های سطحی و مقطعی و عنایت ویژه به آسیب اساسی و زیربنایی و تفکیک بین آسیب های زیربنایی و روبنایی و پی جویی راهبردها و راه کارهای مقابله است. توجه به آسیب های زیربنایی مدتی است ذهن اینجانب را به خود مشغول کرده و روی این موضوع بررسی هایی انجام شده، مناسب دیدم که مباحث را فهرست وار تنظیم و برای استحضار فرزندان عزیز اسلام و دلسوزان انقلاب در هفته نامه صبح صادق ارائه نمایم. در این مبحث، هدف مقایسه بین انقلاب اسلامی پیامبر اعظم(ص) و بررسی اصول حاکم بر نرم افزار بعثت و متغیرهای دهه های بعد و پیامدهای آن و ارزیابی انقلاب اسلامی ایران و بررسی اصول حاکم بر نرم افزار اندیشه امام و آسیب های متوجه این نرم افزار و نقش رهبری انقلاب در مقابله با آسیب ها است، باشد که مورد قبول حضرت رب العالمین قرار گیرد.
قسمت دوم
رهبری و قانون مطلوب
اختصاصی بصیرت:از دیرباز این سوال فراروی هر انسانی وجود داشت و دارد که چه کسی حق حاکمیت بر انسان دارد و چه مرجعی حق قانونگذاری و وضع مقررات دارد،به عبارت دیگر منشأ مشروعیت حاکمیت و قانون چیست؟ و با چه توجیه عقلانی و منطقی حاکم حق فرمان دارد و قانونگذار مجوز قانونگذاری دارد و چرا مردم باید از حاکم پیروی و به قانون عمل کنند. از گذشته و حال همه مکتب ها و نظام ها در صدد پاسخگویی به این پرسش اصلی و دیگر پرسش ها در این زمینه بوده و به تکاپو افتادند تا راهکار و شیوه مناسبی به بشریت ارائه کنند. مهم ترین مسئله ای که فلاسفه یونان، مکتب های شرقی و غربی را به خود مشغول کرده و در صدد حل آن بوده اند، همین مسئله بوده و یکی از زیربنایی ترین مسائلی که مکتب حیاتبخش اسلام به آن پاسخ همه جانبه داده، همین مسئله است. واکاوی نظریه و راهکار مکتب های مادی و اسلام و مقایسه راهبردها و راهکارهای این مکاتب، حقایقی را در مورد اسرار بعثت نمایان می سازد.
توافق همگانی بشر:
از جمله اموری که مورد توافق و پذیرش بشریت بوده و هست، نیاز انسان به رهبری و قانون است. اینکه تداوم زندگی اجتماعی انسان نیاز به دو رکن اساسی مدیریت و مقررات دارد مورد قبول همه مردم است. به جز آنارشیست ها و گروه خوارج که این مسئله بدیهی را انکار کرده اند. فلسفه این توافق همگانی هم این است که زندگی بشر اجتماعی است، منابع محدود است. تضاد منافع زمینه ساز درگیری، اختلاف و تنازع و در نتیجه بروز هرج ومرج در جامعه بشر گردیده و زندگی بشر به خطر خواهد افتاد، از این رو تنها راه جلوگیری از درگیری و هرج ومرج تن دادن به مدیریت و قانون است که در پرتو آن منافع مردم تأمین خواهد شد. سخن علی(ع) در پاسخ به خوارج در این مقوله مبین این حقیقت است، آنجا که فرمود: «لابد للناس من امیر بر او فاجر» (نهج البلاغه، خطبه 40) مردم ناچار بر داشتن حاکم هستند، خواه نیکوکار و یا بدکار. حضرت امیر در این بیان لزوم برخورداری بشر از حاکم را آنقدر مهم می شمارند که وجود حاکم ولو بدکار را بر فقدان آن ترجیح می دهند.
نکته حائز اهمیت این است که، خواست بشر دستیابی به رهبری و قانون مطلوب و پاسخگو به همه نیازها و توجه به همه مصالح است. همان طور که تداوم حیات بشر به آب وهوای سالم و مطمئن نیاز دارد دستیابی به همه مصالح بشر و تأمین نظم و امنیت برای زندگی انسان مستلزم برخورداری از رهبری و قانون مطلوب است که رهبری فاقد شرایط لازم و قانون ناقص و تک بعدی نه تنها تأمین کننده مصالح انسان نخواهد بود بلکه باعث انحراف و سقوط انسان خواهد شد. حال باید دید دستیابی به رهبری و قانون مطلوب امکان پذیر هست یا نه؟
ویژگی ها و شرایط رهبری و قانون مطلوب:
از مجموعه شرایط و ویژگی های قانون مطلوب دو ویژگی رکن و شرط اصلی است. نخست، جامعیت و فرازمانی بودن و تحت پوشش قرار دادن همه مصالح و همه مقاطع زندگی بشر. از آنجا که انسان دارای ابعاد مادی و معنوی، روحانی و جسمانی است باید قانون بتواند همه نیازها و مصالح آدمی را تأمین کند و از سوی دیگر انسان ابدی و فناناپذیر بوده و ایستگاه ها و قرارگاه های متعددی همچون جنین، دنیا و برزخ را طی می کند تا به عالم ابدی برسد. قانون و مقررات متعلق به انسان بایستی همه مقاطع زندگی او را مورد توجه قرار داده و مصالح قبل و بعد از اقامت او در این عالم و منافع آینده و ابدیت او را در نظر بگیرد.شرط دیگر برای قانون مطلوب، تضمین سلامت و مصونیت از خطاست. مصونیت کامل یا حداکثری اعتبار، ثبات و انگیزه اجرایی قانون را در جامعه بالا می برد.در مورد رهبری مطلوب هم در بین شرایط و ویژگی ها دو ویژگی نقش زیربنایی داشته و اساسی است. نخست آگاهی و قابلیت دستیابی به قوانین فرازمانی. به عبارت دیگر رهبری امکان دستیابی به منابع قانون فرازمانی را داشته باشد که بتواند با آن ظرفیت، مقررات مورد نیاز بشر را در هر عصری ارائه کند. دومین شرط رهبری مطلوب، مصونیت از خطا و اشتباه است. چه مصونیت کامل و یا حداکثر. وجود این دو شرط در رهبری، تضمینی برای سلامت مدیریت و هدایت جامعه و تکامل انسان خواهد بود.
حال باید پرسید آیا دستیابی به رهبری و قانون با این دو ویژگی و خصوصیت امکان پذیر است و آیا تا به حال مشاهده شده است یا نه ؟ پاسخ به این پرسش نیازمند بررسی مکاتب مدعی مدیریت و قانونگذاری و ارزیابی میزان صحت ادعاها است که در فرصت بعد به آن پرداخته می شود.
قسمت سوم
راهبرد دستیابی به رهبری و قانون مطلوب

مکتب ها، نظام ها، فلاسفه و بسیاری از دانشمندان درصدد ارائه بهترین راهبردها و راهکارها برای دستیابی به رهبری و قانون برآمدند که پرداختن به همه دیدگاه ها و نظریه ها در این مختصر نمی گنجد، اما برخی راهکارها که بشر آنها را تجربه کرده و قابل مقایسه است مورد اشاره و ارزیابی قرار می گیرد.
راهبرد مرجعیت اکثریت آرا
از جمله راهبردهای فراروی بشر، مرجعیت اکثریت آرا است. این راهبرد پس از رنسانس با تکیه بر جهان بینی اومانیستی توسط دانشمندانی همچون «ژان ژاک روسو»، «منتسکیو» و «هابز » مطرح و در قالب قرارداد اجتماعی تئوریزه و به شکل نظام لیبرال دموکراسی جامه عمل پوشید. مبنای قرارداد اجتماعی این است که هر انسانی به دنبال جلب منافع است؛ منافع هم محدود است، تضاد منافع زمینه هرج و مرج ونزاع را در جامعه فراهم می کند. تنها راه جلوگیری از هرج و مرج و تنازع، تن دادن به قانون و مدیریت است، لذا مردم برای پرهیز از نزاع و تأمین منافع، فردی را به عنوان رهبری و مدیر جامعه انتخاب کرده و افرادی را به عنوان قانونگذار برمی گزینند.
این نظریه به این پرسش که با چه مجوزی رهبری حق فرمان و قانونگذار حق وضع قانون دارد و مردم برچه اساس از رهبری و قانون تبعیت می کنند، اینگونه پاسخ می دهد که؛ چون خود مردم رهبر و قانونگذار را انتخاب کرده اند، خویشتن را موظف به رعایت قانون و تبعیت از رهبری می دانند. ملاک این نظر هم نصاب رأی پنجاه درصدی همراه با یک رأی است و معتقد است؛ چنانچه اکثریت پنجاه درصدی به شخصی به عنوان رهبر یا اشخاصی به عنوان قانونگذار رأی داده، آن شخص رهبر مطلوب و قانونی که قانونگذاران منتخب اکثریت مردم وضع کرده اند، قانون مطلوب خواهد بود.پس از گذر ســه قرن از اجرای الگوی قرارداد اجتماعی و حاکمیت لیبرال دموکراسی در بسیاری از کشورها، پرسش هایی فراروی ماست که آیا این شیوه و راهکار در دستیابی به رهبری و قانون مطلوب موفق بوده و آیا گذر زمان میزان موفقیت این نظریه را افزون و افزون تر کرده است؟ و یا اصولاً برای بشر امکان دستیابی به این ایده مطلوب وجود دارد؟ و یا اینکه این راهبرد اساساً نمی تواند بشر را به مقصد برساند؟ پاسخ به پرسش هایی از این دست نیازمند به استدلال علمی ندارد؛ کافی است کارکرد این راهبرد و راهکار انتخابات و مراجعه به آرای مردم در دستیابی به رهبری و قانون مطلوب در طول ســه قرن مورد ارزیابی قرار گیرد.
واقعیت تلخ پیش روی بشر این است که پس از عبور بشر از عصر سنتی و گذر از مدرنیته و ورود به دوره پست مدرنیسم بن بست بشریت و بحران مدیریت به روشنی به صورت کابوسی قابل مشاهده است. آیا دستیابی به رهبرانی همچون بوش، اوباما، برلوسکنی، سارکوزی، فرانسوا اولاند و دیگر رهبرانی از این دست که بر اساس فرمول قرارداد اجتماعی به عرصه قدرت رسیدند، رهبران مطلوبی هستند؟ آیا کوچک ترین شاخص های مطلوبیت را دارند و آیا قوانینی که آخرین منتخبان مردم آمریکا در کنگره وضع می کنند، قوانین مطلوب است. آیا قانونی کردن همجنس بازی و مواردی از این دست جزء قوانین مطلوب به شمار می آید؟ مضاف بر اینکه اولاً؛ دایره علم بشر بسیار محدود است و امکان دستیابی به بسیاری از اسرار آفرینش و مصالح زندگی دنیا را ندارد تا به مصالح فرادنیایی دست یابد، ثانیاً انسان اسیر امیال نفسانی و خواسته های درونی است و تحت تأثیر عوامل زیادی قرار می گیرد و امکان دستیابی به مصالح واقعی بشر را ندارد، لذا امکانات و ظرفیت های محدود انسان مانع از دستیابی به رهبری و قانون مطلوب است. اشکال دیگری که بر این نظریه وارد است این است، تکلیف 94 درصدی که رأی منفی دادند، چه می شود و مبنای حکمرانی حاکم و معیار تبعیت آنان که مخالفند، چه می شود؟
بنابراین، این راهبرد و راهکارهای اجرای آن پس از سـه قرن تجربه نشان داد که تنها مراجعه به آرای مردم و نصاب اکثریت نمی تواند زمینه ساز تأمین خواسته های مردم و راهکار مناسبی برای تأمین مصالح باشد. نکته قابل توجه این است که اگرچه برای دستیابی به قانون و رهبری مطلوب مراجعه به آرای مردم کافی و وافی نیست، اما راهکار مناسبی برای مشارکت مردم در شکل دهی قوای مقننه و مجریه و ایفای نقش آنان د���� اداره کشور است.مشکل امروز و بن بست فعلی بش��یت و قرارگرفتن در چنبره نظام های مادی و سرمایه داری و اسارت انسان بین دو لبه تیغ قیچی احزابی همچون دموکرات و جمهوریخواه در آمریکا و محافظه کار و کارگر در انگلیس و دیگر احزاب از این دست، از روزی آغاز شد که اندیشمندان و روشنفکران عصر قرون وسطا با نگاه بر عملکرد منفی اربابان کلیسا و نارسایی های آیین تحریف شده حضرت مسیح(ع) با اتکای انحصاری به منابع حسانی و محدود کردن دایره عقل بر فراورده هایی که قابلیت تجربه را داشته باشند، به طور کلی دین و منبع وحی را انکار کرده و به ناچار به تئوری ها و فرضیه هایی روی آوردند که امروز جامعه غربی و بسیاری دیگر از جوامع درگرداب بحران هایی همچون بحران هویت، بحران معنویت، بحران مقبولیت و مشروعیت که ناشی از بحران مدیریت است، دست و پا می زنند.
حال باید دید راهبرد و راهکار دیگری که بتواند مطلوبیت را برای بشر تأمین کند، وجود دارد یا نه؟ پاسخ به این پرسش را به یادداشت بعدی وا می گذاریم.
قسمت چهارم
راهبرد آفریننده هستی و انسان
مناسب ترین و پاسخگوترین شیوه و راهکار این خواهد بود که خالق و آفریننده هستی و انسان برای آدمی چاره اندیشی کند و برای اداره بهینه زندگی انسان، رهبری و قوانین مورد نیاز را در چارچوب معیارهای اصلی پیش بینی کند که او عالم به اسرار و همه خصوصیات انسانی است و بر همه مصالح و مفاسد بشر اشراف دارد.وقتی کارخانه ای محصول الکترونیکی پیچیده ای خلق می کند، همان کارخانه است که باید تکنیسین و کتاب راهنمای محصول را ارائه کند. به یقین می توان گفت پیچیده ترین موجود هستی و شاهکار شگفت انگیز خداوند متعال، انسان است و تأمین مصالح این اعجوبه خلقت، اقتضا داشت که باریتعالی برای تکامل آدمی چاره اندیشی کند.پرسش فراروی ما این است که آیا برای تأمین نیاز انسان به رهبری و قانون، راهبرد و سازوکاری را پیش بینی کرده است؟ و آیا رهبری و قانون مطلوب در دسترس بشر قرار داشته است یا نه؟
بعثت بزرگ ترین ارمغان الهی به بشر
در نگرش توحیدی و در جهان بینی وحیانی، جهان، هستی و همه موجودات عالم از جماد تا نبات، حیوان و انسان، مخلوق خداوند است و پروردگار حی و قادر و توانا موجودات عالم را آفریده و اداره بهینه هستی در دست او است.خالق هستی در انسان دو برنامه نرم افزاری طراحی فرموده که یکی برای مجموعه عالم پیش بینی شده که به آن «ربوبیت تکوینی» گفته می شود. نظم حیرت انگیز و نظام پیچیده حاکم بر هستی برآیند همان نرم افزار حاکم بر هستی است. چرخش الکترون و پروتون به دور نوترون و تشکیل یک منظومه در درون هسته اتم و کهکشان های گسترده که هر کدام میلیون ها کره را در درون خود جای داده و حرکت منظم ماه و زمین به دور خورشید و شکل دهی منظومه شمسی و نظام شگفت انگیز حاکم بر دیگر موجودات، همه و همه در پرتو همان نرم افزاری است که خداوند متعال برای اداره و مدیریت عالم پیش بینی کرده است.نرم افزار دوم برنامه ای است که ویژه انسان در نظر گرفته شده که به آن «ربوبیت تشریعی» گفته می شود. ربوبیت تشریعی ویژه انسان است.
ارکان ربوبیت تشریعی
ربوبیت تشریعی ویژه انسان است و در قالب «بعثت» تئوریزه و نهادینه شده است. ربوبیت تشریعی و بعثت دربرگیرنده دو رکن است: یکی رهبری مطلوب و دیگری قانون مطلوب، یعنی تأمین و پاسخگویی به نیاز و خواست طبیعی همه انسان ها. انبیا رهبران مطلوب برای اداره بهینه زندگی و تکامل بشر در نظر گرفته شده اند و آیین و شریعت الهی، قوانین و مقررات برای اداره زندگی بشر پیش بینی شده است.در عصر نبوت، انبیای الهی از آدم تا خاتم الانبیا (ص) با برخورداری از عالی ترین مراتب انسانی و ویژگی های خاص به عنوان رهبر از طرف خدا مبعوث شدند و آیین و شریعت ارائه شده از سوی انبیا، قوانین و احکام اداره زندگی آدمیان به شمار می آید. با بعثت پیامبر اعظم(ص) کامل ترین رهبر و با نزول قرآن، جامع ترین احکام و مقررات و اصول مربوط برای بشر به ارمغان آورده شد که بزرگ ترین هدیه الهی به بشر به شمار می آید. در عصر امامت، ائمه معصومین (علیهم السلام) عهده دار مسئولیت امامت و رهبری بودند که آنها هم از ویژگی هایی همچون علم به مخزن ا��هی و مصونیت از گناه و خطا برخوردار بودند.سخن و کلام زیبای پیامبر اعظم(ص) در واپسین لحظات زندگی خود که فرمود: «انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی» و تأکید روی قرآن و عترت به عنوان دو امانت بزرگ یعنی قانون مطلوب و مدیریت مطلوب، مبین ابدی و جاودانگی نرم افزار بعثت است.در عصر غیبت هم که بنا به عللی، بشریت از درک حضور فیزیکی امام معصوم(ع) محروم است، بنا به حکم عقل و نقل، وجود ولی فقیه و شریعت اسلام به عنوان دو رکن تحقق بخش رهبری و قانون مطلوب، تداوم بخش حاکمیت نرم افزار بعثت برای اداره بهینه انسان به شمار می آید.
نرم افزار بعثت با توجه به اتکای آن به مبدأ وحی از ویژگی هایی برخوردار است که تضمین کننده زندگی زیبا و سالم برای بشریت در این عالم و سعادت و لذت ابدی در جهان دیگر است. ویژگی ها و خصوصیات مورد اشاره یعنی مصونیت و فرازمانی بودن در ارکان بعثت پیش بینی شده است. پیامبر اعظم(ص) و ائمه (علیهم السلام) پس از پیامبر از مصونیت ذاتی یعنی عصمت برخوردار بودند و رهبران در عصر غیبت باید دارای عدالت یعنی مصونیت حداکثری باشند و قرآن دارای مصونیت ذاتی و سنت دارای مصونیت حداکثری است. از سوی دیگر پیامبر(ص) از طریق وحی و ائمه از طریق علم غیب با منبع دانش الهی مرتبط بوده و ولی فقیه با تکیه و اشراف بر منابع وحیانی و تخصص اجتهاد، ظرفیت پاسخگویی به نیاز بشر در زمینه وضع مقررات را دارند.
با مقایسه بین راهبرد مبدأ و آفریننده انسان با راهبردهای برخاسته از اندیشه های بشر، میزان تفاوت آنان در میزان تأمین مصالح و پاسخگویی به نیاز انسان، مشخص می شود.
قسمت پنجم
اصول حاکم بر نرم افزار بعثت
اختصاصی بصیرت:بعثت انبیا بزرگ ترین و مهم ترین ارمغان ذات باریتعالی برای هدایت، ساماندهی، مدیریت و اداره امور بشر بوده است و بعثت پیامبر اعظم(ص) با قرآن این مخلوق حیاتبخش بشر، در حقیقت منشور کامل اداره مجموعه انسان های روی زمین و ایجاد زمینه دستیابی بشر به حیات طیبه در این عالم و لذت و کمال ابدی در سرای دیگر است. نرم افزار بعثت در برگیرنده اصول و پایه هایی است که پیوستگی و وابستگی شدیدی بین این اصول است و هماهنگی و همه جانبه نگری به این اصول تضمین کننده سعادت و خوشبختی بشر بوده و خدشه به هر یک از اصول به معنای نقصان در محصول و خروجی این نرم افزار است.این بخش از این یادداشت درصدد تبیین اصول به شکل فهرست وار است.
خدامحوری و خدامداری
اساسی ترین و زیربنایی ترین اصل حاکم بر نرم افزار بعثت که نشئت گرفته از ربوبیت الهی است، اعتقاد و باور به ذات باریتعالی به عنوان خالق و مبدأ هستی و انسان و ایمان به اینکه، تدبیر امور هستی و انسان با اراده خداوند متعال بوده و آغاز و پایان عالم در دست قدرت لایزال او است.اندیشه توحیدی و خدامحوری از ویژگی های مکاتب و رهبران الهی بوده و دیدگاه جامع و کاملی در برابر دو اندیشه اصالت انسان و اصالت ماده است.اومانیسم یا اصالت انسان ره آورد رنسانس است که در پی نارسایی های موجود در آیین مسیحیت امروز و رفتار اربابان کلیسا و تحقیر انسان در برابر حاکمیت مطلق کلیسا بر جامعه و انسان بدون توجه به مکتب اسلام و دیدگاه های دیگر در مورد دین و انسان مطرح شد و انسان را قائم بالذات معرفی کرده و این پدیده و مخلوق خدا را جایگزین خدا و مبدأ هستی نمود.اومانیسم که برای دفاع از انسان و با شعار اصالت انسان پا به عرصه وجود گذاشت به علت اتکا به حس و عقل معطوف به تجربه و انکار منابع وحیانی، بزرگ ترین ضربه را به انسانیت وارد کرد.
اومانیسم منشأ پیدایش دو مکتب لیبرالیسم و ماتریالیسم شد که یکی با تکیه بر آزادی فردی، در صدد برآمد انسان را از همه قیود متافیزیکی به ویژه از تعهدات اخلاقی و دینی رها سازد و دیگری، با حذف همه آزادی ها، به ویژه عرفی ترین حقوق انسان یعنی حذف حق مالکیت، بنا را بر این گذاشت تا با قطع تعلق انسان به زمین و مالکیت، زمینه آسایش آدمی را فراهم سازد.یکی انسان را قائم بالذات و به جای خدا قرار داده و دیگری ماده را قائم بالذات دانسته و این پدیده بی جان و فاقد حیات را جایگزین خدای قادر و توانا قرار داده است. سرانجام این دو مکتب این است که پس ازگذر از قرن ها و دهه ها، به علت بطلان جهان بینی آنها، یکی از نظام های مبتنی بر اومانیسم فروپاشید و دیگری هم در بحران های خودساخته دست و پا می زند و دوره پایان حیات خود را سپری می کند.
پیوستگی بین خالقیت و شارعیت
دومین اصل حاکم بر نرم افزار بعثت، ملازمه و پیوستگی بین خالقیت و شارعیت است. مفهوم این اصل این است که خدای خالق خدای شارع هم هست. همان قدرتی که خلقت انسان و هستی را رقم زده، شارعیت و تدبیر امور انسان را هم باید او رقم بزند. درمکتب توحیدی اسلام، ربوبیت تکوینی از ربوبیت تشریعی قابل تفکیک نیست. چطور می شود خالقیت و ربوبیت تکوینی را از خدا دانست و شارعیت و تدبیرامور انسان را خارج از اراده و خواست خدا در نظر گرفت. مشکل اصلی بشر در همین مسئله، یعنی تفکیک بین خالقیت و شارعیت نهفته است. بسیاری از مکاتب و فلاسفه و پیروان آنان خالقیت خدا را پذیرفته و باور دارند، اما در مسئله شارعیت دچار تردید شده و آن را انکار می کنند و انسان را جایگزین خدا می کنند.
از جمله پیامدهای منفی اومانیسم که درپی پدیده لیبرالیسم در جامعه اروپا در درون پیروان حضرت مسیح(ع) شکل گرفت، مسئله سکولاریسم بود و سکولاریسم برآیند تفکیک شارعیت از خالقیت و حذف دین و آیین الهی از حقوق، سیاست، فرهنگ و اقتصاد و به طور کلی حذف دین از زندگی بشر بود و با ک��ال تأسف به علت عدم شناخت اصول و مبانی اسلام ناب محمدی شاهد بروز و ظهور سکولاریسم و تفکیک شارعیت از خالقیت در جغرافیای جهان اسلام به ویژه غرب آسیا (خاورمیانه) و جایگزینی ایدئولوژی های ناسیونالیستی و یا لیبرالیستی به جای ایدئولوژی الهی بوده ایم. این پدیده وارداتی حتی در ایران هم نفوذ کرد و شاهد شکل گیری سکولاریسم در تاریخ معاصر ایران و حتی پس از انقلاب بوده ایم.بنابراین، توحید دارای ابعاد گوناگون همچون فاعلیت، خالقیت، توحید در عبادت و استعانت می باشد و یکی از ابعاد آن توحید در شارعیت است و تفکیک خالقیت از شارعیت، هم اخلال در نظام اعتقادی بود و هم در زمینه نقصان در نظام اجرایی خواهد بود.
قسمت ششم
اصول حاکم بر نرم افزار بعثت
3- مرجعیت ذاتی باریتعالی در قانونگذاری و مدیریت

منشأ مشروعیت حاکمیت و قانون همواره یکی از موضوعات قابل توجه و جنجالی مکتب ها و نظام های سیاسی بوده است و ایده ها و نظریه های گوناگونی در این زمینه مطرح شده است. در این عرصه هم با دیدگاه ها و گرایشات افراط و تفریطی مواجه بوده ایم. یک اندیشه و تفکر و رفتار و عملکرد مبتنی بود بر خداگرایی مطلق که در قرون وسطی توسط دستگاه پاپ به جامعه القا می شد و نقش و خواست و اراده انسان را در سرنوشت خویش به هیچ می نگاشت، در برابر آن، دیدگاه و خط مشی دیگری که افراطی و در حقیقت عکس العمل در برابر دیدگاه پیشین بود مبتنی بود بر انسان گرایی مطلق و حاکمیت اراده انسان در ساماندهی امور خویش از درک مصالح تا قانونگذاری و مدیریت. در برابر این دو دیدگاه افراطی، دیدگاه معقول و منطقی و برخاسته از جهان بینی وحیانی بود که مبتنی بر تفکیک مشروعیت و مقبولیت بود، یعنی مشروعیت الهی و مقبولیت مردمی. در این دیدگاه، قانونگذار خالق و آفریننده انسان است. هم او که این پدیده را آفریده و به همه اسرار و مصالح و مقاصد آدمی وقوف کامل دارد، مبدأ و مقصد، نیازهای روحی و جسمی انسان را می شناسد و مسیر حرکت و رشد تکامل او را می داند و بر اساس مصالح واقعی، سازوکار و بایدها و نبایدها را تعیین می کند. سازوکار قانونگذاری در جهان بینی وحیانی و مکتب حیاتبخش توحیدی اسلام در چهار سطح تحقق می یابد. سطح اول، قوانین و مقرراتی است که مستقیماً از سوی خداوند متعال برای بشر وضع و از طریق پیامبران ارائه می شود. سطح دوم، قوانین و مقرراتی است که پیامبراعظم(ص) با تکیه بر وحی و علم غیب برای بشر وضع می کند و سطح سوم، قوانین و مقرراتی است که امام معصوم(ع) حسب مقتضیات زمان وضع می کند و سطح چهارم، احکام و مقرراتی است که فقها در عصر غیبت و ولی فقیه در عصر حاکمیت ولایت فقیه با اشراف بر منابع وحیانی یعنی، قرآن و سنت استنباط و به جامعه عرضه می کنند.
از سوی دیگر، سیستم مدیریت در جهان بینی توحیدی توسط ذات باریتعالی تعیین می شود و ولایت و حق آمریت رهبران در نظام توحیدی نشأت گرفته از اراده ذات خداوندی است که در ســه سطح تحقق می یابد. سطح اول، نبوت است که پیامبر اعظم(ص) خاتم پیامبران، مرجعیت عالی را در ارائه مکتب و عملیاتی سازی بر عهده داشته است. سطح دوم ائمه معصومین(علیهم السلام) هستند که در تداوم ولایت پیامبر(ص)، عهده دار اداره امور مردم و مسئول تکمیل مهندسی و منظومه نظام می باشند و سطح سوم، فقیه جامع الشرایط است که در عصر غیبت امام معصوم(ع) به نیابت از او، عهده دار اداره امور مردم و تکمیل هندسه نظام دینی است.
فلسفه پیش بینی چنین سازوکاری، برای نظام تقنین و تحکیم این است که ویژگی ها و شرایط الزامی در قانون و رهبری در حدی است که از طریق مراجعه به آرای مردم و صندوق رأی امکان دستیابی به آن وجود ندارد.
برای استدلال و اثبات انحصاری چنین سازوکاری علاوه بر آیات قرآن و روایات بسیار زیادی که از معصومین (علیهم السلام) فراروی ما وجود دارد، عقل هم مهم ترین محکمه ای است که اذعان می دارد با توجه به محدودیت دانش و علم بشر و کشش هایی که در درون آدمی وجود دارد نمی توان از طریق صندوق رأی به رهبری و قانون مطلوب رسید، مضاف بر این دو دلیل، تجربه بشری هم نشان می دهد مراجعه به آرای مردم آن هم ن صاب نصف همراه با یک رأی، راهکار موفقی برای این مقصد و مطلوب نبوده و نیست. در این زمینه بنا بر این نیست که نقش مردم ندیده گرفته شود و یا کم رنگ تلقی شود، بلکه هدف تعیین و تفکیک نقش مرجعیت تعیین رهبری و قانون و نقش تولید قدرت برای تحقق حاکمیت رهبری و قانون مطلوب است که تعیین رهبری و قانون مطلوب از ناحیه ذات باریتعالی و تکلیف تولید قدرت برای تحقق حاکمیت رهبری و قانون الهی برعهده مردم است (در باب نقش و جای��اه مردم بعداً بحث خواهد شد. )
4- مصونیت رهبری و قانون
اصل دیگر حاکم بر نرم افزار بعثت، لزوم مصونیت رهبری و قانون است. در نگرش مکتب اسلام رهبری باید از خطا مصون باشد تا زمینه ساز جلب اعتماد و تضمین کننده مصالح مردم باشد. هنگامی که شخصیتی به عنوان الگو و اسوه و پیشتاز و پیش قراول جامعه بشری است و در صورتی که انسانی مسئولیت اداره امور و تربیت، هدایت و تکامل جامعه را عهده دار است و در شرایطی که چهره ای مأموریت تبیین احکام الهی و تأمین مصالح مردم را داشته و زمینه عملیاتی سازی نظام اسلامی را در تاروپود جامعه فراهم می کند، باید مصونیت لازم از خطا و گناه را داشته باشد.
برهمین اساس، در نگرش و اعتقادات دینی پیامبر و امام باید معصوم باشد و منظور از مصونیت هم همان مصونیت ذاتی از خطا و گناه است که پیامبر و ائمه به دلیل ظرفیت بالا چنین ویژگی را دارا هستند و فلسفه انتصابی بودن پیامبر و امام هم همین است که در بیان امام سجاد(ع) چنین امری مورد تأکید قرار گرفته است.
امام سجاد(ع) می فرماید: «الامام منا لایکون الا معصوماً ولیست العصمه فی ظاهر الخلقه فیعرف بها ولذلک لایکون الا منصوصاً» (محجه البیضاء ج،1 ص 163) امام از ما نیست مگر این که معصوم است و عصمت در ظاهر خلقت (انسان) نیست که قابل شناسایی باشد، از این رو الزاماً امامت انتصابی خواهد بود.
در این بیان، هم عصمت مورد تأکید بوده و هم راه دستیابی به معصوم مورد توجه قرار گرفته است. البته در عصر غیبت که زعامت و رهبری امت برعهده امام معصوم(ع) است و بنا به عللی مردم از فیض حضور فیزیکی امام محروم هستند، برای ولی فقیه به عنوان جانشین امام معصوم(ع) در اداره جامعه، قید عدالت واقعی، شرط اساسی است.
باتوضیحات مذکور و در مقایسه بین سازوکار مکتب اسلام برای تضمین دستیابی به رهبری و قانون مطلوب با سیستم های موجود به ویژه سازوکاری که پس از رنسانس در بیش از سه قرن گذشته به آن عمل شده می توان گفت: سازوکار مکتب اسلام در ابعاد گوناگون برتری لازم را داشته و تضمین کننده سعادت و کمال بشر است.

قسمت هفتم
اصول حاکم بر نرم افزار بعثت
5- ظرفیت دستیابی رهبری الهی به منابع قانون فرازمانی
از دیگر اصول حاکم بر نرم افزار بعثت، ظرفیت بالای رهبری الهی در دستیابی به منابع وحیانی فرازمانی است. با توجه به رسالت و مسئولیت رهبری الهی در ارائه و تبیین قوانین و مقررات برای اداره بشر، الزاماً رهبری باید استعداد و توان ارتباط با منابع تأمین کننده مصالح بشر را داشته باشد تا بتواند براساس نیاز جامعه، مقررات مناسب را وضع کند. فلسفه این امر مبتنی است بر نکته ای که مورد اشاره قرار گرفت و آن، نیاز بشر به قانون مطلوب است و بیان شد که یکی از شرایط مطلوبیت قانون، فرازمانی بودن آن است. انسان موجودی است ابدی و هیچ گاه فنا و نیستی در او راه ندارد؛ از این رو قانونی می تواند برای سعادت و تکامل او مفید باشد که سراسر حیات انسان را از عالم ذر تا قیامت که عالم ابدی است، دربرگیرد و از آنجا که در جهان بینی توحیدی، رهبری الهی مسئولیت تبیین قانون و یا وضع قانون و یا استخراج قانون از منابع وحیانی را عهده دار است الزاماً باید آنچنان ظرفیتی داشته باشد که با ارتباط با منابع وحیانی و دیگر منابع و یا اشراف بر منابع وحیانی، نیاز بشر را مرتفع سازد.
ربوبیت تشریعی و تدبیر جامع آفریدگار انسان ایجاب می کرد، هنگامی که فردی را برای تحقق تدابیر خود مأموریت می دهد و رسالتی بر دوش او می گذارد، ظرفیت های لازم را هم در اختیار او قرار دهد. همین مفهوم را امام باقر(ع) در کلام شیوایی تبیین می فرماید:
امام باقر(ع) می فرماید: «الله اعز و اجل و اکرم م ن ان یفر ض طاعه عبد یحجب عنه ع لم سمائ ه وارض ه» (اصول، کافی ج 1،ص262)
خدای تبارک وتعالی برتر و والاتر از آنست که اطاعت بنده ای را بر همگان واجب کند؛ ولی چیزی از دانش ها و علوم زمین و آسمان را از او پوشیده بدارد.
برهمین اساس، درجهان بینی توحیدی و نگرش مکتب اسلام، پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) از چنین ظرفیتی برخوردار بوده اند. برخورداری پیامبر اعظم(ص) از ظرفیت دریافت وحی و برخورداری از ظرفیت علم غیب و امکان ارتباط با منبع علم الهی در همین چارچوب قابل تفسیر و تحلیل است. چنین امتیاز مهمی، یکی از وجوه تمایز و برجستگی مکتب های توحیدی به ویژه مکتب اسلام با مکتب های شرقی و غربی به شمار می آید. رهبران در نظام های لیبرالیستی و سوسیالیستی از چنین ظرفیت ها و امکاناتی برخوردار نیستند و در نتیجه، توان تأمین خواست ها و نیازهای مردم را ندارند.
6- جامعیت و فراگیری
جامعیت و فراگیری از دیگر اصول و مولفه های حاکم بر نرم افزار بعثت است. منظور از جامعیت، احاطه و اشراف مکتب اسلام بر همه امور انسان و توجه به ابعاد و پاسخگویی بعثت به همه نیازهای بشر در همه عصرها و ��ر��ی همه نسل ها است.
مفهوم جامعیت نرم افزار بعثت این است که آنچه از ناحیه خداوند برای انسان تدبیر شده، یک نسخه و منظومه کاملی است که ارکان و اجزای آن به هم پیوسته بوده و امکان تجزیه در آن وجود ندارد و تجزیه آن در اجرا به بهای عدم اجرای همه جانبه سیستم و نقیصه در خروجی آن خواهد بود.
مرحوم شهید مطهری(ره) در تشریح کلام پیامبر(ص) که فرمود: «اعطیت جوام ع الکل م» می فرماید: مراد از «جوامع الکلم» قانون کلی همه جانبه و نیز اصول ثابت و فراگیری است که سراسر زندگی بشر را در طول تاریخ تحت پوشش قرار می دهد. (خاتمیت، ص167)
علامه طباطبایی(ره) می فرماید: «منظور از جامعیت و کمال، توجه دین به همه زوایای وجودی و نیازهای مادی و معنوی بشر است و مراد از دین، مجموعه دستورالعمل ها و بایدها و نبایدهایی است که بر پیامبر وحی شده و روش زندگی انسان را مشخص می کند.» (تفسیر المیزان، ج2، ص130)
در دلایل جامعیت نرم افزار بعثت، علاوه بر وجود ر��ایات متعدد از پیامبر(ص) و دیگر ائمه معصومین(علیهم السلام) در اثبات جامعیت، عقل نیز چنین درکی دارد که ملازمه ای است بین نرم افزار حاکم بر تکوین و نظام آفرینش با نرم افزار حاکم بر انسان؛ و همان طور که نرم افزار تکوینی، جامعیت لازم را برای اداره همه جانبه نظام هستی داراست، نرم افزار حاکم بر نظام تشریع هم از جامعیت لازم برخوردار است. مضاف بر این، تجربه عملی و نظام جامعی که پیامبر اکرم(ص) به منصه ظهور رساند و به آن جامه عمل پوشید، دلیل دیگری است بر جامعیت مکتب اسلام.
موضوع جامعیت مکتب اسلام که برخاسته از جهان بینی وحیانی است، یکی از مهم ترین وجوه تمایز و نقطه افتراق مکتب اسلام با دیگر مکتب هاست، که شاخص های مکتب اومانیسم و زاییده آن، یعنی لیبرالیسم، با تمرکز روی انسان و انحصار آدمی در جسم و عناصر فیزیکی و محدودکردن انسان در چرخه تولد و مرگ و حذف دین و متافیزیک از فرهنگ، سیاست و اقتصاد و حقوق، مبین نقیصه و تک بعدی بودن این مکتب است. با این مقایسه، وضعیت مکتب ماتریالیسم که آدمی را منحصر در ماده و مادی بر می شمرد و دین را به طور کلی از زندگی و ذهن انسان حذف می کند، به طور ملموسی، محدود است و تنگنای محسوسی را در این مکتب می یابیم.
سکولاریسم دامی بود که جهان مسیحیت پس از بروز و ظهور نقاط ضعف گسترده در آیین مسیح و عملکرد دستگاه پاپ و در پی رنسانس و انقلاب صنعتی، گرفتار آن شد و دین و خدا، تنها در گوشه ای از ذهن بشر قرار گرفت و ملاک اداره امور بشر و مصالح انسان به تمایلات وخواهش ها و ذائقه مردم سپرده شد و پس از آن بود که بشر در ورطه پوچ گرایی (نهیلیسم)، بی هویتی و نیستی قرار گرفت.
بنابراین، اندیشه های مبتنی بر سکولار و نظام های متکی بر سکولاریسم، خارج از منظومه جهان بینی توحیدی است و سنخیتی با نرم افزار بعثت ندارد.
قسمت هشتم
اصول حاکم بر نرم افزار بعثت

7- کرامت و موضوعیت انسان برای خلقت
توجه همه جانبه و نگرش ویژه به انسان یکی از مولفه های نرم افزار بعثت است. در جهان بینی وحیانی و در مکتب حیات بخش اسلام هم انسان، دارای کرامت و از ارزش بالایی برخوردار است و هم انسان، به عنوان یکی از مهم ترین اهداف موضوعی خلقت مطرح است.
کرامت انسان از آنجا آغاز شد که اراده پدیدآورنده هستی بر خلقت موجودی به نام «انسان» متفاوت از ملائکه و حیوانات تعلق گرفت و در قالب تعبیر بلندی، این تدبیر را به اطلاع ملائکه رساند که موجب تعجب و تحیر آنان گردید. خداوند در زمینه خلقت این موجود از آن به عنوان «خلیفه الله» یاد می کند و می فرماید «انی جاعل فی الارض خلیفه» و در برابر سخن ملائکه که بدون اطلاع از فلسفه خلقت این موجود پیچیده، از گرایش این موجود به سمت فساد و خون ریزی ابراز نگرانی کردند، فرمود: «انی اعلم ما لا تعلمون» یعنی در این موجود، ویژگی هایی وجود دارد که شما از زوایای آنها بی اطلاع هستید و هنگامی که ملائکه جلوه ای از تجلی ویژگی های آدم را مشاهده نمودند، اعتراف کردند که «لا علم لنا الا ما علمتنا» دانش ما در محدوده ای است که به ما آموختی.
قرآن با صراحت بر کرامت ذاتی انسان تأکید دارد و در سوره اسراء به دو ویژگی آن اشاره دارد. نخست می فرماید: «ولقد کرمنا بنی آدم» که روی کرامت انسان عنایت دارد و در پایان می فرماید: «فضلنا هم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا»ـ اسراء70 ـ که روی برتری انسان بر بسیاری از موجودات انگشت می گذارد.
«علامه طباطبایی(ره) در تبیین این آیه شریفه به دو نکته مهم اشاره می کنند: نکته اول اینکه، منظور (بنی آدم) جنس بشر است، صرف نظر از کرامت های خاص و فضائل روحی و معنوی که به عده ای اختصاص داده است. نکته دوم اینکه، تکریم آن است که چیزی را مورد عنایت خاص قرار دهیم و او را به چیزی که مختص اوست و در دیگر موجودات یافت نمی شود، ارج نهیم. اما در تفضیل و برتری منظور از آن، این است که شخص مورد تفضیل از دیگران برتری یابد در حالی که او با دیگران در اصل عطیه شریک است.» (تفسیرالمیزان، ج 13، ص 156)
بنابراین انسان به یک ویژگی اختصاص یافته که در دیگر موجودات نیست و ویژگی هایی هم دارد که در برخی موجودات دیگر هست و آدمی بر آن موجودات برتری یافته است.
حال باید دید آن گوهر یگانه ای که خالق هستی در انسان به ودیعه گذاشته، چیست؟ براساس دیدگاه محققان؛ مفسران و دانشمندان، آن موهبت اختصاصی انسان، برخورداری از عقل است که در همه انسان ها وجود دارد.
علامه طباطبایی(ره) می فرماید: «بنی آدم در میان سایر موجودات عالم از یک ویژگی و خصیصه ای برخوردار گردیده و به خاطر همان خصوصیت است که از دیگر موجودات جهان امتیاز یافته و آن، عقلی است که به وسیله آن، حق را از باطل و خیر را از شر و نافع را از مضر تمیز می دهد.»
(تفسیر المیزان، ج 13، ص 156)
براساس راهبرد مکتب اسلام، پیرامون کرامت انسان، ایدئولوژی و راهبرد های عملیاتی و باید ها و نبایدهایی در نظر گرفته شده که مبین نگاه اسلام به حریم و حرمت آدمی است. براساس نگرش اسلام، انسان حدود و حقوقی دارد و کسی حق تجاوز به آنان را ندارد؛ مال، آبرو و جان انسان محترم شمرده شده، حتی خودکشی در مکتب اسلام حرام است و کسی حق ندارد به زندگی خود خاتمه دهد.
با مقایسه مکتب اسلام و دیدگاه همه جانبه آن با دیگر مکتب ها، به ویژه «اومانیسم» در می یابیم که به رغم ادعاهای مکتب ها و نظام ها در مورد کرامت انسان، متأسفانه، انسانیت در این مکتب ها و نظام ها به مسلخ برده شده و آنچه مورد توجه نیست، انسانیت انسان است.
نکته دیگر اینکه، انسان در نظام خلقت موضوعیت دارد و یکی از اهداف خلقت به شمار می آید. قرآن مجید بسیاری از موجودات از جمله زمین و آنچه در آن است، شمس و قمر و بسیاری از دیگر موجودات را مقدمه خلقت انسان می داند، یعنی یکی از مهم ترین فلسفه های خلقت جماد، نبات و حیوان، زمینه سازی برای خلقت انسانی است.
8 - آزادی کمال وسیله ای است
نگرش و توجه به مقوله آزادی از دیگر ویژگی های مکتب حیات بخش اسلام است که سرلوحه دعوت انبیا و رهبران الهی به منظور نجات انسان از بردگی فکری و جسمی و رهاسازی آدمی از اسارت اوهام، خرافات و خدایان ساختگی و تبدیل کردن آنان به انسان های آزاده و قرار دادن در مسیر خالق هستی دارای کمال بی نهایت، قدرت بی نهایت؛ علم بی نهایت و رهنمون سازی انسان برای دستیابی به قله های کمال و رستگاری بوده است.
حضرت علی (ع) درباره فلسفه بعثت می فرمایند: «پیامبران را در میان مردم برانگیخت تا با مدیریت خویش ذخایر پنهانی و استعداد های ذخیره شده را استخراج نمایند.» (نهج البلاغه، خطبه 1)
اما نکته اصلی در نگرش الهی و در هندسه نرم افزار بعثت، آزادی کمال وسیله ای است به آزادی، این است که نه کمال هدفی. به عبارت دیگر، هدف، آزادی مطلق انسان نیست، بلکه آزادی، وسیله ای برای کمال و رشد انسان به شمار می رود. در منطق الهیون، صرف برخورداری از آزادی و قدرت انتخاب، کمال نیست، زیرا آزادی و نوع انتخاب می تواند انسان را به کمال یا سقوط بکشاند. آزادی به شرطی ماهیت ارزشی و کمال دارد که در راستای مصالح واقعی انسان باشد.
شهید مطهری(ره) در این رابطه می گوید: «آزادی خودش کمال بشریت نیست وسیله کمال بشریت است. یعنی اگر آزاد نبود نمی توانست کمال بشریت را تحصیل کند. همچنان که یک موجود مجبور نمی تواند به آنجا برسد، پس آزادی، یک کمال وسیله ای است، نه کمال هدفی». (انسان کامل، ص 346)
نقطه مرکزی و وجه تمایز مکتب بعثت با مکتب لیبرالیسم در همین مسئله است که مکتب لیبرالیسم آزادی را هدف می پندارد و برای انسان آزادی بسیار گسترده ای در نظر می گیرد که همین مسئله باعث پیدایش بحران هایی برای بشر شده است.
اگرچه واقعیت قابل انکار این است که اولاً آزادی مطلق فرض باطل و غیرممکن است و ثانیاً در دنیای لیبرالیسم هم آنقدر به آزادی قید زده شده و محدودیت هایی ایجاد شده که بشر در زیر این زنجیر ها دست وپا می زند. مشکل بشر، عدم توجه به مصالح واقعی انسان و انکار روح مجرد و متافیزیک و منابع وحیانی است که زمینه ساز انحراف بشر از مسیر تکامل و قرار گرفتن انسا�� در ��رتگاه سقوط می باشد.
قسمت نهم
اصول حاکم بر نرم افزار بعثت
9- تعیین رسالت مردم در تولید قدرت برای حاکمیت الهی
از دیگر اصول حاکم بر نرم افزار بعثت توجه به نقش و جایگاه و رسالت مردم در شکل دهی به حاکمیت دینی و الهی است. در جهان بینی توحیدی خالقیت از شارعیت جدا نیست. تدبیر هستی از جماد، نبات و حیوان در دست خداست و نظام احسن با اراده خداوند بر هستی حاکم است. تدبیر انسان و نظام احسن برای انسان هم توسط ذات باریتعالی اندیشیده می شود؛ تدبیری که تضمین کننده زندگی پاکیزه در این عالم و دستیابی به زندگی توأم با زیبایی و لذت ابدی در جهان ابدی است.
از جمله مسائلی که از دیرباز بین مکاتب و فلاسفه و نظام ها مطرح بوده، اختلاف در نقش و جایگاه مردم بوده است. برخی مکاتب و دیدگاه ها بر این نظریه پافشاری دارند که مردم هم نقش تعیین رهبری را دارند و هم نقش قانونگذاری و هم نقش شکل دهی حاکمیت و تولید قدرت برای رهبری و قانونگذاران را بر عهده دارند، یعنی هم مشروعیت حکومت را از مردم می دانند و هم مقبولیت را. مکتب ها و نظام هایی که دین و متافیزیک را انکار کرده و وحی را از شمار منابع معرفت انسان حذف می کنند به طور قهری به جز مردم راهکار دیگری برای ایفای نقش در تعیین رهبری و وضع قانون فراروی خود ندارند. کسانی هم که نگرش سکولاریستی دارند و جامعیت دین را نمی پذیرند گرچه خالقیت و ربوبیت تکوینی ذات باریتعالی را می پذیرند، اما برای خدا نقشی در انتخاب رهبری و قانونگذاری در نظر نمی گیرند که این خود نوعی التقاط و فاصله گرفتن از نرم افزار بعثت به شمار می آید.
نقیصه در فهم آدمی این است که خدا را خالق می داند، اما شارع نمی داند. جایگاه خالقیت، فاعلیت، رازقیت را برای خداوند متعال در نظر می گیرند، اما نقش شارعیت یعنی قانونگذاری و مدیریت را از شئونات باریتعالی نمی دانند. اما دیدگاه و نظریه دیگر این است که بین خالقیت و شارعیت ملازمه است و همان قدرتی که جهان با عظمت هستی را اداره می کند، امور انسان هم در تدبیر و اداره او قرار می گیرد. حال سوال این است که در این نظریه نقش مردم چیست؟ در این نظریه جایگاه، نقش مردم، تأمین مصالح و تکامل آنان در فلسفه بعثت به طور شفاف پیش بینی شده است. خداوند قانون مطلوب و رهبری برتر را برای تأمین و تضمین مصالح مردم تدبیر نموده است. دراین دیدگاه رسالت مردم تولیدقدرت برای تحقق حاکمیت الهی است. عملیاتی سازی قانون و رهبری مطلوب برعهده مردم است.
خداوند متعال در آیه 25 سوره حدید به ســه محور اصلی حاکمیت؛ رهبری الهی، کتاب هدایت و مقررات و محور سوم، مردم اشاره دارد و می فرماید: «لقد ارسلنا رسلنا بالبینات وانزلنا معهم الکتاب والمیزان لیقوم الناس بالقسط» از این کلام الهی می توان ســه رکن اساسی را برداشت کرد که فلسفه رهبری الهی و کتاب و میزان را اقامه عدل از سوی مردم معرفی می کند و نقش و رسالت مردم، برقراری عدالت در حاکمیت رهبری و قانون الهی است.
در جهان بینی وحیانی، رهبری و قانون الهی، شرط لازم و مردم، شرط کافی برای تحقق دولت و حکومت دینی است.
تفاوت عمده و مهم ترین وجه تمایز بین انسان در برابر رهبری و قانون الهی و عالم تکوین در برابر نرم افزار و ربوبیت تکوینی این است که عالم تکوینی در برابر نرم افزار و ربوبیت تکوینی تسلیم محض بوده و هیچ تخلفی از فرمان و تدبیر الهی ندارد، اما انسان در برابر نرم افزار بعثت و رهبری و قانون الهی آزاد است و می تواند بپذیرد و تبعیت کند و یا تخلف نماید. اگر قانون و رهبری مطلوب را انتخاب کرد زمینه تحقق حاکمیت دینی و در نتیجه مصالح او تأمین و زمینه نیل به سعادت و خوشبختی برای او فراهم می گردد و اگر تبعیت نکرد زمینه سقوط او فراهم می شود.
در نگرش الهی، مشروعیت حاکمیت از سوی خدا بوده و مقبولیت حاکمیت الهی از سوی مردم تحقق می یابد. انسان با تکیه بر عناصر و مولفه های مقبولیت، یعنی باور و پذیرش رهبری و قانون الهی، تلاش در جهت عملیاتی سازی سیستم، حمایت و جهاد در استقرار حاکمیت، پیاده سازی در زندگی فردی، پذیرش مسئولیت و مشارکت در اداره نظام، نقش زیربنایی خود را به منصه ظهور می رساند.
10- تکیه بر محوریت ولایت الهی در متدولوژی حکومت
اتکا بر محوریت ولایت الهی در سیستم حکومت و مخروط حاکمیت از مهم ترین شاخص های بعثت است. امروز بشر با الگو های گوناگونی از سیستم حکومتی روبه رو است، الگوی سلطنتی با محوریت پادشاه یا نخست وزیر، الگوی جمهوری با حاکمیت رئیس جمهور و یا الگوی خلافتی و امارتی با محوریت خلیفه یا امیر و یا الگوی قبیله ای با محوریت رئیس قبیله از انواع الگوهای گذشته و حال در اداره امور بشر به شمار می آید که این شیوه ها تابعی از جهان بینی های متفاوت هستند، اما در جهان بینی توحیدی و وحیانی، الگوی حکومت، ولایتی(ولایت الهی) است، زیرا در این نگرش، حق حکومت و فرماندهی از آن مالک و خالق هستی و انسان است. خدا بر هستی و انسان ولایت دارد. بخشی از ولایت الهی به پیامبران و به طور اخص به پیامبر اعظم حضرت محمد (صلوات الله و سلامه علیه و آله) تفویض می شود و پس از پیامبر، ولایت الهی و حق، حاکمیت به ائمه معصومین(علیهم السلام) و در دوران غیبت، بخشی از این ولایت، به فقیه جامع الشرایط تفویض می گردد.
این نوع الگوی حکومتی تفاوت ماهوی با دیگر الگوها دارد، حتی الگوی خلافتی و امارتی هم با این سیستم کاملاً متفاوت است.
در نگرش توحیدی، حاکمیت و حاکم می بایست در چارچوب اصول و مبانی تعیین شده باشد. در این نگرش رهبری و حاکم دارای ویژگی هایی است که برخی از آن ویژگی ها جزو شرایط زیربنایی است. علاوه بر شخص حاکم، کارگزاران حکومت هم باید بر اساس شایستگی ها و لیاقت ها منصوب شوند. شرط عصمت و علم غیب از جمله شرایط اصلی در پیامبر و امام(علیهم السلام) است.
با مقایسه سیستم حکومتی در چارچوب و شرایط نرم افزار بعثت و ویژگی های پیامبر(ص) و امام معصوم با دیگر سیستم ها و رهبران، مزایا و برتری های این سیستم مشخص می شود.
در نظام های متکی بر لیبرالیسم، الگوی حکومتی لیبرال دموکراسی، الگوی رایج به شمار می آید و در نظام های مبتنی بر سوسیالیسم، الگوی سوسیالیستی مبنای اداره جامعه قرار دارد.

قسمت دهم
اصول حاکم بر نرم افزار بعثت
11- مبنا قرار دادن تکلیف الهی؛
تکلیف گرایی و اراده خالص در انجام مأموریت الهی و جدیت و تلاش لازم در انجام وظیفه، از دیگر اصول حاکم بر نرم افزار بعثت است. در منطق توحیدی، انسان باید در صدد انجام صحیح تکلیف در چارچوب تعیین شده باشد. کمال اصلی انجام مسئولیت است و نتیجه، کمال ثانوی و ارزش دوم است که اگر حاصل شد، نتیجه پیروزی اولی است.
در نگرش وحیانی، دین در محاسبات خود معیارهای خاصی دارد که خوب و بد، توفیق و عدم توفیق با آنها سنجیده شده و در ارزیابی نتایج اعمال، با قطع نظر از پیروزی یا شکست ظاهری، این معیارها را مد نظر قرار می دهد. قبول یا عدم قبول، اجر و پاداش، کیفر و عقاب بر اساس همین ملاک ها خواهد بود. قرآن با تکیه به این نگرش می فرماید: «ومن یقاتل فی سبیل الله فیقتل او یغل ب فسوف نوتیه اجراً عظیماً» کسی که در راه خدا بجنگد، چه کشته شود و چه پیروز، به زودی به او اجر بزرگی خواهیم داد. (نساء، 74)
این آیه و آیات زیادی در قرآن، مبین این حقیقت است که اجر و ثواب الهی متوقف بر حصول نتیجه نیست؛ همین که فرد تکلیف خود را در چارچوب معیارهای تعیین شده انجام دهد استحقاق دریافت اجر و پاداش را دارد. البته اگر انجام تکلیف منجر به نتایج مورد نظر گردید و پیروزی ظاهری حاصل شد، دو موفقیت برای مکلف محسوب می شود و ارزش دیگری را به دست خواهد آورد، اما اگر پیروزی ظاهری با نقض اصول و زیرپا گذاشتن ارزش ها همراه باشد، این پیروزی عین شکست است.
از منظر جهان بینی وحیانی، هم پیروزی و هم شهادت مومنین، دو حسنه و دو نیکی به شمار آمده و از آن دو به «ا حدی الحسنیین» یاد می کنند. کلام رسای حضرت زینب کبری(علیهاسلام) با وجود تحمل سخت ترین شرایط و شهادت حجت خدا روی زمین، در برابر سخن طعنه آمیز حاکم کوفه، بر اساس معیارهای الهی است که پاسخ می دهد «مارأیت ا لا جمیلا». این نگرش در زمینه تحلیل حادثه عاشورا مبتنی بر منطق تکلیف گرایی پیام آور کربلا است. تکیه گاه این اصل این است که اولاً؛ در منطق توحیدی هیچ گاه هدف و نتیجه، توجیه گر وسیله نیست و دستیابی به نتیجه الزاماً باید در چارچوب اصول و با شیوه مباح انجام پذیرد، عمل و مأموریت باید در چارچوب اصول و با تکیه بر موازین انجام پذیرد؛ هرچند به شکست ظاهری بینجامد، حرکت در جبهه حق، دفاع از سخن و جبهه حق هم باید متکی به معیارهای ارزشی باشد و الا به نزاع دو جریان باطل تبدیل می شود. ثانیاً؛ در منطق توحیدی آنچه متوجه آدمی است، همان تکلیف است و هنگامی که شرایط تکلیف همچون بلوغ، عقل، اختیار و استطاعت موجود بود، تکلیف متوجه فرد می گردد نه نتیجه، زیرا همه عوامل دستیابی به نتیجه در اختیار مکلف نیست بنابراین آدمی مأمور به نتیجه نیست و تنها مأمور به انجام تکلیف است. به عبارت دیگر، شرط مکلف بودن، توان و ظرفیت بر انجام تکلیف است نه وسع بر نتیجه. ثالثاً؛ کسانی که تکلیف را برای دستیابی به نتیجه به هر شکلی دنبال می کنند در صورت عدم دستیابی به نتیجه با عوارض غیرقابل جبران ناپذیری مواجه می شوند و چه بسا دست به اقداماتی می زنند که خارج از شرایط تکلیف است. بنابراین همه رهبران الهی و رهروان آنا�� همواره تمام همت شان بر انجام درست تکلیف و جلب رضایت خداوند متعال بوده اند.
12- نگرش وسیله ای به قدرت؛
از دیگر مولفه های نرم افزار بعثت، نگرش وسیله ای به قدرت به جای تکیه بر ارزش ذاتی قدرت می باشد. در مکتب وحی، قدرت، کمال وسیله ای است نه کمال هدفی؛ یعنی خود قدرت، دستیابی به قدرت و حفظ قدرت هدف نیست؛ بلکه قدرت وسیله و طریقی برای تحقق تدابیر خالق و مدبر انسان برای اداره و ساماندهی بهینه زندگی انسان است. در منطق انبیا و رهبران الهی، قدرت برای قدرت نیست؛ بلکه قدرت برای به فعلیت درآوردن نرم افزار بعثت و ایجاد بستری است که بشر بتواند با اختیار خود مسیر کمال را طی کند و به کمال ابدی دست یابد. انبیا و رهبران الهی نه اصاله القدرتی بودند و نه تعلقی به قدرت داشتند بلکه همواره سعی آنها بر این بود که قدرت را در مسیر تحقق حق و ارزش های الهی قرار دهند.
فلسفه چشم انداز و رویکرد رهبران الهی به قدرت، ریشه در نگرش به منشأ قدرت دارد. در جهان بینی وحیانی، قدرت نشئت گرفته از صاحب قدرت و مالک هستی و انسان یعنی ذات باری تعالی است و ارزش و قداست قدرت به میزان وابستگی آن به ذات باری تعالی بستگی دارد. قدرت امانتی است از سوی خداوند در دست رهبران الهی و آنان وظیفه دارند قدرت را در همان چارچوب تعیین شده قرار دهند؛ بر خلاف مکتب ها و مسلک هایی که برای قدرت اصالت قائلند و قدرت را مساوی با حق می دانند به ویژه اگر قدرت ظرفیت تأمین رضایتمندی مردم را کسب کند. این گروه معتقد به فرضیه «الحق لمن غلب» هستند. «نیچه» و «ماکیاولی» جزو عناصر اصاله القدرتی بوده و برای قدرت ارزش ذاتی قائل بودند. همین طور نظریه دیگری که قدرت را ناشی از رأی اکثریت مردم می داند و معتقد است صاحب قدرت وظیفه دارد در چارچوب خواست و تمایلات مردم عمل کند. این نظریه متکی است بر الگوی «روسو» و «منتسکیو» براساس فرمول قرارد��د اجتماعی که منشأ مشروعیت قدرت را تمایل و خواست اکثریت می داند.
اما در مکتب توحیدی منشأ قدرت و حقانیت آن از خداوند متعال است و فلسفه آن هم تأمین سعادت مردم است و حاکم وظیفه مند است در چارچوب اراده و تدبیر خداوند عمل کند. در منطق اسلام صاحبان قدرت نباید از قدرت سوءاستفاده کنند و به مردم ظلم کنند بلکه باید با تکیه به معیارهای ارزشی و مشی عدالت محوری، زمینه تحقق عدالت را در جامعه فراهم سازند.
نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که مکتب وحیانی و آیین الهی اسلام هیچ گاه دعوت به ضعف و زبونی نکرده بلکه اسلام همواره روی قدرت، قوت و صلابت توجه داشته و مردم را به این خصیصه دعوت کرده است. حتی ویل دورانت در تاریخ تمدن اسلام می گوید: «هیچ دینی به اندازه اسلام مردم را به قدرت و قوت دعوت نکرده است.» و جابه جای این دعوت را ما در قرآن و روایات شاهد هستیم. اما سخن اصلی این است که آیا قدرت فی نفسه ارزش ذاتی دارد یا نه؟ تفاوت دیدگاه اسلام با دیگر مکاتب این است که در مکتب وحی، قدرت بدون تردید کمال است اما کمال وسیله ای است. همانند آزادی که کمال وسیله ای است نه کمال هدفی، قدرت هم وسیله ای است برای احقاق حق و اجرای حق.
قسمت یازدهم
آسیب شناسی نرم افزار انقلاب اسلامی
13- تکیه بر اصالت کمال
تکیه بر اصالت کمال از مولفه های اساسی حاکم بر نرم افزار بعثت است. در نگرش الهی، هدف از خلقت انسان طی کردن مراحل رشد و سیر مراحل وصول به کمال و سعادت ابدی است. هر انسانی با اندک تأملی در وجود خویش درک می کند که طالب سعادت و خوشبختی و لذت و خوشی است و از هرگونه درد و رنج و غم و غصه گریزان است. اما مکاتب و اندیشه ها همانند دیگر مسائل اختلافی، هم در موضوع کمال دیدگاه های متفاوتی داشته اند و هم در موضوع لذت و خوشی دارای اختلاف بوده و هستند.
برخی از مکاتب، کمال انسانی را بهره مندی هرچه بیشتر از لذایذ مادی دانسته و بر اصالت لذت در زندگی اعتقاد دارند و می گویند باید از همه امکانات و منابع برای زندگی مرفه و لذت بخش تری استفاده کرد.گروهی از فلاسفه روی اصالت سود تکیه دارند و بهره مندی هرچه بیشتر انسان از سود و سرمایه را کمال آدمی به شمار می آورند، اما در نگرش وحیانی با توجه به نظریه قطعی جاودانگی انسان، هم کمال را در عالم دیگر می بیند و هم لذت را به شکل دیگری تعریف می کند. در این نگرش، هم کمال در بعد مادی و معنوی مراحلی دارد و هم لذت مراتبی دارد و انسان همواره به دنبال کمال حقیقی و نهایی و لذت پایدار و ماندگار است و چنین کمالی برای انسان حاصل نمی شود، مگر رسیدن به مرحله ای که وجود و دوام حیات خود به قدرت، علم و زیبایی را در وابستگی به موجود ابدی و دارای قدرت مطلق، علم مطلق و بی نهایت و.... ببیند. در این صورت، کمال حقیقی و لذت ابدی او به جز وصول به آن کمال مطلق فراهم نخواهد شد و چنین انسانی، همه توان و تلاش خود را در جهت رسیدن به آن کمال حقیقی به کار خواهد برد. بنابراین در منطق توحیدی، کمال حقیقی انسان، قرب به پروردگار است و دیگر کمالات بدنی و روحی، مقدمه و ابراز رسیدن به چنین مقامی خواهد بود.
کمال حقیقی انسان آن است که جهت گیری و تلاش او در مسیر ارتباط و وصول به سرچشمه بی نهایت علم، قدرت و زیبایی و رسیدن به سعادت و خوشبختی ابدی قرار گیرد.اتکای مکتب اسلام به اصالت کمال به جای اصالت سود و لذت، به معنای ترویج رهبانیت و انزواگرایی و دوری از زندگی و پرهیز از بهره گیری از نعمات الهی نبوده و نیست، زیرا اسلام نه تنها با نعمات و بهره گیری از مظاهر طبیعت مخالفت نکرده که تأکید فراوانی بر بهره گیری از نعمت های الهی، ورود جدی در عرصه زندگی و اهتمام بر عمران و آبادی داشته است. آنچه مورد توجه اسلام بوده اولاً؛ مقابله با افراط و تفریط است، یعنی از یک سو به مخالفت با دیدگاه مادیون که همه چیز را در دنیا و بهره گیری از زندگی مادی منحصر نموده و کمال انسان را در لذت بیشتر از عمر و زندگی در این دنیا درنظر می گیرند، پرداخته و از سوی دیگر به مقابله با اندیشه های برگرفته از دستگاه کلیسا در قرون وسطی و ترویج رهبانیت و ترک دنیا و آموزه های برخی مسلک های بودایی که کمال را در ریاضت ها و ترک دنیا برمی شمرند، برخاسته است. ثانیاً؛ هدف بعثت خارج کردن انسان از زندان تن و محدوده زندگی دنیا و سوق دادن آدمی به سمت افق های بلند و حیات جاودانه و ایجاد زمینه حرکت به سمت ارزش های متعالی و کمالات ابدی که تضمین کننده عالی ترین مراتب لذت در جوار قرب الهی است، می باشد.14- رویکرد تربیتی و هدایت انسان
از دیگر اصول حاکم بر نرم افزار بعثت، محوریت تربیت و هدایت انسان و قرار گرفتن مأموریت هدایت آدمی در جهت دستیابی به حیات طیبه و زندگی پاکیزه در این عالم در شالوده مدیریت رهبران الهی است. قرآن در چند نوبت با تکیه بر آیه رسای «یزکیه م و یعلم هم الکتاب والح کمه» رسالت انبیا را تزکیه و تعلیم انسان به شمار می آورد.از منظر مکتب وحی، موجودات به دو دسته تقسیم می شوند؛ دسته اول، موجوداتی که کمال نهایی خود را در آغاز خلقت دارند که می توان برای این دسته از موجودات، ملائکه را مثال زد که ملک، حسب ظاهر برخی آیات و روایات همه کمالات را به صورت دفعی در آغاز خلقت همراه دارد. دسته دوم، موجوداتی هستند که کمال آنها تدریجی است و در بستر زمان این کمالات محقق می شود. این گروه از موجودات هم دارای دوبخش هستند. بخش نخست، موجوداتی هستند که کمال آنها تدریجی است اما همراه با اختیار، علم و تشخیص نبوده و در سیر تدریجی کمال خود، آگاهی و اختیار ندارند، همانند دانه گندم که استعداد و ظرفیت دارد به هفتاد و یا هفتصد دانه تبدیل شود که حد نهایی کمال آن است؛ اما دانه گندم نسبت به سیر کمال خود علم و آگاهی ندارد. دسته دوم، موجوداتی هستند که کمال آنان تدریجی است و با آگاهی، اراده و اختیار و .... همراه است. این موجود همان انسان است که حد فاصل بین ملک و حیوان و نبات است. آنچه در این مسئله اهمیت دارد این است که قرار گرفتن انسان در مسیر کمال و تبدیل شدن استعدادها به فعلیت نیاز به هدایت و مدیریت دارد. رسالت انبیا و رهبران الهی تربیت و هدایت انسان و مدیریت بر انسان در جهت ایجاد زمینه استخراج ارزش های درونی آدمی و حرکت در صراط مستقیم و دستیابی به حیات طیبه و پاکیزه در این عالم و درنتیجه دستیابی به زندگی بسیار متعالی تر در جهان ابدی است.فصل ممیز مکتب انبیا با دیگر مکاتب در مسئله رسالت آنها و اهداف مدیریتی آنان همین مسئله است که در مکاتب مادی و شبه مادی، هدف از مدیریت، توجه به نیازهای آدمی در زندگی درچارچوب و چرخه تولد و مرگ است و فراتر از این زندگی، هدفی قابل مشاهده نیست. اما مکاتب توحیدی به ویژه مکتب اسلام، با نگاه همه جانبه به انسان، هدایت و تربیت را در متن مدیریت قرار داده است.
قسمت دوازدهم
اصول حاکم بر نرم افزار بعثت

15- پذیرش حق مالکیت انسان بر تلاش خود
از دیگر مولفه های بعثت پذیرش و تأکید بر حق مالکیت و تسلط انسان بر تلاش و دسترنج خود است. پذیرش این اصل متکی بر یک موضوع فطری تعبیه شده در درون انسان و ایجاد زمینه بارور شدن انگیزه و تمایلات درونی آدمی است. مکتب اسلام از یک سو با پذیرش سلطه انسان بر اموال خود به یک نیاز درونی آدمی پاسخ منطقی و شور و شوق انگیز می دهد و از سوی دیگر با هدایت و تربیت انسان و ایجاد محدودیت ها در جهت جلوگیری از تکاثر و ثروت اندوزی از راه های نامشروع، زمینه حاکمیت عدالت اجتماعی را فراهم می کند.
روش، متدولوژی و سازوکار بعثت برای حفظ آزادی اقتصادی و در عین حال با رویکرد و جهت گیری عدالت اجتماعی، نقطه عطف و فصل ممیزی است بین مکتب اسلام با دو مکتب سرمایه داری و سوسیالیستی. نظام سرمایه داری با تکیه بر آزادی فرد و لیبرالیسم اقتصادی، مسیر انسان را درجهت آزادی تولید، توزیع، مصرف و نگهداری باز گذاشته و با پذیرش نظام سرمایه داری، تنها به وسیله دولت و وضع قوانین، درصدد ایجادبخشی کنترل ها در نظام سرمایه بر می آید و در طرف مقابل مارکس و انگلس برآن بودند که مشکل اصلی بشر، تضادها و درگیری ها به سبب تعلق ملک به انسان است و با قطع ملک از فرد و انتقال مالکیت به جمع، زمینه حل تضاد و تنازع فراهم می شود. این گروه معتقد هستند در ابتدا و در عصر کمون اولیه همه چیز اشتراکی بوده و به جای تعلق به من تعلق به ما داشته است. می گویند مالکیت سبب تجزیه آدم ها و موجب تفاوت ها و پستی، بلندی ها گردیده است. لذا برای نجات انسان باید مالکیت و تعلق ملک به من را قطع کرد. در این صورت است که انسان در مسیر کمال قرار می گیرد؛ اما پاسخ به بانیان این مکتب این است که آیا مشکل، تعلق ملک به انسان است یا تعلق انسان به ملک مشکل بشر است و تضاد و درگیری ها ناشی از تعلق اشیا به انسان است و یا تعلق انسان به اشیا مشکل آفرین است؟ راهکار سوسیالیسم برای حل تضاد ها وآرامش انسان، قطع تعلق ملک به انسان است. درحالی که روش و راهکار اسلام تربیت انسان و ایجاد زمینه قطع تعلق انسان به اشیا است. علاوه بر این باید گفت مشکل اصلی، انحصار تعلق ملک به انسان نیست که در انسان غرایز دیگری نهفته شده که زمینه ساز وابستگی و تعلق چیزهای دیگری غیراز ملک به انسان می شود همانند پست و مقام، غریزه جنسی و وابستگی به جنس مخالف و امثال اینها. گیرم که تعلق ملک از انسان قطع شد دیگر تعلقات همچنان باقی است. از این رو، نه دولت می تواند با مرزبندی ها زمینه تربیت و تکامل انسان را فراهم کند و نه حذف عرفی ترین حقوق انسان یعنی الغای مالکیت می تواند تضادها ودرگیری ها را از بین ببرد. توجه به راهکار اسلام، یعنی تربیت انسان و تقویت بنیه معنوی آدمی برای قطع تعلقات او به اشیا و پیش بینی روش های مناسب در جهت اجرای عدالت در جامعه تنها راه حل این مشکل است.
اسلام درصدد است آدمی را طوری تربیت کند که در متن زندگی باشد و با همه وجود در امور مدیریتی مردم ایفای نقش نماید و در عین حال هیچ گونه تعلقی به اشیا نداشته باشد.
در منطق اسلام مالکیت بد نیست، تعلق به ملک مذموم و مشکل آفرین است. دنیا بد نیست بلکه تعلق به دنیا بد است، پیامبر(ص) و امیرالمومنین(ع) در رأس حکومت و قدرت قرار داشتند اما هیچ تعلقی به قدرت نداشتند. در منطق وحی، مالکیت بر همه دنیا هم بدون وابستگ�� به آن بد نیست، اما تعلق و وابستگی به یک ابریق هم می تواند زمینه انحراف و سقوط آدمی را فراهم کند.
مبارزه نظام کمونیستی با فطری ترین امور انسان یعنی خداجویی و حذف عرفی ترین خواسته آدمی و به طور کلی بطلان و فساد جهان بینی مادی، سرانجام زمینه ساز سقوط نظام مارکسیستی و امپراتوری مادی گرا شد و تکیه بر آزادی فردی و رهاسازی تمایلات و خواسته های افسارگسیخته آدمی در نظام سرمایه داری، زمینه ساز بحران های متعددی در جامعه غربی گردیده و بستر سقوط امپراتوری غربی را فراهم آورده است.
61- پاسخگویی به همه نیاز بشر
از دیگر شاخص های نرم افزار بعثت ظرفیت و قدرت پاسخگویی به همه نیازهای بشر است. اتکای جهان بینی وحیانی به مبدأ هستی و آفریدگار جهان و بهره مندی از منبع بی منتهای وحی آنچنان ظرفیتی را برای مکتب اسلام فراهم کرده که قادر است پاسخگوی همه نیازهای بشر در هر عصر و زمانی باشد. فراگیری مکتب اسلام و توجه همه جانبه به هستی و انسان و نگرش به مبدأ و مقصد، روح و جسم، ماده و معنی و دنیا و آخرت انسان، مبین جاودانگی و فرا زمانی و فرامکانی بودن مکتب وحی است.
مکتب پیامبر اعظم(ص) پاسخگوی همه هستی ها و نیستی ها، شایسته ها و ناشایسته ها و همه بایدها و نبایدها در قلمرو گسترده تربیت و تکامل انسان در زندگی دنیا برای زندگی توأم با لذت ابدی در جهان آخرت است.
پیامبر اعظم(ص) در بیانی زیبا گستره و عمق وحی را بیان می کند و می فرماید: «یا ایها الناس والله ما من شیء یقربکم من الجنه و یباعدکم من النار الا و قد امرتکم به و ما من شیء یقربکم من النار و یباعدکم ن الجنه الا و قد نهیتکم عنه» (اصول کافی، ج 2، ص 74) مردم به خدا قسم نیست چیزی که شما را به بهشت نزدیک و از جهنم دور کند مگر آنکه شما را به آن امر کردم و نیست چیزی که شما را به آتش نزدیک و از بهشت دور سازد جز آنکه شما را از آن نهی کردم.
در کلامی امام صادق(ع) می فرماید: خداوند در قرآن همه چیز را بیان کرده، به خدا قسم از چیزی که مورد نیاز مردم بوده، فروگذار نکرده است. در نگرش اسلام، نیاز انسان نه منحصر در جسم و مادیات است و نه محدود به زندگی دنیا است. مجموعه روابط انسان فراتر از رابطه او با خود، جامعه، حکومت و عالم هستی است. آدمی دارای مراحل گوناگونی از زندگی است که در هر مرحله نیازهای متعدد و متفاوتی دارد که مکتب باید همه آنها را تأمین کند.
وجه تمایز دیگر مکتب اسلام نسبت به دیگر ادیان الهی که چندان سند جامع و مستندی از آنها در دسترس ما نیست و یا مکاتب دیگر اعم از مکاتب و اندیشه های یونانی و مکاتب شرقی، غربی، همین ظرفیت بالای آن است که ادیان الهی به رغم اصالتی که داشته اند دستخوش تحریف شده و با بعثت پیامبر(ص) و با فراگیری و کمال محتوای بعثت حاکمیت مطلق از آن دین اسلام بوده ودیگر مکاتب هم با توجه به محدودیت هایی که دارند و با نگاه محدود به انسان و انحصار آن در جسم و زندگی دنیا ظرفیتی برای پاسخگویی به نیازهای گسترده انسان ندارند.

قسمت سیزدهم
آسیب شناسی نرم افزار انقلاب اسلامی

17- پیوستگی بین اخلاق و سیاست
از دیگر اصول و مولفه های حاکم بر نرم افزار بعثت پیوستگی و رابطه ناگسستنی بین اخلاق و سیاست است. راهبرد پیامبر اعظم(ص) در اعمال اصول اخلاقی در امر سیاست و اداره امور مردم از مهم ترین تدابیر ذات باریتعالی در تحقق ارزش ها از سوی حکومت و ایجاد زمینه رشد فضائل اخلاقی در جامعه و تکامل انسان بوده است. در روایتی آمده: خداوند به پیامبرش ادب آموخت و هنگامی که مراحل این آموزش کامل شد، فرمود:« ا نک لعلی خلق عظ��م » در ادامه می فرماید: سپس سیاستگذاری و امور دینی و دنیویی را به او واگذار کرده تا اداره امور مردم را بر عهده گیرد.مسئله رابطه بین اخلاق و سیاست و قدرت از موضوعاتی است که از دیرباز مورد توجه مکاتب و فلاسفه بوده است.گروهی همچون آنارشیست ها در جهت فسادآفرینی قدرت و آلوده شدن سیاست به انواع شیوه های ضداخلاقی و ضدبشری اصل حکومت را نفی کرده و معتقدند حکومت و قدرت سبب فساد جامعه و تضییع حقوق انسان می شود، لذا اصل حکومت و قدرت را نفی کرده و برای جلوگیری از هرج ومرج، گروه های داوطلب در محلات را برای کمک به مردم پیشنهاد می کنند. آنارشیسم و طرفداران این نظریه که نتوانستند مشکل رابطه بین سیاست و اخلاق را تحلیل و فرمولی در جهت حاکمیت اخلاق بر سیاست ارائه نمایند، به پاک کردن صورت مسئله روی آوردند و اصل حکومت را انکار کردند. گروه دیگری که بر این عقیده بودند، خوارج هستند. این گروه که درک درستی از حکومت الهی نداشتند با تمسک به جمله «لا حکم الا لله» اصل حکومت را نفی کردند، در حالی که به تعبیر مرحوم مطهری خود این گروه با شخصی به نام «وهب سابعی» بیعت کردند.گروهی از فلاسفه و نظریه پردازان همچون ماکیاولی و نیچه نظریه اصالت قدرت رامطرح و بر این نظریه پافشاری کردند که انسان موجودی است ذاتاً شرور و شرطلب و تنها با تکیه بر قدرت باید این موجود را به زنجیر کشید و او را هدایت کرد . از دیدگاه ماکیاولی، زمامدار برای نیل به قدرت و ازدیاد قدرت؛ حفظ آن مجاز است به هر عملی از زور، حیله، تزویر، غدر، جنایت، تقلب، نقض قول، پیمان شکنی و نقض مقررات اخلاقی دست زند و هیچ نوع عملی برای نیل به قدرت و حفظ آن برای زمامدار ممنوع نیست.
( مکتب های سیاسی)
از دیدگاه نیچه هم هر چه برای دستیابی به قدرت مساعد است اگر چه قساوت، بی رحمی، مکر و فریب و جنگ و جدال باشد خوب است و آنچه مزاحم و مخالف این غرض است اگر چه راستی، مهربانی، فضیلت و تقوا باشد، بد است.جریان فکری لیبرالیسم هم معیار اخلاق و ارزش ها و به طور کلی بدی ها و خوبی ها را متکی بر تمایل و خواست مردم می کند و قدرت و حکومت را جدای از اخلاق در نظر می گیرد. حداکثر اینکه برخی نظریه پردازان گفته اند قوانین نباید با هنجارهای اجتماعی در تضاد باشد. جنبش فکری مارکسیسم هم دین و اخلاق و ارزش ها را رو بنا دانسته و قدرت را جدا و بیگانه با اخلاق تفسیر می کنند. بانیان این مکتب اخلاق و دین را ساخته و پرداخته عصر بورژوازی می دانند.اما مکتب اسلام و پیامبراعظم(ص) منادی پیوستگی بین قدرت و اخلاق بوده و تحقق ارزش ها را در تبعیت قدرت و سیاست از اصول اخلاقی می داند. در این منطق اخلاق و سیاست لازم و ملزوم یکدیگر است. در نظریه بعثت اخلاق از بنیادی ترین و جزیی ترین مراحل و مراتب آن تا کلی ترین و فراگیرترین ابعاد معطوف به سیاست بوده و از مبادی ارکان و اجزای سیاست به شمار می رود. بر اساس نظریه الهی، اخلاق و سیاست هر دو درپی تأمین سعادت انسانند و نمی توانند ناقض یکدیگر باشند. پیامبر اعظم(ص) فلسفه بعثت خود را تتمیم و تکمیل ارزش های اخلاقی بیان می کند، رسالت پیامبر(ص) برای تحقق ارزش های اخلاقی است و سیاست و قدرت باید با اخلاق عجین باشد تا بتواند زمینه تحقق ارزش های الهی را در جامعه پیاده کند. با عنایت به آ نچه اشاره شد به کسانی که به غلط معتقدند اعمال سیاست بدون حیله، مکر و خدعه و دستیازی به این عناصر غیرارزشی امکان پذیر نیست باید گفت در تعریف سیاست، خدعه و نیرنگ تعبیه نشده و در منطق اسلام سیاست و قدرت وسیله ای برای حاکمیت ارزش های اخلاقی است. در نگرش وحیانی، حاکم هم باید در زندگی فردی ملتزم به ارزش های اخلاقی باشد و هم در مدیریت و حکمرانی و سیاست ورزی به طور دقیق به اصول ارزشی توجه کند.
18ـ ابدیت و جاودانگی انسان
از دیگر مولفه های نرم افزار بعثت ابدیت و جاودانگی انسان است. در نگرش وحیانی انسان ازلی نیست ولی در مسیر حرکت تکاملی خود دارای روحی می شود که برخوردار از مراتب بالای تجرد و به تعبیر برخی از علما از روح مجردی برخوردار می شود که در آن فنا و نیستی راه ندارد. در قرآن مجید بیش از هشتاد آیه وجود دارد که به طور صریح و یا به صورت ضمنی دلالت بر جاودانگی انسان دارد. استفاده از واژه «خلد» و دیگر واژه های برگرفته از آن در جای جای قرآن مبین این اصل انسانی است.سخن رسای علی(ع) در این زمینه که فرمود: «خل قتم للبقاء لا ل لفناء» مبین این حقیقت است که فلسفه خلقت انسان فراتر از این عالم محدود است. در مکتب الهی، انسان مسافری است که برای طی مسیر کمال الزاماً باید در ایستگاه هایی با تفاوت هایش اندکی توقف کند. سیر حرکت و منازل مربوطه انسان از عالم ذر شروع و پس از توقف محدود در عالم جنین وارد عالم دنیا و زندگی دنیا می شود و پس از سپری کردن مدت مربوطه وارد عالم دیگری به نام برزخ می شود در آن ایستگاه هم مدت قابل توجهی اقامت خواهد کرد و پس طی زمان مربوطه وارد عالمی می شود که از آن به قیامت و عالم ابدی یاد می شود. از دیدگاه مکتب وحی هر یک از مقاطع حرکت انسان دارای فلسفه و هدفی بوده که باید بخشی از نیازهای آدمی تأمین شود تا پس از سیر مراحل زمینه تکامل فراهم شده و به قرب الهی و عزت و قدرت الهی دست یابد. در این نگرش زندگی دنیا مهم ترین نقش و تأثیر را در سرنوشت آدمی داشته و بسیاری از نیازهای آدمی باید در این مرحله از حرکت تأمین شود. در منطق الهی دنیا محل تلاش، فعالیت و کوشش است و عالم قیامت محل پاداش و نتیجه عمل و درو است و نتیجه عمل خوب و بد در عالم دیگر در برابر آدمی قرار گرفته و بر اساس هر یک از جهت گیری ها برای آدمی جایگاه تعیین می شود. از دیدگاه بسیاری از مکاتب به ویژه مکاتب مادی گرا حرکت انسان محدود به چرخه تولد و مرگ است و با مرگ آدمی زندگی حقیقی او به پایان می رسد و نیست و نابود می شود و به تعبیر دیگر از دیدگاه بسیاری از مکاتب انسان دو روز بیشتر ندارد . یکی روز تولد و دیگری روز مرگ و نیستی و نابودی؛ اما از دیدگاه قرآن انسان سه روز دارد و از زبان حضرت مسیح نقل می کند که «و السلام علی یوم ول دت و یوم اموت و یوم ابعث حیاً» در این بیان علاوه بر روز تولد و مرگ ، به روز بعثت در قیامت اشاره دارد.
قسمت چهاردهم
آسیب شناسی نرم افزار انقلاب اسلامی
19- پیوستگی بین اخلاق و سیاست
با بررسی سیر تاریخی دیدگاه ها و نظریه پردازی ها پیرامون رابطه اخلاق و سیاست و پاسخ به این پرسش که اخلاق از سیاست تبعیت می کند و یا اینکه اخلاق باید بر سیاست حاکم باشد به چند مقطع برخورد می کنیم.

در دوره اول که از آن به عصر رابطه اخلاق با سیاست در عصر یونان پیش از میلاد یاد می شود، فلاسفه و اندیشه ورزان در قلمرو این موضوع وارد شده و نقطه نظرهایی را ارائه کرده اند. سقراط و پس از او افلاطون و پس از افلاطون، ارسطو در مقوله چگونگی رابطه اخلاق با سیاست بحث های قابل توجهی کردند. محققان تن دادن سقراط به حکم دادگاه در زمینه محکومیت به اعدام و احترام به قانون و عدم پذیرش پیشنهاد مریدانش مبنی بر فرار از زندان را نشان از توجه او به اخلاق در سیاست می دانند. پس از او شاگردش افلاطون که از اعدام استادش و شکست و تخریب یونان در جنگ پلوپونر سخت متأثر شده بود و از رفتار سیاستمداران در خاطراتش انتقاد می کرد به طور مبسوط پیرامون ضرورت پیروی سیاست از اخلاق مطالب زیادی را نوشت. همین طور ارسطو در این مقوله آثار قابل توجهی را از خود به جای گذاشت.
در مباحث مورد توجه در این دوره گر چه به ضرورت پایبندی حاکمان به اخلاق و نقش حاکمیت در تحقق ارزش های اخلاقی اشاره شده؛ اما آشفتگی در دیدگاه ها و نظریه ها، روشن نبودن مبانی دستیابی به خوبی ها و بدی ها و ابهام در قلمرو و دایره ارزش ها و انقطاع اندیشه ها از مبدأ وحی از جمله نارسایی ها و چالش ها در این دوره است. دوره دوم که منظور دوره حاکمیت آیین مسیح و عصر پس از میلاد می باشد، در این دوره شاهد توجه بخش هایی از آیین مسیح و محتوای کتب مقدس به آموزه های اخلاقی و نقش دولت در تحقق فضایل اخلاقی هستیم. دوتن از اندیشه ورزان و مدافعان آیین مسیحیت به نام های آگوستین و توماس آکوئیناس با پرداختن به موضوع رابطه اخلاق با سیاست، تلاش زیادی را در جهت تئوریزه کردن این مسئله به عمل آوردند. این دو چندین جلد کتاب در موضوعات گوناگون رابطه اخلاق با سیاست به رشته تحریر درآوردند تا ضرورت و اهمیت آن را هرچه بیشتر به اثبات برسانند. اما متأسفانه آمیختگی و تأثیرپذیری آیین مسیح از الهیات التقاطی یونان و عملکرد ناصحیح پاپ در حمایت از سیاست ظالمانه امپراتوری حاکم بر روم شرقی و برخورد غیر منطقی با دانشمندان که با فرضیات اثبات نشده وارداتی از یونان مخالفت داشتند، چهره نامطلوبی از نگرش دستگاه پاپ به مقوله اخلاق و کارکرد آن در سیاست به جامعه ارائه کردند که حتی در عصر رنسانس دو نفر از چهره های شاخص مسیحیت به نام های مارتین لوتر و آراسموس در جهت نجات آیین مسیح طرفدار نظریه سکولاریسم و جدایی دین از سیاست شدند و آن را تئوریزه کردند.
عصر رنسانس و نگرش سیاسیون و فلاسفه و اندیشه ورزان به موضوع اخلاق و سیاست را به لحاظ تناسب می توان پس از گذر از دوره قرون وسطی مطرح کرد. عصر رنسانس که عصر مدرنیته و گذر از عصر سنتی هم نامیده می شود، به علت نارسایی ها در آیین مسیح و عملکرد دستگاه پاپ در مسیحیت با عبور از دین و دین گرایی و عصیان علیه حاکمیت دینی درقالب مادی ترین فلسفه ها بروز نمود که در آن اندیشه های مذهبی و آموزه های دینی به مسلخ برده شد. عصر مدرنیته دوره جایگزینی انسان به جای خدا که در قالب اومانیسم مطرح شد، جایگزینی مدیریت علمی به جای مدیریت دینی و جایگزینی عقل تجربی به جای وحی و آموزه های دینی و وجدان به جای اخلاق می باشد. عصر مدرنیته با شعار انسان گرایی زمینه رهاسازی آدمی از همه محدودیت های متافیزیکی و ارزش های اخلاقی را فراهم کرده و با تکیه بر میل و خواسته افراد انسان به عنوان مبنای تعیین خوبی و بدی، آدمی را در حد حیوان تنزل داده و بیشترین لطمه را به هویت انسانی وارد کرد. پیامدهای عصر مدرنیزم و بیگانگی انسان با خدا و آیین آسمانی و تکیه بر اصالت سود و لذت و انحصار زندگی انسان در محدوده این جهان، سرنوشت رقت باری را بر بشریت عصر صنعتی تحمیل کرد و زمینه ساز بی هویتی و پوچ گرایی برای آدمی شد. گرچه فلاسفه همچون دکارت وکانت در چارچوب مبانی خود به موضوع اخلاق توجه نموده و تلاش کردند به نوعی میان اخلاق و سیاست پیوند برقرار کنند، اما حاکمیت تفکر مادی گری و قرارگرفتن بشریت در ورطه شهوت رانی با اتکا به اصالت سود و لذت مانع از تأثیر تلاش آنان شد. بر همین اساس پار ه ای از اندیشمندان و دانشمندان عصر مدرنیته با نگرانی شدید از روند انحطاط بشر به نقد مدرنیته پرداخته و پیامدها و عوارض آن را مورد توجه قرار داده اند.
عصر و دوره دیگری که باید به آن اشاره شود عصر حاکمیت آیین اسلام است که نگرش این مکتب بر مقوله اخلاق و سیاست نقطه عطفی بود در این موضوع. مهم ترین ویژگی مکتب اسلام، فلسفه بعثت بود که اولاً پیامبر اعظم اسلام (ص) شعاری را مطرح کرد که عمق نگرش هدفمند آن مکتب را به اخلاق و سیاست مشخص می کند. پیامبر از سویی فرمودند:«بعثت لاتمم مکار م الاخلاق» من برای تکمیل فضایل اخلاقی مبعوث شدم و از سویی دیگر قرآن یکی از اهداف بعثت را تزکیه و تعلیم مردم بر می شمرد. پیامبر اعظم(ص) در جامعه ای مبعوث شد که با ارزش های اخلاقی بیگانه شده بود. فساد در همه ابعاد زندگی بشر فراگیر شده بود، دختران را زنده به گور می کردند. در چنین جامعه ای پیامبر حکومتی را شکل داد که پیوستگی میان دین و سیاست و اخلاق و سیاست از اصول ناگسستنی آن به شمار می آمد. در حکومت نبوی، هم حاکمان و کارگزاران می بایست از والاترین ارزش های اخلاقی برخوردار باشند و هم حکومت ملزم بود زمینه حاکمیت اخلاق و ارزش های اخلاقی و دینی را در جامعه فراهم سازد.
قسمت پانزدهم
20- پیوستگی بین عمل انسان و نتیجه آن در جهان ابدی

از دیگر مولفه های بعثت ارتباط و پیوستگی میان عمل و رفتار آدمی در این دنیا و عالم دیگر است که از آن به قیامت و جهان ابدی یاد می شود.
از دیرباز این پرسش مطرح بوده که آیا زندگی انسانی محدود به همین دنیا و چرخه حرکت آن میان تولد و مرگ است و اعمال و رفتار و آثار و تبعات مثبت یا منفی عملکرد او صرفاً محدود به همین عالم است یا عالم و جهان دیگر و زندگی دیگری پس از این عالم داشته و آثار و تبعات و پیامد های اعمال انسان محدود بر این دنیا نبوده و آدمی شاهد پیامدهای مثبت و منفی اعمال خود در جهان دیگر خواهد بود؟
یکی از مهم ترین پیام های پیامبر بزرگ اسلام(ص)، ابدیت و جاودانگی انسان و از الزامات این جاودانگی رابطه و پیوند میان اعمال و رفتار انسان در عالم دنیا و نتایج و پیامدهای آن در عالم آخرت است. قرآن می فرماید: «و وجدوا ما عملوا حاضراً»(1) همه اعمال خود را حاضر می بینند. یعنی خوبی ها و بدی ها، ظلم ها و عدل ها، هرزگی ها و خیانت ها همه و همه در برابر انسان تجسم می یابد.
سخن این است که این رابطه و پیوند چه نوع رابطه ای است، آیا این رابطه قراردادی و یا طبیعی و یا عینی است. اینکه قرآن با صراحت بیان می دارد هر کس در این عالم ذره ای عمل خیر یا شر انجام دهد نتیجه آن را خواهد دید، آدمی چه چیزی را درآن عالم مشاهده می کند؟ پاسخی که بزرگان عالم تفسیر به این پرسش داده اند، دو نظریه است.
نظریه اول اینکه این رابطه قراردادی است همانند رابطه علائم رانندگی و جریمه پیش بینی شده در صورت تخلف از ضوابط، یعنی خداوند چنین تدبیر فرموده که در برابر هر عملی چه خیر و چه شر در عالم دیگر پیامد و نتیجه ای بر آن مترتب باشد و برای هر فعلی یا ترک فعلی چه خیر یا شر پاداش و یا مجازاتی در نظر گرفته شده است.
نظریه دوم که مرحوم علامه طباطبایی(ره) مفسر بزرگ به آن اشاره دارد این است که میان عمل در این عالم و نتیجه آن در عالم آخرت رابطه عینی وجود دارد. همانند رابطه میان بنزین و اش��عال که و��تی آتش به بنزین نزدیک شد همان مایع مشتعل شده و آتش، دود و حرارت تولید می کند. یعنی اشتعال صورت دیگری از همان بنزین است که دقایقی پیش به صورت مایع بود.
مفهوم رابطه عینی میان عمل انسان در این عالم و نتیجه آن در عالم دیگر این است که هر عمل انسان دو صورت دارد، صورت ناسوتی که دراین عالم است و صورت لاهوتی که در عالم دیگر به وقوع می پیوندد. از این رو هر عملی از انسان در این عالم نتیجه و بازتابی در جهان دیگر دارد که به شکل مثبت یا منفی در سرنوشت او تأثیرگذار است.
به هر حال چه رابطه میان عمل و نتیجه، قراردادی و یا عینی باشد، اصل رابطه میان عملکرد انسان و نتیجه آن در آخرت قطعی است.
دیدگاه اسلام نسبت به دیگر مکاتب و مذاهب و نظریه پیامبر اسلام(ص) نسبت به دیگر فلاسفه و دانشمندان، عقلانی و منطقی و انگیزه آفرین و شوق افزاترین نظریه در برابر مکاتب مادی است که زندگی و سرنوشت نهایی آدمی را در همین دنیای محدود تعریف کرده و اعمال و رفتار آدمی را در قالب قوانین و مقررات دست ساخته بشر مورد ارزیابی و سنجش قرار می دهد.
21 - اتکا به منابع وحیانی در کنار معارف عقلانی و حسائی
از دیگر اصول و ره آورد های بعثت اتکا به اقیانوس بیکران منبع وحی در کنار توجه به عقل و حس به عنوان منابع شناخت خدا، هستی و انسان است.
مهم ترین مسئله اختلافی در تاریخ بشر که زیربنای همه اختلافات در مقوله شناخت به شمار می آید اختلاف در منابع شناخت است. این پرسش همواره فراروی هر مکتب و مسلک و حتی فراروی هر انسانی قرار داشته است که انسان با چه منابعی قادر هست جهان خارج از خود را بشناسد و با چه و یا چند عینک حقایق را می بیند آیا آدمی فقط با ابزار حس می خواهد هستی را بشناسد و فقط یک عینک دارد آن هم به نام حس و یا در کنار حس منبع دیگری هم به نام «عقل» وجود دارد؟ و آیا عقل به عنوان یک منبع مستقل مورد توجه است و یا صرفاً عقل در اموری که قابلیت تجربه دارد راه دارد؟
و با فرض پذیرش عقل آیا با عقل قادر به شناخت همه حقایق هستی است و یا علاوه بر حس و عقل به منبعی به نام «وحی» هم نیاز دارد؟ طبیعی است که پذیرش و یا حذف هر یک از منابع سه گانه تأثیر و پیامدهای مثبت و منفی گسترده ای را نسبت به قدرت و گستره شناخت آدمی خواهد گذاشت که بسیاری از حقایق عالم را تنها با حس نمی توان شناخت و عقل هم قادر به شناخت همه حقایق نیست، از این رو مکتبی می تواند در مقوله هایی همچون ذات باری تعالی، هستی، انسان و دین و دیگر موضوعات مهم پاسخگو باشد که به سه منبع حس، عقل و وحی اتکا کند. از این رو می توان ادعا کرد که مهم ترین عامل و منشأ اختلافات در جهان بینی ها و ایدئولوژی ها اختلاف در منابع شناخت است. ویژگی بسیار مهم و زیربنایی مکتب اسلام اتکا به سه منبع حس، عقل و وحی در شناخت حقایق و اعتباربخشی به معارف حسائی و عقلانی در کنار معارف وحیانی است.
قابل توجه همه عزیزانی که مقالات در موضوع فوق الذکر را تعقیب می کنند اینکه تابه حال در حد مقدورات به بیست ویک اصل حاکم بر نرم افزار بعثت به طور مختصر و گذرا اشاره شد و پرداخت به همه اصول با فرض بنای اختصار میسور نبود.
از این رو در ادامه موضوع بنا است در یادداشت های آینده به پیامد های نرم افزار بعثت نیز پرداخته شود و این موضوع مورد توجه قرار گیرد که بعثت پیامبر اعظم(ص) و دو نعمت بزرگ پروردگار هستی به انسان یعنی رهبری مطلوب و قانون مطلوب چه پیامدهایی را به دنبال داشته و این ارمغان الهی چه تحولاتی را در انسان عصر جاهلیت و جامعه جاهلی به وجود آورده است.

قسمت شانزدهم
پس از اشاره و تبیین اجمالی اصول حاکم بر نرم افزار بعثت و مولفه های اصلی آن، مناسب است بررسی و بحث کوتاهی درباره پیامدهای عملیاتی سازی بعثت و برآیند تحقق حاکمیت رهبری و قانون الهی در جامعه به عمل آید و گستره و لطف آفریدگار جهان و هستی نسبت به انسان مشخص گردد.

1- حاکمیت حکومت الهی به جای حکومت طاغوتی
در نگرش توحیدی، حکومت جایگاه و نقش ویژه ای در حاکمیت ذات باری تعالی داشته و دارد زیرا: اولاً؛ حکومت، شعبه ای از حاکمیت خدا بر هستی و انسان است. آنچه در عالم هستی وجود دارد، گروه جمادات از اتم تا کهکشان ها و از کوه ها تا اقیانوس ها، گروه نباتات از تک یاخته ای و تک سلولی تا جنگل ها گروه حیوانات و گروه انسان ها از نخستین تا آخرین انسان، همه و همه مخلوق خالق تواناست و حکومت هم شعبه ای از حاکمیت خداوند متعال بر هستی است.
ثانیاً؛ حکومت یکی از الزامات تکامل انسان برای وصول به مقصد نهایی است که همان جوار قرب الهی و رسیدن به قدرت، زیبایی، علم و حیات نامحدود است و آدمی برای رسیدن به آن مرحله از کمال، به محل زندگی، نور، حرارت، آب، اکسیژن و صدها و هزاران مورد نیاز دارد تا بتواند با استفاده از آن امکانات، زمینه تکامل خود را فراهم سازد و یکی از الزامات مهم در مسیر تکامل انسان، برخورداری از حکومت برگرفته از ذات باری تعالی در تحت حاکمیت خداست.
ثالثاً؛ حکومت مجرای تحقق اراده الهی در جامعه بشری است که حاکمیت رهبری و قانون الهی، ایجاد زمینه و بستر لازم برای هدایت و تربیت انسان، تحقق بخشیدن به نظامات مربوط، به منظور رفع نیازهای مردم و جلوگیری از فساد و ظلم، همه و همه، مستلزم وجود حکومت و نظام حکومتی است.
پیامبر اعظم(ص) مهم ترین امری را که محقق ساخت، پس از فردسازی و ملت سازی، مقابله و براندازی حکومت طاغوتی عصر جاهلیت و تأسیس حکومت بر مبنای اراده الهی و شکل دهی دولت کریمه در جهت ساماندهی و اداره امور مردم در چارچوب قانون و احکام الهی بود.
علی(ع) در توصیف شرایط حاکم بر عصر جاهلیت می فرماید: خدا پیامبر گرامی اسلام را وقتی فرستاد که از دیرباز پیامبری نیامده بود، ملت ها در خوابی طولانی فرورفته بودند، سررشته کارها ازهم گسیخته بود، جنگ ها همه جا شعله ور بود، دنیا را تاریکی جهل و گناه تیره ساخته بود، فریبکاری آشکار بود و از این فساد و تیره روزی جز فتنه و آشوب به بار نمی آمد1.
2- حاکمیت توحید به جای شرک و چندگانگی
اگرچه مردم ساکن شبه جزیره عربستان و حجاز از دیرباز موحد و بر آیین ابراهیمی پایبند بوده اند، اما مهاجرت گروه هایی از مسیحیان و گروه ها و قبایلی از یهود به منطقه حجاز، زمینه ساز شکل گیری عقاید التقاطی و رسوبات تعدد خدایان یونان و تثلیث مسیحیت به سرزمین حجاز و رواج شرک و بت پرستی گردید، به شکلی که خانه کعبه، مرکز توحید و وحی الهی، آلوده به سیصدوشصت بت ساخته شده دست بشر گردید.
سرلوحه دعوت انبیا(ع) و رهبران الهی همچون؛ نوح، ابراهیم، موسی و عیسی(علیهم السلام) دعوت به توحید و مبارزه با شرک و بت پرستی و مقابله با خدایان ساخته دست بشر بوده است. شرک و بت پرستی، پدیده غیر فطری بوده که بر بشریت در ادوار گوناگون با اشکال مختلف تحمیل شده است. یکی از مهم ترین رسالت های پیامبر اعظم(ص) که در قالب شعار توحیدی ایشان «لااله الاالله» تجلی کرد، دعوت به توحید و خداپرستی و مقابله با شرک و بت پرستی و زدودن چندخدایی و چندگانگی از ذهن بشر و پالایش جامعه و به ویژه مرکز وحی از خدایان ساختگی بشر بود؛ اینکه با عنایت به فطری بودن توحید و پیشینه توحیدی بشر، چرا جامعه بشری گرفتار چندخدایی و شرک می شود و علل و عوامل آن چیست؟
بررسی آن در این یادداشت مختصر، میسور نیست، اما واقعیت این است که جهل و ناآگاهی بشر و سردمداران زر و زور و تزویر، بخشی از عوامل ترویج این پدیده شوم بوده است. آنچه برای ما حائز اهمیت است، این است که، رهبران الهی، بزرگ پرچمداران توحید و خداپرستی بوده و با معرفی درست مبدأ هستی و آگاهی بخشی، زمینه حاکمیت خدای واحد را در ذهن و جامعه فراهم کردند؛ و اگر پرچمداران توحید و یگانگی ذات احدیت پس از پیامبر(ص) همچنان عرصه اداره جامعه و هدایت مردم را عهده دار بودند، هیچ گاه بشر گرفتار اختلاف و چالش های گوناگون نمی شد.
3- قرار گرفتن نظام اجرایی در مسیر هدایت و تکامل بشر
از جمله ویژگی های انسان نسبت به دیگر موجودات، هدایت پذیری و کمال گرایی بشر، به سوی بی نهایت است. برخلاف ملائکه الهی که حسب ظاهر برخی روایات و آیات، وضعیت ثابتی دارند و آنچه بناست در آخرین مرحله دریافت کنند، در آغاز خلقت برخوردار هستند و یا حیوانات که رشد و تربیت پذیری آنان محدود است و حد معینی دارد، اما انسان، ظرفیت بسیار بالایی دارد و رشد و تکامل آن فراتر از دیگر موجودات است.
قرار گرفتن انسان در مسیر هدایت صحیح، مستلزم قرار گرفتن نظام اجرایی در مسیر هدایت رشد آحاد جامعه است. آن هنگام، بستر لازم برای هدایت و تربیت آحاد جامعه فراهم می گردد که نظام اجرایی و مدیریت جامعه در دست انسان های شایسته و صالح قرار گیرد و دستگاه اجرایی از سلامت و صیانت لازم برخوردار باشد. در نظام اجرایی فاسد و با وجود مدیرانی که خود از اهلیت و سلامت لازم برخوردار نباشند، نمی توان انتظار هدایتگری داشت.
آنچه که سرلوحه دستور کار پیامبر اعظم(ص) در مسیر هدایت و تربیت جامعه و انسان قرار گرفت، اصلاح نظام اجرایی بود که با کنار زدن سردمداران کفر، شرک و بت پرستی و عناصر وابسته به آنان و جایگزینی عناصر صالح و شایسته تحقق یافت.
عامل اصلی فساد و ناهنجاری در جامعه جاهلی، معلول حاکمیت جریان فاسد ابوسفیان و ابوجهل ها بود که جامعه و انسان را به تباهی کشیده بودند. پیامبر ا��ظم(ص) با کن��ر زدن این مجموعه ناصالح، زمینه مناسب را برای رشد و بالندگی و پایه گذاری تمدن اسلامی فراهم کرد.

قسمت هفدهم
4- تعین محوریت عملیاتی سازی نرم‌افزار بعثت
در بررسی رسالت و مسئولیت رهبران الهی به ویژه پیامبر اعظم(ع) به عنوان نماد کامل ترین و جامع ترین رهبر الهی، ســه مأموریت مهم به عنوان زیربنایی ترین مسئولیت های پیامبر اسلام جلب توجه می کند:
نخست، تبیین، تشریح و معرفی آیین، شریعت، مکتب، مقررات الهی و ابلاغ پیام خدا بر بشریت است. شریعت آسمانی، نسخه شفابخشی است که درمان کننده، رشددهنده و تکامل بخش انسان ها است و سرلوحه حرکت انبیا، آشناسازی بشر با آرمان های الهی و تبیین هستی ها و نیستی ها، بایدها و نبایدها و هنجارها و ناهنجارها به انسان است. کاربرد مکرر واژه های هدایت، تربیت، تزکیه و تبلیغ در قرآن در راستای تبیین همین مأموریت است.
فردسازی و ایجاد تحول و دگرگونی ارزشی در انسان ها، آغازین مرحله حرکت انبیا و رهبران الهی برای زدودن باورها و اسطوره های جاهلی و پاکیزه سازی ذهن و فکر افراد از هرگونه شرک و وابستگی ها و ایجاد پیوند با رب العالمین و خالق هستی است. اصولاً انقلاب در فرهنگ قرآنی و دینی به معنای تحول درونی است که اگر این دگرگونی الی الله باشد، جهت گیری انقلاب، تکاملی است. همانطور که کارشناسان خبره س حر و جادوی عصر فرعون، وقتی به منطق صحیح و حقانیت عملکرد حضرت موسی(ع)پی بردند، در پاسخ به فرعون که آنها را به مرگ تهدید کرده بود، گفتند: «انا الی ربنا منقلبون» و اگر حرکت و تحول الی الشیطان باشد، جهت گیری به معنای انقلاب ارتجاعی و عقب گرد است. همانطور که وقتی شایعه کشته شدن پیامبر(ص) در جنگ احد مطرح شد، کلام وحی اینگونه بیان داشت: «أفین مات او قت ل انقلبتم علی اعقابکم؟» اگر پیامبر مرد یا کشته شد به قهقرا برمی گردید؟(آل عمران/144)
گام های نخست؛ طولانی و تداوم سختی ها و رنج های فراوان رهبران الهی همچون؛ حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد که سلام و درود خدا بر آنان باد، در همین مسئله قابل تفسیر و تحلیل است.
رسالت و مأموریت دیگر انبیا و رهبران الهی با ایجاد نظام، ساختار و سازمان به منظور ایجاد زمینه عملیاتی سازی آیین الهی و بسترسازی تحقق تدابیر ذات باری تعالی و احکام نورانی سرچشمه گرفته از مبدأ هستی در جهت اداره امور مردم در چارچوب نرم افزار بعثت و هدایت، تربیت و تکامل آحاد جامعه است. رسالت و مأموریت رهبران الهی، تنها پیام رسانی و ابلاغ رسالت و معرفی نسخه نبوده است چرا که معرفی نسخه و ابلاغ پیام و احکام الهی بدون ایجاد بستر و سازوکار مناسب در جهت اجرای آن تدابیر، به نتیجه مطلوب نخواهد رسید.
این حقیقت علاوه بر حکم عقل و دلایل عقلی، از بسیاری از آیات شریفه قرآن قابل دریافت و برداشت است که روح و نگرش حاکم بر بسیاری از آیات قرآن، نگرش حکومتی است، زیرا اولاً قرآن روی استقرار نظام توحیدی تأکید دارد و دعوت اساسی انبیا را، عبادت و بندگی خدا و اجتناب از طاغوت برمی شمرد، طبیعی است که برچیدن بساط شرک و کفر و بت پرستی و مقابله با سردمداران کفر و شرک بدون قدرت و نظام سیاسی مقدور نیست. آنچه در عصر پیامبر اعظم(ص) پس از فتح مکه به وقوع پیوست و زمینه پاکسازی سیصدوشصت بت را از مرکز وحی فراهم کرد، دستیابی پیامبر(ص) به قدرت و شکل گیری نظام سیاسی بود.
ثانیاً؛ درآموزه های دینی، روی تعلیم و تربیت تأکید شده است. تحقق این راهبرد، مستلزم پیش بینی نظام تعلیم و تربیت است و پیش بینی نظام آموزش و تربیت مستلزم وجود قدرت و نظام سیاسی است. مگر می شود در درون نظام طاغوتی و حاکمیت عناصر ناصالح، به شکل دهی نظام تعلیم و تربیت دست زد و آزادانه زمینه رشد و تعالی جامعه را فراهم کرد.
ثالثاً؛ قرآن با صراحت یکی از اهداف انبیا را ایجاد زمینه و بستر مناسب برای اقامه عدل توسط مردم می داند. در سوره حدید با اشاره به بعثت پیامبران و توجه دادن به کتاب و میزان، فلسفه ارسال رسل و انزال کتب را اینگونه بیان می کند: «لیقوم الناس بالقسط» که مردم به قسط و عدل قیام کنند. بسترسازی و ایجاد زمینه، به معنای این است که نظام به گونه ای شکل داده شود که مردم اقامه عدل کنند.
رابعاً؛ از جمله راهبردهای ذات ربوبی خطاب به انبیا و رسولان خود، رفع اختلافات، فصل خصومت ها و اجرای حدود و احکام کیفری و جزایی است. برقراری نظم و امنیت و مقابله با تجاوزات و زیاده خواهی ها و برخورد با عناصر فاسد و ماجراجو و جلوگیری از ظلم و فساد، همه و همه، مستلزم شکل دهی دستگاه قضایی با لوازم مربوط است. چگونه امکان دارد در حکومت طاغوتی و ظالم و فاسد، زمینه تحقق راهبرد مذکور را فراهم کرد.
خامساً؛ آموزه های دینی مبین عزت و کرامت و استقلال جامعه اسلامی است و بر تعامل با دیگر ملل اسلامی تأکید دارد و اعلام می کند به هیچ عنوان نباید جامعه اسلامی و مسلمانان زیر سلطه کفار و مشرکان قرار گیرند.
«لن یجعل الله ل لکاف رین علی المومنین سبیلاً» (نساء/141) خداوند هرگز برای کافران نسبت به مومنان راه تسلطی قرار نداده است. از آیه استفاده می شود که: کفار نباید بر جامعه اسلامی و مسلمین هیچگونه سلطه نظامی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی داشته باشند. بدون تردید تحقق این راهبرد بسیار مهم، بدون تکیه بر قدرت و پیش بینی نظام سیاسی که تضمین کننده استقلال نظامی، سیاسی و حفظ حدود و ثغور جامعه اسلامی باشد، ممکن نیست.
از این رو می توان گفت دومین رسالت انبیا و رهبران الهی، ایجاد زمینه اجرایی و عملیاتی کردن آیین الهی است و آنچه در عصر پیامبر اعظم(ص) و با محوریت آن پیامبر الهی شکل گرفت، تحقق همین اصل زیربنایی بود.
پیامبر اعظم(ص) پس از فتح مکه و سقوط رژیم جاهلی و طاغوتی حاکم بر شبه جزیره عربستان، به عنوان حاکم و رهبری الهی، نظام سیاسی و ساختار و سازمان در چارچوب مبانی دینی را شکل داد و ظرف یک دهه ضمن استقرار همه ارکان نظام، زمینه تحقق آرمان های الهی را فراهم کرد.

قسمت هجدهم
پیامدها و دستاوردهای بعثت

5- پیش بینی ضمانت صیانت از آیین آسمانی
در یادداشت پیشین به دو مورد از رسالت رهبران الهی اشاره شد. سومین رسالت انبیا و رهبران اردوگاه توحیدی، صیانت و نگهبانی از نرم افزار بعثت و آیین مقدس ذات باری تعالی است.
از آنجا که نهضت انبیای الهی برای مقابله با همه ظالمان، مستکبران و طاغوتیان و مبارزه با هرگونه بت و بت سازی و بت پرستی شکل گرفته و مکتب آنان ضد استبداد، استثمار، استعباد و استکبار بوده، پس طبیع�� است که با طیف گسترده ای از تهدیدات و مخالفت ها در جهت تخریب مکتب و انحراف مواجه باشد. یکی از وظایف رهبری، مقابله با انحرافات و دسیسه های دشمنان است. همانطور که هر حماسه و آیینی می تواند دستخوش تحریف و عدول از اصول اولیه شده و بعضاً به ضد خود تبدیل شود و یا در مسیر دیگری قرار گیرد و همانگونه که بدن انسان با ورود ویروس گرفتار بیماری شده و زمینه ازپا درآوردن انسان را فراهم می کند، مکتب و آیین آسمانی اسلام هم می تواند بر اثر عواملی همچون جهالت ها، عصبیت ها، عنادها و خصومت ها در مسیر تحریف و انحراف قرار گیرد.
بقا و استمرار و صیانت مکتب در چارچوب تدبیر الهی از هرگونه تحریف، انحراف و دستبرد، مستلزم پیش بینی ضمانت صیانت از آیین است. تحمل رنج ها و سختی ها، شکنجه ها و شهادت های رهبران الهی در مسیر تحقق رسالت الهی، به ویژه صیانت و نگهبانی از مکتب الهی بوده است. ایستادگی پیامبر اعظم(ص) روی اصول و مبانی در برابر درخواست های مشرکان و کافران در مورد عدول از اصول، ریشه در این امر داشته است. آنجا که پس از مرگ فرزندشان و گرفتن خورشید، در ذهن مردم اینگونه تلقی شد که رابطه ای بین مرگ فرزند پیامبر و خورشیدگرفتگی وجود دارد، در جمع مردم سخنرانی فرمودند و هرگونه رابطه ای را بین این دو حادثه نفی کردند.
اصولاً نرم افزار بعثت مجموعه ای به هم پیوسته است که از سوی ذات ربوبی برای سعادت و تکامل بشر پیش بینی شده که هرگونه تغییر و انحرافی در اصول و مبانی و ضروریات آن، به معنای ایجاد نقیصه ای جبران ناپذیر در نرم افزار آن خواهد بود. از این رو لازم بود شخصیت هایی که مأموریت معرفی و علمیاتی سازی آن نرم افزار را دارند خود مأموریت صیانت و نگهبانی از آن مکتب را عهده دار باشند. فلسفه غدیر و تأکید خداوند متعال بر ضرورت تعیین امامت علی(ع) پس از پیامبر و اصرار بر معرفی ایشان دقیقاً در راستای تحقق اهداف رسالت و از جمله، آن پاسداری از بعثت و دستاوردهای آن است. جهاد و تلاش علی(ع) پس از پیامبر(ص) در شرایطی که بزرگ ترین انحراف در نرم افزار بعثت، یعنی جایگزینی رهبری بشری به جای رهبری الهی به وجود آمده بود، در جهت صیانت و پاسداری از اصول حاکم بر بعثت است. هشدارهای امیرالمومنین(ع) درباره خطر پدیده رجعت و بازگشت به قهقرا، دغدغه ایشان در این راستا است.
مبارزات سیاسی حضرت زهرا(س) در چهارمین مقطع زندگی خود، یعنی پس از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت آن بانوی بزرگوار، همه و همه تلاش در جهت صیانت و نگهبانی از امانت الهی بوده است. مبارزات سخت و نفس گیر امامان معصوم(علیهم السلام) در طول دویست و پنجاه سال امامت و افشاگری و ایستادگی در برابر اندیشه ها و نحله های انحرافی همچون؛ اشاعره، معتزله، مرجئه، خوارج، غلات و واقفیه و دیگر جریان های انحرافی و تبیین ابعاد مکتب اسلام، جایگاهی در رسالت رهبران الهی و در پاسداری و نگهبانی از اصول مکتب اسلام دارد. قیام و مبارزه حضرت امام حسین(ع) و شهادت آن امام بزرگوار دقیقاً در راستای جلوگیری از خطر نابودی اساس اسلام بود.خطر و تهدید و بروز انحراف در ارکان و اجزای مکتب الهی و توحیدی در دوران حاکمیت خلفای جور به مراتب بیشتر است، از این رو امامان معصوم (علیهم السلام) در سخت ترین شرایط به این مأموریت مهم اهتمام ورزیدند و با اتکا به منبع علوم الهی (علم لدنی) توانستند هم گفتمان نبوی و علوی را تبیین کنند و هم با افشای انحرافات، جلوی خطر تحریف را در آیین آسمانی اسلام بگیرند.
هنگامی که اشاعره همه چیز را و هرگونه فعلی را به خدا نسبت می دهند و انسان را فاقد اختیار معرفی می کنند و اراده آدمی را به هیچ می گیرند و در شرایطی که معتزله درست در برابر اشاعره برای انسان اختیار مطلق در نظر می گیرند، امام صادق(ع) در بیانی کوتاه در رد دو نظریه مذکور می فرماید: «لاجبر و لا تفویض بل امر بین الأمرین» که جبر و تفویض و خداگرایی مطلق و انسان گرایی مطلق را رد کرده و منطق اسلام را در امور اراده ذات باری تعالی در اداره هستی و انسان بیان کرده و در عین حال، اختیار و آزادی انسان را هم مورد تأکید قرار می دهد. این بیان کوتاه می خواهد بگوید بسیاری از امور همچون وراثت، جنسیت، رنگ، زمان و مکان تولد و... صدها و هزاران مورد دیگر در اختیار آدمی نیست، اما انسان در گفتار و کردار و عملکرد خود، مختار است و پاداش و عقاب هم دائر مدار اختیار انسان است. به تعبیر مرحوم آقای فلسفی، حرکت خون در زبان جبری است، ولی حرکت زبان اختیاری است.
6- پرستش خدای خالق هستی به جای کرنش در برابر خدایان ساختگی
اگرچه تاریخ بشر از گرفتاری بشر در گرداب اوهام و بردگی، بندگی، کرنش و عبادت در برابر خدایان خودساخته پر است، اما به نظر می رسد بشر اولیه به صورت فطری، عقربه فطرتش به سوی مبدأ و خالق هستی و انسان بوده است؛ اما به هرحال، تدبیر خدای متعال این بوده که از آغاز حرکت، انسان عاقل و مختار علاوه بر عقل که پیامبر درونی اوست، پیامبری از جنس خودش همراه او باشد تا زمینه معرفی خدا حی و قادر را برای آدمی فراهم کرده و بستر لازم برای ستایش خدای دارای جلال و جمال را به وجود آورد.
اما بشر در دوره هایی به علت فاصله گرفتن از رهبری الهی و دوری از معارف وحیانی، در چنبره اوهام قرار گرفته و در برابر بت های سنگی و چوبی عبادت و کرنش کرده و گاهی هم در برابر شیطان، دشمن ترین دشمن خود و یا در عصر ارتباطات در برخی نقاط دنیا بشریت در برابر موجودات ضعیفی همچون موش و سوسک کرنش می کند رسالت انبیای الهی آشناسازی با مبدأ خلقت، یعنی خدای حی و قادر بود که در این صورت وقتی انسان، خدای قوی و عزیز را که هستی همه موجودات به اراده او بستگی دارد، شناخت، عاشق او می شود و تنها او را می پرستد.
مهم ترین پیامد بعثت پیامبر اعظم(ص) در سرزمین وحی، زدودن خرافات شرک و بت پرستی از ذهن مردم و پاکسازی خانه کعبه از بتان چوبی و فلزی بی روح و بی اراده و از این ضایعات بود.
قسمت نوزدهم
پیامدها و دستاوردهای بعثت
7- ایجاد وحدت بر محور توحید
اختلافات، درگیری ها، جنگ ها و کشت و کشتارها از نشانه ها و شاخصه های رفتاری عصر جاهلیت به شمار می آید. تخاصمات و تنازعات در میان اقوام و قبایل، ستیزه ها و تجاوزات در بین گروه ها و جمعیت های بدوی چهره زشت و خشنی از دوره جاهلیت به جا گذاشته است.
انگیزه های توسعه طلبی، منفعت گرایی، تصرف چراگاه ها و خونخواهی ها بر اساس حاکمیت برخی از عادات جاهلی زمینه ساز جنگ و نزاع های طولانی میان قبایل در شبه جزیره عربستان بوده است. جنگ هایی که سالیان سال طول کشید همچون، جنگ میان دو قبیله اوس و خزرج که چند دهه و یا جنگ «بسوس» که به نقل تاریخ بیش از چهل سال طول کشید.
گرچه روحیه بیابان گردی و عصبیت جاهلی و توسعه قدرت قبیله ای و جلب منافع، زمینه ساز اختلاف و نزاع میان افراد و قبایل بوده است، اما دوری از دین و آیین اصیل آسمانی و فاصله گرفتن از رهبری الهی زمینه ساز عوامل تشخص گروه ها و جمعیت و دسته بندی آن ها گردید. عواملی همچون؛ نژاد، قومیت، رنگ و قلمرو تحت تصرف زمینه ساز شکل گیری بافت قبیله ای و عشیره ای و مرزبندی آنان با دیگر جمعیت ها گردید و همین عوامل بستر تنازع را فراهم آورده بود.
در این اوضاع بود که با طلوع خورشید فروزان بعثت و قیام پیامبر اعظم(ص) برای نجات بشریت زمینه لازم برای تحول همه جانبه در جامعه بدوی فراهم شد. رهبری الهی با اتخاذ راهبرد فردسازی و تلاش در جهت تحول درونی در انسان های گرفتار در عصبیت ها و رقابت های غیر ارزشی زمینه گرایش همگان را به سوی محوریت خدای واحد فراهم آورد.
پیامبر اعظم(ص) با حفظ احترام بر نیاکان و توجه به ارزش های سرزمینی هیچ یک از عوامل نژاد، رنگ و زبان را موجب برتری ندانست و همه امتیازاتی که زمینه ساز جدایی مردم از یکدیگر شده بود را لغو کرد و سفیر الهی تنها توحید و ایمان به خدا را عوامل وحدت و همبستگی مورد تأکید قرار داد و اعلام کرد همه انسان ها از هر نژاد و زبان و سرزمین مخلوق خدا بوده و در برابر خدا یکسان هستند.
پیامبر اعظم(ص) کثرت اولاد و اجداد، سرمایه و پول و توان و سلاح را عامل برتری ندانست و تنها تقوا را به عنوان ملاک برتری، مورد توجه قرار داد. هم او بود که فرمود عرب بر عجم و سفید بر سیاه برتری ندارد، مگر بر اساس تقوا و ایمان به خدا که انسان ها با هم سنجیده می شوند. پیامبر اعظم خداگرایی را به جای قوم، قبیله و نژادگرایی قرار داد و وطن دوستی را جایگزین وطن پرستی کرد.
پایان دادن به نزاع های چند ده ساله و قرار گرفتن قبایلی با سابقه درگیری های خونین همچون اوس و خزرج در کنار هم و لغو امتیازات نژادی و قرار دادن سیاه و سفید و عرب و عجم در یک صف از معجزات پدیده بعثت است.
8- کرامت و ارتقای جایگاه انسان
از جمله موضوعاتی که در تاریخ بشر با فراز و نشیب های فراوان از صفر تا صد در نوسان بوده، نگرش به انسان و جایگاه آن در نظام آفرینش است. از فرضیه های چند خدایی یونان باستان و تقابل و تضاد میان انسان و خدایان و تلاش انسان در جهت رها شدن از حاکمیت خدایان تا الهیات انحرافی و التقاطی دستگاه پاپ و کلیسا در قرون وسطی، مغضوب و مطرود دانستن انسان از سوی خدا، چهره متضاد و مبهمی از انسان و جایگاه آن مطرح شد. در دوره طولانی حاکمیت کلیسا، انسان به شدت تحقیر شد، نیازها و گرایشات او مورد توجه قرار نگرفت. انزواگرایی، رهبانیت و سرکوب غرایز جنسی مورد تأکید قرار گرفت و به نوعی، انسان به هیچ گرفته شد و بزرگ ترین ضربه به جایگاه و منزلت او وارد شد.
افراط گرایی و کژاندیشی دستگاه مسیحیت قرون وسطی نسبت به انسان مهم ترین عامل پیدایش اندیشه اومانیسم و مکتب اصالت انسان شد. بانیان اندیشه اومانیستی انسان را قائم بالذات معرفی کرده و او را مبدأ به حساب آوردند.
مکتب اومانیسم با نفی متافیزیک و ماوراءالطبیعه عقل تجربی را به جای وحی و انسان را به جای خدا قرار داد. اومانیسم به عنوان یک ایدئولوژی منشأ پیدایش لیبرالیسم و شکل دهنده ��اکله نظام های سیاسی در غرب شد. در نظام لیبرال دموکراسی و در نگرش لیبرالیسم منشأ و معیار تشخیص حق و باطل، خیر و شر و خوب و بد تمایلات و خواست انسان قرار گرفت و آدمی را هرگونه قید و شرط متافیزیکی آزاد ساخت. آزادی در نگرش مکتب لیبرال، شامل آزادی سیاسی، اعتقادی، اخلاقی و اجتماعی بوده و تنها محدودکننده آن قوانین اجتماعی و حقوق دیگر انسان ها به شمار آمد. این نگاه افراط گونه به انسان زمینه ساز بحران های گوناگون از جمله بحران هویت، معنویت و بحران مشروعیت شد و انسان قرن ارتباطات را در بدترین موقعیت اخلاقی قرار داد.
اما پیامبر اعظم(ص) و مکتب حیات بخش اسلام بر اساس راهبرد ذات باری تعالی اساسی ترین و زیربنایی ترین نگرش و تعریف را از انسان به جهانیان ارائه کرد.
در این نگرش نه تنها انسان مغضوب خداوند بزرگ نیست، بلکه انسان خلیفه الله و جانشین خدا در روی زمین است که خطاب آفریدگار انسان به ملائکه «انی جاعل فی الارض خلیفه» یکی از زیباترین جلوه های آفرینش به حساب می آید.
در این دیدگاه نه تنها انسان مطرود خدا نیست، بلکه مفتخر به دریافت مدال افتخار کرامت می باشد. آیه شریفه و خطاب «ولقد کرمنا بنی آدم» از دیگر جلوه های زیبای خدای متعال در مورد انسان است.
مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در مورد دو واژه «کرمنا» و «فضلنا» در آیه مذکور می گوید: واژه کرامت در مورد خصوصیت در موجودی به کار می رود که در موجودات دیگر نباشد. اما فضیلت در جایی به کار می رود که موجودی با موجودات دیگر در خصوصیتی شریک باشد، اما موجودی بر موجود دیگر برتری دارد؛ ایشان بر این نکته اشاره می کنند که خصوصیتی که خداوند به صورت خاص در انسان قرار داده و در دیگر موجودات وجود ندارد، آن عقل است، اما انسان در دیگر خصوصیات با دیگر موجودات شریک است و در برخی خصوصیات برتری دارد.
در نگرش وحیانی نه تنها انسان محکوم به جبر نخواهد بود، بلکه واسطه ای میان ملائکه و حیوانات است که انسان هم مختار است و هم انتخابگر. آیه شریفه «انا هدیناه السبیل» از دیگر جلوه های زیبایی پدیدآورنده انسان به شمار می آید.
پرداختن به همه خصوصیات انسان از منظر وحی در این مختصر نمی گنجد. استاد شهید مطهری بیش از شانزده مورد ویژگی مثبت برای انسان بر می شمرد. آنچه قابل توجه است، اهمیت ویژه پیامبر اعظم(ص) به انسان و برخورد همه جانبه با ارزش های انسانی و ارتقای جایگاه انسان بود. آن رهبر الهی، هم رسم غیر منطقی بردگی را لغو کرد و هم زشت ترین عادت جاهلی را در زمینه برخورد منفی با زن از بین برد و جایگاه زن را در کنار مرد در چارچوب وظایف محوله به هر دو، در همه ابعاد ارتقا بخشید.

قسمت بیستم

 

پيامدها و دستاوردهاي بعثت

 

9-كمال جويي و پرهيز از گرايش هاي نفساني

 

بخش عمده اي از تاريخ بشر را تخاصمات، درگيري ها، عداوت ها و كينه ها پوشش داده است. از تنازع بين فرزندان آدم تا حسادت و كينه هاي فرزندان حضرت يعقوب(ع) نسبت به برادر شان ـ حضرت يوسف(ع) ـ و دشمني و كينه ها در بسياري از امت ها، همه و همه مبين اين واقعيت است كه زمينه حسادت، كينه، دشمني و سركشي در انسان وجود دارد؛ حاكميت طبيعت در انسان و فاصله گرفتن از تربيت و رهبران الهي، زمينه ساز گرايش هاي نفساني و رقابت هاي قومي، قبيله اي و نزاع و درگيري ها مي شود. غلبه و گستردگي رفتار ناهنجار انسان ها با همنوعان خود اين تصور و فرضيه را براي برخي از صاحب نظران و فلاسفه پديد آورد كه سرشت بشر با شرارت آميخته است و بشريت اساساً موجود شرور و بدطينتي است. «ماكياول» و «نيچه» از طرفداران و بانيان اين نظريه بودند. از ديدگاه ماكياول انسان موجودي سياسي است و ذاتاً فاسد و فطرتاً شرور و خودخواه خلق شده است. نيچه هم كه ادامه دهنده راه ماكياول بود، همين ديدگاه و نظريه را ترويج كرد. در حالي كه از ديدگاه اسلام، در ذات انسان شرارت تعبيه نشده و بدسرشت نيست، بلكه انسان داراي دو گرايش و كشش است، كشش و گرايش كمال جويي؛ و كامجويي؛ و كشش و گرايش لاهوتي و ناسوتي. كشش ملكوتي انسان را به سوي مبدأ عالم و حركت به سوي كمالات و ارزش ها هدايت مي كند و كشش كامجويي، آدمي را به سمت وسوي سود و لذت بيشتر مي كشاند. گرايش لاهوتي، انسان را به سمت ارزش ها جهت مي دهد و كشش ناسوتي، آدمي را به سمت شرور و فساد و ناهنجاري ها سوق مي دهد. در مورد تركيب عناصر دروني انسان همواره در بين دانشمندان اختلاف بوده است. فلاسفه يونان همچون سقراط، ارسطو و افلاطون نفس آدمي را متشكل از سه قوه مي دانستند و قواي عاقله، غضبيه و شهويه را عناصر اصلي شكل دهنده نفس آدمي تلقي مي كردند. از دانشمندان مسلمان هم خواجه نصيرالدين طوسي همين ديدگاه را داشت، اما فلاسفه و علماي اخلاق معاصر همچون عالم بزرگوار مهدي نراقي و فرزندشان ملااحمد نراقي، عناصر شكل دهنده نفس را چهار عنصر دانسته و علاوه بر سه قوه مذكور، قوه واهمه يا مخيله را هم به عنوان چهارمين قوه مورد توجه قرار داده اند. آنچه مورد اتفاق همه است، اين است كه در انسان، بايد قوه عاقله، محور باشد و ديگر قوا يعني قواي شهويه و غضبيه و واهمه تحت فرمان و هدايت قوه عاقله باشند و چنانچه قوه عاقله در كشور بدن حاكم باشد، نظام حاكم بر وجود انسان، هماهنگ خواهد بود و در مسير انسانيت قرار خواهد داشت؛ اما چنانچه يكي از ديگر قوا حاكم شد، انسان از محدوده انسانيت خارج شده، در جرگه حيوانات قرار مي گيرد. گرايش هاي آشكار آدمي به سمت تكبر، غرور، كينه، حسد، عداوت و دشمني و تفاخر به مال و عشيره ناشي از عبور و خروج از قلمرو قوه عاقله است.

 

مسئله اصلي اين است كه آيا عقل و قوه عاقله به تنهايي مي تواند آدمي را از عصبيت، صفات رذيله و تجاوزات باز دارد و قواي سركش شهويه، غضبيه و واهمه را مهار كند؟ به نظر مي رسد با توجه به تجربه فراروي ما از رفتار انسان و تنازعات و جنگ ها، پاسخ منفي باشد و قوه عاقله، نقش درك خوبي ها و بدي ها و عامل هدايت آدمي به خوبي ها و پرهيز دادن از بدي را دارد، اما هيچ گونه تضميني براي مهار انسان ندارد. اينجاست كه معجزه رهبران الهي در جهت هدايت و تربيت انسان ها، كارآمدي خود را به رخ همه مكتب ها و مسلك ها مي كشد. اينجاست كه ايمان و خدامحوري ايفاي نقش خود را در تحول عميق در انسان به نمايش مي گذارد. اعجاز بزرگ پيامبر اعظم(ص) ايجاد تحول و دگرگوني انسان هاي عصر جاهلي بود. پيامبر(ص) آنچنان تحولي را در بشريت آن عصر به وجود آورد كه همگي، اختلافات، تعصبات و عداوت هاي پيشين را كنار گذاشتند و برادرگونه در صفي واحد در كنار هم قرار گرفتند و بزرگ ترين تمدن بشري را پايه گذاري كردند و جلوه امتي نمونه را به جهانيان عرضه داشتند. شعار برابري انسان ها و فراتر از آن، شعار «انما المومنون اخوه» زمينه ساز ساخت جامعه اي مترقي و سراسر دوستي و محبت گرديد.

 

10- همزيستي نژادي به جاي تفاخر نژادي

 

حلقه اي از انسان ها از نژادها، رنگ ها و گويش هاي مختلف كه بر گرد پيامبر اعظم(ص) جمع شده بودند جلوه درخشاني از عطوفت، مهرباني، برادري، برابري و همساني انسان ها در كنار هم بود. بشر عصر جاهلي با مرزبندي هاي غيرانساني و غيراخلاقي بين سياه و سفيد، قريش و ديگر نژادها، عرب و عجم و ديگر عوامل تبعيض آور، نمادي از جامعه غيرانساني را نمايان مي ساخت و در روزگار تاريك جاهليت، انسان سياه پوست را به عنوان انسان درجه چندم و پست معرفي كرد و زورمداران و زرمداران، انسان اشرف مخلوقات را به جرم سياه پوست بودن به بردگي مي گرفتند و با او همانند حيوانات برخورد مي كردند.

 


همان عادت و سنت زشتي كه در عصر مدرنيته و پست مدرنيسم نيز اتفاق افتاد و تفاخر نژادي و برتري نژادي در قالب نازيسم و صهيونيسم، جايگزين برابري و همزيستي نژادي گرديد.در آفريقا تحت عنوان آپارتايد و به شكل ديگر در اروپا و آمريكا چه جناياتي را عليه سياه پوستان و ديگر رنگين پوستان به جرم رنگين بودن به عمل آوردند. اما پيامبر اعظم(ص) با لغو همه امتيازات نژادي؛ امثال آنچه كه باعث جدايي انسان ها از يكديگر شده بود، جامعه اي ساخت كه به جاي تفاخر نژادي، به همزيستي مسالمت آميز و به جاي ارزش هاي اعتباري، بر تكريم و تعظيم همنوع خود گرويدند. گروهي بر گرد پيامبر(ص) حلقه وار جمع مي شدند كه هم از نژاد قريش و هم از ديگر نژادها بودند، «صهيب رومي» در كنار «بلال حبشي» و «سلمان فارسي» در كنار ديگر برادر عرب خود قرار داشتند. از اين روست كه مي توان گفت بعثت و مكتب اسلام، ارزش هاي دروني انسان را احيا كرد و برادري و برابري را بنيان نهاد و ناهنجاري حاكم بر بشر را كه زمينه ساز تفاخر قومي، نژادي شده بود از ميان برداشت و چنانچه بشريت در برابر اين مكتب سر تعظيم فرود مي آورد و نظام هاي سياسي، الگوي عملي و نسخه شفابخش پيامبر اسلام(ص) را مبناي راهبردهاي خود قرار مي دادند، زيباترين جلوه اخوت و برادري انساني در جهان به وجود مي آمد.


ادامه دارد....

 

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات