تاریخ انتشار : ۲۶ خرداد ۱۳۹۲ - ۲۳:۱۴  ، 
کد خبر : ۲۵۹۳۲۴

آیا رئیس‌جمهور صاحب گفتمان یا گفتمان‌ساز می‌خواهیم؟/ حمزه عالمی

شناخت ماهیت گفتمان به ما می‌گوید، گفتمان‌ها همواره سر خصومت و رقابت با یکدیگر دارند

چندی است که واژه «گفتمان» در ادبیات سیاسی کشور و از جمله در میان نیروهای اصول‌گرا رواج چشمگیری داشته است. گمان غالب بر این است که کسانی بیشترین شایستگی را برای مدیریت‌های مختلف کشور دارند که صاحب گفتمان مشخصی باشند، یعنی از خود گفتمان مستقلی داشته باشند و یا توانایی ایجاد گفتمان داشته باشند. این روزها که به برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری و شوراها نزدیک می‌شویم، عده‌ای با همین تفکر به سراغ انتخاب اصلح می‌روند و یکی از شرایط نامزد اصلح را داشتن گفتمان یا توانایی گفتمان‌سازی می‌دانند. البته این عده برداشت مبهمی از این شرط دارند و خود نمی‌دانند که چه می‌گویند و چه می‌خواهند. شاید بتوان گفت منظور آن‌ها این است که فردی بیشترین شایستگی برای کسب مقام ریاست‌جمهوری را دارد که بتواند گفتمان حضرت امام(ره) را زنده نگه دارد. این سخن حق و درستی است، اما هواداران این دیدگاه گمان می‌کنند، زنده نگه ‌داشتن گفتمان امام راحل به معنای صاحب گفتمان بودن یا توانایی گفتمان‌سازی یک نامزد انتخاباتی است؛ در حالی که به نظر می‌رسد برقراری چنین رابطه‌ای نه تنها اشتباه است، بلکه اندیشه و گفتمان امام خمینی(ره) را به انحراف می‌کشاند. مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) درباره شرایط نامزد اصلح نیز بر صاحب گفتمان بودن یا توانایی گفتمان‌سازی نامزدها تأکید نمی‌کند. اساساً در جمهوری اسلامی، تنها گفتمانی مشروعیت دارد که توسط امام راحل(ره) مفصل‌بندی شده و همواره از سوی مقام معظم رهبری تکرار و به‌روز می‌شود. اندیشه ولایت فقیه چنین حکم می‌کند که در جمهوری اسلامی، تنها مقام رهبری در جایگاه گفتمان‌سازی قرار دارد و دیگر نخبگان فکری تنها در چارچوب این گفتمان به اندیشه‌ورزی می‌پردازند و پیروان آن گفتمان محسوب می‌شوند، نه اینکه خود صاحب گفتمان و یا توانمند در ساختن گفتمان باشند. این خلط مبحث از آنجا ناشی می‌شود که عده‌ای گمان می‌کنند تنها با داشتن گفتمان، یک فرد اندیشمند محسوب می‌شوند و بنابراین برای اینکه فردی را در مقام انسانی خردمند و اندیشه‌ورز معرفی کنیم باید بگوییم که وی از چنین گفتمانی برخوردار است. حال آنکه اندیشه‌ورزی تنها به ایجاد گفتمان خلاصه نمی‌شود و پیروی از گفتمان امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری نیز به‌معنای انسداد باب اندیشه‌ورزی نیست و حتی ممکن است در این اندیشه‌ورزی ایده‌ای در مخالفت با دیدگاه‌های رهبری ارائه شود، اما این موضوع تا جایی که به گفتمانی در تقابل با گفتمان امام و رهبری منجر نشود، مجاز است. این نکته را رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان استان فارس بیان کردند.

بنابراین گفتمان مقوله‌ای نیست که در جمهوری اسلامی هر کسی خود را مجاز به ساختن آن بداند. اگر یک گفتمان جدید منطبق بر گفتمان امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب باشد، که دیگر نمی‌توان آن را گفتمان نامید و اگر منطبق نباشد که خارج از چارچوب جمهوری اسلامی بوده و در جبهه عناصر مخالف نظام قرار می‌گیرد و دیگر اینکه فردی که مواضع، افکار و اندیشه‌های امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری را بازتولید و تکرار می‌کند را نیز نمی‌توان صاحب گفتمان نامید، چرا که این گفتمان توسط امام خمینی خلق شده و رهبر معظم انقلاب آن را بازتولید کرده و پرورانده‌اند. برای شناخت بیشتر این ادعا ابتدا باید معنی و ماهیت گفتمان را شناخت، سپس بر مبنای بیانات رهبر معظم انقلاب به‌ویژه بیانات اخیر ایشان در مرقد امام خمینی(ره) به ارزیابی ادعای این نوشته پرداخت.

الف) معنا و ماهیت گفتمان:

واژه گفتمان (discourse) که سابقه آن در برخی منابع به قرن 14 میلادی می‌رسد، از واژه فرانسوی discours و واژه لاتین discours-us به معنی گفت‌وگو، محاوره و گفتار اخذ شده است. در فرهنگ‌های انگلیسی‌زبان برای این واژه معانی همچون: تبادل کلامی آرا و عقاید، بیان آرا و عقاید به‌ویژه بیان رسمی و منظم آن‌ها به صورت گفتاری یا نوشتاری، گپ، صحبت یا قطعه‌ای از یک نوشتار که در آن به یک موضوع بیش ازحد پرداخته شود، قدرت و استعداد مکالمه و گفت‌وگو کردن، گفتار یا نوشتاری که واحدهای آن به هم مرتبط هستند و... آمده است.

امروزه از گفتمان به‌عنوان یک نظریه سیاسی و روش پژوهشی در علوم سیاسی یاد می‌شود.  گفتمان یک منظومه معنایی است که واژه‌ها و نشانه‌های آن در کنار هم و در پیوند با یکدیگر مجموعه‌ای معنادار را می‌آفرینند. نظریه گفتمان ابتدا در زبان‌شناسی فردیناندو سوسور نضج گرفت و با تلاش‌های نظری میشل فوکو با معرفت‌شناسی پیوند خورد. ارنستو لاکلائو و شنتال موفه با استفاده از مفهوم معرفت‌شناسی فوکویی، نظریات زبان‌شناسی سوسور و پساساختارگرایی ژاک دریدا و با نقد سنت مارکسیستی، این نظریه را در حوزه علوم سیاسی بسط دادند. دیدگاه‌های ارنستو لاکلائو و شنتال موفه، شناخت نسبتاً جامعی از گفتمان به مثابه یک نظریه سیاسی ارائه می‌دهد.

در این نظریه عناصر متفاوتی که جدا از هم هستند و شاید هم بی‌معنا می‌باشند وقتی در کنار هم در قالب یک گفتمان گرد می‌آیند، معنا و هویت می‌یابند. ارتباط این عناصر با یکدیگر از طریق مفصل‌بندی انجام می‌شود. «مفصل‌بندی» عملی است که میان عناصر پراکنده در درون یک گفتمان ارتباط برقرار می‌کند به‌گونه‌ای که هویت این عناصر تعدیل و اصلاح می‌شود.[1] گفتمان در این‏جا نظام معنایى بزرگتر از زبان است و هر گفتمان بخش‏هایى از حوزه اجتماع را در سیطره خود گرفته و به واسطه در اختیار گرفتن ذهن سوژه‏ها، به گفتارها و رفتارهاى فردى و اجتماعى آن‌ها شکل مى‏دهد. همچنان‌که دیوید هوارث می‌گوید: نظریه گفتمان با نقش معنادار رفتارها و ایده‌های اجتماعی در زندگی سیاسی سروکار دارد. این نظریه به تحلیل شیوه‌ای می‌پردازد که طی آن سیستم‌های معانی یا گفتمان‌ها، فهم مردم از نقش خود در جامعه را شکل می‌دهند و بر فعالیت‌ها�� سیاسی آن‌ها تأثیر می‌گذارند. مفهوم گفتمان همان ایدئولوژی‌ها به معنای سنتی کلمه یعنی مجموعه‌ای از ایده‌ها ��ه توسط کنشگران اجتماعی به توضیح و توجیه کنش سازمان‌یافته اجتماعی خود می‌پردازند، نیستند. مفهوم گفتمان شامل انواع رفتارهای اجتماعی و سیاسی و همچنین نهادها و سازمان‌هاست. [2]

یک گفتمان برای اینکه خود را در جامعه مطرح کند و بر سایر گفتمان‌ها غالب شود باید مراحل زیر را طی کند:

1- مفصل‌بندی؛ گردآوری عناصر مختلف از افکار، اندیشه‌ها، گرایش‌ها و سلایق جامعه و ترکیب آن‌ها در هویتی نو. نشانه‌هایی در جامعه هستند که در فرایند مفصل‌بندی با هم پیوند می‌خورند.

2- شکل‌گیری نشانه‌ها حول یک دال مرکزی؛ دال مرکزی نشانه‌ای است که سایر نشانه‌ها حول آن نظم می‌گیرند. نیروی جاذبه این هسته دیگر نشانه‌ها را به خود جذب می‌کند و سامان می‌دهد. زمانی‌که یک گفتمان بتواند در رقابت با سایر گفتمان‌ها دال‌های شناور و فاقد معنا را جذب کند و با این کار به ابهام و خلأ معنایی پایان دهد، قابلیت دسترسی آن گفتمان آشکار شده و امکان برتر شدن آن حاصل می‌شود. در اینجا گفتمان پیروز تنها ساخت منسجم دنیای آن روز تلقی می‌شود و از این رو دال‌های شناور را حول یک دال مرکزی گرد می‌آورد و توفق و برتری خود را بر سایر گفتمان‌ها به اثبات می‌رساند.

3- منطق هم‌ارزی و تفاوت در شکل‌گیری گفتمان؛ منطق هم‌ارزی در عمل مفصل‌بندی سبب می‌شود دال‌های اصلی که به‌خودی خود بی‌معنا هستند با سایر نشانه‌هایی که آن‌ها را از معنا پر می‌کنند، ترکیب شوند. در این ترکیب شدن منطق تفاوت نیز دخیل است، یعنی نشانه‌ها و دال‌های هم‌ارز در مقابل نشانه‌ها و دال‌های مخالف که آن‌ها را برای خود تهدید می‌دانند، منسجم می‌شوند و زنجیره هم‌ارزی در تقابل با خصم و غیر ایجاد می‌شود.

4- نقش ضدیت و خصومت در ایجاد و تزلزل گفتمان‌ها؛ خصومت و غیریت نقش تعیین‌کننده‌ای در شکل‌گیری و تزلزل یک گفتمان دارد. خصومت به رابطه یک پدیده با چیزى بیرون از آن اشاره دارد که نقش اساسى در هویت‌بخشى و تعیین آن پدیده ایفا مى‏کند. دشمن و غیر برای تأسیس مرزهای سیاسی و تثبیت آن‌ها ضرورتی حیاتی هستند. براساس نظریه گفتمان، کسب یک نوع هویت کامل و مثبت توسط کارگزاران و گروه‌ها امری غیرممکن است و این حضور دیگری و غیر است که می‌تواند در شکل‌دادن به هویت مؤثر افتد.[3] میشل پشو در کتاب زبان، معناشناسی و ایدئولوژی(1975، ترجمه 1982) در کشف روابط گفتمان با کاربست‌های ایدئولوژی و زبان به این نتیجه می‌رسد که گفتمان‌ها به‌هیچ‌وجه جنبه مسالمت‌آمیز و آشتی‌جویانه ندارند، بلکه از دل تضاد، برخوردها و تصادم با یکدیگر سر بر می‌آورند و گسترش می‌یابند. یک گفتمان و هویت تا زمانی می‌تواند ادامه حیات دهد که در مقابل گفتمان و هویت مخالف مقاومت کند. این مقاومت سبب انسجام شده و حیات یک گفتمان را تضمین می‌کند.

5- شرایط برتر شدن یک گفتمان؛ نظام روابط اجتماعی به عنوان مجموعه‌ای مفصل‌بندی شده از گفتمان‌ها، همواره ساخته‌ای سیاسی است، به این معنا که بر اعمال قدرت، خصومت و طرد استوار است. بنابراین گفتمان‌هایی که جامعه را می‌سازند و به فهم ما از جهان نظم می‌بخشند به‌طور ذاتی سیاسی هستند. سیاست، فرایندها و شیوه‌هایی است که ما طی آن‌ها با طرد احتمالات و تثبیت موقت ایجاد می‌کنیم. عرصه سیاست، عرصه منازعه بین گفتمان‌ها برای تثبیت و غلبه بر سایرین است و زمانی که گفتمانی مسلط شد و آن‌گاه جایگزین‌ها و رقبای خود را طرد کرد، عینیت گفتمانی شکل می‌گیرد. بدون قدرت هیچ تثبیت و عینیت گفتمانی و برتری شکل نمی‌گیرد. در نظریه گفتمان قدرت با طرد هویت‌ها و گفتمان‌های رقیب، هویت و موقعیت فردی و اجتماعی ما را شکل می‌دهد؛[4] دو شرط دیگر نیز لازمه رفتارهای برتری‌‌طلب است: 1- رفتارهای استیلاجویانه مستلزم ترسیم مرزهای سیاسی است. یعنی باید کشمکشی میان نیروهای مخالف و جداسازی برخی از احتمالات در تأسیس استیلا وجود داشته باشد. 2- رفتارهای استیلاجویانه مستلزم در دسترس بودن دال‌های شناور است که توسط گفتمان‌های موجود تثبیت نشده‌اند. رفتارهای استیلاجویانه این دال‌های شناور را حول یک دال مرکزی مفصل‌بندی کرده و گفتمان خود را تفوق می‌بخشد.[5]

6- فروپاشی گفتمان‌ها؛ گفته شد که خصم و  غیر از یک سو سبب انسجام و تثبیت گفتمان می‌شود و از سوی دیگر زمینه تزلزل گفتمان حاکم را فراهم می‌آورد. این موضوع به این علت است که نیروی متخاصم بخشی از شرایط وجودی گفتمان است و همزاد آن تلقی می‌شود. یعنی همواره در کنار یک گفتمان، هویتی در تضاد با آن وجود دارد. رشد خصومت و غیریت در جامعه سبب می‌شود تا اتفاقات و تحولاتی در جامعه رخ دهد که گفتمان حاکم نتواند آن‌ها را نمادپردازی و در درون خود تعریف کند، بنابراین این حوادث می‌کوشند تا گفتمان حاکم را متلاشی کنند. این وضعیت را «از جاشدگی» می‌گویند. ازجاشدگی تمایل به فروپاشی  نظم و به‌هم ریختن گفتمان موجود دارد و جامعه را به سمت بحران می‌برد.[6]

بنابراین گفتمان‌سازی فرایندی از مبارزه سیاسی قدرتمندانه در جهت تفسیر و معنا کردن افکار، انگیزه‌ها، گرایش‌ها، سلایق و مواضع افراد جامعه در درون دستگاهی از معانی است که با دستگاه معانی غالب مرزبندی می‌کند. گفتمان این عملیات را از طریق انسجام درونی و دفع بیرونی دنبال می‌کند.

ب) آیا ملاک‌هایی که رهبری برای انتخاب رئیس‌جمهور اصلح برشمرده‌اند بر توانایی گفتمان‌سازی تأکید دارد؟

مقام معظم رهبری طی ماه‌های اخیز به کرّات ویژگی‌ها و شاخص‌های نامزد اصلح ریاست‌جمهوری را بیان کرده‌اند. در ادامه این موارد را بازخوانی می‌کنیم:

1- «این انتخابات منتهی شود به انتخاب یک انسان شایسته‌ وارسته‌ باعزمِ مؤمنِ انقلابی با همت جهادی. با این دو چیز، مقصود ملت ایران حاصل می‌شود.» [7]

2- «معیار اصلی این است که کسانی سر کار بیایند که همتشان بر حفظ عزت و حرکت کشور در جهت هدف‌های انقلاب باشد. کسانی سر کار بیایند که مصداق: «انّ الّذین قالوا ربّنا اللّه ثمّ استقاموا» باشند؛ اهل استقامت، اهل ایستادگی باشند.»[8]

3- «تعهد را، تدین را، آمادگی را، توانایی‌ها را بسنجیم؛ طبق تشخیص عمل کنیم؛ اگر من و شما که می‌خواهیم رأی بدهیم، با نیت صادق و خالص و برای انجام وظیفه و برای آینده‌ کشور وارد میدان شویم و بخواهیم تصمیم بگیریم، ان‌شاءاللّه خدای متعال هم در این صورت دل‌های ما را هدایت خواهد کرد.[9]»

4- «رئیس‌جمهور، هم باید کاری باشد، هم باید مردمی باشد، هم باید مقاوم باشد، هم باید ارزشی باشد، هم باید با تدبیر باشد، هم باید پایبند به قوانین و مقررات باشد - مجری قانون است - هم باید درد مردم را احساس کند، هم باید طبقات مختلف مردم را ببیند؛ این‌ها خصوصیاتی است که در انتخاب آن کسی که ما می‌خواهیم کلید اجرایی کشور را به او بسپریم، نقش دارد.»[10]

5- «شعارها را نگاه کنید، ببیند شعارهایی که تعیین می‌کنند، چه جور شعارهایی است؟ گاهی بعضی‌ها - البته اشتباه می‌کنند - برای جلب آرا، شعارهایی می‌دهند که این شعارها از حدود قدرت و اختیارات‌شان بیرون است؛ این‌ها را مردم هوشمند ما می‌توانند بشناسند، مراقبت کنند، دقت کنند. آنچه که برای مردم لازم است، آنچه که فوریت بیشتری دارد، آنچه که با واقعیات و امکانات کشور سازگار است، آنچه که به افزایش قدرت درونی ملت می‌انجامد، آنها را در شعارهایشان بگنجانند؛ این یکی از معیارها است.» [11]

علاوه بر این موارد، بخش‌هایی از بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در مرقد امام خمینی(ره)(14/3/92) نیز این موضوع را روشن می‌کند که آیا رهبری خواهان گفتمان‌سازی نامزدها هستند؟ ایشان در این باره فرمودند: «رئیس‌جمهور در کشور ما و طبق قانون اساسى ما، امکانات فوق‌العاده زیادى در اختیار دارد. رئیس‌جمهور امکاناتش در قانون اساسى، امکانات وسیعى است؛ رئیس‌جمهور بودجه‌ کشور را در اختیار دارد، همه‌ ارکان اجرایى کشور را در اختیار دارد، ترتیب اجراى قوانین را در اختیار دارد، توانایى استفاده از همه‌ افراد صاحب‌نظر را در سراسر کشور در اختیار دارد؛ رئیس‌جمهور در همه‌ مسائل گوناگون دستش باز است. تنها محدودیتى که براى رئیس‌جمهور در کشور ما وجود دارد، محدودیت قانون است؛ قانون فقط به او محدودیت می‌دهد، که این هم محدودیت نیست؛ قانون، هدایت‌کننده است؛ محدودکننده نیست. قانون، راه را نشان می‌دهد که چگونه حرکت کنیم. آن کسانى که امروز با مردم حرف می‌زنند، آنچه که توانایى انجام آن را دارند و مردم به آن احتیاج دارند، آن را با مردم در میان بگذارند؛ قول بدهند با عقل و درایت عمل خواهند کرد؛ اگر برنامه‌اى در هر موردى از مسائل دارند، آن برنامه را براى مردم ارائه کنند؛ قول بدهند که با پشتکار و ثبات قدم در این میدان پیش خواهند رفت؛ قول بدهند که از همه‌ ظرفیت‌هاى قانون اساسى براى اجراى وظیفه‌ بزرگ خودشان استفاده خواهند کرد؛ قول بدهند که به مدیریت اوضاع کشور خواهند پرداخت؛ قول بدهند که به مسئله‌ اقتصاد - که امروز میدان چالش تحمیلى بر ملت ایران از سوى بیگانگان است – به خوبى خواهند پرداخت؛ قول بدهند حاشیه‌سازى نمی‌کنند؛ قول بدهند دست کسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت؛ قول بدهند که به منافع بیگانگان، به بهانه‌هاى گوناگون، بیش از منافع ملت ایران اهمیت نخواهند داد.»

مجموعه بیانات رهبری، این نکته را ثابت می‌کند که رئیس‌جمهور باید در چارچوب گفتمان انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) همه توانمندی‌های فکری و عملیاتی خود را به‌کار گیرد تا کشور را در مسیر آرمان‌های انقلاب و امام(ره) به پیش ببرد. معنا و ماهیت گفتمان نیز به ما می‌گوید که جایگاه ریاست جمهوری، جایگاه داشتن گفتمانی مستقل و یا گفتمان‌سازی نیست، بلکه جایگاه پیروی از گفتمان امام و رهبری و به‌ویژه عملیاتی کردن این گفتمان است و البته این موضوع به‌هیچ‌وجه به معنای انسداد اندیشه‌ورزی نیست، بلکه اتفاقا اندیشه‌ورزی در اینجا کار بسیار دشواری است و نیازمند ساعت‌ها تفکر و استفاده از تجربیات متخصصان است. رئیس‌جمهور اصلح فردی نیست که با ادعای صاحب گفتمان‌بودن و یا به بهانه گفتمان‌سازی و سوار بر این تصور نادرست که هرکس گفتمان‌ساز است، پس اندیشمند و حکیم و لایق ریاست جمهوری تلقی می‌شود، خود را در پس ادبیات کلی و حتی انقلابی پنهان کند، احساسات افراد را تهییج کند و با سر دادن شعارهای انقلابی و اکتفا کردن به بیان جملاتی از صحیفه امام(ره) خود را صاحب گفتمان انقلابی معرفی کند. این کاری بود که احمد‌ی‌نژاد در سال 84 انجام داد و سپس با تفسیر به‌رأی گفتمان امام(ره)، به انحراف نزدیک شد. برای نمونه این روزها احمدی‌نژاد و همراهان اندیشه‌ورز وی از جمله عبدالرضا داوری، از اندیشه امت و امامت امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه)، تفسیری سوسیالیستی ارائه می‌کنند. گفتمان‌سازی و درخواست آن از مقام ریاست جمهوری راه به چنین انحرافاتی می‌برد؛ این راه را سیدمحمد خاتمی نیز دنبال کرد. وی خود را رهبر گفتمان اصلاحات دانست و در این مسیر به اندیشه‌ورزی پرداخت، در حالی‌که کشور با فقر، فساد و تبعیض مواجه بود. از درون گفتمان اصلاحات نیز حرکت در مسیر ساختارشکنی و سکولاریسم سر برآورد. این نتایج به این دلیل است که شناخت ماهیت گفتمان به ما می‌گوید، گفتمان‌ها همواره سر خصومت و رقابت با یکدیگر دارند. گفتمان‌ها به وحدت منجر نمی‌شوند، بلکه به تفرّق، گسست و منازعه می‌انجامد و اساساً یک گفتمان زمانی متولد می‌شود و می‌تواند به حیات خود ادامه دهد که برای خود دشمن تعریف کرده باشد. در جمهوری اسلامی که گفتمان امام خمینی و رهبر معظم انقلاب، گفتمان مسلط است، یک رئیس جمهور که باید در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی کار کند، چگونه می‌تواند صاحب گفتمان باشد و یا خود را گفتمان‌ساز بداند؟ گفته شد که یک گفتمان برای شکل‌گرفتن به خصومت‌سازی و تفسیر اندیشه‌ها، نیازها و تقاضاهای جامعه در درون دستگاهی از معانی خود نیازمند است. یک رئیس‌جمهور گفتمان‌ساز برای ایجاد گفتمان خود باید این دال‌های شناور را خارج از گفتمان امام و رهبری مفصل‌بندی کند و برای تفکرات خود با گفتمان امام و رهبری مرزبندی قائل شود، تا بتوان وی را رئیس‌جمهوری گفتمان‌ساز دانست.

 نکته مهم اینکه اگر مقام ریاست جمهوری را مقامی گفتمان‌ساز نمی‌دانیم، به معنای عدم اندیشمند بودن رئیس‌جمهور نیست، بلکه اگر مقصود از اندیشمند بودن رئیس جمهور توانایی گفتمان‌سازی وی باشد، یا این اندیشه‌ورزی در مسیر گفتمان امام و رهبری است که طبق تعریف و ماهیت گفتمان، دیگر نمی‌توان نام گفتمان را به آن اطلاق کرد و یا در مسیری خارج از آن که آن هم از نظر جمهوری اسلامی مشروعیت ندارد. تنها گفتمان‌سازی، مقام اندیشه‌ورزی نیست. رئیس جمهور مطلوب در جمهوری اسلامی فردی تابع گفتمان امام و رهبری است که با تعقل، تفکر و استفاده از نخبگان فکری، برنامه‌هایی را برای عملیاتی کردن گفتمان امام و رهبری ارائه می‌دهد و با روش درستی آن‌ها را اجرا می‌کند. کار اصلی و اساسی در حال حاضر تبدیل گفتمان امام و رهبری به برنامه‌های عملیاتی خردمندانه است. اندیشمند بودن به بیان سخنان کلی که همگان آن‌ها را می‌دانند و فرد نامزد تنها با رنگ و لعاب جدید‌تری این سخنان را بیان می‌کند، نیست، رئیس جمهور اصلح در جمهوری اسلامی، فردی اندیشمند، خردمند، جهادگر، کاری، دارای اخلاق مدارا و توان کار جمعی است، تا گفتمان انقلاب اسلامی که در مکتب امام و اندیشه‌های رهبر معظم انقلاب تجلی یافته را به برنامه عملیاتی تبدیل کند و آن‌ها را به نحو مطلوبی اجرا نماید. اینگونه است که گفتمان امام و رهبری، کارآمدی خود را در ساخت دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی اثبات می‌کند.



[1]- عباس منوچهری و همکاران، رهیافت و روش در علوم سیاسی، تهران: سمت، 1390، ص 207.

[2]- دیوید مارش و جری استوگر، روش و نظریه در علوم سیاسی، ترجمه امیرمحمد حاجی یوسفی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1388، ص 195.

[3]- منوچهری، ص 160-121.

[4]- منوچهری، ص 109.

[5]- مارش و استوگر، ص 209.

[6]- منوچهری، همان.

[7]- بیانات مقام معظم رهبری در  (25/2/1392)

[8]- همان.

[9]- بیانات رهبری در (16/2/1392)

[10]- همان.

[11]- بیانات رهبری در (25/2/1392)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات