حمید رسایی-سید عبدالمجید اشکوری
برای بسیاری از جوانانی که امروز در فضای سیاسی کشور تنفس می کنند، برخی از حوادث سیاسی این ایام بزرگ جلوه می کند در حالی که اگر پیش از این با تاریخ سال های اخیر و حوادثی که در آن رخ داده آشنا باشند خواهند دید که دسیسه های زیادی برای سرنگونی نظام اسلامی روی میز طراحان براندازی قرار گرفت اما نظام اسلامی با درایت و هوشمندی رهبر انقلاب و تبعیت مردم، همه آنها را پشت سر گذاشتند.
بازخوانی این حوادث و مرور مجدد آن یکی از رسالت هایی که دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر از همان ایام برای خود تعریف کرد و در سال های اخیر با راه اندازی هفته نامه 9 دی آن را دنبال کرد. مرور کارشناسانه و مستند این مقاطع تاریخی انقلاب، نه تنها موجب یادآوری برای کسانی خواهد بود که آن ایام در صف مبارزه با این جریانات منحرف بودند بلکه سبب خواهد شد تا نسل جدید با مروری بر آن ایام و مواضع شخصیت ها و جریانات نسبت به این حوادث در برابر فتنه های پیش رو خود را واکسینه کند.
بازی ترور نام کتابی بود که در سال 89 به قلم دو تن از پژوهشگران دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر به نگارش درآمد و انتشار متن هر روزه آن در یکی از رونامه های وقت، عصبانیت جریان افراطی و برانداز اصلاح طلب را به دنبال داشت. این مجموعه که در قالب کتابی 400 صفحه ای و با عنوان بازی ترور توسط انتشارات کیهان به چاپ رسید، بارها تجدید چاپ شد.
بازی با سرنوشت مردم و انقلاب با یک ترور
سال 1378 را مىتوان از سالهاى پرالتهاب کشور نامید، حوادث تلخى چون ترور سردار سپاه اسلام، تیمسار سپهبد شهید صیاد شیرازى، غائله 18 تیر و واقعه کوى دانشگاه و آشوبهاىخیابانى پس از آن، به اوج رسیدن اهانت به مقدسات و ارزشهاى انقلاب اسلامى در برخى از مطبوعات، خمپارهاندازىهاى متعدد در تهران، همصدا شدن برخى از شخصیتهاى سیاسى و مطبوعاتى جریان اصلاح طلب با دشمنان قسم خورده نظام اسلامى در تضعیف نهادهاى مقدسى چون مجلس و شوراى نگهبان و تخریب ارگانهاى نظامى و انتظامى حافظ امنیت کشور و .. همگى دراین سال بود که انقلاب اسلامى و مردم مؤمن و متعهد کشورمان آن را پشت سر گذاشتند.
در کنار این حوادث تلخ، در روزهاى پایانى سال، واقعه شوم دیگرى نظام اسلامى را تا مرز یک بحران کشاند. این حادثه، ترور سعید حجاریان بود که به دلیل نگاه خاص برخىاز مطبوعات و شخصیتهاى سیاسى و حزبى به آن، بیشترین حجم خبرى و تحلیلى را تا حدود یک ماه در برخى تریبونها و مطبوعات کشور به خود اختصاص داد. این حجم خبرى توانست جو سیاسى جامعه را به شدت غبارآلود و متشنج سازد!
در وراى این امواج تبلیغاتى، آنچه در ذهن اکثر مردم از واژه «ترور» نقش بست، حذف فیزیکى افراد از طریق حرکتهاى خشونتآمیز بود، در حالى که آگاهان سیاسى نیک مىدانند، سلطهجویى از طریق ترور، منحصر به حذف فیزیکى نیست، بلکه چه بسا سلطهجویان با در معرض آسیب قرار دادن «آبرو» و «حیثیت» نهادها و افراد حقیقى و حقوقى، با استفاده از تهمت و دروغ و اهانت - که مخربتر از ترور فیزیکى است - بهتر و سریعتر به مقاصد خود دست یابند. خشونتطلبان سلطهجو، زمانى در قالب یک حرکت خشن، زندگى انسانى را هدف مىگیرند، این اقدام نکوهیده و در خور سرزنش و مجازات است. امّا اگر با بکارگیرى روشهاى پیچیده، حیثیت اجتماعى و هویتى فردى یا جمعى در معرض آسیب قرار گرفت، چه باید کرد؟
در نوعى از ترور، وسیلهاى که مورد استفاده تروریستها قرار مىگیرد، اسلحه نامقدسى است که گلوله آن بدن را مجروح مىسازد. امّا در نوع دیگر، وسیله مورد استفاده، اسلحه مقدسى به نام قلم است و گلوله آن تهمت و افترا و اهانت! با این وجود، آیا ترور فیزیکى خطرناکتر است یا ترور شخصیتى؟ بىگمان خردمندان جامعه، خشونت پنهان را که در پارهاى مواقع در قالب الفاظ و عبارات ضد خشونت و براى مبارزه با خشونت فیزیکى بکار گرفته مىشود، خطرناکتر مىدانند.
آنچه در واقعه ترور سعید حجاریان رخ داد، بکارگیرى هر دو شکل ترور بود. در تحلیل بُعد اول این واقعه باید گفت که وقتى مطابق دستورات دینى و معیارهاى اسلامى، هیچ کس حق ندارد بدون حکم شرعى در بدن خود جراحتى وارد سازد، چگونه مىتواند نسبت به دیگران چنین عملى را انجام دهد؟ به خصوص در زمانى که ولى امر مسلمین، صریحاً هرگونه اقدام خودسرانه را منع کرده باشد. بر همین مبناست که تعرض فیزیکى نسبت به اشخاص و حتى متخلفین و مجرمین، بدون حکم شرعى عملى نامشروع و حرام است.(13) و به همین دلیلاست که از اولین ساعات پس از ترور، تمامى گروهها و شخصیتهاى نظام اسلامى با محکوم کردن این واقعه، مجازات عاملان آن را خواستار شدند. و امّا در خصوص بُعد دیگر این ماجرا - ترور شخصیتى افراد - هرچند قبل از این واقعه نیز نسبت به برخى از ارگانهاى انقلابى و شخصیتهاى دینى کشور در حال اجرا بود، امّا پس از این واقعه، این رفتار شرنگ آلود به اوج خود رسید. شدت این هجوم تا اندازهاى بود که مقام معظم رهبرى در نامهاى به رئیس جمهور، با اشاره به جوّ آشفته مطبوعاتى فرمودند: «در این قضیه (ترور) مشاهده مىشود که متأسفانه برخى زبانها و قلمها به شدت سرگرم التهابآفرینى و شایعهپردازىاند. بىتعهدى را به آنجا رساندهاند که علاوه بر نامآوردن از افراد و اشخاص، با اتهامهاى بىدلیل، حتى سازمانهاى مسئول و مورد اعتماد و حتى سپاه و بسیج، یعنى مطمئنترین حافظ امنیت ملى را زیر سئوال بردهاند! در چنین فضاىآشفتهاى، کدام دستگاه قضایى و امنیتى مىتواند به دقت و تسلط بر اعصاب به مسئولیت خود قیام کند؟»
گذرى دوباره بر آن لحظات، در کنار تحلیل مستند این واقعه براى روشن کردن زوایاى مختلف ماجرا، نه تنها اداى دینى است نسبت به تلاش مقدس حافظان امنیت فکرى وفرهنگى کشور، بلکه ثبت لحظاتى از تاریخ انقلاب اسلامى است که هر یک از شخصیتهاى کوچک و بزرگ کشور به نوعى در آن آزموده شدند. این مجموعه در واقع ثبت مظلومیت نیروهاى مخلصى است که از آغازین روزهاى انقلاب اسلامى تاکنون، تنها به یک دلیل، همواره مورد ترور فیزیکى و شخصیتى دشمنان پیدا و پنهان قرار داشتهاند و آن دفاع و پاسدارى ازهویت اسلامى انقلاب و مبناى حکومتى امامراحل؛ یعنى ولایت فقیه است. مجموعه حاضر تلاشى است براى به تصویر کشیدن این هجوم برنامهریزى شده.
بازتاب یک اقدام شوم!
ساعت هشت و سى دقیقه صبح روز یکشنبه 22 اسفند ماه سال 1378 در مقابل ساختمان شوراى شهر تهران واقع در خیابان بهشت، حادثهاى رخ داد که در سایه جوسازىهاى پس از آن، نظام اسلامى تا مرز یک بحران و چالش بزرگ کشیده شد. این اتفاق، سوء قصد به سعید حجاریان، عضو شوراى شهر تهران و یکى از فعالان سیاسى کشور، به خصوص پس ازتحولات سیاسى و مدیریتى در دوم خرداد 1376 بود. وى همچنین مدیر مسئول روزنامه «صبح امروز» بود که نقش خط دهى به همفکران خود را ایفا مىکرد. علاوه بر تمامى این موارد، سعید حجاریان از مشاورین سیاسى سید محمد خاتمى به حساب مىآمد.
پس از این حادثه، بلافاصله اکثر شخصیتهاى سیاسى، نظامى، فرهنگى، مسئولان عالىرتبه نظام و همچنین گروهها و احزاب مختلف، با صدور بیانیه، اعلامیه، سخنرانى وحتى حضور در بیمارستانى که وى در آن بسترى شده بود، این اقدام را محکوم کرده و خواستار شناسایى سریع و مجازات آمران و عاملان این ترور، توسط نیروهاى امنیتى و قضایى شدند. اتفاق نظر تمام گروههاى سیاسى و شخصیتهاى مطرح کشور، با هر فکر و سلیقه در محکومیت این اقدام، نشان از آن مىداد که اقدام خودسرانه - به هر شکل آن- در نظام اسلامى از هیچ جایگاهى برخوردار نبوده و مطرود است.
مقام معظم رهبرى این عمل را ناجوانمردانه و جنایتآمیز نامیدند و در اطلاعیهاى رسمى با محکوم کردن آن، ایجاد جو سوءظن و بدبینى را بزرگترین خدمت به طراحان و عاملان این توطئه دانسته و فرمودند:
«ترور ناجوانمردانه نایب رئیس شوراى شهر تهران که در چند روز گذشته اتفاق افتاده، اقدام جنایتآمیزى است که مىتواند بخشى از یک توطئه خطرناک بر ضد مصالح کشور، ملت و نظام اسلامى باشد. ایجاد ناامنى و پدید آوردن جو وحشت و اضطراب براى شهروندان، از هدفهایى است که همیشه توطئهگران و دشمنان ایران اسلامى در پى آن بودند و اینحادثه، اندکى پس از انتخابات و در آستانه عید، در جهت همان خواسته شیطانى و خیانتآمیز است.
اینجانب، وجود توطئهاى سازمان یافته را که آرامش ملى و استحکام نظام اسلامى را آماج ساخته، در این ترور شوم احساس مىکنم و همه دستگاههاى مسئول را به پیگیرىهوشیارانه آن فرا مىخوانم.
بزرگترین خدمت به جنایتکاران و دشمنان پلید، آن است که به جاى هوشمندى و شناخت دشمن توطئهگر، کسانى از این حادثه تلخ براى هیجان افکار عمومى و ایجاد جوسوءظن و اغتشاش استفاده کنند و کار را بر مأموران امنیت عمومى دشوار سازند. همزمانى این حادثه با جنایت منافقین در خمپاره انداختن به یک منطقه مسکونى در تهران، هر هوشمندىرا باید نسبت به توطئه دشمن در ایجاد ناامنى ملى حساس کند و هشدارى جدى نسبت به طرحهاى خطرناک دشمن غدّار باشد. کسانى که با تهییج افکار عمومى و نشانه گرفتن اشخاص وجناحهاى داخلى، جو اضطراب و ناامنى را تشدید مىکنند، دانسته یا ندانسته به دشمن کمک مىرسانند.
اینجانب با ابراز تأسف عمیق از ترور نائب رئیس شوراى شهر تهران، آقاى حجاریان و دعا و ابراز همدردى با خانواده متدین و محترم ایشان، تأکید مىکنم که نیروهاى امنیتى وانتظامى با سرعت عل و دقت، عوامل جنایت را شناسایى کنند و به فضایى که براى دشمن بیگانه مطلوب و براى امنیت ملى چون زهرى خطرناک است، خاتمه دهند.»
متأسفانه على رغم تأکید مقام معظم رهبرى براى جلوگیرى از ایجاد جو سوءظن و هیجان در افکار عمومى، جریان شومى در داخل کشور، به خصوص در عرصه مطبوعات فعالشد و دقیقاً در همان جهتى که مسئولان عالى رتبه نظام نهى کرده بودند، حرکت کرد! این جریان که ادامه حیات سیاسى و حضور خود را در آشفتگى، تخریب و حذف برخى از علماى دینى وچهرههاى شناخته شده مذهبى مىدید، در کنار حمله و هجوم به آنان، تخریب نهادهاى انقلابى و محافظ نظام چون سپاه، بسیج، نیروى انتظامى و وزارت اطلاعات را در برنامه کار خودقرار داد، به خصوص که زمینههاى چنین تخریبى را پیش از این، با راهاندازى یک جنگ روانى در جریان قتلهاى زنجیرهاى فراهم آورده بود.
پس از این حادثه، گروهها، احزاب و شخصیتهاى مختلف نسبت به بررسى زمینههاى بروز این نوع حوادث اظهار نظر کردند و بر پىگیرى آن تأکید نمودند. آقاىخاتمى نیز، پساز مدتى در اظهار نظرى تأکید کرد:
«معتقدم مسأله عمیقتر است و به لحاظ روان شناختى باید پیگیرى شود و یک حرکت وزین فرهنگى براى ریشهیابى این نوع خشونتها و جلوگیرى از آن به عمل آید.»
امّا در این میان، نیروهاى نفوذ یافته در مطبوعات هوچىگر، لیبرال و وابسته که موقعیت به وجود آمده را مناسبترین ظرف زمانى براى گشودن عقدههاى خود مىدیدند، کمترینتوجه را به علل و انگیزههاى واقعى این اقدام داشته و عمدتاً محتواى نشریات خود را بر این مسأله متمرکز کرده بودند که باید آرمانها و اندیشههاى انقلابى و همچنین فعالیت گروههاى اصولگرا محدود شود تا شاهد تکرار اینگونه اقدامات نباشیم! در حالى که براى هر منصفى روشن و واضح بود که در نظام اسلامى، ترور خودسرانه اشخاص به هیچ وجه نمىتواند نشأت یافته از اندیشه و تفکر گروههاى معتقد به جامعه ولایى باشد. همچنین روشن است که مجازات اسلامى اشخاص نیز چنانچه با دستور ولى فقیه باشد، به طور رسمى و علنى خواهد بود،همانطور که رهبر معظم انقلاب پس از جوسازىهاى کینهجویانه برخى، به طور رسمى این نکته را در نماز جمعه تهران یادآور شدند.
واقعیت آن است که براى بررسى و یافتن علل و انگیزههاى چنین حوادثى، باید به مجموعهاى از عوامل و رخدادها از قبیل وضعیت جمعیتى، نارسایىهاى فرهنگى به خصوص درمیان جوانان، مشکلات اقتصادى و بیکارى، عدم نگرش صحیح به دین و القاى قرائتهاى مختلف از دین، رواج فرهنگ خشونت در ادبیات مطبوعات، قدرتطلبىهاى حزبى و ... توجه کرد و در پرتو آنها به تحلیل و تفسیر این اتفاقات پرداخت. بدین منظور یکى از مهمترین نکاتى که باید مورد توجه قرار گیرد، ظرف زمانى و فضایى است که این حادثه در آن اتفاق افتادهاست. از همین منظر، ما در ادامه بحث، به دنبال پاسخ به این سئوال هستیم که چه عواملى در پیدایش «اقدامات خودسرانه» نقش دارند.
ریشهیابى بسترهاى اقدامات خودسرانه
1 . بررسى ظرف زمانى
واقعیت آن است که با پایان جنگ تحمیلى و کم رنگ شدن ارزشها و شعارهاى حماسى آن، اندک اندک «غیرت گرایى دینى» جاى خود را به «روزمرهگى» و نوعى «خردگرایىدنیامدارانه» داد و این همه در کنار ضعف درونى برخى از مسئولان و دنیازدگى آنان، بر سرعت این تحول اجتماعى افزود. طرح شعارهایى که برخاسته از نوعى خودباختگى فرهنگى و سادگىدر فهم تحولات اجتماعى و سیاسى بود، زمینهساز آن شد تا عناصرى که در طول سالهاى جنگ و شهادت در گوشه عزلت خزیده بودند، عرصه را آماده حضور خود ببینند و با حربهاى تازهاظهار وجود نمایند.
در طول سالهاى 1366 تا 1371 بود که طرح بحث «فضاى باز فرهنگى» و استفاده از نیروهاى تکنوکرات و کارآموخته - حتى اگر غیر متعهد باشند- توسط برخى از مسئولان کشور در عرصه فرهنگ و هنر، زمینه را براى حضور دوباره چنین افرادى فراهم آورد. نتیجه این اقدام در جامعه این بود که فضاى فرهنگى کشور - که متأثر از جهاد فرهنگساز جبههها و فرهنگشهادت، ایثار و جانبازى بود- آهسته آهسته به جایى برسد که در اثر تبلیغ و ترویج محصولات مسموم برخى از نهادهاى فرهنگى، مورد تعرض قرار بگیرد و تا سرحد انزوا از درون جامعه بهعقب رانده شود.
این روند در حالى ادامه یافت که هنوز برخوردهاى سهمگین حضرت امام؛ با ملىگراها و روشنفکران غربزده از یاد نرفته بود. در همین زمان و در راستاى سیاستهاى فرهنگىبیمار، نشریاتى چون آدینه، کیان، جامعه سالم، چاووش، گردون، زنان، دنیاى سخن، ایران فردا، معیار، کلک، تکاپو و صدها نشریه مختلف دیگر، به همراه رمانها و کتابهاى مبتذل درمعرض دید جامعه قرار گرفت. در همین سالها بود که مقام معظم رهبرى بارها و بارها مسئولان را به بیدارباش در مقابل تهاجم و شبیخون فرهنگى فرا خواندند، امّا متأسفانه در همانزمان نیز برخى از مسئولان فرهنگى ناباورانه سخن از «تعامل فرهنگى» و «توهّم توطئه» راندند!
با این همه، هنوز بودند دلسوزانى که اینگونه نابسامانىهاى فرهنگى را برنتابند و به فضاى مسموم جامعه انتقاد کنند. نتیجه این انتقادهاى دلسوزانه، با کنارهگیرى و استعفاىوزیر ارشاد وقت (سیّد محمد خاتمى) تا اندکى مثمر ثمر واقع شد، ولى مقابله با دشمنى که نیروى خود را در طول چند سال در جاى جاى عرصه فرهنگى کشور مستقر کرده بود، کارى بسمشکل مىنمود.
پس از تحولات سیاسى و اجتماعى خرداد سال 1376 و روى کار آمدن دولتى جدید به ریاست همان وزیر ارشاد و بکار گرفتن برخى از مدیران، با همان اندیشه و روش دربخشهاى فرهنگى، تئورى «تساهل و تسامح» و «تبدیل معاند به ... موافق» در عرصههاى فرهنگ و سیاست، پایههاى کجى شد که مبناى عمل مسئولان دولت قرار گرفت و سوگمندانهباید گفت که همین امر باعث نهادینه شدن بیشتر نفوذ دشمن در فضاى مطبوعات داخلى گردید.
سیاستهاى ضد فرهنگى سالهاى اخیر (77 تا 80)، بر همگان ثابت کرد که این ابزارهاى کارآمد فرهنگى پایگاهى قابل استفاده و مهم براى دشمنان داخلى و خارجى به حسابمىآیند. دشمنان با نفوذ عوامل و نویسندگان تجدیدنظرطلب و شیفته فرهنگ غرب در میان مطبوعات پس از دوم خرداد، این پایگاه مهم فرهنگى را به عنوان یک ابزار، جهت براندازىنظام اسلامى جهتدهى کردند.
و بدین ترتیب بود که دشمنان نظام دینى، همانان که بارها امام امت؛ خطرشان را گوشزد کرده بود، از بیغولههایى که در طول این سالها به دلیل تیزبینى و هوشیارى مسئولان نظام اسلامى به آن پناه برده بودند و جرأت مطرح شدن نداشتند، بیرون آمدند.
از طرفى دیگر، آرزو و شوق حذف جناح رقیب، چنان غبارى بر چشمان برخى از مسئولان نشانده بود که براى خارج کردن رقیب سیاسى خود، حاضر به میدان دادن و مطرح کردن دشمنان حکومت دینى و امام امت؛ شدند و این همان مرحلهاى بود که مقدمات تثبیت جایگاه فعالان و مهرههاى براندازى خاموش را آماده مىکرد!
شبههافکنى رسانههای اصلاحطلبان
آرى، در سالهاى اخیر و در وراى شعارهاى زیباى برخى از مطبوعات زنجیرهاى بود که جبهههاى متعددى از شبهات فکرى، همچون موارد زیر در برابر نظام اسلامى گشوده شد:
1 . ناتوان معرفى کردن دین و نظام اسلامى براى اداره جامعه و حکومت.
2 . زیر سئوال بردن 20 سال گذشته، با محورهاى گوناگون، از جمله:
الف - وجود اختناق و فقدان آزادى در 20 سال گذشته.
ب - ناکارآمدى سیاست خارجى
ج - ناکارآمدى سیاست داخلى نظام.
د - زیر سئوال بردن حماسه دفاع مقدس.
ه - نارضایتى مردم از دولتها و مجالس گذشته.
3 . القاى خستگى مردم از تداوم انقلاب.
4 . القاى وجود مشکلات متعدد، به واسطه قطع رابطه با آمریکا.
5 . نارضایتى و رویگردانى مردم از روحانیت.
6 . حمله به احکام اسلامى و کهنه دانستن آن.
7 . «ناقص» و «نیازمند اصلاح» معرفى کردن قانون اساسى.
8 . القاى کم توجهى به جمهوریت نظام.
9 . ترور شخصیت عناصر مؤثر انقلاب و نهادهاى اساسى نظام
10 . جعل، تحریف و سانسور اخبار مربوط به حضور مردم در صحنههاى مختلف حمایت از نظام.
11 . ایجاد یأس و ناامیدى در جوانان و دیگر اقشار ملت.
12 . ترویج فرهنگ غیر اسلامى و روابط غیر شرعى در جامعه.
13 . ایجاد شبهات متعدد در خصوص اصل مترقى ولایت مطلقه فقیه.
14 . القاى توهّم بودن توطئه و فقدان دشمن خارجى.
15 . امام زدایى از صحنه فرهنگى و اجتماعى.
16 . تضعیف بسیج و نیروهاى ارزشى انقلاب.
17 . زیر سئوال بردن مشروعیت نظام دینى.
18 . تضعیف روحانیت و مراجع تقلید.
19 . نشر و ترویج مواضع اپوزیسیون داخل و خارج، ملىگراها، لیبرالها و غیره.
20 . جوسازى و ایستادگى در برابر قانون، با شعار قانونگرایى.
21 . دفاع از آزادىهاى غربى و سوءاستفاده از آزادى.
22 . دین ستیزى، تبلیغ فرهنگ لائیک، هتک و وهن مقدّسات.
23 . ترویج فمنیسم و زن سالارى.
نگاهى اجمالى به این موارد که حکایت از هجوم برنامهریزى شده پایگاههاى مطبوعاتى دشمن براى تخریب باورها و ارزشهاى دینى دارد، ابهامات بسیارى را در خصوص فضایى که این اتفاقات در آن به وقوع مىپیوست، برطرف مىکند و نمایى روشن و واضح در برابر ما مىگشاید.
نقش روزنامه سعید حجاریان در این مرحله
در میان نشریات مختلف که تمام سعى خود را در جبهههاى یاد شده فعال کرده بودند، روزنامه «صبح امروز» به مدیر مسئولى سعید حجاریان در این زمینه نقش مؤثر و بسزایىداشت و حتى به اعتراف فعالان سیاسى و همفکران آن، مدیر مسئول این روزنامه را باید مغز این جریان نامید! در ادامه بحث براى روشن شدن بیشتر فضاى فرهنگ مکتوب کشور، بهاجمالى از مطالب طرح شده در روزنامه «صبح امروز» - که بدون هیچ نقدى در روزنامه به چاپ رسیده- اشاره مىکنیم:
آزادى یعنى «حق نخواستن حق» بدون اینکه شخص مورد تعقیب قرار گیرد؛ یعنى بشر حق دارد که از اطاعت خدا سرباز زند و معاقب نشود.
روحانیت در طول تاریخ ایران، سرسپرده مراکز قدرت بوده و مبارزان از آنها انگشت شمارند.
مسأله جوامع بسیط و ابتدایى این بود که چه کسى باید حکومت کند، امّا امروزه «انسانى» که به تنهایى بتواند حکومتى را در این جهان پیچیده اداره کند، عدیمالنظیر است)!(لذا مسأله جوامع پیچیده این است که چگونه باید حکومت کرد.
با توجه به قرائتهاى فراوان و بعضاً متعارض از دین، امکان ایجاد حکومت دینى نیست! پس بهترین راه، ایجاد حکومت دینداران است.
فقیه به انتخاب مردم، مشروعیت حکومت پیدا مىکند و پس از انتخاب هم وکیل مردم است، نه ولىّ مردم. حوزه امور عمومى به رأى مردم مشروعیت دخالت پیدا مىکند، نه به اجازه یا اذن و انفاذ ولى فقیه
روحانیان از افکار روشنفکران ارتزاق مىکنند و خود مبدع نظریه سیاسى نیستند.
قانون اساسى ما با نارسایىهاى متعددى روبروست(!) که ناشى از عدم انطباق دو دیدگاه است. دیدگاه عدهاى حقوقدان در مرحله تهیه پیش نویس و عدهاى فقیه در مجلسخبرگان قانون اساسى.
قرآن فقط در مورد قصاص اعدام را جایز شمرده است، ولى در بقیه موارد از جمله محاربه، نمىتوان اشخاص را از حق طبیعى حیات، محروم کرد.
خشونتهاى روز عاشورا معلول تعارضهاى قومى و بالاخص نتیجه خشونت پیامبر در جنگ بدر، احد، خندق، خیبر و ... بود.
حکومت باید از حیث ایدئولوژى خنثى باشد، انقلاب ما دنبال تحقق جمهوریت بود، نه اجراى احکام شریعت.
تبعیت از بزرگان، خصیصه جوامع عقب افتاده است.
قیام امام حسین(ع) به دلیل درگذشت صحابه خاص، تغییر سیره بزرگوارانى چون ابوبکر و عمر و تبدیل خلافت شورایى خلفا به استبداد معاویه بود.
نزدیکترین مفهوم به کلمه عاشورا در ذهن ما شهادت است و ... جامعه ما هنگامى که در میان خشونت و جنگ گرفتار آمد، بىشک نگاهى خشونتآمیز به این واقعه روامىدارد.
تأکید بر جنبه عاطفى عاشورا کافى است و انقلاب حسین، دیگر در معرض فراموشى نیست، از این پس باید به جنبه عقلانى آن پرداخت.
دین امرى فردى و در رابطه فرد با خداست و رویگردانى از دین اکثرى به سوى دین اقلى، روند جامعه در حال تحوّل امروز ماست.
آدم زمینى نباید در پاى ایدئولوژىهاى ناکجا آبادى قربانى شود؛ ارزش او از ایدئولوژى بالاتر است. ما انسان کامل در بین غیر معصومان نداریم و لذاست که قدرت مطلق، فساد مطلق بهبار مىآورد و جهنّمى را روشن مىکند که همگى در آن خواهند سوخت. پس بهترین راه نجات، توزیع قدرت است.
رواج فساد و فحشا، تأثیر در قدرت دفاع و جنگآورى ندارد مگر در کشورهایى که کتاب، فیلم، نشریات پرنوگرافى، مراکز فحشا، شناى مختلط، کاباره و روابط دختران وپسران آزاد است، «مرد جنگ» وجود ندارد. مگر عراقىها هشت سال با ما و ده سال با آمریکا نجنگیدند؟ مگر پسر جورج بوش در جنگ کشته نشد، با اینکه کابارهها و شرابفروشىها براى همه آنان آماده بود!
حقیقت دین، همان تجربه فردى دینى است که در مورد پیامبران «تلقىوحى» نام گرفته و دین هیچ ارتباطى به امور اجتماعى و سیاسى و حکومتى ندارد، هر کسى همانقدردیندار است که به این تجربه فردى رسیده باشد.
صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم، از محالات است.
به شعارهاى گروههاى فشار توجه کنید، همواره صحبت از مشت محکم است، همواره از ضربه زدن به دهان این و آن به میان مىآید. همواره صحبت از به خاک مالیدن پوزهاستکبار مىکنیم. اینها روش رفتارى ماست. مشت محکم در انتخابات، فوتبال و... براى دهان استکبار بکار مىرود. این همان حالت درماندگى است.
اگر حکومت از بالا مشروعیت خود را تأمین کند، به راحتى مىتواند با دیکتاتورى جمع شود.
بحث خودى و غیرخودى، ریشه در ذات انقلاب دارد، چون تکوین انقلاب بر اساس بیگانه دانستن و دشمنى با جهان مدرن بود؛ دشمنىکردن در انقلاب چیز مهمى بود.
کافر و بىدین هم خودى است، قرآن هم فرمود: «لکم دینکم ولى دین» بنىآدم اعضاى یکدیگرند.
در تعارض تکالیف دینى و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است متأسفانه فقهاى ما اطلاعات برون دینى ندارند و متوجه این نکات نیستند
اجراى حکم ارتداد، با حقوق انسانى منافات دارد و دفاع از مقدسات نیز نیست.
پذیرش دین، حق است نه تکلیف. در نتیجه هر کس حق تبدیل دین خود را هم خواهد داشت.
- دامنه تساهل، امور جنسى و همجنس بازى را نیز فرامىگیرد. این امور مردود است، ولى نباید ممنوع باشد
امروز به جاى استکبار جهانى، بهتر است به استکبار ملّى که در داخل، قدرت انحصارى دارد، پرداخت. اگر با نظام تک قطبى آمریکایى مخالفیم، با سیاست تک قطبى داخلىهم باید در افتاد
تفکّر شیعهگرى موجب انحطاط مملکت ما و مانعى براى دمکراسى است. اىکاش سوابق حاکمیتهاى مردمى صدر اسلام (زمان خلفاى ثلاثه)، مورد توجه قرارمىگرفت
سیره حضرت على7 و سایر فِرق مذهبى صدر اسلام، دمکراسى در انتخاب رهبرى و عدم تعیین رهبر براى مردم بوده است.
امام در قبول قطعنامه، یک جام زهر نوشید و سعادت ملّت را تضمین کرد. مذاکره با آمریکا نیز، احتیاج به نوشیدن جام زهرى دیگر دارد.
جرمهایى که ناشى از سوء تربیت فرهنگى یا فقر اقتصادى و ... است، مجازات ندارد و سیره ائمه نیز همین بوده است.
هر آنچه افکار عمومى مخالف آن باشد، نامشروع است. حتى قاضى اگر حکمى بدهد که خلاف افکار عمومى باشد، نامشروع است.
وضع اقتصادى، اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى ما بدتر از دوران سلطنتى شده است.
مجازات قصاص منوط به مصلحت جامعه است و نه صرفاً به خواست اولیاى دم، چون مصلحت جامعه برتر از مصالح افراد است.
پس از انقلاب به جاى ارتباط دین و سیاست، نهاد دین و قدرت یکى شد و دین به خدمت قدرت در آمد.
دیدگاههاى امام خمینى در باب حکومت، قبل و بعد از انقلاب دچار تهافت شده است. قبلاً ولى فقیه را منصوب از قِبَل خدا مىدانست، مجلس قانونگذارى را نفى مىکرد وقانونگذارى را حق خدا مىدانست، ولى پس از انقلاب دستور به تدوین قانون اساسى دادند و شرط مرجعیت را از رهبرى برداشتند و عنصر مصلحت را بر احکام شرع، مقدم دانستند و درقانون اساسى هم تصریح به انتخابى بودن رهبرى نمودند
امام صادق (ع) امنیت، رفاه و عدالت را نیازهاى اوّلیه انسان و از مقوّمات یک جامعه موفق دانسته و دیندارى و پایبندى به ارزشها را نیاز ثانویه او مىداند و آن را نیاز عامّ مردمنمىشمرد.
انتخاب، حق است نه تکلیف و هر کسى مىتواند از حق خود صرف نظر کند یا آن را مطالبه نماید. استفاده از شرع و خرج کردن آن در این راه، به صلاح شرع نیست واشکالات حقوقى و شرعى و نظرى دارد.
اصل 28 قانون اساسى تصریح دارد که هر کسى حق دارد شغلى را که به آن مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومى و حقوق دیگران نیست، برگزیند. بنابراین نباید هیچمحدودیتى براى افراد جامعه از لحاظ احراز شغل وجود داشته باشد و امر گزینش، کاملاً خلاف این اصل از قانون اساسى است. به علاوه موجب ترویج جوّ ریاکارى و تظاهر مىشود.
اصلىترین چالش انقلاب اسلامى، مقابله با آثار و بازماندههاى دیدگاههاى تمامیتخواهانه در میان انقلابیون و نهادهاى برآمده از انقلاب است که از مهمترین خصیصههاىآنان، شخصیتپرستى و اصالت رهبر است. باید با نقادى گسترده و گاه بىرحمانه هر آنچه انجام داده و یا ساختهایم، با این مسأله مقابله کرد.
- سیاست خارجى هیچ کشورى به اندازه کشور ما دچار قشرىگرى، سطحىنگرى و فرمالیسم نبوده است. همّ و غمّ همه طراحان و مجریان سیاست خارجى، صرف اظهارنظرهاى بىفایده در مورد رابطه ایران و ایالات متحده آمریکا شده است. باید تابوى عدم مذاکره با آمریکا شکسته شود. و ... . آنچه ذکر شد، خلاصهاى از مطالب مطرح شده در روزنامه صبح امروز سعید حجاریان بود که علىرغم حجم اندک آن حکایت از فضاى آشفته و شبههناک در مطبوعات سالهاى اخیر کشور داشت. امّا سیاست متولیان فرهنگى در برابر این سیل شبههآمیز چه بود؟ پاسخ به این سئوال را در ادامه بحث خواهیم یافت. ادامه دارد...
کلیه منابع و مآخذ در دفتر هفتهنامه موجود است