تاریخ انتشار : ۰۹ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۸:۱۶  ، 
کد خبر : ۲۶۰۱۷۲

بازخوانی فتنه اصلاحات آمریکایی / ترور شخص بهانه ترور شخصیت (بخش اول)


حمید رسایی-سید عبدالمجید اشکوری

برای بسیاری از جوانانی که امروز در فضای سیاسی کشور تنفس می کنند، برخی از حوادث سیاسی این ایام بزرگ جلوه می کند در حالی که اگر پیش از این با تاریخ سال های اخیر و حوادثی که در آن رخ داده آشنا باشند خواهند دید که دسیسه های زیادی برای سرنگونی نظام اسلامی روی میز طراحان براندازی قرار گرفت اما نظام اسلامی با درایت و هوشمندی رهبر انقلاب و تبعیت مردم، همه آنها را پشت سر گذاشتند.

بازخوانی این حوادث و مرور مجدد آن یکی از رسالت هایی که دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر از همان ایام برای خود تعریف کرد و در سال های اخیر با راه اندازی هفته نامه 9 دی آن را دنبال کرد. مرور کارشناسانه و مستند این مقاطع تاریخی انقلاب، نه تنها موجب یادآوری برای کسانی خواهد بود که آن ایام در صف مبارزه با این جریانات منحرف بودند بلکه سبب خواهد شد تا نسل جدید با مروری بر آن ایام و مواضع شخصیت ها و جریانات نسبت به این حوادث در برابر فتنه های پیش رو خود را واکسینه کند.

بازی ترور نام کتابی بود که در سال 89 به قلم دو تن از پژوهشگران دفتر جریان شناسی تاریخ معاصر به نگارش درآمد و انتشار متن هر روزه آن در یکی از رونامه های وقت، عصبانیت جریان افراطی و برانداز اصلاح طلب را به دنبال داشت. این مجموعه که در قالب کتابی 400 صفحه ای و با عنوان بازی ترور توسط انتشارات کیهان به چاپ رسید، بارها تجدید چاپ شد.

بازی با سرنوشت مردم و انقلاب با یک ترور

سال 1378 را مى‏توان از سال‏هاى پرالتهاب کشور نامید، حوادث تلخى چون ترور سردار سپاه اسلام، تیمسار سپهبد شهید صیاد شیرازى، غائله 18 تیر و واقعه کوى دانشگاه و آشوب‏هاى‏خیابانى پس از آن، به اوج رسیدن اهانت به مقدسات و ارزش‏هاى انقلاب اسلامى در برخى از مطبوعات، خمپاره‏اندازى‏هاى متعدد در تهران، همصدا شدن برخى از شخصیت‏هاى سیاسى و مطبوعاتى جریان اصلاح طلب با دشمنان قسم خورده نظام اسلامى در تضعیف نهادهاى مقدسى چون مجلس و شوراى نگهبان و تخریب ارگان‏هاى نظامى و انتظامى حافظ امنیت کشور و .. همگى دراین سال بود که انقلاب اسلامى و مردم مؤمن و متعهد کشورمان آن را پشت سر گذاشتند.

در کنار این حوادث تلخ، در روزهاى پایانى سال، واقعه شوم دیگرى نظام اسلامى را تا مرز یک بحران کشاند. این حادثه، ترور سعید حجاریان بود که به دلیل نگاه خاص برخى‏از مطبوعات و شخصیت‏هاى سیاسى و حزبى به آن، بیشترین حجم خبرى و تحلیلى را تا حدود یک ماه در برخى تریبون‏ها و مطبوعات کشور به خود اختصاص داد. این حجم خبرى توانست ‏جو سیاسى جامعه را به شدت غبارآلود و متشنج سازد!

در وراى این امواج تبلیغاتى، آنچه در ذهن اکثر مردم از واژه «ترور» نقش بست، حذف ‏فیزیکى افراد از طریق حرکت‏هاى خشونت‏آمیز بود، در حالى که آگاهان سیاسى نیک‏ مى‏دانند، سلطه‏جویى از طریق ترور، منحصر به حذف فیزیکى نیست، بلکه چه بسا سلطه‏جویان با در معرض آسیب قرار دادن «آبرو» و «حیثیت» نهادها و افراد حقیقى و حقوقى، با استفاده ‏از تهمت و دروغ و اهانت - که مخرب‏تر از ترور فیزیکى است - بهتر و سریع‏تر به مقاصد خود دست یابند. خشونت‏طلبان سلطه‏جو، زمانى در قالب یک حرکت خشن، زندگى انسانى را هدف ‏مى‏گیرند، این اقدام نکوهیده و در خور سرزنش و مجازات است. امّا اگر با بکارگیرى روش‏هاى پیچیده، حیثیت اجتماعى و هویتى فردى یا جمعى در معرض آسیب قرار گرفت، چه باید کرد؟

در نوعى از ترور، وسیله‏اى که مورد استفاده تروریست‏ها قرار مى‏گیرد، اسلحه نامقدسى است که گلوله آن بدن را مجروح مى‏سازد. امّا در نوع دیگر، وسیله مورد استفاده، اسلحه مقدسى به نام ‏قلم است و گلوله آن تهمت و افترا و اهانت! با این وجود، آیا ترور فیزیکى خطرناک‏تر است یا ترور شخصیتى؟ بى‏گمان خردمندان جامعه، خشونت پنهان را که در پاره‏اى مواقع در قالب الفاظ و عبارات ضد خشونت و براى مبارزه با خشونت فیزیکى بکار گرفته مى‏شود، خطرناک‏تر مى‏دانند.

  آنچه در واقعه ترور سعید حجاریان رخ داد، بکارگیرى هر دو شکل ترور بود. در تحلیل بُعد اول این واقعه باید گفت که وقتى مطابق دستورات دینى و معیارهاى اسلامى، هیچ‏ کس حق ندارد بدون حکم شرعى در بدن خود جراحتى وارد سازد، چگونه مى‏تواند نسبت به دیگران چنین عملى را انجام دهد؟ به خصوص در زمانى که ولى امر مسلمین، صریحاً هرگونه ‏اقدام خودسرانه را منع کرده باشد. بر همین مبناست که تعرض فیزیکى نسبت به اشخاص و حتى متخلفین و مجرمین، بدون حکم شرعى عملى نامشروع و حرام است.(13) و به همین دلیل‏است که از اولین ساعات پس از ترور، تمامى گروه‏ها و شخصیت‏هاى نظام اسلامى با محکوم کردن این واقعه، مجازات عاملان آن را خواستار شدند.   و امّا در خصوص بُعد دیگر این ماجرا - ترور شخصیتى افراد - هرچند قبل از این واقعه نیز نسبت به برخى از ارگان‏هاى انقلابى و شخصیت‏هاى دینى کشور در حال اجرا بود، امّا پس از این واقعه، این رفتار شرنگ آلود به اوج خود رسید. شدت این هجوم تا اندازه‏اى بود که مقام معظم رهبرى در نامه‏اى به رئیس جمهور، با اشاره به جوّ آشفته مطبوعاتى فرمودند:  «در این قضیه (ترور) مشاهده مى‏شود که متأسفانه برخى زبان‏ها و قلم‏ها به شدت سرگرم التهاب‏آفرینى و شایعه‏پردازى‏اند. بى‏تعهدى را به آن‏جا رسانده‏اند که علاوه بر نام‏آوردن از افراد و اشخاص، با اتهام‏هاى بى‏دلیل، حتى سازمان‏هاى مسئول و مورد اعتماد و حتى سپاه و بسیج، یعنى مطمئن‏ترین حافظ امنیت ملى را زیر سئوال برده‏اند! در چنین فضاى‏آشفته‏اى، کدام دستگاه قضایى و امنیتى مى‏تواند به دقت و تسلط بر اعصاب به مسئولیت خود قیام کند؟»

 گذرى دوباره بر آن لحظات، در کنار تحلیل مستند این واقعه براى روشن کردن زوایاى مختلف ماجرا، نه تنها اداى دینى است نسبت به تلاش مقدس حافظان امنیت فکرى وفرهنگى کشور، بلکه ثبت لحظاتى از تاریخ انقلاب اسلامى است که هر یک از شخصیت‏هاى کوچک و بزرگ کشور به نوعى در آن آزموده شدند. این مجموعه در واقع ثبت مظلومیت ‏نیروهاى مخلصى است که از آغازین روزهاى انقلاب اسلامى تاکنون، تنها به یک دلیل، همواره مورد ترور فیزیکى و شخصیتى دشمنان پیدا و پنهان قرار داشته‏اند و آن دفاع و پاسدارى ازهویت اسلامى انقلاب و مبناى حکومتى امام‏راحل؛ یعنى ولایت فقیه است. مجموعه حاضر تلاشى است براى به تصویر کشیدن این هجوم برنامه‏ریزى شده.

بازتاب یک اقدام شوم!

ساعت هشت و سى دقیقه صبح روز یکشنبه 22 اسفند ماه سال 1378 در مقابل ساختمان شوراى شهر تهران واقع در خیابان بهشت، حادثه‏اى رخ داد که در سایه جوسازى‏هاى ‏پس از آن، نظام اسلامى تا مرز یک بحران و چالش بزرگ کشیده شد. این اتفاق، سوء قصد به سعید حجاریان، عضو شوراى شهر تهران و یکى از فعالان سیاسى کشور، به خصوص پس ازتحولات سیاسى و مدیریتى در دوم خرداد 1376 بود. وى همچنین مدیر مسئول روزنامه «صبح امروز» بود که نقش خط دهى به همفکران خود را ایفا مى‏کرد. علاوه بر تمامى این موارد، سعید حجاریان از مشاورین سیاسى سید محمد خاتمى به حساب مى‏آمد.

پس از این حادثه، بلافاصله اکثر شخصیت‏هاى سیاسى، نظامى، فرهنگى، مسئولان عالى‏رتبه نظام و همچنین گروه‏ها و احزاب مختلف، با صدور بیانیه، اعلامیه، سخنرانى وحتى حضور در بیمارستانى که وى در آن بسترى شده بود، این اقدام را محکوم کرده و خواستار شناسایى سریع و مجازات آمران و عاملان این ترور، توسط نیروهاى امنیتى و قضایى شدند. اتفاق نظر تمام گروه‏هاى سیاسى و شخصیت‏هاى مطرح کشور، با هر فکر و سلیقه در محکومیت این اقدام، نشان از آن مى‏داد که اقدام خودسرانه - به هر شکل آن- در نظام اسلامى از هیچ ‏جایگاهى برخوردار نبوده و مطرود است.

مقام معظم رهبرى این عمل را ناجوانمردانه و جنایت‏آمیز نامیدند و در اطلاعیه‏اى رسمى با محکوم کردن آن، ایجاد جو سوءظن و بدبینى را بزرگ‏ترین خدمت به طراحان و عاملان این توطئه دانسته و فرمودند:

«ترور ناجوانمردانه نایب رئیس شوراى شهر تهران که در چند روز گذشته اتفاق افتاده، اقدام جنایت‏آمیزى است که مى‏تواند بخشى از یک توطئه خطرناک بر ضد مصالح کشور، ملت و نظام اسلامى باشد. ایجاد ناامنى و پدید آوردن جو وحشت و اضطراب براى شهروندان، از هدف‏هایى است که همیشه توطئه‏گران و دشمنان ایران اسلامى در پى آن بودند و این‏حادثه، اندکى پس از انتخابات و در آستانه عید، در جهت همان خواسته شیطانى و خیانت‏آمیز است.

اینجانب، وجود توطئه‏اى سازمان یافته را که آرامش ملى و استحکام نظام اسلامى را آماج ساخته، در این ترور شوم احساس مى‏کنم و همه دستگاه‏هاى مسئول را به پیگیرى‏هوشیارانه آن فرا مى‏خوانم.

بزرگ‏ترین خدمت به جنایت‏کاران و دشمنان پلید، آن است که به جاى هوشمندى و شناخت دشمن توطئه‏گر، کسانى از این حادثه تلخ براى هیجان افکار عمومى و ایجاد جوسوءظن و اغتشاش استفاده کنند و کار را بر مأموران امنیت عمومى دشوار سازند. همزمانى این حادثه با جنایت منافقین در خمپاره انداختن به یک منطقه مسکونى در تهران، هر هوشمندى‏را باید نسبت به توطئه دشمن در ایجاد ناامنى ملى حساس کند و هشدارى جدى نسبت به طرح‏هاى خطرناک دشمن غدّار باشد. کسانى که با تهییج افکار عمومى و نشانه گرفتن اشخاص وجناح‏هاى داخلى، جو اضطراب و ناامنى را تشدید مى‏کنند، دانسته یا ندانسته به دشمن کمک مى‏رسانند.

اینجانب با ابراز تأسف عمیق از ترور نائب رئیس شوراى شهر تهران، آقاى حجاریان و دعا و ابراز همدردى با خانواده متدین و محترم ایشان، تأکید مى‏کنم که نیروهاى امنیتى وانتظامى با سرعت عل و دقت، عوامل جنایت را شناسایى کنند و به فضایى که براى دشمن بیگانه مطلوب و براى امنیت ملى چون زهرى خطرناک است، خاتمه دهند.»

متأسفانه على رغم تأکید مقام معظم رهبرى براى جلوگیرى از ایجاد جو سوءظن و هیجان در افکار عمومى، جریان شومى در داخل کشور، به خصوص در عرصه مطبوعات فعال‏شد و دقیقاً در همان جهتى که مسئولان عالى رتبه نظام نهى کرده بودند، حرکت کرد! این جریان که ادامه حیات سیاسى و حضور خود را در آشفتگى، تخریب و حذف برخى از علماى دینى وچهره‏هاى شناخته شده مذهبى مى‏دید، در کنار حمله و هجوم به آنان، تخریب نهادهاى انقلابى و محافظ نظام چون سپاه، بسیج، نیروى انتظامى و وزارت اطلاعات را در برنامه کار خودقرار داد، به خصوص که زمینه‏هاى چنین تخریبى را پیش از این، با راه‏اندازى یک جنگ روانى در جریان قتل‏هاى زنجیره‏اى فراهم آورده بود.

پس از این حادثه، گروه‏ها، احزاب و شخصیت‏هاى مختلف نسبت به بررسى زمینه‏هاى بروز این نوع حوادث اظهار نظر کردند و بر پى‏گیرى آن تأکید نمودند. آقاى‏خاتمى نیز، پس‏از مدتى در اظهار نظرى تأکید کرد:

«معتقدم مسأله عمیق‏تر است و به لحاظ روان شناختى باید پیگیرى شود و یک حرکت وزین فرهنگى براى ریشه‏یابى این نوع خشونت‏ها و جلوگیرى از آن به عمل آید.»

امّا در این میان، نیروهاى نفوذ یافته در مطبوعات هوچى‏گر، لیبرال و وابسته که موقعیت به وجود آمده را مناسب‏ترین ظرف زمانى براى گشودن عقده‏هاى خود مى‏دیدند، کمترین‏توجه را به علل و انگیزه‏هاى واقعى این اقدام داشته و عمدتاً محتواى نشریات خود را بر این مسأله متمرکز کرده بودند که باید آرمان‏ها و اندیشه‏هاى انقلابى و همچنین فعالیت گروه‏هاى ‏اصولگرا محدود شود تا شاهد تکرار این‏گونه اقدامات نباشیم! در حالى که براى هر منصفى روشن و واضح بود که در نظام اسلامى، ترور خودسرانه اشخاص به هیچ وجه نمى‏تواند نشأت ‏یافته از اندیشه و تفکر گروه‏هاى معتقد به جامعه ولایى باشد. همچنین روشن است که مجازات اسلامى اشخاص نیز چنانچه با دستور ولى فقیه باشد، به طور رسمى و علنى خواهد بود،همان‏طور که رهبر معظم انقلاب پس از جوسازى‏هاى کینه‏جویانه برخى، به طور رسمى این نکته را در نماز جمعه تهران یادآور شدند.

واقعیت آن است که براى بررسى و یافتن علل و انگیزه‏هاى چنین حوادثى، باید به مجموعه‏اى از عوامل و رخدادها از قبیل وضعیت جمعیتى، نارسایى‏هاى فرهنگى به خصوص درمیان جوانان، مشکلات اقتصادى و بیکارى، عدم نگرش صحیح به دین و القاى قرائت‏هاى مختلف از دین، رواج فرهنگ خشونت در ادبیات مطبوعات، قدرت‏طلبى‏هاى حزبى و ... توجه ‏کرد و در پرتو آنها به تحلیل و تفسیر این اتفاقات پرداخت. بدین منظور یکى از مهم‏ترین نکاتى که باید مورد توجه قرار گیرد، ظرف زمانى و فضایى است که این حادثه در آن اتفاق افتاده‏است. از همین منظر، ما در ادامه بحث، به دنبال پاسخ به این سئوال هستیم که چه عواملى در پیدایش «اقدامات خودسرانه» نقش دارند.

ریشه‏یابى بسترهاى اقدامات خودسرانه

1 . بررسى ظرف زمانى

واقعیت آن است که با پایان جنگ تحمیلى و کم رنگ شدن ارزش‏ها و شعارهاى حماسى آن، اندک اندک «غیرت گرایى دینى» جاى خود را به «روزمره‏گى» و نوعى «خردگرایى‏دنیامدارانه» داد و این همه در کنار ضعف درونى برخى از مسئولان و دنیازدگى آنان، بر سرعت این تحول اجتماعى افزود. طرح شعارهایى که برخاسته از نوعى خودباختگى فرهنگى و سادگى‏در فهم تحولات اجتماعى و سیاسى بود، زمینه‏ساز آن شد تا عناصرى که در طول سال‏هاى جنگ و شهادت در گوشه عزلت خزیده بودند، عرصه را آماده حضور خود ببینند و با حربه‏اى تازه‏اظهار وجود نمایند.

در طول سال‏هاى 1366 تا 1371 بود که طرح بحث «فضاى باز فرهنگى» و استفاده از نیروهاى تکنوکرات و کارآموخته - حتى اگر غیر متعهد باشند- توسط برخى از مسئولان کشور در عرصه فرهنگ و هنر، زمینه را براى حضور دوباره چنین افرادى فراهم آورد. نتیجه این اقدام در جامعه این بود که فضاى فرهنگى کشور - که متأثر از جهاد فرهنگ‏ساز جبهه‏ها و فرهنگ‏شهادت، ایثار و جانبازى بود- آهسته آهسته به جایى برسد که در اثر تبلیغ و ترویج محصولات مسموم برخى از نهادهاى فرهنگى، مورد تعرض قرار بگیرد و تا سرحد انزوا از درون جامعه به‏عقب رانده شود.

این روند در حالى ادامه یافت که هنوز برخوردهاى سهمگین حضرت امام؛ با ملى‏گراها و روشنفکران غرب‏زده از یاد نرفته بود. در همین زمان و در راستاى سیاست‏هاى فرهنگى‏بیمار، نشریاتى چون آدینه، کیان، جامعه سالم، چاووش، گردون، زنان، دنیاى سخن، ایران فردا، معیار، کلک، تکاپو و صدها نشریه مختلف دیگر، به همراه رمان‏ها و کتاب‏هاى مبتذل درمعرض دید جامعه قرار گرفت. در همین سال‏ها بود که مقام معظم رهبرى بارها و بارها مسئولان را به بیدارباش در مقابل تهاجم و شبیخون فرهنگى فرا خواندند، امّا متأسفانه در همان‏زمان نیز برخى از مسئولان فرهنگى ناباورانه سخن از «تعامل فرهنگى» و «توهّم توطئه» راندند!

با این همه، هنوز بودند دلسوزانى که این‏گونه نابسامانى‏هاى فرهنگى را برنتابند و به فضاى مسموم جامعه انتقاد کنند. نتیجه این انتقادهاى دلسوزانه، با کناره‏گیرى و استعفاى‏وزیر ارشاد وقت (سیّد محمد خاتمى) تا اندکى مثمر ثمر واقع شد، ولى مقابله با دشمنى که نیروى خود را در طول چند سال در جاى جاى عرصه فرهنگى کشور مستقر کرده بود، کارى بس‏مشکل مى‏نمود.

پس از تحولات سیاسى و اجتماعى خرداد سال 1376 و روى کار آمدن دولتى جدید به ریاست همان وزیر ارشاد و بکار گرفتن برخى از مدیران، با همان اندیشه و روش دربخش‏هاى فرهنگى، تئورى «تساهل و تسامح» و «تبدیل معاند به ... موافق» در عرصه‏هاى فرهنگ و سیاست، پایه‏هاى کجى شد که مبناى عمل مسئولان دولت قرار گرفت و سوگمندانه‏باید گفت که همین امر باعث نهادینه شدن بیش‏تر نفوذ دشمن در فضاى مطبوعات داخلى گردید.

سیاست‏هاى ضد فرهنگى سال‏هاى اخیر (77 تا 80)، بر همگان ثابت کرد که این ابزارهاى کارآمد فرهنگى پایگاهى قابل استفاده و مهم براى دشمنان داخلى و خارجى به حساب‏مى‏آیند. دشمنان با نفوذ عوامل و نویسندگان تجدیدنظرطلب و شیفته فرهنگ غرب در میان مطبوعات پس از دوم خرداد، این پایگاه مهم فرهنگى را به عنوان یک ابزار، جهت براندازى‏نظام اسلامى جهت‏دهى کردند.

و بدین ترتیب بود که دشمنان نظام دینى، همانان که بارها امام امت؛ خطرشان را گوشزد کرده بود، از بیغوله‏هایى که در طول این سال‏ها به دلیل تیزبینى و هوشیارى مسئولان‏ نظام اسلامى به آن پناه برده بودند و جرأت مطرح شدن نداشتند، بیرون آمدند.

از طرفى دیگر، آرزو و شوق حذف جناح رقیب، چنان غبارى بر چشمان برخى از مسئولان نشانده بود که براى خارج کردن رقیب سیاسى خود، حاضر به میدان دادن و مطرح کردن ‏دشمنان حکومت دینى و امام امت؛ شدند و این همان مرحله‏اى بود که مقدمات تثبیت جایگاه فعالان و مهره‏هاى براندازى خاموش را آماده مى‏کرد!

شبهه‌افکنى رسانه‌های اصلاح‌طلبان

آرى، در سال‏هاى اخیر و در وراى شعارهاى زیباى برخى از مطبوعات زنجیره‏اى بود که جبهه‏هاى متعددى از شبهات فکرى، همچون موارد زیر در برابر نظام اسلامى گشوده شد:

1 . ناتوان معرفى کردن دین و نظام اسلامى براى اداره جامعه و حکومت.

2 . زیر سئوال بردن 20 سال گذشته، با محورهاى گوناگون، از جمله:

الف - وجود اختناق و فقدان آزادى در 20 سال گذشته.

ب - ناکارآمدى سیاست خارجى

ج - ناکارآمدى سیاست داخلى نظام.

د - زیر سئوال بردن حماسه دفاع مقدس.

ه - نارضایتى مردم از دولت‏ها و مجالس گذشته.

3 . القاى خستگى مردم از تداوم انقلاب.

4 . القاى وجود مشکلات متعدد، به واسطه قطع رابطه با آمریکا.

5 . نارضایتى و رویگردانى مردم از روحانیت.

6 . حمله به احکام اسلامى و کهنه دانستن آن.

7 . «ناقص» و «نیازمند اصلاح» معرفى کردن قانون اساسى.

8 . القاى کم توجهى به جمهوریت نظام.

9 . ترور شخصیت عناصر مؤثر انقلاب و نهادهاى اساسى نظام

10 . جعل، تحریف و سانسور اخبار مربوط به حضور مردم در صحنه‏هاى مختلف حمایت از نظام.

11 . ایجاد یأس و ناامیدى در جوانان و دیگر اقشار ملت.

12 . ترویج فرهنگ غیر اسلامى و روابط غیر شرعى در جامعه.

13 . ایجاد شبهات متعدد در خصوص اصل مترقى ولایت مطلقه فقیه.

14 . القاى توهّم بودن توطئه و فقدان دشمن خارجى.

15 . امام زدایى از صحنه فرهنگى و اجتماعى.

16 . تضعیف بسیج و نیروهاى ارزشى انقلاب.

17 . زیر سئوال بردن مشروعیت نظام دینى.

18 . تضعیف روحانیت و مراجع تقلید.

19 . نشر و ترویج مواضع اپوزیسیون داخل و خارج، ملى‏گراها، لیبرال‏ها و غیره.

20 . جوسازى و ایستادگى در برابر قانون، با شعار قانون‏گرایى.

21 . دفاع از آزادى‏هاى غربى و سوءاستفاده از آزادى.

22 . دین ستیزى، تبلیغ فرهنگ لائیک، هتک و وهن مقدّسات.

23 . ترویج فمنیسم و زن سالارى.

نگاهى اجمالى به این موارد که حکایت از هجوم برنامه‏ریزى شده پایگاه‏هاى مطبوعاتى دشمن براى تخریب باورها و ارزش‏هاى دینى دارد، ابهامات بسیارى را در خصوص فضایى که این اتفاقات در آن به وقوع مى‏پیوست، برطرف مى‏کند و نمایى روشن و واضح در برابر ما مى‏گشاید.

نقش روزنامه سعید حجاریان در این مرحله

در میان نشریات مختلف که تمام سعى خود را در جبهه‏هاى یاد شده فعال کرده بودند، روزنامه «صبح امروز» به مدیر مسئولى سعید حجاریان در این زمینه نقش مؤثر و بسزایى‏داشت و حتى به اعتراف‏ فعالان سیاسى و همفکران آن، مدیر مسئول این روزنامه را باید مغز این جریان نامید! در ادامه بحث براى روشن شدن بیش‏تر فضاى فرهنگ مکتوب کشور، به‏اجمالى از مطالب طرح شده در روزنامه «صبح امروز» - که بدون هیچ نقدى در روزنامه به چاپ رسیده- اشاره مى‏کنیم:

 آزادى یعنى «حق نخواستن حق» بدون این‏که شخص مورد تعقیب قرار گیرد؛ یعنى بشر حق دارد که از اطاعت خدا سرباز زند و معاقب نشود.

 روحانیت در طول تاریخ ایران، سرسپرده مراکز قدرت بوده و مبارزان از آنها انگشت شمارند.

 مسأله جوامع بسیط و ابتدایى این بود که چه کسى باید حکومت کند، امّا امروزه «انسانى» که به تنهایى بتواند حکومتى را در این جهان پیچیده اداره کند، عدیم‏النظیر است)!(لذا مسأله جوامع پیچیده این است که چگونه باید حکومت کرد.

 با توجه به قرائت‏هاى فراوان و بعضاً متعارض از دین، امکان ایجاد حکومت دینى نیست! پس بهترین راه، ایجاد حکومت دینداران است.

 فقیه به انتخاب مردم، مشروعیت حکومت پیدا مى‏کند و پس از انتخاب هم وکیل مردم است، نه ولىّ مردم. حوزه امور عمومى به رأى مردم مشروعیت دخالت پیدا مى‏کند، نه ‏به اجازه یا اذن و انفاذ ولى فقیه

  روحانیان از افکار روشنفکران ارتزاق مى‏کنند و خود مبدع نظریه سیاسى نیستند.

 قانون اساسى ما با نارسایى‏هاى متعددى روبروست(!) که ناشى از عدم انطباق دو دیدگاه است. دیدگاه عده‏اى حقوقدان در مرحله تهیه پیش نویس و عده‏اى فقیه در مجلس‏خبرگان قانون اساسى.

 قرآن فقط در مورد قصاص اعدام را جایز شمرده است، ولى در بقیه موارد از جمله محاربه، نمى‏توان اشخاص را از حق طبیعى حیات، محروم کرد.

 خشونت‏هاى روز عاشورا معلول تعارض‏هاى قومى و بالاخص نتیجه خشونت پیامبر در جنگ بدر، احد، خندق، خیبر و ... بود.

 حکومت باید از حیث ایدئولوژى خنثى باشد، انقلاب ما دنبال تحقق جمهوریت بود، نه اجراى احکام شریعت.

 تبعیت از بزرگان، خصیصه جوامع عقب افتاده است.

 قیام امام حسین(ع) به دلیل درگذشت صحابه خاص، تغییر سیره بزرگوارانى چون ابوبکر و عمر و تبدیل خلافت شورایى خلفا به استبداد معاویه بود.

 نزدیک‏ترین مفهوم به کلمه عاشورا در ذهن ما شهادت است و ... جامعه ما هنگامى که در میان خشونت و جنگ گرفتار آمد، بى‏شک نگاهى خشونت‏آمیز به این واقعه روامى‏دارد.

 تأکید بر جنبه عاطفى عاشورا کافى است و انقلاب حسین، دیگر در معرض فراموشى نیست، از این پس باید به جنبه عقلانى آن پرداخت.

 دین امرى فردى و در رابطه فرد با خداست و رویگردانى از دین اکثرى به سوى دین اقلى، روند جامعه در حال تحوّل امروز ماست.

 آدم زمینى نباید در پاى ایدئولوژى‏هاى ناکجا آبادى قربانى شود؛ ارزش او از ایدئولوژى بالاتر است. ما انسان کامل در بین غیر معصومان نداریم و لذاست که قدرت مطلق، فساد مطلق به‏بار مى‏آورد و جهنّمى را روشن مى‏کند که همگى در آن خواهند سوخت. پس بهترین راه نجات، توزیع قدرت است.

 رواج فساد و فحشا، تأثیر در قدرت دفاع و جنگ‏آورى ندارد مگر در کشورهایى که کتاب، فیلم، نشریات پرنوگرافى، مراکز فحشا، شناى مختلط، کاباره و روابط دختران وپسران آزاد است، «مرد جنگ» وجود ندارد. مگر عراقى‏ها هشت سال با ما و ده سال با آمریکا نجنگیدند؟ مگر پسر جورج بوش در جنگ کشته نشد، با این‏که کاباره‏ها و شراب‏فروشى‏ها براى همه آنان آماده بود!

حقیقت دین، همان تجربه فردى دینى است که در مورد پیامبران «تلقى‏وحى» نام گرفته و دین هیچ ارتباطى به امور اجتماعى و سیاسى و حکومتى ندارد، هر کسى همان‏قدردیندار است که به این تجربه فردى رسیده باشد.

 صحت قصه حضرت یوسف در قرآن کریم، از محالات است.

به شعارهاى گروه‏هاى فشار توجه کنید، همواره صحبت از مشت محکم است، همواره از ضربه زدن به دهان این و آن به میان مى‏آید. همواره صحبت از به خاک مالیدن پوزه‏استکبار مى‏کنیم. اینها روش رفتارى ماست. مشت محکم در انتخابات، فوتبال و... براى دهان استکبار بکار مى‏رود. این همان حالت درماندگى است.

 اگر حکومت از بالا مشروعیت خود را تأمین کند، به راحتى مى‏تواند با دیکتاتورى جمع شود.

بحث خودى و غیرخودى، ریشه در ذات انقلاب دارد، چون تکوین انقلاب بر اساس بیگانه دانستن و دشمنى با جهان مدرن بود؛ دشمنى‏کردن در انقلاب چیز مهمى بود.

 کافر و بى‏دین هم خودى است، قرآن هم فرمود: «لکم دینکم ولى دین» بنى‏آدم اعضاى یکدیگرند.

در تعارض تکالیف دینى و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است  متأسفانه فقهاى ما اطلاعات برون دینى ندارند و متوجه این نکات نیستند

 اجراى حکم ارتداد، با حقوق انسانى منافات دارد و دفاع از مقدسات نیز نیست.

 پذیرش دین، حق است نه تکلیف. در نتیجه هر کس حق تبدیل دین خود را هم خواهد داشت.

- دامنه تساهل، امور جنسى و همجنس بازى را نیز فرامى‏گیرد. این امور مردود است، ولى نباید ممنوع باشد

 امروز به جاى استکبار جهانى، بهتر است به استکبار ملّى که در داخل، قدرت انحصارى دارد، پرداخت. اگر با نظام تک قطبى آمریکایى مخالفیم، با سیاست تک قطبى داخلى‏هم باید در افتاد

 تفکّر شیعه‏گرى موجب انحطاط مملکت ما و مانعى براى دمکراسى است. اى‏کاش سوابق حاکمیت‏هاى مردمى صدر اسلام (زمان خلفاى ثلاثه)، مورد توجه قرارمى‏گرفت

 سیره حضرت على7 و سایر فِرق مذهبى صدر اسلام، دمکراسى در انتخاب رهبرى و عدم تعیین رهبر براى مردم بوده است.

 امام در قبول قطعنامه، یک جام زهر نوشید و سعادت ملّت را تضمین کرد. مذاکره با آمریکا نیز، احتیاج به نوشیدن جام زهرى دیگر دارد.

 جرم‏هایى که ناشى از سوء تربیت فرهنگى یا فقر اقتصادى و ... است، مجازات ندارد و سیره ائمه نیز همین بوده است.

 هر آنچه افکار عمومى مخالف آن باشد، نامشروع است. حتى قاضى اگر حکمى بدهد که خلاف افکار عمومى باشد، نامشروع است.

 وضع اقتصادى، اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى ما بدتر از دوران سلطنتى شده است.

 مجازات قصاص منوط به مصلحت جامعه است و نه صرفاً به خواست اولیاى دم، چون مصلحت جامعه برتر از مصالح افراد است.

 پس از انقلاب به جاى ارتباط دین و سیاست، نهاد دین و قدرت یکى شد و دین به خدمت قدرت در آمد.

 دیدگاه‏هاى امام خمینى در باب حکومت، قبل و بعد از انقلاب دچار تهافت شده است. قبلاً ولى فقیه را منصوب از قِبَل خدا مى‏دانست، مجلس قانون‏گذارى را نفى مى‏کرد وقانون‏گذارى را حق خدا مى‏دانست، ولى پس از انقلاب دستور به تدوین قانون اساسى دادند و شرط مرجعیت را از رهبرى برداشتند و عنصر مصلحت را بر احکام شرع، مقدم دانستند و درقانون اساسى هم تصریح به انتخابى بودن رهبرى نمودند

 امام صادق (ع) امنیت، رفاه و عدالت را نیازهاى اوّلیه انسان و از مقوّمات یک جامعه موفق دانسته و دیندارى و پایبندى به ارزش‏ها را نیاز ثانویه او مى‏داند و آن را نیاز عامّ مردم‏نمى‏شمرد.

 انتخاب، حق است نه تکلیف و هر کسى مى‏تواند از حق خود صرف نظر کند یا آن را مطالبه نماید. استفاده از شرع و خرج کردن آن در این راه، به صلاح شرع نیست واشکالات حقوقى و شرعى و نظرى دارد.

 اصل 28 قانون اساسى تصریح دارد که هر کسى حق دارد شغلى را که به آن مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومى و حقوق دیگران نیست، برگزیند. بنابراین نباید هیچ‏محدودیتى براى افراد جامعه از لحاظ احراز شغل وجود داشته باشد و امر گزینش، کاملاً خلاف این اصل از قانون اساسى است. به علاوه موجب ترویج جوّ ریاکارى و تظاهر مى‏شود.

 اصلى‏ترین چالش انقلاب اسلامى، مقابله با آثار و بازمانده‏هاى دیدگاه‏هاى تمامیت‏خواهانه در میان انقلابیون و نهادهاى برآمده از انقلاب است که از مهم‏ترین خصیصه‏هاى‏آنان، شخصیت‏پرستى و اصالت رهبر است. باید با نقادى گسترده و گاه بى‏رحمانه هر آنچه انجام داده و یا ساخته‏ایم، با این مسأله مقابله کرد.

- سیاست خارجى هیچ کشورى به اندازه کشور ما دچار قشرى‏گرى، سطحى‏نگرى و فرمالیسم نبوده است. همّ و غمّ همه طراحان و مجریان سیاست خارجى، صرف اظهارنظرهاى بى‏فایده در مورد رابطه ایران و ایالات متحده آمریکا شده است. باید تابوى عدم مذاکره با آمریکا شکسته شود. و ... . آنچه ذکر شد، خلاصه‏اى از مطالب مطرح شده در روزنامه صبح امروز سعید حجاریان بود که على‏رغم حجم اندک آن حکایت از فضاى آشفته و شبهه‏ناک در مطبوعات سال‏هاى اخیر کشور داشت. امّا سیاست متولیان فرهنگى در برابر این سیل شبهه‏آمیز چه بود؟ پاسخ به این سئوال را در ادامه بحث خواهیم یافت.          ادامه دارد...

کلیه منابع و مآخذ در دفتر هفته‌نامه موجود است

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات