تاریخ انتشار : ۰۹ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۸:۵۷  ، 
کد خبر : ۲۶۰۱۷۹
دکتر عباس آخوندی در گفت‌وگو با آرمان:

اراده تغییر در سال 92 بیشتر از سال 76 بود

مقدمه: مطهره شفیعی: از او به عنوان یکی از گزینه‌های وزارت مسکن و شهرسازی دولت یازدهم نام می‌برند اما تا روزی که این گفت‌وگو با او انجام شد خود این مطلب را تائید نمی‌کرد و می‌گفت که باید منتظر ماند. دکتر عباس آخوندی سابقه حضور در بسیاری از وزارتخانه‌ها را از ابتدای انقلاب تاکنون دارد. در بحث سیاسی هم می‌گویند او مرد پشت‌پرده سیاست است اما خودش قبول ندارد و تاکید می‌کند که تنها یک شهروند فعال است و اگر در زمان انتخابات ائتلاف وحدت تشکیل شد تنها برای تعیین شاخص‌ها بوده است. شاید کمتر کسی به‌اندازه آخوندی در زمان انتخابات برای رسیدن اصلاح‌طلبان و اعتدالگرایان به یک اجماع تلاش کرده است. او معتقد است شکاف نسل‌ها بیش از هر مشکل دیگر برای جامعه ضرر دارد. متن گفت‌وگوی آرمان با عباس آخوندی در ادامه می‌آید:

* برای پیروزی آقای روحانی در انتخابات تلاش زیادی داشتید و رایزنی‌هایی صورت دادید. واقعا از ابتدا تصور می‌کردید که پیروز یازدهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری روحانی باشد؟

** فکرش را می‌کردم. مطمئن بودم این روند تغییر می‌کند و اتفاقات مثبتی رخ خواهد داد.

* به هر حال شاید این روند با پیروزی امثال آقای قالیباف و ولایتی یا حتی جلیلی هم تغییر می‌کرد.

** نه. روند فعلی با پیروزی آنها تغییر نمی‌کرد.

* یعنی معتقدید درصورت پیروزی آنها روند موجود تداوم داشت؟

** کلیت وضع موجود با حضور هر یک از آنها همین بود و تغییری نداشت. جامعه دنبال تغییر جدی بود. اگر در جامعه، حضور می‌داشتید و با مردم صحبت می‌کردید، متوجه می‌شدید که اراده جدی برای تغییر وجود دارد.

* مثل سال 76؟ اصلا این مشابه‌سازی صحیح است؟

** نه.اراده تغییر در سال 92 بیشتر از سال 76 بود. میزان عقل‌گرایی و تجربه‌ای که جامعه ایران اندوخته بود، غنی‌تر از 16 سال پیش بود به‌عبارتی اراده برای تغییر با سمت و سوی مشخص در ایران بسیار فراگیر شده بود. نتیجه انتخابات نشان داد همه طیف‌های سیاسی تمایل به تغییر داشتند و حتی در سطح بالای حاکمیت هم شاهد تمایل به تغییر بودید. مثلا با توجه به اتفاقاقی که برای رئیس‌مجلس در قم رخ داد، تداوم وضع موجود برای آقای لاریجانی هم مناسب نبود بنابراین تمایل به تغییر را هم در سطوح بالا می‌دیدید و هم در سطح مردم. در واقع دغدغه‌هایی که در سطح جامعه می‌دیدید، وسعت داشت. آمار بیکاری واقعی و دغدغه خانواده‌ها از مسائلی مانند بیکاری و انواع آسیب‌های اجتماعی، آنها را وادار برای تغییر سرنوشت خود کرده بود.

* به هر حال یکسری مسائل، پیش‌زمینه تاکید بر تغییر است. مردم ایران به چه دلیل دراین انتخابات به دنبال تغییر بودند؟

** اصلی‌ترین مساله مردم در واقع این بود که آنها با یک فضای دوگانه مواجه بودند یعنی یک سبک زندگی بود که نسل جدید با آن زندگی می‌کرد و یک سبک زندگی رسمی که تلویزیون تبلیغ می‌کرد. فاصله بین دو سبک زندگی در خانواده‌ها، ایجاد تنش‌ می‌کرد. وقتی بخواهیم برای این وضعیت در پی نشانه‌های اجتماعی باشیم، می‌توانیم به شاخص‌های اختلاف درون خانواده‌ها، اعضای فامیل، سطح اجتماع و حتی در حوزه اقتصادی موضوعاتی مانند بیکاری، عدم سرمایه‌گذاری، عدم خوش‌بینی به آینده و یک نوع روزمرگی و زندگی در لحظه که مفهوم سرمایه‌گذاری را در حوزه اقتصاد دچار آسیب کرده بود و همچنین مشکلاتی در حوزه سیاست خارجی، نوعی نگرانی از آینده را در جامعه پدید آورده بود. این داستان فاصله گفتمان رسمی و گفتمان غیررسمی به طوری بود که این وضع نمی‌توانست ادامه پیدا کند.

* فاصله بین نسل‌ها که به آن اشاره کردید، در حوزه مشکلات اجتماعی طبقه‌بندی می‌شود. یعنی...

** در حوزه اقتصادی هم هست. البته معتقدم مساله اجتماعی ریشه‌ای است. شکاف اجتماعی مساله جدی است که در ایران با آن مواجه هستیم. سال گذشته مصاحبه‌ای داشتم که از من سوال شد اصلی‌ترین مساله کشور چیست و پاسخ دادم اصلی‌ترین مساله، شکاف اجتماعی است. اگر مشکلات شدیدی در حوزه اقتصاد داریم، ریشه آن به شکاف اجتماعی باز می‌گردد. در حوزه اقتصاد هم سرمایه‌گذاری در جایی شکل می‌گیرد که سرمایه اجتماعی وجود داشته باشد. تصور این تفکیک حوزه اقتصاد از حوزه اجتماع تصور بسیار نادرستی است چراکه این تفکیک‌ها جنبه تحلیلی دارد و جنبه واقعی در زندگی شهروندان ندارد. اصلی‌ترین مساله که در واقع ایران را تهدید می‌کرد، تفاوت گفتمان رسمی (که صداوسیما مروج آن بود) با سبک زندگی‌ای بود که در جامعه جاری است.

* رای مردم در سال 92 با 84 تفاوت زیادی داشت. در آن سال مردم به شعارهای اقتصادی رای دادند اما این‌بار طبق آنچه اشاره کردید، مطالبات اجتماعی در اولویت قرار گرفت. دلیل این تغییر رویکرد چه بود؟

** کسی نمی‌تواند بگوید در سال 92 مشکلات اقتصادی کم بود. قطعا مردم با مشکلاتی مانند تورم و بیکاری دست و پنجه نرم کرده و تورم را با پوست و گوشتشان لمس می‌کنند. یک زمانی پرسیده می‌شود که آیا اقتصاد مهم بود که من پاسخ می‌دهم بله. اقتصاد بسیار مهم بود. ولی وقتی می‌گویم اقتصاد خیلی مهم بود باید پرسید که این از کجا نشات می‌گیرد که پاسخ آن به حوزه‌های اجتماعی برمی‌گردد. حوزه اجتماعی، حوزه بسیار مهمی است؛ در میتینگ‌های انتخاباتی به‌رغم اهمیت اقتصاد چه چیزی را پررنگ می‌دیدید؟ در میتینگ‌های تهران و شهرهای بزرگ شعارهای اجتماعی بر شعارهای اقتصادی غلبه داشت.

* به اعتقاد برخی، عدم اجرای شعارهای اقتصادی در دو انتخابات ریاست‌جمهوری نهم و دهم سبب شد تا ذائقه مردم تغییر کند و این بار به سمت شعارهای اجتماعی گرایش نشان دهند.

** این تفکیک‌های خط کشی شده که شما به آن اشاره می‌کنید را چندان نمی‌پسندم چون حسم این است که نمی‌توانید انسان‌ها را تک‌بعدی کنید و بگویید که فقط اقتصادی، سیاسی یا فرهنگی نگاه کنید. سبک زندگی که به آن اشاره دارم، مجموعه‌ای از موضوعات معیشتی، نحوه زندگی و مسائل فرهنگی، اجتماعی و ... است. حسم این است که به نقطه ناپایداری از نظر اجتماعی رسیده بودیم به‌نحوی که وضع قدیم، قابل تداوم نبود و حتما یک اتفاقی باید رخ می‌داد. گفتمان واقعی که در کف جامعه وجود دارد نمی‌تواند از یک حدی فراتر رود .وقتی این فاصله زیاد شود در یک جایی بریده خواهد شد.

* برخی معتقدند سیاست آقای روحانی ادامه سیاست‌های اقتصادی دولت آقای ‌هاشمی است و به موضوعاتی مانند توسعه سیاسی و مدنی آنچنان توجهی نخواهد شد. نظر شما چیست؟

** مدت‌هاست که به نحو دیگری به مسائل نگاه می‌کنم بدین نحو که علاقه‌مندم تا از موضع جامعه به مسائل نگاه کنم تا از موضع دولت یا موضع حاکمیت. یک عامل مؤثر در اینکه آقای روحانی چه سیاستی را اتخاذ کند به کنش سیاستمداران و فعالان اجتماعی بستگی دارد. اگر این کنشگران تصمیم بگیرند که با رفتار منسجم و سازمان‌دهی شده و عقلایی منافع ملی را بر منافع گروهی خود ترجیح بدهند، از فرصتها حداکثر استفاده را ببرند، از موضع آگاهی به مسائل نگاه کنند، به طور مرتب شرایط را پایش کنند و بتوانند مطالبات را شفاف بیان کنند و یک نوع نقد و نظارت اجتماعی داشته باشند، نتیجه به یک نحو خواهد بود اما اگر همه این کنشگران بخواهند وارد دولت شوند و از موضع حکومت به مسائل نگاه کنند، نتیجه به طور حتم متفاوت خواهد بود. سال 76 به بعد، مشکلی که وجود داشت این بود که همه به دولت رفتند و در واقع صحنه نقد و کنشگری اجتماعی مستقل از دولت، به شدت تضعیف شد؛ در این دوره هم همینطور است. امیدوارم تعادلی در این مقطع ایجاد شود البته برخی به‌طور طبیعی باید وارد دولت شوند که یک بحث است اما حتما باید عده‌ای در حوزه اجتماعی باقی بمانند.

* برخی اصلاح‌طلبان و اصولگرایان که در این 8 سال در مناصب اجرایی حضور نداشتند اکنون توقع دارند تا در تقسیم مناصب از آنها استفاده شود که برخی نام سهم‌خواهی را بر آن می‌گذارند. این توقع را چگونه تحلیل می‌کنید؟

** با چنین افراطی‌گری موافق نیستم. اساسا دولت‌ها وقتی مسیرشان تغییر می‌کند که کفه نقد و نظارت اجتماعی تضعیف می‌شود. فکر نمی‌کنم حرف شما درست باشد. رئیس دولت اصلاحات گفته است مساله ما تداوم گفتمان اصلاح‌طلبی است و به دنبال سهم‌خواهی نیستیم و رفتن به دولت را پررنگ نکردند. گزارش‌ها مؤید سهم‌خواهی اصلاح‌طلبان نیست. اما به‌طور طبیعی یک عده باید بروند و دولت را اداره کنند بنابراین، این‌طور نیست که ورود به دولت امر مذمومی باشد یا یک عده بر منتقدان وضع موجود ایراد بگیرند که چرا فرآیند تشکیل کابینه را پایش می‌کنند. در سمت جامعه هم به یک مدل سیاست‌ورزی نیاز داریم که باید به‌طور منظم ارتباط گسترده با جامعه و به‌ویژه نسل جدید داشته باشد. واقعیت این است که نسل ما در جریان انقلاب و جنگ به نحوی آموزش دید و یک کادری تربیت شد اما نسل جدید با یک نظام دیوانسالاری جا افتاده مواجه بود. ولی این نظام در 8 سال گذشته سیاسی شد. بنابراین نسل جدیدی هستند که نیاز دارند در یک فرایند بسیار عقلایی آموزش ببینند. در این مسیر حتما باید تعداد زیادی از سیاست‌ورزان نگاه به سمت جامعه و نه دولت داشته باشند و به نحوی این سمت معادله را در نظر داشته باشند؛ اگر از این سمت مراقبت نشود باید بدانیم دولتی که منتقد نداشته باشد، قاعدتا به سمت تمرکز می‌رود.

* بهتر نیست منتقدان دولت یازدهم به‌جای بی‌اخلاقی‌هایی که در گذشته صورت می‌دادند، اکنون به فکر تشکیل دولت در سایه باشند؟

** دولت در سایه متعلق به جوامعی است که نظام دوحزبی قوی‌ای دارند که در آنجا، حزب رقیب به تشکیل دولت در سایه می‌پردازد. نمی‌شود یک جریانی، قدرت را در دست بگیرد و در عین حال، خودش دولت در سایه داشته باشد. نکته مهم این است که در سایر کشورها، جریانی که در قدرت است، فعالیت حزبی خود را فراموش نمی‌کند. در ایران سازوکار اجرایی که بتواند تولیدکننده قدرت اجتماعی باشد، نداریم ولی در همین موقعیت، شخصیت‌هایی که در یک جریان قابل تعریف هستند، باید بتوانند نگاه به جامعه داشته باشند و بدانند چگونه با نسل جدید ارتباط برقرار کرده و آنها را آموزش دهند به عبارتی، گذار نسلی را انجام دهند. این یک شعار نیست بلکه واقعیت است. همین الان مهم‌ترین مساله آقای روحانی انتخاب کابینه است. دستیابی به کابینه تازه‌نفس و کارآمد، کار بس دشواری است که امیدواریم آقای روحانی موفق شود.

* متوجه منظورتان نشدم. یعنی معتقد هستید کابینه یازدهم مرکب از اعضای دو کابینه خاتمی و‌هاشمی باشد؟

** اصلا این حرف را نزدم و معتقدم بخش عمده‌ای از کابینه باید از نیروهای جدید باشند اما واقعیت این است که نیروی جدید، بسیار کم تربیت شده است لذا باید حتما سیاستمداران به فکر باشند و برای گذار نسلی فکر کنند. پیشنهاد نمی‌کنم دولت آقای روحانی ترکیبی از دولت‌های قبلی باشد و از آن طرف هم وی با مشکلی که شرح دادم، مواجه هستند. چون تصمیم‌گیری‌ها لحظه‌ای بوده است و فرایندی نبوده که نیروهای شایسته بالا بیایند؛ تربیت نیروهای انسانی مساله مهمی است. فارغ از دولت در شهرداری‌ها و مجامع محلی اکثر شهرها با مشکل انتخاب شهردار مواجه هستند.

* نقدی به اظهارات شما دارم. از ابتدای مصاحبه بارها از نداشته‌ها و تربیت نکردن‌ها صحبت کردید که به اعتقاد من ناشی از کم‌کاری مدیرانی مانند شماست. 8 سال در قدرت نبودید، آیا این سال‌ها فرصت خوبی برای بازسازی و رفع اشکالات نبود؟

** این مسائل ساختاری است و اساسا دولت‌ها امکان عمل کمی دارند. اگر دقت می‌کردید، ملاحظه می‌فرمودید که از نهادهای اجتماعی و نقش سیاست‌ورزان می‌گفتم و کمتر از دولت‌ها سخن می‌راندم. چون تربیت کادر انسانی برای سیاست‌ورزی، بیشتر وظیفه نهادهای مدنی است تا دولت. البته که دولت بسترساز است و می‌تواند یک جریان اجتماعی را تقویت کند یا تضعیف. افزون بر این، نقد اجتماعی از خود نباید موجب محکومیت هیچ شخص یا گروهی شود. این نقدها باید بشود تا جامعه بتواند از گذشته درس بگیرد تا راهی برای اصلح فراهم آید. شما خیلی سریع به دنبال مقصر می‌گردید. اما به هر صورت باید دید آیا امکان تشکیل حزب بزرگ بوده است. بنابراین نمی‌توان افراد را محکوم کرد. مهم این است که افراد، درک درستی از واقعیت داشته باشند و منابع را به‌درستی تخصیص بدهند.

* فکر می‌کنید آقای روحانی و تیم همراهشان توانایی این مواردی که از ابتدای مصاحبه به آن اشاره کردید را داشته باشند؟

** واقعیت این است که فاصله‌ها زیاد است یعنی در همه حوزه‌ها مثلا همین حوزه مطبوعات شما، انتظاراتتان با واقعیت موجود، چقدر فاصله دارد یا در حوزه سیاست، بین انتظارات کف جامعه با انتظاراتی که در بالا هست چقدر فاصله وجود دارد. در حوزه اجتماعی همان بحثی که درباره دو سبک زندگی که اشاره کردم، تفاوت زیاد است و این تفاوت‌ها زیاد شده است البته نباید فراموش شود که معمولا این تفاوت در همه کشورها وجود دارد. زمانی این تفاوت در حدی است که موجب حرکت و بهبود است اما زمانی تبدیل به تقابل و توقف می‌شود. دولت آقای روحانی با یک شکاف جدی مواجه است. از یک سو با یک تفسیر رسمی از مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مواجه است و از سوی دیگر با جامعه سیال جوان رو به رشد، تحول‌خواه و تا حدی مدرن مواجه است. پر کردن این شکاف به سیاست‌ورزی پیچیده‌ و به سیاستمداران کارکشته نیاز دارد. مطمئن هستم که محصول دوره آقای روحانی، دو ویژگی خواهد داشت؛ یکی اینکه روند قبلی در تمام حوزه‌ها تداوم نخواهد داشت و وی قدرت توقف روند قبلی را دارد. دوم اینکه شیب رو به اصلاحی شکل خواهد گرفت البته، اینکه این شیب چقدر تند است و اصلاحات را در چه مدتی می‌تواند انجام دهد، باید منتظر عملکرد واقعی بود.

* یک ائتلافی در زمان انتخابات تشکیل دادید به نام ائتلاف وحدت. نقش این ائتلاف در پیروزی دکتر روحانی تا چه‌اندازه موثر بود؟

** آن ائتلاف بیش از آنکه حول محور شخص باشد، حول محور منافع ملی بود. به‌نظرم خیلی موفق بود چون یک موج اجتماعی را ایجاد کرد و آرای پراکنده‌ای که دلمرده بودند، احیا شد. به اول تا 10 و 15 خرداد بازگردید؛ در آن مقطع اکثر خبرنگارانی که با من صحبت می‌کردند تا حدی افسرده بودند. ائتلاف توانست شور و موج اجتماعی ایجاد کند و به نیروها این اطمینان را داد که می‌توانند موج و تغییر تاریخی ایجاد کنند لذا بسیار موثر بود. بار دیگر تاکید می‌کنم ائتلاف، حول شخص نبود بلکه حول تغییر وضع موجود برای حفظ منافع ملی و ایجاد یک ثبات، آرامش و اعتدال به جامعه بود. تنها نماینده‌اش آقای روحانی بود و در پیروزی او هم نقش موثر و بی‌بدیلی داشت.

* شعار «من هنوز یک رای دارم» هم برای ایجاد همان شوری انتخاب شد که به آن اشاره کردید؟

** بله. برخی می‌گفتند که رای ما بی‌اثر است اما ما می‌گفتیم که هنوز یک رای داریم که موثر است.

* اصلا شعار ائتلاف همین بود؟

** ضرورتا این شعاری نبود که از مرکزیت خاصی سرمنشأ گرفته باشد. تعدادی از دوستان این شعار را پی می‌گرفتند.

* می‌گویند آقای عارف با گلایه تصمیم به کناره‌گیری گرفت. این شایعه چقدر صحت دارد؟

** آقای عارف همواره پایبند به اجماعی بود که حول محور آقای خاتمی شکل می‌گیرد. فکر نمی‌کنم به اصل پایبندی‌شان به این ائتلاف حرفی باشد اما باید درنظر داشت به‌دلیل نداشتن حزب در ایران، مشکلاتی پدید می‌آید. مثلا در تصمیماتی که اتخاذ می‌شود، یک سخنگو وجود ندارد و افراد مصاحبه زودهنگام می‌کنند و مطالبی را بیان می‌کنند که شاید خلاف توقع دیگران است. فکر نمی‌کنم آقای عارف نسبت به تن دادن به نتیجه ائتلاف گلایه‌ای داشت.

* اصلاح‌طلبان تصمیمی برای ائتلاف گرفتند. اما اصولگرایان که فقط شعار وحدت می‌دهند به وضعیتی در این انتخابات دچار شدند که نه‌تنها نتوانستند ائتلاف کنند بلکه به رقیب برای یکدیگر تبدیل شدند. علت چه بود؟

** نباید وضعیت اصلاح‌طلبان و اصولگرایان را یکی دانست. یادتان باشد اصلاح‌طلبان هم در سال‌های 84 و 88 نتوانستند به وحدت برسند.اگر اصلاح‌طلبان در سال 92 چنین تصمیمی گرفتند و موفق شدند، در قبال نتیجه دو تجربه سنگینی بود که داشتند. آن تجربیات، این پیام را به آنها منتقل کرده بود که نباید برای سومین‌بار خطا کنند همچنان که اصولگرایان در دوره قبل توانستند مجلس هفتم و شورای شهر را بگیرند، در آن زمان هم دلیلش این بود که از تفرق لطمه خوردند و بعد از آن، موفق شدند اکثریت مجلس و شورای شهر را به‌دست بیاورند. الان هم که می‌پرسید چرا اصولگرایان نتوانستند، پاسخش این است که آنها در قدرت بودند.

* من هم به مولفه قدرت اشاره داشتم و دلیل شکست اصلاح‌طلبان در سال 84 را در قدرت بودن آنها ذکر کردم.

** هم در قدرت بودن و هم نداشتن یک سازمان سیاسی از دلایل این اتفاق بود. بحثی که درباره نگاه به جامعه و سازمان سیاسی داشتم، دارای اهمیت زیادی است. در ایران ‌دلیل عدم وجود سازمان سیاسی و هزینه‌های رسیدن به ائتلاف زیاد است؛ اگر سازمان سیاسی وجود داشته باشد، بهتر می‌توان تصمیم‌گیری کرد. یکی از اشکالاتی که در سازمان ائتلاف با آن مواجه هستیم سازمان ائتلاف است. مثلا گفته می‌شود نمایندگان نامزدها دور هم جمع شوند و یک نفر انتخاب کنند. معلوم است که این سازمان به نتیجه نمی‌رسد. چون نمایندگان نامزدها نمی‌روند که به دیگری رای دهند. آشکار است که آنان بر نامزد خود پافشاری داشته باشند. اساسا چنین سازوکاری از ابتدا محکوم به شکست است. همچنانکه هم در اردوگاه اصلاح‌طلبان چنین سازوکاری شکست خورد و هم در اردوگاه اصولگرایان. در این دوره، مراجعه به آرای عمومی مبنا شد یعنی مبنای عمومی، یک تفاوت بود و داستان از نظر کیفی خارج و به بخش کمی رفت و قرار شد ببینند مردم چه می‌گویند. وقتی بحث کیفی مطرح می‌شود این‌گونه است که این آقا فلان است و این آقا بهتر است و می‌شود راجع به فضایل هر فردی صحبت کرد. البته اینها برای زمانی است که به افراد جامعه معرفی نشده باشند چون پس از معرفی به افراد جامعه، مجبوریم برای آینده یک سیستم دو مرحله داشته باشیم. باید نخبگان و سازمان‌های سیاسی با هم گفت‌وگو و یکسری افراد را به جامعه معرفی کنند. در مقطعی باید به جامعه مراجعه کرد تا مشخص شود کدام یک مورد استقبال قرار می‌گیرد. در آخر بحث دموکراسی و مراجعه به آرای عمومی است.

* مردم به اعتدال رای دادند. آیا این به معنای کمرنگ شدن نقش سنتی اصولگرایان و اصلاح‌طلبان است؟

** اعتدال بیشتر یک روش است تا یک گفتمان. گفتمان حول نحوه نگاه به جامعه شکل می‌گیرد. مثلا وقتی می‌خواهیم به حقوق اساسی شهروندان یا توسعه نقش شهروند در تصمیمات اساسی کشور و مشارکت شهروندان در مسائل اساسی برگردیم یا نظام رقابتی در اقتصاد بازار و دولت و بازار ایجاد کنیم یا تعریف دولت و جامعه به شکل جدیدی صورت گرفته و جایگاهشان مجددا مشخص شود. حول این محورها گفتمان‌های جدیدی شکل می‌گیرد. سوال بعدی این است که این گفتمان چگونه می‌خواهد در جامعه ترویج شود یا بر جامعه چیره گردد؟ دو روش انقلابی و اصلاحی فراروی ماست. بنابراین، روش اصلاحی یک روش برای رسیدن به گفتمان متکی بر پذیرش اراده حاکیت ملی در کشور است. به همین سیاق، روش اعتدال یک بیان دیگری از روش اصلاحی است. در واقع روش صلاحی به دنبال رسیدن به اهداف حاکمیت مردم از طریق مجاری قانونی و توسعه آگاهی عمومی است و به هیچ وجه مروج روش انقلابی و قهری نیست. مفهوم گفتمان اعتدال این است که باید روش اصلاحی را پیش بگیریم.

* تصور می‌کنید با توجه به توقعات پدیدآمده در دولت‌های نهم و دهم، دولت یازدهم موظف به ادامه برخی طرح‌ها مانند یارانه‌ها و مسکن مهر و غیره است؟

** به‌نظرم دولت آقای روحانی باید نگاه جامعی به مساله رفاه شهروندان ایران داشته باشد.

* مسکن مهر و یارانه هم در قالب همان می‌گنجد؟

** مشکلی که داریم موضوعات رفاهی است یعنی باید به مبارزه با فقر، بیکاری و تامین‌اجتماعی و آموزش رایگان و نظام سلامت و مسکن به صورت مجموعه نگاه کرد. مشکلی که اکنون وجود دارد، این است که اینها به‌صورت رشته‌های پراکنده‌ای هستند که مشخص نیست چقدر کارایی دارند. سال‌هاست که می‌گویند آموزش و پرورش رایگان است اما وقتی مدارس می‌خواهند باز شود، پول دریافت می‌کنند و همه گلایه دارند. بحث بیکاری خیلی جدی خانواده‌ها را نگران کرده است. معتقدم تمام این مسائل را باید طی برنامه‌ای به نام برنامه رفاه شهروندی بررسی کرد. حجم هزینه دولت، حجم کمی نیست و شاید بیش از 65 درصد هزینه دولت برای چنین مسائلی است اما از آن طرف کارآمدی و رضایتمندی جامعه محدود است. شاید نظام مدیریت و سازمان‌ها اشکال دارد.

* آقای ناطق قصد بازگشت ندارد؟

** اطلاعی ندارم؛ چند وقتی است که وی را ندیده‌ام. انتظار اینکه افرادی مانند آقای ناطق مسئولیت اجرایی بگیرند، انتظار درستی نیست.

* منظورم بازگشت به عرصه سیاست‌ورزی است.

** صحنه سیاسی بحث دیگری است. اینها همه آدم‌های سیاسی هستند که باید در صحنه سیاسی فعال باشند اما اگر منظور این باشد که مسئولیت اجرایی بگیرند به‌نظرم بسیاری از شخصیت‌های سیاسی نباید مسئولیت اجرایی بگیرند و نگاهشان باید به جامعه باشد تا به قدرت.

* ایشان به خاطر گلایه‌هایی که از دولت داشتند مدتی سکوت کردند و...

** این هم یک نوع سیاست‌ورزی است که سیاستمداری مدتی سکوت کند و حضور رسانه‌ای نداشته باشد.

* حالا که دولت تمام شده باید به صحنه بازگردند.

** این را خودشان باید تشخیص بدهند. هرکس خودش تشخیص می‌دهد چه کند! 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات