پايگاه بصيرت؛ گروه سياست داخلي / گذر زمان باعث تغيير و دگرگوني در برخي افراد ميشود البته اين تغييرات تا حدودي طبيعي و عقلاني است. اگر اين تغييرات منجر به تعالي و پيشرفت انسان گردد و با تلاش و کوشش همراه باشد امري پسنديده و ممدوح است که هم عقل و هم دين به آن توصيه مي کند چنانچه در روايات داريم اگر شخصي دو روزش مانند هم باشد زيانکار است.
اما برخي تغيير مواضع اشخاص، از جنس اين تغييرات نيست بلکه نوعي دورويي، منفعتطلبي، سياسيکاري، عوامفريبي و اين گونه امور است که غالبا سير قهقهرايي دارد. چند سالي است در اردوگاه موسوم به اصلاحطلبان از اين جنس تغييرات در موضع بسيار ديده ميشود! عبور از آقاي عارف و حمايت از آقاي روحاني عضو شاخص جامعه روحانیت که روزگاري اصلاحطلبان او را محافظه کار ميدانستند شايد آخرين نمونه اين جنس تغييرات باشد!
رويکرد اصلاحطلبان در قبال آقاي هاشمي رفسنجاني و نحوه تعامل با ايشان نمونه ديگري از اين دست مواضع است. اين جماعت زماني که بر اريکه قدرت سوار بودند از هر گونه اهانت و توهين و اتهام بر آقاي هاشمي دريغ نکردند او را عاليجناب سرخ پوش، عامل قتلهاي زنجيرهاي و مسبب اختناق و مخالف آزادي به مردم معرفي ميکردند و حتي در انتخابات مجلس ششم آنچنان بر ايشان تاختند که آقاي هاشمي عطاي نمايندگي را به لقايش بخشيد و از نمايندگي استعفا داد. فهرست اهانتها و هجمههاي جماعت موسوم به اصلاحطلب عليه آقاي هاشمي مثنوي هفتاد من کاغذ است. البته آن زمان اغلب اين حملات به شخص آقاي هاشمي نبود بلکه اصلاحطلبان آمريکايي، ايشان را بهانهاي براي حمله به نظام قرار داده بودند.
اما روزگاري گذشت اصلاح طلبان قدرت را از دست دادند و به خاطر همنوايي با دشمنان ملت توسط مردم کتار گذاشته شدند و تنها راه بازگشت به قدرت را جمع شدن زير عباي آقاي هاشمي دانستند. به خصوص در تير ماه سال 84 که براي شکست احمدينژاد راهي جز حمايت از شيخ سياستمدار نيافتند.
به هر حال و به هر دليل رفتار و اظهارت اين افراد امروز متفاوت با گذشته خود است. اينان امروز عاليجناب سرخ پوش را نماد اعتدال و مرجع و ملجا همه گروههاي سياسي ميدانند! البته در چهار سال اخير برخي مواضع و رويکردهاي خود آقاي هاشمي نيز تغيير کرده است و شايد همين امر باعث برخي حمايتهاي اصلاح طلبان و حتي ضد انقلاب از ايشان شده است اما يقينا اين همه بحث نيست و تنها بخشي از ماجراست که نفاق و دورويي برخی اصلاح طلبان را نفي نميکند.
يکي ديگر از اين تغيير مواضع که مدتی قبل اتفاق افتاده است واکنش اين افراد به اظهارات حضرت آيتالله مظاهري است. ايشان در ديدار با رييس مجلس شوراي اسلامي پيشنهاد کردهاند: «جلسات قواي سهگانه ب�� چها��گانه تبديل و با حضور آقاي هاشميرفسنجاني تشکيل شود.» ايشان ��ر اين جلسه از مجمع تشخيص به نوعي به عنوان قوه چهارم نام برده است. سايتها و روزنامههاي طرفدار هاشمي و اصلاح طلبان از اين پيشنهاد حضرت آيت الله مظاهري استقبال کردهاند به طوري روزنامههاي آرمان و اسرار به عنوان تيتر يک و روزنامههاي آفتاب يزد، همبستگي، اعتماد و سايتهاي انتخاب و عصر ايران اين مطلب را پوشش دادند.
اما جالب اينجاست در آذر ماه سال 81 مرحوم حضرت آيت الله مشکيني(ره) در خطبههاي نماز جمعه قم با اشاره به اهميت جايگاه مجمع تشخيص مصلحت نظام عنوان کرد که اين مجمع در حد يک قوه است و ميتواند قوه چهارم باشد. در واقع ايشان با بيان لطيف خود، با اشاره به راهگشا بودن مجمع، تأکيدات امام راحل و بن بستزدايي از طريق اين نهاد، اهميت مجمع را در حد ساير قوا دانستند که همين اظهارنظر، حجم انبوهي از حملات را عليه ايشان روانه کرد، برخي نويسندگان روزنامههاي زنجيرهاي اين اظهارات را بر خلاف قانون اساسي و تهديد آميز ناميدند.
دليل اين اعتراضات به نظر ابتدائا حمله به شخص رييس مجلس خبرگان وقت و شخصيت انقلابي حضرت آيت الله مشکيني بود و در مرحله دوم هجمه به آقاي هاشمي که آن زمان مغضوب و مبغوض اصلاحطلبان بود!
اكبر اعلمي نماينده مجلس ششم با اجازه رياست مجلس آن زمان به بيانات آيت الله مشکيني واکنش نشان داد: «زماني كه جناب آقاي هاشمي رفسنجاني از تهران رأي لازم را براي ورود به مجلس نياوردند و زماني كه جناب آيت الله مشكيني نور چشم ما از مجمع تشخيص مصلحت بعنوان قوه چهارم ياد كردند، ما پيشبيني مي كرديم كه مجمع تشخيص مصلحت در مقام مجلس سنا عمل بكند، با اين توضيح كه متأسفانه حتي در زمان شاه هم مجلس سنا مصوبات مجلس را به اين شكل وتو نميكرد و در قلمرو وظايف قانوني مجلس به هيچ وجه وارد نمي شد.»
آقاي مهدي کروبي نيز در مقام رياست وقت مجلس، بخشي از وقت جلسه 10 آذر سال 81 را به تقويت اين فضاسازي اختصاص داد. او گفت: «يكي از بزرگان و عزيزاني كه براي ما بسيار چهرهاش ارزشمند است و همه ما به او احترام داريم و نوع دوستان روحاني از محضر ايشان در قم استفاده كرده اند در رابطه با قوا تعبير قوه چهارم دارد كه من فارغ از شخصيتها ... خلاصه تاريخ اين نكته را عرض ميكنم. همه بزرگاني كه در رأس اين نهادها هستند، قواي سه گانه، سه تاست و ديگر قوه چهارم نداريم اين در قانون اساسي طبيعي است و اگر خداي ناكرده از بزرگاني اين حرفها طرح و مطرح بشود، كم كم ممكن است قوه پنجم، قوه ششم اينها هم شروع بشود. خود آيتالله مشكيني سلمه الله الان رئيس خبرگان است، نميخواستند بيايند با اصرار هم ايشان را آوردند، خوب دنياست و حوادث است فردا او نخواست يا بعد از 120 سال مرگ و مير براي همه ماست و يك عنصر سياسي شد رئيس قوه خبرگان اصلًا او ميگويد، ديگر من قوه اولم، نميگويد كه جزو قوه پنجم هستم، براي اينكه ميگويد من، مني هستم كه رهبر تعيين ميكنم، مني هستم كه ناظر رهبرم، مني هستم كه ميتوانم رهبر را عزل كنم. بنابراين بايد بدانيم فردا سپاه ميگويد، ديگري ميگويد هر كدام ميگويد ... من اصلًا دستاورد انقلاب را حفظ ميكنم اصلًا اساس با من است». (مشروح مذاكرات مجلس شوراي اسلامي، دوره6، ص: 8831)
فارغ از درستي يا نادرستي اين سخن که آيا مجمع تشخيص مصلحت نظام قوه چهارم کشور هست يا نه و اين سخن چه معنايي مي تواند داشته باشد، واکنش متفاوت اصلاحطلبان در مورد يک واقعه مشابه در دو زمان متفاوت است. استقبال برخي اصلاحطلبان از «قوه چهارم» و سکوت برخي ديگر در اين رابطه با توجه به عقبه اين عده جالب توجه ميباشد!
به نظر ميرسد دفاع از قانون و قانونمداري در قاموس اين جماعت نوعي بازي سياسي است که به تناسب ضرر و منفعت جناح آنها معيار و ملاک آن مشخص ميگردد!