* به نظر جنابعالی، حوادث اخیر مصر را چگونه باید ارزیابی کرد؟ آیا اقدام ارتش کودتاست یا به قول آنها تصحیح مسیر انقلاب بود؟
** بسماللهالرحمن الرحیم. تحولات اخیر مصر، نشانهای از توطئهای دامنهدار بر ضد مردم و ارتش مصر است با تصور ایجاد زمینهای برای بروز حوادثی مانند آنچه که در عراق و سوریه رخ میدهد... یعنی «نقشه راه» دشمن آن است که مردم مصر را رودرروی ارتش قرار دهند و به نحوی و بهتدریج ارتش مصر را هم مانند ارتشهای عراق و سوریه، تضعیف و همدلی و احترام مردم را از آن سلب نمایند. بیتردید این اقدام ژنرالها یک کودتای رسمی و تمامعیار بر ضد دولت قانونی کشور و منتخب مردم بود. البته امریکا و اذناب آن میخواهند به دنیا بقبولانند که این یک کودتا و ظاهراً از نظر آنها اصولاً یک «کودتای خوب»! داریم اگر در راستای اهداف آنان باشد و یک «کودتای بد» داریم، اگر در راستای منافع غرب نباشد... در مورد تروریسم هم همین اندیشه در میان آنها هست.
یک تروریست بد داریم. مانند «طالبان»، «القاعده» و... و یک تروریست خوب داریم مانند آنهایی که در عراق و سوریه مردم را به رگبار میبندند، قتل عام میکنند، زیرساختهای کشور را منهدم میسازند و حتی میتوانند مانند «هند جگرخوار» که جگر عموی پیامبر(ص) را به دندان کشید! دل و جگر سرباز سوری را در مقابل دوربین به دندان بکشند! این نوع تروریستها را حتی اگر شاخهای از القاعده باشند، میتوان پشتیبانی کرد و حتی سلاحهای پیشرفته در اختیارشان گذاشت تا هر جنایتی که میخواهند مرتکب شوند، چون اینها «تروریستهای خوب»! هستند... البته شیوخ ارتجاع عرب هم برای بقای خود، هزینه آن را میپردازند و غرب هوادار دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و غیره در کلیت خود برای حفظ منافع نامشروع خود به آتش آن دامن میزنند... در این میان حتی «حزبالله» لبنان هم که برای دفاع از «سرزمینهای شامات» جهاد میکند، میتواند در فهرست «تروریستهای بد»! قرار گیرد، چون در راستای منافع امپریالیسم و شیوخ ارتجاع عرب نمیجنگند!
* از دیگر مصادیق این دوگانه غرب ساخته، به چه مواردی میتوان اشاره کرد؟
** برای دریافت ماهیت دو جریان میتوان اشاره کرد که برای تروریستهای گونهگون جمع شده در بلاد شامات به فتوای! احبار و رهبانی که در لباس علمای دین اسلام جلوه میکنند، میتوان از بلاد مختلف، امکانات «متعه» را هم ـ که اصل آن گویا حرام بود!ـ فراهم نمود و با فتوای شرمآور «جهاد نکاح»! دختران بیگناه بلاد عربی و اسلامی را در اختیار اوباش جنایتکاری قرار داد که گویا «جبهه نصر»! هستند و «کتائب شام» و «الویه التوحید» و...
به هر حال کودتای ژنرالهای مصر در کل نمیتواند به نفع ملت مصر و مردم عرب منطقه باشد، زیرا اقدام رسمی و علنی بر ضد دولتی است که در یک انتخاب دموکراتیک و آزاد، بهطور قانونی روی کار آمده و حتی همین ژنرال عبدالفتاح سیسی، در انظار عمومی با آن «بیعت» کرده و قسم خورده است که به آن حکومت قانونی وفادار بماند که میبینیم نه به بیعت پایبند است و نه به سوگند!
البته مراد ما هم تجلیل! از بازده و عملکرد یک ساله آقای دکتر محمد مرسی نیست که در یک ارزیابی منصفانه باید گفت در همه زمینهها، چه سیاست داخلی و چه سیاست خارجی ناموفق بوده است و همگان شاهد چگونگی آن هستند، اما سخن این است که دولتی را که با اکثریت آرا روی کار آمده است، چند ژنرال حق ندارند با یک اخطاری برکنار سازند... و بلافاصله خود رئیسجمهور تعیین کنند! و این رئیسجمهور خود قانون اساسی بنویسد و نخستوزیر تعیین کند!... در حالی که اصل موضوع مشروعیت ندارد و حتی مجلسی هم وجود ندارد که به دولت رأی اعتماد بدهد، چون مجلس را هم ژنرالها «منحل» کردهاند و قانون اساسی قبلی مصوبه هیئت مؤسسان را هم باطل اعلام نمودهاند....
* به نظر شما چه دلایلی جز عدم رضایت مردم میتواند انگیزه کودتا باشد؟ آیا امریکا و سلاطین غرب در این امر نقشی داشتهاند؟
** عدم رضایت مردم و تظاهرات خیابانی یا گردهمایی آنها در میدان التحریر با تظاهرات میلیونی متقابل و اجتماع پرشکوه در میدان مسجد رابعهالعدویه نمیتواند دلیل و انگیزه اصلی کودتای ژنرالها باشد. اعلام موضع امریکا دایر بر اینکه کمک نظامی خود را به ارتش مصر ادامه خواهد داد یا بلافاصله سرازیری کمکهای میلیاردی آلسعود، آل امارات! آل کویت و... همان طور که در جنگ خائنانه در سوریه خرج میشود که به جیب یا خزانه ژنرالها واریز میشود، نشان میدهد که برنامه توطئه از پیش طراحی شده و هدف حذف اسلامگرایان از صحنه است و اینکه بتوانند بگویند: اسلامگرایان صلاحیت اداره کشور را ندارند! یا دیگران به فکر تجدید تجربه نیفتند.
متأسفانه آقای بشار اسد هم که در جنگ با شاخهای از اخوانالمسلمین در سوریه درگیر است، ناگهان «افاضه» میفرماید! که «اسلام سیاسی نشان میدهد صلاحیت اداره امور را ندارد»، ولی توضیح نمیدهد چرا حزب سیاسی «بعث عربی اشتراکی عفلقی!» میتواند این صلاحیت را داشته باشد، ولی حزب سیاسی نه؟... درحالی که تجربه بخشی از این حزب در کشور عراق کاملاً ثابت کرد که این حزب بهطور کامل فاقد هر گونه صلاحیت برای اداره امور است... و البته آقای بشار اسد باید بهتر از دیگران بداند که اگر «اسلام سیاسی» قدرت اجرایی سالم و توان اداره امور را نداشت، حکومت وی نیازی به کمک ایران اسلامی و حزبالله لبنان پیدا نمیکرد... .
* عامل اصلی شکست اخوان چه بود؟ دوری از هدف، ترک آموزههای قرآنی، توطئه دشمن، عدم مدیریت و یا... ؟
** ببینید در این قبیل امور عوامل گوناگونی دست به دست هم میدهند تا گروهی به ظاهر موفق شود... و البته نخست باید اشاره کنم در این جریان، اخوانالمسلمین شکست نخورده است. حکومت آقای مرسی و حزب آزادی و عدالت به علل گوناگون و فراوانی به ظاهر شکست خورده است و این را شکست اخوان نمیتوان نامید. حضور میلیونی مردم مسلمان مصر در قاهره، اسکندریه، سوئز و دیگر شهرهای بزرگ مصر در دفاع از «مشروعیت» دولت منتخب، نشان میدهد اخوان همچنان قدرتمند است و در صحنه حضور دارد و اگر به ظاهر در مسند قدرت حکومتی نیست، در مسند قدرت مردمی هست. برادر محترمی که ظاهراً کار او «فرهنگی» است و به نظر من آشنایی لازم با مسائل سیاسی را ندارد، در مصاحبهای گفته بود «دوری اخوان از آموزههای قرآنی باعث شکست آن شد»، ولی توضیح نداده بود دقیقاً این کدام آموزههای قرآنی است؟ یک تحلیل آبکی شعاری در یک تحلیل سیاسی انسان را به مقصد و مقصود نمیرساند... .
در یک تحلیل سیاسی، درباره یک حادثه یا تحول اجتماعی بررسی همه اطراف و جوانب امر ضروری است... با کلیگویی، اتهامزنی و به اصطلاح سیاهنمایی یا به قول دوستان ایرانی، بداخلاقی! نمیتوان چیزی را ثابت کرد. توصیه بنده به این قبیل دوستان آن است که وارد معقولات نشوند و فقط به نقل اخبار سایتها و مطالب اینترنتی! نپردازند و با مطالعه جامعهشناسانه آسیبهای مسئله را ارزیابی کنند و بعد به داوری بنشینند یا به همان کار فرهنگی خود مشغول شوند.
* به نظر جنابعالی آیا این حوادث به آنجا ختم خواهد شد که اخوان به فعالیت زیرزمینی و اقدامات تروریستی دست بزند؟
** نه! هرگز اخوانالمسلمین حتی در دوران سرکوب وحشیانه سرهنگ عبدالناصر و سپس سرهنگ سادات و آخر سر ژنرال حسنی مبارک، به فعالیت زیرزمینی و خشونتآمیز دست نزد و هیچ نوع اقدام تروریستی در طول این 85 سال که از تاریخ تأسیس آن میگذرد، انجام نداد و آنهایی که به عنوان سازمانهای جهادی دست به ترور، آدمربایی و تخریب زدند، جوانانی بودند که اصولاً با اخوان هماهنگ نبودند و روش فعالیت سیاسی را کارساز نمیدانستند و خود به تشکیل سازمانهای تکفیری و تخریبی به اصطلاح جهادی، روی آوردند. البته ممکن است بعضی از آنها مانند «ایمن الظواهری» سابقه عضویت در سازمان جوانان اخوان را داشته باشند، اما هیچکدام هنگام عملیات یا تشکیل گروه جدید عضو اخوان نبودهاند. حتی بعضی از آنها مانند آقای ایمن الظواهری کتابی در رد اندیشه اخوان نوشتهاند که تحت عنوان «الحصاد المرّ» ـمحصول تلخـ در قاهره و خارج مصر چاپ و منتشر شده است.
* یعنی شما معتقدید اخوان به تروریسم متوسل نخواهد شد؟
** بهطور یقین چنین اقدامی صورت نخواهد گرفت، چون اصولاً برنامه اخوان از آغاز مسالمتآمیز بوده و اکنون نیز همان را ادامه خواهند داد، چون در یک پروسه عقلانی همه میدانند با چند یا چندین ترور نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید. موجب تعجب گردید که برادر دیگری در روزنامه شما، جوان – سه شنبه 18 تیرماه 92 ـ با تیتر درشتی اعلام کرده بود: «اخوان بهزودی تروریست ملت مصر میشود» که واقعاً جمله عجیبی بود و مقدمه و مؤخره مقاله ایشان که بهحق نقد روش حکومتی آقای محمد مرسی بود، این نتیجه را به دست نمیدهد... . اگر دولتی با کودتا ساقط شده است، میتوان با کودتای متضاد آن، او را برگرداند، اما با «تروریست ملت مصر» شدن! نمیتوان به جایی رسید. عجیبتر آن که این برادر ارجمند در تیتر دوم مصاحبه خود اعلام کرده است: «اخوان با امریکا برای انزوای ایران و مقاومت به توافق رسیده بودند» و این فراز را آن چنان بیان میکنند که گویی خود در جلسه لابد مخفی و سری مذاکرات امریکا و اخوان و امضای قرارداد فیمابین! حضور داشته است!
روش آقای مرسی در قبال ایران و حزبالله و حضور و سکوت او در مؤتمر سلفیها که شیعه را کافر نامیدند به اضافه اشاره به «النظام الرافضی» در سخنرانی خود و مطالبه آمرانه! بر ضرورت خروج نیروهای حزبالله از سوریه و اقدامات ناپسند دیگر، هرگز قابل توجیه و پذیرش نیست، ولی به نظر میرسد که اگر امریکا و اخوان به توافق رسیده بودند، دیگر به دستور امریکا بر ضد حکومت او ژنرالهای منتسب به امریکا کودتا نمیکردند؟ برخورد آقای مرسی در این زمینهها محکوم و قابل تقبیح است، اما متهم ساختن اخوان به توافق با امریکا نه دلیل و مدرکی دارد و نه با عقیده و ایمانی که آقای مرسی و اخوان مدعی پرچمداری آن هستند، سازگار است. به یاد داریم که مرشد قبلی اخوان، برادر عزیز ما محمدمهدی عاکف در جریان چند سال قبل جهاد حزبالله بر ضد صهیونیستها رسماً اعلام کرد که اخوان مصر حاضرند ده هزار میلیشیای رزمنده به کمک حزبالله بفرستند و ظاهراً هماکنون کفاره! این ذنب لا یغفر را دارند میپردازند.
* یعنی در سابقه تاریخ اخوان هیچ نوع تروری از سوی آنها رخ نداده است؟
** قاضی خازندار و نقراشی پاشا در دوران نخستین تاریخ اخوان ترور شدند که گفته شد عاملان ترور عضو «سازمان سری» اخوان بودهاند... درحالی که «سازمان سری» یک تشکیلات جهادی واقعی بود که برای نبرد با صهیونیسم به وجود آمده بود و طرح ترور داخلی مطلقاً در برنامه آن نبود و به همین دلیل پس از ترور آن دو نفر، شهید حسن البنا طی یک بیانیه رسمی، تحت عنوان «لا اخوان و لا مسلمون» ـ نه اخوان هستند و نه مسلمان ـ بهشدت آن اقدام را محکوم و تقبیح کرد و در واقع این دو اقدام در 70 سال قبل از سوی عناصر به اصطلاح ما «خودسر»! انجام گرفته بود و ربطی به رهبری و سازمان اصلی اخوان نداشت... و متأسفانه همین امر باعث توجیه ترور شهید حسن البنا توسط عوامل و پلیس امنیت شاه فاروق شد و روزنامههای رژیم فاروق در این باره نوشتند: جواب ترور، تروریست!... و در واقع معلوم شد که ترور «نقراشی پاشا» نخستوزیر وقت مقدمهای از سوی رژیم برای توجیه ترور شهید حسن البنا بوده است.
* در دوران اخیرهم چنین روشی از سوی اخوان مورد استفاده قرار نگرفته؟
** اما در عصر نزدیک به ما، یعنی در دوران دیکتاتوری سرهنگ عبدالناصر هم در میدان «المنشیه» اسکندریه، جوانی به نام عبداللطیف از 500 متری محل سخنرانی عبدالناصر، دو تیر به سوی او یا در واقع به هوا شلیک کرد که بهطور طبیعی نمیتوانست به هدف بخورد. عبداللطیف دستگیر شد و در جیب او عکس ژنرال محمد نجیب رئیسجمهوری وقت و شیخ حسن الهضیبی (دومین مرشد اخوان) به دست آمد! و بدین بهانه نخست ژنرال نجیب بازداشت شد و به زندان رفت و سپس رهبری اخوان دستگیر شده و به دادگاه نظامی تسلیم و چند نفر از آنها هم اعدام شدند. من بهطور خاص و به عنوان یک پژوهشگر تاریخ معاصر، در مدت اقامت در مصر، این موضوع را پیگیری کردم...
ناصریها میگفتند که برنامه ترور ناصر صحت داشت و اخوانیها بهشدت رد کرده و آن را یک توطئه طراحی شده از سوی خود رژیم دیکتاتوری ناصر نامیدند... و دلیل آنها این بود که عبدالناصر در این سفر از قاهره تا اسکندریه با قطار سفر کرده و در دو ایستگاه هم پیاده شده و به میان مردم رفته بود و اگر اخوان طرح ترور داشت بهراحتی میتوانست در مسیر این کار را انجام دهد، اما اینکه یک جوان کارگر در میدان المنشیه آن هم از 500 متری به سوی هدف! تیراندازی کند ـ درحالی که میتوانست جلوتر بیاید و از 10، 20 متری شلیک کندـ معلوم است که یک توطئه مسخره است و لذا آن حادثه را «اکذوبه المنشیه» مینامند... و پیدا شدن عکس نجیب و مرشد اخوان را هم دلیل دیگری بر توطئه بودن این نمایشنامه میدانند... . به هر حال اخوانالمسلمین هرگز برنامه ترور نداشتند و ندارند و متهم ساختن آنان به اینکه قصد دارند به زیرزمین! بروند و «تروریست» بشوند، بیشک افسانهای از همان اکذوبه المنشیه است.
* آینده مصر و رهبری اخوان را چگونه میبینید؟
** پیشبینی چگونگی آینده مصر و آقای مرسی و رهبری اخوان که بازداشت شدهاند، آسان نیست، چون مصر در کل وارد مرحله بسیار پیچیده و استثنایی شده است و اگر شخصیتهای برجسته و فهمیده با عقلانیت مشکل را حل نکنند، نمیتوان به آینده نیک و پرباری که توسط آقای البرادعی و دوست بنده جناب عمرو موسی شکل بگیرد، امیدوار بود.
* همکاری حزب سلفی النور با کودتاچیان را چگونه توجیه میکنید؟ همکاری اخوان با آن چه مجوزی داشت؟
** یکی از اشتباهات آقای مرسی و در واقع حزب الحریه و العدویه، میدان دادن به سلفیهای تکفیری سازمانیافته در حزب النور بود. رهبری حزب النور همان سلفیهای «انصار السنه المحمدیه» هستند که اصولاً با پول آلسعود برای تبلیغ وهابیگری در مصر به وجود آمدهاند و پیش از قیام اخیر فقط به کار تبلیغی و امور خیریه میپرداختند و حتی هر نوع اقدام مشابه اقدام غربیها مانند تحزب، تشکیل پارلمان، تظاهرات سیاسی و... را «حرام» میدانستند که روزگاری در کشور ما هم برخی از متحجران هر نوع اقدام مشابهی را به عنوان «تشبّه به کفار» حرام میدانستند، حتی نشستن روی مبل و صندلی، رفتن کودکان به مدارس! و اموری از این قبیل تا چه رسد به شرکت در انتخابات، حکومت، حزب و... . سلفیها پس از نزدیکی پیروزی قیام مردم که به نظر بنده هم بیداری اسلامی بود، هم بهار عربی و هم فریاد گرسنگان و مستضعفان و... ناگهان هم حزب تشکیل دادند ـ که بعد به دو سه، شاخه تقسیم شد ـ و هم انتخابات حلال شد و هم با حزب اخوان در مسئله انتخابات مجلس و ریاست جمهوری ائتلاف کرد.
* از دیدگاه جنابعالی محرکین پشت پرده این اقدامات چه عناصر و جریاناتی هستند؟
** محرک پشت پرده سلفیها وهابیهای سعودی هستند و شاید سالانه میلیاردها دلار برای تقویت برنامه آنها خرج میکنند و مردم محروم و گرسنه مصر را به سوی خود جذب میکنند و در همین راستاست که میبینیم برادر عزیز ما شیخ حسن شحاته رهبر شیعیان و عالم معروف الازهری را همراه چند مسلمان شیعه دیگر بهطور وحشیانهای به شهادت میرسانند و مانند اعراب جاهلی جنازه آنها را در کوچه و بازار میگردانند تا عبرت! دیگران شود... و البته نیروهای پلیس و امنیت مصر هم در منطقه گویا به علت محدود بودن افراد! اقدامی برای جلوگیری از این جنایت نمیکند در صورتی که این فاجعه در مدت زمان طولانی بالغ بر سه ساعت رخ داده است و آقایان امنیتیها میتوانستند بهسرعت نیروی کمکی بخواهند و از وقوع حادثه جلوگیری کنند، ولی ظاهراً این امر هم روی طرح، برنامه و نقشه از پیش آماده شده بوده است.
* از دیدگاه جنابعالی مهمترین اشتباه دولت اخوان چه بود؟
** مهمترین خطای اخوان و دولت آقای مرسی پس از پیروزی، دوری آن از ایران اسلامی و نیروهای مقاومت در بلاد عربی و توسل به دامن آلوده شاهان مرتجع عرب و رؤسای غرب حیلهگر بود. آقای مرسی اگر به نیروهای مردمی خود در داخل و نیروهای اسلامگرای واقعی در خارج ـ نه آقای رجب طیب اردوغان نسخه بدل اخوان در ترکیه!ـ متکی میشد، هرگز سقوط نمیکرد و اصولاً وابستگی یا اعتماد به غرب یا شرق هرگز نمیتواند موجب دوام و بقای یک نظام مردمی باشد... . آنها نشان دادهاند در هر موردی که تاریخ مصرف یک رجل به اصطلاح سیاسی حاکم مانند شاه ایران، مبارک، بنعلی، قذافی، صدام، عبدالله صالح و امثال آنها به پایان برسد و دیگر بقای آن سودی برای اربابان خارجی نداشته باشد، بهکلی پشت سر آنها را خالی میکنند و حتی برای کمکهای انسانی به آنها هم اعلام آمادگی نمیکنند و مثلاً اجازه ورود به کشور خود یا معالجه در آن را نمیدهند...
امریکا اگر قول همکاری به آقای مرسی و اخوان داده باشد. در واقع برای این بوده که نظام اسلامی مورد ادعای اخوان، روابط صمیمانهای با رژیم صهیونیستی داشته باشد. موافقتنامه کمپدیوید را همچنان معتبر بداند، به آن سرزمین اشغالی سفیر بفرستد و با «مقاومت اسلامی» رابطه حسنهای نداشته باشد و در صورت امکان «هلال سنی» با شرکت ترکیه و یکی دو کشور کوچک عربی دیگر در مقابل «هلال شیعی» موهوم تشکیل دهد و طبق دستور امپریالیسم سقوط حکومت سوریه و دوری نیروهای مقاومت لبنان را خواستار شود و بهجای اجرای صحیح و کامل شریعت اسلامی به ظواهری چند بسنده کند. متأسفانه در آسیبشناسی جامعه اخوانی مصر پس از حاکمیت به کمبودها و نقصانهای بسیاری برمیخوریم که در این گفتگو مجالی برای بیان آنها ولو فهرستوار نیست و باید در این زمینه تحلیل مستند و مبسوطی صورت گیرد.
* مسئله اختلاف شیعه و سنی که به ظاهر مصر پس از سعودی پرچمدار آن شد، چگونه حل میشود؟
** خوشبختانه بین شیعه و سنی اختلافی در اصول اساسی دینی و مبانی عقیدتی وجود ندارد. مصر پرچمدار تقریب بین مذاهب اسلامی است. شهید شیخ حسن البنا مؤسس و مرشد نخستین اخوانالمسلمین، از بنیانگذاران اصلی «دارالتقریب» در قاهره بود و علامه شیخ محمدتقی قمی، عالم شیعی ایرانی در مصر مدتها در اتاقی در «دفتر مرکزی اخوانالمسلمین» در قاهره اقامت داشت و سپس با کمک اخوان و علمای الازهر به سازماندهی این جمعیت پرداخت. محبتی که مردم مصر به اهل بیت(ع) دارند اگر بیشتر از مردم شیعه نباشد، کمتر از ولا و محبت شیعیان در لبنان، عراق و ایران نیست و دشمنان برای حذف این علائق با افکار وهابی و تبشیر سلفیگری تکفیری تلاش میکنند مردم مصر را به سوی افراطیگری سوق بدهند...
فاجعه به شهادت رساندن چند نفر از شیعیان مصری در این اواخر از همین توطئه سرچشمه میگیرد و متأسفانه بعضی از علمای الازهر در این دام افتاده و از تبشیر شیعی! در بلاد سنی! ابراز نگرانی کرده و سپس به مقابله پرداخته و اوهام و اکاذیب قرون ماضیه را درباره شیعه رافضی! با شرح و بسط دیگر نشر دادهاند که متأسفانه در رأس آنها دوست سابق ما، جناب شیخ یوسف عبدالله القرضاوی عالم مصریـ قطری قرار گرفته است و حتی در این اواخر در کنفرانس دفاع از مردم سوریه! در مؤتمری از «علمای امت» در قاهره شیعیان ایران را «خارج از اسلام» ـ لیسوا من الاسلام ـ معرفی نمود! و این بیتقوایی از یک شیخ پرسابقه و عالم و فقیه که خود حتی کتابی در ضرورت تقریب و دفاع از شیعه نوشته و در قاهره از سوی اخوانالمسلمین ـ مکتبة وهبه ـ چاپ و منتشر شده است، نشاندهنده عمق فاجعه و چگونگی ریشههای طرح توطئه است.
البته امیدواریم با روش «جدال به احسن» نه مقابله به مثل تند و افراطی، حقایق را به گوش برادران اهل سنت برسانیم و بهجای تبلیغ مستقیم تشیع در بلادی که اکثریت سنی دارند، به نشر معارف اهل بیت(ع) در سطح جهانی بپردازیم، خواه کسی شیعه بشود یا نشود... و این خویشتنداری و عدم قیام به نشر اباطیل، خرافات و افسانههای موجود در بین عوامالناس مذاهب دیگر، بیتردید در درازمدت آثار مثبت بسیاری خواهد داشت.
* جنابعالی با آقای شیخ یوسف القرضاوی که خود مصری و از رهبران فکری اخوان بهشمار میرود، در این زمینهها تماس نداشتهاید؟
** البته بنده از نیم قرن پیش با نامبرده مانند دیگر رهبران اخوان در تماس و ارتباط بودهام، ولی در این اواخر به علت موضعگیریهای غیرشرعی و غیرمنطقی وی در قبال شیعه و ایران اسلامی و حزبالله که آن را حزبالشیطان! نامید، روابط خود را با ایشان قطع کردهام، اما رسالهای که در دفاع از تقریب و روش دهگانه عملیسازی عام و شامل آن تألیف کرده و در قاهره چاپ شده است و هنگام اقامت بنده در قاهره یکی از اخوانیها نسخهای از آن را به من هدیه داد، ترجمه کردهام که با چاپ و نشر آن حقایق بسیاری از زبان خود شیخ منتشر خواهد شد... . به امید آن که خود شیخ نیز از کجروی کنونی و راه اشتباهی که در پیش گرفته است باز گردد. و ما ذلک علی الله العزیز. صدق الله العلی العظیم.