تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۴  ، 
کد خبر : ۲۶۲۰۹۷

دکتر محمدصادق کوشکی: آمريکا در تقابل بنيادين با انقلاب اسلامي قرار دارد

در طول نهضت اسلامی مردم خود را در مواجهه با حکومت پهلوي مي‌ديدند، اما در 13 آبان 58 اين مواجهه، به مواجهه‌ي بين انقلاب اسلامي و استکبارجهاني تغییر یافت

پايگاه بصيرت: گروه سياسي / با فرا رسیدن روز سيزده آبان، فرصتی فراهم می‌آید که بار دیگر موضوع استکبارستیزی و مواجهه انقلاب اسلامی و غرب و آمریکا مورد بازخوانی قرار گیرد. در این راستا خبرنگار پايگاه بصيرت گفتگويي را با آقاي دکتر محمد صادق کوشکي استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران و محقق و پژوهشگر مسائل سياسي ترتيب داده که شما را به خواندن آن دعوت مي کنيم.

 

* نگاه حضرت امام (ره) به غرب و آمريکا چگونه نگاهی بود؟

از زاويه ديد حضرت امام(ره)، تمدن غرب به عنوان تمدني استکباري مطرح شده که ممکن است مصاديق مختلفي داشته باشد. در يک روز ممکن است مصداق اين تمدن استکباري اسپانيا، پرتقال، انگلستان، فرانسه باشد و در زمان فعلي ما نيز آمريکا است. به همين خاطر ذات تمدن غرب و بنيادهاي تمدني آن از نظر حضرت امام(ره) بنيادهاي استکباري است، تفاوتي نمي‌کند که کدام کشور نمايندگي اين تمدن از بنيان استکباري را بر عهده بگيرد حال يک روز آمريکا، يک روز انگلستان و شايد يک روز هم کشورهاي ديگر.

به همين خاطر حضرت امام(ره) با بنيان‌هاي تمدن غرب مشکل دارند و آن را در نقطه‌ي مقابل ارزش‌ها و هنجارهاي ديني مي‌دانند. اين بنيادها، بنيادهاي دين‌گريزانه، دنياطلبانه و ظالمانه‌اي هستند که با ديانت به تعبير اسلامي و شيعي سازگاري ندارد به همين خاطر حضرت امام(ره) به عنوان يک عالم و مروج ديني وظيفه دارد تا اين مغايرت را به اطلاع جامعه و جهان برساند.

انقلاب اسلامي نيز حرکتي در مسير اين ابلاغ بود و اِلّا هيچ يک از هم فکران انديشه‌ي امام(ره) دشمني خاصي با مردم و کشور خاصي ندارند. بسياري از مردمي که در تمدن غرب زندگي مي‌کنند نيز قرباني خوي استکباري تمدن غرب که در روزگار ما نماينده ي و شاخص اين تمدن غرب يعن�� ايالات متحده آمريکا هستند.

 

* حضرت امام(ره) مبتني بر کدام مباني از ضديت با آمريکا سخن گفتند؟

همانطور که اشاره کردم اسلام آمده تا خوي استکباري و حکومت انسان بر انسان را حذف کند و انسان را به عنوان جانشين خداوند در زمين مستعد تکامل و بندگي خداوند قرار دهد. مسيري که دين براي انسان طراحي مي‌کند دقيقاً در نقطه مقابل تمدن غرب که براي خوشبختي دنيايي انسان طراحي شده است قرار دارد، يعني اين دو مسير ذاتاً با هم تنافر دارند. در اين مسير و جهت است که حضرت امام(ره) هرگونه ارتباط و تعامل با اين ذات استکباري و اين تمدن از درون فاسد را ممنوع، غيرمفيد و حتي مضر مي‌دانستند.

 

* در چه شرايطي اين ضديت قابل تغيير است؟

در صورتي که ماهيت تمدن غرب عوض شود و خوي استکباري خود را از دست بدهد که در آن صورت ديگر تمدن سکولار سرمايه‌دار نخواهد بود. اگر روزي آمريکا بر سرمايه‌داري و سکولاريسم مبتني نباشد، آن زمان تغيير پيدا مي‌کند.

 

* حضرت امام(ره) در قبال هرگونه مذاکره و تلاش براي برقرار رابطه با آمريکا چگونه موضع‌گيري کرده اند؟

حضرت امام(ره) از آنجا که مذاکره يا تعامل با آمريکا را بدون تغيير بنيادهاي استکباري آن کار عبثي مي‌دانستند، بلکه کاري که به ضرر نظام انقلاب خواهد بود، به همين خاطر به طور جدي با هرگونه مذاکره‌اي مقابله مي‌کردند. بارزترين جلوه‌ي آن در خصوص ورود مک فارلين به ايران در سال 65 است که حضرت امام(ره) به محض اطلاع از حضور مک فارلين مسئولين نظام را در هر رده اي از هرگونه مذاکره با مک‌فارلين و هيئت همراه او منع کردند و دستور دادند که بايد به سرعت مک فارلين و هيئت همراه او از کشور اخراج شوند. برخي از مقامات آن روز سعي داشتند فضاسازي کنند و به صورت مخفي با امريکايي‌ها گفتگوهايي را ايجاد و مشکلات في مابين ايران و آمريکا را حل و فصل کنند که سفر مک فارلين در همين راستا اتفاق افتاد. اما همين که حضرت امام (ره) مطلع شدند که چنين سفري صورت گرفته با جديت هرچه تمام تر خواستند که هرگونه گفتگويي قطع شود و هيچ يک از مقامات ايران با اين تعبير امام(ره) بيان کردند: "هيچ کس حق ندارد با اين هيئت گفتگويي داشته باشد" مدل رفتاري امام (ره) در بحث مذاکره با آمريکا به اين شکل بود.

 

* از عدم ارتباط ايران و آمريکا چه کساني سود مي برند؟

از عدم تداوم رابطه ايران و آمريکا شايد بيشتر از همه ملت ايران سود ببرد. چون ما در اين ارتباط هيچ گاه خيري نديديم و از اين ارتباط نفعي براي ملت ما حاصل نشده و هميشه ما متضرر بوديم چون ارتباطي يک سويه و يک جانبه بوده است.

 

* آيا جمهوري اسلامي ايران در دوران عدم ارتباط با آمريکا متضرر شده يا سود برده است؟

ما يقيناً در قطع ارتباط با آمريکا در سي و چند سال گذشته رشد کرده ايم. از يک کشور وابسته به يک قدرت منطقه اي تبديل شده‌ايم. انقلاب اسلامي الگويي را ارائه کرده که اگر ما آن الگو را جدي مي گرفتيم شايد در حال حاضر هيچ مشکل اقتصادي نداشتيم. متاسفانه دولت‌هاي گذشته از دولت سازندگي تا  دولت آقاي احمدي نژاد وضعيت ايران را در جهان جدي نگرفتند و اقتصاد را بر پايه اقتصاد مورد نظر انقلاب اسلامي سامان ندادند، در نتيجه در حال حاضر ما مشکلات اقتصادي را در جامعه و کشور مي‌بينيم.

بنيه و توانايي‌هاي اقتصادي ايران به صورتي است که اگر الگوي اقتصادي مد نظر حضرت  امام(ره) پياده مي‌شد اتفاقاً تحريم‌ها در رشد ما بسيار موثر بود. حضرت امام(ره) در وصيت نامه‌ي خود اشاره مي‌کنند که رشد روز افزون و شگفت‌انگيز صنايع دفاعي ما درسايه ي تحريم ها و  جنگ ايجاد شد، يعني اگر تحريم ها نبود شايد ما به هيچ عنوان به اين توانمندي‌هاي نظامي دست پيدا نمي‌کرديم. در ابتداي سالهاي پس از پيروزي انقلاب، نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي حتي توان تعمير يک ادوات ساده نظامي را نداشتند اما امروز در سايه‌ي تحريم‌ها با توکل برخدا و اعتماد به توانايي‌هاي نيروهاي متخصص داخلي به جايي رسيده‌اند که پيچيده‌ترين ابزارها را طراحي کرده، ساخته و آزمايش مي‌کنند حتي به جهان عرضه مي‌کنند. اين بهره ي تحريم بوده است. حال اگر در اقتصاد مشکل داريم به اين خاطر است که برخلاف نيروهاي مسلح دولت‌هاي ما انقلابي عمل نکردند.

 

* چگونه شد که سيزدهم آبان در تاريخ انقلاب جاودانه شد و حضرت امام (ره) آن را انقلاب دوم (انقلاب بزرگتر از انقلاب اول) ناميدند؟

در ماجراي 13 آبانماه انگشت اشاره‌ي  ملت ايران به سوي متهم اصلي هدف گرفته شد. در 15 سال نهضت حضرت امام(ره) مردم مسلمان خود را در مواجهه با حکومت پهلوي مي‌ديدند، اما در 13 آبان 58 اين مواجهه، مواجهه‌ي بين انقلاب اسلامي و استکبار جهاني شد، يعني عملاً آن صف‌آرايي و رودر رويي واقعي شکل گرفت و به همين خاطر حضرت امام (ره) 13آبان 58 را سرآغاز صف‌آرايي مستقيم انقلاب اسلامي و استکبار جهاني بود به عنوان انقلابي برتر از انقلاب اول نام نهادند.

 

* آيا اگر لانه جاسوسي تسخير نمي‌شد، امکان تداوم رابطه ايران و آمريکا وجود داشت؟

خير، چون اگر ما مي‌خواستيم انقلابي باشيم آمريکايي ها به اشکال مختلف سعي مي‌کردند که رابطه را برهم بزنند،کما اينکه قطع  کننده رابطه آمريکا بود که حاضر نشد رابطه ي يکسان همراه با احترام دوجانبه را بپذيرد، خوي استکباري آمريکا اجازه نمي‌داد.

 

* آمريکايي ها مبتني برکدام مصلحت سنجي حاضر به قطع رابطه با ايران شدند؟

منطق آمريکايي ها، منطقي استکباري است. آنها نمي‌توانستند رابطه با احترام دو جانبه با يک ملت مثل ايران را بپذيرند. به همين خاطر خوي و غرور استکباري آنها باعث شد که رابطه خود را با جمهوري اسلامي ايران قطع کنند.

 

* آيا مذاکرات موجب حل مشکلات خواهد شد؟

در اين فضا آمريکا مايل به مذاکره و امتياز دادن نيست و ما آنچه را که به دست آورده‌ايم از طريق مذاکره بدست نياورديم. بلکه در طول اين سي و چند سال گذشته با تلاش، مجاهدت و بر اساس توانمندي هاي خودمان به دست آورديم.  قاعدتاً در آينده نيز اگر قرار است دستاوردي داشته باشيم با مذاکره به دست نمي‌آيد. اين دستاوردها با تلاش، همت، کوشش و مجاهدت مردم مسلمان جمهوري اسلامي ايران به دست خواهد آمد.

تهيه و تنظيم: سيد محمد مشکوة الممالک

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات