محمد زمانی
سپر موشکی اروپا مبتنی بر دروغ بزرگی است. دولت سابق آمریکا به رهبری جرج دبلیو بوش وقتی برای اولین بار در سال 2007 از این طرح سخن گفت سامانه دفاع موشکی آمریکا را سپری در برابر موشکهای دوربرد ایران و کره شمالی خواند. مسکو بدون اعتنا به این دروغپردازی آنقدر چنگ و دندان نشان داد تا بالاخره اوباما با تکرار تصحیح شده این دروغ در سپتامبر سال 2009 از لغو طرح قبلی و جایگزینی آن با طرح دیگری سخن بگوید، طرحی که بنا به ادعای وی با تغییر در ارزیابی آمریکا درباره توانایی موشکی ایران فرق کرده است. براساس این ادعا مأموریت سامانه جدید، مبتنی بر مقابله با موشکهای میانبرد طراحی شده است جرا که ایران تمرکز خود را بر توسعه موشکهای میانبرد قرار داده است.
اما این توجیه هم استراتژیستهای روسی را راضی نکرد. کرملین امکان اینکه روزی ایران به شرق اروپا حمله کند را بیاساس و بدون معنا میداند. تحولات متعددی هم وجود دارد که روسها به خود حق بدهند که به درستی میاندیشند.
پس از لغو طرح اولیه سپر موشکی آمریکا، کشورهای اروپای شرقی که طرح مذکور را نوعی فرار از مدار روسیه تلقی میکردند، خواستار اجرای این طرح در قالب پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) شدند.
این کار دوباره خشم روسها را برانگیخت تا سرانجام در نشست مشترک ناتو و روسیه در آذرماه سال گذشته در لیسبون پرتغال توافق اولیهای راجع به ایجاد سپر موشکی مشترک ناتو ـ روسیه صورت گرفت. با این حال این توافق کلی نتوانست چالشهای کهنه و ریشهدار بین دو طرف را برطرف کند و ناتو درگیر بحثهایی جدی درباره امکان انجام این طرح است.
اوایل ماه جاری ترایان بسسکو، رئیسجمهور رومانی در واکنش به سخنان دیمیتری مدودف، رئیسجمهور روسیه که خواستار ارائه تضمینی برای ضد روسی نبودن سپر موشکی شده بود و تهدید کرده بود که ایجاد سپر موشکی بدون جلب رضایت روسیه میتواند به جنگ سرد جدیدی منتهی شود، گفت: «من نمیخواهم اظهارات رئیسجمهور روسیه را موجب نگرانی بدانم. ایشان خواستار تضمینی حقوقی هستند که سامانههای دفاع ضد موشکی آمریکایی در خاک اروپا جهتگیری ضد روسی نداشته باشد، ولی این سؤال برای ما به وجود میآید که آیا چنین تضمین حقوقی برای رومانی هم وجود دارد که هیچ موشک روسی به خاک ما شلیک نشود؟ خیر!»
این اظهارات که به وضوح از ذات ضد روس سپر موشکی حکایت میکند با گزارش چند روز بعد ناتو درباره چشمانداز تأسیس سامانه دفاع موشکی مشترک با روسیه تکمیل شد.
ریموند ناپس، تحلیلگر برجسته سازمان ناتو که مسئول تهیه گزارشی راجع به امکانسنجی سامانه مشترک ضد موشکی روسیه و ناتو است، روز دوشنبه 9 خرداد در پیشنویس گزارشی که قرار است به اجلاس آتی وزرای عضو ناتو در ماه ژوئن ارائه شود، نوشت: «تصور اساسی دو طرف در مورد سامانه تفاوت دارد و به نظر میرسد امید کمی برای این توافق وجود دارد.»
چنین گزارشهایی روح واقعی حاکم بر روابط روسیه و آمریکا و امکان همکاری آنها در طرحهایی مثل سپر موشکی را نشان میدهد. با اینکه اوباما اوایل ماه جاری در حاشیه نشست جی8 با مدودف دیدار داشت و از تداوم مذاکرات در خصوص دفاع ضد موشکی و توافق دو طرف برای پیشبرد این مسئله براساس هماهنگی با منافع طرفین و حفظ توازن قدرت استراتژیک دو طرفه صحبت کرد، اما لحن مدودف نشان میداد که مسکو منتظر رفتاری صادقانه است و نه مغلطه کاریهای فریبنده که اوباما استاد آن است. رئیسجمهور روسیه در این دیدار ضمن آنکه خواستار همکاریهای طرف آمریکایی برای عضویت هر چه سریعتر روسیه در سازمان تجارت جهانی شد، گفت: من به باراک اوباما گفتم که این مسئله در آینده و شاید در سال 2020 حل شود، اما وظیفه ما تا آن زمان این است که اصول درست کاری را برای نسلهای سیاسی آینده فراهم آوریم.
اوباما پس از نشست جی8 و دیدار با مدودف به لهستان رفت با وجود آنکه باز هم از همکاری با روسها در سپر ضد موشکی سخن گفت، در عین حال خاطرنشان کرد که کشورش متعهد است همچنان تنها مسئول امکانات دفاعی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) باشد. سخنانی که احتمالاً اشارهای است به استقرار موشکهای رهگیر اسام3 در لهستان و رومانی در سال 2015 و فروش تجهیزات پیشرفتهای چون هواپیماهای اف16 و هرکولس به لهستان تا 2013.
گذشته از این همچنین اوباما با تأکید بر نقش پیشتاز لهستان در منطقه اروپا شرقی، گفت که کشورهایی مانند اوکراین میتوانند لهستان را سرمشق خود قرار دهند. توجه داشته باشیم که اوکراین در انتخابات سال گذشته میلادی بالاخره پس از حدود شش سال از انقلاب رنگی، دوباره در انتخابات ریاست جمهوری به دست طیف روسگرا افتاد.
جنگ سرد شروع شده است
مجموع این تحولات نشان میدهد که روسها عملاً و ناگزیر از همان 2007 وارد جنگ سرد جدید شدهاند که تنها راه پایان آن کنار آمدن مسکو با گسترش ناتو و اتحادیه اروپا به سوی شرق و موافقت با طرحهایی از قبیل استقرار سپر موشکی است. اگرچه شاید مدودف و طیف غربگرای روسیه امیدی هرچند اندک دارند که مذاکراتی طولانی (تا 2020) مشکلات را حل و تفاهمی اصولی بر مبنای درستکاری را برقرار کند، اما غرب نگاه دیگری به روسیه دارد.
اکنون چالشهای ایدئولوژیک کمونیسم و لیبرالیسم در کار نیست. اما به لحاظ ژئوپلتیک آمریکا تحمل هژمونی تقلیل یافته روسیه را ندارد و همچنان در فکر مهار خرس روسی است. به ویژه آنکه غرب میداند که به زودی انتخابات 2012 روسیه فرا میرسد و دیگر حتی خبری از لبخندهای تاکتیکی مدودف هم نخواهد بود.
بازگشت افسار قدرت روسیه در سال 2012 به دستان ولادیمیر پوتین برای پایتختهای اروپایی و واشنگتن دغدغهای بزرگ به حساب میآید. در طول سه سال گذشته، غرب امیدوار بود که جناح تکنوکرات و غربگرایی که از دوره یلتسین و پس از شوروی در روسیه جان گرفته و در کرملین نفوذ کرده بود، در فضای نوگرایی و جوانی که مدودف به دنبال آن بود، بیشتر پر و بال بگیرند و جا را برای یاران پوتین تنگ و تنگتر کنند. غلط بودن این امید برای اولین بار با حمله روسیه به گرجستان در سال 2008 مشخص شد. پس از آن نیز غرب در طول همین سه سال آنقدر دلیل دارد که متوجه شده باشد مدودف نمیتواند بیش از یک کارگزار پوتین نقش ایفا کند و اگر هم اختلافنظری جدی بین او و پوتین مطرح باشد در حوزه مباحثی تاکتیکی فرار میگیرد و این شکاف تاکتیکی نمیتواند محل مناسبی برای رشد جریان غربگرا نخواهد بود.
از این منظر برداشتن موانع موجود سر راه مسائلی چون سپر موشکی مشترک تا سال 2020 یا عضویت روسیه در سازمان تجارت دور از انتظار است. تا زمانی که پوتینیسم در روسیه در عرصه سیاسی جولان میدهد، غرب حل اختلافات اینچنینی را کش خواهد داد. بدین ترتیب باید گفت احتمالاً قرار است تا ابد این پروندهها حل نشده باقی بمانند تا هر وقت که روسها قواعد بازی مطلوب غرب را رعایت نکردند، جا برای سفت کردن پیچهایی که فشار را بر روسیه میافزایند، وجود داشته باشد. پوتینیسم اگرچه از سویی ریشه در رؤیای قدرتطلبانه تزارگونه روسها دارد، اما حاصل این واقعبینی هم هست که روسیه براساس چالشی ژئوپلتیک با همسایگان غربی شکل گرفته و نزج یافته است و امکان حل آن چالشها در آیندهای قابل پیشبینی متصور نیست.