
حسن فرامرزي
مهندس فرهنگي در جامعه و پيريزي بنايي كه در آن زيرساختها معطوف به نگرشهاي ذهني، جهانبينيها، عادتها و الگوهاي رفتاري است كار بسيار دشواري مينمايد، اما ناممكن نيست.
به خاطر همين است كه دگرگونيها در زيرساختهاي سياسي يك انقلاب بسيار سريعتر از حوزه فرهنگ به نتيجه ميرسد، اما آيا انعطاف كم مؤلفههاي فرهنگي به اين معناست كه بايد اين مؤلفهها را به حال خود رها كرد تا هرگونه كه ميخواهند به رشد خود ادامه دهند؟
فيالمثل آيا يك حكومت مبتني بر آموزههاي اسلام هيچ تعهد و مسئوليتي در برابر فرهنگ عمومي ندارد؟
مثلاً اگر در فرهنگ عمومي توجه بيش از حد به تجملات و مصرفگرايي، پشت كردن به مسئوليتها، قانونگريزي و نظاير آن پررنگ شد، آيا با اين استدلال كه اين مؤلفهها بخشي از حوزه فرهنگ هستند و با فرهنگ هم نميتوان به صورت بخشنامهاي و دستوري برخورد كرد، يك نهاد فرهنگي به ويژه وزارت ارشاد ميتواند از مسئوليتهاي گسترده خود در اينباره شانه خالي كند؟
از نظر رهبر معظم انقلاب دولت و مجموعه حكومت وظيفه نظارت و سياستگذاري در عرصه فرهنگ را بر عهده دارد، از ديدگاه رهبري «دخالت در امور فرهنگي از وظايف دولت است، اما كنترل فرهنگ به صورت كامل نه ممكن است و نه جايز. اصلاً رشد فرهنگي با ابتكار و آزادگي و آزادي و ميدان دادن به ارادههاست. در اين ترديدي نيست، منتها هواي كار را بايد داشت. عدهاي طرفدار رها كردن، بياعتنايي و بينظارتي در امر فرهنگ هستند. اين تفكر، تفكر درستي نيست و تفريطي است. در مقابل تفكر افراطيگري وجود دارد كه آن سختگيري خشن و نظارت كنترلآميز بسيار دقيق است. اين تفكر هم به همان اندازه غلط است، نه ميشود فرهنگ را در جامعه رها كرد كه هر چه پيش آمد پيش بيايد نه ميشود آنطور سختگيريهاي غلطي را كه نه ممكن است و نه مفيد، الگو قرار داد. برنامهريزي فرهنگي حق مردم بر دولت است.»
در واقع اتخاذ راهكارهاي افراطي و تفريطي از ديد رهبر معظم انقلاب همان راهي است كه تجربه تلخ بشري پيشتر در اينباره پيموده است. آنجا كه سختگيريهاي بيش از حد در كنترل رفتار و عادتها و انديشه مردم به فاشيسم منجر شده و نقطه مقابل سر از ليبراليسم درآورده است.
اما در اين ميان نقش آن دسته از نهادهاي فرهنگي كه مأموريتهاي آنها با سياستگذاري و جهتبخشي و نظارت بر توليدات و ارائه مجوز به محصولات فرهنگي گره خورده است در شكل دادن به فرهنگ عمومي بسيار مؤثر است. از اين زاويه مسلماً وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي از جمله دستگاههايي است كه بيشترين مسئوليت را در اينباره دارد.
آيا وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي توانسته است تاكنون به توقعات و انتظارات لازم در اينباره پاسخ دهد؟ طرح اين سؤال به هيچ عنوان كوچكترين نسبتي با تخطئه يك شخص خاص يا فراهم آوردن پاسخي سياسي براي آن برقرار نميكند، اما با اين همه بايد پرسيد ريشه تعللها در حوزه وزارت ارشاد كجاست؟
ريشه اين سرگشتگي در نبود استراتژي است
دكتر محمدصادق كوشكي، عضو هيئت علمي دانشگاه تهران مهمترين و جديترين ريشه ضعف مشهود در عملكرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را در نبود يك استراتژي و راهبرد مشخص فرهنگي منطبق با ارزشها و آرمانهاي انقلاب اسلامي ميداند و معتقد است: وقتي وزارت ارشاد در همه دورههاي پس از انقلاب نشان داده كه عملاً استراتژي مشخصي را دنبال نميكند، معلوم است كه دچار سرگشتگي ميشود، به خاطر همين است كه اين وزارتخانه با وجود امكانات سختافزاري و نرمافزاري و توانمندي نيروي انساني در دورههاي مختلف بر محور ذائقه و سليقه شخصي مديران و فهم محدود آنها از فرهنگ چرخيده است.
ما چه در زمان مهاجراني، چه در دوره مسجدجامعي و چه امروز و در اين دولت هيچ وقت نديديم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به سمت طراحي استراتژياي گام بردارد كه اين راهبرد برگرفته از انديشههاي امام(ره) و رهبري باشد. ما متأسفانه هيچ وقت نديديم اين وزارتخانه عميقاً به دنبال بهرهمندي از نظرات و ديدگاههاي انديشمندان دلسوز براي تعيين چارچوبها و محورهاي اين راهبرد باشد.
به اعتقاد من آنچه تا به امروز در وزارت ارشاد رخ داده سطح اين وزارتخانه را عملاً در حد مجري برنامههاي دولت ـ آن هم در چارچوب سليقه وزرا ـ تقليل داده است، كما اينكه ما امروز ميبينيم سليقه فرد خاصي از دفتر رياست جمهوري عملاً تعيينكننده جهتگيري برنامههاي وزارت ارشاد است.
وزارت ارشاد در روزمرگي دست و پا ميزند
اين كارشناس مسائل فرهنگي در ادامه ثمره منفي فقدان راهبرد مشخص در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را ابتلا به روزمرگي اعلام ميكند و ميافزايد: متأسفانه امروز وزارت ارشاد مثل ساير دستگاههاي دولتي به نهادي تبديل شده كه بودجه و اعتبار را از خزانه دولت دريافت ميكند و اين اعتبار را در قالب مديريت سنتي و تعريفهاي منسوخ شده بين بخشهاي زيرمجموعههايش تقسيم ميكند.
اما از آثار غلبه روزمرگي در دستگاههاي فرهنگي از جمله وزارت ارشاد گرايش به رفتارهاي كليشهاي و روتيني مثل برگزاري نمايشگاهها و جشنوارهها در حوزه كتاب، فيلم، تئاتر و نظاير آن است، بدون آنكه ارزيابي دقيقي درباره ميزان تأثيرگذاري هر كدام از اين قالبهاي به اجرا درآمده صورت گرفته باشد.
وزارت ارشاد گاهي ضد ارزشيترين رفتارها را در قالبهايي ارزشي و با عناويني چون نمايشگاه و جشنواره ارائه ميكند، به خاطر همين است كه در سالهاي اخير تئاترهايي در همين جشنوارهها برگزيده ميشوند كه نه تنها انطباقي با ارزشهاي اسلامي و راهبردهاي نظام ندارند، بلكه بديهيات مسلمي چون اخلاق، عفت عمومي و حجاب را هم ناديده ميانگارند.
نكته جالبتر براي من اينجاست كه اين وزارتخانه به قدري در كلاف سردرگم روزمرگيها غرق شده كه حتي وقتي دلسوزان درباره اشاعه چنين برنامههايي به ارشاد تذكر ميدهند اين وزارتخانه در برابر نقدهاي دلسوزانه موضع ميگيرد، اين يعني ما در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي دچار نوعي بحران تفكر هستيم كه بيداد ميكند و اجازه نميدهد اين دستگاه فرهنگي خروجيهايي براساس حداقلهاي آرماني و ارزشي انقلاب و نظام داشته باشد.
تصور نميكنم داوري دشواري باشد، آيا توقع و انتظار بيجا و بيهودهاي است كه ما از وزارت ارشاد بخواهيم در محصولات سينمايي و آثار مكتوب يا هنرهاي تجسمي و نظاير آن سياستگذاريها و نظارتهايش به گونهاي عمل كند كه اگر گامي در جهت اعتلاي آرمانها و ارزشهاي نظام و انقلاب برداشته نميشود، حداقل با اين آثار سمي در ذهن جوانان و نخبگان تزريق نشود؟!
وقتي نمايشگاه قرآن ضد خود عمل ميكند
ادامه اظهارات دكتر كوشكي به ذات تبليغي و ارزشآفريني هنر اختصاص دارد؛ اينكه قدرتهاي استكباري با علم به اين موضوع هنر را در خدمت ترويج منافع و مصالح خود به كار ميگيرند، اما غفلتهاي ما اين اجازه را به ما نميدهد.
وي در اين باره ميگويد: «متأسفانه تا زماني كه از شخص وزير تا مديران و مسئولان وزارت ارشاد تلقي كارمندي از حوزه فرهنگ داشته و صرفاً به دنبال اجراي دستور از مافوق خود باشند، بدون آنكه قدري در اين موضوع درنگ كنند كه چقدر محتوا و جهتگيري اين دستور ميتواند درست يا غلط باشد ما در جا خواهيم زد.
ما امروز در حالي با پديدههاي متنوع و تحولات شتابناك در حوزه فرهنگ روبهرو هستيم كه عملاً وزارت ارشاد در شناخت بديهيترين اولويتهاي فرهنگي نظام درمانده و نقش يك تماشاگر منفعل را بازي ميكند.
اصلاً نظام و انقلاب را كنار بگذاريم، وزارت ارشاد در دولت آقاي احمدينژاد نتوانست يك محصول فرهنگي شاخص در ارتباط با مهمترين شعارهاي رئيسجمهور درباره عدالت و مبارزه با فساد ارائه كند.
در اين دولت اين همه تأكيد بر عدالت صورت گرفت، آيا ما نبايد انتظار داشته باشيم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به عنوان مهمترين بازو و اهرم اجرايي، نظارتي و سياستگذار دولت در حوزه فرهنگ با ارائه آثاري در حوزههاي مختلف به تبيين لايههاي مختلف عدالت اجتماعي با هدف تغذيه فكري جامعه بپردازد؟»
وي در پاسخ به اين سؤال كه چرا وزارت ارشاد نميتواند به يكي از مهمترين مأموريتهايش در سياستگذاري و نظارت بر توليد محتواهايي منطبق بر آرمانها و اصول انقلاب و نظام نزديك شود به نكته مهمي اشاره ميكند، اينكه ارشاد از وجود نيروهاي متفكر خالي است و عملكرد و رفتار اين وزارتخانه به ويژه بدنه سنگين و غير كارشناسي آن به گونهاي است كه اجازه نميدهد نخبگان فرهنگي و هنري رغبتي براي همكاري با اين دستگاه فرهنگي داشته باشد.
«البته با تأسف هر چه تمامتر بايد گفت كه بسياري از مديران فرهنگي ما به خاطر ضعف مشهودي كه در فهم عرصه فرهنگ دارند خود را مستغني از همكاري و تعامل با چنين نيروهايي ميبينند. اين مديران بيشتر نيروهايي را ميپذيرند و به همكاري با آنها ادامه ميدهند كه روح كارمندي به تمام معنا در آنها حلول كرده و يك بله قربان گوي بينقص باشند. اين همان وضعيتي است كه گاه دستگاههاي فرهنگي ما را در دام متملقان و چاپلوسان اسير ميكند، افرادي كه اگر از هيچ هنري سررشتهاي نداشته باشند راه و چاه هنر بادمجان دور قاب چيني را بسيار خوب بلدند.
حلقهاي كه بر گرداگرد دستگاههاي مختلف كشور از جمله وزارت ارشاد تنيده ميشود تا بودجه و اعتباري بگيرند و مثلاً پروژهاي را به سرانجام برسانند در حالي كه بيشتر به فكر انتفاع مالي هستند، اما از آن طرف كساني كه ميتوانند با ديدي برخاسته از دفاع متفكرانه و دلسوزانه از انقلاب و نظام ايدههايي را در اينباره مطرح كنند جايي در وزارت ارشاد ندارند.
اين است كه شما ميبينيد به ظاهر نمايشگاه قرآن برگزار ميشود و وزارت ارشاد هم با افتخار تمام برگزاري اين نمايشگاه را در رديف افتخارات خود قرار ميدهد، اما اين نمايشگاه نه تنها تأثيري در اشاعه فرهنگ قرآني در جامعه ما ندارد بلكه گاهي در قالب همين نمايشگاه منكرهايي مرتكب ميشوند، از جمله اينكه مثلاً در بوق و كرنا ميكنند فلان هنرمند قرآن را روي دانه برنج حكاكي كرده است، يعني به جاي آنكه ما ذهنيتها را متوجه مفاهيم و ارزشهاي قرآني كنيم از تابلوي قرآن استفاده ميكنيم اما اصلاً يك قضيهاي كه ربطي به قرآن ندارد را نشان ميدهيم، يعني ما با دامن زدن به اين حركتهاي فرماليته آن هم در قالب نمايشگاه قرآن فاصلهاي را كه امروز ميان ما و مفاهيم قرآن افتاده بيشتر ميكنيم.
شما در همين نمايشگاه قرآن بازديدكنندگاني را ميبينيد كه عملاً حجاب را به تمسخر گرفتهاند، آيا وزارت ارشاد نبايد حداقلهايي در اين زمينه تعريف كند. متأسفانه اين رفتارهاي صوري و تقليلگرايانه همان رفتارهايي بود كه بني اميه با قرآن ميكردند، يعني به اسم همه جا نام قرآن بود، اما آنچه به آن عمل ميشد در محتوا شباهتي به آموزههاي قرآن نداشت.»
نمايشگاه كتاب بيشتر شبيه تالار عروسي بود
اين استاد دانشگاه در ادامه نقدهايش بر عملكرد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ميگويد: واقعيت آن است كه ما در نبود راهبردهاي مشخص فرهنگي دچار انحراف خواهيم شد، همانطور كه اين اتفاق افتاده است. هيچكس نميپرسد فلسفه برگزاري جشنوارههاي فرهنگي در كشور چيست؟ هيچكس نميپرسد آن وجه مميزه و نقطه افتراق جشنوارههاي داخلي با نمونههاي خارجي آنها كجاست؟
به همين خاطر است كه در جشنواره فيلم فجر به فيلمساز و كارگرداني جايزه داده ميشود كه نه تنها آثارش بلكه موضعگيريهاي شخصياش با نظام زاويه دارد. ما با تقدير از اين افراد ميخواهيم دل چه كساني را به دست آوريم؟
از اين فعال فرهنگي ميپرسم به نظر ميرسد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي هم نظير برخي از دستگاههاي كشور گرفتار شاخصهاي كمي و بازي با اعداد شده است، شما هم با من همعقيدهايد؟ دكتركوشكي ميگويد: «جالب اينجاست همان مسئولاني كه اعلام ميكنند 5 ميليون نفر از نمايشگاه كتاب بازديد كردند، همانها هم ميگويند اين نمايشگاه بيشتر شبيه باشگاه عروسي بود، بعضيها چنان با آرايش و پوشش زننده در اين نمايشگاه حاضر شده بودند كه معلوم بود تنها چيزي كه در زندگيشان نميتواند يك دغدغه باشد كتاب و مطالعه است، پس چرا به نمايشگاه كتاب آمده بودند؟ چرا وزارت ارشاد نميخواهد در اينباره حركتي صورت دهد؟
شما امسال ديديد كه در نهمين روز نمايشگاه يعني وقتي كه نمايشگاه روزهاي پايانياش را پشت سر ميگذاشت تازه آقايان يادشان افتاده بود برخي از كتابها موهن و خلاف مباني اسلام است، بنابراين بايد آنها را جمع كنند، تازه اين جمع كردن با كلي تعارف و رودربايستي و تكذيب همراه بود، يعني شأن وزارت ارشاد جمهوري اسلامي ايران اينقدر بايد پايين باشد كه اينچنين رفتار كند؟
امروز تئاترهايي مثل هدي گابلر يا اتللو از طرف وزارت ارشاد حمايت و بعضاً اين نمايشها به خارج از كشور هم اعزام ميشوند، تئاترهايي كه گاهي پاي دادستان را وسط ميكشد و دادستان براي مقابله با آنها متوسل به توقيف ميشود اما وزارت ارشاد همچنان از اين نمايشها دفاع ميكند آن هم با اين استدلال كه ممكن است به هنرمندان بربخورد، يعني بايد اجازه داد عدهاي تمام محرمات را زير پا بگذارند و نه تنها وزارت ارشاد از مردم عذرخواهي نكند بلكه گاهي شخص وزير ميآيد و از اين محتواها دفاع ميكند، آن هم با اين استدلال كه هنرمندان لطيف هستند و ممكن است ناراحت شوند.»