تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۳۹۲ - ۰۲:۰۰  ، 
کد خبر : ۲۶۳۰۸۴
گفتگوی آفتاب یزد با محمدمهدی عبدخدایی دبیر کل جمعیت فداییان اسلام

معنی ندارد مصوبات مجلس اجرا نشود

مقدمه: گفتگو با محمدمهدی عبدخدایی دبیر کل جمعیت فداییان اسلام از آن جهت دشوار است که وی بیشتر در گذشته سیر می‌کند و آوردن او به فضای ایران 1390 صبر و تحمل می‌خواهد. سخنان او از زمان مشروطیت، حکومت‌های طاغوت رضاخان و محمدرضا و همچنین جریان‌های سیاسی آن زمان بسیار شنیدنی و جذاب است. عبدخدایی به قدری حماسی سخن می‌گوید که گویی در مجلس خاصی در حال سخنرانی است. وی به شدت به ملی‌گرایی حمله می‌کند و تاکید می‌کند که برخلاف گفته عده‌ای، مذهبی‌ها ترسی از مطرح شدن نام کوروش ندارند. وی پادشاه پر آوازه ایران باستان را تنها یک شخص قابل احترام و موفق می‌داند و نه یک جریان یا ایدئولوژی – دبیر کل جمعیت فداییان اسلام بارها نسبت به خاطر جریان انحرافی هشدار می‌دهد و بیان می‌کند که جریان فوق در حال پیاده کردن خواسته‌های دشمن است. سخنان وی حاکی از آن است که جمعیت فداییان اسلام نسبت به وضع اقتصادی کشور انتقادات فراوانی دارد. عبدخدایی صریحاً اعلام می‌کند که با توجه به اقدامات دولت، تولید مرده و باید فاتحه آن را بخوانیم. محمد مهدی عبدخدایی در اردیبهشت ماه سال 1315 در مشهد متولد شده و پدرش، شیخ غلامحسین ترک تبریزی بود. 10 سال بیشتر نداشت که پس از ترور کسروی، در منزل پدری‌اش با نواب صفوی آشنا شد. محمد مهدی در دوران نوجوانی به تهران رفت و در بازار تهران مشغول به کار شد، در همان زمان به عضویت فدائیان اسلام درآمد، زمانی که نواب صفوی در زندان به سر می‌برد، عبدخدایی به فرمان سیدعبدالحسین واحدی مأموریت یافت تا حسین فاطمی وزیر امور خارجه کابینه محمد مصدق را ترور کند. عبدخدایی پس از ترور فاطمی که تنها به مجروح شدن او منجر گردید، به علت سن کم به 20 ماه زندان محکوم شد. او پس از آزادی، به تحصیل علوم دینی پرداخت و در تمام فعالیت‌های فدائیان اسلام شرکت می‌کرد. پس از اعدام نواب صفوی، تحت تعقیب مأموران رژیم شاه قرار گرفت و پس از دستگیری به 8 سال زندان محکوم گردید که 4 سال آن را در زندان برازجان گذراند و در نهایت در سال 1342 از زندان آزاد شد. وی پس از آزادی ازدواج کرد و در زمان اوج مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی به خیل مبارزان پیوست. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، علیرغم سابقه طولانی مبارزاتی، از پذیرفتن مسئولیتهای دولتی خودداری کرد. در یکی از روزهای سرد پاییز گروه سیاسی آفتاب یزد میهمان وی در دفتر مرکزی جمعیت در طبقه چهارم ساختمان سامان تهران بود. عکس‌هایی که بر دیوار این دفتر خودنمایی می‌کرد یاد و خاطره بزرگان فداییان را زنده می‌ساخت هر چند که به قول سید مهدی طباطبایی عبدخدایی، خود تاریخ مسلم است. گفتگوی آفتاب یزد با وی را در ادامه می‌خوانید:

* آقای عبدخدایی! دور جدید فعالیت‌های جمعیت فداییان اسلام برای چه بوده است‌؟

** بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. جمعیت فداییان اسلام در حقیقت پس از پیروزی فداییان اسلام احساس کرد که باید کار فرهنگی انجام دهد. لذا در سال 1358 اعلام موجودیت کرد. آن زمان از شهادت شهید نواب صفوی 24 سال می‌گذشت. همان زمان جنگی نابرابر به ایران تحمیل شد و ضرورت داشت به عنوان  نیروهای آزاد در جبهه حضور به هم رسانیم. ما از مردم خواستیم همکاری کنند و نیروهای خود را به شیراز می‌فرستادیم. در آنجا آموزش می‌دیدند و به جبهه می‌فرستادیم. در جبهه میدان «ولایت فقیه» را از دست دشمن گرفتیم بطوریکه سرلشگر فلاحی، تلگرافی به امام زد و از فداکاری فداییان اسلام قدردانی کرد. امام نیز در تلگرافی خطاب به سرلشگر فلاحی از ما تشکر کردند.

وقتی امام دستور تشکیل بسیج را دادند ما چون مطیع امام بودیم نیروهای خودمان را به بسیج معرفی کردیم و با همکاری بسیج در جبهه‌ها شرکت کردیم. بعد از پایان جنگ ضرورتی برای ادامه فعالیت نبود. لذا مدت‌ها چراغ خاموش حرکت می‌کردیم، البته گاهی "تقی" می‌زدیم و روزنامه خودمان را هم منتشر می‌کردیم. در این مدت دچار کمبودهای مالی شدیم. می‌توان گفت بنده به عنوان دبیر کل جمعیت فداییان اسلام در رسانه‌ها حضور داشتم. ما معتقد بودیم که انقلاب اسلامی در حال صدور است. البته هر انقلابی و تحولی در دنیا اتفاق افتاده تمام اطرافیان را تحت تأثیر قرار داده است، این قانون است. شاید در واقع این قانون نانوشته برای انقلاب‌ها باشد. انقلاب ذاتا گسترش‌پذیر است.

شما انقلاب کبیر فرانسه را نگاه کنید؛ می‌بینید که نوعی آزادی‌های مدنی را حاکم کرده است. این انقلاب در واقع اثرات بزرگی بر اروپا داشته است. انقلاب‌هایی هم که در آمریکای لاتین و آسیای شرقی صورت گرفته به همین شکل می‌باشد. در یک کشور که حرکتی به وجود می‌آید ذات این حرکت در تداوم این حرکت است. انقلاب اسلامی ایران، شیوه جدیدی بود که در برابر نظریه مارکسیسم به دنیا مخصوصا دنیای اسلام ارایه شده بود. بسیاری از متفکران قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران چون شیفته نظریات مارکس بودند و انقلاب‌ها را عبور از یک دوره به دوره دیگر می‌دانستند به این نتیجه رسیده بودند که با پیشرفت تکنولوژی دیگر امکان انقلاب نیست.

بعضی از این‌ها مثل کاسترو و چه‌گوارا دنبال جنگ چریکی رفته بودند که پیروز هم شده بودند. این‌ها در نفی حاکمیت‌های قبل پیروز شده بودند. البته اینکه آنها در آرمان‌های خود به پیروزی رسیده بودند یا خیر مسئله دیگری است. متاسفانه در ایران هم آدم‌هایی داشتیم که مائوییست شدند و فکر می‌کردند می‌توان با شیوه‌های مائو پیروز شد و استبداد حاکم را سرنگون کرد. آن‌ها فکر می‌کردند می‌توان به شیوه‌های کاسترو و چه‌گوارا حکومت را از بین برد. برای همین عده‌ای به جنگل‌های سیاهکل رفتند و فکر می‌کردند ایران، کوبای کوچک هست. یا ایران مثل کشور چین است با یک میلیارد جمعیت.

اینها شکست خوردند. لذا یکسری متفکر آمدند و گفتند پس از پیشرفت‌ها دیگر انقلاب ممکن نیست. بعد از اینکه عبدالناصر به همراه عده‌ای دیگر در مصر کودتا کردند چون کمی زیرساخت‌های مصر را عوض کردند به این کودتا لقب انقلابی دادند نه کودتای نظامی. وقتی این لقب را به این کودتا دادند بسیاری از متفکران مارکسیسم که طرفدار سوسیالیسم بودند پیشنهاد کردند که کودتاهای انقلابی به وجود بیاید. من زمان قبل از انقلاب را درک کردم و شما آن زمان نبودید، آن موقع عده‌ای در خیابان‌ها تظاهرات کردند و شعار دادند که "برای حفظ اسلام ارتش کودتا کن". امام آن زمان فرمودند که این موضوع مردود است. امام با نظریه جدیدی به عرصه حرکت‌های مردمی آمد. نظریاتی که کاملاً با نظریات افرادی چون روسو، ولتر، مونتسکیو، مارکس، انگلس، لنین و... متفاوت بود.

در حقیقت برای دنیای ما این نظریه جدید بود و شاید کسانی که مطالعاتی در زمینه انقلاب‌ها نداشتند نقش جدید این نظریه‌پرداز را قبول نمی‌کردند. مخصوصا ملی‌گراها. اما سرانجام همه این‌ها به انقلاب پیوستند و امام، انقلاب را پیروز کردند. پس از اینکه انقلاب پیروز شد، امام پس از گذشت زمانی در سخنرانی فرمودند که ما انقلاب را صادر می‌کنیم. یکسری آقایان خندیدند و گمان می‌کردند که صدام حسین که آن زمان به ایران حمله کرده بود سردار قادسیه خواهد شد و دفترچه انقلاب بسته خواهد شد. در حالیکه این‌ها نقش انقلاب و سربازان آن را نمی‌فهمیدند. تحول، آدم‌ها و خیلی چیزها را دگرگون کرده بود. سربازان انقلاب اگر عراق تا پشت دروازه‌های تهران می‌آمدند.

آنها را عقب می‌راندند. انقلاب حرکت عمومی یک جامعه است و آمادگی جامعه برای تحول و تغییر ساختارهاست. قانون انقلاب می‌گوید من صادر خواهم شد. آن زمان خیلی‌ها می‌خندیدند. اما امروز دیگر از آن خنده‌ها خبری نیست. امروز دیگر کنار تانکی که در میدان‌التحریر مصر می‌باشد عکس چه‌گوارا نیست بلکه کنار تانک‌ها نماز می‌خوانند. اسلام‌گراها در تونس پیروز می‌شوند. حتی اگر آمریکایی‌ها بخواهند به نوعی نقشه راه خود را در خاورمیانه پیاده کنند با نام اسلام به صحنه می‌آیند. امروز نمی‌توانیم بگوییم که ترکیه نقش یک اسلامگرای واقعی و کامل را ایفا می‌کند بلکه در بسیاری از مواقع ترکیه‌ای که حزب عدالت و توسعه‌اش بعد از حزب اربکان به وجود آمده هیچ‌کاری برای تغییر ساختار ترکیه از نظر لاییک نکرده و فقط همسر رییس‌جمهورش با حجاب است.

در عین حال گام‌هایی برداشته که به نفع غرب بوده است. اینکه نخست‌وز��ر ترکیه در قاهره به مصری‌ها می‌گوید حکومت خود را لاییک کنید حرکتی به نفع غرب است. ایشان گمان می‌کند با یک حرکتی که در مقابل آقای شیمون پرز کرده و به وی حمله کرده و بعد از نیم ساعت به او تلفن زده برای خود در کشورهای اسلامی ایجاد وجهه کرده است. در حالی که اینگونه نیست. یک حرکتی در خاورمیانه شروع شده که این دقیقا ایجاب می‌کند که همه کسانی که در گذشته در ایران فعال بودند و اکنون این فعالیت را به دلیل شرایط خاص کنار گذاشته‌اند به صحنه بیایند و از ملت‌های مسلمان حمایت کنند و جریانی که بعد از جریان مشروطیت به وجود آمد را تداوم بدهند. با توجه به تاریخ متوجه می‌شویم که بعد از جریان تنباکو به دلیل عقب‌ماندگی ما دسته‌هایی پیدا شدند. دسته‌ای که خودشان را مترقی می‌دانستند و طرفدار حضور تکنولوژی غرب در ایران بودند و مثل همان غربی‌ها هم فکر می‌‌کردند.

غربی‌ها به نوعی ناسیونالیسم فکر می‌کنند. تمام جنگ‌های اروپا حتی جنگ‌های 300 سال پیش در این قاره به نوعی زیر بنای ناسیونالیسم دارد. چرا امپراطور ناپلئون به روسیه حمله می‌کند؟ چرا جنگ واترلو را به وجود می‌آورد؟‌ همه این‌ها را وقتی نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که گرایش‌های ناسیونالیستی اروپا خیلی زیاد است. به همین جهت فاشیسم و نازیسم برای اروپا است. در خاورمیانه و کشورهای اسلامی با اینکه به نوعی عربیت گسترش پیدا کرده اما آنگونه نازیسم و فاشیسم وجود ندارد. این به خاطر این است که شرایط فرق می‌کند و اسلام دینی است که همه‌جانبه می‌باشد. امروز احساس می‌کنیم ایران نقشی در شیوه‌های انقلابی کشورهای مسلمان نداشته اما از ایران الهام گرفته‌اند.

* حاج‌آقا ببخشید! به هر حال فرمایشات شما در مورد بعد خارجی قضیه می‌باشد. در مورد داخل چه؟ شما و دوستانتان چه نیازهایی را برای حضور دوباره احساس کردید؟‌

** در مورد نیازهای داخلی باید بگویم که متاسفانه دو دسته در ابتدای مشروطیت پیدا شدند. یکی تعالی‌خواهان و دیگری ترقی‌خواهان. در دسته اول مستشارالدوله، آخوندزاده، در زمان رضاخان کسروی، فروغی، سیدحسن تقی‌زاده، تدین و... را دارند. دسته مقابل این‌ها هم شخصیت‌هایی مثل سیدجمال‌الدین اسدآبادی، شیخ فضل‌الله نوری و... را دارند. در دسته اول روشنفکرانی مثل علی دشتی را دارند و در دسته دوم روشنفکرانی مثل مرحوم جلال‌آل‌احمد حضور دارند. این دو دسته رودرروی هم هستند و گاهی این عده پیروز شدند و گاهی عده‌ای دیگر.

در زمان رضاخان گروه ترقی‌خواهان پیروز  شدند که معتقد بودند کشور زمانی ترقی می‌کند که میراث‌های دینی را کنار بگذاریم و در عوض میراث‌های گذشته را بیرون بکشیم. مثل میراث اردشیر بابکان. لذا می‌بینیم در زمان رضاخان کتیبه‌های زمان هخامنشی بیرون کشیده می‌شود و در زمان محمدرضا پهلوی جشن‌های 2500 ساله برگزار می‌شود و وی صریحا در این جشن‌ها اعلام می‌کند که "کوروش آسوده بخواب که ما بیداریم". درست انقلاب در برابر این موضوع قرار گرفته است و می‌بینیم که وقتی انقلاب پیروز می‌شود امام اعلام می‌کنند که ملی‌گرایی کفر است و اسلام از ملی‌گرایی سیلی خورده است. نغمه‌هایی به عنوان جبهه ملی در اوایل انقلاب پیدا شد.

آقای کریم سنجابی اعلام کرد که من از میدان فردوسی راهپیمایی خواهم کرد که مردم اجازه ندادند. این نغمه‌ها همچنان در تاریخ جریان داشت. شما نمی‌توانید آن را از بین ببرید زیرا یک جریان است. امروز با اینکه ما در شرایط حساس تاریخی قرار گرفته‌ایم و دشمن ما را محاصره کرده و جنجال‌های اقتصادی به راه می‌اندازد و همچنین در شورای امنیت علیه ما توطئه می‌شود و موضوع حقوق بشر را مطرح می‌کنند و همینطور در شورای حکام می‌خواهند ما را محکوم کنند و پرونده ما را به شورای امنیت ببرند در داخل نغمه‌هایی بلند می‌شود که باعث تعجب است. فردی آمده گفته که ما از اسم کوروش می‌ترسیم؛ ما اصلا از اسم کوروش    نمی‌ترسیم. کوروش پادشاهی بوده که به نسبت خودش کارهایی کرده اما او را یک جریان نمی‌دانیم. اما اسلام یک جریان است.

ما معتقدیم زنده کردن امثال کوروش به نام میراث فرهنگی در حقیقت زمینه‌سازی ورود دشمن است و یک هماهنگی با دشمنان نظام اسلامی و آنهایی که خارج از مرز نشسته‌اند، هست. مثلا عده‌ای از کسانی که زمانی در جمهوری اسلامی پست داشته‌اند و اکنون خارج‌نشین هستند مطرح می‌کنند که قرآن از سینه خود پیغمبر است. طرح این مسئله برای چیست؟ یا به نوعی قومی‌گرایی ایرانی را مطرح می‌کنند. به نظر من یک هماهنگی نامرئی (اگر فیزیکی نباشد) بین این دو دسته وجود دارد. آن‌هایی که خارج نشسته‌اند اول می‌خواهند اعتقادات جامعه ما را کم کنند و بعد این ملی‌گرایی موجود که بعد از مشروطیت در برابر حرکت مشروطه‌خواهان که از سوی شیخ فضل‌الله و علامه نائینی بوده را کمرنگ کنند.

نمی‌خواهیم آقایان را متهم کنیم که با خارجی‌ها هماهنگی فیزیکی دارند اما هماهنگی فکری وجود دارد. نظام اسلامی که امروز در خاورمیانه به عنوان یک نظام جاافتاده توانسته ملت‌های دیگر را تحت‌تاثیر قرار دهد و صادر شود عده‌ای می‌خواهند از درون خورده شود و از میان برود. به همین دلیل احساس می‌کنیم که برای حضور ضرورتی وجود دارد. ما باید همه چیز را آشکار کنیم. آن‌هایی که با نظام اسلامی مخالفند چرا هر روز نغمه‌ای را بلند می‌کنند؟ بعد از قرار داد ترکمنچای در ایران به محض اینکه تشیع خواسته یک جریانی را به وجود بیاورد میرزا محمد باب پیدا می‌شود و جریانی را آغاز می‌کند تا حرکت مراجع علیه کاپیتولاسیون و دروازه‌های باز را خنثی کند.

دقیقا بعد از شهریور 1320 وقتی کشور اشغال شد آقای فروغی نخست‌وزیر ماده واحده‌ای را به مجلس برده و می‌گوید چون نظامیان خارجی مهمانان ایران هستند مخارج این‌ها را دولت باید بدهد. به همین دلیل دلار 16 قرن را می‌کنند 3 تومان 2 قرآن. در واقع هر زمانی در این مملکت یک وحدت فکری در برابر خارجی به وجود می‌آید یک نغمه‌ای به نام ایدئولوژی ایجاد می‌شود.

* حاج آقا فکر می‌کنم بهتره در مورد ایران سال 1390 صحبت کنیم. این جریان که به نام انحرافی معروف شده چقدر قدرت دارد؟

** خوشبختانه از نظر قدرت نظامی و سیاسی این جریان...

* معذرت می‌خواهم یکسری در این مورد اعتقاد دارند که این جریان عددی نیست. اما عده‌ای از اصولگرایان هم معتقدند که جریان موسوم به انحرافی به دلیل اینکه به قدرت و ثروت وصل است قدرت زیادی دارد؟

** عرض می‌کنم. امروز دیگر زمان رضاشاه نیست. در زمان رضاشاه جریان تعالی گران از نظر فرهنگی قرآن و شریعت را از مدارس برداشتند و بی‌حجابی را آوردند. رضاخان با چکمه به حوزه‌ها و مراسم مذهبی حمله کرد. در واقع آن‌ها آن زمان قدرت سیاسی و نظامی داشتند. قدرت فرهنگی را هم در مدارس پیاده کردند. اما امروز این قدرت سیاسی و نظامی وجود ندارد. در عین حال این جریان تلاش می‌کند جایگاهی به عنوان فرهنگی ایجاد کند. همیشه حکومت‌ها و نظام‌ها مخالف دارند. هیچ حاکمیتی در دنیا وجود ندارد که 100 درصد موافق داشته باشد.

گروه‌هایی که با حاکمیت مخالفند و گروه‌هایی با نظم و نظام مخالفند و همچنین گروه‌هایی هم با ایدئولوژی نظام مخالفند. حال این گروه‌هایی که در حال ایجاد شدن هستند از نظر سیاسی و نظامی پایگاهی ندارند. به همین دلیل رو آوردند به مسایل فرهنگی و می‌خواهند آن ناراضی‌هایی که از نظر سیاسی و اقتصادی کمبود دارند و مخالف هستند را به نام مسایل فرهنگی به خودشان جلب کنند.

* حرکت این جریان رنگ و بوی انتخاباتی دارد؟‌

** بله، صد در صد. این جریان به مردم می‌گوید من می‌خواهم هویت ملی شما را به شما برگردانم. در حالیکه ما هویت ملی خودمان را انکار نمی‌کنیم اما در عین حال معتقدیم آن چیزی که استقلال مملکت را حفظ کرده هویت شیعی بوده است. قطعا اگر صفویه شیعه نبودند نمی‌توانستند مقابل سلطان سلیم بایستند. قطعا اگر فتوای میرزای شیرازی نبود اینجا مستعمره انگلستان شده بود. قطعا اگر فرمان آخوند خراسانی نبود تبیین مشروطیت به این زیبایی نبود. شما نگاه کنید در میان روشنفکران چه کسی مثل علامه نائینی در مورد مشروطیت کتاب نوشته است؟ این جریان دارای یک فرهنگ قوی بوده و با فطرت جامعه هماهنگ بوده است. متفکران و شخصیت‌های بزرگی داشته است.

مثل علامه امینی، علامه طباطبایی، آیت‌الله مطهری و.... البته آن طرف هم شخصیت‌هایی داشته‌اند و ما آن را انکار نمی‌کنیم. مثل علی دشتی، سعید نفیسی، صادق هدایت، مطیع‌الدوله حجازی، فروغی، کسروی (تاریخ مشروطیت را نوشته است) و... اما می‌خواهم بگویم آن طرف نتوانسته توده‌های مردم را از نظر ایدئولوژی جذب کند ولی این طرف توانسته. انقلاب ما هم تنها انقلاب مردمی دنیاست که توانسته همه اقشار را دور خود جمع کند و همه به ندای این انقلاب پاسخ داده‌اند. امروز می‌خواهند این دیواره پاراگرافی که به نام مذهب ایجاد شده را بشکنند و این ستون را متزلزل کنند.

کسی نسبت به هویت ملی شک ندارد. ما ناسیونالیست را قبول داریم اما با چه قیافه‌ای؟ با قیافه عاطفی نه به عنوان ایدئولوژی. زیرا ایدئولوژی ما اسلام است و تفکراتمان و فقه‌مان شیعی است. استدلالمان اسلامی است اما وطنمان را دوست داریم و برای یک وجب خاک وطنمان جانمان را می‌دهیم. کدامیک از این آقایان در جنگ تحمیلی آمدند و رفتند روی مین؟‌ کدامیک از این مدعیان طرفدار کوروش آمدند و در جنگ تح��یلی جنگیدند؟ و کجا بودند آن شب‌های جبهه که با زیارت عاشورا بچه‌ها فردای آن، روی مین می‌رفتند؟ چه کسی می‌تواند این موضوع را انکار کند؟ این نکات ملموس است. این جریان این موارد را می‌خواهد بگیرد. چرا عزاداری را مسخره می‌کنند؟ و چرا امام در مقابلشان می‌گوید که سنتی عزاداری کنید.

ایشان می‌خواهد هویتی را که استقلال کشور را از دوره صفویه تاکنون به دست آورده و نگذاشته انگلیسی‌ها در این جا حاکم شوند و اینجا را مثل هندوستان مستعمره خودشان بکنند حفظ شود. شما قرارداد وثوق‌الدوله را بخوانید. می‌بینید استعمار می‌آید یا نه؟ می‌خواهند ما را مستعمره کنند یا نه؟ می‌خواهند قانون را انگلیسی کنند یا نه؟‌ می‌خواهند زبانمان را انگلیسی کنند یا نه؟‌ مگر در هند، سوریه و مصر این کار را نکردند؟‌ تنها جایی که از این جریانات مصون مانده ایران است. خوب چه چیزی ایران را نگه داشته؟ آیا کوروش و تفکرات او نگه داشته؟‌ کوروش یک پادشاه خوب و منصفی بوده است. ایشان وقتی می‌خواسته مکانی را بسازه به کارگران مزد داده است و از دیگران به زور کار نکشیده است. همه این‌ها محسنات ایشان است اما ایدئولوژی نیست و یک روش است. وطنمان را دوست داریم و چون ایدئولوژی شیعه دارد برای آن جان می‌دهیم و می‌میریم.

* حاج آقا این جریانی که شما در مورد آن صحبت می‌کنید بنا به گفته خود اصولگرایان حول و حوش دولت وجود دارد و اشخاص این جریان سال‌ها پیش هم بودند و همین اظهاراتی که در حال حاضر بیان می‌کنند در گذشته هم می‌گفتند. چرا آن زمان اصولگرایان واکنشی نداشتند؟ چرا اکنون که در آستانه انتخابات هستیم انتقادها و اعتراض‌ها شدت گرفته است؟‌

** اول بگویم که من جزء اصولگرایان نیستم. اصولگرایان و همه را دوست دارم اما با آن‌ها نیستم. آدم منصفی هستم.

* خوب نظرتان را بگویید؟‌

** تا این حد ظاهر نشده بود. همیشه وقتی جریانی ظهور پیدا می‌کند مخالفت با آن آغاز می‌شود. تا زمانی که ظاهر نشده آتش زیر خاکستر بوده است.

* آقای عبدخدایی این جریان پیش از این هم بوده و همین‌گونه موضع‌گیری کرده است؟‌

** ببینید بعد از اینکه جریان انحرافی احساس پیروزی کرده مطالب خود را مطرح کرده است. شاید همین جریان باز هم مردم را نشناخته است. مردم ما حوادث بسیاری را تجربه کرده‌اند. شما دوره رضاخان را نگاه کنید. نوشته‌های کسروی تا کوره ده‌ها می‌رود. وی یک ناسیونالیست تمام عیار است. نفیسی و دشتی هم همینطور. بعضی از این‌ها شاید چهره مذهبی داشتند. شما نگاه کنید رضاخان از نظر ترقی کارهایی کرده است. مثلاً دانشگاه تهران، پل ورسک، تونل کندوان و راه‌آهن را ساخته است. البته من در مورد راه‌آهن حرف دارم. چرا راه‌آهن را از تبریز، تهران و مشهد نساخته است؟ و از بندر شاه به بندر خرمشهر ساخته است؟ مگر چقدر از این خط مسافر عبور می‌کند؟ برای اینکه نقشه این راه‌آهن برای انگلیسی‌ها بوده و آن‌ها قصد داشتند از طریق این خط، تمام نفت ما را توسط تانکرهای خود به اروپای شرقی بفرستند.

ما باید به این موضوعات دقیق نگاه بکنیم. این آقایانی که داعیه ملی‌گرایی دارند و می‌خواهند به قول خودشان هویت ملی را برگردانند در تاریخ و در زمان حاکمیت آن‌ها ما چه چیزهایی را بردیم و چه چیزهایی را از دست داده‌ایم؟ متاسفانه این ملی‌گرایی در خاورمیانه خطر به وجود آورده است. حمله به ما توسط عراق به وسیله ناسیونالیسم عرب پیش آمده است. به همین دلیل صدام حسین می‌گوید من سردار قادسیه هستم. اسلام، ایران را فتح کرده. سردار قادسیه هستم یعنی چه؟ متاسفانه عده‌ای تندروی‌های بد برخی اعراب علیه مردم ایران را بزرگ کرده‌اند. این در حالیست که یکی از بزرگان در کتاب تاریخ جهان می‌نویسد هنگام ورود اسلام، حکومت ساسانی در حال فروپاشی بود.

* یکسری معتقدند که اگر این جریان امروز بر ملی‌گرایی تاکید دارد به دلیل این است که بستر این امر در جامعه فراهم است. این بستر هم برخی عملکردها فراهم کرده‌اند.

** ببینید برخی عملکردها مربوط به ایدئولوژی نیست بلکه مربوط به عملکرد مدیران است. قبول دارم که آن جامعه ایده‌آل وعده داده شده به وجود نیامده است. من در نشست خود هم گفتم ما در جامعه خود عدالت اقتصادی به وجود نیاوردیم. این معنی ندارد در سال، یک تاجر 10 میلیارد تومان سود ببرد اما یک کارگر در سال 2/5 میلیون تومان بگیرد. این‌ها عدالت اقتصادی نیست. این سود سرمایه است. به قول بسیاری از کارشناسان اقتصادی، پول وسیله مبادله است و باید به اندازه تراکم کار، پول کار کند. امروز شما نگاه می‌کنید که اجاره یک مغازه بین میرداماد و بین خیابان دولت 40 میلیون تومان است که این یعنی اینجا پول کار می‌کند. این عدالت اقتصادی را زیر سؤال می‌برد.

خود شما چقدر حقوق می‌گیرید؟ من چقدر از دانشگاه حقوق می‌گیرم؟ نگاه کنید حقوق‌های ما با آن سودهای کلان برابر است؟‌ کارخانه‌دارانمان که بیچاره‌ها از بین رفتند و تمام شد و فاتحه تولید را خواندیم. نساجی‌مان از بین رفت. صنعت کفش‌مان از بین رفت. در مغازه‌ها ببینید چقدر جنس خارجی ریخته شده است. تازه آقایان به فکر این افتاده‌اند که جلوی  واردات میوه را بگیرند. مرکبات و برنج‌کاری‌مان در حال از بین رفتن است. دهانمان را باز کردیم مثل دهان کلاغ تا چیزی درون دهان‌مان بیفتد. نفت می‌فروشیم و با پول آن کالا می‌آوریم و مصرف می‌کنیم.

یک کشور مصرف‌کننده شده‌ایم. خوب اینگونه عدالت اقتصادی به وجود نمی‌آید. آنها که بلدند از مسائل قانونی عبور کنند از این موضوع سود می‌برند و سرمایه‌دار می‌شوند و دیگران را استثمار می‌کنند. عدالت اقتصادی نداریم. مقام معظم رهبری هم همین حرف را زده‌اند و فرمودند که عدالت اقتصادی محقق نشده است. وقتی شخص اول کشور می‌گوید عدالت اقتصادی نیست تقصیر کیست؟ در حال حاضر قوه اجرا دست کیست؟ آن‌هایی که دم از عدالت می‌زنند آیا عدالت را آوردند یا فاصله طبقاتی را زیادتر کردند؟

* نحوه اجرای طرح هدفمند کردن یارانه‌ها را چطور دیدید؟

** ببینید من در طرح هدفمندی یارانه‌ها حرف دارم. اگر ما بتوانیم از پول هدفمندی تولید به وجود بیاوریم و آن را رشد دهیم کاردستی انجام داده‌ایم. اگر این پول را به مصرف ببریم چه می‌شود؟ این پول باید به بخش تولید بیاید. ما کشور کم آبی هستیم اما خیلی از کشورها در دنیا کم آب هستند ولی از نظر علمی حرکت کردند و این کم آبی را جبران کردند. کم‌آبی نباید باعث شود که کشاورزی ما رشد نکند. ما نیروی متخصص زیاد داریم اما مشکل ما این است که مدیر نداریم.

یک بزرگی می‌گوید یکی از دلایل سقوط شاه این بود که در سال‌های 1973 جنگ اعراب با اسراییل شروع شد و اعراب صدور نفت به کشورهای کمک‌کننده به اسراییل را ممنوع کردند و پول فراوانی به خزانه شاه آمد اما بدنه کارشناسی رژیم شاه کارشناسی لازم را برای صرف این پول انجام نداد. یعنی تولید نداشت، خرج مصرف کرد. مرحوم دکتر شریعتی در کتاب "فاطمه فاطمه است" خود می‌گوید مصرف لوازم آرایش از سال 46 تا سال 51، پنجاه برابر شده است. ایشان می‌گوید این امر فاجعه است.

درست می‌گوید. دلارهای کلان در زمان شاه هزینه مصرف شده است.

ما دلار نفتی‌مان هزینه کجا می‌شود؟ آیا هزینه تولید می‌شود؟! اگر هزینه تولید بشود که خیلی خوب است اما متاسفانه هزینه مصرف می‌شود. وقتی هزینه مصرف می‌شود سوداگرها سود می‌برند. اگر هزینه تولید شود سطح زندگی همه بالا می‌آید و یک قشر خاصی تنها بالا نمی‌آید. تا زمانی که دلارهای نفتی ما در هدفمند کردن یارانه‌ها به سمت تولید نرود همین وضع را داریم. اینکه دولت‌ها باید از درآمد ملی اداره شوند یعنی دولت تحصیل‌دار. ما دولت تحصیل‌دار هستیم و دولت عربستان هم دولت تحصیل‌دار است اما آیا دولت آمریکا هم دولت تحصیل‌دار است؟ دولت ژاپن کار و تولید می‌کند و آن را صادر می‌کند. آن‌ها از کار ملت‌شان مالیات می‌گیرند و دولت اداره می‌شود. ما از کجا اداره می‌شویم از پول نفت.

* حاج آقا در مورد مجلس هم می‌خواستم سوال کنم. مجالس هفتم و هشتم را چطور دیدید؟ خصوصا از بعد نظارتی؟

** من اعتقادم این است که دو یا سه تا مجلس در تاریخ ایران عالی بود. یکی مجلس دور اول مشروطیت. با اینکه سطح سواد و اطلاعات پایین بوده اما اوایل مجلس پویا و قدرتمند و خوبی بود. حال شما نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی را نگاه کنید و آن را با نمایندگان دور هفتم و هشتم مقایسه کنید. چقدر فاصله وجود دارد؟ نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی نسبت به نمایندگان دور هشتم تکامل‌یافته‌تر هستند یا نه؟‌ مخالف یا موافق را کاری ندارم اما در مجلس اول، مهندس بازرگان، دکتر یدالله سحابی و مهندس سحابی هستند و در موافقین مقام معظم رهبری، آقای هاشمی و شخصیت‌هایی هستند که در نظام و انقلاب نقش داشتند.

حال ببینید در این مجالس چه کسانی حضور دارند. آیا این افراد مثل آن‌ها هستند؟ اگر مثل آن افراد هستند نمایندگان کنونی کارشان را عرضه کنند. اگر مجلس شورای اسلامی همان مجلس شورای اسلامی بود که می‌توانست سوال از رییس‌جمهور را طرح کند مجلس قوی بود. اگر می‌توانست هر مسئولی را پای میز محاکمه ملت بکشاند و برای عدم اجرای مصوباتش سوال مطرح کند آن زمان مجلس قوی بود. معنی ندارد مصوبات مجلس اجرا نشود. وقتی امام می‌گوید مجلس در راس امور است معنی ندارد اینگونه باشد. البته امیدواریم مجلس نهم، مجلس خوبی باشد.

* البته گویا دولت اعتقادی ندارد که مجلس در راس امور است؟

** امام می‌فرمایند مجلس در راس امور است و مجلس در راس تمام قدرت‌ها قرار دارد و دولت‌ها به بن‌بست می‌رسند اما ملت‌ها به بن‌بست نمی‌رسند اما آقایان می‌آیند و می‌گویند نه؛ مجلس در راس امور نیست. اختلاف همین جاست. باید مجلسی داشته باشیم که در راس امور باشد. مجلس یکسری وظایفی دارد و باید این وظایف را انجام دهد. اگر در وظایفش کوتاهی کرد مجلسی که انقلاب می‌خواهد نیست.

* آقای عبدخدایی در نشست خود فرمودید که جمعیت فداییان اسلام برای انتخابات لیست نخواهد داد.

** بله، لیست نمی‌دهیم.

* خوب نظرتان در مورد اختلافات درون جبهه اصولگرایان چیست؟

** من درون این‌ها نیستم و از ریشه اختلافاتشان خبر ندارم. به همین دلیل اظهارنظر نمی‌کنم.

* بسیار خوب. خیلی ممنون

** ممنونم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات