کمترکسی میتواند انکار کند که امید پدرخواندههای طیف تجدیدنظرطلب با روی کارآمدن دولت یازدهم «برای بازگشت رسمی به قدرت» رنگ واقعیتری به خود گرفت، به شکلی که نظریهپردازان این جرگه بستر موجود را سکوی پرتابی برای تکیهزدن برکرسیهای پرزرق و برق پاستور و بهارستان قلمداد میکنند.
کمتر کسی میتواند منکر شود که جنب و جوش سیاسی رفرمیسم داخلی در طول 110روز اخیر گسترده و فراختر از گذشته نشده و آسان هم نیست که بگوییم این دسته سیاسی هیچ طرح و برنامهای برای خروج از انزوا و بازیابی قدرت از دست رفته ندارد و تنها به مقدرات الهی دل بسته است.
براساس همین برنامه بالادستی «بازگشت رسمی و قانونی به قدرت» است که رسانههای این جریان به صورت هدفمند و مشترک از اصولی نانوشته پیروی میکنند تا بتوانند پروژههای سیاسی پدرخواندههای جریان خود را به مرحله اجرا نزدیک کنند و آنچنان این اصول دیکته شده رهبران تئوریک این جریان در روح و جان رسانههایشان نهادینه شده که دیگر نیازی نیست که پس از هر رویداد سیاسی- اجتماعی درفضای کشور، تیترهای اصلی صفحات خبری یا محور مصاحبههای روزنامهها به فعالان رسانههایشان یادآوری شود.
پروسههایی برای تحقق پروژه اصلی
نگاهی گذرا به صفحات رسانههای مکتوب جریان تجدیدنظرطلب در طول سه ماه گذشته، به خوبی بخشی از اصول دیکته شده اتاقهای فکر جریان اصلاحات را به رسانههای گروهیشان نشان میدهد، به طوری که پروسههایی نظیر«مصادره موفقیت دکتر روحانی به نام اصلاحات»، «سهم خواهی از کابینه دولت یازدهم»، «تطهیر رهبران شهرآشوب88 و به تبع آن تحت فشار قرار دادن روحانی برای آزادی زندانیان امنیتی»، «تخریب مجلس اصولگرای نهم» و« تخاصم زایی بین مجلس ودولت»، «سیاهنمایی از اوضاع جامعه»، «بزرگنمایی از دستاوردهای مذاکرات هستهای»، «توقعتراشی غیرواقعی از دولت اعتدال برای جامعه »، «اتخاذ موضع طلبکارانه فتنهگران نسبت به حاکمیت» و«احیای فعالیتهای مدنی» ازجمله دستور کارهایی بوده که تئوریسینهای این جریان برای رسانههای خود درنظر گرفتهاند.
البته باید تأکید کرد که تمام برنامهها و طرحها برای رسیدن به هدف اصلی که همان«بازگشت رسمی وقانونی به قدرت» است اجرا میشود وهرکدام از پیادهسازی سناریوهای مذکور تحقق برنامه بالادستی را ممکنتر میسازد.
شبکهسازی دراستانها
یکی دیگر از مهمترین برنامههای مقطعی هواخواهان لیبرالیسم در داخل برای «بازگشت رسمی به قدرت»، تشکیل جلسات و همایشهای مدون استانی است که عموماً با حضور یا سخنرانی افراد افراطی و نشانهدار این جریان برگزار میشود که هدف اصلی آن «شبکهسازی اجتماعی برای انتخابات پیش رو »، «تزریق روحیه امید و خودباوری در بین قشر جوان وابسته به این جرگه» و«تقویت ساختار حزبی و سازمانی و همچنین احیای گفتمان مردود اصلاحات در نزد افکارعمومی» بوده که گاه با اظهارات ساختارشکنانه و هنجارگریزانه مدعوین هم همراه است.
اولین قدم شبکهسازی
شبکهسازی استانی و احیای گفتمانی، رسماً با برگزاری «همایش سراسری ستاد ملی جوانان اصلاحطلب شهرکرد در شهریورماه» و پیام محمد خاتمی و اکبر هاشمیرفسنجانی به پاس قدردانی از جوانان و حضور شخصیتهای نشانهداری نظیر محمدرضا خاتمی، حسین مرعشی، حسین کمالی، محمدعلی سبحانی، قربان جاوید اغلو و غلامعلی رجایی کلید خورد.
محمدرضاخاتمی، دبیرکل حزب منحله مشارکت در اظهاراتی ساختارشکنانه میگوید: «نباید فراموش کنیم اگر ما امروز اینجا هستیم، مرهون پایداری، صبر و ایستادگی صدها نفری هستیم که برای اینکه بزرگترین انحرافات در تاریخ انقلاب را از بین ببرند و آن دستکاری در آرای مردم بود ایستادند و مقاومت کردند.»
طلب فتنهگران خائن را از حساب وطنفروشان باید پرداخت
این چهره تندرو مجلس ششم روزگذشته هم درسخنانی طلبکارانه و گستاخانه درگفتوگو با یکی از روزنامههای زنجیرهای مدعی میشود: «اصلاحطلبان از طلبشان در سال 88 گذشتند، طلب ما این بود که زندان و حصر و اینها نباشد. ما طلبمان این بود این کارها نشود، طلبمان این نبود که بیایند ما را وزیر و وکیل کنند. میگفتیم ظلم را باید کم کرد.» وی در بخش دیگری بیان میکند: «تدلیس را که اگر کسی بفهمد، بدتر از تقلب است. همه اینها به این معناست که باید تاریخ را بخوانیم و پند گیریم، نه اینکه در تاریخ بمانیم و کینهورزی کنیم و بخواهیم انتقامگیری کنیم.» در حالی محمدرضا خاتمی از بایستههای پرداخت مطالبات غوغاسالاران سال 88 از نظام و مردم سخن میگوید که باید گفت وی طلب فتنهگران همطیفش را باید از حساب وطنفروشانی پرداخت کند که ماهها کشور را در بحران و اغتشاش و درگیری فرو بردند.
گردهمایی زنان اصلاحطلب، گام بعدی
پدرخواندههای تجدیدنظرطلب که به شدت به دنبال شبکهسازی در سراسر کشور و بازتولید فعالیتهای ساختارشکنانه در لایههای مختلف اجتماعی هستند برگزاری «نشست زنان اصلاحطلب در یزد» را در گام بعدی در دستورکار قرار داده بود که بنا به دلایلی در آن شهر برگزار نشد و به اجبار 6آذرماه در تهران شرایط این گردهمایی را در دفتر محتشمی پور فراهم کردند. در این جلسه که با حضور تنی چند از چهرههای تندروی وابسته به تجدیدنظرطلب برگزار میشود، نامهها و بیانیههای مصطفی تاجزاده در زندان به صورت سی دی در اختیار حضار قرار گرفته و سخنران از برنامههای کوتاهمدت و دراز مدت طیف متبوعشان در طول ماههای آینده پردهبرداری میکنند.
محمد نعیمیپور، نماینده مردم تهران در مجلس ششم و عضو جبهه مشارکت ایران اسلامی و مدیر مسئول روزنامه توقیف شده یاس نو، سخنران این نشست، انحلال حزب مشارکت را غیرقانونی دانسته و از لزوم فعالیت دوباره این حزب تندرو سخن به میان میآورد.
وی همچنین در ضرورت جذب جوانان استانهای مختلف به عنوان سفیران جوان جهت شبکهسازی و احیای فعالیتهای استانی اصلاحطلبان نکاتی را بیان میکند.
آذر منصوری، عضو دیگر حزب مشارکت که از زندانیان سیاسی امنیتی سال88 هم بوده در سخنرانی خود از لزوم بهرهبرداری از سخنان عسگراولادی در باب کروبی و موسوی طی روزهای آتی و همچنین استفاده از ظرفیت نشریات محلی و استانی برای پیشبرد اهداف اصلاحطلبان سخن میگوید. این فعال فتنه88 همچنین دستور اصلی هواخواهان لیبرالیسم را «فتح کرسیهای مجلس دهم» توسط اصلاحطلبان آن هم با تصاحب 30درصد از کرسیهای بهارستان توسط زنان و«کسب مسند ریاست جمهوری دوازدهم» عنوان میکند.
فتح مجلس برای تصاحب دولت بعد
به زعم بسیاری از اندیشمندان حوزه سیاست جریانی که غالب صندلیهای سبزرنگ مجلس را در اختیار داشته باشد، راحتتر میتواند قوه مجریه را تسخیر کند. برجستهسازی اختلافنظرهای طبیعی بین نمایندگان دولت و منتخبان ملت در طول هفتههای گذشته بارها به گونههای متفاوت در قاب تصویر رسانههای زنجیرهای نمایش داده شده و اوج آن به روزهای رأی اعتماد وزرای پیشنهادی از سوی رئیس دولت یازدهم بر میگردد که این رسانهها تلاش داشتند با انتخاب تیترهای گزنده و جهتدار بغض بسیاری از نمایندگان مجلس را عامل عدم رأی آوری برخی وزرا عنوان نموده و اختلافات بین دو قوه را تا سطح تناقض و پارادوکس بین این دو افزایش دهند.
عبور از روحانی هم قابل پیشبینی است
درکنار موضوعات اشاره شده، چهرههای مطرح تجدیدنظرطلب در کنار وسایل ارتباط جمعیشان تلاش دارند با اصولی مانند«فرعی کردن مسائل اصلی» و «استفاده از اصل غافلسازی» تمام هم و غم دولت یازدهم را از مطالبات اصلی مردم که «مرتفع شدن مشکلات معیشتی و اقتصادی است» منحرف کرده و به سمت دیگری تغییر دهند. انحراف در کارکرد دولت یازدهم و تمرکز زدایی ازآن، دو دستاورد برای این طیف به همراه دارد؛ نخست، آنها میتوانند در فرآیند انتخابات آینده، خصوصاً انتخابات ریاست جمهوری سال 96، توان اجرایی و مدیریتی دولت کنونی را در فائق آمدن بر مشکلات داخلی زیر سؤال ببرند و لزوم رأیآوری کاندیداهای منسوب به جریان خودی را مطرح و به این و سیله از دولت پلی برای برگشتن به قدرت درست کنند.
دوم، در هدفی کلانتر، بدبینی و بیاعتمادی مردم نسبت به کارگزاران نظام را عملیاتی و پشتوانه نظام را از آرای مردمی تهی کنند، چراکه با روی کارآمدن روحانی، فضایی از امید و خودباوری برای حل مشکلات داخلی در جامعه شکل گرفته و زمانی که دولت پس از چهار سال از حل مشکلات ناتوان نشان داده شود، به صورت ناخودآگاه مردم از نظام و کارگزاران ناامید شده و رغبتی به حضور در انتخابات پیش رو نخواهند داشت و این همان هدف راهبردی نظام سلطه برای «شکاف بین مردم و حاکمیت اسلامی» است.
براندازی جزء لاینفک طراحیهاست
البته گزارههایی مانند «ایجاد نارضایتی عمومی به جهت ناتوانی کارگزاران نظام در فائق آمدن بر مشکلات داخلی»، «شکاف بین مردم و حاکمیت و در نهایت مقابله علنی مردم با حکومت»، «بحران مشروعیت برای حاکمیت اسلامی» از مواردی است که در این نرمافزار پیشبینی شده است. در پایان باید تأکید داشت که «دولت روحانی»؛ دولتی گذار برای به قدرت رسیدن مجدد تجدیدنظرطلبان در «مجلس دهم» و «دولت دوازدهم» است؛ به شکلی که جلاییپور در هفتههای گذشته اعلام میکند: «هدف میان مدت اصلاحطلبان مواجهه فعال و سازنده با دو انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان است که در دو سال آینده برگزار میشود.» همانطور که جلاییپور اشاره میکند، در نقشه راه اصلاحطلبان، کسب قدرت در مجلس شورا و خبرگان یا دولت دوازدهم هدفی میانمدت به شمار میآید و استحاله و فروپاشی میتواند هدفی نهایی و بر زمین مانده قلمداد شود.