بخش اول
1. قدرت نرم؛ چارچوب مفهومي
سه راه عمده براي دستيابي به اهداف و منافع ملي يك كشور وجود دارد:
اول، استفاده از تهديد به اعمال قدرت و زور، دوم تطميع كردن و سوم جذب كردن و همكاري به نحوي كه آنچه را ميخواهيد انجام دهند. راهحل سوم كه گوياي شكل قدرت نرم است، نسبت به دو راهحل ديگر، هميشه كمهزينهتر است. بدينترتيب، در سالهاي اخير، «نظريه قدرت نرم» در بسياري از حوزههاي سياسي، اقتصادي و نظامي مطرح شده است. براساس اين نظريه، استفاده از قدرت سخت، تنها وسيله در دسترس براي نيل به اهداف نيست و راههاي ديگري نيز وجود دارد.5
مفهوم قدرت نرم براي اولين بار توسط «جوزف ناي»، پژوهشگر آمريكايي مورد استفاده قرار گرفت. اين عبارت طي سالهاي دهه 1990 در ميان محافل آكادميك شناخته شد و توجه نظريهپردازان را متوجه خود نمود. اين مفهوم در مقابل پيشگوييهايي قد علم كرد كه معتقد بودند با پايان جنگ سرد، ما شاهد زوال هژموني آمريكا در جهان خواهيم بود.6
آنچه از محتواي سخنان انديشمندان در توضيح اين واژه برميآيد، اين است كه قدرت نرم، محصول و برآيند تصويرسازي مثبت، ارائه چهره موجه از خود، كسب اعتبار در افكار عمومي داخلي و خارجي، تأثيرگذاري غيرمستقيم توأم با رضا بر ديگران، اداره ديگران را تابع خويش ساختن و مؤلفههايي از اين سنخ است.7
و يا اينكه هرگونه اقدام غيرخشونتآميز كه ارزشها و هنجارهاي جامعه هدف را مورد هجوم قرار ميدهد و سرانجام منجر به تغيير در الگوهاي رفتاري موجود و خلق الگوهاي جديدي ميشود كه با الگوهاي رفتاري موردنظر حاكم تعارض دارد.8
قدرت نرم، شيوه غيرمستقيم حصول به نتايج دلخواه است؛ از طريق جذب كردن، نه از راه اجبار يا پاداش.9
2. ويژگيهاي قدرت نرم
قدرت نرم داراي ويژگيهايي است كه آن را از ساير قدرتها متمايز ميسازد:
الف) قدرت نرم، يك رابطه است. به تعبير لاسول، قدرت، رابطهاي است ميان فردي يا رابطهاي كه ميان افراد است. بنابراين، قدرت نرم، يك منظومه واحد متشكل از اجزاء مرتبط و متقابل است كه اين اجزاء هم افزايش داشته و هر قدر روابط آنها و نقشهايشان به خوبي و در راستاي هدف واحد اجرا شود، قدرت نرم بيشتري را توليد ميكند.
ب) قدرت نرم بر نوعي از ذهنيتها استوار است. قدرت نرم برخلاف قدرت سخت كه بر عينيتها استوار است، مبتني بر ذهنيت است. در واقع، اطاعت از ديگران (دارندگان قدرت نرم) براساس باورها و اعتقادات و به ميزان اعتبار و شهرت انجام ميشود. چنانچه جوزف ناي تأكيد دارد كه اگر دولتي بتواند قدرتش را در نگاه ديگران مشروع جلوه دهد و براي رسيدن به خواستههايش با مقاومت كمتري روبهرو خواهد شد.
پ) قدرت نرم از جنس اقناع است. وجه مشترك قدرت نرم و سخت، متقاعد كردن رقيب است؛ منتها به شيوهاي متفاوت. قدرت نرم، ديگران را به تبعيت از هنجارها و نهادهاي موردنظر، يا موافقت با آنها قانع ميكند. قدرت نرم بر توانايي ارائه دستور كار از رهگذر هنجارها و نهادهايي كه ارجحيتهاي ديگران را شكل ميدهد، استوار است. از همينرو، قدرت نرم به طور گسترده، متكي بر قدرت اقناع و جاذبه است.10
ت) طولاني بودن نتايج حاصله از تهديد: تهديد و قدرت سخت به محض استفاده و ظهور، در جغرافياي به كار برده شده با تأثيرات كوتاه يا بلندمدت همراه است؛ حال آنكه تهديد و قدرت نرم، گاهي طي ساليان متمادي به كار گرفته ميشود، اما تأثيرات خارجي ناشي از آن پس از مدتها ظهور پيدا ميكند.
ث) جنس فرهنگي داشتن: قدرت نرم بر حوزه فرهنگي بيش از ساير ابعاد مدنظر تأثيرگذار است و به همين دليل نيز اين نوع قدرت، اغلب بر هويت هنجاري تأثيرگذار بوده و از آنجا كه اين نوع تأثيرات از قابليت لازم براي اندازهگيري دقيق برخوردار نيستند، لذا بعد فرهنگي در اين تهديدات نمود بارز دارد.
ج) تأثيرگذاري بر حوزههاي مختلف: ويژگي ديگر قابل طرح از قدرت نرم را ميتوان در نوع تأثيرگذاري آن دانست كه نه تنها در صورت توفيق كامل، تأثيرات مادي را به دنبال دارد، بلكه در زمينههاي معنوي نيز مؤثر بوده و قابليت ايجاد تغييرات - حتي اساسي - را در اين بعد دارا ميباشد.
چ) پيچيدگي: پيچيدگي قدرت نرم به لحاظ طولاني بودن مدت اثر آن از خصايصي است كه اين نوع قدرت يا تهديد را بسيار متمايز ميسازد.11
ح) مرجع تهديدات نرم عمدتا داخلي است؛ مرجع امنيت در حوزه تهديدات سخت عمدتا دولتها و منابع تهديد عمدتا خارجي هستند؟ در حالي كه مرجع امنيت در تهديدات نرم، محيط ملي و منبع تهديد عمدتا داخلي است.
خ) هدف قدرت نرم، حذف فيزيكي نيست. هدف در تهديدات سخت، تخريب و حذف فيزيكي حريف، تصرف و اشغال سرزمين است؛ در حالي كه هدف در قدرت نرم، تأثيرگذاري بر انتخابها، فرايند تصميمگيري و الگوهاي رفتاري حريف در سه حوزه سياسي، اقتصادي و فرهنگي است.12
3. اركان قدرت نرم
قدرت نرم بر چند ركن استوار است كه به شرح زير است:
الف) باورها و ارزشها: افراد براساس باورهاي خود، ترجيحاتشان را متناسب با ارزشهاي خويش، نظم و نظام ميدهند. اعتقاد به خدا، آرمان، وطن و زندگي پس از مرگ و اينكه در نظامهاي ديني، امور اخلاقي بيشتر مورد توجه قرار ميگيرد، نمونههايي از اين دست هستند. ارزشها نيز در ترجيحات انسان دخل و تصرف ميكنند. به عبارت ديگر، ارزش، واقعيت موجود را مشخص نميكند، بلكه مبين ترجيح ماست از آنچه كه بايد باشد. به همين ترتيب، ايستارها كه از ارزشها و هنجارها و الگوهاي اجتماعي و از بسترهاي ويژه تاريخي، اجتماعي، اقليمي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي ناشي ميشوند، جوهره قدرت نرم را تشكيل ميدهند.
ب) اعتماد: اعتماد كه جانمايه سرمايه اجتماعي است، يكي ديگر از اركان قدرت را تشكيل ميدهد. اعتماد اجتماعي بر انتظارات، تعهدات اكتسابي و تأييد شده به لحاظ اجتماعي دلالت دارد، كه افراد نسبت به يكديگر و نسبت به سازمانها و نهادهاي مربوط به زندگي اجتماعيشان دارند. اعتماد، يك عمل دوطرفه است و محققان، آن را به سه دسته تقسيم كردهاند. اول، اعتماد عمومي كه ناظر به كليت جامعه است. اعتماد عمومي، آمادگي بالقوه شهروندان براي همكاري با يكديگر و نيز آمادگي آنها براي وارد شدن در كوششهاي مدني را نشان ميدهد. دوم، اعتماد، دانش پايه است كه ميتواند در هر جامعهاي وجود داشته باشد و مبناي آن، دانش است و سوم، اعتماد ويژه كه به وجود اعتماد بين عده قليلي از افراد اشاره دارد.13
ج) اعتبار: ضلع ديگر قدرت نرم، اعتبار است. اعتبار و پرستيژ، همواره مدنظر قدرتها بوده و لذا انديشمندان روابط بينالملل، آن را به مثابه يك منبع مستقل قدرت به شمار ميآورند. البته اعتبار، ناشي از عوامل مختلفي از جمله حسن انجام وظايف و كارآمدي و... ميباشد. جوزف ناي در اين خصوص ميگويد: اعتبار، يك منشأ تعيينكننده و يك ركن با اهميت قدرت نرم محسوب ميشود. از نظر ناي، شهرت يا اعتبار، اهميت بيشتري نسبت به گذشته پيدا كرده است. دولتها نه تنها با ديگر دولتها بر سر اعتبار به رقابت ميپردازند، بلكه اين كار را با بهرهگيري از گستره وسيعي از بديلهاي مختلف شامل رسانههاي خبري، شركتها، سازمانهاي غيردولتي، سازمانهاي بينالمللي و مجامع علمي صورت ميدهند.14
4. كاركردهاي قدرت نرم
اگر بپذيريم كه درونمايه قدرت نرم، متشكل از ايدئولوژي، سبك زندگي، سنت فرهنگي، منابع اطلاعاتي و ساز و كار اجتماعي است، اين قدرت داراي كاركردهاي زير خواهد بود:
الف) شكلدهي قدرت نرم به نگرشها؛ قدرت نرم ميتواند به نوع نگاه مردم و نخبگان به پديدهها و ارزيابي آنها از رويدادها شكل دهد. به عبارتي، كشور مقصد ميتواند با نرمافزارگرايي، دريچهاي را براي جامعه هدف بگشايد كه جهان را براساس آنچه از اين روزنه ميبيند، درك كند.
ب) قدرت نرم به منزله يك هدايتگر تصميمساز؛ قدرت نرم ميتواند با اثرگذاري بر نگرش دولتمردان به مشكلات، راهحلهاي آنها را نيز براي برونرفت از بحرانها تحتتأثير قرار دهد.
پ) تأثير قدرت نرم در كاهش هزينه بقا: زماني كه دولتمردان بتوانند با سازوكارهاي قدرت نرم، حكومت خود را در عرصه داخلي و بينالمللي به عنوان نظامي كارآمد و مشروع معرفي كنند، در آن صورت، محيط داخلي و خارجي آن حكومت، با ثبات خواهد بود. بديهي است كه محيط باثبات و به دور از تنش، هزينه بقاي نظام را بسيار پائين ميآورد.
ت) كمك قدرت نرم به آيندهسازي: آشكار است كه دولتها ميكوشند آينده را متناسب به توانمنديهاي خود شكل دهند و بسازند و بيترديد، اجزاي قدرت نرم و مهندسي آن، در ساختن آينده، منزلتي ارزنده دارد.
ث) قدرت نرم، پشتيبان قدرت سخت است: قدرت نرم، كارهاي قدرتهاي اقتصادي، سخت و نظامي را پشتيباني ميكند. قدرت سختي كه بدون رداي قدرت متقاعدكنندگي و جذابيت باشد، به مثابه مشتزني با حريف خيالي است.15
5. حوزههاي اعمال جنگ نرم
بدون ترديد اگر دشمن، جامعهاي را براي تهاجم خود به عنوان هدف در نظر بگيرد، به دليل شكلگيري ساختار آن جامعه بر اركان اجتماعي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي، مسلم است كه اين اركان به سبب نقش مستقيمي كه در مقاومت در مقابل دشمن ايفا ميكنند، در متن و محور فعاليتهاي دشمن واقع ميشوند؛ به نحوي كه مجبور ميشود با استفاده از تمام توان خود براي يورش به آنها اقدام نمايد. با اين تفاسير سعي ميكنيم تا حوزههاي تهاجم را بازشناسيم:
5-1. حوزه فرهنگ: در قدرت نرم، بستر و زمينه موردنظر براي فعاليتهاي دشمن، فرهنگ معين ميشود؛ زيرا ابزارهاي مورد استفاده در تهاجم عمدتا از ابزارهاي فرهنگي و با كاركردهاي ذيربط با فرهنگ ميباشد؛ زيرا چه در قبل از تهاجم و چه در زمان بروز تخاصم بر مبناي تضاد منافع و يا با اهداف توسعهطلبانه، اين فرهنگ است كه در كشورهاي تحت تهاجم، كار ايجاد ارتباط بين اركان ساختاري، اعضاء و عناصر تشكيلدهنده جامعه را برعهده گرفته و تصميمات مربوط به سازندگي كلان جامعه، روشهاي ايستادگي و مقاومت در برابر دشمن را در بين مردم عمومي ميسازد. دشمن با درك اين واقعيت اساسي، مركز ثقل فعاليتهاي خود را بر تخريب و تغيير در اين بخش بنا مينهد.
5-2. حوزه اقتصاد: اگرچه هدف تمام فعاليتهاي دشمن در قدرت نرم، در عرصه فرهنگ دنبال ميشود، اما همه اين فعاليتها زماني منجر به نتيجه ميگردد كه در آن جامعه، فقر اقتصادي حاكم باشد تا به دليل ناتواني مردم در استفاده از امكاناتي كه ميتواند با ارائه آگاهيهاي لازم و توسعه دانش فني منجر به فهم دلايل عقبماندگي گردد و يا با كاستن از مشاركت عمومي مانع از آن شود كه در صورت عقبماندگي، مردم بدانند كه علل عقبماندگيشان در چه بوده است. خود به خود علاقه همراهي با دشمن در آنها به وجود ميآيد. براي رسيدن به چنين موقعيتي ضروري است كه از تحقق عواملي كه در حوزه اقتصاد موجب پيروزي و تسلط دشمن ميشود، جلوگيري به عمل آيد.16
5-3. حوزه سياست: محل نمايش محصولات برآمده از جنگ نرم، حوزه سياست ميباشد كه در آن، بروز پديده واگرايي و عدم تحمل، حرف اول و آخر را ميزند. براي پيدايش چنين شرايطي، دشمن راههايي را انتخاب و ابزارهايي را به كار مياندازد كه شناختن و دريافت مكانيزم تأثيرگذاري آنها ميتواند براي جلوگيري از گسترده شدن ميدان مانور دشمن بسيار حياتي باشد؛ مثل تلاش براي ترويج بياعتمادي و يأس از آينده حكومت، بيتفاوت نمودن مردم به انتخابها و انتصابهاي سياسي، القاء بيتوجهي سيستم به منافع عامه مردم و غيره.
5-4. حوزه اجتماع: گستردهترين حوزهاي كه دشمن در قدرت نرم، آن را آماج تاخت و تاز خويش قرار ميدهد، حوزه حضور اجتماعي انسان و فعاليتهاي منتسب به اين حوزه ميباشد؛ زيرا در اين حوزه، رفتارها مفاهيم گوناگوني مييابد، به گونهاي كه براساس اين مفاهيم ميتوان با راهاندازي پروسههاي هدفمندي كه بتواند مردم را با مشكل رودررو سازد، دشمن، راه نفوذ و دخالت در مسائل اجتماعي را بسيار آسانتر از حوزههاي ديگر باز نمايد. توجه به اين حساسيت است كه در تمام دنيا، براي فعالان اجتماعي و فعاليت در اين حوزه، ارزش و اعتبار ويژهاي قائل شده و در نهايت، سعي خود را به كار ميگيرند تا فعالان در اين حوزه با برخورداري از امتيازات حمايتهاي ويژه بتوانند كار و مسئوليت خود را به درستي به انجام رسانند.17
با عبور پديده قدرت نرم از «موضوع» و عينيت يافتن آن سبب گرديد مديريت جامعه حتي در پايينترين سطح، عكسالعمل نشان داده تا آن را كنترل نمايند. قدرت نرم از جمله پديدههايي است كه داراي شيوع نظري اندك و با علام رفتاري زياد است.18 با اين وجود، بحثهاي تئوريك درباره قدرت نرم در راستاي كنترل، مديريت، درك، تحمل و ارائه راهكارها مثمر ثمر ميباشد و اينجا، وضعيت واژه موضوع به مثابه نخستين تجلي عيني يك پديده (در مرحله تكوين) كاربرد دارد. بايد دانست. كه مرحله مديريت، كنترل و راهكارهاي مقابلهاي در باب موضوع فوق، نيازمند يافتن پاسخي مناسب (در پرتو اطلاعات در دسترس) براي سؤالات چندگانه زير است كه در بالا به آنها اشاره شد. تعريف و تفسير مسئله، ويژگيها و شاخصهها، كاركردهاي موضوع مطرح شده، حوزههاي عملياتي موضوع در حال تبيين و غيره.19 پاسخ به سؤالهاي بالا گام اساسي و تعيينكننده جهت تعيين راهكارها در جهت مقابله دارد.
بخش دوم
1. به كارگيري قدرت نرم عليه جمهوري اسلامي ايران
در شرايط فعلي به نظر ميرسد قدرت متراكم و سخت آمريكا دچار بحران اساسي شده است، به همين منظور، آمريكا درصدد به كارگيري قدرت نرم براي مقابله با حريفان خود به خصوص ايران است.20
ريشههاي جنگ نرم عليه ايران را بايد در نارضايتيهاي عمومي ايجاد شده به وسيله رسانههاي غربي بررسي كرد كه اين مسئله موجب ميشود برخي از گروههاي غيردولتي براي رفع مشكلات عمومي به سازماندهي بخشهاي مختلفي از جامعه اقدام كنند و گسترش اين نوع سازماندهي باعث افزايش امكان بسيج اجتماعي براي گروههاي غيردولتي ميشود. با تحقق مراحل ياد شده، در واقع، شرايطي به وجود ميآيد كه جامعه از لحاظ قدرت اجتماعي گروهها، با چندگانگي مراكز قدرت روبهرو ميشود. بدين معنا كه سازمانهاي غيردولتي به موازات دولت، توانايي لازم براي تشكيل بسيج اجتماعي از اعضاي خود در مقياسي چشمگير را فراهم ميآورند.
در چنين حالتي، جامعه به چند دسته تقسيم ميشود و برخي از نخبگان اجتماعي از اقشار مختلف به عضويت سازمانهاي غيردولتي درميآيند و نيازهاي مالي، رواني و اعتبار اجتماعي خود را از نهادهاي متفاوت از حكومت تأمين ميكنند.21
تهديدات عليه امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران برهه زماني كنوني را ميتوان در چارچوب دو نوع تهديدات نظامي و تهديدات نرم تقسيمبندي كرد. اولويت قائل شدن براي هر كدام از اين تهديدات، استراتژي امنيتي متفاوتي را در برابر تصميمگيران قرار ميدهد. در صورتي كه تهديدات نظامي، در تحليلهاي امنيتي از اولويت برخوردار باشند، استراتژي امنيتي كشور نيز تحتتأثير تفكرات و رويكردهاي نظامي و سختافزاري قرار خواهد گرفت. استراتژي دشمنان جمهوري اسلامي ايران در شرايط كنوني مبتني بر اقدامات غيرنظامي و نرم در كنار تهديد به اقدام نظامي است. هدف اصلي دشمن از چنين اقداماتي، تضعيف حاكميت ايران و افزايش هزينههاي نظامي و امنيتي كشور است. به عبارت ديگر، آمريكا و ساير دشمنان نظام جمهوري اسلامي ايران با تأكيد بر گفتمان اقدام نظامي عليه ايران سعي ميكنند استراتژي امنيت ملي ايران را به سوي برنامهريزيهاي پرهزينه سوق دهند.22
البته ايران داراي مباني قدرت نرم است كه به مقابله با هجمه نرم دشمنان ميپردازد. اين منابع و عناصر قدرت نرم جمهوري اسلامي ايران عبارتند از:
مقبوليت و محبوبيت منطقهاي، رهبري مقتدر، نيروي انساني كارآمد، انسجام اجتماعي و همگرايي دروني، موقعيت ممتاز ژئوپلتيكي كشور، تاريخ تمدن و هويت فرهنگي تاريخي و ديني، روحيه شهادتطلبي، مشروعيت سياسي و اجتماعي، كارآمدي دولت، رضايت عمومي، قدرت و نفوذ فرهنگي و ايدئولوژيكي و... برخي از عناصر و مؤلفههاي قدرت در جمهوري اسلامي ميباشند.23
2. طبقهبندي رويكردهاي مقابلهگرا در برابر تهديد ايران
در ميان مراكز سياستگذاري آمريكا در خصوص ايران و نحوه مقابله با تهديدات آن؛ چهار ديدگاه مشخص وجود دارد:
2-1. ديدگاه نخست از آن نومحافظهكاران است كه اقدام نظامي و تغيير رژيم از طريق حمله نظامي محدود يا گسترده آمريكا را به ايران تجويز ميكنند.
2-2. ديدگاه دوم متعلق به كساني است كه خواهان درگيرسازي ايران هستند. به اعتقاد آنها قطع روابط ايران و آمريكا، ابزارهاي قدرت آمريكا در برابر جمهوري اسلامي ايران را به شدت تضعيف و محدود كرده است؛ چرا كه اطلاعات آمريكا از داخل ايران بسيار ضعيف است. به علاوه، كليه تهديدات ايران قابل انتساب به ماهيت رژيم حاكم نيست. برقراري ارتباط و درگيرسازي اين كشور موجب ايجاد پيوندهايي با حكومت و افراد ميانهرو ميشود و آنها را در مقابل اقدامات افراطي آسيبپذير ميكند. در چنين وضعيتي، رفتار آنها در محيط منطقهاي و بينالمللي، مسئولانهتر ميگردد. اين ديدگاه به ثبات و تداوم جريان انرژي، برقراري ثبات و آرامش در منطقه و روي كار آمدن حكومتهاي دموكراتيك و مردمي در عراق و افغانستان و توسعه و پيشرفت خاورميانه به عنوان منافع مشترك آمريكا و ايران اشاره ميكند.24
2-3. ديدگاه سوم كه مورد حمايت كميته سياستگذاري در مورد ايران است، از نظر ماهيت رژيم منشأ تهديدات عليه آمريكا به ديدگاه نخست نزديك است، اما ابزارها و مكانيزمهاي آن را ناكافي و پرهزينه ميداند. طرفداران اين ديدگاه نيز، خواستار تغيير رژيم در ايران هستند. اما به جاي اقدام مستقيم نظامي آمريكا، بر مخالفت ايرانيان با جمهوري اسلامي تأكيد دارند. مطابق اين ديدگاه، آمريكا بايد گزينههاي ديپلماتيك و نظامي و توانايي اعمال آنها را براي خود حفظ كند، ضمن اينكه براي ايرانيان مخالف به منظور تسهيل فرايند تغيير رژيم، نقش محوري قائل ميشود. اين نظريهپردازان بر توان تسليحاتي جمهوري اسلامي و مسائل هستهاي آن بر پيامدهاي منطقهاي تأكيد ميكنند.
2-4. ديدگاه چهارم كه با قدرتيابي دموكراتها به رهبري اوباما نمود آشكارتر و مؤثرتري يافته است، تأكيد بر تداوم سياست مهار به انضمام سياست درگيرسازي محدود ايران ميباشد.
محور اين سياست تلفيقي، گسترش تدريجي تحريمها، افزايش سطح فشارها و تشديد محدوديتهاي ساختاري در حوزههاي داخلي و خارجي ايران است. از اين ديدگاه، كنترل ايران با محدودسازي توان بازتوليد آن در حوزههاي مختلف قدرت؛ اعم از نظامي، استراتژيك، اقتصادي و سياسي عمل ميگردد. به همين دليل نيز در مقابله با تهديد ايران، نبايد صرفا بر حوزه سختافزاري متمركز بود، بلكه بايد به معامله كلان با اين كشور پرداخت. به اين معنا كه مجموع مناقشات و اختلافات دو كشور اعم از امنيتي و سياسي در محيط منازعه ممتد مورد توجه قرار گيرد و اين مستلزم سياست مهار ايران است.25
شواهد و قرائن فوق، نشانگر واقعيت داشتن هجمه دشمنان عليه جمهوري اسلامي است. از اينرو بايد راهكارهايي در راستاي مقابله با اين تهديدات نرم ارائه داد.
بخش سوم
1. راهكارهاي مقابله با قدرت نرم براي ايران
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و تنومند شدن آن در دهه اخير، ما همواره شاهد هجمه نرم دشمنان در چهرههاي متنوعي چون عمليات رواني، ناتوي فرهنگي، تهاجم فرهنگي، جنگ نرم، سايبرنتيك، جنگ رسانهاي و غيره هستيم. از اينرو، بررسي و كنكاش براي ارائه راهكار ضروري مينمايد. بايد دانست كه راهكارها براساس مقتضيات زمان و مكان خاص مشخص ميگردد و منطق راهكارهايي كه در اينجا مطرح ميشود، اهداف مشخصي را پيجويي ميكند. به محدوديتها و موانع موجود توجه دارد و در نهايت به مقدورات و امكانات نيز متوجه است. پس ميتوان گفت. راهكارهاي مطرح در ذيل، مقبول و مشاركتزا، متناسب با تهديدات نرم عليه ايران، تمركز بر تهديدات نرم مهمتر، رفع كمهزينه و سريع تهديدات نرم و شدني و قابل اجرا هستند، اين راهكارها به شرح زير ميباشند:
1-1. راهكارهاي سياسي
براي مقابله با تهديدات نرم در عرصه سياست راهكارهايي وجود دارد كه در ادامه ميآيد:
1-1-1. پذيرش وجود جنگ
نخستين گام در مقابله با جنگ نرم دشمنان عليه اسلام و جمهوري اسلامي ايران، پذيرش وقوع جنگ است. مخفيانه و پنهاني بودن از ويژگيهاي جنگ نرم است. به همين دليل براي بسياري از افراد، قابل شناخت نيست و حتي گاهي انكار هم ميشود و مدعيان وقوع جنگ به منزله افرادي وهم زده و خيال زده معرفي ميشوند. فهم وقوع چنين جنگهايي نيازمند بصيرت و روشنبيني ويژهاي است.26
1-1-2. دشمنشناسي
يكي از گامهاي مهم در مبارزه و مقابله با دشمن، شناخت دشمن است، كه اين شناخت از ضروريات ابتدايي هر مبارزه و رويارويي است. شناخت دشمن و آگاهي از جايگاه و قدرت او از ضروريات عقلي است و عدم اطلاع كافي از دشمن، خطر شكست را در پي دارد.
براي شناسايي، كنترل و شكست دشمن لازم است اطلاعات كافي از اهداف دشمن، ريشهها و علل دشمني، روشهاي به كارگيري شده توسط دشمن و به بيان ديگر، توطئهشناسي يا روششناسي دشمن، راهكارها و تاكتيكهاي مقابله با دشمن وجود داشته باشد. در اين ميان، شناخت ابزارها، روشها و تاكتيكهاي دشمن در جنگ نرم و نبرد فرهنگي، اهميت مضاعف دارد و ميبايست با شناخت منافع قدرت نرم جبهه خودي، ابزارها و منابع قدرت نرم جبهه دشمن را كنترل و بياثر كرد.27
1-1-3. تقويت توان بسيج عمومي و تعهد نيروهاي مسلح
بسيج عمومي تقريبا تنها عاملي است كه كشورهايي مانند ايران ميتوانند براي مقابله با امكانات گستردهتر غرب به كار گيرند. اشكال مختلف بسيج عمومي، نقش تعيينكنندهاي در اين مقابله ايفا مينمايد، ولي ميزان بسيج عمومي مورد لزوم براي مقابله با نفوذ خارجي بيش از مقدار لازم براي پايان بخشيدن به سلطه غرب است. در كشورهايي مانند ايران، تحرك نيروهاي اجتماعي ميبايست در قالب تهيج سياسي و همچنين حداكثرسازي تحرك گروههاي ايدئولوژيك انجام پذيرد، در حالي كه تحرك اجتماعي در كشورهاي غرب براساس كارآمدي نهادهاي مدرن شكل گرفته است. ميتوان تأكيد كرد كه قالبهاي انقلابي و ايدئولوژيك صرفا در شرايطي ميتوانند از پويايي، كارآمدي و مطلوبيت لازم برخوردار باشند كه نظام سياسي از توان لازم براي بسيج گروههاي اجتماعي برخوردار باشد. اگر نيروهاي جوامع انقلابي، فاقد سازمانيافتگي باشند، طبعا در آن شرايط، دچار انفعال و ركود ميشوند. به عبارت ديگر، تداوم انگيزشهاي انقلابي را ميتوان به مثابه عامل مؤثري در قدرتسازي و تداوم انسجام محيطي كشورها دانست.28
نيروهاي اجتماعي صرفا در شرايطي ميتوانند با تهديدات مقابله نمايند كه از قابليتهاي اجتماعي و مطلوبيتهاي سازماني بهرهمند شوند. اگر نيروهاي سازمانيافته در راستاي نيل به اهداف اقتصادي، سياسي و استراتژيك جديدي بسيج شوند، طبعا به مطلوبيتهاي مؤثرتري در اين ارتباط دست خواهند يافت.29
1-1-4. هوشياري دستگاههاي مسئول جمهوري اسلامي ايران
وظيفه دستگاههاي مسئول جمهوري اسلامي در اجرا و مقابله با جنگ رسانهاي به شرح ذيل است:
- برنامهريزي ميانمدت و بلندمدت درخصوص مقابله با جنگ رسانهاي نظام سلطه و اجراي جنگ رسانهاي عليه آن.
- توسعه كمي و كيفي دستگاههاي مرتبط و امكانات و تجهيزات مورد نياز.
- شناسايي عوامل و امكانات داخلي و منطقهاي مرتبط.
- آموزش، توجيه و تربيت متخصصين مورد نياز اين نبرد.
- برگزاري همايش، نشستهاي تخصصي و همانديشي، ارتقاء سطح فعاليتهاي رسانهاي.
- بهرهگيري از فناوريهاي برتر و امكانات نوين ارتباطي در جهت مقابله يا هجوم رسانهاي و غيره.30
چون مسئولين كشور از توانمنديهاي مديريتي و اجرايي برخوردار هستند، توجه و هوشياري آنها به مسائلي از اين دست مهم ميباشد.
1-1-5. تأسيس مركزي براي ترويج قدرت نرم جمهوري اسلامي
همانگونه كه غربيان، بنيادها و مراكز مختلفي براي مطالعه درباره ايران و جمهوري اسلامي شكل دادهاند و هزينههاي هنگفتي براي آن صرف ميكنند، ما نيز بايد مراكزي را مختص اين كار تأسيس كنيم و درباره نحوه انتقال ارزشهاي اسلامي به مردم و نخبگان كشورهاي ديگر، مطالعات عميق داشته باشيم. روشن است كه بدون شناخت دقيق و همهجانبه از جامعه هدف، چندان اميدي به اثرگذاري فعاليتهاي فرهنگي و تبليغي نبايد داشت.
گاهي مشاهده ميشود بدون شناخت كافي از حساسيتها و دغدغههاي اجتماعي جامعه هدف، فعاليتهايي صورت ميگيرد كه عملا نتيجه عكس ميدهد. به همين دليل، لازم است در حوزههاي مختلف، اتاقهاي فكر با مشاركت فعالانه انديشمندان و نخبگان حوزه و دانشگاه و استفاده از همه ظرفيتهاي سفارتخانهها و رايزنيهاي فرهنگي در خارج از كشور تشكيل شود. اين مراكز با مطالعات واقعبينانه و دقيقي كه دارند، ميتوانند دور از جنجالهاي سياسي و حزبي، استراتژيهاي لازم را براي ترويج و تبيين قدرت نرم جمهوري اسلامي تدوين كرده و در مرحله بعد، تاكتيكهاي لازم را براي عملياتي شدن آنها به مسئولان مربوط ارائه نمايند.
1-1-6. رفع نقاط ضعف ساختار و نهادهاي حكومتي
رفع نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت ساختارها و نهادهاي حكومتي، از شروط ضروري نهادينهسازي آنهاست. از همينرو، كاربست برخي از راهكارها در دستيابي به اين هدف و تأمين اين وجه از امنيت ملي، از طريق موارد زير مؤثر است:
الف) پايان بخشيدن به اختلافها و تعارضهاي درونساختاري و منازعات جناحي و سياسي مسئولان به منظور همگرايي اجزاي مختلف حكومت و رسيدن به انسجام درون حكومتي.
ب) بالا بردن سطح كارآمدي مديران و مسئولان حكومتي.
ج) نهادينهسازي مشاركتگرايي ملي در اداره امور كشور از راه ايجاد سازوكار فرايندهاي قانوني.
د) بازنگري در رويهها و روشهاي ناكارآمد به كار رفته در نهادهاي حكومتي.31
1-1-7. ضرورتهاي استراتژيكي براي اتخاذ راهبرد ائتلاف و اتحاد (الزامات امنيتي)
وجود تهديدات و خطرات ناشي از حضور و نفوذ آمريكا در محيط بلافصل امنيت ايران و ضرورت تأمين امنيت به وسيله كشورهاي همسايه نظير كشورهاي حوزه خليجفارس و درياي خزر و لزوم داشتن مرزهاي امن، موجب شده تا ايران به سمت همكاريهاي امنيتي و دفاعي با كشورهاي همسايه گرايش پيدا كند تا از طريق اين همكاريها، هزينههاي امنيتي و دفاعي خود را كاهش دهد. براي ايران، امنيت در دو زمينه مهم و مؤثر است:
1) تأمين امنيت ملي. واقعيت اين است كه ايران، كشوري است داراي پانزده همسايه با منافع متضاد؛ بنابراين، فوريتهاي سياست خارجي بايستي براساس تأمين امنيت ملي باشد و راه رسيدن به امنيت، گرايش به سوي همگرايي و كاهش تشنجات فيمابين است.
2) امنيت منطقهاي. كه ميبايست، به موازات امنيت ملي براي ايران از ارزش و اعتبار بالايي برخوردار باشد و در همكاري امنيتي و دفاعي با كشورهاي منطقه پيشگام باشد. لازمه ثبات، آرامش و امنيت در منطقه، حفظ و ارتقاي سطح ارتباطات و همكاري ميان كشورهاست.32
از اينرو، ثبات در سطح منطقه، سبب ايجاد يك ثبات و نظم در داخل كشور ميگردد و اين نظم به مبارزه با بيثباتسازيهاي تهديدات نرم ميپردازد.
1-1-8. بهرهگيري از ابزارها و روشهاي دشمنان
در مقابله با جنگ نرم دشمنان، يكي از مؤثرترين راههاي مبارزه، استفاده از همان ابزارها و روشهاي دشمنان است. توضيح آن كه ما معتقديم باورها و ارزشهاي ما، حق بوده و باورها ارزشهاي خلاف آن، اموري باطل و نادرست هستند. باطل، همانطور كه از نامش پيداست، پوچ و بيمحتوا و بيريشه است. حال اگر ميبينيم كه باورها و ارزشهاي اهل باطل، اينگونه در سراسر جهان تأثيرگذار بوده است، رمز موفقيت آن ها را بايد در ابزارها و شيوههاي تبليغيشان جستوجود كرد. حال اگر براي تبليغ جبهه حق، از همان ابزارها و روشها استفاده كنيم، بدون شك تأثيرگذاري آن، دوچندان خواهد شد و خيلي سريع، بسياري از اذهان و قلبهاي جوياي حقيقت را در سراسر گيتي در كمند جاذبه حقانيت و عقلانيت خود خواهد انداخت.
بسياري از افرادي كه به دنبال انديشهها و رفتارهاي باطل ميروند، در حقيقت، تشنگاني هستند كه به گمان دستيابي به آب، در پي سراب ميگردند. اگر دشمنان ما، از ابزارهاي رسانهاي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و عاطفي براي ضربه زدن به جمهوري اسلامي استفاده ميكنند، ما نيز براي خنثي كردن تبليغات آنها و همچنين به منظور ترويج انديشههاي ناب اسلامي و براي تقويت قدرت نرم خود، لازم است همه اين ابزارها را در خدمت بگيريم و در اين عرصه از هيچ كوششي فروگذار نكنيم.
1-1-9. مديريت قدرت نرم در حوزه دفاعي - امنيتي
بالا بودن ثبات و امنيت در يك جامعه به مثابه يكي از شاخصههاي اقتدار و قدرت ملي آن به شمار ميآيد. هر قدر ثبات و امنيت ناشي از ساز و كارهاي نرمافزاري و به معناي كلي آن مردمي باشد، بادوامتر و پايدارتر ميباشد. نتيجه امنيت پايدار، پيشگيري از تهديد بيروني است. براي مثال، تحليل گفتمان صاحبنظران آمريكايي در واكنش به ديدگاهي كه رويارويي نظامي عليه ايران را تجويز ميكنند، قابل توجه است. ريچارد هاوس، رئيس شوراي روابط خارجي آمريكا در مقاله خود تحت عنوان «خاورميانه جديد» ضمن طرح اين مباني كه ايران داراي ثبات و امنيت بالايي است و اساسا در آستانه انقلاب نميباشد، نتيجه ميگيرد:
درباره ايران، گزينه تغيير نظام، چيزي نيست كه در آينده نزديك انجام شود، اقدام نظامي هم خطرناك خواهد بود و درباره بازدارندگي هم ترديد وجود دارد. با اين حال، فضاي برآمده از اين كاركرد، تصويري از ايران در داخل و خارج ارائه خواهد داد كه در قدرت نرم ايران بسيار مؤثر ميباشد.
براساس نگرش سيستمي براي اينكه قدرت نرم مديريت شود، بايد چرخه توليد قدرت نرم در كل سيستم از يك سو و در سيستمهاي فرعي از طرف ديگر، تشخيص، هدفگذاري و سرمايهگذاري گردد. در اين صورت، اثربخشي و كارآمدي مديريت قدرت نرم افزايش خواهد يافت.33 از اينرو، جمهوري اسلامي ايران بايد تلاش مجدانهاي در راستاي توجه به چرخه توليد مبذول دارد.
1-1-10. عمليات رواني متقابل
عاملان تهديد نرم از تبليغات، فنون مجابسازي، روشهاي نفوذ اجتماعي و عمليات رواني به منزله روشهاي تغيير نگرشها، باورها و ارزشهاي جامعه هدف استفاده ميكنند. شواهدي وجود دارد كه نشان ميدهد با عمليات رواني و تبليغات خلاقانه متقابل ميتوان از دامنه تأثير روشهاي مورد استفاده دشمن كاست.34
پس يكي از راهبردهاي مقابلهاي ايران با ابعاد تهديدآميز قدرت نرم، مهندسي معكوس رواني و عمليات رواني متقابل با دشمنان است كه ميتواند تهديد را به يك فرصت تبديل سازد. در كنار عوامل فوق، توجه به راهكارهاي ذيل ميتوان در ناكارآمدي هر چه بيشتر تهديدات نرم در ايران نقش، مؤثري ايفا نمايد:
- تقويت ظرفيتها و قابليتهاي رسانهاي ايران در عرصهي داخلي و بينالمللي.
- توجه به شكافهاي قومي، فرقهاي، صنفي و دانشجويي با اتخاذ راهبردهاي مناسب.
- ايجاد رابطه نزديك و مناسب با نخبگان كشور.
- كاهش قدرت اثرگذاري بيگانگان بر نهادهاي مدني داخل كشور با برنامهريزي و مديريت صحيح و ساير عوامل كه نيازمند كنكاش بيشتري ميباشد.
1-2) راهكارهاي اقتصادي
راهكارهاي مطرح در سطوح اقتصادي به شرح زير است:
1-2-1. مواجهه با دشمن در عرصه اقتصاد
با توجه به جايگاه اقتصاد در تأمين منابع براي دستيابي به توسعه و همچنين توليد فرصت بهينهسازي توان توليد امكانات و منابع، نقش بسيار ارزنده در ساختن جامعه دارد. متأسفانه ما در اين زمينه كمتر با ديده عبرت گرفتن از آن به مسائل موجود در اين عرصه توجه ميكنيم. همين تسأهل و تسامحي كه به كار گرفته شده است كارها را در راه انداختن اقتصادي سالم با مشكل مواجه كرده و باعث ميشود دشمن با اين برداشت كه اين كشور، بازار مناسبي ميباشد، براي فروش اجناس خود، توطئههايي را به كار ببرد كه نتيجه آن، ممانعت از توسعه اقتصادي كشور و وابستگي آن به خارج ميباشد. از اينرو مجبور هستيم اقتصاد ملي را با توجه به موارد ذيل تقويت نموده تا راه ورود دشمن بسته شود:
الف) جلوگيري از درآمدهاي غيركاركردي؛
ب) تلاش براي استخراج كالاهاي تكميل شده از مواد اوليه طبيعي؛
ج) مفهومي نمودن توسعه پايدار؛
د) ايجاد رقابت واقعي در داخل (بين مردم و شركتها) و خارج (دولت با ديگر دولتها)؛
ه) تدوين و تفسير برنامهها35 البته با توجه به نگاهي اين چنين به مسائل اقتصادي، ضرورت الگوي اسلامي - ايراني پيشرفت، بيش از پيش خود را نشان ميدهد.36
1-2-2. دستيابي به قابليتهاي تكنيكي و حداكثرسازي خودكفايي
كشورهايي كه به قدرت ملي مؤثرتري دست يافتهاند، از اين قابليت برخوردار ميگردند كه توان تكنيكي و قابليتهاي ابزاري خود را در زمان محدود سازماندهي نمايند. به اين ترتيب ميتوان تأكيد داشت كه خودكفايي به مثابه معياري براي ارزيابي ساير جزئيات تشكيلدهنده امنيت ملي عمل ميكند. در واقع، خودكفايي جزء لاينفك هدف قدرتسازي و نيز امنيت ملي ميباشد. خودكفايي كه به معناي عدم تكيه بر امكانات اقتصادي يا نظامي ساير كشورهاست و براي حيات ملي ضروري ميباشد، تصور ميگردد در كنار متاعهاي سنتي قدرت، مثل قدرت نظامي و توان اقتصادي به منزله جزء با ارزش دستگاه دفاعي كشور محسوب ميشود.
به هر ميزان، آرمان خودكفايي مورد توجه رهبران سياسي و استراتژيك قرار گيرد، طبعا آنها خواهند توانست غرور ملي و انتظارات ايدئولوژيك خود را با يكديگر تركيب نموده و از اين طريق، خودكفايي را به عنوان كالاي قدرت در روند امنيتسازي به كار گيرند.
1-2-3. ضرورت توسعهگرايي
در عصر جهاني شدن، توسعهگرايي در اولويت سياستهاي كلان بسياري از كشورها قرار گرفته است و از آنجا كه موجب پيشرفت و تأمين رفاه شهروندان ميشود، به مثابه عنصر قدرت نرم تلقي ميگردد؛ زيرا در اين فضاي توسعهگرايانه بازار - محور، امكان مقايسه مستمر وضعيت پيشرفت و رفاه شهروندان كشورهاي مختلف براي يكديگر فراهم شده است. قدرت نوظهور اين كشورها در قالب جنبههاي قدرت نرم و توانمنديهاي اقتصادي هر چه بيشتر بروز ميكنند. اين تحولات، حاكي از آن است كه مؤلفههاي تأثيرگذار قدرت در قوام و نقشآفريني نظامهاي سياسي نسبت به گذشته تغيير يافته و مؤلفههاي توسعهاي، همچون توانايي و كارآمدي دولتها در تأمين رفاه و پيشرفت شهروندان، اهميت بيشتري يافته است.
به عبارت ديگر در اين فضا، دولتي موفق قلمداد ميشود كه علاوه بر تأمين امنيت، بتواند براي شهروندان خود، توسعه، رفاه و پيشرفت بيشتري را به وجود آورد. طي كردن مسير توسعهگرايي و تمركز بر قدرت نرم، يكي از ضروريات دنياي امروز است. در اين راستا، دورنماي توسعه ملي ايران، حاكي از ضرورت و خواست تغيير جهت اساسي از نگرش صرف سنتي امنيت - محور به نگرش توسعه - محور تعاملي با جهان ضمن حفظ ملاحظات امنيتي و تلاش براي برونرفت از فضاي ضدتوسعهاي مسلط بر خاورميانه است. در واقع، سند چشمانداز بيست ساله، نشانه آن است كه جمهوري اسلامي ايران درصدد كسب قدرت نرم، يعني ابزارهايي براي توسعهگرايي ميباشد كه در نتيجه ميتواند به كارآمدي اقتصادي و تأمين امنيت و رضايت بيشتر شهروندان منجر شود و براي اين منظور، ناگزير از تعامل سازنده با جهان است.37 پس حركت به سمت توسعهگرايي سبب كسب امكانات و رفع تهديدات نرم دشمنان ميگردد.
1-3) راهكارهاي اجتماعي و فرهنگي
راهكارهاي مقابله با قدرت نرم در سطح اجتماعي و فرهنگي به شرح زير است:
1-3-1. مهندسي فرهنگي
لازمه مهندسي فرهنگي، اين است كه همه دستگاههاي فرهنگي با هم هماهنگ شوند. در خردهفرهنگها و فرهنگهاي مردمي خيلي نميشود دخالت نمود. ولي در حوزههاي فرهنگي نهادهاي دولتي لازم است مهندسي فرهنگي صورت گيرد. امروز، مردم مهندسي فرهنگي را از حاكميت ميخواهند و انتظار دارند به آن انسجام داده شود. مهندسي فرهنگ كشور بدين مفهوم است كه با يك بصيرت و يك فكر كلان و نگاه برتر و بالاتر، همه جريانهاي فرهنگي داخل كشور ديده شود، فرهنگ موجود كشور شناخته شود و مشخص گردد كه عناصر با چه كيفيتي بايد باشند و حقيقت فرهنگ بايد به كدام سمت برود. اگر در آن ضعفهايي وجود دارد، آن را اصلاح كرد و اگر در آن نفوذي هست، راه نفوذ بسته شود. اين حركت به سمت مطلوب بايد هدايت و مراقبت شود. هدايت و مراقبت به سمت مطلوب با مهندسي فرهنگي كشور انجام ميپذيرد.38
1-3-2. دفاع از دين و مذهب
دين اسلام باعث سعادت جوامع بشري است و دشمنان به خوبي ميدانند آنچه باعث ناكامي آنها در مبارزه با انسانهاي حقطلب است، پايبندي و اعتقاد راسخشان به دين است. به همين سبب، براي رسيدن به اهداف شوم خود با دين و مكتب حق به مبارزه و مقابله ميپردازند و سعي ميكنند مقدسات و اعتقادات مردم را سست كرده و به انحراف بكشانند. در اين مورد، دشمنان از شيوههاي مختلفي براي رسيدن به خواستههاي پليد خود استفاده ميكنند كه از شيوهها و شگردهاي محوري و بارز جنگ نرم بر ضد حركت نظام توحيدي به شمار ميآيد. مقابله با اين شيوهها و شگردها فراتر از يك وظيفه ملي و انساني است كه به برخي از آنها در اينجا اشاره ميكنيم:
الف) احترام به مقدسات و شعائر مذهبي.
ب) پاسخگويي به تبليغات و جوسازي جريان باطل.
ج) برخورد با شريعتسازي انحرافي در برابر دين حق.
د) واكنش در برابر تمسخركنندگان دين و احكام ديني.
ه) شفافسازي جبهه حق و باطل.
و) مذمت روحيه اشرافيگري.39
1-3-3. مبارزه جدي با فساد و فحشاء
مهمترين شيوه دشمنان دين به عنوان يك راهبرد، نشر فساد و فحشاء در جوامع اسلامي و ديني است. دشمن اگر ديروز با ابزار غيرمدرن و فقط در كابارهها و خيابانها توانسته بود جوانها را فاسد كند، امروزه با ابزارهاي مدرن ديجيتالي (رايانه، اينترنت، سايتهاي مبتذل، ماهواره و هزاران فيلم و CD فاسد) به درون خانهها نفوذ كرده و قهراً خطرش بيش از گذشته است.40 لذا مقابله با اين شيوه، يك مبارزه جدي ميطلبد.
1-3-4. مقابله با برنامههاي ماهوارهها
ماهوارههاي موجود همواره بر فراز جهان، از طرفي بر زمين مسلط بوده و از سوي ديگر، تأمينكننده اهداف هدايتكنندگان آنها هستند و اين نوع ارتباط، بيشتر جنگ رواني و تهاجم فرهنگي است. از اينرو بايد مردم خود را از گرداب هولناك ماهوارهها نجات دهيم و از طرف ديگر، بايد با برنامههاي برونمرزي مقابله به مثل نمائيم. بايد با ارسال برنامههاي مفيد، اصيل و مهمتر از همه، جذاب براي ملت خود و ساير ملل، عرصه را بر استعمارگران تنگ نمائيم. اين عمل اگر با برنامهريزي دقيق و حساب شده صورت گيرد، در نهايت موجب رونق اقتصادي، شكوفايي تمدن، فرهنگ و استعدادهاي بالقوه دروني و چندين تأثير مثبت ديگر خواهد شد. پس به طور كلي بايد دو اقدام عمده در مورد درمان و مقابله در اين جنگ نابرابر صورت گيرد.41
1) اقدامات درونمرزي
در اين زمينه، مهمترين اقدامي كه ميتواند صورت گيرد، افزايش سطح آگاهي مردم از طريق رسانههاي ارتباط جمعي است. تبيين اين حقيقت كه برنامههاي ماهوارهاي چه عواقب سوئي در پي دارد، وقتي مؤثر است كه اعضاي يك جامعه به عواقب آن آگاه باشند. قدر مسلم، گام مهم و جدي در راه جلوگيري از اشاعه برنامههاي ماهوارهاي برداشته خواهد شد.
2) اقدامات برونمرزي
اقدامات درونمرزي كافي نبوده و نياز مبرم به اقدامات برونمرزي نيز ميباشد. اولين گام در اين زمينه، ارائه برنامههاي برونمرزي مشتمل بر مسائل فرهنگي، مذهبي و تبليغي ميباشد.
اين عملكرد شايد در نظر اول منطقي جلوه نكند و گمان رود كه نيازي به اين كار نباشد، ولي با تعمق و ژرفنگري در اين مسئله، لزوم آن آشكار ميشود. ارائه چنين برنامههايي اگر از طريق ماهواره باشد، بهتر و تأثير آن بيشتر خواهد بود.42 پس جاي هيچگونه ترديدي نيست كه كشورهاي كمتر توسعهيافته، براي حمايت از فعاليتهاي فني، علمي و بومي خود به تكنولوژيهاي جديد مثل ماهوارهها نيازمند هستند.43
1-3-5. تهيه طرح جامع تعليم و تربيت اسلامي
گستردگي دانشگاهها و طيف وسيع دانشجويان و ميليونها دانشآموزي كه سالانه در مدارس مشغول تحصيلاند، ما را از سخن درباره ضرورت داشتن طرحي جامع در حوزه تعليم و تربيت اسلامي بينياز ميكند. خيل عظيمي از نوجوانان و جوانان كه بخش زيادي از عمر خود را در مدارس و دانشگاهها ميگذرانند، ايجاب ميكند به آموزش و پرورش آنها به صورت جديتر پرداخته شود. اگر به منابع درسي و آموزشي آنها توجه نشود و مدارس و دانشگاههاي ما، به ويژه در رشتههاي علوم انساني، صرفا جاي نظريههاي غربي و سكولار باشد، بايد هر زمان انتظار وقوع فتنههاي بزرگي را داشت.
اگر ما نظام تعليمي و تربيتي خود را مورد بازنگري قرار ندهيم، ديري نميپايد كه جامعه ايماني ما از درون تهي خواهد شد.44 و قشر جوان كه از سرمايههاي فرهنگي - اجتماعي و توليدكننده علم و قدرت يك جامعه هستند، در پروژه قدرت نرم رو به زوال و اضمحلال گسيل داده ميشوند.
1-3-6. لزوم مواجهه علمي با جنگ نرم
هدف غايي جنگ نرم، نفوذ تسلط بر مدارهاي ذهني و قلبي انسانهاست؛ به گونهاي كه خواست و اراده انسانهاي هدف، همان خواست كشور مقابل باشد. برخي بر اين باورند كه دستيابي به اين اهداف، يك شبه به ذهن دشمن خطور كرده و فرداي آن روز دست به كار شده است و همچنان مشغول برنامههاي تعريف شده اوليه است، ولي واقع امر اين است كه آنچه امروز در جريان است، محصول پيچيدهترين مراكز علمي و تحقيقاتي است كه از سالها قبل و با استفاده از مجربترين كارشناسان در رشتههاي مختلف تدارك ديده شده است و به دليل ساختار منعطف و سيال آن، پيشبيني و مقابله با برنامههاي آتي نيز امري دشوار و خطير به شمار ميرود. به همين علت در اين بخش، راهكارهاي مواجهه علمي در مقابله با جنگ نرم در قالب تحقيق و آيندهپژوهي در جنگ نرم ضروري مينمايد.
1-3-7. الگوپروري
براساس نتايج علمي و تجربي، هر فردي نيازمند الگويي است كه آن را سمبل و نماد حركتهايش قرار دهد. نقش سمبلها و الگوها جهتدهي ارزشها و هنجارها و حتي باورهاي انسانهاست. الگوها باعث تأييد عمل و تشويق ديگران ميشود. جامعهاي كه براي ارزشها و هنجارهاي موردنظر خود، الگوسازي ميكند و الگوهاي متناسب با خواست و نيازهاي افراد جامعهاش ارائه ميدهد، به همان اندازه، رفتارها و كنشهاي مطلوب از جامعه، اجتماعات، نهادها و افرادش ميبيند. هيچ جامعهاي بدون انتشار الگوهاي فرهنگي و نهادهاي اجتماعي خود نميتواند به نهادينهسازي ارزشهايش بپردازد و حتي در تقابل فرهنگي با موفقيت بر رقيب مسلط گردد.
يكي از اين الگوها كه امروزه دنياي استكبار به سركردگي آمريكا و رژيم صهيونيستي را در منطقه خاورميانه و فلسطين اشغالي به شگفتي واداشته، عمليات استشهادي فرزندان فلسطيني است كه با آغوش باز و آگاهي زياد وارد اين صحنه شده و جان خود را فداي آزادي و شرافت و حيثيت اسلامي و ملي خود مينمايند. كاري كه دشمن مجهز به آخرين دستاوردهاي تكنولوژيك نظامي را به ستوه آورده است. براساس اين رهيافت، مسئولين كشوري خصوصا مسئولين فرهنگي نظام جمهوري اسلامي وظيفه دارند با ارج نهادن به الگوهاي دوره دفاع مقدس و تاريخ علوي، بستر لازم را براي الگوگيري از آنها فراهم نمايند.45
1-3-8. توجه به نقشها و اصالتهاي تاريخي
ارتباط عاطفي انسانها با گذشته خويش، همواره آنها را بر اين امر هدايت نموده كه آن را به ديده احترام بنگرد. اين وابستگي، بعضي وقتها چنان محكم ميگردد كه در مقابل هدايت انبياء الهي نيز به راه و روش گذشتگان تكيه ميشود.46 از اينرو خطمشي گذشتگان، يكي از دلايل شكلگيري گزارههاي تصديقي در فرآيند رفتارسازي ميباشد.
ظاهر ساختن جلوههاي تاريخي يك فرهنگ خصوصا مقاطع و حوادثي كه در رشد و تكوين قافله تمدن بشري مؤثر بودهاند، از ابزارهاي مهمي است كه در نهادينه كردن ارزشها و باورهاي فرهنگي مؤثر هستند. كشورهاي غربي با وجود اينكه در رشد و توسعه علمي مديون رهآوردهاي مشرق زمين هستند، به خوبي از اين رهيافت براي گسترش مازادهاي فرهنگي خود استفاده ميكنند.
دولتمردان جمهوري اسلامي و نهادهاي فرهنگي ميتوانند با توصيف روشن و جذاب اسطورههاي علمي و تاريخي فرهنگ اسلامي، بستري را فراهم سازند كه توجه به آن باعث علاقهمندي و پايبندي به عوامل خيزشي رفتارهاي اسطورههاي علمي و تاريخي شود تا مردم خصوصا جوانان با پايبندي به افتخارات گذشته بتوانند به كارايي و ارزشمندي اعتقادات و ارزشهاي خود اذعان نمايند.47
1-3-9. برخورد دوستانه و محبتآميز با جوانان
عموم مردم بايد با جوانان و نوجوانان برخوردي مناسب داشته باشند. بايد به آرامي و با نصيحت و به صورت غيرمستقيم، آنها را متوجه سازند. بايد وسايلي را فراهم كرد تا دلشان خوش باشد، شاد باشند. مخصوصا محيط خانواده براي آنها گرم باشد و افراد خانواده با هم مهربان باشند تا از اين رهگذر، انگيزه سرگرمي با فيلمهاي ويدئو و... در آنها كم شده و از بين برود.48
از آنجا كه يكي از اهداف اصلي تهديدات نرم، جوانان هستند، بايد جوانان را حفظ و آنها را پرورش داد تا اين نيروهاي اجتماعي توليدكننده قدرت، علم و ثروت، به جرگه دشمن وارد نشوند و همچنان كارآيي خويش را حفظ كنند.
1-3-10. افزايش مؤلفههاي خودباوري ميان مردم
حضور اعتماد به نفس حقيقي، يكي از بارزترين عناصر مؤثر در قدرت نرم يك كشور است. در حقيقت، مفتخر بودن جامعه يك كشور به سنن، تاريخ، حال و اميد به آينده خود، نشان از يكي از جنبههاي پايدار اقتدار نرم دارد. منشأ اين اعتماد به نفس را ميتوان در منابع بسياري جستوجو كرد. افتخار به آئين و مذهب، رضايت از زندگي در جامعه خودي، ارجحيت دادن فكر و كالاي كشور خود به ديگر كشورها، آمادگي براي هزينه دادن در راستاي استقلال سياسي، اقتصادي يا فرهنگي خود، و بسياري موارد ديگر از جمله اين منابع ميباشند.
افزايش مؤلفههاي خودباوري در كنار تأثيرات داخلي و ايجاد استحكام دروني، جلوههاي جذاب و عميقي نيز در ارتباطات خارجي يك كشور بازي ميكند. در حقيقت، اعتماد به نفس، يكي از جذابيتهايي است كه در نگاه ناظران خارجي به افراد، جامعه و ساختار يك كشور اهميت ويژهاي دارد. نگاه مثبت مردم جهان به شيوه و امكانات زندگي در كشورهاي اسكانديناوي، غرور تكنولوژيك ژاپنيها، تلاش دولت و ملت كره جنوبي براي تاريخسازي و كهن نشان دادن آن سرزمين پس از تسخير بسياري از بازارهاي جهاني در حوزه تكنولوژي، همگي از مثالهاي اين امر به شما ميآيند.49
درخصوص ايران بايد به تمدن با فرهنگ غني توجه داشت؛ هرچند در اين خصوص، كاستيهايي وجود دارد، اما بايد دولتمردان و مسئولان، اين خودباوري را در بين آحاد ملت ايجاد نمايند.
1-3-11. گسترش فعاليتهاي داخلي رسانه ملي
لازمترين اقدام در حوزه فرهنگ و رسانه و براي مقابله با دشمنان انقلاب و توطئههايي كه به صورت نرم براي جوانان كشورمان طراحي شدهاند، سرمايهگذاري گسترده براي توليد محصولات فاخر است. با توليد محصولات رسانهاي گسترده و در شأن و منزلت جمهوري اسلامي، ميتوانيم از اقتدار پربار بودن فرهنگ خود دفاع كنيم. گسترش شبكههاي داخلي تلويزيوني به گونهاي كه مردم بتوانند به راحتي برنامههاي همه شبكههاي ايراني را ببينند. اين امكان موجب ميشود تنوع و قدرت انتخاب براي مخاطبان، بسيار افزايش يابد و يكي از جذابيتهاي ماهواره تا حدودي جبران گردد. راهاندازي شبكه تلويزيوني ويژه فيلم در كنار توسعه سواد رسانهاي به معناي تجهيز كردن مخاطبان رسانهها به تواناييها و مهارتهاي تحليل، نقد و ارزيابي محتواي رسانهها با اين رويكرد كه افراد، متفكراني منتقد باشند و خود نيز به مولدان خلاق پيامها تبديل شوند.
در واقع، سواد رسانهاي، پاسخي ضروري، اجتنابناپذير و واقعنگر به محيط الكترونيكي پيچيده و همواره در حال تغيير و تحول اطراف ما ميباشد. از آنجا كه استعمار فرانو با استفاده از شيوههاي اقناعي و تبليغي به گسترش ارزشهاي خود در ديگر جوامع ميپردازد و به ويژه براي استحاله و براندازي نظام جمهوري اسلامي، بر تهاجم فرهنگي و اقدامات رسانهاي تأكيد دارد و نيز با توجه به ارزشهاي جهانشمول اسلامي و توحيدي جمهوري اسلامي، لزوم تدوين استراتژي رسانهاي و تبليغي كشور در ابعاد اَفندي و پدافندي كاملا ضروري مينمايد.50 از اينرو در كنار سند چشمانداز 20 ساله كشور، بايد راهبرد كلان تبليغي و رسانهاي كشور تدوين شود.
1-3-12. توليد انسجام اجتماعي
در شرايطي كه نظام اجتماعي با افول قدرت هويتي روبهرو ميشود، طبعا نيرويي كه بتواند هويتهاي پراكنده را سازماندهي نموده و از همه مهمتر، اينكه قابليت مؤثر و وحدتبخشي جامعه را داشته باشد، به منزله محور سازماني براي امنيتسازي تلقي خواهد شد. اين امر با اصل حداكثرسازي انسجام هماهنگي دارد. كشورهايي همانند اتيوپي، سودان، نيجريه، تركيه، آفريقاي جنوبي، يوگسلاوي، سريلانكا و اتحاد شوروي در زمره واحدهايي هستند كه از انسجام لازم برخوردار نبوده و در نتيجه با مخاطرات امنيتي متنوعي جهت توليد قدرت روبهرو بودهاند. چنين كشورهايي فاقد نهادها و سازمانهايي بودهاند كه نقش مؤثري در بسيج نيروهاي اجتماعي داشتهاند. از اينرو امنيت ملي در جوامع مختلف در شرايطي ارتقاء مييابد كه جامعه بتواند به همبستگي اجتماعي دست يافته و نظام سياسي نيز قادر باشد همبستگي اجتماعي را به انسجام ساختاري تبديل كند.
انسجام اجتماعي، زمينههاي لازم براي حداكثرسازي همكاري و مشاركت گروههاي لازم براي امنيت نرم را ايجاد نمود. جمهوري اسلامي ايران نيازمند به كارگيري شيوهها و الگوهايي است كه بتواند نيروهاي اجتماعي را در راستاي اهداف مشتركي فعال نمايد. اهداف مشترك در راستاي «اهداف معطوف به سودمندي» و همچنين «اهداف معطوف به ارزش» سازماندهي ميشود. اين امر به مفهوم آن است كه جمهوري اسلامي بايد از قابليت و مطلوبيت مؤثري براي سازماندهي رفتارهايي برخوردار باشد كه اولا مبتني بر سودمندي باشد و ثانيا زمينههاي لازم براي تحقق ارزشهاي ساختاري را فراهم نمايد. با اين تفاسير، ايران بايد در راستاي مقابله با تهديدات امنيتي نرم دشمن، بر انسجام اجتماعي خويش در سطح جامعه بيفزايد.
1-3-13. افزايش دادن اقناع و متقاعدسازي
اقناع و متقاعدسازي با هدف ايجاد يا تغيير عواطف و احساساتي است كه شكلدهنده رفتار ديني، سياسي، اجتماعي و اقتصادي افراد صورت ميگيرد. هرچند بحث اقناع در حوزه روانشناسي اجتماعي مورد مطالعه قرار ميگيرد، اما ماهيت و طبيعت انسان به گونهاي است كه بيش از آنكه عنصر اجبار، شكلدهنده رفتار فردي و جمعي او باشد، عنصر اقناع و متقاعدسازي با نقش مؤثر و پايداري ميتواند در تعيين روابط و مناسبات سالم و سازنده او با ديگران و با جامعه مؤثر واقع شود. اقناع و متقاعدسازي توسط رسانههاي ملي، ضريب اطمينان مردم به رهبران نظام و دولتمردان را بالا برده و مشروعيت سياسي، سياستها و اقدامات آنها را مورد تأييد افكار عمومي قرار ميدهد.
اين امر ضمن آنكه به ترميم شكاف احتمالي ميان دولت و مردم كمك ميكند و زمينهساز حمايت توده مردم از سياستهاي دولتمردان ميشود، مشوق دولت در تأمين امنيت ملي و ابعاد مختلف آن، به ويژه امنيت فرهنگي ميشود. اجماع برخاسته از روح اقناع و متقاعدسازي تودهها در واقع، موجد يك روح جمعي و اراده بنيادين در حمايت از نظام سياسي حاكم خواهد بود. نظام سياسي حاكم اگر از پشتوانه معنوي و حمايت تودهاي مردم برخوردار باشد، با سهولت، قادر به تأمين امنيت ملي و ابعاد مختلف آن، خاصه ابعاد فرهنگي آن ميباشد. پس جمهوري اسلامي بايد در راستاي مقابله با تخريبهاي نرم دشمنان بر توانايي متقاعدسازي و اقناع خويش بيفزايد.
1-3-14. اطلاعرساني مطلوب
امروزه در دنيايي زندگي ميكنيم كه ميتوان آن را «خانه شيشهاي» ناميد. اين تعبير، كنايه از وضعيتي است كه رسانهها به وجود آوردهاند و گوياي اين حقيقت است كه پيشرفت انواع و اقسام تكنولوژيهاي رسانهاي، امكان كتمان و سرپوش نهادن بر رويدادهاي خبري را به كمترين حد خود رسانده و همين نكته باعث شده است كه دولتها و آژانسهاي خبري در سراسر دنيا در ارائه و خبررساني، گوي سبقت را از يكديگر بربايند.
در اين شرايط به هر نسبت كه رسانههاي خودي و خصوصا سازمان صدا و سيما در اين حوزه كوتاهي نمايد، به همان نسبت، دشمن از طريق ارائه خبر مطابق با سياستهاي تفرقهافكنانه خود در مسموم كردن فضا و ايجاد التهاب در جامعه به اهداف خود نزديكتر ميشود. در اين راستا جمهوري اسلامي در سالهاي اخير به دستاوردهاي مهمي دست يافته است، اما بايد در سطح و عمق اين دستاوردها افزود تا از شايعهپراكنيها، بزرگنماييها و ساير موارد جلوگيري نمود.
نتيجهگيري
قدرت نرم و واژههاي مترادفي كه در راستاي آن به كار ميروند، در دهه حاضر از حوزه تئوري خارج شده و وارد عرصه عمل شدهاند و در عرصههاي گوناگون، ساير دولتها را با تهديد مواجه ساختهاند. قدرتهاي نوين در قالب قدرت نرم، از ابزارها و امكانات جديدي استفاده ميكنند كه ويژگيهاي متمايزي از انواع ديگر دارد. از اينرو بررسي و شناخت قدرت نرم براي همگان، عليالخصوص مسئولان حكومتي مهم است تا بتوانند پادزهري در قبال اين سمها تجويز نمايند. قدرت نرم در سطوح گوناگوني از قبيل سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي به اجرا درميآيد. قدرت نرم در اين مسير از اركاني چون اعتبار، باورها و ارزشها و اعتماد بهره ميگيرد.
از اينرو كاركردهاي قدرت نرم بسيار مطلوب بازيگران جديد است كه اين كاركردها به اين شرح است: شكلدهي به نگرشها، هدايتگري و تصميمسازي، كاهش هزينههاي جاري، آيندهسازي و پشتيباني از قدرت سخت. قدرت نرم، امروزه در عرصه عمل، عليه كشورهايي به كار برده ميشود كه از اتحاد و انسجام بالا و فرهنگ مقاومت و پايداري بالايي برخوردار هستند. البته رويكردهاي مقابلهگرا در اين راستا، اشكال گوناگوني به خود ميگيرد. ايران از جمله كشورهايي است كه در دهههاي اخير به شدت با قدرت نرم دشمنان مواجه بوده است. از اينرو جستوجو در جهت دستيابي به راهكارهايي جهت مقابله ضروري مينمايد. البته توجه به اين نكته الزامي است كه بايد منطق راهكارها مشخص و در تمامي ابعاد تهاجمي دشمنان اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي، راهحلهايي ارائه داد.
برخي از اين راهكارها جهت مقابله با قدرت نرم دشمنان كه براساس توانايي، ظرفيت و شرايط موجود ايران طرحريزي شدهاند، را ميتوان در اين موارد بيان كرد: دشمنشناسي، توليد علم و فناوري، افزايش اقناع و متقاعدسازي، اطلاعرساني مطلوب، مديريت قدرت نرم در حوزههاي امنيتي - دفاعي، توليد انسجام اجتماعي، بهرهگيري از ابزارهاي دشمنان، برخورد دوستانه با جوانان، توجه به فرهنگ و اصالتهاي تاريخي، مواجهه علمي با تهديدات، تدوين طرح جامع تربيت اسلامي، تقويت رسانههاي داخلي، مقابله با برنامههاي ماهوارهها، دفاع از دين، مهندسي فرهنگي، توسعهگرايي در چارچوب گفتمان اسلامي، دستيابي به خودكفايي و استقلال و غيره. البته ارائه راهكارهايي براي سياستسازيها نيازمند، كاوشها و مطالعات بسياري است كه در حوزه آيندهپژوهي قدرت نرم ضروري مينمايد.