بر اساس گزارشهای منتشره، مذاکرات میان ایران و تروئیکای اروپایی (فرانسه، انگلیس و آلمان) جمعه در ترکیه برگزار می شود. این مذاکرات بر اساس اصل مطالبه گری ایران از طرف غربی، در حالی که آنها با چماق مکانیسم ماشه به دنبال اهدافی ضد ایرانی هستند. حال آنکه بر اساس رویه منطقی و مذاکراتی، غرب باید اصول و چارچوبهایی را برای این مذاکرات در نظر داشته باشد که در غیر این صورت از هم اکنون باید شکست مذاکرات را در نظر داشت.
پاسخگو شدن غرب به جای پرسشگری
زیادهخواهیهای اروپا و آمریکا همواره در لوای ترفندهای دیپلماتیک بدون هیچ تعهد پذیری پیگیری شده است. غرب باید در یابد که دوران پرسشگری برای پاسخگو نبودن پایان یافته و اروپا نمیتواند با ادعاهایی همچون اعلام محل نگهداری اورانیوم غنی سازی شده، لزوم همکاری ایران با آژانس، اجرای تعهدات برجامی توسط تهران، اتهام زنیهای حقوق بشری و سیاسی و امنیتی و.... از پاسخگو بودن درباره تخلفات برجامیاش، استمرار همراهی با آمریکا علیه ایران که به اذعان خانم دوهان گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور قهری یک جانبه جنایت علیه بشریت است، نقش بحرانسازش در منطقه از جمله مشارکت در نسل کشی غزه و توطئه تغییر ژئوپلیتیک منطقه و... شانه خالی کند.
رسیدن به وضعیت تعادل به جای توافق در دل توافق
کارنامه غربیها بیانگر بی تعهدی آنها در قبال هر تعهدی است که بارها در قبال ایران نیز تکرار شده است. غرب باید بداند که دوران توافق در دل توافق گذشته است. رویه غرب همواره آن بوده که ابتدا توافقی را در قالب آتش بس یا توافقاتی همچون برجام مبنی بر تعهدات متقابل را امضا میکند، بعد از طرف مقابل اجرای تمام تعهدات را مطالبه میکند، در حالی که خود هیچ تعهدی را اجرا نمیکند. در نهایت نیز با ارائه توافقی جدید در کنار بستن پرونده بدعهدیهای خود، تعهدات جدیدی به طرف مقابل تحمیل میسازد. غرب اکنون به دنبال تکرار این رویه نخ نما شده در قبال برجام است، حال آنکه باید در نشست آتی توجیه شود که این ترفند در قبال ایران نتیجه ندارد، بلکه اروپاییها باید پیش از هر توافق جدید ابتدا وضعیت را به حالت تعادل برسانند. به عبارتی دیگر غرب ابتدا باید تمامی تعهدات برجامیاش را اجرا و از سوی ایران راستی آزمایی شده و سپس در باب توافقات هستهای جدید، مذاکرات اجرایی شود. تا پیش از رسیدن به وضعیت برابر هر مذاکرهای و توافقی تکرار همان فریبکاری توافق در دل توافق است که قطعاً از سوی ایران مورد پذیرش نمیباشد.
مذاکره بدون محکوم سازی متجاوز معنا ندارد
اروپا نمیتواند مدعی رویکرد مذاکراتی و تعاملی باشد، در حالی که همزمان از تجاوز نظامی رژیم صهیونی و آمریکا به ایران حمایت میکند. از اصول اصلی مطالبه گری آن است که اروپا باید این تجاوزگری را رسماً محکوم ساخته و خواستار پرداخت غرامت و تضمینهای بینالمللی برای تکرار نشدن چنین جنایتی شود. غرب باید نشان دهد که آیا در طرف درست تاریخ قرار میگیرد یا آنکه همچنان به ماندن در طرح متجاوز و جنایتکار تاریخ اصرار دارد.
فرو ریختن طراحی خودکشی از ترس مرگ
هراس افکنی و همزمان طرح خواستههای غیر قانونی و بی منطق ترفند همیشگی اروپا و آمریکا بوده است. غرب باید بداند که دوران وادار ساختن کشورها به خودکشی از ترس مرگ گذشته است و ایران به خاطر توهمات و تخیلاتی به نام مکانیسم ماشه تن به مذاکره نمیدهد. حقیقت آن است که از یک سو با خروج آمریکا از برجام و بیتعهدی غرب عملاً چنین مکانیسمی غیر قانونی و غیر حقوقی است، چنانکه «میخائیل اولیانوف» نماینده روسیه در سازمانهای بینالمللی در وین در پیامی در شبکه اجتماعی ایکس در واکنش به مطلبی که «سید عباس عراقچی» وزیر امور خارجه ایران درباره احتمال فعالسازی «مکانیسم ماشه» از سوی تروئیکای اروپا (فرانسه، آلمان و انگلیس) در ایکس منتشر کرده بود، نوشت: تروئیکای اروپا واقعا هیچ حق قانونی یا اخلاقی برای فعالسازی مکانیسم ماشه به منظور بازگردانی تحریمهای ضدایرانی پیشین ندارد. در راستای حمایت از حقوق حقه ایران «ما ژائوشو»، معاون وزیر امور خارجه چین در گفتوگو با مدیرکل امور سیاسی و امنیتی وزارت امور خارجه فرانسه تأکید کرد: «حق ایران برای استفاده صلحآمیز از انرژی هستهای باید تضمین شود. چین مایل است به ایفای نقش مثبت و سازنده در این زمینه ادامه دهد.»
و از سوی دیگر تحریمهای آمریکا علیه ایران چنان گسترده است که تحریمهای سازمانملل رسماً در آن اجرا میشود، خصوصاً اینکه تحریمهای کنگره تا 2026 ادامه دارد و به احتمال زیاد ترامپ آن را برای 10 سال آینده تمدید میکند. لذا ترساندن ایران از بازگشت تحریمها بیمعناست. نکته مهم آنکه خط کشیها در نظام بینالملل چنان شفاف شده است که کشورهایی که تاکنون از اجرای تحریمها خودداری کردهاند پس از مکانیسم ماشه نیز این رویه را ادامه میدهند. لذا غرب نمیتواند با ترساندن ایران از ماشه، خواستار برجام تحمیلی دیگر با تمدید مکانیسم ماشه شود.
طراحی شکاف افکنی و جزیرهای سازی شکست خورده است
کارنامه غرب نشان میدهد که بعضا لبخندهای آنها با یک کشور نه از روی دوستی بلکه ترفندی برای جزیرهای سازی تهدیدات، تنها سازی و در نهایت اقدام علیه آنهاست. به عنوان مثال زمانی که غرب به دنبال اقدام خصمانه علیه روسیه است از یک سو مدعی توسعه روابط و البته اعمال تحریم علیه چین می شود و از سوی دیگر ادعای مذاکره با ایران را سر میدهد و یا زمانی که تجازوات رژیم صهیونی به غزه تشدید میشود غرب مدعی راهکار سیاسی برای لبنان و سایر کشورهای منطقه می شود تا به زعم خویش سایر کشورها در مسیر حمایت از غزه قرار نگیرند. نکته قابل توجه در ادعای رویکرد مذاکراتی اخیر اروپا به ایران تقارن آن با طراحی غرب برای حمله گسترده به روسیه است که تداعی کننده سیاست جزیرهای سازی تهدیدات است. این توطئه در حالی صورت می گیرد که رزمایش مشترک دریایی ایران و روسیه در دریای خزر، سفر لاریجانی مشاور مقام معظم رهبری و وزیر دفاع ایران به روسیه، تاکید مسکو بر غیر قانونی بودن اجرای مکانیسم ماشه و... نشانگر ناتوانی غرب در اجرای سناریوی مذکور است. تاکید ایران و روسیه بر همگرایی گستردهتر و پاسخگویی مشترک به هر تهدیدی مولفهای مهم در مقابله با این طراحی احتمالی غرب در مذاکرات آتی است.
اروپا مسئول تغییر رفتار آمریکاست
تا به امروز غرب مدعی بوده است که طرف اصلی مذاکرات آمریکاست و ایران باید رضایت آن را جلب کند. اروپا باید بداند دوران کدخدا به پایان رسیده است و به جای بازی در زمین آمریکا، برای تغییر رفتار آن باید ابزارهای قدرت سیاسی، اقتصادی و ... را به کار گیرد نه آنها خواستار باجدهی ایران به آمریکا برای تحقق منافع غرب شود. وابستگی اروپا به آمریکا زمانی آشکارتر میشود که سخنگوی وزارت امور خارجه آلمان با تایید برگزاری مذاکرات روز جمعه ایران و تروئیکای اروپا گفت که این مذاکرات در سطح کارشناسی برگزار میشود و با آمریکا هماهنگ شده است. این هماهنگی برخلاف گذشته که بر اساس همراهی برای اعمال فشار بر ایران بوده، باید رویکردهای نوینی را شامل شود که محور آن را نیز فشار اروپا بر آمریکا برای تغییر رفتار باشد در غیر این صورت عملا مذاکرات راه به جایی نخواهد برد.
خط کشیها در نظام بینالملل چنان شفاف شده است که کشورهایی که تاکنون از اجرای تحریمها خودداری کردهاند پس از مکانیسم ماشه نیز این رویه را ادامه میدهند لذا غرب نمیتواند با ترساندن ایران از ماشه، خواستار برجام تحمیلی دیگر با تمدید مکانیسم ماشه شود.
راهی که باید پیموده شود
در نهایت به این مهم باید توجه داشت که دیپلماسی مطالبه گری ایران از مسیری میگذرد که ابتدا باید غرب صداقت و تعهد مذاکراتی خود را اثبات نماید که اجرایی سازی بندهای بالا بخشی از این رفتار میتواند باشد. غرب باید بداند که ایران در کنار رویکرد مذاکراتی دستانش روی ماشه است و انتخاب با غرب است که بخواهد رویکرد تعاملاتی درست را در پیش گیرد یا آنکه تمام منطقه و منافعش را در آتش جنگی فراگیر و سراسری ببیند. نکته اساسی آن است که این مذاکرات نباید به امری فرسایشی و فریبکارانه بویژه شرطی سازی اقتصاد ایران به مذاکره، شکاف اندازی میان ایران و شرکایش، دور ساختن ایران از معادلات منطقه، خرید زمان برای تجاوز دوباره آمریکا و رژیم صهیونی به ایران و... مبدل گردد، بلکه باید پیش از هر چیز بر اساس راستی آزمایی تغییر رسمی و عینی رفتار غرب از بی تعهدی از اجرای تعهدات بر زمین مانده پیش از هر توافق جدیدی باشد.