محمود عزیزی:
پشت پرده هستند، و موثرتر از احزاب سیاسی. هزینه نمی دهند، اما تاثیر می گذارند؛آنها اضلاع پنهان قدرت رسمی در هر کشوری اند. به آدم برفی هایی می مانند که با یک زمستان سیاسی- فضای ضعف احزاب سیاسی- ظهور می کنند و خیلی زود هم آب می شوند تا زمستان دیگر.
روزهای فشار در همه نظام های سیاسی دنیا کم و بیش وجود دارند.لابی صهیونیستی مشخص ترین گروه فشار در آمریکا است که در سیاست خارجی یانکی ها تاثیر های زیادی گذاشته و سیاست های جهانی آنها را زیر و رو کرده است.
در فرهنگنامه های علوم سیاسی اصطلاح گروه فشار به سال 1920 در آمریکا باز می گردد. اصطلاحی که اواخر آن دهه توسط روزنامهنگاران ایالات متحده به کار گرفته شد. این گروه ها هدفشان به زانو درآوردن سیاست دولتها یا سازمانهای بینالمللی برای نیل به منافع یا ترویج گرایشهای خودشان است.
در اروپا این گروه ها را به عنوان لابی گروپ ها (گروه های لابی) می شناسند. نهاد هایی که شمس الواعظین روزنامه نگار اصلاح طلب آنها را این چنین تعریف می کند:«در تعبیر کلاسیک علم سیاست گروه های لابی، از جمله نهادهای هستند که تحت تاثیر یک ایده و دارای نفوذ در مراکز قدرت هستند که با استفاده از این قدرت در فضای سیاسی تاثیر می گذارند.»
اشاره شمس الواعظین مهمترین تفاوت گروه های فشار در کشورهای دیگر و ایران است. گروه های لابی در بسیاری از کشورهای غربی« گروه های مجازی» هستند که در روابط بین مجلس و دولت ایفای نقش می کنند . کشورهای مهاجرپذیر مثل آمریکا ، کانادا و استرالیا از جمله کشورهایی هستند که این گروه ها در پارلمان های آن دست به لابی می زنند.
شمس الواعظین برای گروه های لابی گر در ایران عبارت« گروه های فشار اجتماعی» را دقیق می داند. در مقابل عباس سلیمی نمین چهره اصولگرا نگاه متفاوت تری به گروه های فشار دارد و آنها را با گروهای لابی کننده می داند که در معادلات اقتصادی هم اثر گذارند و از طریق اقدامات غیر آشکار یک قدرت اقتصادی را زمین می زنند یا رونق می بخشند. یا اینکه با جو سازی سیاسی از طریق ابزار مختلف یک حرکت را مورد اقبال قرار دهند یا بمباران می کنند.
سلیمی نمین گروه های فشار در ایران را برخلاف اصلاح طلبان که به گروه هایی از اصولگریان محدود می کنند،دارای علقه ها و سلایقی است می داند که در تعارض با منافع ملی قرار می گیرد. این مفهوم اگر چه در ادبیات سیاسی، با دنیا صنعتی ارتباط پیدا می کند، اما در همه تاریخ ایران گروه های فشار عنصر اثر گذار بر حکومت های وقت خود بوده اند.
از عیاران تا گروه های ایدئولوژیک
عیاران نمونه ایرانی این گروه هستند که توانستند بر حکومت های وقت خود تاثیر بگذارند. این گروه قشری در جامعه ایران را تشکیل می دادند که ایدئولوژی خود را کمک به فقیران می دانستند و در این راه گاهی به راهزنی و غارت کاروانها نیز دست میزدند. آن عیاران در تاریخ ایران باقی نماندند، اما روش و مسلکشان در دنیای معاصر به گروه های رسید که در یک نظام سیاسی پیش از انقلاب از ابزارهای مسلحانه برای تاثیر گذاری بر حکومت پهلوی استفاده می کردند.
ژان مینی جامعهشناس معاصر فرانسوی، گروههای فشار را بر اساس هدفی که تعیب میکنند به دو دسته تقسیم کرده است:الف) گروههای شغلی: شامل گروههای فشاری هستند که هدف اصلی آنها به دست آوردن امتیازات مادی بیشتری برای اعضایشان است. در این دسته میتوان اتحادیههای کارگری، سندیکاهای کارفرمایان، تعاونیهای تولید و ... قرار می گیرند.ب) گروههای ایدئولوژیک: در این دسته گروههای مذهبی، ملیگرایان، آزادیخواهان، طرفداران افکار بشر دوستانه قرار میگیرند. گروههای دیگری نظیر مدافعین حقوق بشر و حقوق زنان را نیز به این رده میتوان اضافه کرد.»
فشار بر مبنای قرائتهای دینی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گروه های فشار در جامعه ایران بیشتر ایدئولوژیک بودند. فاز رفتارهای مسلحانه جای خود را به روش های دموکراتیک داد.تجمع و راهپیمایی یکی از شیوه های معمول این گروه ها برای تاثیر گذاری بر نظامی بود که آنها نمی توانستند مخالفش باشند. بنابراین برای توجیه خود و هوادارانشان کمک گفتن از عقاید مذهبی ، ابزاری قابل قبول برای زنده باد و مرده بادهای آنان بود.شکل گیری این گروه ها را در ایران شمس الواعظین به دلیل فقدان احزاب می خواند و می گوید:« این گروه های فشار اجتماعی در کشور ، به دلیل فقدان احزاب قوی و موثر در حاشیه گرایش های سیاسی کشور شکل گرفت که در مواقع ضروری و با اردو کشی های درون اجتماعی به نفع یک گرایش سیاسی وارد عمل شدند. گرایش هایی که صادق زیبا کلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران برای توصیف آنها از عبارت« زائده های حکومتی» بهره می گیرد و مدعی است :« آنها به بخش های از حاکمیت وابسته هستند و گروه های خودجوش و مستقل به معنای واقعی کلمه نیستند.» سلیمی نمین اما تحلیل متفاوت دارد و به خبر می گوید:« این گونه تعابیر به نظر من محدود نگری است که گروهی که از طریق عملکرد های فیزیکی هدفی را دنبال کند در عرف سیاسی گروه های لابی و فشار بدانیم.»
آدم برفی که آب شد
سیاستهای لیبرالی دولت هاشمی رفسنجانی در حوزه اقتصاد خیلی زود گروهی نظیر انصار حزب الله را در بدنه مذهبی جامعه پس از جنگ تحمیلی به یک گروه قدرتمند تبدیل کرد. انتشار هفته نامه از سوی این گروه با همین نام، مدل دموکراتیک کهنه سربازان ایرانی برای دفاع عقایدشان بود که از نگاه آنان در حال افول در جامعه بود. جامعه ای که برای به شکل گیری اش هزاران شهید جان خود را از دست داده بودند. نمونه تاثیر گذاری این گروه در سالهای دوم خرداد را می توان در پائین کشیدن فیلم آدم برفی داوود میر باقری از سر در سینماها دانست. فیلمی که در سال 73 ساخته شد، اما وزارت ارشاد دولت سازندگی حاضر به اکران آن نشد. آدم برفی داستان مردی ایرانی به نام عباس خاکپور (با بازی اکبر عبدی) را روایت می کرد که برای گرفتن ویزای ایالات متحده به ترکیه رفته است اما موفق به اخذ ویزا نمیشود. او برای رسیدن به مقصودش چهره خود را شبیه یک زن می کند. همین مضمون کافی بودتا وقتی در سال 76 با تغییر فضای سیاسی و روی کار آمدن سید محمد خاتمی آدم برفی رنگ پرده را دید، به سرعت گروه های فشار با اعتراض به این فیلم، آن از پرده سینماها پائین کشیدند.
دموکراتیک شدن رفتارها
شیوه ای که بیش از یک دهه بعد، زمانی که فریدون جیرانی فیلم سینمایی « من مادر هستم» را با مضمون خیانت را در سر پرده ها سینماها داشت،دوباره تکرار شد. با این تفاوت که این بار فیلمی از پرده ها بیرون کشیده نشد و تنها مورد اعتراض گروه های مذهبی قرار گرفت. صادق زیبا کلام استاد اصلاح طلب علوم سیاسی دانشگاه تهران که خود از جمله سوژه های گروه های فشار بوده و اخیرا دو نشست او در شهرضا در استان اصفهان لغو شده، یکی از چهره هایی است که چندان با دموکراتیک شدن این گروه ها موافق نیست.
او به خبر می گوید:« فرق این گروه ها با دهه 60 یا 70 این است که درجه خودش جوشی آنها پائین امده است در حالی که در دهه های گذشته آنها در انجام فعالیت هایشان مستقل تر بودند .»در مقابل شمش الواعظین با این مثال موافق نیست و به خبر می گوید:« دلیل کم رنگ تر شدن فعالیت این گروه ها در کشور این است که آنها در دولت گذشته، قوه مجریه را با نظریات و دیدگاه های خود همراه تر می دیدند.»او برای پذیرش دموکراتیک تر شدن گروه های فشار در جامعه ایران یک شرط قائل است و می افزاید:« اگر بپذیریم دولتها از این گروه ها به مثابه یک وسیله استفاده کردند نه اجرای آرمان های انفلابی فکر می کنم می شود این نظر را پذیرفت. چون در این سالها تجمعات این گونه ای جمعیت کمتری نسبت به دهه 70 به خود می بیند.»شمس الواعظین معتقد است تا زمانی که احزاب در کشورنتوانند تاثیر گذار باشند،و همه گرایش های اجتماعی را بازتاب دهند، ساخت های سیاسی کشور استعداد پرورش این گروه ها را دارد.
سلیمی نمین اما رفتار گروه هایی مثل انصار حزب الله را حرکتی آشکار می داند و خاطر نشان می کند که این گروه با گروه های فشار مد نظر او که سیاسیون تاثیرات آنها را در فضای سیاسی می بینند متفاوت است.
او با این گزاره که این گروه های در فضای سیاسی ایران موفق تر از احزاب هستند، موافق نیست و ان را منحصر به ایران نمی داند و به خبر می گوید: گروه های لابی کننده در همه کشورها تاثیر گذار از احزاب هستند و این امر مختص به کشور ما نیست.
او دلیل این امر را ابزارهای گروه های لابی کننده می داند و به خبر می گوید: این گروه ها چون پنهان عمل می کنند می توانند قدرت مانور بیشتری داشته باشند و طبیعتا تاثیرات بیشتری دارند. او می افزاید: از آنجا که احزاب در کشور چارچوب هایی دارند و در آن چارچوب عمل کنند، قاعدتا به مانند گروه های لابی گر، نمی توانند دست به هر عملی بزنند.
حلقه پنهان گروه فشار در ایران
در ایران این گروه تنها حلقه فشار بر دولتها نبودند. در همه نظام های سیاسی، قوه قضائیه یکی از نهادهایی است که بر دولت ها و نظام های اجتماعی تاثیر گذار هستند. در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، پاکستان، ایران ، عراق و مصر کشورهایی هستند که در پاره ای مواقع تصمیمات نظام های قضایی، نظام سیاسی مستقر را دچار چالش کرده است. در ایران حلقه قاضی سعید مرتضوی گروهی بودند که در سالهای آخر ریاست جمهوری سید محمد خاتمی با بستن مطبوعات زنجیره ای تاثیر عمیقی بر فضای سیاسی آن دوران گذاشت. بستن بسیاری از مطبوعات اصلاح طلب در فضایی رخ داد که اتفاقا گروه هایی مثل انصار حزب الله هم در آن فضا مثل یکی از لبه های قیچی، به تصمیمات سعید مرتضوی کمک کردند.
در آن روزگار اگر چه بدنه روشنفکری از این اقدام ناخشنود بود، اما بدنه حزب الهی حامی رفتاری شد که چند سال بعد با «انتقام» رسانه های اصلاح طلب از مرتضوی همراه شد.مرتضوی در دوران حضور در مقام دادستان متهم و یکی از مقصران فاجعه کهریزک نام گرفت. همین اتفاق موجب شد که مرتضوی در زمانی که ریاست سازمان تامین اجتماعی را در دولت اصولگرای احمدی نژاد بر عهده گرفت، به سیبل رسانه های اصلاح طلب تبدیل وسوژه ای بسیار مناسب برای نقد دولت وقت شد.ضلع سوم گروه های فشار در ایران را باید خود مطبوعات دانست. ضلعی که اگر چه تاثیر گذاری عملی کمتری نسبت به دو ضلع دیگر داشته است، اما در غیاب احزاب اثر گذار در فضای سیاسی ایران به تریبون جریانهای سیاسی تبدیل شدند.مطبوعات دوم خردادی میراثی را در فضای سیاسی ایران به جای گذاشتند که بعید است بتوان به راحتی آن را از سپهر سیاسی ایران بیرون کرد؛ تبدیل شدن رسانه ها به ترییون احزاب و گرایش ها ودر یک مرتبه نازل تر، تریبون های چهره های سیاسی تاثیر گذار فضای سیاسی کشور.
گروه های پشت پرده سیاسی اگر چه ظاهرا تصمیمی برای برای بالا رفتن از قدرت ندارند، اما رقبای جدی احزابی هستند که برای بلا رفتن از قدرت تلاش می کنند، اما در عمل به نتیجه مطلوبشان نمی رسند. چرا که غول هایی جای انها را در تصمیم های سیاسی گرفته اند.