
مریم سالاری
گروه سياست: در سالهای اخیر دو قطبیسازی فضای کشور به عنوان یک اهرم انتخاباتی از سوی برخی جریانها بیش از گذشته مورد توجه قرار گرفته است. این دو قطبیسازی یا بر اساس اشخاص و شخصیتها شکل میگیرد مانند انتخابات ریاستجمهوری دوره گذشته یا مرزبندیهای جریانی به گونهای نشان داده میشود که گویی دو جریان فکری و سیاسی علاوه بر داشتن اختلافات بنیادین، ازموضع آشتی ناپذیری نسبت به هم برخوردارند. در چنین فضایی نیروها یا جریانهایی که تلاش میکنند، متناسب با نگاه نظام جمهوری اسلامی، جذب حداکثری نیروهای انقلاب را در دستور کار داشته باشند با موانع و دشواریهای زیادی مواجه میشوند.
نمونه بارز این ادعا، هجمهها و فشارهایی است که در چند سال گذشته علیه مدیران جهادی از جمله قالیباف به راه افتاده است. قالیباف که تلاش دارد نگاه اصولگرایی و اصلاحطلبی را در معنا و جایگاه واقعی آن و به دور از فضای سیاستزدگی مورد توجه قرار دهد، در هر دوسو با مخالفانی مواجه شده که تلاش میکنند رقیب خود را از صحنه حذف کنند. حال آنکه رهبر معظم انقلاب در سال 1383 اصلاحطلبی و اصولگرایی را دو بال انقلاب خواندند. بدیهی است از این منظر اصلاحطلبی و اصولگرایی در اشخاص محدود نمیشود و تجربه دو دهه اخیر کشور نیز نشان میدهد چگونه برخی مدعیان اصلاحطلب ساختارشکن شدهاند و چگونه برخی مدعیان اصولگرایی نیز سر از تحجر درآوردهاند.
جالبتر آنکه هر دو طیف همسو و همزمان باهم تلاش کردهاند چنین کانونهایی که خود را ازفضای سیاستزدگی به دور نگاه داشتهاند را تخریب کنند. صرفنظر از تبعات دو قطبیسازی که موجب تقویت رویکردهای افراطی و تند و به حاشیه رفتن نیروهای معتدل میشود، این مسئله باعث ظهور و بروز جریانهایی در عرصه سیاسی میشود که از اصالت انقلابی و ارزشی برخوردار نیستند و در نهایت موجب غلبه تندروی، بیاخلاقی، ناکارآمدی، سوءمدیریت و... میشوند.
منظور از گفتمان اصولگرایی و اصلاحطلبی چیست؟
اصلاحات، یکی از روشهای بهبود تدریجی وضعیت اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و تغییرات سودمند به شـیـوه تـکـامـلی جهت جلوگیری از هرگونه بحران در جامعه است. اما این گفتمان نـیـز هـمانند سایر پدیدههای اجتماعی و انسانی دچار آسیبهایی میشود که در روند انجام اصلاح امور باید به آنها توجّه کرد. در همین راستا رواج ادبیات اصلاحطلبانه در ادبیات سیاسی جمهوری اسلامی ایران، پس از دوم خرداد 1376 در جامعه اسلامی ایران آغاز شد. اگر چه تغییر و تحول در حوزههای اقتصادی، آزادیهای سیاسی، پاسخ به مطالبات مدنی و انجام اصلاحات در امور قضایی، امنیتی و حقوقی جزو اولین شعارهای این جریان مطرح شد اما بعدها این اهداف، متاثر از فقدان یک استراتژی و تعریف مشخص یا تعریف جزءنگر، بستر ساز سوءاستفاده جریانهای سربرآورده از این فضا شد.
این در حالی است که پیش از این رهبر معظم انقلاب در سخنانی به خطرهای پیش روی این گفتمان اشاره کردند و تندروی، بیتوجهی به ارزشهای انقلاب، نفوذ جریانهای مشکوک در میان متولیان و کارگزاران را از خطرات وارده به این گفتمان دانستند. با توجه به این نگاه درباره گفتمان اصلاحطلبی و آسیبهای وارده به این نگاه تحول جویانه، میتوان گفت وقتی اصلاحات انجام نشود آفتها و آسیبهایی از قبیل توزیع ناعادلانه ثروت، تسلط مافیای ثروت بر گوشه و کنار نظام اقتصادی کشور، گسترشِ فقر، سخت شدن زندگی برای مردم، استفاده ناصحیح از منابع کشور و... پیش خواهد آمد. از سوی دیگر اگر نیروهای سیاسی مبانی ارزشی و انقلابی را در سرلوحه اهداف و فعالیتهای خود قرار ندهند باآسیبهایی مواجه خواهند شد که در نهایت موجب انحراف از آرمانها و اهداف انقلاب و نظام خواهد شد.
بنابراین پایبندی همزمان به اصول و ارزشها، تلاش برای جذب سلایق مختلف نیروهای انقلاب که معتقد و ملتزم به اصول اساسی قانون اساسی و ولایت مطلقه فقیه هستند، پاسخ کارآمد به مطالبات بحق مدنی و اقتصادی مردم، مبارزه اصولی با فقر و ریشه کن کردن محرومیت، همچنین پرهیز از موازی کاری و دوگانهسازی در حاکمیت و در نهایت پرهیز از سیاستزدگی در مدیریت کلان کشور میتواند مبنای مدیریت کارآمد و جهادی باشد. البته این نگاه تفاوتی اساسی با آنچه اصلاحطلبان عمل کردهاند، دارد.
گرچه بسیاری از کارشناسان و ناظران و فعالان سیاسی و اقتصادی کشور بر ضرورت قالب بودن چنین نگاهی در مدیریت اجرایی کشور انگشت صحه میگذارند اما معیارها و شاخصههای حاکم بر ادبیات سیاسی کشور در زمان رخدادهای مهمی چون انتخابات بیش از همیشه تحت تاثیر فضاسازیها و هیجانات قرار میگیرد. این در حالی است که برای عبور از شکاف اقتصادی، تبعیض و توزیع ناعادلانه ثروت و... بیش از آنکه به شعارو وعدههای روی کاغذ نیاز باشد، نیازمند مدیریت مبتنی بر اصول و عقلانیت با بهره گیری از خرد جمعی و استفاده از همه ظرفیتهای جامعه است.
محمد دهقان، عضو هیات رئیسه مجلس، گفتمان اصلاحطلبی را جزو ذات و اصول و مبانی انقلاب میداند که به گفته وی تخریب شده و مورد سوءاستفاده جریان اصلاحات قرار گرفته است. وی در این باره به تهران امروز گفت: مباحثی چون مبارزه با فساد ریشه گرفته و ریشهکن کردن فقر و محرومیت از اهداف اولیهای بوده که هر مسئولی میبایستی مورد توجه قرار میداده است. این مسئله منوط به نگاه تحول گرایانه در اداره امور کشور است و کسانی میتوانند این پرچم را بلند کنند که ضمن حفظ رویکرد تحول طلبی، به مبانی و پایههای ارزشی نظام هم اعتقاد داشته و از بستر این ارزشها، اقدام به پاسخگویی به مطالبات عمومی و رفع نیازمندیها نمایند.
بنابراین نگاه اصلاحطلبانه ذیل ایمان به ارزشهای انقلاب است که شرط تحقق آرمانهای یک جامعه است. اما نگاه برخی از جریانها معطوف به اصلاحات منهای اصول انقلابی است. از این رو خیانت و ضرر و زیان به منافع نظام از همین نگاه متفاوت به وجود آمد. اقدامات چنین جریانهایی نه تنها به حل مشکلات نظام منتهی نشد بلکه زمینه ساز فساد گسترده نیزشد. در همین راستا جریان دوم خرداد به جای انجام و حل مشکلات و امور و پاسخگویی به نیازهای عمومی، تبدیل به اپوزیسیونی شد که خود پایه گذار جریان فتنه در سال 88 شد. بعدها شاهد بودیم که چنین نگاه اصلاحطلبانهای هم از سوی برخی عناصر دولتی در قالب نگاه اپوزیسیونی مطرح شد.
دهقان در ادامه، اصلاحطلبی و اصولگرایی را لازم و ملزوم یکدیگر دانست و گفت: نه اصولگراییای که احمدینژاد نماد آن باشد مورد قبول است و نه اصلاحطلبیای که جریان دوم خرداد نماینده تامالاختیار آن باشد. حال آنکه رهبر جریان اصلاح طلبی باید کسی باشد که پرچمداری امام را در تحولات پذیرفته و آزمون دیده باشد و از سوی دیگر تکلیف خود را با سایر گروهها مشخص کرده باشد. این نماینده مجلس در نهایت وجود صداقت و سابقه افراد را در شناخت این چهرهها امری ضروری دانست.
اصولگرایی چرا مهم است؟
«وظیفه ما به عنوان نظام اسلامى، ریشهکن کردن فقر در جامعه است. نباید در جامعه محرومیت باشد. این تکلیف ماست به عنوان دولت، بهعنوان نظام اسلامى، به عنوان آحاد مردم.«کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته»؛ اینها بخشی از سخنان مقام معظم رهبری درباره برقراری عدالت و فقرزدایی از جامعه است که بنیانگذار انقلاب اسلامی نیز بر آن تاکید ویژهای داشتهاند اما همواره این سوال مطرح بوده که راه دستیابی به این اهداف کدام است.
مطابق تعریف، شرط اولیه برقراری عدالت اقتصادی در یک جامعه، حذف انواع رانتهای اقتصادی شامل رانت منابع اطلاعاتی، رانت منابع اعتباری و رانت منابع طبیعی بهطور کامل است. بر این اساس بهطور کلی اصلاح ساختارهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی کشور، به منظور کنترل، کاهش و محو فقر اهمیت فراوانی دارند. ساختار اقتصادی ایران به نظر بسیاری از کارشناسان، ساختاری بیمار و مستعد بروز فقر و گسترش آن است. اصلاح نحوه توزیع ثروت و درآمد، اخذ مالیات، مصـرف آن و...، در راستای احیای تحقق عدالت اجتماعی، از مهمترین این راهکارها به شمار میآید. برطبق این رویکرد، توزیع عادلانه درآمد بین مردم، در کنار رشد اقتصادی میتواند موجب کاهش سطح بیعدالتی و فقر شود، زیرا حضور یکی به تنهایی تاثیری در حل مشکل ندارد.
اما شرط برقراری این مهمزمانی وجود دارد که هماهنگ با اصول و ارزشهای انقلابی باشد. اینجاست که تاکید بر مبانی اصولگرایی برای نیروهای سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زیرا انحراف و تجدید نظر طلبی و دگرگونی یکباره همه اصول برگرفته از انقلاب به بهانه اصلاح اقتصادی و رفع فقر ضمن اینکه هدف اولیه بهبود ساختارهای معیوب اقتصادی را تامین نمیسازد،خود پایه گذار جریان منحرفانهای میشود که تنها داعیه عدالت گستری دارد و نه رویکرد واقعگرایانه و برنامه محور برای رسیدن به هدف اولیه.
ابراهیم نکو، نماینده اصولگرای مجلس نهم در این باره میگوید: گفتمان اصلاحطلبی مبتنی بر اصول و ارزشهای انقلابی که در سخنان آقای قالیباف هم مطرح شده، نگاهی مدبرانه و مبتنی بر همه ابعاد است. امروز برداشت از اصلاحطلبی، یک نگاه منفی گرایانه است و مصادیق و برداشت از آنها با توجه به عملکرد سابق آنها نیز منفی است. یک گروه از جریان اصلاحطلبی که مورد قبول نیستند با دوری از اصول و مبانی انقلابی، خود را از دایره نظام خارج کرده و لذا رویکرد آنها مورد قبول نیست چرا که این گروهها افراط گرایانه به امور نگاه کرده که روند مطلوب غرب است.
این نماینده مجلس در ادامه افزود: بعد دیگر این نگاه، اصلاحطلبی اصولگرایانه است.مبارزه با واپس گرایی و مفاسد اجتماعی و اقتصادی در این نگاه مطرح میشود. این رویکرد، رو به جلو بوده، ضمن اینکه موجب مستحکم شدن پایههای نظام میگردد و در نهایت به تقویت کارآمدی نظام منجر خواهد شد.
در واقع، اصولگرایی اگر به معنای درجا زدن باشد و نگاه اصلاحطلبی نداشته باشد هم نمیتواند به تنهایی تضمینکننده اهداف و مطالبات نهایی نظام از جمله رفع نیازهای مهم جامعه هم در امور مادی و هم معنوی باشد. اصولگرایی مطلوب نظام، ناظر به تحول در همه حوزهها با اتکا به مبانی جمهوری اسلامی است.
نتیجه فضای سیاستزده چیست؟
رواج فضای سیاستزده که همزمان با بسط گفتمان اصلاحطلبانه در اواسط دهه هفتاد شاهد آن بودیم، در سالهای اخیر تشدید شد. حاکمیت دوگانه، موازی کاری در مدیریت و زاویه گیری نسبت به اصول اساسی انقلاب، ظهور و شکل گیری جریانهای انحرافی براساس منافع باندی و محفلی و... از عواقب همین تندروی و سیاستزده کردن فضای کشور و عرصه مدیریتهای کلان اجرایی است.
اسماعیل جلیلی، استاد دانشگاه به تبیین علمی دیدگاه اصلاحطلبی اصولگرایانه پرداخته و گفت: در بحث تحولات دو رویکرد وجود دارد؛ یک؛ تحول و تغییرات اساسی در زیرساختها،ارزشها و زیرسیستمها. دوم؛ تغییر تدریجی در مدل اصلاح و اصلاحطلبی است. اینها دو رویکرد متفاوت بر اساس اساسنامه و شاخصهای مخصوص به خود بوده و عملکرد و اقدامات گروهها طی دورهای که اداره امور را در اختیار داشتند، بر این اساس مورد ارزیابی قرار میگیرد.
ضمن اینکه هر دو جریان نگاهی کاملا آرمان گرایانه به امور دارند. در حالی که هم مدل اصلاحطلبی نتوانست عملکرد مثبتی در حوزههای مختلف داشته باشد و مقابل آن جریان اصولگرایی هم بهطور خاص نتوانست مطلوبیت مورد نظر را تامین کند. این تعاریف جداگانه با مدلهای متفاوت، نواقصی داشتند که میبایستی با شرایط روز تغییر میکرده است.
جلیلی در ادامه با اشاره به نقاط ضعف این رویکردها افزود: این جریانها به جای اینکه کلیت کشور در حوزههای اقتصادی،سیاسی و فرهنگی را برای رسیدن به تعالی در نظر داشته باشند به افزایش جایگاه حزب و گروه خود و عمق بخشیدن به ساختارهای قدرتشان اندیشیده و از اهداف و منظرهای کلی دور شدند. در واقع در اینجا تعصب روی جریانات وجود دارد یعنی نگاه کل نگر جای خود را به دیدگاههای جزئی نگرانه داده است.
لذا سازوکارهای این گروهها هم بر اساس نگاه خودشان است که هزینه مناقشه این گروهها توسط مردم پرداخت میشود. در حالی که جمع بین اصلاحطلبی و اصولگرایی باید روند روبه رشدی را در نظر داشته و مبتنی بر اصول و دادههای هر دو رویکرد باشد. افق و چشماندازهای کشور در همه اموراقتصادی، سیاسی و فرهنگی باید تبدیل به برنامه شده و با بهره گیری از مبانی این دو نگاه به مطالبات عموم پاسخ دهد.
متاسفانه تعصبهای ریشه گرفته و میل به کسب قدرت با نگاه جریانی مانع از رشد این نگاه شده و به مخالفت با آن میپردازد.