پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ آقاي دکتر صادق زيبا کلام، استاد علوم سياسي دانشگاه تهران و از همفکران و نزديکان به دولت يازدهم، در نامه اي به حسين شريعتمداري مدير مسئول موسسه کيهان، با برشمردن برخي مشکلات در داخل کشور، خواستار کنارگذاشتن فعاليتهاي هستهاي کشورمان شد. وي در اين نوشته از آقاي شريعتمداري پرسيده است: «هستهاي چه کمکي به پيشرفت و رشد و توسعه اقتصادي ما کرده است؟» اين سخن با واکنشهاي مختلفي از جانب کارشناسان مواجه شد و نشان داد که برخي چهرهها و جريانهاي سياسي بدون توجه به مصالح و منافع ملي اظهارنظر می کنند.
در پاسخي مختصر به اين اظهارات ميتوان به اهميت بسط و تقويت ظرفيت درونزاي نظام اسلامي اشاره کرد و چنين گفت که؛ جامعه را متشکل از اقتصاد، سياست و فرهنگ ميدانند. اين اجزا با هم رابطه متقابل دارند؛ بر هم اثر ميگذارند و از همديگر نيز تأثير مي پذيرند. در معادلات بينالمللي کشوري مي تواند از قدرت و اقتدار لازم براي تأمين منافع خود برخوردار باشد که داراي جامعه اي متعادل، يعني جامعه اي که هر سه بخش آن هماهنگ با هم و در يک حالت متوازن پيش بروند، باشد. به عبارت ديگر، اقتدار کشوري در عرصه بينالملل خدشه ناپذير خواهد بود که به ميزاني که در حوزه سياسي قدرتمند است، در حوزه اقتصادي و اجتماعي - فرهنگي نيز از قدرت لازم برخوردار باشد. بنابراين کشوري که مي خواهد در حوزه سياست بينالملل نقش آفرين باشد، ميبايست از اقتصاد قدرتمندي نيز برخوردار باشد.
در اين ميان، جمهوري اسلامي ايران تنها کشوري است که در منطقه خاورميانه به معناي دقيق کلمه از استقلال سياسي برخوردار است، تنها کشور مسلماني است که اهداف فراملي معطوف به تأمين منافع امت اسلامي دارد. نسبت به ترتيبات و نظم حاکم بر نظام بينالملل انتقاد دارد و درصدد واسازي و شالوده شکني اين نظم است و از طرفي داراي راهکارهايي براي اصلاح ساختار نظام بينالملل در جهت استقرار عدالت در روابط بين کشورهاست. از اين رو کشوري که به اين ميزان از اقتدار سياسي برخوردار است و يا حداقل اينکه کشوري که داراي اهدافي بدين والايي در حوزه سياست مي باشد، براي حفظ و تداوم اين قدرت و از طرفي براي تحقق اهداف مذکور مي بايست به تقويت قدرت اقتصادي و فرهنگي خود نيز اهتمام جدي داشته باشد، زيرا همانطور که اشاره شد، اين سه بخش يعني سياست، اقتصاد و فرهنگ با هم ارتباط متقابل دارند و بروز ضعف و نقص در يکي، نقص و ضعف در عملکرد ديگري را نيز سبب خواهد شد. به طوري که ضعف عملکرد اقتصادي، سبب زير سوال رفتن اقتدار سياسي نيز خواهد شد.
بنابراين اقتصاد بايد براي ما قدرت آفرين باشد، زيرا اقتصاد جديد، روابط قدرت است، يعني اقتصاد بايد براي کشورها قدرت آفريني کند و از طرفي نيز گفته مي شود آنچه که سياست کشورها را رهبري مي کند، اقتصاد است. اما چه اقتصادي مي تواند قدرت آفريني کند؟
در اقتصاد بين الملل، کشورها را به سه دسته تقسيم مي کنند: 1- کارآفرينان(کشورهايي که مي توانند مزيت بيافرينند) 2- کارخانه داران 3- توليد کنندگان مواد اوليه.
بيشترين ارزش افزوده اي که در نتيجه فعاليت هاي اقتصادي در سراسر دنيا حاصل مي شود، نصيب کشورهاي کارآفرين مي شود، يعني عملا بخش اعظم ثروت دنيا در اختيار کشور هاي کارآفرين قرارمي گيرد و آنها عبارتند از کشورهاي گروه 7 (هفت کشور استعمارگر سابق) که اکنون در ترکيب با کارخانه داران، G20 را تشکيل داده اند. بنابراين اگر در سابق با لشکرکشي و حضور مستقيم در کشورها به استثمار کشورها ميپرداختند، اکنون از طريق ترتيبات حاکم بر اقتصاد جهاني، به استثمار کشورها ميپردازند و تداوم حيات آنها نيز به اين است که اين سيستم همچنان بدين روال به کار خود ادامه دهد. کارآفريني هم مسأله اي است که در حوزه فني مهندسي متبلور ميشود مانند فناوري هسته اي، فناوري نانو، صنعت هوافضا و... بنابراين کشورهايي که از تربيبات حاکم بر نظم کنوني نظام بين الملل سود مي برند، مانع حرکت ساير کشورهايي که در جرگه آنان قرارندارند ميشوند. زيرا در صورتي که کشورهاي ديگر بتوانند به جرگه کشورهاي کارآفرين بپيوندند، از توان لازم براي بهره برداري از منابع اوليه خود و تبديل آنها به کالاهاي مورد نياز برخوردار مي شوند، ضمن اينکه همين امر سبب مي شود که اين کشورها بتوانند نيازهاي بازار داخلي خود را نيز تأمين کنند. بنابراين با پيشرفت ساير کشورها در حوزه هاي فني مهندسي، از دوجهت منافع کشورهاي استعمارگر مورد تهديد قرار مي گيرد:
1- ديگر نمي توانند مانند سابق براحتي و با قيمت ارزان به مواد اوليه لازم براي توليد کالا دست يابند
2- نمي توانند بازار مصرف کشورها را در اختيار بگيرند، زيرا در اين صورت خود کشورها به آن حد از توان مي رسند که بتوانند نيازهاي بازار داخلي خود را تأمين کنند.
از اين جهت دستيابي کشورهاي مستقل و داراي جهتگيري هاي متفاوت با کشورهاي قدرتمند به فناوري هايي مانند فناوري هسته اي که مي توانند سبب جهش در صنعت کشورها و درنتيجه بهبود اقتصاد آنها شود، کابوس مخوفي براي غرب است که به هر روشي براي سد کردن پيشرفت آنان متوسل مي شود.
خلاصه اينکه فناوري هسته اي، ظرفيت درونزاي نظام است و از اين جهت مي تواند در تقويت ساخت دروني قدرت براي جمهوري اسلامي ايران موثر باشد. بنابراين ميتواند موجبات تحکيم هرچه بيشتر استقلال نظام اسلامي، در تمامي ابعاد، شود. اين يعني فناوري هسته اي ابزاري خواهد بود براي رويارويي قدرتمندانه با سلطه گران. راز پافشاري ايران اسلامي بر دستيابي به فناوري هسته اي و دفاع از حقوق حقه خود در اين قضيه در اين مسأله مهم نهفته است، که البته اين تنها يکي از ابعاد مسأله ميباشد. و حال تعجب اينجاست که چرا امثال آقاي زيبا کلام که خود را تحليل گر سياسي ميدانند به اين مسأله مهم توجه ندارند؟!
ضمن آنکه ايشان بايد به اين نکته مهم هم توجه داشته باشند که تضادها و نزاع هاي جمهوري اسلامي و ايالات متحده فقط به مسأله هستهاي محدود نميشود و حتي اگر جمهوري اسلامي فعاليتهاي صلحآميز هستهاي خود را متوقف کند از دشمني آمريکا نسبت به نظام اسلامي کاسته نميشود. کما اينکه سابقه آنها به خوبي گوياي اين واقعيت است.