تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۱:۵۹  ، 
کد خبر : ۲۶۴۴۵۹

عراق؛ قربانی جدید ماشین ترور القاعده (بخش سوم و پایانی)

اشاره: چرادرشرایطی که همگان می پندارند القاعده روبه زوال رفته است،این گروه تروریستی به طرزی معجزه آسا تجدید حیات می کند؟ این پرسشی است که پاسخ آن،محوربخش پایانی مقاله پیش روست. درعین حال، بازیگران جهان سیاست،به ویژه آنان که درگیربحران های پیچیده خاورمیانه امروزهستند،این مساله را یکی ازکلیدی ترین موضوعات مطرح، برای پایان دادن به خشونت های فزاینده منطقه می دانند.آنچه یافتن هرچه سریع ترراهی برای خروج ازبن بست ایجاد شده توسط تروریسم را درخاورمیانه ضرورت می بخشد،آتش شعله ورشده درسوریه،لبنان وهم اکنون عراق است،که مسلما کشورهای هدایت کننده تروریسم،آن رامحدود به این کشورهانخواهندگذاشت وهدفشان کسب امتیازات منطقه ای وجهانی، بابهره گیری ازاهرم تهدید،ارعاب وکشتاراست.

وی در نگارش شرح زندگی خود نوشته بود که مهمترین هدف القاعده، تسخیر یک کشور یا بخشی از آن در جهان اسلام است و اینکه بدون دستیابی به آن،اقدامات القاعده بی‌ثمرخواهدبود. آنهادرصورت اشغال شهرهای«فلوجه» و«رمادی» دراستان«الانبار» عراق،بیشتر به هدفشان نزدیک می شوند.باور کنیم یا خیر، اوضاع وخیم‌تر از چیزی است که به نظر می‌رسد. القاعده به هدف خود که اعلام استقلال بخشی از یک کشور است، نزدیک شده، اما اینکه این کشور عراق باشد،اوضاع را پیچیده‌ترمی‌کند.اما با در کنار هم قرار دادن هرج و مرج موجود در عراق و خونریزی‌های منطقه‌ای، می‌بینیم چیزی که درخطر است، سیستم‌های دولت- ملت (دولت‌های ملی) درخاورمیانه و شاخ آفریقاست. این موضوع،نوعی هشدار است واوضاع هنوز به آن مرحله نرسیده است.

به فاجعه کنونی در سوریه وگزارش روزنامه«وال استریت ژورنال»ازواقعیت درقدرت باقی ماندن اسد توجه کنید: به گفته مقامات آمریکایی، سوریه از جهات مختلف،در مفهومی که پیشتر می‌شناختیم،دیگر وجود ندارد. جای آن‌را کشوری ضعیف و دچارافراط و جنگ‌های فرقه‌ای گرفته است که درسال‌های آینده جنجال‌های زیادی در خاورمیانه خواهد آفرید.درواقع مقامات آمریکایی معتقدند که شانس سروسامان دادن به اوضاع سوریه بسیار کمرنگ شده است.

درحالی که ارزیابی‌های اطلاعاتی، پیشتر، از قرار داشتن اسد در آستانه شکست خبر می‌دادند،اما اکنون نشان‌ می‌دهنداومی‌تواندقدرت خودرادربخش‌هایی ازسوریه که با لبنان و دریای مدیترانه هم مرز است، حفظ کند. آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا معتقدند که او توانایی پس گرفتن کل سوریه را نداردکه این موضوع نیزمحل تردید است.

مناطق خارج از کنترل اسد در حال تبدیل شدن به نواحی دچار درگیری‌های قبیله‌ای و فرقه‌ای هستند که در کنار پناهگاه‌های القاعده در مرز سوریه و عراق قرار دارند. اما شرایط بدون شک باز هم وخیم‌تر خواهد شد. هر چند که پناهگاه القاعده از سوریه تا عراق، شامل لبنان نمی‌شود، اما انحطاطی که در این کشور پیش از شروع درگیری‌های سوریه، ‌آغاز شده بود، ازآن تاثیر پذیرفته و در حال گسترس است. حزب‌الله اکنون ناحیه خود را در جنوب لبنان در اختیار دارد و علاوه بر آن، بخش بزرگی از سیاست‌های لبنان را نیز کنترل می‌کند و همچنان در حال ارتقاء توانایی‌های جنگی خود است.

برخی ناظران تاکید می‌کنند که خشونت‌های لبنان به اراضی تحت کنترل حزب‌الله نیز نفوذ کرده و ممکن است کل لبنان را به ورطه خشونت بکشاند. سربازها، افراطیون و پناهجویان، بدون کنترل از مرزها عبور می‌کنند و این نشان‌دهنده ناپدید شدن مرزهاست .«واشنگتن پست» به نقل از«ولید جنبلاط» رهبردروزیان لبنان نوشت: بین ایران ولبنان مرزی وجود ندارد. این روزنامه در ادامه به شرایط پس از جنگ جهانی اول اشاره کرد که در آن مرزهای جدید تعیین شد و آن را پشت پرده مذاکرات صلح سوریه دانست. اما از نظر واشنگتن پست، دوران رسم دلخواه مرزهای بین کشورها،گذشته است.

احتمالی که وجوددارد، این است که با جابجایی قدرت در خاورمیانه و قدرت گرفتن قبایل به جای حکومت‌های مرکزی، این مرزها روز به روز ضعیف‌تر شوند.

نکته طنزآلود این است که در شرایطی که القاعده به هدف خود، یعنی تشکیل یک کشور نزدیک تر می‌شود، با بی تاثیر شدن مرزها، این هدف به خودی خود، بی ربط و نابه جا به نظر می‌رسد.

هیولایی که نمی‌میرد!

بااین وجود،هر لحظه که به نظر می‌آید پایان کارالقاعده نزدیک است،این گروه و شاخه‌های وابسته به آن، به طرز حیرت‌آوری به زندگی باز می‌گردند. پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001 علیه آمریکا، القاعده تقریبا نابود و محو شد، اما جنگ عراق، القاعده را از پرتگاه فراموشی بازگرداند و به آن میدان جنگ جدید، ابزار سربازگیری، حوزه آموزشی و توجیهات ایدئولوژیک داد.

حالا به دنبال ناآرامی‌ها در مناطق سنی‌نشین عراق، القاعده بار دیگر همانند گذشته سربرآورده است.«حسین ایبیش»تحلیلگرمسائل خاورمیانه، در گزارشی تحت عنوان «القاعده؛ هیولایی که نمی‌میرد» در پایگاه اینترنتی«لبنان امروز»می‌نویسد:جنگ داخلی سوریه و دیگر کشورهای درگیر در بهار عربی، بار دیگر این گروه ترسناک را زنده کرده است.

اقدامات خصمانه و شرارت‌های القاعده، بزرگترین عامل کمک به ادامه شرایط در سوریه بوده‌اند. القاعده عراق درشرایط جنگ داخلی سوریه، بازگشت چشمگیری داشت و گروه «داعش» به طور میانگین درسه ماه آخرسال2013،ماهانه1000عراقی راکشته است.

زمانی بودکه مردم وقتی ازواژه القاعده استفاده می‌کردند، فکر می‌کردند شناخت تقریبا دقیقی نسبت به این گروه دارند؛ سازمانی به رهبری اسامه بن لادن که خارج ازجنگ عراق،درافغانستان درجنگ با شوروی رشد کردودرخشونت‌های افراط‌ گرایانه خاورمیانه، دیگر بخش‌های جهان اسلام و غرب شرکت داشت، یا الهام‌دهنده آن بود.

القاعده، ایدئولوژی پارانویایی و شوونیستی‌ دارد مبنی بر اینکه مسلمانان جهان و در حقیقت خود اسلام، تحت محاصره تمامی قدرت‌های غیراسلامی وحتی بسیاری ازخود مسلمانان قرار دارند. القاعده قصد دارد تمامی دولت هایی را که اکثر جمعیتشان را مسلمانان تشکیل می‌دهد، از بین برده ویک خلافت جدیدجایگزین آنها کندکه دست‌کم ازمراکش تااندونزی راتحت فرمان دارد.

اما حتی دردوران طلایی رسمی‌ترین حکومت القاعده،همیشه یک ویژگی سبعانه،ناهمگون وبی‌اعتباردررابطه بااین گروه وجودداشت وهم‌اکنون این واژه،کمی بیشترازیک شاخص نمادین برای این ایدئولوژی سیاسی محسوب می‌شودکه معمولاخودرا«سلفی- جهادی»می‌خواند.

همیشه اختلافاتی در داخل القاعده میان افرادی که یا به طور موفقیت‌آمیز اجازه استفاده از این نام را به عنوان نوعی امتیاز و مجوز داشته یا به زور کسب کرده‌اند، با دیگر ��روه‌های سلفی یا «تکفیری» وجود داشته است.

اما در حالی که به نظر می‌آید سازمان اصلی مستقر در پاکستان و افغانستان در حال حاضر به حاشیه رانده شده،اماایدئولوژی سیاسی وبرنامه‌های کشتارجمعی آنها،نسبت به همیشه،اگر قوی‌ترنباشد،به همان اندازه قدرت قبل است.

دریک دهه اخیر،این سازمان به هیولایی تبدیل شده که به راحتی نمی‌میرد .در حقیقت در حالی که القاعده و گروه‌های مشابه، می‌توانند تنها با استفاده از حکومت هرج و مرج عمل کنند، اما هیچ دولتی تمایل ندارد به اینگونه اقدامات متعصبانه و غیرقابل کنترل اجازه دهد در محدوده و قلمرو کشورش فعالیت کنند.

البته این امر، نه تنها باعث می‌شود ‌آنها به یافتن راه‌هایی برای انجام عملیات خود ادامه دهند، بلکه اقدامات خود را گسترش و توسعه می‌دهند.در سوریه دست‌کم دو گونه القاعده وجود دارد که با یکدیگر به رقابت می‌پردازند. این دو نوع عبارتند از «جبهه النصره» و «داعش».

موقعیت مشابهی نیزدرشمال آفریقاوجودداردکه درآنجا گروه‌های مشابهی درمنطقه شمال ساحل (مالی) گسترش یافته‌اند.در این مناطق ازجمله جنوب الجزایر،لیبی وتونس،دست‌کم دو سازمان مجزا وجود دارند که با عنوان القاعده و شاخه‌هایی مشابه،که تحت تاثیر همان ایدئولوژی سلفی- جهادی هستند، می‌جنگند.

از بعضی لحاظ ،احیای القاعده درعراق،ئوحشتناک‌‌ترین مساله است.گروه داعش به طورمیانگین دریک ماه،مرتکب قتل دست ‌کم 1000 تن می‌شود که اکثر آنها از طریق بمب‌گذاری‌های انتحاری صورت می‌گیرد.

این بدان معنا است که این گروه قادر است دست‌کم یک یا دوعامل انتحاری مجنون ودیوانه را برای انجام کشتار جمعی شیعیان، در هر روز اعزام کند. حقیقت امر این است که آنها احتمالا از تمام جهان اسلام آمده‌اند تا به انجام این کار بپردازند.

ظاهرا مساله مهم، منبع بی‌پایان عاملان انتحاری دیوانه، معتقد به این ایدئولوژی است که قصد دارندبدون استراتژی مشخص ومنطقی، بمیرند یا جان دیگران را بگیرند!با توجه به این نشانه وحشتناک، گوناگونی افراط گرایی سیاسی به شیوه القاعده درخاورمیانه،واین حقیقت که هرزمان این گروه ظاهرا در آستانه فراموشی است،نه تنها به یک شکل،بلکه به صورت فزاینده،دراشکال دیگردرهمان مکان،باردیگر ظهورمی‌کند، نتایج زیانباری را باید شاهد بود. نخست،روایت‌های متفاوت مشتق شده ازاین افراط‌گرایی که چرخه‌های بزرگتری ازارتباط باالقاعده وانشعابات آن رادرخوددارند،فاکتوری بسیارمهم درپایداری آنها محسوب می‌شود.

تازمانی که جمعیت گسترده‌ای ازجوانان خشمگین بااین امرمتقاعدمی‌شوند که هر چه آنها عزیزمی‌شمارند،توسط «کافران» گرفته شده،به کشتاریامردن دروحشیانه ‌ترین حالت ممکن،ادامه می‌دهند.

دوم،ازآنجاکه درگیری‌های عراق وسوریه به صورت دوره‌ای وبه طورقابل توجهی افزایش می‌یابند،‌ یک پایگاه تامین مالی دائم برای این فعالیت‌ها به وجود می آید. القاعده اصلی که همیشه مظنون است و در حال حاضر هویداتر شده، روابط برجسته‌ای با گروه‌هایی در داخل سرویس اطلاعات پاکستان دارد. اما اشکال بسیارمتفاوت و دنباله رواین ایدئولوژی،توسط کشورهای عرب حوزه خلیج فارس،به طورپنهانی وباواسطه اشخاص حقیقی تامین مالی می‌شوند.

این مساله که آیادولت‌های عرب خلیج فارس ازاین فعالیت‌ها باخبرند و انتخاب می‌کنندکه به تروریست‌ها کمک کنند،نسبت به آنها بی‌تفاوت باشند،یاازآنها چشم‌پوشی کنند،همواره درپرده ای ازابهام باقی نگه داشته شده است،اماچیزهایی وجودداردکه نشان می دهدرویکرد«چیزی نپرس وچیزی نگو»برای استراتژی منطقه‌ ای گسترده کشورهای یادشده وجنگ‌های فرقه‌ای لحاظ می‌شود.

مادام که شخصی درحال پرداخت صورت حساب‌هاست،این نمایش ادامه می‌یابد.سوم آنکه این ایدئولوژی و تروریسمی که ازآن ناشی می‌شود،دوام وگستردگی بسیاربیشتری ازآنچه خیلی‌هامی‌پنداشتنددارد.

هنگامی که درمیانه دهه1970میلادی،چنین ایده‌ای،امری نامحسوس دراندیشه‌های ایدئولوژی مانند«سید قطب»، متفکراسلام گرای مصری بود که از بنیانگذاران جریان «اخوان المسلمین» محسوب می‌شود و توسط «جمال عبدالناصر»رئیس جمهوراسبق مصراعدام شد.

ازآنجاکه این افراط گرایی،خط سیری ایدئولوژیک مشخص بر مبنای رخدادهای تاریخی و تصمیم گیری‌هایی دارد که تاریخ آنها به پیش از اواخر دهه 1970 میلادی برنمی‌گردد،کاملا مشخص است که حیات محدودی خواهد داشت،اما مدت این حیات تمدیدشده،به رغم این حقیقت که شبه نظامیان سلفی نتوانستندهیچ پیشرفتی دراهداف خودبه دست آورندودرحقیقت موفق نشدندکنترل هیچ کشوری رابه دست گیرند،دولتی را سرنگون کنندیاغرب راازخاورمیانه بیرون بیندازند.

تنهاچیزی که هنوزجای پرسش دارد،هدف تامین‌کنندگان مالی وترغیب‌کنندگان پشت صحنه القاعده و ایدئولوژی آن،ازانجام این کاراست.این ایدئولوژی درخدمت یک هدف است،امانه هدفی که حامیان آن و احتمالااکثررهبرانش به آن اعتقاد داشته باشند.

پس ازیکسری شکست‌های مداوم،هیچ فردمنطقی نمی‌تواند انتظارداشته باشدکه القاعده یاسازمان‌های مشابه،درحقیقت به چیزی دست یافته باشند،درعوض،آنهافقط به عنوان یک وسیله بی‌فایده درانجام تخریب‌هامورداستفاده قرارمی‌گیرندوبه عنوان جاسوس‌های دردسترس و افراطی،برای زمانی که به آنها نیازهست،به صورت خرابکارویرانگرظاهرمی‌شوند .حتی سایه آنها نیز می‌تواند قوی وموثرباشد.

به طورمثال در سوریه، شبح القاعده مورد استفاده قرار گرفت،حتی قبل ازاینکه حضورواقعی دراین کشورداشته باشدوحتی زمانی که مخالفان،فقط اعتراضات مسالمت آمیزداشتند.

برای حکومت دمشق،ازابتدا این هدف استراتژیک دشمنان،مسجل بود که هدایت قیام تاحد ممکن به سوی یک درگیری مسلحانه و فرقه‌ای برده می شودکه تاثیرالقاعده درآن،درحداکثرمیزان درمیان مخالفان دیده می‌شد.

در لحظه‌ای که قیام در شرف مسلحانه شدن بود،‌ شبح القاعده نیز به عنوان یک توجیه راحت و بی‌دردسر، برای آنهاکه درآمریکاوغرب بودندونمی‌خواستنددردرگیری سوریه مداخله کنند، مورد استفاده قرار گرفت. هم اکنون القاعده،توجیهی برای برخی آمریکایی‌ها،ازجمله آنهاکه درسیاستگذاری این کشوردخیل هستند و دیگرانی محسوب می‌شود که می‌خواهند به صورت علنی فاش کنند تداوم حکومت اسد در سوریه، یک نتیجه بد برای منافع غرب در این کشور است.

این یک فاجعه برای مخالفان سوری و تمامی حامیان آنها در منطقه وجامعه بین‌الملل بوده است،همچنین شایدبزرگترین امتیازاستراتژیک دردستان اسدباشد.

درک این مساله که این سازمان‌های تروریستی، مبارزانشان،رهبرانشان و مهمترازهمه،حامیان منطقه‌ای آنها،تا چه اندازه قصد دارند این امتیاز را برای حکومت دمشق حفظ کنند،غیرممکن است،اما بسیار محتمل است که بسیاری ازآنهابه این مساله اصلا اهمیت ندهند. مساله واضح وروشن این است که القاعده یک پایگاه،منطقه آموزشی وامکان سربازگیری درسوریه پیداکرده وتاوقتی که بخش‌هایی ازسوریه درجنگ است وسایه جنگ،حکومت،ثبات،نظم وحقیقت راتحت الشعاع قرارمی‌دهد،این مساله به راحتی دگرگون نخواهدشد.

سوریه غم‌انگیزترین شاهد مثال شورش مجددالقاعده است.عراق نیزبه دلیل تمامی قتل‌عام‌ها، نمونه‌ای از گسترش این قبیل گروه‌ها است. آنها درمناطق آشفته وبی‌نظم،دورافتاده یاجنگزده نواحی مرکزی آفریقا، مناطق مرزی سراسرمنطقه ساحل،یمن،شبه جزیره «سینا» و بسیاری ازمناطق که هیچ نظارتی برآنها وجودندارد،گسترش یافته وانشعاب می‌یابندوتمامی ایدئولوژی‌های دیگرمسلمانان،حتی سنی هاوقوانین سازماندهی شده، ظاهرا در مقام مقایسه، سست و ضعیف می‌شوند.

با توجه به اینکه بسیاری از بخش‌های جهان عرب گرفتار یک دگرگونی مزمن، بی‌نظم و غیرقابل پیش‌بینی شده،‌ فرصت‌هایی برای این هیولا به وجود آمده تا به رشد و توسعه خود ادامه دهد.

مادامی که کشورهای این منطقه به تجربه آشوب و ناآرامی، رفتن به سوی هرج و مرج، یا داشتن مناطق غیرقابل کنترل و بی‌قانون ادامه می‌دهند، القاعده و گروه‌هایی ازقماش آن،فضاهایی را برای انجام عملیات پیدامی‌کنند.

تازمانی که افرادثروتمندیادیگران،تمایل دارند این گروه‌هاراتامین مالی کنند،آنهامی‌تواننددست به اقداماتی فراترازجرائم سازماندهی شده بزنندوبه بازیگران جدی درگیری‌ها،ازجمله جنگ سوریه تبدیل ‌شوند.

ومهمترازهمه،مادامی که روایات نامعقول وخودشیفته، اماقدرتمنداعراب،تحت نفوذدشمنانی ازدرون قرارداشته باشندوازسوی بسیاری درجهان عرب سنی،این روایت‌ها مورد پذیرش باشند؛حتی برداشت‌هایی که ایدئولوژی،روش واهداف القاعده رامنکر می‌شوند، بایدانتظار داشت که چنین رویکرد و گروه‌هایی، ادامه حیات یابند.شماراندکی ازافراد مصمم القاعده می‌توانند درهردوره زمانی،میزان شگفت‌آوری خسارت واردکنند.

بمب‌گذاری‌های انتحاری روزانه درعراق، گسترش شاخه‌های رقابتی القاعده در سوریه و شمال ‌آفریقا، رفتن به سوی سطح‌های عالی افراط‌ گرایی در داخل چنین محیط‌های متعصب واحتمال ادامه بی‌ثباتی منطقه‌ای واستمرارمناطق بزرگ وبی‌قانون،همگی حاکی از آن است که این هیولا که باید بارها جان ‌باخته باشد،درحال حاضر زنده وسرحال است.

درحقیقت درافق کنونی،هیچ چیزوجود نداردکه به سقوط واز بین رفتن قریب‌الوقوع این هیولااشاره داشته باشد.این مساله،برخلاف منافع تمامی طرف‌هایی است که ازحداقل عقلانیت برخوردارند. سناریوی ایده‌آل،شامل یک اقدام مشترک منطقه‌ای وبین‌المللی برای فاکتورهای کلیدی است:«قطع کمک‌های مالی،ایجادثبات محلی، سراسری ومنطقه‌ای ومهترازهمه،رد قاطعانه روایت‌های عامه‌‌پسندکه افراط‌ گرایی را تغذیه می‌کنند.

تجربه سوریه نشان داد که هر اقدامی برای استفاده از این افراد افراطی به منظور تحقق اهداف ناچیز مربوط به اهداف فرقه‌ای و بی‌ارزش، قطعا نتیجه معکوس خواهد داد. اما تجربه سوریه همچنین نشان می‌دهد که این درس هنوز به خوبی فراگرفته نشده است. شورشیان میانه‌ رو سوری، چندان مورد اهمیت واقع نشده‌اند.

غرب اگر چه بشار اسد را تبرئه نمی‌کند،اما بر این باوراست که نسبت به گزینه دیگر،بهتر است.نه تنها هیولای القاعده همچنان ازنفس نیفتاده، بلکه عوامل آن همچنان برسرکارهستند تا با بخش‌های زیادی از جهان عرب در ارتباط بمانند و آینده‌ای قابل پیش‌بینی را رقم زنند. نهایتا این هیولا،مانند سایر جنبش‌های افراطی دیگر،نابود خواهد شد،اما این مساله نیازمند زمان بسیار بیشتری نسبت به آن چیزی است که ناظران امید دارند ومسلما نیازمند تلاش متمرکز بین‌المللی و منطقه‌ای است.

برچسب ها: داعش
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات