تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۱:۲۳  ، 
کد خبر : ۲۶۴۵۵۲

انقلاب اسلامي و استحکام بخشي ساخت دروني قدرت

انقلاب اسلامي با رهبري حضرت امام(ره) و با تکيه بر شعار نه شرقي و نه غربي محصول پيروزي رويکرد ساخت دروني قدرت و اتکا به ظرفيت ها و نيروهاي داخلي بوده است.

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ تبار تاريخي و معرفتي «استحکام بخشي ساخت دروني قدرت» به قبل از انقلاب اسلامي و در انديشه هاي امام خميني(ره) بر مي گردد. «استحکام بخشي ساخت دروني قدرت» در قبل از پيروزي انقلاب به خواست ملي و عمومي تبديل شد و ملت ايران جهت دستيابي و تحقق آن، انقلاب بزرگي را آفريدند. در واقع اتکاء به درون، عزت ملي و استقلال در ابعاد مختلف اقتصادي، فرهنگي، سياسي و امنيتي- دفاعي بر مبناي مکتب اسلام و هويت ملي يکي از اصلي ترين اهداف مردم در مبارزه با رژيم وابسته پهلوي بوده است. اين تفکر مبارزاتي در حالي شکل گرفت که حتي در بين نيروهاي مخالف رژيم پهلوي هم مبارزه و انقلاب بدون اتکاء به قدرت هاي بيروني و بهره‌گيري از مدل هاي شرقي يا غربي براي تغيير، ناممکن به حساب مي آمد. اما انقلاب اسلامي با رهبري حضرت امام(ره) و با تکيه بر شعار نه شرقي و نه غربي محصول پيروزي رويکرد ساخت دروني قدرت و اتکا به ظرفيت ها و نيروهاي داخلي بوده است. لذا قبل و بعد از پيروزي انقلاب شاهد دو نوع رويکرد به ساخت قدرت بوده‌ايم که عبارتند از:1- رويکرد ساخت بيروني قدرت؛ 2- رويکرد ساخت دروني قدرت. در اين نوشته در قالب سرفصل‌ها، به برخي از دلايل طرفداران هر يک از اين رويکردها، نقش انقلاب اسلامي در ظهور و بروز ايده استحکام بخشي ساخت دروني قدرت و عوامل و الزامات آن در دهه چهارم انقلاب اسلامي مي‌پردازيم.

الف) رويکرد ساخت بيروني قدرت

1. مباني رويکرد به ساخت بيروني قدرت

1-1. عقلانيت ابزاري

2-1. وجود «وابستگي متقابل» در روابط بين الملل و گريزناپذير بودن از آن

3-1. پذيرش پروژه جهاني‌سازي و هضم شدن در هژمون آن

4-1. اجتناب ناپذير تلقي کردن قواعد جهاني و خدشه‌ناپذير بودن هنجارهاي نظام بين‌الملل

5-1. مرعوب بودن به پيشرفت و توسعه اقتصادي کشورهاي غربي

6-1. پذيرش وجود فاصله غير قابل جبران با کشورهاي غربي

7-1. تلقي مقدور نبودن استقلال کشور در عصر جهاني شدن و  بديهي بودن وابستگي به ساير کشورها

8-1. برتر دانستن توان علمي و هويت فرهنگي کشورهاي غربي و اجتناب ناپذير تلقي کردن دنبال روي از آنها

2. پيامدهاي رويکرد به ساخت بيروني قدرت

1-2. در حوزه مناسبات و روابط بين‌الملل (به طور کلي در هر يک از حوزه هاي ذيل تبعيت از نگاه بيروني در تقويت قدرت دروني پيامدهاي زيادي خواهد داشت که ما براي رعايت اختصار به چند مورد از مهمترين‌ها اشاره و تشريح بيشتر را به عهده هاديان عزيز مي‌گذاريم. به عنوان مثال برخي از پيامدهاي توجه به نگاه بيروني براي ساخت قدرت در حوزه مناسبات بين‌المللي عباتند از؛ دنباله‌روي و تضعيف استقلال واقعي، خنثي شدن نقش تعيين‌کننده بازيگري در معادلات قدرت، بي‌معنا شدن صدور انقلاب و ارزش‌هاي ضدسلطه، تبعيت از هژمون نظام سلطه و پرهيز از هر نوع تنش در ساختارهاي اين نظام و ...)

2-2. در حوزه اقتصادي(آسيب‌پذيري شديد اقتصادي، به خطر افتادن ظرفيت‌ها و توانمندي هاي داخلي در منابع قدرت، عدم خروج از وابستگي اقتصادي و ...)

3-2. در حوزه فرهنگي(تضعيف هويت فرهنگي، زوال روحيه و اعتماد به نفس ملي، تعميق فرهنگ غير بومي و تضعيف فرهنگ ملي،آسيب‌پذير شدن فرهنگ و تشديد تهاجمات فرهنگي بيگانه و...)

4-2. در حوزه علم و فناوري(توقف نهضت توليد علمي در کشور، افزايش پديده فرار مغزها و نخبگان، تداوم وابستگي در بخش هاي علمي و تکنولوژيک، بي‌اعتمادي به ظرفيت هاي فکري و علمي داخلي و اتکاء به بيرون و ...)

3. مصاديق عدم موفقيت با اين رويکرد

در اين خصوص نگاهي به وضعيت کشورهايي که با اين رويکرد دست به توسعه و ساخت و تقويت قدرت دروني زده‌اند، نشان مي‌دهد که اگرچه برخي از آنها در گام هاي ابتدايي توانستند بين خود و ديگر کشورهاي منطقه پيرامون فاصله ايجاد نمايند و به ظاهر برخي از مظاهر تمدني دنياي جديد را در حوزه هايي چون ساخت خودرو، ورود در دنياي الکترونيک و ... کسب نمايند اما پس از سپري شدن سال‌ها معلوم شد که اولا اين کشورها تنها در يک يا دو حوزه تقويت شده، از پيشرفت همه جانبه جا ماندند؛ ثانيا همين پيشرفت نيز با اتکا به استعدادهاي دروني و بومي نبود. مصر، مالزي، ترکيه، عربستان و ... از مصاديق توسعه و پيشرفت با چنين رويکردي به ساخت قدرت محسوب مي‌شوند که امروزه با مشکلاتي دست به گريبان هستند. حسني مبارک پس از قريب به 40سال در خدمت غرب و آمريکا بودن، نه تنها هيچ توفيقي در توسعه کشورش و ساخت قدرت دروني نداشت، بلکه بدون ذره‌اي کمک از سوي آمريکا سقوط کرد. ماهاتير محمد که از او به عنوان عامل دگرگوني و توسعه کشور مالزي و از اقتصاد کشورش روزگاري تحت عنوان ببر اقتصادي منطقه نام برده مي‌شد و خيلي‌ها الگوي به کار گرفته شده از سوي وي را براي توسعه در داخل توصيه مي‌کنند، خود در مقطعي با ظاهر شدن پيامدهاي اقتصاد وابسته در باره غيرواقعي بودن الگوي توسعه بيروني، گفته بود؛ بعد از بحران هاي اقتصادي معلوم شد که ما ببرهاي کاغذي بوديم نه ببرهاي اقتصادي. 

ب) دلايل رويکرد به ساخت دروني قدرت[1]

اتکاء به داخل و نيروي هاي خودي براي توسعه و ساخت قدرت دروني از خواسته هاي ديني ماست که به وفور مي توان براي آن از آيات و روايات استناد کرد. آياتي نظير آيه مبارکه نفي هر گونه سبيل و طريقي براي سلطه کفار بر مسلمانان، آيه «واعدو مااستطعتم من قوه و من رباط الخيل» و رواياتي چون عزت مومني در بي‌نيازي از ديگران است، ملتي که در تامين مايحتاج اوليه خود وابسته باشد، طعم استقلال و عزت را نخواهد چشيد و... در راستاي ساخت دروني قدرت و کاهش از وابستگي به بيرون بسيار پرکاربرد هستند.

1- مغايرت وابستگي با استقلال و عزت ملي

2- وجود نظام سلطه و سلطه جويي و استثمارگري قدرت هاي غربي

3- اعتماد به کفايت و کارايي نيروها و ظرفيت هاي داخلي

4- نگاه به تجربه عواقب وابستگي ساير کشورها به غرب

5- نگاه به تجارب موفق کشورهاي متکي به فرهنگ و ظرفيت هاي داخلي

6- ضرورت ايجاد توان کنش و واکنش مقتدرانه در برابر فشارهاي دولت هاي قدرت محور

7- حفظ پرستيژ و توان الهام بخشي به ساير ملت ها و دستيابي به هدف بلند تمدن سازي بويژه در بين کشورها و ملت هاي برخوردار با سابقه تمدني

8- ضرورت توازن قوا و تداوم توسعه قدرت به نفع نظام با استفاده از ظرفيت هاي دروني

ج) نقش انقلاب اسلامي در ظهور و تقويت ايده استحکام بخشي ساخت دروني قدرت

1. ايجاد اعتماد به نفس در ملت و جامعه

2.بازگشت به هويت اسلامي و ايراني و ضرورت استکبارستيزي و مقاومت مغاير با پذيرش سلطه و هژموني قدرت ها

3. اثبات کارايي تفکر متکي به ساخت دروني قدرت

4. الهام بخشي به ديگران مبني بر مقدور بودن اتکا به خود و عبور از ايده اتکا به قدرت بيروني

5. تکرار و تعميم مدل اتکا به درون در عرصه ها و حوزه هاي مختلف و تثبيت آن(مقابله با بحران هاي امنيتي، نظامي، اقتصادي و اجتماعي، پيشرفت علم و فن آوري )

6. ارائه مدل عملياتي استحکام بخشي به ساخت دروني قدرت در قالب مديريت جهادي

7. مرکزيت بخشي و تبديل شدن ارزش‌هاي انقلاب اسلامي به کانون الهام بخش در منطقه و جهان

د) ضرورت استحکام بخشي ساخت دروني قدرت در دهه چهارم انقلاب

  1. استمرار بخشي و بقاء هويت و آرمان هاي انقلاب اسلامي
  2. ضرورت دستيابي سند چشم‌انداز ادامه مسير پيشرفت در شرايط سخت تحريم و فشار
  3. قرارداشتن در دهه چهارم به عنوان دهه پيشرفت و عدالت و بسترسازي براي تحقق الگوي ايراني - اسلامي پيشرفت
  4. تجربه ناکامي تئوري هاي برون‌زاي توسعه در سه دهه گذشته.
  5. افزايش آسيب‌پذيري نظام در حوزه اقتصادي به دليل غفلت هاي داخلي و دشمني هاي بيروني
  6. حفظ اميد و ترسيم آينده روشن مبتني بر خودباوري.
  7. نياز به قدرت ملي براي مقابله با تهديدات با اتکا به منابع داخلي
  8. شرايط گذار از پيچ تاريخي و سرنوشت ساز و جايابي در معادلات قدرت جهاني
  9. دستيابي به آرمان ها و اهداف بلند تمدن سازي نوين اسلامي- ايراني
  10.  حفظ و تداوم دستاوردهاي ارزشمند انقلاب در منطقه و جهان(احياي اسلام، خيزش‌هاي اسلامي براي مبارزه با استبداد و استعمار، استکبارستيزي و روحيه شهادت طلبي)
  11.  الگوسازي انقلاب اسلامي
  12. تجربه به بن‌بست رسيدن الگوي غرب و در سراشيبي فروپاشي قرار گرفتن قدرت‌هاي ليبرالي 

ه)آثار و نتايج استحکام بخشي ساخت دروني قدرت   

1. افزايش قدرت ملي و  توان چانه زني در ديپلماسي و ايفاي نقش تعيين کننده در تحولات منطقه اي و جهاني

2.افزايش مقاومت در برابر هر نوع فشار و باج خواهي بيروني

3. توسعه و پيشرفت

4. ضمانت بخشي به روند رشد و پيشرفت کشور با اتکا به منابع و ظرفيت هاي داخلي

5. حل مسايل اساسي و مشکلات پيش روي کشور

6. تبديل جمهوري اسلامي ايران به الگويي براي ديگر ملت‌ها

7. حفظ استقلال و عزت ملي

و) موانع موجود بر سر راه استحکام بخشي ساخت دروني قدرت

1. وجود پاره اي غفلت ها

2. استمرار خودباختگي به غرب و تفکرات برون نگر

3. کاهش روحيه انقلابي و جهادي

4. دشمني و فشارهاي بين‌المللي

5. ضعف بينش و بصيرت

6. روحيه اشرافي‌گري و تجمل‌گرايي

ز) عوامل و الزامات درون‌زايي قدرت[2]

1. عوامل هنجاري

1-1. افزايش ايمان و باورهاي اعتقادي و روحيه ملي

2-1. تقويت سرمايه اجتماعي با عمل درست مسئولين

3-1. تقويت اتحاد و وحدت وانسجام داخلي و هماهنگي بين قوا

4-1. کاربست عقل و درايت توأم با معنويت و توکل

5-1. ولايت مداري و تنظيم رفتارها و تصميمات بر محور ولايت

6-1. باور و کاربست مديريت جهادي در همه عرصه ها

7-1. هدايت و جهت‌دهي فرهنگ عمومي به سمت قدرت و پيشرفت درون‌زا

2. عوامل نهادي[3]

1-2. رهبري

2-2. مردم

3-2. دولت

4-2. پشتيباني اقتصادي که بتواند مردم را در راحتي نگه دارد.

5-2. اهتمام به اقتصاد مقاومتي

6-2. افزايش بنيه دفاعي و توان بازداندگي دفاعي کشور

7-2. اولويت بخشي به ظرفيت ها و منابع داخلي

8-2. بهره گيري مدبرانه و بهينه از فرصت ها و امکانات بيروني در چارچوب مصالح نظام و منافع ملي

9-2. اجماع سازي در بين نخبگان و جامعه و نسبت به الگوي قدرت و پيشرفت درون‌زا

 



[1] - در نگاه رهبر معظم انقلاب تکیه به ظرفیت های درونی به معنای نادیده گرفتن امکانات بیرونی نیست چنانچه می فرمایند:« تکیه به ظرفیّت درون‌زاى کشور است؛ نگاهمان به بیرون نباشد. این، توصیه‌ى ما است؛ این معنایش این نیست که از امکاناتى که در بیرون هست استفاده نکنیم؛ این دو حرف با هم اشتباه نشود. امیدمان را به بیرون از ظرفیّت داخلى کشور ندوزیم.»

[2] - ساخت اقتدار درونى ملّت که در درجه‌ اوّل با ایمان صحیح و راسخ و با اتّحاد آحاد مردم و با عمل درست مسئولین کشور و با همراهى مسئولان و آحاد مردم و با توکّل به خداى متعال انجام خواهد گرفت؛ یعنى به‌کار گرفتن عقل و معنویّت و توکّل و حرکت و عمل؛ بلاشک در اوضاع منطقه هم اثر می‌گذارد، کما اینکه تا حالا هم اثر گذاشته است.

[3] . بدون تردید هر یک از عوامل هنجاری و نهادی و زیرمجموعه های آنها دارای دو نقش مثبت و منفی هستند و ما با لحاظ نقش مثبت، آنها را در فهرست منابع و لوازم درون‌زای قدرت قرار داده‌ایم. مسلما اگر هر یک از آنها با نقش منفی ظاهر شوند، کارکردی ضد خود خواهند داشت. به عنوان مثال، اگر جایگاه رفیع رهبری نظام اسلامی و مصداق عینی آن، تقویت شود و به مثابه فصل الخطاب در جامعه مورد قبول همگان قرار گیرد، به بزرگترین عامل تقویت درونی قدرت تبدیل می شود؛ چنانچه تا کنون این گونه بوده است. اما اگر تضعیف گردد، از تاثیر تعیین کنندگی‌اش کاسته خواهد شد. چنانچه حضرت امام تاکید داشتند که پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به مملکت آسیب نرسد. یا دولت اگر با اراده و خلاقیت و در راستای اصول اساسی نظام وارد عمل شود، به عامل مهمی برای درون زایی قدرت تبدیل می شود ولی اگر با روحیه شاه سلطان حسینی عمل نماید مردم را نیز به انفعال می کشاند.  

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات