تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۱:۱۱  ، 
کد خبر : ۲۶۴۶۸۱

استکبار ستيزي در مرحله‌ بازگشت ناپذير

انقلاب اسلامي که احياگر هويت ديني در عرصه‌هاي سياسي محسوب مي‌شود، از ابتداي شکل گيري ستيز با استکبار مدرن را رقم زد

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / استکبار مفهومي قرآني است که ناظر بر منش و روحيه‌ي شيطاني و سرپيچي از حق بوده و شيطان و فرعون مصاديق آن به حساب مي‌آيند. خصلت‌هاي استکباري عبارتند از: غرور و خود برتر پنداري، استيلاطلبي يا سلطه جويي بر ديگران که حول تکبر شکل گرفته و در نتيجه تحقير و بي اعتنايي به حقوق ديگران را نيز رقم مي‌زند.

شايد مفهوم امپرياليسم در ادبيات سياسي نزديک‌ترين مفهوم به استکبار باشد که  توضيح دهنده ‌ي آن دسته از کشورهايي است که منافع و نفوذ خود را در ساير کشورها دنبال و فراتر از مرزهاي خويش به دنبال سلطه جويي بر آمده، حقوق ساير کشور را ناديده گرفته و از ظلم و ستم براي تحقق چنين سلطه‌اي کوتاه نمي‌آيند.

امپرياليسم که با مفهوم امپراطوري قدرت‌هاي غربي در پيوند است، نوعي خصلت ذاتي کشورهايي به حساب مي‌آيد که حيات خود را در جهان گشايي و در اختيار گرفتن سرنوشت ساير ملت‌ها و کشورها ديده و براي تامين منافع مادي رو به گسترش خويش به چنين توسعه و نفوذي در خارج مرزها نياز حياتي دارند.

مصداق امروزي امپرياليسم و استکبار قدرت‌هاي غربي و در راس آنها کشور آمريکا است که سردمداران آن با تکيه بر ارزش‌هاي غربي همچون دمکراسي، حقوق بشر، آزادي و ... حتي براي توسعه‌ي اين ارزش‌ها براي خويش نوعي رسالت تاريخي قائل بوده و با برتر پنداري اين ارزش‌ها از تحميل آن به ساير کشورها ابايي ندارند.

به  نظر مي‌رسد در شکل گيري چنين انگاده‌ي شيطاني و ظالمانه‌اي چند عامل تاريخي ـ هويتي ايفاي نقش کرده‌اند که عبارتند از :

1- امپراطوري روم که با خصلت جهان گشايي و خود برتر پنداري ساير اقوام را "بربر" پنداشته و براي خويش حق سيادت و سلطه بر ديگران را قائل بود و در عصر رنسانس همين خصلت‌ها در اروپا احياء و به قدرت هاي جديد غربي به ارث رسيد.

2- استفاده‌ي ابزاري از آيين مسيحيت براي سلطه جويي به ديگر ملت‌ها و اقوام توسط امپراطوريهاي غربي و در راس آن امپراطوري روم باستان و همچنين انحراف سران کلیسا در رويکرد به دنيا و اشرافيگري که مسيونرها پا به پاي سربازان امپراطوري در توسعه‌ي نفوذ قدرت‌هاي اروپايي ايفاي نقش کرده و به آيين صلح جويانه مسيحيت رنگ خشونت و سلطه جويي بخشيدند.

3- ممزوج بودن برداشت انحرافي از آيين يهود که خود را قوم برتر و واجد فضليت دانسته و با برداشتي سياسي بعدها آيين صهیون يا صهيونيسم را تشکيل داد و حتي توانست در رسوخ به درون مسيحيت، جريان صهيونيسم مسيحي را شکل داده و ارضاء کننده منش  استکباري شيفتگان قدرت جهاني در غرب باشد.

البته ابزار اصلي در پيشبرد اين منش و رويه‌ي شيطاني، زور و اجبار است که در گذشته نظامي و اقتصادي بود و در دنياي جديد ابزار فرهنگي ـ رسانه اي و استفاده از قدرت نرم نيز به آن اضافه شده است. لذا چنين رويکردي توانسته اشکال جديدي از سلطه را در قالب استعمار فرا نو رقم بزند و حتي در پيروان دين بزرگ اسلام نفوذ کند که بهائيت در شيعه و وهابيت تکفيري به عنوان نهادهاي اسلام شيطاني و اخيراً اسلام آمريکايي مطرح هستند.

بديهي است استکبار با آموزه‌هاي الهي و ديني قابل جمع نبوده و کفر آشکار به حساب مي‌آيد که با بندگي خدا مغايرت دارد چرا که استکبار بدنبال هژمون، سيادت و به خدمت به آوردن يا حداقل بي توجهي به عزت و آقايي ديگران است. اينجاست که ستيز با استکبار نوعي خصلت هويتي دين و جامعه‌ي ديني است که در اسلام قاعده نفي سبيل تابلوي آشکار چنين ستيزي است و در برخورد با روحيه‌ي ظالمانه و ستمکار آنان اصل «لاتظلمون و لا تضلمون» نيز هدايت گر اين ستيز اعتقادي به حساب مي‌آيد.

انقلاب اسلامي که احياگر هويت ديني در عرصه‌هاي سياسي محسوب مي‌شود، از ابتداي شکل گيري ستيز با استکبار مدرن را رقم زد و مخالفت صريح حضرت امام خميني(ره) با لايحه‌ي کاپيتولاسيون نماد اين ستيز است که با سقوط رژيم وابسته‌ي پهلوي و ضربه به منافع آمريکا و غرب وارد مرحله‌ي جديد شد.

ضربه‌اي که با اثبات قدرت سياست ديني، زنگ خطر براي نظام استکبار را به صدر درآورد و با تسخير لانه‌ي جاسوسي آمريکا وارد مراحل نويني شد.

اما آنچه بيش از همه نظام استکبار را رنج مي‌دهد ماندگاري اين پديده‌ي الهام بخش يعني انقلاب اسلامي و نظام جمهوري اسلامي و پيشرفت آن در عين درگيري با استکبار است که خود بزرگترين دليل اثبات توانايي مقابله و ايستادگي در مقابل استکبار يا امکان استکبار ستيزي به شمار مي‌آيد. البته نظام استکباري راهکار اصلي خنثي سازي استکبار ستيزي را کشف و اعلام داشته و آنهم استحاله‌ي ارزشي نظام جمهوري اسلامي و واداشتن آن به تسليم است که با ابزار گوناگوني از ابزار اقتصادي چون تحريم تا ابزار فرهنگي و رسانه‌اي و حتي بکارگيري ابزار سياسي چون ديپلماسي تحقير، براي پيشبرد آن استفاده مي‌کند، اما غافل از اينکه روحيه‌ي حریت و عزت جويي برخاسته از انقلاب اسلامي نه تنها در ايران اسلامي دروني شده بلکه به ساير ملت‌ها و کشورها نيز تسري پيدا کرده و شعور جمعي و بيداري بزرگي پديد آورده که به نقطه‌ي برگشت ناپذير رسيده است.

برچسب ها: نفوذ
نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات