بندر بن سلطان، دست پشت پرده تروریسم در منطقه
در حقیقت عربستان سعودی که کانون اصلی وهابیت در جهان نیز میباشد و مشخصا دستگاه جاسوسی آل سعود که زیرنظر «بندربن سلطان» سفیر سابق عربستان در آمریکا و رئیس کنونی سرویس اطلاعات و امنیت این کشور اداره میشود، هماینک با در اختیار داشتن دلارهای ناتمام نفتی، مقام اول صدور تروریسم در منطقه را از آن خود ساخته است. این کشور به عنوان یکی از حامیان مهم سیاسی، مالی و لجستیکی گروهها و عناصر تکفیری، تروریستی و آشوبگر که با در دست داشتن اسلحه در سرتاسر جهان اسلام از سوریه و مصر گرفته تا عراق و لبنان و پاکستان پراکنده شدهاند، نقش عمدهای در فتنهانگیزی و آتشافروزی ایفا میکند.
اما آنچه مشخص است این که دراین بین شخص بندربن سلطان دبیر شورای عالی امنیت ملی عربستان و رئیس سرویس اطلاعات و امنیت این کشور علیرغم آنکه نامش زیاد بر سر زبانها نیست، به عنوان دست پشتپرده اتفاقات ناگوار و متشنج منطقهای، با اعزام شبکههای جاسوسی و تروریستی به کشورهای مورد هدف (بخصوص سوریه، عراق، لبنان و حتم صحرای سینای مصر با هدف برهم زدن ثبات و امنیت این کشورها که یکی از رویکردهای اصلی سیاست خارجی عربستان است) نقش پررنگی در گسترش و تقویت اقدامات و عملیات تروریستی و غیرمتعارف در نظام منطقهای خاورمیانه و شمال آفریقا برعهده دارد.
لازم به توضیح است که از سال2005 به بعد میتوان بندربنسلطان را مجری تمام طرحهای تروریستی در منطقه دانست که زیرنظر ریاض دنبال شده است. اغراق نیست اگر بگوییم که تمامی گروههای تروریست سلفی در منطقه تحت اشراف مستقیم وی فعالیت میکنند. وی حتی انتصابهای مختلف در سازمانهایی نظیر القاعده را نیز مستقیماً خود برعهده دارد.
بندربن سلطان کیست؟
بندربن سلطانبن عبدالعزیز 64ساله و دیپلمات کهنهکار و مذاکرهکننده ارشد رژیم آل سعود با آمریکا و رژیم اسرائیل است که علاقه عجیبی به خواندن تاریخ آمریکا و عبارات مصطلح زبان انگلیسی در آمریکا دارد. وی که از مقامات ارشد سعودی است علیرغم آنکه نامش زیاد بر سر زبانها نیست، لیکن نقش عمدهای از حیث تخریبی در معادلات منطقه ایفا میکند؛ اکنون کودتای نرم بندر برای نشستن بر تخت پادشاهی عربستان بر سر زبانها افتاده است. دوران فعالیتهای دیپلماتیک بندر به صورت رسمی از سال 1978 آغاز شده است. او در دوران سفارتش در آمریکا با پنج رئیسجمهور، ده وزیر امور خارجه، یازده مشاور امنیتملی، شانزده دوره کنگره و مطبوعات آمریکایی سر و کار داشته است. این امر باعث نفوذ فوقالعاده بندر در آمریکا شده است.
بندربن سلطان در تیرماه سال 1391 که بحران در سوریه اوج گرفته بود، به توصیه سازمان امنیت آمریکا ضمن حفظ سمت دبیری شورای عالی امنیت ملی عربستان، رئیس سرویس اطلاعات و امنیت این کشور نیز شد که همزمان با این انتصاب «معنادار» درست از همان زمان سیاست خارجی عربستان از رویکرد صرف دیپلماسی به «دیپلماسی امنیتی» تغییر جهت داد.
برای همین است که بسیاری از کارشناسان مسائل سیاسی و بینالمللی براین باورند که تغییرات اخیر خاورمیانه که حالت خشونتبار به خود گرفته است، درست از زمانی آغاز شد که بندربن سلطان سکاندار دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی عربستان شد و در این راستا پروندههای امنیتی منطقه نیز توسط آمریکاییها از قطر به دلیل عدم تحقق وعدههای داده شده به غرب در زمینه سقوط نظام سوریه و مهار اسلامگرایی در لیبی، تونس و مصر و برخی کشورهای دیگر، بازپس گرفته شد و به دست بندربن سلطان، مرد امنیتی شماره یک خاندان آل سعود افتاد. مردی که همگی او را به مرد زدو بندهای امنیتی پشت پرده میشناسند که تغییرات را به زور هم که شده، به پیش میبرد.
در حقیقت بعد از ناکامی قطر در تحقق وعدههای داده شده به آمریکا و به وجود آمدن این تفکر که غرب از سیاست حمایت از جریانهای افراطی که امنیت غرب را تهدید میکنند حمایت میکند، سیاست تغییر آغاز شد، تغییری که نیاز به یک قربانی داشت. لذا در راستای تغییر رویکرد غرب نسبت به تحولات منطقهای، قطر و البته ترکیه که در پیشبرد راهبردهای غربی ناکام مانده بودند در این بین قربانی شدند تا پروندههای امنیتی منطقه به بندر بن سلطان که تبحر ویژهای در ایجاد ناامنی و بیثباتی که میتواند کمک شایانی به تحقق منافع غربی در منطقه کند، واگذار شود.
ذکر این نکته ضروری است که بندر بن سلطان رئیس دستگاه اطلاعاتی عربستان که روابط بسیار نزدیکی با واشنگتن دارد، طی ماههای اخیر نقش بسیار مهم و کلیدی در تلاشها برای اقدام نظامی علیه سوریه نیز ایفا کرده است چنانچه براساس اسناد موجود وی برای ترغیب و تشویق مقامات سیاسی- امنیتی آمریکا در حمله نظامی به سوریه، مبلغ 70 میلیون دلار به صورت مستقیم هزینه کرده است. در این بین حتی مدارکی موجود است که حاکی است وی در حمله شیمیایی انجام شده در سوریه دست دارد.
نزدیکی بندر بن سلطان با لابی صهیونیستی و نومحافظهکاران افراطی در آمریکا موجب شده است تا وی خصومتی دیرینه از ایران و محور مقاومت در منطقه داشته باشد. وی اقدامات زیادی را در راستای دشمنی خود با ایران و محور مقاومت انجام داده است که سازماندهی جریانهای تروریستی و افراطگرای اسلامی برای مقابله ایدئولوژیک و نظامی با مقاومت تنها بخشی از این فعالیتهاست.
از طرفی سیاست اسرائیل نیز همواره این بوده که شرایط استقرار و ثبات منطقه به هم بخورد و در مقابل چون راهبرد عربستان حفظ وضع موجود بوده بنابراین استراتژی این دو کشور با هم همسو نبوده است. اما از زمانی که عربستان سعودی از یک راهبرد دوگانه حفظ وضع موجود و تغییر وضع موجود بهره گرفت یک اشتراک با اسرائیل پیدا کرده و این اشتراک، هماهنگیهایی را نیز بین این دو به وجود آورده است.
انفجار تروریستی اخیر بیروت که در نزدیکی هتل «وینسیا» در بیروت رخ داد، حاکی از آن است که عدهای تداوم ناامنی در منطقه را از طریق ناامن نگه داشتن لبنان دنبال میکنند. یکی از کشتهشدگان انفجار اخیر بیروت، «محمد شطح» از وزرای پیشین لبنان و مشاور ارشد فواد سینیوره و سعدحریری بوده است.
وجود «محمد شطح» دربین کشتهشدگان برای برخورد احتیاطآمیز و هشدار درباره طراحی توطئه جدید علیه لبنان کفایت میکند. در گذشته نیز حادثه انفجار تروریستی در نزدیکی سفارت ایران در لبنان خبر از یک طراحی برنامهریزی شده برای ایجاد اختلاف و انداختن آتش فتنهای دیگر دراین کشور میداد. همه تحرکات منطقهای نشان از دست پنهان عربستان و اسرائیل در حملات تروریستی لبنان دارد. پاسخ به این پرسش که چرا لبنان در این برهه زمانی مورد توجه رژیمهای پرورش دهنده تروریسم مذهبی قرار گرفته و نقش کشورهای مختلف دراین حوادث چیست، میتواند زوایای پنهان طراحیهای حامیان و مجریان فعالیتهای تروریستی را آشکار کند.
انفجاری که در بیروت اتفاق افتاد و وزیر سابق این کشور و یکی از اعضای جبهه 14 مارس دراین حادثه تروریستی کشته شد، نشان میدهد که در لبنان یک مدیریت سینوسی حوادث وجود دارد. یک انفجار در ضاحیه، انفجار دیگری در شمال لبنان در طرابلس و دو انفجار دیگر یکی در نزدیکی سفارت ایران و دیگری در غرب بیروت و منطقه سنینشین این شهر نشان میدهد کسی که این انفجارها را مدیریت میکند، بهطور برنامهریزی شده این عمل را انجام میدهد.
این حوادث تروریستی گاهی در منطقه شیعهنشین و گاهی نیز در منطقه سنینشین رخ میدهد یعنی با هدف قراردادن افراد شاخص از میان دو مذهب، این ترورها انجام میشود که نشان از یک هدف بالاتری دراین میان دارد و آن هدف نیز چیزی جز دمیدن بر آتش اختلاف و بیشتر کردن عداوت و دشمنی در میان پیروان این دو مذهب در لبنان نیست.
تعارض عربستان با حزبالله به ویژه پس از جنگ 33 روزه به اوج رسید. طی این سالها عربستان با اتکا به ابزارهای مختلف علیه حزبالله وارد عمل شده است. اخیرا به دنبال گنجانده شدن شاخه نظامی حزبالله در لیست سیاه اتحادیه اروپا، گزارشهایی مبنی بر نقش عربستان در تحریک اتحادیه اروپا نسبت به این کار منتشر شده است. دراین گزارشها براین موضوع تاکید شده است که دولت عربستان به صورت کامل و آشکارا به تحریک و ترغیب اروپاییها علیه حزبالله لبنان و همچنین ایران اقدام کرده و طی این اقدامات تحریکآمیز وعدههای مالی فراوانی به طرفهای اروپایی داده به گونهای که طی آن قراردادهایی در زمینههای مختلف به ارزش دهها میلیارد دلار با این کشورها به امضاء رسانده است.
دراین راستا سفر اخیر بندربن سلطان رئیس دستگاه اطلاعات و جاسوسی عربستان به اروپا به دور از تحولات اخیر در منطقه نمیباشد. از جمله یکی از این تحولات قانع کردن و در حقیقت تطمیع اروپاییها به وعدههای مالی و در نهایت قرار دادن نام حزبالله در فهرست گروههای تروریستی جهان است.
این سفر به نوعی با هدف ایجاد هماهنگی دستگاه جاسوسی عربستان با سازمانهای جاسوسی کشورهای اروپایی و به ویژه با انگلیس و فرانسه صورت گرفته است و از دیگر موضوعهای مورد بررسی در این سفر حمایت مالی از تروریستهای سوریه، لبنان وعراق بوده است.
مرگ مشکوک جعبه سیاه عربستان
مرگ مشکوک عامل انفجار تروریستی در نزدیکی سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان در حالی انتشار یافت که بسیاری از محافل رسانهای و سیاسی، عربستان را عامل اصلی مرگ وی عنوان کردهاند.
«ماجد الماجد» سرکرده گروه تروریستی «عبدالله عزام» که عامل انفجار تروریستی نزدیک سفارت ایران در بیروت و به شهادت رسیدن رایزن فرهنگی کشورمان بود که چند روز پیش در لبنان بازداشت شد. از همان آغاز اعلام بازداشت وی، گزارشهای متعددی درباره محاکمه وی درباره جعبه سیاه گروههای تروریستی منطقه مطرح گردید. نکته مهم آن بود که عربستان به شدت با این اقدام مخالف بوده و خواستار انتقال وی به این کشور شده است. با توجه به اینکه ماجد عامل حمله تروریستی به سفارت ایران بوده مسلما حق ایران بوده که در بازجویی از وی مشارکت داشته باشد لذا رسما خواستار حضور در این عرصه گردیده بود.
بسیاری از صاحبنظران بر این عقیدهاند که بازداشت و محاکمه ماجد هزینههای بسیاری برای عربستان و البته برخی گروههای غربگرای لبنانی به همراه داشته است چرا که اسناد منتشره رسما از حمایتهای عربستان از گروههای تروریستی عبدالله عزام و فرد ماجد حکایت دارد ولی در ظاهر عربستان وی را در لیست سیاه خود قرار داده بود. هر چند که مرگ مشکوک ماجد همچنان در ابهام قرار دارد اما روند تحولات نشان میدهد که عربستان و البته برخی جریانهای غربگرای 14 مارس بیشترین منفعت را از مرگ وی میبرند چرا که از یک سو با مرگ وی پرونده نقش عربستان در کشتار مردم لبنان و منطقه در حاشیه قرار میگیرد و تمام توجهات به دولت لبنان معطوف میشود و از سوی دیگر عربستان با ایجاد فضای چند دستگی در لبنان سعی میکند تا دخالتهای بیشتر در این کشور را اجرایی سازد.
ریاض سعی دارد در کنار فضای ناامن در حوزه سیاسی نیز لبنان را وارد چالش سازد تا در نهایت زمینه برای تشکیل دولتی دست نشانده فراهم سازد. درگیر ساختن مقاومت لبنان با ارتش از سناریوهای اصلی است که بخشی از آن در ایجاد فضای ناآرام در لبنان و نیز ادعای حمایت تسلیحاتی از ارتش لبنان در صورت مقابله با حزبالله صورت میگیرد. نکته مهم آنکه عربستان تلاش میکند تا روابط میان ایران و لبنان را با چالش مواجه سازد تا در نهایت لبنان را از پشتوانهای به نام ایران محروم ساخته تا در بیروت گزینهای جز تسلیم شدن در برابر زیادهخواهیهای ریاض در پیش روی نداشته باشد.
با توجه به این مؤلفهها میتوان گفت که ریاض متهم اصلی مرگ مشکوک ماجدالماجد میباشد چرا که آلسعود نشان داده که دلبستگی بیقاعدهای به القاعده دارد و گاه با زنده آنها و پس از گذشت تاریخ مصرف آنها از جنازه آنها برای به آشوب کشیدن منطقه و تامین منافع صهیونیستها و غرب بهره میگیرد.