تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۵:۵۵  ، 
کد خبر : ۲۶۴۸۰۰

فتنه ۸۸ و همه گزینه‌های روی میز


محمدحسین وزارتی

چندی‌ست كه جمله‌ی «همه‌ی گزینه‌ها روی میز است»، جزء جداناپذیری از ادبیات سیاست خارجی ایالات متحده‌ی آمریكا شده است. جمله‌ای كه به‌كارگیری همزمان مذاكره و تهدید را در اذهان ایرانیان متبادر می‌كند. اما آیا همه‌ی گزینه‌ها یعنی مذاكره، تهدید و تحریم؟

چندی‌ست كه جمله‌ی «همه‌ی گزینه‌ها روی میز است»، جزء جداناپذیری از ادبیات سیاست خارجی ایالات متحده‌ی آمریكا شده است. جمله‌ای كه به‌كارگیری همزمان مذاكره و تهدید را در اذهان ایرانیان متبادر می‌كند. اما آیا همه‌ی گزینه‌ها یعنی مذاكره، تهدید و تحریم؟ این جمله به چه معناست و چرا روی میز اوباما قرار گرفت؟ برای پاسخ به این سؤال باید به ۲ تیر ۸۸ برگردیم؛ به مركز سابان، وابسته به اندیشكده‌ی بروكینگز۱.

قرار است مركز سابان پیشنهاد خود مبنی بر راهبرد جدید آمریكا در مواجهه‌ی با جمهوری اسلامی ایران را روی میز رئیس‌جمهور بگذارد: «كدام راه به سمت ایران؟» این در حالی است كه حدود شش ماه از ادای سوگند باراك اوباما به عنوان رئیس‌جمهور آمریكا گذشته و همه منتظر دستاورد شعار «تغییر» در سیاست خارجی ایالات متحده هستند.

مارتین ایندیك (سفیر پیشین آمریكا در اسرائیل و صاحب نظریه‌ی «مهار دوگانه» در برخورد با ایران و عراق)، میخائیل او‌هانلون (عضو ارشد مركز امنیت و اطلاعات قرن ۲۱) بروس ریدل، (مشاور ارشد ۳ رئیس‌جمهور آمریكا در مسائل خاورمیانه و جنوب آسیا)، كنت پولاك (كارشناس در امور سیاسی و نظامی خاورمیانه و مؤلف كتاب «غیر قابل تصور: ایران، بمب و استراتژی آمریكا») ، سوزان ملونی (مشاور پیشین سیاسی وزارت امورخارجه‌ی آمریكا) و دانیل بای‌من (عضو ارشد سیاست خارجی مركز سابان برای سیاست خاورمیانه) شش استراتژیست مركز سابان بودند كه این مأموریت برعهده‌ی آن‌ها گذاشته شد.

عصر اوباما؛ عصر تغییر؟!

آن‌ها معتقد بودند كه در عصر بوش اگرچه در ابتدا آمریكا سیاستی علیه ایران نداشت اما سپس از طریق فشار و تهدید و تحریم، سعی كرد ایران را وادار به كنارگذاردن برنامه هسته‌ای نموده و بدین‌روی ایجاد رابطه‌ی دیپلماتیك نماید. این در حالی بود كه در انتهای عصر بوش، قدرت ایران در منطقه ارتقاء یافته و از سوی دیگر آمریكا در منطقه تضعیف شده بود.

اوباما با شعار تغییر آمده بود. آیا این تغییر می‌توانست شامل نحوه‌ی رفتار آمریكا با ایران شود؟ دكتر محمدجواد ظریف در پاسخ به سؤالی مبنی بر این‌كه آیا با روی كار آمدن اوباما، سیاست تغییر و نگاه جدیدی كه وی داشت، آیا می‌توانست روزنه‌ی امیدواركننده‌ای تلقی شود، این‌گونه پاسخ می‌دهد: «خیر. سیاست آقای اوباما به دلیل دریافتن اهمیت اقتدار هنجاری در مقابل هژمونی نظامی بود كه مورد توجه نخبگان آمریكا قرار گرفته بود. اگر این حرف‌های تئوریك را تبدیل به شعارهای سیاسی كنیم، می‌شود سیاست «تغییر». علی‌رغم این‌كه آمریكای متمدن تلاش می‌كرد كه همیشه بر اساس ارزش‌هایش پیش برود و تصویر ارزشی در دنیا داشته باشد، ولی بنا به سیاست‌های دوره‌ی بوش، تصویر هنجاری این كشور در دنیا تبدیل به تصویری جنگ‌طلب شده بود. آقای اوباما كاتالیزور اصلی این تغییر تصویر شد.»۲

اگرچه سوزان مالونی گفت كه «جمهوری اسلامی همه نوع فاجعه‌ای غیر از طاعون را سپری كرده ولذا حكومت بسیار مستحكم است اما اگر تحقق انقلاب مخملی امكان‌پذیر نباشد، حمایت از كسانی كه به چنین اقدامی دست می‌زنند، از سوی آمریكا می‌تواند موجب تضعیف حكومت ایران و تغییر رفتار آن شود.

اوباما هم‌زمان با استفاده از اهرم فشارهای بین‌المللی در چارچوب استراتژی هویج و چماق تلاش می‌كرد به ایران نزدیك شده و دست دوستی بدهد. اما معلوم نبود موفق گردد. او نوروز سال ۸۸ را به ملت ایران تبریك گفت و در پیام خود عنوان كرد: «ما از ایران می‌خواهیم كه در جایگاه درستی در روابط بین‌الملل خود قرار گیرد».

اوباما به زعم خود دستش را به سمت ایران دراز كرد اما رفتارهای متناقض آمریكایی‌ها نسبت به ایران، باز هم نتوانست ایران را قانع كند كه آمریكایی‌ها خود را تغییر داده‌اند: «دولت جديد آمريكا ميگويد ما مايليم با ايران مذاكره كنيم، بيایيد گذشته را فراموش كنيم. ميگويند ما به سمت ايران دست دراز كرديم. خوب، اين چه جور دستى است؟ اگر دستى دراز شده باشد كه يك دستكش مخمل رويش باشد، اما زيرش يك دست چدنى باشد، اين هيچ معناى خوبى ندارد. عيد را به ملت ايران تبريك ميگويند، اما در همان تبريك، ملت ايران را به طرفدارى از تروريسم، دنبال سلاح هسته‌اى رفتن و از اين قبيل چيزها متهم مي‌كنند!»۳

راه‌حلی برای ایران

به هر حال مراكز مطالعات استراتژیك آمریكا در ابتدای عصر اوباما به‌ناچار به مطالعات گسترده جهت یافتن راه‌حلی برای مسأله‌ی ایران پرداختند، اما هرچه تلاش می‌كردند نمی‌توانستند از حیرت و سردرگمی خارج شوند. از سوی دیگر تمركز بر مسأله‌ی هسته‌ای ایران موجب شده تا دید كلان‌نگر منتفی شده و همه‌جانبه‌نگری در نحوه‌ی مواجهه‌ی آمریكا با ایران وجود نداشته باشد. نیز تاكنون بین گزینه‌ی محدودسازی و مذاكره‌ی با ایران، هیچ حد وسطی دیده نمی‌شود. بنابراین هدف سابان از تنظیم این گزارش، ارائه‌ی مهم‌ترین گزینه‌های سیاست آمریكا برای ساختن یك استراتژی جدید و بهتر از گذشته علیه ایران است.

این ۹ گزینه

این جلسه ۹ گزینه‌ی پیش روی آمریكا را در نحوه‌ی مواجهه با ایران بررسی كرد:

۱. دو گزینه‌ی دیپلماتیك شامل اقناع از طریق مشوق‌های بهتر؛ تعامل و تشویق

۲. سه گزینه‌ی نظامی شامل: تهاجم همه‌جانبه؛ حمله‌ی هوایی محدود؛ تشویق اسرائیل به حمله‌ی نظامی

۳. سه گزینه‌ی امنیتی معطوف به تغییر حكومت شامل انقلاب مخملی؛ الهام‌بخشی به شورش؛ كودتا

۴. یك گزینه مربوط به تحدید ایران شامل بازدارندگی ایران از طریق تحریم‌های همه‌جانبه.

پس از بررسی معایب و محاسن این ۹ گزینه، آن‌ها پیشنهاد خود را ارائه كردند: بهترین استراتژی برای آمریكا بدون شك این خواهد بود كه چند گزینه از این ۹ گزینه را به‌صورت یكپارچه به‌كار گیرد. دلیل مهم یكپارچه كردن سیاست‌های متفاوت در قبال ایران، این است كه بتوان تغییرات را در صورت شكست یك یا چند گزینه پیش برد. بنابراین گزینه‌ی «تجمیع گزینه‌ها» یا به عبارت ساده‌تر «همه‌ی گزینه‌ها روی میز است» برای سیاست خارجی دوره‌ی جدید آمریكا یعنی عصر اوباما از سوی مركز سابان پیشنهاد شد.

فتنه‌ی ۸۸ و همه‌ی گزینه‌های روی میز

اما فتنه‌ی ۸۸ چگونه به این برنامه كمك كرد؟ اتفاقات پس از انتخابات ۸۸ را باید در پازل گزینه‌های امنیتی دید؛ البته نه به این معنا كه فتنه‌ی ۸۸ مشخصاً برای طرح «تجمیع گزینه‌ها» طراحی شد بلكه موقعیتی فراهم كرد تا دشمن بتواند برای هدف خودش زمینه‌سازی كند.

یكی از گزینه‌های امنیتی، گزینه‌ی انقلاب مخملی و دیگری الهام‌بخشی به آشوب بود. در این جلسه عنوان شد كه مناسب‌ترین راه برای تغییر حكومت، حمایت گسترده از انقلاب مخملی در ایران است. این گزینه‌ی سیاسی بهترین راه‌حل مشكلات آمریكا با ایران است كه كم‌ترین هزینه را دارد. هدف اصلی این گزینه، براندازی حكومت ایران و ایجاد حكومتی است كه بیشترین همراهی را با منافع آمریكا داشته باشد.

«نبايستى انسان بازيچه‌ى دشمن شود؛ بايد فوراً قضيه را بفهمد. اگر اول غفلتى كرده است، وسط كار وقتى فهميد، بلافاصله بايستى راه را عوض كند. خوب، نكردند. عامل اصلى ديگرانى بودند كه طراحى كرده بودند، به خيال خودشان محاسبه كرده بودند. به گمان آنها بساط جمهورى اسلامى بنا بود جمع شود؛ نه فقط حقيقت دين، حتّى شعارهاى دينى هم باقى نمانَد؛ برنامه اين بود.

طراحى اين بود كه اگر توانستند قاعده‌ى دولت را به شكل مطلوبِ خودشان بچينند، كه بعد از آن، راه حركتشان روشن بود كه چه كار ميكردند؛ اگر هم قاعده‌ى حكومت و دولت طبق ميل آنها چيده نشد و برايشان ممكن نشد، كشور را به آشوب بكشانند؛ با خيال خودشان - من يك وقتى گفتم - كاريكاتور انقلاب اسلامى را درست كنند؛ مثل سايه‌هائى كه حركت يك قهرمان را تقليد ميكنند، اداى قهرمانها را، اداى انقلاب را در بياورند؛ برنامه‌شان اين بود.»۴ چرا این افراد باید «برنامه‌هائى را كه عفونت تصميم‌گيرى‌ها و ترفندهاى دشمن از آن بلند و آشكار است، اجرا كنند؟»۵

آیا ندیدند؟

اما این كار الزاماتی داشت كه مهم‌ترین آن عبارت بود از: یافتن رهبران محلیِ مناسب كه شریك‌های خوبی برای آمریكا در ایجاد آشوب و اغتشاش باشند؛ چراكه ظهور یك رهبر كاریزماتیك مخالف در ایران می‌توانست تمامی معادلات آمریكا در خصوص ایران را چینش مجدد كند. اگرچه سوزان ملونی گفت كه «جمهوری اسلامی همه نوع فاجعه‌ای غیر از طاعون را سپری كرده است: جنگ، ایزوله شدن، بی‌ثباتی، حملات تروریستی، انتقال رهبری، خشكسالی، زلزله‌های عجیب و ... لذا حكومت بسیار مستحكم است»، اما اگر تحقق انقلاب مخملی امكان‌پذیر نباشد، حمایت از كسانی كه به چنین اقدامی دست می‌زنند، از سوی آمریكا می‌تواند موجب تضعیف حكومت ایران و تغییر رفتار آن شود.

این‌كه مسببین اصلی فتنه به دنبال چنین طرحی بودند یا نه، محل بحث این نوشتار نیست. اما این‌كه «وقتى مى‌بينند سران ظلم و استكبار عالم از اينها حمايت مي‌كنند، رؤساى آمريكا و فرانسه و انگليس و اينهائى كه مظهر ظلمند - هم در زمان كنونى، هم در دوره‌ى تاريخىِ صد سال و دويست ساله‌ى تا حالا - دارند از اينها حمايت مي‌كنند، بايد بفهمند يك جاى كارشان عيب دارد؛ بايد متنبه بشوند. وقتى مى‌بينند همه‌ى آدمهاى فاسد، سلطنت‌طلب، از اينها حمايت مي‌كند، توده‌اى از اينها حمايت مي‌كند، رقاص و مطرب فرارى از كشور از اينها حمايت مي‌كند...»۶

آیا نمی‌شد یقین پیدا كرد كه دشمن به دنبال ایجاد یك پایگاه قوی برای خود در داخل كشور و نیز یك محورسازی برای مخالفین است؟ در همین جلسه و به نقل از یك روزنامه‌نگار مخالف گفته شد كه مخالفین سازمان‌یافته نیستند و ما رهبر نداریم.

بنابراین مسببین فتنه ۸۸ خواه، ناخواه دشمن را امیدوار كردند كه می‌تواند پایگاه محكمی در داخل ایران اسلامی برای خود ایجاد كند. عدم تمكین به قانون و سازوكار قانونی انتخابات كشور، موجب شد به‌راحتی یك بستر جدید برای فشار دشمنان به ملت ایران باز شود. یادمان هست كه با شروع فتنه موجی از حمایت‌های غربی و غیر غربی از این جریان راه افتاد؛ تا جایی كه وزیر خارجه‌ی پیشین آمریكا رسماً از این جریان حمایت كرد.

بنابراین اولاً فتنه‌ی ۸۸ با ظرفیتی كه برای دشمنان انقلاب ایجاد كرد، گزینه‌های امنیتی نظیر انقلاب مخملی و یا الهام‌بخشی به آشوب را فعال كرد.

ثانیاً برای مخالفین و معاندین انقلاب و جمهوری اسلامی یك خیمه‌ی مركزی در داخل كشور ایجاد كرد.

ثالثاً ما دریافتیم كه همه‌ی گزینه‌های روی میز تنها مذاكره و تهدید نظامی و تحریم نیستند بلكه گزینه‌ی امنیتی نیز می‌تواند در شرایط غفلت ما، جزء گزینه‌های همیشگی روی میز باشد.رابعاً این تجربه‌ی تلخ نشان داد كه دشمن‌شناسی یكی از مهم‌ترین مؤلفه‌های روش تحلیل سیاسی است. اگر در زمان تصمیم‌گیری، نتوانیم برآوردی از برنامه‌ی دشمن را تشخیص داده و پیش‌بینی كنیم، بعید نیست كه تبدیل به یكی از پازل‌های برنامه‌ی او شویم.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات