ایالات متحده پس از حادثه تروریستی 11 سپتامبر مبارزه با تروریسم را در سرلوحه برنامههای جهانی خود قرار داد. به علاوه بوش رئیسجمهور این کشور نام ایران را در کنار کره شمالی و عراق پیش از سرنگونی صدام در فهرست به اصطلاح محور شرارت قرار داد. به طور کلی باید گفت آمریکا پس از فروپاشی شوروی از شکلگیری قدرتهای غیرقابل کنترل هستهای به شدت وحشت دارد ولی پس از 11 سپتامبر این وحشت آمریکا بسیار افزایش یافت. لذا یکی از محورهای مهمی که واشنگتن پس از 11 سپتامبر بر آن تأکید داشت مسأله تولید و در اختیار گرفتن سلاحهای هستهای و کشتار جمعی توسط برخی کشورهای به زعم آمریکا حامی تروریسم و تهدیدات ناشی از آن بود.
از سوی دیگر آمریکا مسأله جدیدی را مطرح ساخت و آن این که خطر تروریسم در دنیا بسیار جدی است و اگر کشورهای حامی گروههای تروریستی سلاح هستهای در اختیار داشته باشند ممکن است آن را در اختیار گروههای تروریستی بینالمللی قرار دهند و چون امکان نظارت بر این گروهها غیرممکن است، جهان در معرض خطر مهیبی قرار دارد و هر آن ممکن است که این گروهها با استفاده از این سلاحهای کشتار جمعی امنیت بینالمللی را تهدید نمایند. بنابراین خلع سلاح کشورهای حامی تروریسم از سلاحهای کشتار جمعی یک ضرورت تام است.
با توجه به این پیش فرض ایالات متحده پس از فرو نشستن گرد و غبار بحران افغانستان، مسأله سلاحهای کشتار جمعی عراق را مطرح نمود و طی مدت کوتاهی بدون جلب موافقت سازمان ملل از طریق عملیات نظامی خود رژیم صدام را واژگون کرد. اینک و پس از پیروزی نسبی آمریکا و چند متحد غربیاش در عراق، اتهام وجود سلاحهای هستهای در ایران و کره شمالی با شدت و تندی بیشتری نسبت به قبل در صدر برنامههای واشنگتن قرار گرفته است.
ابتدا بهتر است اشارهای به تفاوت و تشابهات برنامه هستهای ایران و کره شمالی بنمائیم. کره شمالی پیش از اوجگیری بحران اخیر بر سر مسأله هستهای این کشور اعلام مینمود که هدفش از تعقیب برنامه هستهای تولید برق است که با توجه به کمبود منابع انرژی در این کشور قابل توجیه است.
با این حال پیونگ یانگ مدتی است که موضع خود را تغییر داده و تلاش مینماید به شکلهای مختلف به آمریکا نشان دهد که به سلاح اتمی دست یافته است و به صورت رسمی نیز اعلام کرده که دستیابی به بازدارندگی اتمی برای این کشور تنها راه ممکن برای مقابله با تهدیدات آمریکاست. این موضع جدید پیونگیانگ به ویژه پس از مذاکرات سهجانبه اخیر میان چین، کره شمالی و آمریکا در پکن که در مورد مسائل هستهای شمال برگزار شد، نمود بیشتری یافته است. در مقابل ایران همواره اتهام تلاش برای کسب سلاح اتمی را چه به صورت تلویحی و چه به صورت رسمی قاطعانه تکذیب کرده است.
تفاوت دیگر در مورد ایران و کره شمالی این است که ایران با آژانس بینالمللی انرژی هستهای مشی تفاهم و همکاری را در پیش گرفته به نحوی که مقامات این آژانس هر چند از عملکرد ایران در زمینه برنامههای هستهایاش انتقاد میکنند ولی رضایت خود را از همکاریهای ایران نیز پنهان نمیکنند، ولی کره شمالی با عدم همکاری با آژانس اسباب نارضایتی این نهاد وابسته به سازمان ملل را فراهم نموده، به نحوی که آژانس به ناچار تصمیمگیری در مورد مسأله هستهای کره شمالی را به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع داد.
تفاوت بعدی ایران و کره شمالی در این است که پیونگیانگ دارای حامیانی قدرتمند مانند روسیه و چین است که اخیراً حداقل در یک مورد در شورای امنیت از طرح مسأله هستهای کره شمالی جلوگیری نمودند. به علاوه کره جنوبی و ژاپن به هیچوجه مایل به تنش نظامی در منطقه شمال شرق آسیا و شبهجزیره کره نیستند و با حمله نظامی آمریکا به کره شمالی مخالف هستند زیرا خسارات و تأثیرات بسیار منفی اقتصادی برای دو کشور اخیر به همراه خواهد داشت و به علاوه احتمال درگیر شدن آنها در چنین جنگی زیاد است.
اتحادیه اروپا نیز منافع چندانی برای درگیر نمودن خود با آمریکا به خاطر مسأله هستهای کره شمالی نمیبیند و میتوان گفت اتحادیه اروپا در مورد مسأله هستهای کره شمالی بیتفاوت و تأییدکننده مواضع و عملکرد آمریکاست.
ولی در مورد ایران باید گفت ایران از حامیان قدرتمندی در سطح جهانی مانند چین یا روسیه بهرهمند نیست. روسیه که خود در حال همکاری هستهای با ایران میباشد نیز اخیراً به صورت تلویحی تغییر موضع داده و تا حدودی با فشارهای ایالات متحده علیه کشورمان همنوا شده است. نمود آشکار این چنین فشاری را باید در نشست سران گروه هشت در فرانسه دانست که پوتین رئیسجمهور روسیه نیز در آن حاضر بود و بر بیانیه هشدارآمیز و تند گروه هشت درخصوص برنامههای هستهای ایران مهر تأیید نهاد. به نظر میرسد که تعهدات مسکو در قبال تهران شکل مشروطی به خود گرفته است. حتی اگر همکاری مسکو با ایران طبق خواست کشورمان پیش برود سوابق نشان میدهد که نمیتوان در مورد پایداری مسکو در این زمینه امیدوار بود.
از سوی دیگر آمریکا موفق شده است متحدان غربیاش را در مورد خطر دستیابی ایران به داشتن فنآوری هستهای با خود متحد کند. در این میان به ویژه همراهی و همگامی اتحادیه اروپا با واشنگتن جلب توجه میکند و به نظر میرسد که اتحادیه اروپا قصد ندارد بازی عراق را با آمریکا تکرار کند.
اما تشابهات برنامه هستهای ایران و کره شمالی در این است که هر دو در یک مقطع زمانی تحت فشار آمریکا قرار گرفتهاند و بنابراین احتمالاً نحوه برخورد واشنگتن با هر یک از این دو میتواند دیگری را نیز تحت تأثیر قرار دهد. به عنوان مثال شاید با توجه به این موضوع بتوان گفت که اصرار ایران بر مشروط نمودن پذیرش پروتکل الحاقی معاهده عدم تکثیر هستهای، با الگو گرفتن از مقاومت کره شمالی در مقابل فشارها و درخواستهای واشنگتن بوده است.
تشابه دیگر اینکه هر دو کشور امکان مذاکره و چانهزنی در مورد برنامه هستهای خود را البته با استدلالهای متفاوت باز گذاشتهاند. کره شمالی اعلام کرده که به شرط تضمین عدم حمله نظامی واشنگتن به این کشور، ارسال کمکهای اقتصادی و از سرگیری روابط دیپلماتیک میان طرفین، حاضر به توقف برنامههای هستهای خود میباشد.
ایران نیز همانگونه که ذکر شد با بازرسیهای همهجانبه آژانس بینالمللی انرژی اتمی موافق است، مشروط به این که متقابلاً کشورهای قدرتمند هستهای، فنآوری هستهای صلحآمیز در اختیار ایران قرار داده و تحریمها را برچینند.
سیاست آمریکا در برخورد با مسأله هستهای ایران و کره شمالی
شیوه برخورد آمریکا با مسأله هستهای کره شمالی تا حدودی از برخورد این کشور نسبت به ایران متفاوت است. واشنگتن در مورد برخورد با مسأله هستهای ایران میتواند حساسیت اروپا و به طور کلی جامعه بینالمللی را بیشتر برانگیزد و آن هم به دلیل وضعیت حساس ژئوپلتیک و ژئواکونومیک ایران است که قابل مقایسه با کره شمالی نیست.
به رغم این که واشنگتن پس از پایان عملیات نظامی خود علیه عراق مکرراً احتمال تهدید نظامی ایران را رد کرده است ولی به نظر میرسد که آمریکا از میان چهار اتهام همیشگی خود علیه جمهوری اسلامی ایران در مورد دو اتهام به اصطلاح حمایت از تروریسم و تخریب روند صلح اعراب و اسرائیل مانند گذشته پافشاری نمیکند.
اتهام دیگر یعنی نقض حقوق بشر توسط تهران همچنان مورد استفاده آمریکا قرار میگیرد و در جریان تظاهرات اخیر در ایران روشن شد که آمریکا همچنان بر سر این مسأله مایل است مانور کند. ولی در مورد اتهام تلاش ایران برای کسب سلاحهای هستهای انعطافی نشان نداده است زیرا مدعی است پس از حادثه 11 سپتامبر و به ویژه بعد از پایان جنگ در عراق، بازی ایران در مقولههای به اصطلاح اخلال در روند صلح خاورمیانه و حمایت از تروریسم در زمینی صورت میگیرد که از سوی دیگر بازیگران صحنه به کنترل درآمده و در آستانه مهار قرار گرفته است ولی در زمینه تلاش برای دستیابی به سلاح هستهای، فشار زیادی متوجه تهران شده است.
پیش از حمله به عراق، واشنگتن سیاستی دوگانه در برخورد با مسأله هستهای کره شمالی و عراق در پیش گرفت. رژیم بغداد همهگونه همکاری با سازمان ملل جهت بازرسی از اماکن احتمالی اختفای سلاحهای کشتار جمعی خود را بعمل آورد و حتی بازرسی از کاخهای صدام را نیز پذیرفت ولی به رغم این همه همکاری و نیز عدم یافتن هیچ نوع سلاح یا مواد هستهای (که هنوز نیز با وجود گذشت چند ماه از پایان جنگ در عراق، آمریکا نتوانسته است اتهامات و ادعای خود را ثابت کند) واشنگتن به عراق حمله کرد.
این در حالی است که کره شمالی نه تنها هیچ همکاری با آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عمل نیاورد، بلکه بازرسان آژانس را اخراج نمود، تجهیزات مراقبتی آژانس در تأسیسات هستهایاش را برچید و خروج خود از معاهده عدم تکثیر هستهای را اعلام کرد. با این وجود واشنگتن هیچ اقدام تندی علیه این کشور به عمل نیاورده و همچنان بر یافتن راهحلی سیاسی و دیپلماتیک برای مسأله هستهای کره شمالی تأکید نموده است. عدهای این برخورد دوگانه آمریکا با کره شمالی را پیش از جنگ عراق به دلیل عدم تمایل واشنگتن به درگیری نظامی همزمان در دو کشور عراق و کره شمالی میدانستند. هرچند که این استدلال ممکن است صحیح باشد ولی تداوم سیاست قبلی آمریکا نسبت به مسأله هستهای کره شمالی پس از پایان جنگ در عراق و در مقابل، تمرکز بر مسأله هستهای ایران این گمان را تقویت میکند که شیوه برخورد آمریکا با مسأله هستهای کره شمالی براساس عدم اقدام نظامی و افزایش فشارهای سیاسی و اقتصادی علیه این کشور استوار شده است.
این مسأله میتواند به دلیل این باشد که یا پیونگیانگ واقعاً به سلاح هستهای دست یافته و واشنگتن مایل به درگیری نظامی با کشوری که مسلح به سلاح اتمی است و به دلیل اقتصاد ویران خود چیزی را برای از دست دادن ندارد، نمیباشد و یا اینکه به طور اساسی آمریکا بر مبنای استراتژی خود در منطقه شمال شرق آسیا در دوره بوش مبنی بر نگرش به چین به عنوان یک رقیب بزرگ و نه شریک، تلاش میکند پکن را همچنان مهار نماید و در عین حال از تنش با این کشور خودداری کند. بنابراین از درگیری با پکن در حوزه منافع این کشور مانند تایوان و کره شمالی احتراز دارد.
در راستای سیاست عدم اقدام نظامی و افزایش فشارهای دیپلماتیک و احتمالاً اقتصادی بر پیونگیانگ و تمرکز اخیر واشنگتن بر اتهاماتی مانند قاچاق مواد مخدر و جعل ارز خارجی از سوی دولت کره شمالی و جلوگیری از صادرات تسلیحاتی و موشکی این کشور، کشورهایی مانند استرالیا و ژاپن فشارها و بازرسیهای خود در این زمینه را افزایش دادند، به نحوی که برخی کشتیها، کره شمالی را در بنادر و حوزه دریایی خود تحت بازرسی قرار داده و توقیف نمودند.
جمعبندی
در خصوص نحوه برخورد آمریکا با مسأله هستهای ایران و کره شمالی آنچه که واشنگتن تاکنون از خود به نمایش گذارده حاکی از دوگانگی سیاست این کشور میباشد که این دوگانگی نیز به دلیل منافع متضاد واشنگتن نسبت به این دو کشور است. با وجود شفافیت و همکاری بیشتر ایران در زمینه مسائل هستهایاش در مقایسه با کره شمالی، واشنگتن فشار بیشتری را بر تهران وارد نموده است.
در منطقه شمال شرق آسیا و در کشورهای ژاپن، کره جنوبی و چین سرمایهگذاری سنگینی از سوی شرکتهای آمریکایی انجام شده و به طور طبیعی منافع اقتصادی این شرکتها و نیز دولت آمریکا در راستای حفظ ثبات و عدم تنش نظامی در این منطقه میباشد. در عین حال در میان کشورهای این منطقه حمله نظامی آمریکا به کره شمالی نه تنها هیچ طرفداری ندارد بلکه با مخالفت جدی کشورهای منطقه روبرو است.
در حالی که حجم سرمایهگذاری زیربنایی آمریکا در منطقه خلیجفارس به اندازه منطقه شمال شرق آسیا نیست ولی وجود ذخائر عظیم نفت و گاز این منطقه باعث گردیده که واشنگتن برای کنترل این ثروت عظیم که سایر قدرتهای صنعتی جهان نیز به آن نیاز دارند، مبارزه با تروریسم و سلاحهای هستهای را بهانه نماید و ابتدا عراق و اینک ایران را هدف اتهامات خود قرار دهد. مهمترین دلیل برخورد دوگانه واشنگتن با ایران و کره شمالی نیز در همین نکته نهفته است. سوابق گذشته نشان میدهد پس از جنگ کره در منطقه شمال شرق آسیا جنگی رخ نداده است ولی وجود منابع سرشار انرژی در منطقه خلیجفارس باعث شده که چهار جنگ بزرگ در این منطقه رخ دهد که آمریکا در سه مورد آن دخالت مستقیم داشته است و بنابراین شاید بتوان گفت برای آمریکا ایجاد تنش نظامی در منطقهای که ایران در آن واقع است آسانتر است.
به علاوه شواهد موجود حاکی از آن است که در منطقه خلیجفارس، آمریکا سیاست مقابله جدی با حکومتهای مخالف خود را در پیش گرفته است و واشنگتن میتواند حداقل در میان مدت حضور خود در این منطقه را به بهانه مبارزه با تروریسم توجیه نماید. ولی در منطقه شمال شرق آسیا، تهدیدی به نام تروریسم وجود ندارد و صرفاً مسأله سلاح هستهای کره شمالی برای واشنگتن مشکلساز شده است و از سوی دیگر آمریکا برای ادامه حضور خود در این منطقه فعلاً به تهدیدی به نام کره شمالی نیاز دارد. هر چند که برخی تحلیلگران معتقدند آمریکا حتی پس از رفع خطر هستهای کره شمالی و یا وحدت احتمالی دو کره، برای مهار چین باید در منطقه باقی بماند ولی بدون شک توجیه حضور نظامی آمریکا در آن دوران و براساس این توجیه بسیار سخت خواهد بود و پکن به سادگی آن را نخواهد پذیرفت.