تاریخ انتشار : ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۰۴:۰۴  ، 
کد خبر : ۲۶۶۱۱۵

روابط روسیه و عربستان سعودی در دوره پوتین

نويسنده: مارك كاتز* / استاد حكومت و سياست در دانشگاه جرج ميسون (آمريكا) - مترجم: محسن اسلامي / دانشجوي دكتري روابط بين‌الملل در دانشگاه شهيد بهشتي - چكيده: پس از فروپاشي شوروي و گسترش روابط سياسي و اقتصادي ميان روسيه و عربستان، انتظار مي‌رفت كه زمينه‌هاي ايجاد روابط دوستانه و پايدار ميان دو كشور فراهم شود، اما اين روابط در سالهاي اخير، به واسطه اختلافات متعدد و عميق، همراه با بي‌اعتمادي و نگراني بوده است. اين اختلافات بر سر مسايلي چون تعيين قيمت نفت، سرمايه‌گذاري و تجارت، ادعاهاي روسيه نسبت به سياست سعودي‌ها در قضيه چچن، نگرانيهاي امنيتي عربستان درباره مبادلات تسليحاتي روسيه و اسراييل و نيز همكاريهاي فني تهران ـ مسكو است. اين مقاله به بررسي ديدگاههاي مقامات دو كشور نسبت به مسايل اختلافي ياد شده مي‌پردازد و پيامدهاي احتمالي اين روابط پيچيده را شناسايي مي‌كند. - كليدواژه‌ها: سياست خارجي روسيه، سياست خارجي عربستان، امنيت ملي، سرمايه‌گذاري خارجي، نفت، اوپك - مقدمه: بيست سال پيش، روابط عربستان و شوروي بسيار ضعيف و كم‌رنگ بود؛ چرا كه دوران جنگ سرد حاكميت داشت. شوروي‌ها به دنبال آن بودند كه وابستگي و اتكاي عربستان به ايالات متحده را كاهش دهند، بنابراين به اقدامات متعددي كه چندين سال نيز به طول انجاميد، مبادرت ورزيدند. روس‌ها به دنبال آن بودند كه سعودي‌ها را متقاعد نمايند كه چنانچه رياض با مسكو همكاري داشته باشد، واشنگتن مجبور خواهد شد كه به ديدگاهها و نظرات عربستان توجه جدي‌تري داشته باشد. شوروي در اين راستا به منافع با اهميت مشترك بين خود و عربستان اشاره مي‌كرد: هر دو كشور طرفدار مواضع فلسطين در كشمكش عربي ـ اسراييلي بوده‌اند. در ضمن از صدام حسين، رييس‌جمهور عراق، در جريان جنگ با ايران پس از پيشروي نيروهاي ايراني در خاك عراق، حمايت نموده‌اند. اما با وجود اينكه مسكو دايم مراتب دوستي خود را اظهار مي‌داشت، رياض به شدت از تهاجم شوروي به افغانستان، حمايت از رژيمهاي ماركسيستي همسايه چون يمن جنوبي و اتيوپي، حمايت از حركتهاي انقلابي ماركسيستي در منطقه و همين‌طور از فروش تسليحات به رژيمهاي راديكال عرب احساس تهديد مي‌نمود. سعودي‌ها نحوه رفتار مسكو با مسلمانان شوروي را ناپسند و مردود مي‌دانستند. ناسازگاري سعودي با اتحاد جماهير شوروي سابق به قدري گسترده بود كه رياض، حتي با تجديد روابط سياسي با مسكو كه از سوي استالين در سال 1938 قطع شده بود،1 موافقت نداشت. اين‌گونه به نظر مي‌رسد كه تغيير اين وضيت در بيست سال پيش نيز متصور نبود. ده سال پيش وضعيت كاملاً تفاوت كرد. به طور كلي با فروپاشي كمونيسم و فروكش نمودن جنگ سرد، مسكو به تغيير آن دسته از سياستها كه رياض آنها را تهديد تعريف مي‌كرد، پرداخت. اقداماتي چون عقب‌نشيني از افغانستان، قطع حمايت از يمن جنوبي، اتيوپي و جنبشهاي انقلابي ماركسيستي از اين دسته تغييرات است. علاوه بر اين، همكاري شوروي طي سالهاي 1991 - 1990 اين اجازه را به شوراي امنيت سازمان ملل داد كه قطعنامه‌هايي را در جهت عقب‌نشيني عراق از كويت به تصويب برساند. اين قطعنامه‌ها شامل مشروعيت استفاده از قوه قهريه براي بيرون راندن عراق نيز مي‌شد. كمي پس از تهاجم عراق به كويت سرانجام رياض در سال 1990 با تجديد روابط ديپلماتيك با مسكو موافقت نمود. با تأمين كمك مالي 5/2 ميليارد دلاري از سوي عربستان به مسكو در سال 1991 و آزادي مسلمانان شوروي سابق در انجام فرايض ديني خويش و مرتبط بودن ايشان با ديگر مسلمانان جهان، زمينه‌هاي ايجاد روابط حسنه بين مسكو و رياض آشكار گرديد. مفسران روسي مشتاقانه از روابط سعودي ـ روسي استقبال نمودند؛ چرا كه آنها اميدوار بودند سرمايه‌گذاري عربستان در حجم گسترده در روسيه تحقق يابد و همچنين، خريد تسليحات روسي مورد توجه عربستان قرار گيرد.2 اكثر آرزوهاي روسيه قبل از آنكه عينيت يابد، با شكست مواجه گرديد و روابط سعودي و روسيه و براي يك بار ديگر كم‌رنگ و ضعيف گرديد. بسياري از مسايلي كه مسكو و رياض در بيست سال گذشته بر سر آن اختلاف داشتند و در ده سال گذشته حل شده به نظر مي‌آمدند، باز در يك بستر و زمينه متفاوت مطرح گرديد. با وجودي كه مسكو ديگر به حمايت از رژيمهاي ماركسيستي و يا جنبشهاي انقلابي همانند زمان جنگ سرد و اقدام نمي‌كرد، رياض احساس تهديد از مسكو را در خود زنده مي‌ديد. اين احساس به واسطه گزارشهاي دريافتي از فروش تسليحات به كشورهاي همسايه، آن هم همسايگاني كه عربستان با آنها روابط مناسب نداشته و يا حتي با آنها روابط خصمانه داشته است، تشديد مي‌گرديد. مسكو به نوبه خود، نسبت به سرمايه‌گذاري عربستان سعودي در روسيه احساس دلسردي و نااميدي مي‌كند؛ چرا كه سرمايه‌گذاري عربستان عينيت نيافته است و همين‌طور تمايل آن براي حفظ قيمت نفت در حد متوسط و نه در حد بالا، با سياستهاي روسيه سازگاري ندارد. زماني كه هيأت حاكمه عربستان در خصوص ديدگاههاي روسيه نسبت به مسايل مذكور هيچ‌گونه توجهي نمي‌كند، روس‌ها، سعودي‌ها را به واسطه بروز درگيري در چچن، رشد بنيادگرايي اسلامي در اتحاد جماهير شوروي سابق و رفتار طالبان در افغانستان مورد ملامت قرار مي‌دهند. مسكو و رياض حتي در ديدگاههاي مشابه خود در خصوص كشمكش اعراب و اسراييل آن‌چنان كه در بيست سال گذشته وجود داشت، ديگر اشتراك چنداني ندارند؛ چرا كه مسكو با وجود حمايت لفظي از فلسطين، روابطش را با اسراييل بسيار نزديك‌تر و مستحكم‌تر ساخته است، پيوندي كه شامل همكاري نظامي نيز مي‌گردد. بنابراين، در بيست سال گذشته، روابط بين رياض و مسكو از حالت سرد به روابط گرم و سپس به حالت سرد متغير بوده است و اين روابط در حال سردتر شدن است. عده‌اي ممكن است اين‌گونه اظهارنظر كنند كه روابط سرد سعودي ـ روسيه آن‌چنان مسئله مهم و قابل توجهي نمي‌باشد؛ چرا كه روسيه ديگر كشور آن‌چنان مهمي نيست. بحثي كه من در اين مقاله دنبال مي‌كنم، آن است كه وضعيت و نوع روابط سعودي ـ روسيه در حال حاضر اهميت دارد. دولتهاي هر دو كشور با مشكلات شديد اقتصادي و امنيتي مواجه هستند. مسكو و رياض با اتخاذ تصميمات و به كارگيري سياستهايي چند به اصلاح مشكلات خويش اميدوار هستند. اصلاح اين مشكلات به بروز مشكل براي طرف ديگر منجر گرديده است. اين فرايندها نه تنها پيامد منفي براي روسيه و عربستان سعودي به دنبال خواهد داشت، بلكه ديگر كشورها را نيز با مشكل روبه‌رو خواهد كرد. اين مشكلات شامل كشورهاي غربي نيز خواهد شد. نقطه آغازين مطالعه من، بحث مختصري از مشكلات پيش روي مسكو و رياض است. بررسي سياستهاي دو كشور در مرحله بعدي صورت خواهد گرفت؛ سياستهايي كه هم مسكو و هم رياض آنها را داراي تأثير منفي بر خود مي‌دانند. در پايان نتيجه‌گيري خود را به همراه ارزيابي از تفاسير متعدد درباره اين روابط سخت و بغرنج ارايه خواهم كرد.

مشكلات داخلي

روسيه و عربستان سعودي در يك سري مشكلات مشخص اشتراك دارند. اولين و برجسته‌ترين مشكل، وابستگي اقتصاد دو كشور، آن هم در سطح وسيع، به حوزه‌هاي نفتي است. نقش نفت در اقتصاد سعودي بسيار واضح است و نيازي به تفسير ندارد. درآمد حاصله از بخش نفت حدود 75 درصد از درآمد دولتي عربستان سعودي است.3 اگرچه روسيه به صنعت نفت خود چندان وابسته نيست؛ تخمين زده مي‌شود كه نيمي از درآمد دولت از اين بخش تأمين مي‌گردد.4

بين وضعيت روسيه و سعودي يك تفاوت قطعي وجود دارد و آن، رابطه بين دولت به عنوان يك كل و بخش نفت است. در عربستان سعودي بالاترين سطوح دولتي در سطح نسبتاً محكمي بر حوزه نفت كنترل دارند كه شركت بزرگ آرامكوي سعودي نيز از اين قاعده مستثني نيست. اين شركت مهم‌ترين توليدكننده نفت عربستان است. در حالي كه مسكو در دوره اتحاد جماهير شوروي نه در سطحي وسيع‌تر از عربستان به كنترل حوزه نفت مبادرت مي‌ورزيد، هم‌اكنون اين مطلب صحت ندارد و كم‌وبيش بنگاههاي نفتي خصوصي به وجود آمده‌اند. شركتهايي چون گاز پروم (انحصار گاز)، ترانز نفت (انحصار خطوط لوله) و بيش از پنجاه شركت نفتي ديگر در حال فعاليت هستند.

اين شركتها با توجه به سهمي كه به خود اختصاص مي‌دهند به بازيگران سياسي مهمي تبديل شده‌اند. ثروت نسبي كه اين حوزه به خود اختصاص مي‌دهد، در اثنايي كه فقر در روسيه با سياستهاي انتخاباتي در هم آميخته است، موجب آن گرديده كه اين بنگاههاي نفتي نفوذ بسياري در دولت به دست آورند.5 دومين مشكل كه دو كشور با آن مواجهند آن است كه، اگرچه بخشهاي نفتي دو كشور نسبتاً پيشرفته است (پيشرفت روسيه به مراتب بيشتر است)، اقتصادهاي غيرنفتي آنها كمتر پيشرفت كرده است.

اين مسئله در خصوص عربستان سعودي بيشتر صادق است؛ چرا كه در اين كشور نفت اصلي‌ترين كالاي صادراتي به حساب مي‌آيد. در سال 1999، نفت 84 درصد از مجموع صادرات عربستان را به خود اختصاص داده است.6 اقتصاد روسيه كاملاً با آنچه كه در عربستان شاهد آن بوديم، مطابقت ندارد. روسيه اقلام مختلفي به غير از نفت صادر مي‌كند، اگرچه اكثر اين اقلام شامل صادرات فلز و مواد شيميايي مي‌گردد.

تنها كالاي صنعتي قابل رقابت در بازار جهاني، تسليحات روسيه است. سهم بخش نفتي روسيه در حجم صادرات اين كشور با اهميت است و حدود 44 درصد از مجموع صادرات اين كشور را در سال 1999 به خود اختصاص داده است.7

مشكل سوم كه دو كشور با آن مواجهند، بي‌كاري گسترده است. بخش عمومي هر دو كشور از آنچه به طور مشترك از آن به عنوان كارگران غيرمولد ياد مي‌كنند، اشباع شده است. حوزه‌هاي توليدي بخش خصوصي توانايي به كارگيري و جذب كارگران بيشتري را ندارد. در روسيه بيشتر جمعيت از سوي كارگزاران غيرمولد كه دستمزدهاي بسيار پايين نيز مي‌پردازند، استخدام مي‌گردند.

پرداخت اين دستمزدها اغلب ماهها ـ اگر نگوييم سالها ـ به تعويق مي‌افتد. در مجموع سطح بي‌كاري روسيه، در بالاترين سطح، 25 درصد تخمين زده مي‌شود.8 وضعيت اشتغال در عربستان سعودي، آن‌چنان كه در روسيه شاهد بوديم، اسفناك نيست. عربستان سعودي از دهه‌هاي گذشته تاكنون ميليونها كارگر خارجي را در خود جاي داده است. اكثر اين كارگران از كشورهاي در حال توسعه بوده و در مشاغل سطح پايين به كار گرفته شده‌اند؛ مشاغلي كه سعودي‌ها هيچ تمايلي به انجام آن ندارند.

با وجود اين، بسياري از مشاغل سطح بالاتر نيز هستند كه در آن از خارجيان استفاده مي‌شود. با وجودي كه يك برنامه فعال در مسير سعودي‌سازي نيروي كار در عربستان تدوين شده است، تعداد فارغ‌التحصيلان دانشگاهي و جوان سعودي بيش از فرصتهاي شغلي است. به طور كلي، اعتقاد فراگيري بين كارمندان و مستخدمان سعودي و غيرسعودي وجود دارد كه خارجيها به مراتب از سعودي‌ها قدرت توليد بيشتري دارند.9 نتيجه اين خواهد بود كه با وجود ثروت نفتي عربستان سعودي، بي‌كاري در حال رشد در عربستان سعودي وجود دارد؛ برخي نرخ بي‌كاري در بين مردان را در سال 2001 بين 25 تا 30 درصد تخمين زده‌اند.10

چهارمين مشكل كه دولتهاي سعودي و روسيه با آن مواجهند، منابع ناكافي درآمد براي پرداخت هزينه‌هاست. سالهاست كه گزارشهاي فراواني مبني بر عدم توانايي دولت روسيه در جمع‌آوري ماليات متعلق به دولت منتشر مي‌گردد. در نتيجه مسكو قادر به دستيابي به خواسته‌هاي ضروري خويش از جمله پرداخت بدهيهاي كلان، دستيابي به يك جايگزين براي صنعت قديمي اسلحه‌سازي خويش و يا حتي پرداخت حقوق نظاميان خود در سر موعد نيست.11

در حالي كه عربستان سعودي هنوز به عنوان يك كشور ثروتمند نفتي شناخته مي‌شود، درآمدهاي حاصله از اين منبع چند سالي است كه نتوانسته است هزينه‌هاي انبوه نظامي را پوشش دهد. اين امر شامل هزينه‌هاي مرتبط با جنگ خليج‌فارس 91 - 1990 نيز مي‌شود. اين درآمدها صرف هزينه‌هاي بهداشت، آموزش و ديگر خدمات لازم براي جمعيت به سرعت درحال رشد، مي‌گردد.

در نتيجه، بودجه سعودي از مدتها پيش دچار كسري است و دولت دچار يك بدهي عظيم در حال افزايش شده است؛ بدهي‌اي كه در واقع شهروندان اين كشور متحمل خواهند شد.12 با وجود اينكه وضعيت دو كشور در بسياري جهات متفاوت است، واقعيت اصلي آن است كه در هر دو كشور درآمدهاي دولتي هزينه‌هاي دولت را پوشش نمي‌دهند و زمينه‌هاي اعمال محدوديت در توانايي دولتهاي مذكور در پاسخ به مشكلات اقتصادي پيش‌روي خويش را فراهم مي‌آورند.

مشكل پنجم كه اين دو دولت ـ و در واقع همه كشورها ـ با آن مواجهند، تأثير نيروهاي جهاني شدن بر جوامعشان است. با وجود تلاشهاي دولت پوتين در كنترل رسانه‌هاي عمومي روسيه، شهروندان روسي به طور گسترده‌اي به بسياري از منابع اطلاعات در خصوص كشور خود و بقيه جهان از طريق رسانه‌هاي سنتي و ـ در حجم كمتر ـ اينترنت دسترسي دارند.13

در حالت مشابه، با وجود استمرار كنترل دولت بر رسانه‌ها در عربستان سعودي، بسياري از شهروندان سعودي هم‌اكنون به منابع رسانه‌اي مستقل مثل شبكه الجزيره قطر، تلويزيون ماهواره‌اي لبنان و همين‌طور اينترنت دسترسي دارند.14 در روسيه و عربستان سعودي مانند هر جاي ديگر، اين فرايند امكان آن را فراهم مي‌كند كه شهروندان هر دو كشور شرايط و وضعيت خويش را با مردم ديگر كشورهاي دنيا مقايسه نموده و به ابزار خواسته‌هاي خود، به خصوص از طريق اينترنت، و براي كسب آنچه ديگران دارند و آنان ندارند، مبادرت ورزند.

مشكل ششم، وجود يك اپوزيسيون مسلمان است؛ هر چند طبيعت اين اپوزيسيون در هر يك از اين دو كشور بسيار متفاوت از يكديگر است. به نظر «ماي يماني» اپوزيسيون مسلمان در عربستان سعودي مشخصاً قدرتمند نيست. از سوي ديگر، يك نارضايتي فزاينده در عربستان سعودي نسبت به ناتواني اجزاي حكومتي در حل مشكلات در حال رشد جامعه و همين‌طور فساد مشهود دستگاه حكومتي مشاهده مي‌شود.

علاوه بر اين، ناراضيان تمايل دارند كه آنچه را كه در آن گرفتار شده‌اند، مولود عدم پايبندي و توجه ناكافي به اصول و احكام اسلامي بدانند. حكومت سعودي نسبت به اين قبيل انتقادات بسيار حساسيت دارد. اين حساسيت از آنجا ناشي مي‌گردد كه حكومت مشروعيت خود را ناشي از نظارت عالي‌ترين مقام بر اجراي اصول و احكام اسلامي مي‌داند.15 در حالي كه تمامي جمعيت سعودي را مسلمانان تشكيل مي‌دهند، در روسيه مسلمانان يك هشتم جمعيت را به خود اختصاص داده‌اند. با وجود اين، يك اپوزيسيون مسلمان فعال در قالب شورشيان چچني در روسيه فعاليت مي‌نمايد.

به نظر مي‌رسد شورش چچن بيشتر بر خواسته‌هاي ملي تأكيد دارد تا آمال مذهبي. به هر حال، تركيب قدرتمندي از اسلام‌گرايي در نهضت شورشيان چچني وجود دارد.16 تحليلگران مسكو يادآور مي‌گردند كه بنيادگرايي اسلامي در قفقاز شمالي، تاتارستان و ديگر مناطق مسلمان‌نشين و شوروي سابق در حال خيزش است.17 بسياري از روس‌ها از اينكه به مسلمانان اجازه هر كاري داده شود، در هراسند؛ چرا كه ممكن است ديگر مناطق مسلمان‌نشين روسيه از آنان تبعيت نمايند و روسيه دچار تجزيه شود.18

تمام مشكلاتي كه رياض و مسكو با آن مواجهند، مشابه هم نيستند. به رغم وجود اقتصادي غيرمتعارف و نيز مشكلات بهداشتي و محيطي، آنچه سياستمداران روسيه را بيشتر از همه نگران مي‌كند آن است كه آيا كشورهاي ديگر هنوز از روسيه به عنوان يك قدرت بزرگ ياد مي‌كنند،19 اما اين،‌ آن چيزي نيست كه هيأت حاكمه سعودي نگران آن باشد. آنچه به عنوان مهم‌ترين مشكل عربستان سعودي مورد توجه قرار گرفته، رشد سريع جمعيت است. اين مطلب را يك منبع رسمي در رياض به من گفت.20

اما اين مشكل در روسيه مشاهده نمي‌گردد؛ چرا كه به طور طبيعي ميزان جمعيت با كاهش روبه‌رو بوده است. اگرچه بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه مسكو و رياض تا چه ميزان با مشكلات مشابه و متفاوت مواجه هستند، اين مسئله اهميت آن‌چناني ندارد. آنچه اهميت دارد آن است كه سياستهاي خاص هر دو كشور در حل مشكلات خويش تأثير منفي بر ديگري خواهد داشت.

نفت

هر دو كشور عربستان سعودي و روسيه از توليدكنندگان اصلي نفت به حساب مي‌آيند و هر دو به درآمد حاصله از صادرات آن وابسته‌اند. در صورت تنزل قيمت نفت، اقتصاد روسيه با تزلزل روبه‌رو خواهد شد و اين امر با ديگر مشكلات اقتصادي مسكو ارتباط تنگاتنگ دارد. در نتيجه، موجبات بروز بحران را در پي خواهد داشت،‌ آن‌چنان كه در سال 1998 اتفاق افتاد.22 بسياري از تحليلگران اظهار مي‌دارند كه هيأت حاكمه روسيه نسبت به بالاترين قيمت ممكن نفت اشتياق بسياري زيادي دارند؛ چرا كه اين امر مي‌تواند هزينه‌هاي جاري دولت روسيه را پوشش داده، بازپرداخت بدهيهاي اين كشور را تسريع و رشد اقتصادي را ارتقا بخشد.

اين مسئله نيز طرح شده است كه هيأت حاكمه روسيه، سطح قيمت نفت را به عنوان عاملي مستقيم و مؤثر در ديدگاههاي انتخاباتي در نظر مي‌گيرد.24 تمايل روسيه به افزايش قيمت نفت تعجب ندارد؛ چرا كه اكثر صادركنندگان نفت اين چنين هستند. در واقع، اين سياست عربستان سعودي است كه نامتعارف به حساب مي‌آيد. اگرچه دلايل اين امر واضح است به طور مختصر بدان اشاره مي‌كنيم.

عربستان سعودي داراي بزرگ‌ترين ذخيره نفتي جهان است. زماني كه اكثر صادركنندگان نفتي تمايل به توليد با حداكثر ظرفيت خود و يا نزديك به حداكثر را دارند، عربستان سعودي چند دهه‌اي است كه به عنوان يك «توليدكننده شناور» عمل مي‌كند، بدين صورت كه گاهي توليدات خود را افزايش و گاهي كاهش مي‌دهد؛ چرا كه به دنبال اعمال نفوذ و تأثيرگذاري بر قيمت نفت و يا هدفي ديگر است. در دهه‌هاي 1970 و 1980، رياض بدون هيچ دغدغه‌اي كمتر از حداكثر ظرفيت خود نفت توليد كرد؛ چرا كه هيچ نيازي به درآمد مازاد براي پوشش هزينه‌هاي خود نداشت.

اگرچه بودجه دولت سعودي به شدت از دوره جنگ خليج‌فارس 91 - 1990 با كسري مواجه بوده است، رياض همچنان سياست خود را مبني بر محدود نگه داشتن توليد نفت استمرار بخشيده است؛ حتي با وجودي كه همانند ديگر توليدكنندگان نفتي به يقين نياز به درآمد حاصله از آن دارد.25 مهم‌ترين علتي كه رياض نفت را متناسب با توان خود توليد نمي‌كند، آن است كه اين امر موجب كاهش عظيم قيمت جهاني نفت خواهد شد، بنابراين اثر منفي بر درآمد عربستان سعودي و ديگر كشورهاي توليدكننده نفت خواهد گذاشت. در واقع، ديگر توليدكنندگان نفتي ـ روسيه را نيز شامل مي‌شود ـ به طور مرتب به سازمان كشورهاي صادركننده نفت (اوپك) فشار مي‌آورند كه توليد نفت را محدود كند تا بتوانند از كاهش قيمت نفت جلوگيري نمايند.26

سعودي‌ها با وجود آنكه با چهار عامل بي‌انگيزه‌كننده در كاهش عظيم توليد مواجهند، اين مسئله خود موجب افزايش قيمت نفت مي‌گردد: اول، زماني كه ديگر كشورها با حداكثر يا نزديك به حداكثر ظرفيت خود نفت توليد مي‌كنند، ثروت بادآورده‌اي از اين قيمت بالاي نفت آن هم به واسطه كاهش توليد نفت سعودي به دست مي‌آورند، در حالي كه رياض به واسطه همين افزايش قيمت موجود، كمبود خود را جبران مي‌كند. دوم، سعودي‌ها از تجربيات گذشته آموخته‌اند كه قيمتهاي بالاي نفت در يك دوره ممتد به افزايش اكتشاف منجر مي‌شود و اين يعني ورود منابع نفتي بيشتر به بازار و در نهايت كاهش وسيع قيمت نفت در درازمدت.

افزايش سرسام‌آور قيمت نفت به واسطه درگيري 1973 اعراب و اسراييل و سپس با شروع جنگ ايران ـ عراق، منجر به آن گرديد كه براي يك دوره زماني قيمت در نرخ پايين ثابت بماند. اين دوره تقريباً از اواسط دهه 1980 آغاز و تا اواخر دهه 1990 ادامه داشت.27

سوم، بالا بردن سرسام‌آور قيمت نفت در يك دوره زماني موجب آسيب رساندن به اقتصاد دولتهاي غربي مي‌گردد، به طوري كه اين امكان به وجود مي‌آيد كه قدرت كشورهاي غربي، به خصوص آمريكا، در دفاع از عربستان سعودي در كل و هيأت حاكمه آن به طور مشخص محدود گردد.28 چهارم، بالا بودن سرسام‌آور قيمت نفت طي يك دوره زماني موجب تشويق و ترغيب كشورها به سمت تحقيق و توسعه پژوهش در به دست آوردن منابع جايگزين انرژي از قبيل نيروي خورشيدي يا سلولهاي سوختي مي‌شود.

بنابراين، منابع جديد ارزان جايگزين نفت و گاز به عنوان منابع اوليه خواهد شد.29 اگر چنين چيزي اتفاق بيفتد، نه تنها ذخاير عظيم نفت عربستان سعودي ارزش خود را از دست خواهد داد، بلكه انگيز حمايت ايالات متحده از عربستان سعودي و هيأت حاكمه آن به طور گسترده كاهش خواهد يافت.

بنابراين، مسكو و رياض اساساً منافع متفاوتي نسبت به قيمت نفت دارند. از آنجا كه مسكو نياز شديدي به بالا بودن قيمت نفت دارد، رياض منافع خود را در ميانه نگه داشتن قيمت نفت مي‌بيند. در خصوص جايگاه روسيه در اين قضيه، وجوه متعددي متصور است كه موجبات آزار و رنجش سعودي‌ها را در پي دارد.

زماني كه روس‌ها به طور مداوم همراه با آن دسته از كشورهايي كه به سعودي و كشورهاي اوپك براي كاهش توليد نفت فشار مي‌آورند، هم‌نوا مي‌گردند، راديو آزاد اروپا / راديو آزادي از افزايش توليد نفت مسكو خبر مي‌دهد.30 با وجود اين، منابع مطلع جدي بودن اين گزارشها را كم‌رنگ مي‌دانند؛ چرا كه بنگاههاي نفتي روسيه به طور معمول با حداكثر ظرفيت و يا نزديك به آن، توليد مي‌كنند، بنابراين توانايي افزايش توليد بدين سرعت محدود خواهد بود.

سعودي‌ها تمايل دارند كه روسيه به اوپك بپيوندد و محدوديتهاي توليد نفت را از نزديك مشاهده كند. در رياض اين ديدگاه به عنوان يك تلقي عمومي درآمده است كه مسكو تمايلي به پيوستن اوپك ندارد. در واقع مسكو توان انجام چنين كاري را ندارد .برعكس اكثر كشورهاي قدرتمند اوپك كه كنترل به نسبت محكمي بر آنچه كه معمولاً يك شركت نفتي دولتي است، دارند، مسكو چنين كنترلي بر پنجاه شركت نفتي روسيه ندارد. تصور اين امر مشكل است كه هيأت حاكمه روسيه قصد اعمال فشار به يكي از اين شركتها به جهت كاهش توليد را داشته باشد؛ چرا كه هيأت حاكمه روسيه نيازمند حمايت آنها بوده و وابسته به آنهاست.33

هنگامي كه رفتار روسيه در بازار نفت ممكن است موجبات رنجش عربستان را فراهم آورد، سخت‌ترين مشكل سعودي‌ها بروز مي‌كند. مشكل انفجار سهميه در اوپك يكي از مشكلاتي است كه سعودي‌ها به طور مستمر با آن مواجهند.34 اما زماني كه سياست نرخ‌گذاري نفتي روسيه يك مشكل ناچيز براي رياض به شمار مي‌رود، سياست نرخ‌گذاري نفتي عربستان سعودي يكي از مشكلات اصلي مسكو به شمار مي‌رود.

مسكو به عربستان سعودي به عنوان كشوري كه مي‌تواند در هر زمان كاهش درآمد نفتي را به همراه بياورد، نگاه مي‌كند. علاوه بر اين، مسكو از اين واقعيت كه اين عربستان سعودي است و نه روسيه ـ به تنهايي و يا در كنار ديگر توليدكنندگان نفتي ـ كه برگ برنده را در نرخ‌گذاري قيمت نفت در اختيار دارد، احساس نااميدي و دلسردي مي‌كند.35

سرمايه‌گذاري و تجارت

مسكو نه تنها اميدوار بود، بلكه انتظار داشت كه با تجديد روابط سعودي و روسيه در سال 1991 حجم انبوه سرمايه‌گذاري عربستان سعودي را مشاهده كند. بخش نفتي روسيه به خصوص خواهان سرمايه‌گذاري عربستان سعودي بوده است.36 به هر حال قسمت اعظم نارضايتي روسيه ناشي از حجم كم سرمايه‌گذاري سعودي در روسيه در طول دهه گذشته بوده است و بعيد به نظر مي‌رسد كه به اين زودي تغييري در آن حاصل گردد.

زماني كه از منابع سعودي خواسته شد كه در خصوص حجم كم سرمايه‌گذاري در روسيه توضيح ارايه كنند، آنان به دو علت عمده اشاره داشتند: اول، سعودي‌ها خود مشكلات مالي شديدي دارند و در نتيجه سرمايه مازاد براي سرمايه‌گذاري در روسيه را در اختيار ندارند؛ و دوم، حتي اگر سعودي‌ها پول كافي در اختيار داشتند، در روسيه سرمايه‌گذاري نمي‌كردند؛ چرا كه تجربه مصيبت‌بار بنگاههاي غربي سرمايه‌گذار در روسيه را مشاهده كرده‌اند.

سعودي‌ها نسبت به سرمايه‌گذاري خود در روسيه ترديد دارند؛ زيرا چگونه ممكن است در جايي كه شركت‌هاي غربي وضعيت خوبي نداشته‌اند، آنان بتوانند وضع بهتري داشته باشند. در ضمن نسبت به پافشاري و اصرار سرمايه‌گذاري غربي‌ها در روسيه با وجود عدم سودآوري، اظهار حيرت و شگفتي مي‌كنند.37

هنگامي كه چنين توضيحاتي در تبيين عدم سرمايه‌گذاري عربستان در روسيه مطرح است، بسياري از تحليلگران روسي آنها را خالي از اعتبار مي‌دانند. در خصوص اين مطلب كه سعودي‌ها از نبود سرمايه براي سرمايه‌گذاري در كشور خود صحبت مي‌كنند، تحليلگران روسي به سرمايه‌گذاري رياض در آسياي مركزي و قفقاز اشاره دارند.38

در واقع اين‌گونه به نظر مي‌رسد كه سعودي‌ها كاملاً نسبت به اين مسئله بي‌ميل و رغبتند. حتي، اگرچه حجم سرمايه‌گذاريهاي آسياي مركزي و قفقاز وسيع نيست، روس‌ها اين‌گونه لحاظ مي‌كنند كه هرگونه كمك و سرمايه‌گذاري در مناطق مسلمان‌نشين اتحاد جماهير شوروي سابق يك نوع اتلاف سرمايه بوده و اين سرمايه‌ها مي‌توانسته ـ و حتي بايد ـ در روسيه به كار گرفته شود.39

بسياري از روس‌ها عدم سوددهي سرمايه‌گذاري در روسيه را موضوعي كم اهميت مي‌دانند. ديدگاه روس‌ها در خصوص سرمايه‌گذاري خارجي اين‌گونه است كه خود را محق مي‌دانند و اين سرمايه‌گذاريها را مرهون اقدامات فداكارانه خويش مي‌پندارند؛ اقداماتي چون عقب كشيدن نيروهاي نظامي از اروپاي شرقي و جهان سوم، و به همان اندازه انحلال اتحاد جماهير شوروي.

روس‌ها در خصوص سرمايه‌گذاري عربستان سعودي در روسيه به طور مشخص چنين تصور مي‌كنند كه رياض مديون مسكو است؛ چرا كه با مشروعيت بخشيدن به مداخله نظامي سازمان ملل در سال 1991 منجر به خروج نيروهاي عراقي از كويت شد و همچنين به واسطه رعايت تحريم اقتصادي سازمان ملل بر بغداد، درآمد روسيه با خسارت و زيان روبه‌رو شد و اين خود نيازمند ترميم بود، در حالي كه پيش از بحران خليج‌فارس (91 - 1990) مسكو از يك رابطه سودمند اقتصادي با بغداد بهره‌مند بود.40

به طور مشابه، مسكو به خريد حجم كلان كالاهاي روسي به خصوص تسليحات نظامي از سوي عربستان اميد بسته بود. به نظر مي‌رسيد روس‌ها با فروش در حال رشد تسليحات به امارات متحده عربي (كشوري كه در اواخر دهه 1990 چهارمين خريدار بزرگ تسليحات روسي گرديد) اميدوار بودند كه بر عربستان سعودي همانند عمان و قطر تأثير بگذارند و موجبات خريد اين كشور را فراهم آورند.41 با وجود اين، بيشتر نارضايتي مسكو به اين علت بود كه سعودي‌ها به خريد تسليحات از آمريكا و اروپاي غربي ادامه دادند.

يكي از منابع رسمي سعودي به من گفت كه «اين الگو هنوز تغيير نكرده است.»42 با وجود مشكلات مالي، سعودي‌ها به تخصيص يك سهم اساسي و عمده براي خريد تسليحات نظامي در بودجه خود استمرار بخشيدند. روس‌ها هم نسبت به اين مسئله تمايلي نشان نمي‌دهند؛ زيرا مي‌دانند رياض حتي يك سهم از آن را به روسيه اختصاص نخواهد داد.43 روابط تجاري سعودي ـ روسيه در سطح پايين نگه داشته شده است؛ چرا كه سعودي فقط 351 ميليون ريال سعودي (حدود 100 ميليون دلار آمريكا) براي خريد كالا از مسكو در سال 1999 هزينه كرده است و در مقابل چيزي كمتر از 1 ميليون ريال سعودي به اين كشور فروش داشته است.44

آنچه به خصوص خشم روسيه را برانگيخته است، آن است كه هنگامي كه مسكو و رياض ديدگاههاي متفاوتي نسبت به لزوم سرمايه‌گذاري سعودي در روسيه و يا خريد از اين كشور دارند، اين سعودي‌ها هستند كه برگ برنده را در اختيار دارند ـ آن هم در يك سطح وسيع‌تر از مقوله تعيين نرخ نفت ـ و اين برگ برنده به تعيين ميزان وقوع اين قبيل امور برمي‌گردد.

نگرانيهاي امنيتي روسيه

روس‌ها از عدم توانايي خويش نسبت به پايان رساندن شورش جدايي‌طلبان چچن عميقاً اظهار نااميدي مي‌كنند. آنان در ضمن از ظهور آنچه به نام بنيادگرايي اسلامي در روسيه و در مناطق ديگر اتحاد جماهير شوروي سابق مي‌توان مشاهده كرد، در هراسند. هراس از رژيم طالبان در افغانستان و رفتار آنان در مخالفت با منافع روس‌ها از ديگر نگرانيهاي روسيه است.

بسياري از مفسران روسي، عربستان سعودي را مسئول تشديد و يا مسبب اين سه مشكل مي‌دانند. به واقع، حجم زيادي از پوشش خبري روسيه درباره عربستان سعودي متمركز بر رفتار منتسب به رياض در خصوص اين سه مقوله و به خصوص چچن است، به ويژه از زمان شروع دومين جنگ روسيه ـ چچن در پاييز 1999، مسئولان سرويس امنيتي فدرال روسيه و دولت داغستان و ديگران، به طور مستقيم سعودي‌ها را به حمايت از شورشيان چچن متهم نمودند. اين اتهام با آنچه كه توسط بنياد اسلامي «الحرمين» در عربستان سعودي صورت مي‌گيرد، تقويت مي‌گردد.

مقامات قضايي، حقوقي روسيه نيز يك نماينده بنياد اسلامي «اقرأ» را مورد اتهام قرار داده‌اند. اقرأ ديگر بنياد اسلامي است كه توسط عربستان پايه‌ريزي شده است و به فعاليتهاي اطلاعاتي و خراب‌كارانه در داغستان و به همان اندازه در چچن مبادرت مي‌ورزد.46 يك ژنرال روسي، سازمانهاي تروريستي اسلامي عربستان سعودي و همين‌طور امارات متحده عربي و اردن را حمايت‌كنندگان مالي شورشيان چچن مي‌داند. او چنين اظهار داشت كه «زماني وضعيت چچن به ثبات مي‌رسد كه مسيرهاي ورودي كمكهاي مالي مسدود گردد.»47

علاوه بر اين، بسياري از مفسران روسي بر اين باورند كه مساعدتهاي سعودي موتور حركت و علت ظهور بنيادگرايي اسلامي سني ـ و آنچه كه روسيه از آن به وهابيسم ياد مي‌كند ـ در شمال قفقاز و آسياي مركزي است. مفتي اعظم طرفدار مسكو در روسيه راديكالهاي خارجي بانيان مدارس اسلامي در روسيه را مورد اتهام قرار داده است.

وي اين عده را مسئول تربيت و پرورش تروريست‌هاي كاميكاز(1) كه تاب تحمل ديگر مسلمانان را ندارند، مي‌داند.48 يك مقام رسمي داغستان ادعا نمود كه سه هزار وهابي در اين جمهوري كه از سوي كشورهاي خارجي و در وهله اول عربستان سعودي مساعدت مالي مي‌شوند، حضور داشته‌اند.49 همچنين پوتين طالبان را به خاطر حمايت از تروريستهاي شمال قفقاز متهم نموده و مفسران روسي، طالبان را به جهت ناآرام ساختن جمهوريهاي شوروي سابق در آسياي مركزي متهم مي‌كردند.51 مسئوليت اين اعمال نيز از سوي طالبان، اگرچه بر تمامي افغانستان مسلط نبودند، پذيرفته شده بود.

به واسطه ترس از رفتار احتمالي طالبان، مسكو به حمايت از اپوزيسيون طالبان ـ احمدشاه مسعود فقيد و طرفداران تاجيكش ـ پرداخت.52 در مجموع، عربستان سعودي يكي از سه كشوري است ـ به همراه پاكستان و امارات متحده عربي ـ كه طالبان را به عنوان دولت افغانستان پس از تسلط بر كابل در سال 1996 به رسميت شناخت. همچنين رياض حمايتهاي مالي و اقتصادي براي طالبان فراهم نمود، اما روابط سعودي ـ طالبان به واسطه امتناع كابل از تسليم اسامه بن‌لادن در سال 1998 شكرآب شد.

با وجود اين، تعدادي از مفسران روسي چنين ادعا نمودند كه منابع قدرتمندي در دستگاه حكومتي عربستان نه تنها از طالبان حمايت مي‌كردند، بلكه از اسامه بن‌لادن نيز پشتيباني مي‌نمايند.53 مقامات رسمي روسي آشكارا عربستان سعودي را به جهت وجود اين سه مشكل مورد انتقاد و سرزنش قرار داده‌اند. مقامات رسمي سعودي هم مطابق با روش معمول خويش محتاطانه و كلي در خصوص اين سه مقوله اظهارنظر كرده‌اند.

به هر حال سعودي‌ها كاملاً در اين تصميم جدي‌اند كه درباره اين مسايل بايد به طور خصوصي بحث نمايند؛ البته مشروط به اينكه به طور مستقيم به آنها اشاره‌اي نشود. من اين مطلب را در ديداري كه ماه مه 2001 از رياض داشتم، دريافتم. با احترام به اين شرط، من مي‌توانم نسبت به اتهامات روسيه از طرف منابع رسمي، ديپلماتيك و مطلع سعودي پاسخي تركيبي ارايه كنم.

مقامات رسمي سعودي هرگونه مساعدت و پشتيباني از شورشيان چچن را رد مي‌كنند. آنان بر اين نكته قاطعانه اصرار مي‌ورزند كه رياض هيچ تمايلي به انزوا و يا به تحليل كشاندن قدرت روسيه و ظهور دسته‌اي از دولت‌هاي جنگ افروز، كوچك و ضعيف ندارد؛ هر چند اين دولتها، دولتهاي اسلامي باشند. برخي سرمايه‌هاي خصوصي سعودي ممكن است به شورشيان چچن اختصاص يابد، همان‌طور كه به آن اذعان مي‌گردد، اما همان‌طور كه مساعدتهاي مالي خصوصي آمريكا به ارتش جمهوري‌خواه ايرلند هيچ‌گاه به معناي حمايت دولت ايالات متحده از آن نخواهد بود، مساعدتهاي مالي خصوصي سعودي به شورشيان چچن نيز به معناي حمايت دولت سعودي از آنان نيست.54 با وجود ادعاي برخي مقامات روسيه، سعودي‌ها به شدت منكر اين قضيه هستند كه بنيادهاي اسلامي مستقر در عربستان به شورشيان چچن كمك مي‌كنند.

بلكه برعكس، اين بنيادها تأمين‌كننده نيازهاي مهاجران و پناهندگان مي‌باشند و خود روسيه نيز بدان آگاه است. يك مقام رسمي سعودي كه با او صحبت كردم، معتقد بود كه برخي از اعتراضات روسيه بدين علت بوده است كه سازمانهاي خيريه سعودي را به مساعدت و كمك واحدهاي مختلف دولتي و سازمانهاي غيردولتي روسي ترغيب و تحريك نمايند. اين مقام رسمي مصرانه اظهار داشت كه «اين چيزي نيست كه اين بنيادها آن را انجام دهند»، به علت آنكه رويه اين بنيادهاي خيريه فراهم آوردن كمك و مساعدت مستقيم به نيازمندان مسلمان بوده است.

اين مقام رسمي چنين گمان مي‌برد كه بخش عمده‌ پولي كه به دولت روسيه يا سازمانهاي غيردولتي اعطا مي‌گردد، عملاً به دست كساني كه بايد آن را دريافت مي‌داشته‌اند، نمي‌رسد.55 وي اشاره كرد كه مقامات رسمي روسي، واقعاً به اين مسئله اعتقاد دارند كه رياض به عمد به شورشيان چچن كمك مي‌نمايد و اين مسئله را در مذاكرات دوجانبه سعودي ـ روسي نيز طرح كرده‌اند. سعودي‌ها هميشه از روس‌ها خواهان ارايه مدارك و سند بوده‌اند، اما روس‌ها هرگز چنين كاري نكرده‌اند.56

همچنين منابع سعودي اين مطلب را كه رياض به تربيت و پرورش بنيادگرايان اسلامي در اتحاد جماهير شوروي سابق مبادرت مي‌ورزد، رد مي‌كنند. سعودي‌ها به شدت به روس‌ها نسبت به طرح «پديده وهابيسم» اعتراض مي‌كنند؛ نه تنها بدين علت كه آن را يك عبارت تحقيرآميز مي‌پندارند، بلكه بدان جهت كه اين عبارت بر آن دلالت دارد كه رياض به نوعي مرتبط با اين پديده است.

سعودي‌ها چنين اظهار مي‌دارند كه آن‌گونه اسلام‌گرايي كه در جمهوريهاي اتحاد جماهير شوروي سابق در حال رشد است، با گونه‌هاي پرنفوذ پاكستان و افغانستان پيوند دارد، و نه با عربستان. علاوه بر اين، آنان مي‌پذيرند كه ممكن است برخي از سعودي‌ها به حمايت از اپوزيسيون مسلمان مسكو اقدام نمايند، اما بر اين باورند كه سازمانهاي سعودي فعال در شوروي پول خود را صرف امور مذهبي و خيريه مي‌نمايند. بار ديگر به اين نكته اشاره مي‌شود كه هنگامي كه سعودي‌ها از روس‌ها خواهان ارايه مدرك و سند در خصوص صرف پول در مسير امور غيرمذهبي و خيريه هستند، روس‌ها هرگز مدركي براي ارايه نداشته‌اند.57

سعودي‌ها از اينكه روس‌ها آنها را به حمايت از طالبان متهم مي‌كنند، بسيار احساس يأس و دلسردي مي‌كنند. در واقع، رياض پس از آنكه طالبان از تسليم بن‌لادن در سال 1998 سرباز زد، از حمايت طالبان دست كشيد.58 سعودي‌ها اتهامات روس‌ها را مبني بر اينكه رياض به طور حتم از بن‌لادن از طريق طالبان حمايت مي‌كند، مضحك تلقي مي‌كنند.

يك منبع مطلع اشاره كرده است كه «چرا ما بايد از يك چنين شخصي حمايت كنيم؟ او مي‌خواهد ما را نابود كند.»59 گرچه رياض روابط ديپلماتيك خود با طالبان را تا سپتامبر 2001 قطع نكرد، سعودي‌هايي كه من با آنان صحبت كردم اعتقاد داشتند كه مسكو به خوبي مي‌دانست كه رياض از سه سال پيش با طالبان روابط ضعيفي داشته است.

آنان اعتقاد دارند كه اين چنين اعلان نظرهاي روسيه براي آن طرح شده است كه رياض را تحريك كند كه نخست، به اشتباه خود پي ببرد و در ضمن به قطع روابط ديپلماتيك با طالبان و همراهي با مسكو و مساعدت در برابر اپوزيسيون مسلمان بينجامد. سعودي‌ها اصرار مي‌ورزند كه رياض فقط ممكن است از مسكو عذرخواهي كند، اما از گامهاي مذكور خبري نخواهد بود.60

سرانجام رياض روابط خود را با طالبان، آن هم نه به خاطر مسكو بلكه در قضيه بحران واشنگتن، قطع نمود. به طور كلي، سعودي‌ها به جهت روند در حال افزايش شناسايي عربستان به عنوان مسبب تمامي مشكلات روسيه با مسلمانان خود يا در جوار مرزها بسيار برآشفته شدند. سعودي‌ها بر اين باورند كه بر عكس، اين رفتار و عملكرد روس‌ها نسبت به مسلمانان است كه باعث و باني مشكلات مسكو گرديده است.

اگر مسكو با اين مسلمانان محترمانه و نه ستمگرانه رفتار مي‌نمود، ديگر اين مشكلات بروز نمي‌كرد. نه تنها مسكو بايد به سياستهاي مهربانانه و ملايم‌تر نسبت به اين مسلمان اقدام كند، بلكه مي‌توانست به آساني و بدون هيچ قرباني آن را حل و فصل نمايد.61

من پس از بازديد از رياض به مسكو رفتم و با تعدادي از منابع ديپلماتيك و آگاه نسبت به مذاكرات سعودي ـ روسي و جنبه‌هاي متفاوت روابط دو كشور صحبت كردم. البته اين افراد اشاره داشتند كه به شرطي با من صحبت مي‌كنند كه نامشان فاش نشود. با احترام به اين شرط است كه من مي‌توانم در خصوص عكس‌العمل‌ روس‌ها در برابر جايگاه و وضعيت سعودي‌ها پاسخي تركيبي ارايه كنم.

منابع روسي عصبانيت خود را نسبت به ادعاهاي سعودي مبني بر عجز روسيه از ارايه مدرك و سند در خصوص كمكهاي مالي به شورشيان چچن و يا گروههاي اسلام‌گراي اتحاد جماهير شوروي سابق ابراز داشته‌اند. روس‌ها بر اين نكته اصرار مي‌ورزند كه پولي كه در اختيار اين گروه‌ها قرار مي‌گيرد به صورتي است كه هيچ سندي از منبع پرداخت‌كننده آن وجود ندارد.

يك منبع مطلع روسي اشاره داشت كه روس‌ها به اين‌گونه امور آشنايي دارند؛ چرا كه خود روس‌ها در دوره اتحاد جماهير شوروي به نهضتهاي اپوزيسيون در ديگر كشورها به گونه‌اي كمك مي‌كردند كه هيچ ردي از مسكو معلوم نمي‌گرديد و صرفاً به خاطر آنكه مسكو نمي‌تواند سندي از مساعدت مالي رياض به چچني‌ها و يا ديگر گروههاي مخالف مسلمان ارايه دهد، نمي‌توان گفت كه اين مسئله واقعيت ندارد.62

منابع روسي ضمن اذعان به اين مطلب كه دولت سعودي ممكن نيست بر منابع مالي خصوصي كنترل كامل داشته باشد، بر اين باورند كه اين بنيادها نيز ممكن نيست كاري انجام دهند و يكي از مسئولان رده بالاي دولت سعودي آن را تصويب نكرده باشند. بنياد «الحرمين» و يا ديگر بنيادهاي اسلامي مستقر در كشور پادشاهي عربستان به طور كامل از دولت سعودي مستقل نيستند.63

منابع روسي اذعان مي‌كنند كه روابط سعودي با طالبان ضعيف بوده و رياض از اسامه بن‌لادن حمايت نمي‌كند، اما با لحاظ اينكه طالبان پذيراي چنين مخالف سرسخت سعودي است، تحليلگران روسي بر اين باورند كه سعودي‌ها به يقين خيلي كارهاي بيشتري مي‌توانستند در جهت خنثي كردن طالبان انجام دهند؛ به طور مثال، روابط ديپلماتيك خود را قطع كنند. اين واقعيت كه رياض قبل از سپتامبر 2001 هيچ اقدامي در اين خصوص انجام نداده است، از نظر بسياري از ناظران روسي مشكوك به نظر مي‌رسد.64

منابع سعودي و روسي تصورات بسيار متفاوتي از رفتار عربستان سعودي در قبال سه نگراني امنيتي روسيه و به خصوص مسئله چچن به تصوير مي‌كشند. منابع ديپلماتيك غربي در رياض، لندن و مسكو كه با هم مذاكره داشتيم، وضعيت به نسبت متفاوتي از آنچه كه سعودي‌ها و روس‌ها داشتند، به تصوير مي‌كشند. طبق نظر اين عده، دولت سعودي بيشتر راجع به فعاليتهاي اسلامي مستقر در عربستان صحبت مي‌كند و كمتر به حاميان ثروتمند مالي مستقل اشاره دارد.

علاوه بر اين، چنين به نظر مي‌رسد كه شورشيان چچن در برابر نظاميان كم توان و فاسد روسي كه مأمور به جنگ هستند، ثروت هنگفتي براي خريد تسليحات در اختيار دارند. روس‌ها در تأمين سهم عمده اين پولها از عربستان سعودي مشكوك هستند.65 به هر حال اين بدان معنا نيست كه رياض به طور عمدي به شورشيان چچن و يا ديگر گروههاي اسلامي كمك مالي مي‌رساند. حتي اگر بنيادهاي سعودي اساساً نيات خيرخواهانه داشته باشند، مساجد و سازمانهاي بشردوستانه و پناهندگان انساني در منطقه از اين پولها بهره‌مند مي‌گردند و با صلاحديد خود آنها را مصرف مي‌كنند و واقعيت آن است كه «پناهندگان» و «شورشيان» از يكديگر مجزا و در دو طبقه‌بندي مشخص قرار نگرفته‌اند.

در واقع، اين رفتار نامناسب دولت روسيه با پناهندگان چچني است كه انگيزه اصلي آنان براي تبديل شدن به يك شورشي به حساب مي‌آيد.66 در اينجا نمي‌توان به درستي به تصويري دقيق از سياست سعودي در برابر مقوله‌هاي نگران‌كننده منافع امنيتي روسيه دست يافت. با وجود اين، يك مسئله مسلم است: اعترافات روس‌ها موجب تحريك رياض چه براي تغيير سياستش نسبت به طالبان و چه براي تحت فشار قرار دادن سازمانهاي خيريه سعودي براي تغيير خط‌مشي در تأمين مالي پناهندگان چچن و يا ديگر گروه‌هاي مسلمان اتحاد جماهير شوروي سابق به منظور جلب رضايت مسكو نگرديده است.

از اينكه رياض در تعيين سياستها برگ برنده را در اختيار دارد هيچ جاي تعجب نيست، در حالي كه روس‌ها احساس تلخي نسبت به عدم همراهي سعودي با خواسته‌هاي مسكو در مقولاتي كه از نظر مسكو نه تنها مهم بوده بلكه دفاعي ـ امنيتي است، دارند.

نگراني‌هاي امنيتي سعودي

سعودي‌ها كم و بيش در دوران مختلف روابط خصمانه‌اي با ايران، عراق و يمن داشته‌اند، و مسكو هم كم و بيش در حال فروش اسلحه به هر يك از اين سه كشور بوده است. رياض از اين جريان نگران است. از زماني كه ميخائيل گورباچف روابط حسنه با تهران را در سال 1989 پايه‌گذاري كرد، مسكو تسليحات متعارف و فناوري موشكي به ايران فروخته است.

در ضمن، مسكو متعهد گرديد كه به تكميل پروژه نيروگاه اتمي كه توسط آلمان غربي پيش از انقلاب شروع شده بود و به جهت پيامدهاي احتمالي متوقف شده بود، كمك نمايد. به موجب توافق سال 1995 بين ال‌گور، معاون رييس‌جمهور ايالات متحده، و ويكتورچرنومردين، نخست‌وزير روسيه، روسيه پذيرفت كه عمليات ساخت نيروگاه هسته‌اي بوشهر را متوقف كند، اما چه براساس اين توافق و يا خلاف آن فروش تسليحات و فناوري موشكي به ايران ادامه يافت.

اواخر سال 2000، ولاديمير پوتين اعلام كرد كه «مسكو ديگر خود را مقيد به رعايت توافق ال‌گور ـ چرنومردين نمي‌داند.» مسكو يك‌بار ديگر متعهد گرديد كه به تكميل راكتور اتمي بوشهر پرداخته و حتي به ساخت چند راكتور ديگر مبادرت ورزد. اين انتظار مي‌رود كه فروش تسليحات و فناوري موشكي روسيه به تهران افزايش يابد. با بهره‌گيري از فناوري روسيه، ايران توانسته است يك موشك (شهاب 3) را مورد بهره‌برداري قرار دهد.

اين موشك قادر به هدف قرار دادن مواضع عربستان سعودي است. تهران از انجام مراحل پاياني ساخت موشكي با برد بيشتر (شهاب 4) و همچنين احتمال آغاز ساخت موشك بين قاره‌اي (شهاب 5) خبر داده است.67

با وجود رشد و گسترش روابط سعودي ـ ايران و توافق دو كشور مبني بر همكاري عليه تروريسم، رياض نسبت به اقدامات ايران در خصوص افزايش تواناييهاي نظامي و يا نقش روسيه در كمك به تهران خشنود نيست. اما در كنار عده‌اي كه در رياض از ساخت و تجهيز تسليحات متعارف ايران اظهار ترس مي‌كنند، عده‌اي ديگر نسبت به آن خوشبين هستند.

اين عده چنين اظهار مي‌دارند كه به رغم دستيابي ايران به اين تجهيزات، ايران فاقد توان ارسال نيرو از طريق خليج‌فارس و يا عراق به سمت عربستان سعودي است و در صورت بروز اقدامات ديگر از سوي ايران، ايالات متحده وارد عمل شده و آن را به عقب خواهد راند. به هر حال تمام سعودي‌هايي كه با ايشان صحبت كردم، از اينكه ايران مي‌تواند عربستان سعودي را با موشكهايش مورد هدف قرار دهد، نگران بودند و از اينكه ممكن است توان نصب كلاهك اتمي بر آنها را به دست آورد، اظهار نگراني مي‌كردند.

اين عده نسبت به مواضع مسكو به جهت سرعت بخشيدن در اين واقعه اظهار نوميدي و دلسردي مي‌كردند.68 عكس‌العمل روسي ـ و ايراني ـ نسبت به اين اتهامات آن بوده است كه تهديد فرض شدن ايران براي ديگر كشورها انكار گردد. آنان ادعا مي‌كنند كه هدف همكاري ايران ـ روسيه در حوزه‌هاي نظامي و سياست خارجي متوجه كشور سومي نخواهد بود. نيز اين مسئله را كه ايران به دنبال دستيابي به سلاح اتمي است، رد مي‌نمايند و در اين راستا به پيوستن ايران به معاهده منع گسترش و تكثير (NPT) اشاره مي‌كنند، و همچنين اينكه ايران تمامي حفاظتي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي را پذيرفته است.69

منابع سعودي، غربي و حتي برخي منابع روسي چنين اظهار مي‌دارند كه اگرچه برنامه انرژي اتمي ايران ممكن است تحت معيارهاي امنيتي آژانس بين‌المللي انرژي اتمي باشد، برنامه تسليحات اتمي مخفي ايران از سوي اين آژانس كنترل و بازرسي نمي‌گردد و در مجموع هيچ ضمانتي نسبت به پايبندي ايران در برابر محدوديتهاي آژانس و يا مقررات معاهده منع گسترش و تكثير پس از تكميل و اتمام راكتور هسته‌اي به دست روس‌ها وجود ندارد.

اگر تهران نسبت به اين قبيل محدوديتها پايبند نباشد، هيچ چيز نمي‌تواند آن كشور را از بهره‌برداري از ذرات و مواد اتمي و روي آوردن به برنامه تسليحات اتمي بازدارد.70 روابط سعودي ـ يمن به واسطه طرفداري صنعا از صدام در طول جنگ خليج‌فارس (91 - 1990) و طرفداري سعودي‌ها از جدايي‌طلبان جنوب يمن در طول جنگ داخلي 1994، بي‌نهايت وخيم گرديد. حتي يك رشته برخورد نظامي بين نيروهاي دو كشور در خط مرزي نامشخص بروز كرد.71 رياض از اينكه مسكو در اين دوره به صنعا تسليحات مي‌فروخت، ناراضي بود. به هر حال با امضاي موافقت‌نامه مرزي در سال 2000، روابط بين رياض و صنعا بهبود يافت و فروش تسليحات روسي به صنعا ديگر دغدغه و نگراني رياض به شمار نمي‌رود.72

همان‌طور كه پيش از اين ذكر گرديد، در اواخر 1990 امارات متحده عربي به عنوان چهارمين خريدار بزرگ (پس از چين، هند و ايران) تسليحات روسيه به شمار مي‌رفت.73 اگرچه سعودي‌ها از اينكه چرا امارات متحده عربي به دنبال خريد اين حجم انبوه سلاح از روسيه است دچار حيرت و سردرگمي شده بودند، اين موضوع را به عنوان شكلي از تهديد براي خود تلقي نمي‌كردند.74

سعودي‌ها انگيزه اصلي فروش تسليحات مسكو به همسايگان رياض را تجاري تشخيص مي‌دهند. به بيان ساده، مسكو به پول نياز دارد. سعودي‌ها فروش تسليحات روسي به ايران ـ و سابقاً عراق ـ را به هر طريقي كه به وقوع مي‌پيوندد، به عنوان يك عامل تشديدكننده نگرانيهاي امنيتي خود مي‌دانند. آنان با ترديد به اين مسئله نگاه مي‌كنند كه چنانچه رياض از مسكو تقاضاي منع فروش تسليحاتي را داشته باشد، روس‌ها به شرط اينكه آنها به جبران درآمد از دست رفته مسكو، به طور مثال از طريق خريد تسليحات روسي، مبادرت ورزند، پاسخ مثبت دهند؛ چرا كه اگر اين معامله را با مسكو عملي سازند، مسكو به آن احترامي نخواهد گذاشت و به فروش تسليحات خود به هر كشوري كه پول پرداخت كند، استمرار خواهد بخشيد. يكي از منابع مطلع سعودي به من اظهار داشت كه «ما نمي‌خواهيم در اين بازي شركت كنيم.»75 فروش تسليحات روسي به همسايگان عربستان يكي از معدود مواردي است كه در آن مسكو برگ برنده را در اختيار دارد.

منازعه اعراب و اسراييل

در بيشتر دوران جنگ سرد، مقوله‌اي كه به نظر مي‌رسيد مسكو و رياض نسبت به آن ديدگاه مشتركي دارند و يا حداقل در يك نگاه كلي اشتراك نظر دارند، منازعه اعراب و اسراييل بود. نيازي به تكرار تاريخچه معروف اتحاد جماهير شوروي در تجهيز و حمايت از دولتهاي متعدد راديكال عربي در اين دوره و از آن سو حمايت ايالات متحده از اسراييل نيست.

به رغم اميدهاي غالباً ابراز شده مسكو مبني بر اينكه موضع طرفداري از اعراب كه مد نظر رياض نيز مي‌باشد، مي‌تواند زيربناي همكاري سودمند سعودي ـ شوروي قرار گيرد، شوروي به حمايت از رقباي راديكال عرب سعودي مي‌پرداخت و به اقداماتي نظير ترغيب جنبشهاي انقلابي كه قصد براندازي سلطنتهاي محافظه‌كار عربي را داشتند، دست مي‌زد. در نتيجه، اين اقدامات باعث گرديد كه رياض متقاعد شود پيشنهادهاي دوستانه مسكو كمتر به حقيقت نزديك است و با وجود ناخشنودي عميق رياض از آمريكا به جهت حمايتش از اسراييل، موجب آن نشد كه سعودي‌ها از مسير واشنگتن به سمت مسكو منحرف گردند.76 زماني كه جنگ سرد رو به افول گراييد و اتحاد جماهير شوروي در حال فروپاشي بود، مسكو در اكتبر سال 1991، به برقراري مجدد روابط با تل‌آويو كه از سال 1967 قطع شده بود، مبادرت ورزيد.

در طول دهه 1990، مسكو و تل‌آويو اقدام به گسترش روابط دوجانبه نمودند؛ رابطه‌اي كه هيچ‌گاه با افول روابط آمريكا ـ روسيه تحت تأثير قرار نگرفت. هر دو كشور رابطه تجاري مستحكمي را در طول اين سالها بنا نهادند. مهاجرت يهوديان در سطح وسيع از اتحاد جماهير شوروي سابق به اسراييل نيز در اين سالها به وقوع پيوست. به كنايه نقل مي‌شود كه آن دسته از يهودياني كه به جهت فرار از سياستهاي ضديهودي روسيه به اسراييل مهاجرت كرده‌اند، خود طرفدار سرسخت روابط نزديك و عميق مسكو و تل‌آويو شده‌اند.

پوتين اظهار داشته است كه «روسيه روابط منحصر به فردي با اسراييل دارد؛ چرا كه تعداد زيادي (بيش از يك ميليون) روسي‌زبان در اسراييل زندگي مي‌كنند.»77 با وجود اينكه مسكو به حمايتهاي لفظي از فلسطين ادامه داده است، سعودي‌ها ـ بهتر از هر كشور عربي ديگر ـ مي‌دانند كه روسيه به خاطر حمايت و يا اقدامي به نفع فلسطيني‌ها روابط سودمند خود با اسراييل را ممكن نيست به خطر بيندازد.

اين مسئله موجبات ناخرسندي و دلسردي را در پي داشته است؛ البته نه به آن اندازه كه در مورد روابط آمريكا و اسراييل و حمايت آمريكا از اسراييل متصور است. وابستگي سعودي به حمايت آمريكا، به آن منجر شده است كه در برابر حمايت آمريكا از اسراييل از خود تساهل نشان دهد. در مقابل، رياض ضعف روسيه را به عنوان عامل ناتواني مسكو از ايفاي نقشي بيش از يك نقش جزيي در عرصه اسراييلي ـ عربي مي‌داند.78

به هر حال بسياري از منابع روسي بر اين باورند كه بيشتر آنچه كه آنها آرزوي آن را داشتند؛ صحيح نبوده است.79 سياست روسيه در عرصه عربي ـ اسراييلي براي سعودي‌ها بيشتر يك عامل رنجش‌آور به شمار مي‌رود تا تهديدي براي اين كشور. يك بعد از روابط روسيه ـ اسراييل موجبات آزار و رنجش رياض را فراهم آورده است و آن عبارت است از اينكه گزارش شده است كه صادرات تسليحات روسي توسط فناوري اسراييلي ارتقا يافته است.80

نتيجه‌گيري

مسكو ظرفيت عربستان در پايين آوردن قيمت نفت را تهديدي به بنيه مالي ناپايدار و حتي بقاي سياسي رهبري خود تلقي مي‌كند. مسكو از اينكه سعودي‌ها متمايل به سرمايه‌گذاري در روسيه نيستند، دل‌خوشي ندارند. روسيه حمايت سعودي‌ها را عامل استمرار شورش چچن و به علاوه بنيادگرايي اسلامي در اتحاد جماهير شوروي سابق مي‌داند. رياض به نوبه خود، از فروش تسليحات روسي ـ به خصوص فروش فناوري موشكي و هسته‌اي ـ به ايران ناخشنود است.

چنين به نظر نمي‌رسد كه مسكو و رياض هر يك اين سياستها را تعمدي و در جهت ضربه زدن به ديگري اتخاذ كرده باشند. به نظر مي‌رسد كه سياست قيمت‌گذاري نفت سعوي براي حمايت از سهم بازار خود در بلندمدت و نيز كسب اطمينان از قدرتمند ماندن غرب براي دفاع و حمايت از رياض اتخاذ مي‌گردد. در حالي كه عوامل غير مالي ممكن است تصميم‌گيري بنگاهها و سرمايه‌گذاران خصوصي سعودي را تحت تأثير قرار دهد، مسايلي چون محاسبات سود و زيان، برگشت اصل سرمايه و سوددهي در مركز تصميمات مربوط به سرمايه‌گذاري قرار مي‌گيرند. بالاخره كمك اعطايي توسط منابع سعودي به چچن و ديگر مسلمانان اتحاد جماهير شوروي سابق، به نظر مي‌رسد اظهار هم‌دردي از طرف جامعه عربستان سعودي باشد.82

چنين استدلال مي‌گردد كه چچني‌ها و ديگر مسلمانان اتحاد جماهير شوروي سابق يك مزيت متمايز براي رياض دارند: استضعاف آنها به سياست خارجي آمريكا مربوط نمي‌شود و در نتيجه، توجه به ايشان روابط و پيوندهاي نزديك رياض ـ واشنگتن را مورد ترديد قرار نمي‌دهد. سرانجام، اگرچه اين مسئله يك قضيه سياسي است، به نظر مي‌رسد فروش تسليحات مسكو به رقباي منطقه‌اي رياض همراه با پيوندهاي در حال افزايش آن با اسراييل با اهداف اقتصادي صورت مي‌گيرد.

با وجود اين و با اينكه هيچ يك از طرفين در پي ضربه زدن به يكديگر نيستند، هر كدام اين تصور را دارند كه ديگري به او ضربه وارد مي‌كند. با توجه به اينكه روسيه تمايل به اين دارد كه دنيا را مجموعه‌اي از دشمنها و توطئه‌ها ببيند، سعودي‌ها را به علت مشكلات خويش محكوم نموده و رياض را به فروپاشي روسيه و ايجاد دولتهاي اصول‌گراي اسلامي متهم مي‌نمايد. كارشناسان روسي در امور خاورميانه چنين نمي‌انديشند كه رياض مقاصد خصمانه در قبال مسكو دارد، ولي اظهار مي‌دارند كه چنين نظري در داخل روسيه و همين‌طور اركان دولتي هر روز طرفداران بيشتري پيدا مي‌كند.82

سعودي‌ها به نوبه خود در خصوص روند مقصر شمرده شدن از سوي روس‌ها در رابطه با بروز مشكلات به شدت نگران هستند. آنان از اين مي‌ترسند كه فروش تسليحات مسكو به ايران و يا افزايش آن در تلافي براي ضربه زدن به رياض، آن هم به جهت برداشتي كه مسكو از رياض دارد، باشد.

البته خطر، همان تلقيات و برداشتهاست. برداشتهايي كه چنانچه عميقاً شكل گيرند، تأثيري منفي بر سياست خواهند گذاشت. اگر حكومت روسيه واقعاً متقاعد گردد كه حكومت سعودي سعي در ضربه زدن به آن دارد، در اين صورت ممكن است با انتقال بيشتر تسليحات به رقباي منطقه‌اي عربستان به طور جدي تلافي نمايد و به همين ميزان با بروز تنش در منطقه خليج‌فارس، موجبات افزايش قيمت نفت را فراهم آورد و به تبع از اين عمل خوشحال و مسرور گردد.

همچنين مسكو ممكن است چنين محاسبه نمايد كه چنانچه رياض در موضع دفاعي قرار گيرد، سعودي‌ها به همكاري بيشتر درباره كمك به چچني‌ها و نيز سرمايه‌گذاري در روسيه و تجارت با آن تحريك مي‌گردند. از نظر يك روسيه ملي‌گراي بيگانه از غرب، تحت فشار قرار دادن عربستان سعودي ممكن است هم به عنوان كليد حل و فصل برخي از مشكلات روسيه و هم احياي مجدد مسكو به عنوان يك قدرت بزرگ مورد تأييد و توجه باشد.

احتمال اينكه چنين سياست خصمانه‌اي در مقابل عربستان در دستيابي به اهداف مذكور موفق باشد، بسيار محدود است، اما اين امر ممكن است موجبات تشديد مشكلات عربستان و سپس غرب را فراهم آورد. در واقع، روسيه فقط مشكلات خود را تشديد خواهد كرد؛ چرا كه اگر فشارهاي روزافزون روسيه به سقوط عربستان بينجامد، معلوم نيست كه دولت جايگزين بتواند به روسيه نفعي رساند. كارشناسان خاورميانه‌اي در مسكو چنين پيش‌بيني مي‌كنند كه اگر سلطنت سعودي از قدرت ساقط شود، احتمال جايگزيني رژيم بنيادگراي اسلامي كه هم دشمن غرب به حساب مي‌آيد و هم دشمن روسيه به مراتب بيشتر است.

يك عربستان انقلابي كه توجه خود را بر انقلاب متمركز ساخته است، مي‌تواند منابع بسياري مستقيماً به شورشيان (نه فقط پناهندگان) چچن و ديگر مناطق مسلمان اتحاد جماهير شوروي سابق اعطا نمايد؛ منابعي بيشتر از آنچه كه الان اين گروهها در اختيار دارند.83 اما هر جايي كه خطر هست، اميد نيز وجود دارد. اگر حكومت روسيه دوباره به اين درك نايل گردد (كما اينكه در تابستان 1996 زماني كه با چچني‌ها صلح برقرار نمود) كه نمي‌تواند شهروندان مسلمانش را شكست دهد، و مي‌بايد بياموزد كه به طريقي با آنها در صلح زندگي كند، در اين صورت احتمالاً مي‌تواند بر كمك رياض در حل اين مشكل حساب كند.

روابط نزديكي كه سعودي‌ها با چچني‌ها و ديگر گروههاي مسلمان اتحاد جماهير شوروي سابق ايجاد كرده‌اند، اين امكان را فراهم مي‌سازد كه آنان را به مذاكره با مسكو متقاعد نمايند. در حالت مشابه، آگاهي روسيه از اين موضوع كه سعودي‌ها واقعاً علاقه‌اي به گسترش اسلام راديكال ندارند، ممكن است رياض را به عنوان يك ميانجي نزد روس‌ها مطرح سازد. البته هيچ تضميني نسبت به اينكه رياض بتواند به حل و فصل منازعات و تنشهاي در جريان و مستمر بين مسكو از يك طرف و چچني‌ها و ديگر گروههاي مسلمان از طرف ديگر كمك نمايد، وجود ندارد، ولي چنانچه موفق گردد، انتفاع ديگري كه مسكو بدان دست مي‌يابد آن است كه تمامي كمكهاي خيريه سعودي به مسكو روانه خواهد شد؛ البته اگر شورشيان ديگر انحرافي را در اين مسير ايجاد نسازند.

چه روابط سعودي ـ روسيه بدتر گردد و چه بهبود يابد و يا در همين وضعيت فعلي باقي بماند، اين روابط نه تنها تأثير مهمي بر دو كشور مي‌گذارد، بلكه به طور كلي بر سياستهاي جهاني تأثير خواهد گذاشت. به رغم همه تغييرات رخ داده از زمان فروپاشي كمونيسم، روابط سعودي ـ‌ روسيه به عنوان موضوعي شايسته و در خور توجه مداوم قلمداد مي‌گردد. اين مقاله پيش از يازدهم سپتامبر به رشته تحرير درآمده است. هم رياض و هم مسكو تمايل خود را بر همكاري و مساعدت با واشنگتن ـ با درجات متفاوت ـ ابراز داشته‌اند.

مسكو با آنكه خود را حامي ايالات متحده در برابر بن‌لادن و طالبان نشان داده است، در اين انتظار است كه حمايت واشنگتن را براي اقدام مجدد و شكست شورش چچن به دست آورد. اما به لحاظ محبوبيت چچني‌ها در عربستان سعودي، حمايت آمريكا از اين اقدام روسيه مي‌تواند فشار ناخواسته‌اي به روابط سعودي ـ آمريكا وارد سازد. منافع متعارض سعودي ـ روسيه پيش از اين در پيچيده‌تر كردن عكس‌العمل آمريكا نسبت به ايجاد اين بحران سهيم بوده است.

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات