قوه مجریه
مؤتلفه در حال حاضر در دولت نفوذی ندارد. با وجود اصولگرا بودن بدنه دولت نهم و دهم حضور اعضای موتلفه چندان پررنگ نبود. این در حالی است که در دهه هفتاد، تعدادی از وزارتخانههای مهم مانند بازرگانی، نیرو، راه، فرهنگ و ارشاد اسلامی، اقتصاد و آموزشوپرورش در دست عناصر برجسته مؤتلفه بود، اما اکنون هیچ وزارتخانهای در دست عناصر مؤتلفه نیست.
گفتنی است برخی از شخصیتهای برجسته مؤتلفه نیز در پستهایی مشغول کار بودهاند که از نظر اجرایی مهم به حساب میآید. مانند مهندس امیررضا واعظ آشتیانی، معاون سابق وزیر صنایع و معادن و مدیر عامل شهرکهای صنعتی و صنایع کوچک است. (اسفند 1386)(۱) او در شهریور 1387 استعفا داد و به پست ریاست فدراسیون دوچرخهسواری اکتفا کرد. اما اندکی بعد به ریاست باشگاه استقلال برگزیده شد.
حاج محمدرضا اعتمادیان، مشاور آقایان خاتمی و احمدینژاد در امور اصناف و بازرگانى، ابوالفضل توکلیبینا، کارشناس ارشد مدیریت، مشاور رئیسجمهور در امور بازرگانی، در دولتهای آقایان هاشمی، خاتمی و احمدینژاد، حسین انواری سرپرست کمیته امداد امام خمینی (ره) از سال 1386، دکتر محمدتقی زمانیان، معاون آموزش حزب جمهوری اسلامی و حزب مؤتلفه اسلامی، معاون پژوهش دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد تجاری ـ صنعتی کشور.
شاید این سوال مطرح شود که حزبی با خصوصیات مؤتلفه باید بیش از این در قوه مجریه حضور داشته باشد. چرا این حضور کمرنگ است؟ در اینباره، دلایل متعددی وجود دارد ازجمله:
برخی سران مؤتلفه خود را در انجام امور حزبی متمرکز ساخته و بیشتر وقت خود را صرف ساماندهی و هدایت حزب کردهاند، مانند دکتر بادامچیان جانشین دبیرکل؛ برخی علاقهمند کارهای دانشگاهی هستند مانند دکتر غفوریفرد و دکتر عباسپور، این افراد در دوره هشتم مجلس نیز به امور نمایندگی میپرداختند. برخی به کارهای امدادی علاقه دارند مانند انواری، ترقی و... که بیشتر در کمیته امداد امام خمینی(ره) مشغول به خدمت هستند. برخی به کارهای نوشتاری و روزنامهنگاری علاقه دارند مانند انبارلویی سردبیر رسالت، برخی از عناصر اصلی انجمنهای اسلامی و فعالان بازار هستند، مانند فضلالله فرخ.
اما در کنار موارد بالا عوامل دیگری نیز دخیل بودهاند که موجب حضور اندک موتلفه در قوه مجریه شده است.
مؤتلفه، بر اساس آموزههای اسلامی که آنها را محور همه فعالیتها، مواضع، سیاستها و به طور کلی فعالیت سیاسی میداند، علاقه به ریاستطلبی را در نیروهای خود نه تنها رشد نمیدهد که حتی با آن مبارزه میکند. برای نمونه به این سخن مرحوم عسگراولادی در نشست دبیران استانهای حزب مؤتلفه اسلامی توجه کنید: «روح تفوقطلبی، عشق به ریاست و تعصب، سرچشمه تفرقه و اختلاف است.»(۲)
از دید این حزب هرگاه یک عنصر مؤتلفه در جایی به قدرت برسد، تلاش میکند تا بر اساس شایستهسالاری عناصر زیر دست خود را انتخاب کند و نه بر اساس روابط حزبی. چنین چیزی برای کشور مطلوب است، اما برای رشد عناصر حزبی، چندان مفید نیست.
با توجه به اینکه اکثر عناصر مدیریتی کشور از فارغالتحصیلان دانشگاه هستند و مؤتلفه، در جذب نیروهای دانشگاهی خیلی موفق نبوده است، طبیعی است که نیروهای موتلفه در بین مدیران کشور اندک باشد.
قوه قضائیه
به نظر میرسد حضور شخصیتهای مؤتلفه طی سالیان گذشته در قوه قضائیه از سطح خوبی برخوردار بوده است. کیهان ضد انقلاب چاپ لندن در تاریخ (۳/۲/۱۳۷۷) مینویسد: «حضرات [مؤتلفه] در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی، در دادگاههای انقلاب، در زندانها و کمیتهها و در بازار و بنیادهای عظیم اقتصادی ایران صاحب نفوذند... اسدالله بادامچیان... از مشاوران قوه قضائیه است. حجتالاسلام رازینی رئیس دادگستری و مجتمع قضایی تهران از عوامل گروه مؤتلفه است. [آقای رازینی عضو مؤتلفه نیست.] ... اسدالله لاجوردی، گرداننده اصلی زندانیان جمهوری اسلامی که ماه پیش از کار برکنار شد، از بنیانگذاران گروه مؤتلفه است.»(۳)
درخصوص آقای بادامچیان، جانشین دبیرکل موتلفه باید گفت که وی مدتی مشاور اجتماعی رئیس قوه قضائیه بود، امّا پس از تغییر رئیس این قوه، به دلیل جوی که علیه او وجود داشت و از چهرههای شاخص مؤتلفه به حساب میآمد، از مسئولیت خود کناره گرفت.(۴) آقای رازینی نیز هر چند عضو مؤتلفه نبود با تغییر رئیس این قوه، تغییر کرد و شهید لاجوردی نیز به دست عوامل سازمان منافقین به شهادت رسید. در عین حال، مؤتلفه به دلیل سالهای طولانی حضور در قوه قضائیه، دوستان بلندپایهای در این قوه دارد. از این رو، باوجود جابهجاییهای صورت گرفته، همچنان سطح اثرگذاری مؤتلفه در قوه قضائیه خوب ارزیابی میشود. بهخصوص آنکه نوعی همفکری سیاسی قوی بین این دو مشاهده میشود. البته این روابط دوستانه، بدان معنا نیست که مؤتلفه میتواند روی آرای قضات اثر بگذارد یا حتی در عملکرد کل قوه قضائیه تغییر ایجاد کند. مقصود نوعی دوستی صمیمانه، همفکر بودن و احیاناً مشاورههای غیر رسمی است.
گفتنی است مؤتلفه، رابطه دوستانهای با آیتالله هاشمی شاهرودی ریاست سابق قوه قضائیه داشت و هر از چند گاهی به دیدار ایشان میرفتند. برای نمونه وی در تاریخ (27/3/1386) در دیدار با خانواده شهدای مؤتلفه، اینگونه در مورد شهدای 26 خرداد هیئتهای مؤتلفه اسلامی سخن گفت: «این عزیزان بهترین و درخشندهترین ستارگان شهدای انقلاب، اسلام و راه امام (ره) بودند و حرکت درست و اصیل انقلاب که به رهبری امام بزرگوار و مرجعیت مسلمین شکل گرفته بود، توسط این شهدا نشان داده شد.... این شهدا اولین چهرهها و نمودهایی بودند که نشان دادند راه علما، مرجعیت و روحانیت یک راه انقلابی است و آنها ارزشهای این راه را عملاً نشان دادند.»(۵)
نیروهای مسلح
اعضای حزب موتلفه با توجه به بیانات امام خمینی(ره)، مقام معظم رهبری و التزام به قانون، در نیروهای مسلح عضو نیستند و همچنین سعی و تلاشی جهت نفوذ در این نیروها نیز نداشتهاند.
در اینباره، روابط عمومی نشریه «شما» مینویسد: «در مؤتلفه اسلامی هیچ یک از افراد نیروهای مسلّح، عضو نبوده و نیستند؛ زیرا طبق نظر امام راحل(ره) و فرماندهی کل قوا، ولیامر مسلمین حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای و قانون جاری، اعضای نیروهای مسلح نمیتوانند عضو احزاب و تشکلهای سیاسی باشند، مؤتلفه اسلامی بنا بر ایمان به ولایتفقیه و اطاعت و التزام به قانون، رعایت این اصل را کرده و انشاءالله همواره خواهد کرد.»(۶)
البته یکی از اعضای قدیمی مؤتلفه به نویسنده گفت: برای بسیجیها محدودیت نداریم.(۷)
برای مثال، خانم فاطمه رهبر عضو شورای مرکزی مؤتلفه، عضو بسیج خواهران دانشکده هنر و معماری دانشگاه تهران نیز هست.(۸)
پینوشتها در دفتر نشریه موجود است.