گروه ترجمه ـ روزنامه لسآنجلس تایمز 30 آوریل 2014 (۱۰ اردیبهشت) در مقالهای به چالشهای ایران و غرب در گفتوگوهای هستهای پرداخت و نوشت: مسئله نگرانکننده در مورد ایران این نیست که این کشور به توافق هستهای با گروه 1+5 نرسد؛ حتی هنگامی که میداند به چنین توافقی نیاز دارد. حاکمیت و طبقه سیاسی جمهوری اسلامی میداند که کنترل قدرت در این کشور به حفظ اقتصاد و تداوم رشد اقتصادی است و تحقق چنین هدفی نیازمند حلوفصل نهایی مسئله هستهای است؛ اما افرادی که بر ایران حاکم هستند، همچنان خواهان داشتن اهرم فشار قدرت هستهای هستند. در این دوره با قدرتیابی حسن روحانی تصور میشد که جمهوری اسلامی رفتاری متفاوت از خود بروز دهد. جهان امیدوار بود که انتخابات ریاستجمهوری سال 2013 مسائل ناخوشایند مربوط به انتخابات سال 2009 را رفع کند.
در ادامه مقاله آمده است: پس از روی کار آمدن حسن روحانی نیروهای میانهرو وضعیت و فضای فعالیت بیشتری یافتند. نظام جمهوری اسلامی بهدنبال بازسازی و تقویت خود و کسب اعتبار است. آیتالله خامنهای، رهبر ایران، انعطافپذیری خود را اثبات کرد و حفظ و تقویت جمهوری اسلامی پرچالش را مدیریت کرد؛ اما این دیدگاه که مسائل گذشته از ذهنها رفته، درست بهنظر نمیرسد؛ زیرا در چنین دیدگاهی تأثیرات ماندگار تقلب در انتخابات ریاستجمهوری 2009 نادیده گرفته میشود. در آن مقطع زمانی، میلیونها ایرانی به خیابانها ریختند و مدعی شدند احمدینژاد به نفع خود در انتخابات تقلب کرده است. در عین حال، در آن اوضاع، تمام نیروهای سیاسی راست با یکدیگر متحد شدند. چالش اصلی نظام جمهوری اسلامی عمدتاً از سوی اصلاحطلبان چپ است که بسیاری از آنها، صف خود را از نظام جدا کردهاند. سرکوبها در آن مقطع بسیار سریع صورت گرفت و اصلاحطلبان از بدنه سیاسی جدا شدند. زندانها همچنان مملو از کسانی است که زیستن در حقیقت را به پیوستن به جریان دروغ ترجیح دادهاند. رهبر ایران در مراسمها و بیانیههای خود بهطور شفاف اعلام کرده که هر گونه انتقاد از انتخابات 2009 فتنهگری است. متحدان جناح راست، از دیدگاههای رهبر ایران استقبال کرده و سیاستمداران میانهرویی مانند روحانی نیز این دیدگاه را پذیرفتهاند. دولت روحانی کارنامه حقوق بشر ایران را بهبود نبخشیده؛ زیرا این موضوع، بخشی از چانهزنی وی با رهبر ایران نبوده است. در واقع، حوزه اختیار عمل روحانی به اقتصاد و دیپلماسی هستهای محدود میشود.
در پایان مقاله آمده است: از دهه 1990 اصلاحطلبان برای مفهومسازی در مورد نقش و حقوق شهروندی در جمهوری اسلامی تلاش کردهاند. آنها مدعی بودند دموکراسی و اسلام در اصول و عمل مشابه هستند. این موضوع در برابر دیدگاه متفاوت رهبر ایران از اسلام قرار داشت؛ زیرا در این دیدگاه، حکومت جمهوری اسلامی دارای اختیارات و قدرت الهی در حکومتداری است؛ اما در سال 2009 تندروها تلاش کردند که از ظهور و قدرتیابی یکی از مهمترین جنبشهای دموکراسیخواه در خاورمیانه[غرب آسیا و شمال آفریقا] جلوگیری کنند. رهبر ایران و سپاه پاسداران ارتقای برتری منطقهای ایران را به ارتقای توانمندیهای نظامی وابسته میدانند. فشارهای اقتصادی، جمهوری اسلامی را به مسیر دیپلماسی هستهای کشانده؛ اما آیا این فشارها میتواند آنها را به توافقی قاطع سوق دهد. هر دو طرف خواهان توافق هستند؛ اما ایرانیها خواهان حفظ بیشتر زیرساختهای هستهای خود هستند. رفتار حاکمیت در انتخابات سال 2009 چشمانداز تداوم چنین توافقی را تیره و تار میکند. راهحل پایدار پرونده هستهای ایران قطعاً به قدرتیابی دولتی اصلاحطلب نیازمند است. جوهره خواستهای جنبش اصلاحطلب این بود که قدرتیابی دموکراسیخواهان و استقرار دموکراسی نیازمند رفع تنشها و همگرایی در خارج مرزهاست. اصلاحطلبانی مانند محمد خاتمی، رئیسجمهور سابق، از برتری منطقهای سخن نمیگفتند، بلکه از نظر آنها سیاست خارجی و منطقهای، آرام و خوب مناسب بهنظر میرسید. آنها هولوکاست را زیر سؤال نبردند.
بصیرت: نویسنده مطلب فوق، گویای آن است که نویسنده با تلاش زیاد سعی کرده بحث را به فتنه سال ۸۸ بکشاند. دلیل این تلاش مذبوحانه برای ترس از محو شدن آتش فتنه و رسوایی بیش از پیش دروغگویی فتنهگران و حامیانشان و نیز رشد و قد کشیدن حقانیت نظام اسلامی است. با اینکه مشارکت گسترده مردم در انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، تیر خلاص را به کسانی زد که همچنان در پی بهرهبرداری از فتنه ۸۸ بودند؛ اما امثال نویسنده فوق به گمان اینکه از این جنازه هم میتوان استفاده کرد، مطالبی مشابه متن فوق را مینویسند.