
پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي / سوم خرداد در تقويم نظام جمهوري اسلامي ايران، مزين است به سالروز آزادسازي خرمشهر و روز مقاومت. نامگذاري اين روز که به بهانه عمليات غرورآفرين بيت المقدس که نتيجه آن آزادسازي خرمشهر بود، صورت گرفته است، حقيقتا نامگذاري بجا و شايستهاي است. زيرا پيروزي رزمندگان اسلام در اين عمليات در حالي صورت گرفت که اشغال خرمشهر به عنوان برگ برنده رژيم صدام تلقي ميشد.
آزادسازي پنج هزار و 400 کيلومتر از خاک کشور عزيزمان ايران در اين عمليات که شامل شهرهاي خرمشهر، هويزه و پادگان حميد، خارج کردن شهرهاي اهواز، حميديه و سوسنگرد از برد توپخانه دشمن، تامين مرز بينالمللي (حدفاصل پاسگاه طلائيه تا شلمچه)، آزادسازي جاده اهواز به خرمشهر و جدا شدن جاده اهواز به آبادان از برد توپخانه دشمن و... بود، در شرايطي بوقوع پيوست که رزمندگان اسلام با کمترين امکانات، در مقابل دشمني با استعداد 30 گردان و مجهز به 530 قبضه توپ جنگي و در يک کلام، دشمني با پيشرفته ترين تسليحات نظامي ميجنگيدند و مسلم است که دستيابي به چنين موفقيتي جز بر مبناي توکل بر خداوند متعال و اعتقاد قلبي به فرهنگ ايثار، شهادت، مقاومت و شجاعت قابل تحليل و تفسير نيست.
بدون شک، عمليات بيتالمقدس و آزاد سازي خرمشهر تنها گوشهاي از حماسهها و ايستادگيهاي غرورآفرين رزمندگان اسلام در مقابل جهانخواراني بود که سوداي فتح سه روزه تهران و نابودي انقلاب نوپاي اسلامي را در سر داشتند و اگر نبود ايستادگي و رشادت فرزندان روح الله در مقابل اين هجمه ها، امروز از انقلاب و نظام اسلامي نبود.
اگر چه دشمن در برهه هشت ساله دفاع مقدس و جنگ تحميلي نتوانست به اهداف خود نايل شود، اما اين بدين معنا نيست که از دشمني و خباثت او نسبت به نظام اسلامي کاسته شده است و اگر چه امروز جنگ به پايان رسيده و از رويارويي مستقيم نظامي خبري نيست، اما دشمن از جبههاي ديگر به نظام اسلامي هجوم آورده است و اگر ما در دوران دفاع مقدس با برخورداري از استعانت و الطاف الهي به کارگيري توان و ظرفيتهاي بيشمار دروني توانستيم دشمن را از دستيابي به اهداف شومش نااميد سازيم، در برهه کنوني نيز بايستي با حرکت برمبناي همان اصول، ضمن توجه به تعالي و ترقي نظام اسلامي، در مقابل دشمنيها و نقشههاي شوم مستکبران و جهانخواران ايستادگي کنيم.
در واقع، اگرچه در گذشته دشمن با هجوم مستقيم نظامي درصدد سرنگوني نظام اسلامي برآمد، در برهه کنوني، تحت عناويني مانند جهاني شدن و ... درصدد نفوذ فرهنگي و استحاله فرهنگي و در يک کلام درصدد ترويج سبک زندگي ليبرالي است تا از رهگذر آن بتواند به ايستارها، تمايلات و جهتگيريهاي افراد جامعه ما شکل ببخشد و در حقيقت اين تمايلات و جهتگيريها را به گونهاي شکل دهد تا خروجي آن، انساني باشد که نسبت به ارزشها و آرمانهاي خود يا بيتفاوت باشد و يا اينکه جهت گيريهاي متعارض و مخالف داشته باشد. از اين رو، در برهه کنوني مي بايست با هوشياري و آمادگي بيشتري به نبرد با اين مسأله پرداخت و ضروري است تا با تبيين، روشنگري و انجام اقدامات لازم از ميزان اثرگذاري اينچنين مقولههاي مخربي کاسته شود.
از سوي ديگر، امروز دشمن از محور اقتصاد نيز با اعمال تحريمهاي فلج کننده به رويارويي با انقلاب اسلامي آمده است و اگرچه اين مورد، مسأله جديدي نيست و نظام اسلامي از همان ابتداي پيروزي انقلاب با اين قسم تحريم ها مواجه بوده اما در اين زمان، حجم و شدت اين تحريم ها به حدي بالاست که خود طرف هاي غربي به آنها لقب تحريمهاي فلج کننده دادند. شدت اين تحريم ها و اميدواري به اثرگذاري آنها به حدي بود که طرفهاي غربي اميدوار بودند تا با اعمال اين تحريم ها، نظام اسلامي بزودي از پا در خواهد آمد. اگر چه دشمن در دستيابي به اين هدف خود موفق نبوده است، اما براي مقابله با اين تحريم ها و ارتقاي سطح پيشرفت و کارآمدي نظام اسلامي از سوي ديگر و همچنين براي مقاوم سازي دروني در مقابل اثرات سوء پديده هايي مانند جهاني سازي، همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها تأکيد کرده اند، بايستي ساخت دروني قدرت را قوي و مستحکم ساخت. از اين رو، اگر ميخواهيم که در مقابله با اين تهاجم نقشي داشته باشيم، بايستي به نوبه و سهم خود در تقويت ساخت دروني نظام اهتمام داشته باشيم.
همانطور که ذکر شد، يکي از مهم ترين محورهايي که ميتواند در تقويت ساخت دروني موثر باشد، اصلاح سبک زندگي و تلاش براي الگو قرار دادن سبک زندگي اسلامي- ايراني است که اين نيز برآمده از مولفه هاي بومي و درونزا ميباشد. حاصل اينکه اگر در گذشته و در دوران دفاع مقدس لازم شد که براي مقابله با هجوم دشمن و دفاع از کيان اسلامي دست به اسلحه ببريم و به مقابله با دشمن بپردازيم، در برهه کنوني لازم است تا با اصلاح و ابتناي شيوه زندگي خود بر مولفهها و اصول بومي و درونزا در مقابل هجوم دشمن مقابله کنيم، زيرا اين حوزه، حوزهاي بسيار حساس و در عين حال راهبردي است که در شکل دادن به ساير ساحتهاي زندگي از جمله اقتصاد و سياست نقش بسيار تعيين کننده دارد. در واقع، اگر ميخواهيم در حوزه اقتصاد، سياست، فرهنگ و ... از اقتدار لازم برخوردار باشيم، بايستي سبک زندگي ما نيز به گونهاي باشد که نه تنها در تعارض با اين اقتدار قرار نداشته باشد بلکه حتي مقوم و مکمل اين اقتدار باشد.