
پایگاه بصیرت،گروه فرهنگی؛در سالی که خلف صالح امام راحل تأکید ویژهای بر مسئله فرهنگ دارند، تبیین و بررسی نقش دولت در انجام وظایف فرهنگی از منظر امام خمینی(ره)، به عنوان بنیانگذار انقلاب اسلامی که خود بزرگترین انقلاب فرهنگی است، میتواند معیار و شاقولی در اختیار مردم، دلسوزان انقلاب و متولیان فرهنگی برای سنجش وضعیت فرهنگی کشور، نظارت و برنامهریزی جدی برای ارتقای آن و یا تصحیح جهتگیریها باشد. بر این مبنا، سوالی که مطرح میشود این است که اساساً نگاه امام خمینی به دولت چیست و فرهنگ در این دولت از چه جایگاهی برخوردار است؟
مکتب سیاسی امام خمینی، مکتبی خدامحور است. در این مکتب، خداوند متعال، حضور جدی و اصلی در متن زندگی فردی و اجتماعی دارد و نظر به تعریفی که امام از سیاست دارد و آن را وسیله اصلاح و هدایت جامعه به سوی سعادت و قرب الهی میداند، نظریه دولت هادی را ـ که لباللباب اندیشه سیاسی اغلب اندیشمندان اسلامی است-ـ میتوان به امام هم منسوب دانست؛ زیرا اندیشمندان اسلامی عموماً معتقدند سیاستی اسلامی است که غایت خود را هدایت انسان به سوی سعادت و قرب الهی بداند و برای رساندن وی به آن، برنامهریزی داشته باشد. ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖ در ﻣﻜﺘﺐ ﻫﺪاﻳﺖ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎی اﺟﺮای ﻗﺎﻧﻮن اﻟﻬﻲ از ﺳﻮی اﻧﺴـﺎنﻫـﺎ ﺑـﻪ رﻫﺒﺮی اﻧﺒﻴﺎ، اوﺻﻴﺎ و اوﻟﻴﺎ ﺑﺮای ﻧﻴﻞ ﺑـﻪ ﺳـﻌﺎدت اﺳـﺖ.
امام خمینی(ره) در نظریات فقهی خود درباره اداره نظام اسلامی و اجرای احکام شرع از ضرورت استقرار و ایجاد حکومت اسلامی و یا دولت اسلامی سخن میرانند و درخصوصِ تمایز حکومت اسلامی از سایر حکومتها، به نقطه کانونی مهمی که اشاره میکنند، فلسفه تشکیل حکومت اسلامی، یعنی رعایت و اجرای قوانین و مقررات اسلامی است.(صحیفه امام ، ج ۳، صص ۲۲۰ ـ ۲۱۹)
بدین ترتیب، حقیقت غایی در تأسیس دولت هادی نزد امام خمینی آشکار میشود و آن، این است که سایه هدایت دولت اسلامی به معنای اتم کلمه در همه شئون حیات فردی و اجتماعی انسان مسلمان جریان دارد. نظم سیاسی مطلوب در منظومه فکری ایشان، نشان از یک جامعه همبستهای دارد که بر اساس ایمان دینی مشترک استوار است. این نظام همواره ارزشهای خود را در درون شریعت جستوجو میکند؛ بنابراین نقطه عزیمت اندیشه دولت هادی نزد امام، رسالتی است که انبیای الهی در هدایت، کمال انسانی و رستگاری نوع بشر از مسیر عمل به فضیلتها و تعالیم اخلاقی بر عهده داشتهاند. مسلماً چنین رویکرد فاخری به دولت در اندیشه سیاسی امام خمینی، مستلزم الزاماتی است که نوسازی و تحول در انسان زیر بنای آن است. انسان باید تربیت و تزکیه شود تا نگاه هدایتی به امر سیاست و قدرت پیدا کند. همانطور که امام به سیاست نگاه هدایتی داشته است، یعنی هدف سیاست اسلامی را مثل امام آن بداند که «دست جامعه را بگیرد و به سوی سعادت و قرب الهی به عنوان هدف غایی حیات بشری هدایت نماید و راه ببرد.»
با چنین نگاه فراخ و دقیقی به قدرت، طبعاً حکومت و دولت اسلامی در منظومه فکری امام راحل دارای وظایف و رسالاتی در تمام حوزهها و شئون حیات انسانی به ویژه ساحت مهم و تعیینکننده فرهنگی به دلیل اهمیت مضاعف آن در حوزه تأثیرگذاری بر فکر و ذهنیت جامعه و برنامهریزی جدی دشمن برای رخنه فرهنگی است. دولت هادی در الگوی سیاسی امام خمینی موظف است که بسترها و زمینههای لازم را برای زیست مسلمانی و حیات دینمدارانه انسانی در جامعه فراهم کند. این در حالی است که نگاه غرب به دولت در جوامع مختلف، تکساحتی یا رفاهمدار یا قدرتمحور است و در پرتو همین دیدگاه است که حیات بشری به صورت مسابقه بین گرگها برای دریدن هم به جهت بهرهبرداری هرچه بیشتر از رفاه، سود و قدرت ترسیم میشود و آنچه قربانی میشود، سلامت فرهنگی جامعه با توجیهات واهی نظیر آزادی انسان در انتخاب و گزینش کالای فرهنگی است.