رصد حال و روز قدیمیترین دانشگاه ایران نشان از بغرنجی وضعیت آموزش عالی بعلت اتخاذ تصمیمات خلقالساعه و نابخردانه مسئولین ذیربط دارد، چه آنکه میتوان جو غالب بر سپهر دانشگاههای سراسر کشور را در مینیاتوری چون “دانشگاه تهران” مشاهده نمود.
پروسه پاکسازی دانشگاه تهران، مدتها پیشتر از برکناری رسمی فرهاد رهبر و از آنجایی کلید زده شد که سایت "انصاف نیوز” در مورخه 6 آذر 92، طی خبری تحت عنوان «نظرسنجی پیشنهاد فرد اصلح برای مدیریت دانشگاه تهران» مدعی شد، جمعی از اعضای هیئتهای علمی دانشگاه تهران، 8 نفر از اساتید دانشگاه تهران به اسامی: علی افخمی، محمدرضا تخشید، منصور خلیلیعراقی، محمد رحیمیان، حسین عباسینژاد، مهدی قندی، علی مقاری و محمود نیلی احمدآبادی را شایسته جانشینی فرهاد رهبر دانستهاند!
جالب اینکه تنها با گذشت 6 روز از نظرخواهی فوق، خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، خبر از انتصاب «محمد رحمانیان» بعنوان ریاست جدید دانشگاه تهران داد که بلافاصله از سوی مسئولین وزارت علوم تکذیب شد.
علیرغم تکذیب خبر فوق و قول فرجی دانا مبنی بر عدم برکناری رئیس دانشگاه تهران، اما عزل غیرمنتظره «فرهاد رهبر» در 29 بهمن ماه سال گذشته و ایضاً معرفی محمدحسین امید – معاون اداری، مالی وزارت علوم - بهعنوان سرپرست دوشغله دانشگاه تهران، نشان داد که استعمال پسوند بامسمای راستگویان، برای دولتمردان تدبیر و امید نیازمند سرمایهگذاری اخلاقی بیشتری است.
پس از آن بود که گمانهزنیهای متعددی پیرامون گزینههای مدنظر کارگروه کذایی انتخاب رؤسای دانشگاهها زده می شد که تاکنون هیچیک رنگ واقعیت به خود نگرفته است.
در این میان یکی از محتملترین نامهای مطروحه از سوی وزارت علوم، برای تصدی کرسی ریاست دانشگاه تهران، «الهه کولایی» بود. این احتمال زمانی بیشتر قریب به یقین میشد که نامبرده در مصاحبه با خبرگزاری ایلنا، صراحتاً اذعان داشت: «در این زمینه صحبتهایی مطرح شده است و این مسئله هم در دانشگاه و هم در وزارت علوم در حال پیگیری است. ریاستم بر دانشگاه تهران به تصمیم مسئولان، بهویژه دکتر امید بستگی دارد. با توجه به اینکه در سالهای گذشته تلاشهای زیادی در حوزه علمی و پژوهشی داشتهام تمایل و علاقه زیادی از سوی دانشجویان و اساتید مختلف برای این مسئله وجود دارد.»!
شاید بتوان علت اصلی مطرح نمودن نام کولایی از سوی وزارت علوم را جبران محبت وی در جلسه رأی اعتماد به رضا فرجیدانا –گزینه پیشنهادی سیدمحمد خاتمی برای جانشینی مصطفی معین در وزارت علوم دولت هشتم – جستوجو کرد، آنجائیکه این عنصر افراطی دگراندیش، بهعنوان نماینده موافق در پشت تریبون مجلس ششم حاضر شد و دفاعیهای جانانه را در تأیید وزیر کنونی علوم، نطق نمود!
سوابق الهه کولایی نشان میدهد که نامبرده پس از قرارگیری در سرلیست حزب منحله مشارکت و راهیابی به مجلس ششم، در همان بدو ورود از پوشیدن چادر امتناع کرده و در توجیه این بدعتش میگوید: «پوشش من حجاب کامل اسلامی است که همواره در گذشته و حال اینگونه بوده و به جهت شرایط مکان و زمان، نوع پوششم را عوض نخواهم کرد.»!
بهعلاوه آنکه این نماینده ردصلاحیت شده و متحصن مجلس ششم، در تشریح باورها و عقاید خویش نیز معترف است: «من خود را جزو نسلی می دانم که با اندیشه های دکتر شریعتی و تعریف او از اسلام آشنا شده بود، نه واقعیت اسلام. این برداشت من است.»!
نامبرده که از جمله امضاکنندگان نامه معروف 127 نماینده رادیکال مجلس ششم به رهبر معظم انقلاب است، بهمنماه 83 سلسله نشستهای دانشجویی را با عنوان "برنامه اوراسیای مرکزی” برگزار نمود و توانست در مرداد 84، چکیده آن جلسات را در مجلدی تحت عنوان «افسانه انقلابهای رنگی» به چاپ برساند؛ کتابی که بعدها به عنوان مرجع طراحی پروژه آمریکایی/صهیونیستی «کودتای سبز سال 88» در اختیار ستاد مرکزی اصلاحات قرار گرفت.
این عضو مجمع زنان اصلاحطلب اما طی مصاحبه مهرماه 88 با خبرگزاری فارس، در توهینی آشکار به آرای آحاد ملت و در توجیه شکستهای پیاپی طیف تجدیدنظرخواه اظهار میدارد: «28 مرداد نشستیم در خانههایمان. بعدش همهمان گفتیم مصدق این اشتباهات را کرد اما مصدق مستحق خانه نشستن ما نبود ولی ما او را تنها گذاشتیم. خاتمی مستحق تنها گذاشتن نبود. اصلاحطلبان هم همینطور. ببینید ما از کجا به کجا رسیدیم.»!
اخیراً اما مسئولین وزارت علوم در فرار به جلویی آشکار به منظور شانه خالی کردن از عواقب احتمالی گزینشهای ناسره رؤسای دانشگاهها، دست به دامان شگرد نخنمای "دموکراسی فرمایشی” شدهاند تا در روز مبادا، آرای به ظاهر اکثریت دانشگاهیان را همچون چماقی بر سر منتقدین بکوبند!
در همین راستا سرپرست فعلی دانشگاه تهران با تأیید این مطلب و اذعان به تلاشهای گسترده وزارت علوم در راستای تشکیل شوراهای مشورتی دانشگاهیان، می افزاید: «تمام دو هزار عضو هیئت علمی دانشگاه تهران از جمله گزینههای روی میز برای ریاست این دانشگاه هستند.»!
جالب اینکه بهجز الهه کولایی (نماینده متحصن مجلس ششم)، افرادی مانند: حمیدرضا جلاییپور و سعید شیرکوند (از اعضای جبهه منحله مشارکت)، احمد نقیبزاده، ناصر فکوهی و علی افضلیکوشا (از اساتید دگراندیش)، حسن عابدی جعفری (جانشین ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی) و ...؛ در میان اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران وجود دارند که تصدی احتمالی مسئولیت به ایشان، عواقب وخیم و غیرقابل جبرانی را بهمراه خواهد داشت.
این درحالیاست که احمد نقیبزاده، با انتقاد از این روند گزینش ظاهراً دموکراتیک رؤسا از سوی شورای مشورتی دانشگاهها، معتقد است: «بهتر است مسئولان به محتوا نگاه کنند تا ظواهر ماجرا؛ اینکه بگویند رئیس با انتخاب اساتید بوده اما استادان اینگونه احساس نکنند، مشکلی بهوجود خواهد آمد که جایی خود را نشان خواهد داد، پس چه بهتر که از هم اکنون درصدد ابهامزدایی از انتخاب رئیس دانشگاه برآیند. در [انتخاب ریاست] دانشگاه باید اصل بر علم و دانش باشد که اینطور نشده است.»
این عضو اصلاحطلب هیئت علمی دانشگاه تهران اما در تفسیری تلافیجویانه، دلیل اصلی مخالفتش با رأیگیری از دانشگاهیان را اینچنین ابراز میدارد: «در سالهای اخیر روند استخدامی به گونهای بوده که به نظر میرسد وزنه به طرف جریان خاصی سنگینتر شده است چراکه تقریباً نیمی از اعضای هیئت علمی در این سال ها، بواسطه دولتی و با گرایش سیاسی خاص جذب شدهاند؛ حال آنکه اساتید و دانشیاران اغلب آکادمیکتر و البته غیرسیاسی هستند.»!
این اظهارنظر درحالی عنوان میگردد که نامبرده توضیح نداده است، حضور خود و جمع کثیری از همفکرانش درمیان اعضای هیئتهای علمی دانشگاه تهران – که به برخی از ایشان اشاره شد – نیز مشمول سخنان فوق خواهد شد یا آنکه "مرگ فقط برای اساتید اصولگرا خوب است”؟!
در عین حال، با تدقیق و تأمل بر اسامی اساتید موجود در فهرست 50 نفره شورای منتخبان دانشگاه تهران – که هفته گذشته از سوی خبرگزاری فارس منتشر گردید – به آسانی می توان دریافت که بهغیر از معدودی انگشت شمار، اکثریت ایشان از جمله استادان امضاکننده طومارهای دانشگاهیان در حمایت از کاندیداتوری "حسن روحانی” و بعضاً "محمدرضا عارف” (نامزد انصرافی اصلاحطلبان)، در انتخابات ریاست جمهوری اخیر بودهاند که این خود به شائبهها پیرامون ایفای نقش فرمالیته چنین شورایی، دامن خواهد زد!
در این بین اما دو شبهه اساسی خودنمایی میکنند و آن دو اینکه اولاً؛ با استناد به مصاحبه اخیر جعفر توفیقی درباره انتخاب رئیس دانشگاه تهران که گفته است: «رئیس دانشگاه تهران را در نهایت وزیر علوم انتخاب میکند.» دیگر چه نیازی به طی نمودن دور تسلسل باطلی چون تشکیل "شورای منتخبان” بود؟!
درثانی؛ چرا در هیچکدام از تغییرات فلهای در ترکیب رؤسای سایر دانشگاههای کشور، نهتنها از نظر صاحبنظران، دانشجویان و اساتید بهره گرفته نشد بلکه حتی نامی از «شوراهای مشورتی» دانشگاههای مذکور نیز مطرح نبود؟!
با وجود این میبایست منتظر ماند و دید که روند فرسایشی انتخاب نفر اول دانشگاه تهران به کجا ختم خواهد شد و کدامیک از دوهزار اعضای هیئت علمی، بر کرسی ریاست این دانشگاه مادر، تکیه خواهد زد؟