تاریخ انتشار : ۱۴ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۳۹  ، 
کد خبر : ۲۶۷۲۳۴
رهبر معظم انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام خميني(ره):

کار اصلي امام، بناي يک نظم مدني سياسي بر اساس عقلانيت اسلامي بود

چالش دروني براي ملت ما عبارتست از اينکه روحيه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداريم و فراموش کنيم و از دست بدهيم. اين بزرگترين خطر است

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ به گزارش خبرنگار بصيرت، رهبر معظم انقلاب در مراسم سالگرد ارتحال امام خميني(ره) در حرم مطهر بنيانگذار انقلاب در جمع پرشکوه ملت ايران سخنان مهمي را ايراد فرمودند که اهم اين سخنان بدين شرح است:

 شور و شوق ملت‌ها براي شناخت و آشنايي با حضرت امام(ره)

بيست و پنج سال از رحلت امام عظيم الشأن مي گذرد ولي شور و اشتياق براي شنيدن درباره امام و دانستن از او کم نشده است. مخصوص کشور ما هم نيست. در دنياي اسلام، بلکه فراتر از دنياي اسلام، اين واقعيت وجود دارد. نه تنها در کشور ما، که نسل سوم انقلاب در حال باليدن است، بلکه در دنياي اسلام، جوانان عصر ارتباطات و عصر اينترنت، که با مسائل دور از محيط خود به راحتي ارتباط مي توانند بگيرند، دنبال اين هستند که درباره مسائل انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي و درباره معمار اين بناي عظيم مطالب بيشتري بدانند.

 

جاذبه مردمسالاري ديني و نظريه ولايت فقيه براي ملت‌ها

پديده مردمسالاري ديني، نظريه ولايت فقيه، اينها مسائلي است که براي محيط هاي فکري دنياي اسلام، حائز اهميت و داراي جاذبه است. دشمنان ما تلاش گسترده‌اي را از روزهاي اول آغاز کردند و هرچه جلو رفتيم اين تلاش بيشتر شده است. از صدها و بلکه هزاران ايستگاه تلويزيوني و راديويي و اينترنتي استفاده کردند براي دشنام دادن به جمهوري اسلامي و به باني بزرگ آن و به طرفداران آن. خود اين مطلب به ما کمک کرده است، يعني حس کنجکاوي را در مستعمان و مخاطبان در سراسر دنيا برانگيخته است. مي‌خواهند بدانند که علت اين همه دشمني کردن و سنگ پراني و لجن پراکني کردن آنان به انقلاب چيست؟ و آن حقيقتي که آماج اين دشمني هاست چه حقيقتي دارد؟ بنابراين دشمنان ما به قصد دشمني نام ما را بردند و درباره امام ما و نظام ما سخن گفتند، اما آنها با اين نيت اين حرکت وسيع را آغاز کردند اما در نهايت براي ما يک فرصتي به وجود آمد، چون حس کنجکاوي مستمعان دستگاه ها در سراسر جهان تحريک شد.

 

بيداري اسلامي ريشه کن نخواهد شد

در کشورهاي اسلامي، در منطقه ما، بيداري اسلامي، که احساسات ضداستکباري در ‌آن غلبه داشت بر هر پديده ديگري، اين خود نشانه ديگر همان کنجکاوي و پاسخ گيري و پاسخ يابي است و اين همچنان ادامه دارد. ممکن است دستگاه هاي اطلاعاتي غربي و آمريکايي اينجور گزارش کنند به بزرگترهاي خودشان که توانسته اند بيداري اسلامي را در منطقه ما سرکوب کنند. اگر اينجور خيال کنند اين هم يکي ديگر از خطاهاي راهبردي و غلط تحليل کردنهاي دشمنان ما خواهد بود. بيداري اسلامي ممکن است در بخشي از دنياي اسلام سرکوب شود اما بلاشک ريشه‌کن نخواهد شد. گسترش خواهد يافت. اين فهم و ادراک و دريافت در کشورها و نسل جوان مسلمان در اين منطقه چيزي نيست که به اين آساني ها بتوانند آن را از بين ببرند. البته تلاش ميکنند. تلاشهايشان ممکن است در بعضي بخشها براي مدت کوتاهي موفقيت آميز هم به نظر برسد اما در نهايت ابتر است.

 

پيروزي انقلاب اسلامي بر دشمني 35 ساله استکبار جهاني، رمز توجه جهانيان به ملت ايران

اين کنجکاوي درباره پديده مردمسالاري ديني ناشي از آن است که جمهوري اسلامي يک پديده‌اي بود که ۳۵ سال از آغاز ولادت آن گذشت و در تمام اين مدت ۳۵ سال با واکنش خشن و خصمانه قدرتهاي مسلط دنيا مواجه بود. هم واکنش نظامي نشان دادند، هم واکنش تبليغاتي، هم واکنش خصمانه اقتصادي نشان دادند مانند تحريم ها که از اول انقلاب آغاز شد و روز به روز تا امروز تشديد شده است؛ واکنش سياسي نشان دادند؛ يک جبهه پرقدرت غربي در مقابل جمهوري اسلامي ۳۵ سال است که هرکاري از دستش برآمده کرده است، تلاش نظامي کرده، به مهاجم نظامي به کشور کمک کرده است، دشمنان را در هر نقطه اي عليه جمهوري اسلامي حمايت کرده است، تبليغات پرحجم عليه آن به کار برده است، تلاش تحريمي و محاصره اقتصادي را در اعلا درجه ممکن و بدون سابقه به کار برده است، اما در مقابل، جمهوري اسلامي در برابر اين همه هجمه و اين همه مخالفت خشن و بي ملاحظه، هم از بين نرفت و هم دچار محافظه کاري نشد و هم به غرب باج نداد، روز به روز هم پيشرفت کرد. اين آن چيزي است که ماهيت اين کنجکاوي را تشکيل مي‌دهد.

قدرت‌هاي درجه يک نظامي و سياسي و اقتصادي دنيا، دست به دست هم بدهند، عليه يک کشوري، عليه يک حکومتي، ۳۵ سال تلاش کنند، آن حکومت عليرغم تلاش آنها، نه فقط از بين نرود، بلکه روز به روز قوي تر شود، به آنها باج هم ندهد، به آنها اعتنا هم نکند، در عرصه هاي مختلف، جمهوري اسلامي اقتدار خود را و قابليت بقاي خود را نشان داد.

 

دستاوردهاي بي‌نظير و باشکوه مادي و معنوي انقلاب اسلامي

امروز وقتي به جمهوري اسلامي نگاه مي‌کنند، نسل دوم و سوم انقلاب، در اين کشور، داراي چند ميليون دانشجو، چندين هزار طلبه علوم ديني فاضل، چندين هزار پژوهشگر و محقق، چند ده هزار استاد دانشگاه و حوزه، هزاران نخبه علمي و فکري که بعضي از آنها در عرصه بين المللي نام آور و شناخته شده اند. هزارن فعال سياسي، نخبه سياسي و فرهنگي و توليدي و اقتصادي. واقعيت جامعه امروز ما اين است.

در ميدان علم و فناوري جمهوري اسلامي با وجود همه تحريم ها ماهواره به فضا مي فرستد، موجود زنده به فضا مي فرستد و برميگرداند، انرژي هسته اي توليد مي کند. در بسياري از دانشهاي نوپديد جزو ۱۰ کشور اول دنيا قرار ميگيرد، شتاب پيشرفت علم در جمهوري اسلامي ��۳ برابر متوسط دنيا اعلام مي شود از سوي مراکز مسئول اين کار در دنيا. خدمات علمي و فني به کشورهاي مختلف صادر مي‌کند. با وجود تحريم هاي بي سابقه، يک کشور ۷۵ ميليوني را اداره مي‌کند. در سياست هاي منطقه حرف اول را مي زند. در مقابل رژيم غاصب و مورد حمايت زورگويان عالم يک تنه مي‌ايستد. با ظالم نمي سازد و از مظلوم دفاع مي کند.

هر انسان آگاهي به کنجکاوي مي افتد که اين پديده چيست و چه پديده‌اي است که اين همه دشمني، و اين همه توانايي‌هاي ذاتي و نشانه هاي حيات و بقا. در زمينه مسائل سياسي و اجتماعي نيز، جلوه بالاي مردمسالاري در ايران، که ما ۳۵ سال است از انقلابمان گذشته است و در طول اين ۳۵ سال ۳۲ انتخابات داشتيم. ۳۲ انتخابات سراسري آيا شوخي است؟ يک نمونه بي نظير، انتخابات هاي جمهوري اسلامي با مشارکتهاي بالا و بعضاً از متوسط و ميانگين جهاني بالا و بعضاً بسيار بالاتر است. شرکتهاي ۷۰ و ۷۲ درصدي.

نمونه بي نظير ديگر، ۲ پديده اي است که ما مردم با آنها عادت کرديم اما براي يک ناظرجهاني فوق العاده جذاب و مهم است و آن عبارت است از راهپيمايي ۲۲ بهمن و راهپيمايي روز قدس در ماه رمضان. جشن انقلاب را بعد از ۳۵ سال مردم به طور مداوم هر سال تا اين ۳۵ سال جشن را برگزار کردند، با يک راهپيمايي عظيم پرشور پرشکوه در روزهاي سرد پاياني بهمن. ما عادت کرديم، و اهميت و عظمت موضوع به چشممان نمي آيد اما براي ناظر جهاني بسيار خيره کننده است. اينها عوامل آن جذابيتي است که کنجکاوي ها را تحريک ميکند. و راه نويي را به ذهن هاي علاقمندان و اهل سوال و تحقيق ارائه مي دهد. اين واقعيت مهم دوران ماست که عبارت است از توجه و کنجکاوي عمومي در دنياي اسلام از سوي جوانان و روشنفکران و آگاهان و کساني که اهل فهم مسائل هستند نسبت به اين پديده اي که در کشور ايران اسلامي به توفيق و تاييد الهي تحقق يافته و روز به روز رشد کرده است.

 

تجلي تنها بخشي از ابعاد شخصيتي حضرت امام(ره)

اين واقعيت ساخته و پرداخته دست معمار بزرگ است. درباره امام خيلي حرف زده شده است، شايد بعضي ها خيال کردند ما با اغراق و مبالغه حرف ميزنيم. ولي نه، آنچه گفتيم درباره ايشان نه اغراق است و نه مبالغه، بلکه تنها بخشي از واقعيت است. بيش از آنچه توصيف کرديم و توانستيم ارائه دهيم، امام بزرگوار و عزيز ما داراي مضمون و معنا و مغز بود. آنچه در اختيار ملت ايران و در معرض ديد و فکر ملتهاست، در سراسر عالم، ساخته و پرداخته آن دست تواناست.

 

ضرورت شناخت و تمسک به "نقشه راه" معمار انقلاب اسلامي

ما براي اينکه راه را درست برويم، بايد نقشه معمار را بدانيم. اگر در يک بناي متعارف معمولي، نقشه در اختيار نباشد، نقشه اصلي معلوم نباشد، سازندگان و بنايان، هرچه هم چيره دست باشند ممکن است اشتباه کنند، بايد نقشه اصلي را دانست تا بتوان بر اساس آن نقشه اصلي اگر هنري در سازندگي و در احيا هست، به کار ببرند.

نقشه او نقشه اي نبود که فقط از ذهن انسان صادر شود. قطعا مويد من عندالله بود. خود امام اين را ميدانست و به آن معترف بود. خود ايشان ميگفت آنچه پيش آمده با دست قدرت الهي است. و درست فهميده بود و چشم بصير و بيناي او درست ديده بود. ما بايد آن نقشه را بشناسيم تا بتوانيم راه را ادامه بدهيم. اگر نقشه را ندانستيم زاويه پيدا ميکنيم و وقتي زاويه پيدا شد هرچه پيش برويم از راه اصلي و صراط مستقيم دور مي شويم و وقتي دور شديم از هدفها دور شده و به هدفها نمي رسيم. براي رسيدن به هدف بايد راه را گم نکنيم. براي اينکه راه را گم نکنيم بايد نقشه اصلي و اساسي جلوي چشم ما باشد و آن را بشناسيم و بدانيم.

 

کار اصلي امام، بناي يک نظم مدني سياسي بر اساس عقلانيت اسلامي

نقشه امام، کار اصلي امام، بناي يک نظم مدني سياسي بر اساس عقلانيت اسلامي بود. مقدمه لازم اين کار اين بود که نظام پادشاهي که هم فاسد(فسادهاي گوناگون) بود هم وابسته(يک روز به انگليس و يک روز به آمريکا) بود و هم ديکتاتور و مستبد بود و راي مردم و خواست مردم برايش مطرح نبود. هرکدام از اينها يک فصل بلند و يک کتاب است. مقدمه آن کار بزرگي که امام مي خواست انجام بدهد، ريشه کن کردن اين نظام فاسد وابسته ديکتاتور بود. همت را بر اين گماشت و نظام پادشاهي ريشه کن شد. مساله اين نيست در کشور ما که نظام پادشاهي برود و به جاي او يک نظام پادشاهي يا شبه پادشاهي ديگري بنشيند. مساله اين است که آن خصوصياتي که نظام پادشاهي داشت بايد ريشه کن مي شد و امام بزرگوار، ريشه کن کرد.

 

سپردن کار کشور به مردم، پايه اصلي حرکت امام

سخنان امام و رهنمودها و رفتار ايشان همه در اين جهت است. در بناي آن نظم مدني و سياسي دو نکته اساسي وجود دارد که به هم پيوند خورده و دو روي يک حقيقت است. يکي عبارتست از سپردن کار کشور به مردم از طريق مردمسالاري و انتخابات و دوم اينکه اين حرکت که خود از اسلام سرچشمه گرفته بود و هرآنچه ناشي از حرکت مردمسالاري و سپردن کار به مردم است بايد در چارچوب شريعت اسلامي باشد. اين دو بخش است و با يک نگاه دو بعد از يک حقيقت است. گمان نکنند افرادي که امام بزرگوار ما انتخابات را از فرهنگ غربي گرفت و آن را قاطي کرد با تفکر و شريعت اسلامي؛ اينطور نيست. اگر انتخابات و مردمسالاري و تکيه به آراي مردم جزو دين نمي‌بود و از شريعت اسلامي استفاده نمي‌شد، امام هيچ تقيدي نداشت. آن شخصيت صريح و قاطع مطلب را بيان ميکرد. اين جزو دين است. لذا شريعت اسلامي چارچوب است در همه قانون گذاري ها و اجراها و عزل و نصب ها و رفتارهاي عمومي که تابع اين نظم سياسي و مدني است، بايد شريعت اسلامي رعايت شود و گردش کار در اين نظام به وسيله مردمسالاري است. يعني آحاد مردم نماينده مجلس و رئيس جمهور و وزرا را با واسطه انتخاب مي کنند، خبرگان را انتخاب و رهبري را با واسطه انتخاب مي کنند. کار دست مردم است. اين پايه اصلي حرکت امام بزرگوار است.

 

التزام به شريعت اسلامي، روح و حقيقت نظام اسلامي

التزام به شريعت اسلامي، روح و حقيقت نظام اسلامي است. اين را توجه داشته باشند، شريعت اسلامي اگر اجرا شود در جامعه به طور کامل، هم آزاديهاي عمومي و مدني را تامين مي کند، آزادي افراد و فردي را، و هم آزادي ملت را که اسمش استقلال است تضمين مي کند. استقلال يعني آزادي در ابعاد يک ملت که وابسته به جايي نباشد. ملت آزاد يعني ملتي که تحت نفوذ و سيطره مخالفان و دشمنان قرار ندارد. اسلام عدالت را در جامعه تضمين مي کند. معنويت را هم همينطور. آزادي استقلال عدالت و معنويت را اسلام تضمين مي کند. اگر شريعت اسلامي بر جامعه حاکم شد اين پديده‌هاي اساسي در نظم جامعه اسلامي خود را نشان مي دهند. بنابراين امام بزرگوار ما شريعت اسلامي را که روح جمهوري اسلامي است مورد تکيه قرار داده و مردمسالاري ديني هم يک وسيله و ابزار متخذ از شريعت است.

 

نفي هر گونه زور و تغلب در انديشه سياسي حضرت امام(ره)

هيچ قدرت و غلبه‌اي در مکتب امام که از تغلب و از اعمال زور حاصل شده باشد مورد قبول نيست. در نظام اسلامي قهر و غلبه معنا ندارد. قدرت معنا دارد، اقتدار معنا دارد، اما اقتدار برخاسته از اختيار و انتخاب مردم. آن اقتداري که ناشي از زور و غلبه و سلاح باشد در اسلام و در شريعت اسلامي و مکتب امام معنا ندارد. اما در مقابل قدرت مشروع نبايد کسي سينه سپر کرده و قهر و غلبه کند. اگر چنين کاري کرد اسم او فتنه است. اين ‌آن نسخه جديدي است که امام به ادبيات سياسي عالم اين فصل مهم را افزود.

 

کمک مظلوم شتافتن و مقابله با ظالم، رکني در انديشه سياسي حضرت امام(ره)

در اين نسخه جديد يکي از عناصر اصلي به کمک مظلوم شتافتن و با ظالم مقابله کردن است. که در دوره و زمان ما، مصداق اتم مظلوميت ملت فلسطين بود که ديديد امام از روز اول تا آخر عمر راجع به فلسطين تاکيد و تکيه و حمايت کرد و وصيت کرد که اين مساله را ملت ايران و مسئولان کشور فراموش نکنند. کمک به مظلوم و ايستادگي در برابر ظالم. نفي دست اندازي هاي ظالم و انکار صريح هيبت و ابهت ظالم و شکستن اين ابهت نيز يکي از بخش هاي نسخه جديدي است که امام بزرگوار ما عرضه کرد.

 

 توفيق امام(ره) در تحقق عيني نظريات سياسي

اين يک توصيف کوتاهي است از مجموعه آن نظم سيا��ي و مبنايي که امام بزرگوار ما پس از فروپاشي نظام پادشاهي به کشور آورد، و عرضه کرد و مورد قبول قاطع مردم قرار گرفت و تحقق يافت. اين نسخه مثل خيلي از حرفهاي سياسي در کتابها نماند و به واقعيت آمد و تحقق يافت و تبلور پيدا کرد و مردم ايران نيز همت کردند و وفاداري نشان داده و فداکاري کردند و آن را نگهداشتند و روز به روز قوي تر کردند تا امروز رسيد. خب پس امام موفق شد. در آن کاري که ميخواست انجام دهد به توفيق کامل د��ت يافت.

 

تداوم راه امام به پشتوانه اراده ملت بزرگ ايران

آيا اينکار بزرگ ادامه پيدا خواهد کرد و بخش هاي خالي اين جدول که به طور طبيعي قرار دارند، پرخواهد شد؟ اين بستگي دارد به اينکه من و شما چقدر همت کنيم و چقدر آگاهي نشان دهيم و چقدر آن خط روشن را مراعات کنيم و در آن حرکت کنيم. بله کاملا ممکن است اين ملتي که ما داريم مشاهده ميکنيم، اين تجربه اي که اين ملت نشان داده و اين حرکت موفق و سير مستمري که در اين ۳۵ سال و بعد از رحلت امام در اين ۲۵ سال ملت نشان داده، ادامه اين راه ممکن است، خانه هاي خالي پرخواهد شد و کارهاي بزرگ انجام خواهد گرفت و اين ملت به اذن الله و حول و قوه الهي به اوج قله ها خواهد رسيد.

 

ضرورت شناخت موانع و چاش‌هاي پيش روي تداوم راه امام

اما اين راه مثل همه راه هاي مهم که به سمت هدفهاي بزرگ کشيده شده، چالشها و موانعي هم دارد. اين موانع را بايد بشناسيم تا بتوانيم از آنها عبور کنيم. اگر مانع را نشناختيم، عبور از مانع يا دشوار خواهد شد و يا حتي غيرممکن. دو چالش را من ذکر مي‌کنم. اينها که عرض مي‌کنم بنده امروز به شما عرض ميکنم، حضار محترم اين مجلس عظيم و باشکوه. و در واقع به ملت ايران که اين سخنان را خواهند شنيد. اما بايد جوانان و فرزانگان و زبدگان فکري ما روي هرکدام اين سرفصل ها و بخشها فکر و کار کنند و مطالعه کنند. نه فقط بحث‌هاي ذهني شبه روشنفکري، بلکه بحث هاي راهبردي و عملياتي. جوانان از ما خيلي بهتر و آماده ترند ان‌شاءالله اينها را دنبال خواهند کرد.

 

چالش اول جمهوري اسلامي: مزاحمت‌هاي دشمنان انقلاب اسلامي و استکبار جهاني

يک چالش بيروني داريم يک چالش دروني. چالش بيروني ما مزاحمتهاي استکبار است. بي رودروايسي حرف بزنيم. مزاحمتهاي آمريکاست. (شعارهاي کوبنده مرگ بر آمريکاي ملت). سنگ اندازي مي‌کنند. شايد در تحليل‌هاي بعضي متفکران سياسي خودشان هم اين هست که فايده‌اي ندارد و نمي‌شود با اين حرکت عظيم ايران اسلامي مقابله کرد ولکن سنگ اندازي مي‌کنند.

 

تقسيم کشورهاي جهان به سه گروه توسط آمريکاي‌ها

بايد نقشه کار آنها را دانست. اين نقشه لو رفته آمريکاست که امروز در خلال گزارش‌ها و رفتارها و اظهارنظرهاي آنها اين نقشه لو رفته. آمريکا کشورها و آدم‌هاي دنيا را به ۳ قسم تقسيم مي‌کند. يک قسم گوش به فرمانها. کشورها و جريان‌هاي سياسي و يا آدم‌هاي گوش به فرمان. يک عده کشورهايي که گوش به فرمان نيستند اما بايد با آنها مدارا کرد. بعضي کشورها و شخصيت‌ها و جريان‌ها به نظر آمريکا اينگونه هستند که بايد با آنها مدارا و منافع مشترکي تعريف کرد و يک جوري با آنها کنار آمد.

قسم سوم کشورهاي نافرمان هستند که باج به آمريکا نمي دهند. همه کشورهاي دنيا و همه جريان هاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي عالم و همه آدمها و شخصيت هاي برجسته و ممتاز و نشان دار عالم از اين سه قسم به نظر آمريکايي ها خارج نيستند. يا سرسپرده و گوش به فرمانند، يا مستقلي هستند که بايد با آنها مدارا کرد و يا اينکه نافرمان هستند و دليري نشان ميدهند و جور ديگر بايد با آنها رفتار کرد.

 

چگونگي مواجهه آمريکا با کشورهاي دسته اول

دسته اول را آمريکايي‌ها سياستشان حمايت کامل است. البته حمايت مفت و مجاني نيست. حمايت مي کنند و آنها را مي دوشند. در واقع از توانايي‌ها و امکانات آنها استفاده مي‌کنند به نفع منافع خودشان. از آنها سواري مي‌گيرند، از آنها همه جور خدمت را مي‌گيرند. مي دوشند. اهميتي هم نمي‌دهند. البته اگر چنانچه رفتاري از آنها سرزد که در عرف جهاني زشت بود آن رفتار را محکوم نکرده و بلکه دفاع و توجيه هم مي‌کنند. مثلا کشورهاي مستبدي هستند که با نظام هاي ارتجاعي به شدت استبدادي اداره مي شوند ولي با آمريکايي‌ها خوبند و به آنها بار مي‌دهند و سرسپرده هستند. آمريکايي‌ها وقتي مي‌خواهند اينها را توصيف کنند نمي‌گويند ديکتاتور، مي‌گويند کشورهاي پدرسالار هستند. ديکتاتوري آنها را پنهان مي‌کنند. کشوري که در آن نه مجلسي هست نه انتخاباتي نه قلم آزادي نه بيان آزادي، اندک تخلفي از خواسته هاي حاکم با شدت سرکوب مي شود پدرسالار است؟

صدام حسين در يک بخشي از زندگي جزو اين سرسپرده‌ها و گوش به فرمان‌ها بود. در آن مدت همه حمايت‌هاي لازم را از او کردند. درخدمت او قرار گرفتند به او سلاح شيميايي و نقشه هاي تحرکات نظامي ما را که با ماهواره‌ها کشف مي‌شد در اختيارش گذاشتند، نقشه جنگي هم دادند. چون در خدمت آنها بود و عليه نظام متمرد جمهوري اسلامي.

 

چگونگي مواجهه آمريکا با کشورهاي دسته دوم

دسته دوم، کشورهايي هستند که سياست و نقشه آمريکا مداراي با آنهاست. يعني فعلا منافع مشترکي با آنها تعريف کرده و آنها را در کنار خود قرار ميدهد اما وقتي فرصتي يافت خنجر را از پشت به قلب آنها مي کوبد. مثل کشورهاي اروپايي. امروز کشورهاي اروپايي وضعشان اينطور است. آمريکا با اينها مدارا مي کند. نه به معناي اينکه منافع آنها را رعايت مي‌کند. آنجا که بتواند لگد هم مي زند. از شخص اول کشور هم پيمان خود جاسوسي اينترنتي و جاسوسي به وسيله تلفن همراه هم مي‌کند و ابايي هم ندارد. وقتي هم که کشف مي شود مي گويند ببخشيد ديگر شد و چاره اي نبود. حاضر نيستند عذرخواهي درست و حسابي هم کنند.

بنده فهمم از مسائل سياست اين است که اروپايي‌ها در يک خطاي بزرگ راهبردي هستند که خود را در خدمت آمريکا قرار دادند. منافع آمريکا را رعايت مي‌کنند ولي آمريکا منافع آنها را رعايت نکرده و نخواهد کرد.

 

چگونگي مواجهه آمريکا با کشورهاي دسته سوم

دسته سوم کشورهايي هستند که زير بار آمريکا نمي روند. سياست آمريکا درباره اينها اين است که از هر وسيله ممکن بايد عليه اين کشورهاي نافرمان استفاده کرد. هيچ حد و مرزي نمي شناسند. اگر شما ديديد کشوري در مقابل آمريکا نافرمان است و آمريکا حمله نظامي يا تحريم مثلا نميکند بدانيد يک اشکالي آنجا وجود دارد، يعني مانعي هست. به زبان ساده، نمي تواند انجام بدهد و اگر بتواند حتما انجام ميدهد. اين کشور نافرمان تنها جرمش هم اين است که حاضر نيست به آمريکا باج داده و منافع او را برخودش مقدم بدارد. آمريکاييها براي اينکه اين کشور را به زانو در آورند از هيچ کاري فروگذار نمي کنند. هرکاري برايشان ممکن باشد انجام ميدهد. اگر کاري انجام ندادند به خاطر نتوانستن است.

حمله نظامي امروز از نظر آمريکاييها يک اولويت نيست. فهميدند که در قضيه عراق و افغانستان که تهاجم نظامي کردند، ضرر کردند. فهميدند که تهاجم نظامي همان اندازه که براي کشورهاي مورد تهاجم موجب خطر است، گاهي همان اندازه و حتي بيشتر ممکن است براي هجمه کننده خطر داشته باشد. اين را درست فهميدند. لذا از حرکات نظامي مي‌توان گفت منصرف هستند و راههاي ديگر دارند که يکيشان اين است که پيشبرد هدفهاي خود را در آن کشور مورد نظر، به عناصر داخلي همان کشورها بسپرند. مساله مساله ي ايران فقط نيست. در همه جاي دنيا اين کار را ميکنند و نمونه هايش را مي‌بينيم.

1- کودتا: يا به وسيله کودتا، کساني را تقويت کنند براي کودتا؛ تا آن نظام و دستگاه دولتي و سياسي که مقابل آنها تسليم نمي شود را با کودتا از ميان بردارند.

2- انقلاب رنگين: يکي ديگر از راه ها کشاندن بخشي از مردم به خيابانهاست. انقلاب هاي رنگي از اين قبيل است. اگر دولتي با ۶۰ درصد سرکار بيايد ۴۰ درصد به او راي ندادند، آمريکاييها از آن ۴۰ درصد عناصري را انتخاب و با تهديد و تطميع آنها را وادار ميکنند که ۴۰ درصد يا بخشي از آنها را به خيابان ها بکشانند. دست آمريکايي ها پشت انقلابهاي رنگي بود. ما هيچ قضاوتي درباره حوادثي که در منطقه اي از اروپا هست نميخواهيم بکنيم اما سناتور و مسئول آمريکايي در تظاهرات يک اقليتي عليه نظام يک کشور چه نقشي ميتواند ايفا کند که در راهپيمايي حضور دارد؟

3- ترور: يکي ديگر از کارها فعال کردن گروه هاي ترور است، اين را در عراق و افغانستان و برخي کشورهاي عربي منطقه انجام دادند. در کشور خودمان هم انجام دادند. گروه هاي تروريست و آدمهاي مشخص را راه مي اندازند، در کشور ما دانشمندان و متخصصان انرژي هسته اي را زدند و به شهادت رساندند. قبل از آنهم نخبگان سياسي و شخصيت هاي علمي و روحاني را زدند و اين گروه هاي تروريستي زير دامن آمريکا رشد کردند و برخي ها هم که اين خدمات را به آمريکا کردند مورد حمايت و پذيرش آمريکا قرار گرفتند. امروز منافقين در آغوش آمريکا هستند. همينها که اينجاها آحاد مردم و بزرگان و علما و دانشمندان و سياسيون را کشتند، امروز با آمريکا هستند.

4- اختلاف افکني در راس حاکميت: يکي ديگر از راه ها، ايجاد اختلاف در راس حاکميت هاست. آن دستگاهي و نظامي که با آن ها همراه نيست، سعي ميکنند در راس آن اختلاف و شکاف بوجود آورده و حاکميت دوگانه ايجاد کنند.

5- مايوس کردن ملت‌ها: يکي ديگر از راه ها اين است که با تبليغات خود، دلها و افکار مردم را از مباني اعتقادي و ايمانيشان منصرف کنند. و راه هاي ديگر که همه اين راه ها را آمريکا در قبال نظام اسلامي ما انجام داده و به فضل الهي در همه اينها هم شکست خورده است.

کودتاي نظامي، حمايت از فتنه گران و کشاندن مردم به خيابان، ايجاد شکاف و ... را يا انجام دادند يا تلاش کردند انجام دهند که بحمدالله شکست خوردند چون ملت بيدار بود و مومن بود.

 

چالش دوم جمهوري اسلامي: انحراف از خطر امام(ره)

اما چالش دروني: چالش دروني براي ملت ما عبارتست از اينکه روحيه و جهت نهضت امام بزرگوار را از نظر دور بداريم و فراموش کنيم و از دست بدهيم. اين بزرگترين خطر است. در شناخت دشمنمان اشتباه کنيم. در شناخت دوستمان اشتباه کنيم. جبهه دشمن و دوست را مخلوط کنيم و نفهميم دشمن و دوست کدام است. يا در شناخت دشمن اصلي و فرعي اشتباه کنيم که اين هم خطر است.

 

ضروت شناخت دشمن اصلي

توجه داشته باشند برادران و خواهران عزيز و عموم ملت ايران، گاهي يکي با شما دشمني ميکند اما اگر دقت کنيد دشمني او دشمني اصلي نيست، تابعي است از يک عامل ديگر. بايد دشمن اصلي را پيدا کرد. والا اگر با دشمن فرعي سينه به سينه شود هم قوا تحليل ميرود و هم نتيجه کار مطلوب نخواهد شد.

 

تکفيري‌ها دشمن اصلي ما نيستند

امروز در بخش هايي گروه هاي تکفيري عليه اسلام و شيعه و تشيع تلاش ميکنند کارهاي بد و زشتي مي کنند. اما اينها دشمنان اصلي نيستند. اين را همه بدانند. دشمني و حماقت ميکنند اما دشمن اصلي آن کسي است که اينها را تحريک ميکند و پول در اختيارشان ميگذارد و وقتي انگيزه اينها ضعيف شد به وسايل گوناگون آنها راانگيزه دار کرده و تخم شکاف را بين آن گروه نادان و مردم ايران مي افشاند.

مکرر گفتيم اين گروه هاي بي عقلي که به نام سلفي گري و تکفير و به نام اسلام با نظام جمهوري اسلامي مقابله ميکنند که اينها را دشمن اصلي نمي دانيم. اينها را فريب خورده مي دانيم. لَئِن بَسَطتَ إِلَي يدَکَ لِتَقْتُلَنِي مَا أَنَا بِبَاسِطٍ يدِي إِلَيکَ لِأَقْتُلَکَ ۖ إِنِّي أَخَافُ اللَّـهَ رَ‌بَّ الْعَالَمِينَ. اگر اينها خطا مي کنند و اشتباه ميکنند و کمر به قتل برادر مسلمان خود مي بندند، ما آنها را کسي نميدانيم که کمر به قتل آنها ببنديم؛ البته از خود دفاع ميکنيم، هر کسي به ما حمله کند با مشت محکم ما مواجه مي شود. اما معتقديم که اينها دشمنان اصلي نيستند بلکه فريب خورده هستند و دشمن اصلي ‌آن دشمن پشت پرده و دست نه چندان پنهاني است که از آستين سرويس هاي امنيتي بيرون مي آيد و گريبان مسلمانان را گرفته و به جان هم مي اندازد.

 

ضرورت پرهيز از سرگرم شدن به اختلافات فرعي و سطحي در داخل کشور

سرگرم شدن به اختلافات فرعي و سطحي در داخل کشور، و در مقابل هم قرار دادن و تعارض ايجاد کردن و غافل کردن از خطوط و مسائل اصلي، يکي از مصاديق آن چالش اصلي است که عرض شد. از دست دادن انسجام ملت از چالشهاي ماست. دچار شدن به تنبلي و بي روحيه‌گي، دچار شدن به کم‌ کاري و دچار شدن به ياس و نااميدي. تصور اينکه ما نميتوانيم و يا تصور اينکه تا الان نتوانستيم؛ اينها چالشهاي دروني ماست که بايد مقابله کنيم با اينها. بايد عزم داشته باشيم، عزم ملي و مديريت جهادي مي تواند اين گره ها را باز کند. جوانان عزيز و نخبگان و فضلاي ما بايد بنشينند اين مسائل را بررسي کنند. اينها سرفصل هايي است.

***

ياد آن بزرگ مرد و نقشه آن معمار بزرگ ميتواند ما را در اين فصول ياري کرده و به ما اميد بخشيده و نشاط و روحيه بدهد. همچنانکه تا امروز چنين بوده و تا آخر نيز چنين خواهد بود.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
پربیننده ترین
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات