نویسنده: دکتر اسماعیل باقری
حملات هوایی ارتش پاکستان به پایگاههای شبهنظامیان در منطقه قبیلهنشین وزیرستان شمالی، نقطه عطفی در تحولات پاکستان محسوب میشود. منهدم شدن شش مخفیگاه طالبان محلی و 11 انبار اسلحه و مهمات آنان، در نزدیکی شهر جمرود واقع در غرب پیشاور در منطقه قبیلهای خیبر و همچنین در اطراف شهر مرزی میرعلی (شهرکی در وزیرستان شمالی) و اطراف لند کوتهل و کشته شدن بیش از 45 عضو تحریک طالبان توسط جنگندههای ارتش پاکستان، حاکی از آن دارد که اختلافات ارتش با طالبان پاکستان جدی است.
پس از توقف حملات هواپیماهای بدون سرنشین امریکا و به نتیجه نرسیدن مذاکرات صلح با طالبان، حملات هوایی و زمینی ارتش پاکستان در وزیرستان که از 25 خرداد آغاز شده، تا کنون بیش از 300 تن از گروههای وابسته به طالبان را از بین برده است و نزدیک به 450 هزار نفر از مردم مناطق قبایلی به ویژه در وزیرستان شمالی خانههای خود را ترک کرده و در اردوگاههای پناهندگان خارج از منطقه قبایلینشین واقع در ایالت خیبر پختونخواه ساکن شدهاند که در جای خود قابل بحث و بررسی است. نیروهای ارتش پاکستان بعد از آنکه اکثر ساکنان وزیرستان شمالی خانههای خود را ترک کردهاند حملات خود را به مواضع شورشیان در وزیرستان شمالی تشدید کردهاند.
هرچند عملیات «ضرب عضب» از سوی ارتش پاکستان در وزیرستان شمالی، پس از حمله تروریستی تحریک طالبان پاکستان به فرودگاه شهر کراچی که 30 کشته بر جای گذاشت، صورت گرفت، اما واقعیت اینست که بخشی از این اقدام ارتش، به اختلاف با دولت نواز شریف در خصوص نحوه برخورد و مذاکره با طالبان پاکستان مربوط میشود. ارتش پاکستان اعلام کرده تا ریشهکنی تروریسم از مناطق قبایلی پاکستان از جمله وزیرستان شمالی این عملیات ادامه خواهد یافت. از سوی دیگر روند خروج مردم از منطقه قبیلهای وزیرستان شمالی همچنان ادامه دارد. واقعیت اینست که پاکستان سالها درگیر موضوع افراطگرایان مسلح بوده است.
حمله شوروی سابق به افغانستان و اتحاد جبهه کفر با اسلام برای شکست ارتش سرخ و همچنین اقدامات ضیاءالحق در خصوص تندرویهای مذهبی و حمایت از طالبان و گروههای افراطی برای مهار تهدیدات طالبان و ایجاد عمق استراتژیک در افغانستان از طریق طالبان و از همه مهمتر اشغال افغانستان توسط امریکا زمینهای شد تا ضمن طولانی شدن بحران افغانستان، به همان میزان روند افراطگرایی و گروههای تروریستی تکفیری افزایش یابند. البته در این بین تحولات چند سال اخیر در منطقه شامات و عراق نیز به نوعی موجب ایجاد یک جبهه تکفیری سلفی در منطقه شده است، با این تفاوت که حامیان این گروههای افراطی تروریستی گمان نمیکردند که حمایتشان روزی منجر به این شود که خودشان دچار همان چالشی بشوند که دیگران را دچارش میکنند.
سازمانهای اطلاعاتی؛ حامی افراطگرایان
حامی اصلی گروههای سلفی، تکفیری، از جمله طالبانِ پاکستان، سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی کشورهای غربی ـ عربی است و دولت و ارتش پاکستان نیز بهرغم این موضوع، احساس میکند که میتواند ضمن بهرهبرداری از این گروههای افراطی و تروریستی، به نوعی از گروههای نافرمان نیز زهرچشم گرفته یا مهارش کند. این در حالی است که اگر ارتش پاکستان و حتی امریکا، حملات خود را به پناهگاههای طالبان در مناطق قبایلی متوقف نکنند، آنها پاسخ خود را در مناطق دیگری نظیر فرودگاه کراچی، حمله به هواپیمای مسافری در پیشاور، ایستگاههای راه آهن و مراکز دیپلماتیک و. . . خواهند داد، هر چند که قرار است تا 10 روز پس از عید فطر در منطقه آتشبس برقرار باشد. به هر حال اکنون طالبانی که در پاکستان علیه دولت و ارتش میجنگد، دارای خواستهها و مطالباتی است که قبلاً برای طالبان افغانستان دیکته شده بود و الان نیز این طرح در مناطق قبایلی آزاد نیز به شکل دیگری در حال دنبال شدن است. البته باید این نکته را نیز به یاد داشته باشیم که تا زمانی که غربیها به نام مبارزه با تروریسم در منطقه حضور دارند یا عربستان سعودی به نام حمایت از مدارس دینی و کمکهای اقتصادی به پاکستان دست برتری دارد، مطمئناً روند طالبانیسم و سلفیگرایی در منطقه نه تنها کاهش نخواهد یافت، بلکه به دیگر مناطق پاکستان و مناطق پیرامونی نیز گسترش خواهد یافت.
طالبان بزرگترین چالش پاکستان
پس از اینکه طالبان در افغانستان راه به جایی نبردند، بخشی از طالبانهای پاکستان با ادعای شریعت و به شکل مسلح در پاکستان حضور جدی یافتند و اکنون ادعای حکومتگری در مناطق تحت نفوذ خود دارند. امروزه این گروه در قامت چالش جدی برای دولت پاکستان بروز کرده است. این مسئله به خصوص بعد از اینکه چودری نثار خان وزیر کشور پاکستان موضوع مذاکره و گفت و گو با طالبان را مطرح کرد، ابعاد تازهای به خود گرفت. این مسئله از همان ابتدا مخالفت ارتش را به دنبال داشت و گمانهزنیهای زیادی در مورد سرانجام آن وجود داشت. چراکه مسائلی چون عدم مشخص بودن دامنه فعالیتهای خشونتآمیز طالبان، جغرافیای فعالیت آنها که محدود به وزیرستان و سوات یا فراتر از آن خواهد بود و همچنین ترکیب هیئت مذاکره کننده و عدم حضور ارتش، تردیدهایی ایجاد کرده بود. کشته شدن حکیمالله محسود و در ادامه قرار گرفتن ملافضلالله به عنوان فردی تندرو و مخالف مذاکره در این راستا قابل تحلیل میباشد. سرانجام حمله هشتم ژوئن طالبان به فرودگاه بینالمللی کراچی که 28 کشته به جای گذاشت، خشم ارتش را برانگیخت و منجر به رویکرد مقابلهجویانه با طالبان در وزیرستان شمالی شد. در واقع این حادثه، ارتش پاکستان را از ماهها تردید و دودلی خارج کرد و حاوی این اولتیماتوم بود که ارتش باید با سیاست مشت آهنین با طالبان برخورد کند. با توجه به این مطالب ذکر چند نکته ضروری است:
اول اینکه هیچ نیروی خارجی هرگز نتوانسته در آرام کردن این منطقه پشتوننشین در غرب پاکستان که هممرز با افغانستان است، موفق شود. به عبارت بهتر فرهنگ سیاسی هر اجتماع، بازتاب وضعیت اجتماعی آن جامعه است. با توجه به این مسئله اگر اندکی پیرامون اوضاع اجتماعی و فرهنگی مناطق پشتوننشین دقت کنیم خواهیم دید که بافت قبیلهای در این منطقه به شدت خودمختار و مخالف هرگونه حمله ارتش است. آیین پشتونوالی (تلفیقی از ارزشهای قومی و مذهبی) که به شدت بیگانهستیز است به نوعی پشتونها را در مقابل ارتش قرار میدهد، به ویژه که از گذشته این مناطق به صورت خودمختار اداره میشده و حضور دولت و ارتش در آن بسیار کمرنگ بوده است.
اما بزرگترین مانع و مشکل دورتر از میدان نبرد در منطقه وزیرستان شمالی است. زیرا این کشور با موجی از حملات تلافیجویانه طالبان در نقاط مختلف از جمله در پنجاب و سند روبهروست. در همین راستا طالبان به شرکتهای خارجی هشدار داده تا این کشور را ترک کنند و گرنه در واکنش به حملات هوایی ارتش دست به حملات تلافی جویانه خواهند زد. میزان همراستایی و نزدیکی دولت به ارتش در خصوص نحوه مواجهه با طالبان جای تردید اساسی دارد. چراکه موضع دولت با ارتش در مقابله با طالبان یکسان نبوده و ارتش نمیخواهد در مذاکرات با طالبان، دولت نواز را همراهی کند. فارغ از اینکه چه رویکردی صحیح یا غلط است، باید گفت رویکرد مخالف ارتش، در تشدید تعارضات مؤثر بوده و به نوعی موجب بحرانی شدن اوضاع خواهد شد.
علاوه بر این چالشها، موضوعات دیگری نیز بر پیچیدگی ماجرا میافزاید: اول اینکه دستیابی ارتش به مناطق صعبالعبور طالبان بسیار دشوار است، ضمن اینکه طالبان در لایههایی از جوامع شهری حضور دارند و به راحتی میتوانند در مخفیگاههای خود در پیشاور، مناطق قبایلی آزاد به ویژه در وزیرستان شمالی و جنوبی و کویته خود را مخفی کنند. به علاوه چند ملیتی بودن طالبان نیز مزید بر علت شده و بر دشواریهای ارتش افزوده است. در این میان ارتش پاکستان هم به رغم قدرت و ساختار قوی، یکپارچه نیست و عوامل نفوذی طالبان در درون آن، مشکلات بیشتری را به وجود آورده است. در این میان نقش همسایگان نیز قابل توجه میباشد. از جمله افغانستان که نه به دلیل اتخاذ سیاستی خاص، بلکه به دلیل جغرافیا و نقش هویتی بلوچ و پشتون و. . . نقش زیادی ایفا میکند. ضمن اینکه نباید نقش امریکا و انگلیس در این خصوص را نادیده گرفت. در شرایط عدم تثبیت فضای سیاسی افغانستان، امریکا تمایل نخواهد داشت، در جبهه پاکستان درگیریها تشدید شود و از موضع ارتش دفاع خواهد کرد. این همه نشان میدهد که پاکستان روزهای سختی را پیشرو دارد و آینده سیاسی این کشور توأم با درگیری و بیثباتی خواهد بود.
نتیجهگیری
البته تشدید سیاستهای امنیتی علیه گروههای افراطی و طالبان محلی توسط ارتش پاکستان دارای نتایج معکوسی خواهد بود، چراکه در پاکستان هر زمان این سیاست اعمال گردیده، حملات انتحاری نیز گسترش یافته است؛ ضمن آنکه پاکستان برای تقویت موضع خود در مقابل افراطگرایان دریافت بیشتر کمک مالی از سوی امریکا را خواستار شده است و این مسئله نیز به نوعی به تقویت مواضع گروههای مذهبی و مخالف دولت منجر خواهد شد، چراکه امریکا نگاه صادقانهای به مبارزه با افراطگرایی و تروریسم ندارد. سیاست تساهل و مدارا توسط دولت نواز شریف نیز به دلیل شعارهای داده شده، به نوع دیگری دولت را مقابل گروهها و جریانات سیاسی داخلی قرار داده است و همین امر میتواند ادامه استمرار کار دولت نواز را با مشکلات متعددی روبهرو سازد.
در شرایط موجود دولت و ارتش پاکستان باید تلاش کند عوامل گسترش ترور و ناامنی را در منطقه دریافته و به درک مشترکی از نحوه مواجهه با طالبان پاکستان برسند و در دیدگاه خود مبنی بر حمایت از طالبان افغانستان برای نفوذ و مداخله در امور کشور همسایه خود تجدید نظر کنند، به ویژه که غربیها و حتی برخی کشورهای عربی سخت به دنبال ایجاد فرقهگرایی سلفی – تکفیری در منطقه هستند و برای دامن زدن به این فتنه و آشوب به دنبال استفاده از ظرفیتهای افراطگرایی پاکستان در منطقهاند، نظیر این خبر که در چند هفته اخیر منتشر شد: «دولت و ارتش و سازمانهای اطلاعاتی پاکستان، با درخواست عربستان برای آموزش و حمایت تسلیحاتی، نظامی، اطلاعاتی تعداد50 هزارنفر از عناصر گروهک تروریستی موسوم به ارتش سلفی اسلام «جیشالاسلام» در سوریه موافقت کرده است.»