حسین شریعتمداری ستون سرمقاله روزنامه کیهان را به مطلبی با عنوان«رصد نکرده به مرصاد آمدهاند !»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
1- «ذونواس» پادشاه یهودی یمن در جایگاه مخصوصی که برای او تدارک دیدهاند، نشسته است و خاخامهای یهود، اطراف او به احترام ایستادهاند، مقابل جایگاه گودالهای خندقمانند و عمیقی در زمین حفر شده و آتش سوزان و پرحجمی که در گودال برافروختهاند تا چند متر بالاتر از سطح زمین زبانه میکشد. آن سوی میدان، جمع انبوهی از مردان، زنان و کودکان در حالی که غل و زنجیر بر دست و پا و گردن آنها زدهاند در محاصره سربازان و صاحبمنصبان مسلح سپاه ذونواس به زانو نشستهاند. شیون زنان، ناله دردناک مردان و گریه سوزناک کودکان فضا را آکنده است. خاخام بزرگ یهود با اشاره «ذونواس» فرمان او را برای آخرینبار و با صدای بلند به اسرا ابلاغ میکند... زمان واقعه قبل از ظهور اسلام است، مردم یمن آن روزگار از سالها قبل به دین مسیح گرویدهاند و اکنون «ذونواس» پادشاه یهودی یمن، فرمان هولناک خود را از زبان خاخام بزرگ دربار خویش اعلام میکند؛... اسرا تنها دو راه پیش روی دارند، یا از مسیحیت اعلام انزجار کرده و به دین یهود درآیند و یا در آتش سوزان و پرلهیب بسوزند. اسرا، اما که از پیروان پاکباخته مسیح(ع) هستند، دست از ایمان خویش برنمیدارند و بعد... به فرمان پادشاه یهودی، تمامی آنان را زنده زنده به درون آتش انداخته و میسوزانند... کودکان نیز، به جرم آن که پدران و مادران آنها مسیحی مومن و خداپرست بودهاند، از زنده سوختن در آتش خشم پادشاه و خاخامهای یهود در امان نمیمانند...
ماجرای این واقعه هولناک در سوره مبارکه بروج اینگونه آمده است:
«والسماء ذات البروج... سوگند به آسمان که دارنده برجهاست و سوگند بهروز موعود و سوگند به گواهیدهنده و آنچه به آن گواهی دهند، که «اصحاباخدود» به هلاکت رسیدند. ]آنان که[آتشی از هیزمها افروخته و در حالی که بر کناره آتش نشسته بودند، بر آنچه بر سر مومنان میآوردند، نظاره میکردند، (اصحاباخدود) تنها به این علت از مومنان انتقام گرفتند که آنان به خدای عزیز و حمید ایمان آورده بودند...»
«اخدود» به معنی شکاف زمین و گودال است و...
این جنایت شرمآور یهودیان سنگدل، اولین سند مکتوب از زندهسوزی دستجمعی انسانهاست.»(1)
2- «هولوکاست- HOLOCAUST» که ریشه یونانی دارد، به معنای قتلعام از طریق سوزاندن دستجمعی انسانها در آتش است و بسیاری از زبانشناسان این واژه را برگرفته از همان جنایت شرمآور یهودیان میدانند. جنایت هولناکی که علاوه بر تأکید وقوع آن در کلامخدا - که حجت و سند بلامنازع است- مورخان باستاننویس نیز در شرح وقایع مهم تاریخی در فاصله ظهور حضرت مسیح(ع) تا بعثت پیامبراعظم(ص) از این جنایت هولناک قومیهود یاد کردهاند.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم چند تن از اعضای آژانس بینالمللی صهیونیستها از جمله «پییر ویرال ناکه»، «سرژولز»، «فرانسوا برا ریدا» و... تحت مدیریت «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی داستان موهوم و بیپایه کشتار 6 میلیون یهودی را جعل کرده و ادعا کردند که آنان در جریان جنگ جهانی دوم از سوی آلمان نازی به قتل رسیدهاند! و نام این واقعه دروغین و ساختگی را «هولوکاست» نهادند! اما از آنجا که میدانستند این ماجرای ساختگی با واقعیات انطباق نداشته و به آسانی قابل نفی و تکذیب است، در ژوئیه سال 1990 میلادی در فرانسه قانونی را به تصویب رساندند که براساس آن؛ «هرگونه تردید درباره «هولوکاست» اعم از تردید درباره رقم ادعایی 6 میلیون یهودی کشته شده! وجود اتاقهای گاز و... جرم تلقی شده و انکارکننده به یکماه تا یکسال زندان و پرداخت 2 هزار تا 300 هزار فرانک جریمه نقدی محکوم میشود»! و بعدها با فشار آمریکا و آژانس صهیونیستی این قانون در بسیاری از دیگر کشورهای اروپایی نیز به تصویب رسید و تاکنون دهها مورخ برجسته اروپایی و صدها استاد بلندآوازه و متخصص شناخته شده بررسی اسناد تاریخی با ارائه اسنادی که هیچکس نمیتواند کمترین تردیدی در صحت آن داشته باشد، ماجرای هولوکاست مورد ادعای آژانس صهیونیستی را دروغ محض و یک داستان جعلی دانستهاند که از این تعداد پرشمار، تمامی آنهایی که اروپایی بودهاند به دادگاه جلب شده و فقط به این جرم که نتیجه تحقیقات علمی آنان با آنچه آژانس بینالمللی صهیونیستها ادعا میکند، متفاوت است، به زندان و جرایم نقدی محکوم شدهاند! و این در حالی است که داستان جعلی هولوکاست مورد ادعای صهیونیستها غیر از ادعای «رنه ساموئل سپرات» خاخام معروف فرانسوی، هیچ سند، شاهد و حتی قرینه دیگری ندارد.
3- حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به مردم غزه که قتلعام گسترده زنان و مردان و مخصوصا کودکان این باریکه را در پی داشته و کماکان ادامه دارد، هولوکاست واقعی دیگری - بعد از هولوکاست ذونواس در یمن- است که باز هم مانند همیشه تاریخ، از سوی صهیونیستهای درندهخو و کودککش صورت میپذیرد. نقطه آغاز «هولوکاست دوم» را میتوان و باید، سال 1948 میلادی- 1327 هجری شمسی- یعنی زمان اشغال سرزمین مقدس فلسطین دانست که از آن هنگام تاکنون با انواع جنایات وحشیانه از سوی این جرثومههای فساد و تباهی همراه بوده و امروزه در غزه به اوج خود رسیده است و به قول حضرت آقا در خطبههای پرصلابت نماز عید فطر امسال «آنچه امروز سردمداران رژیم صهیونیست انجام میدهند یک نسلکشی است، یک فاجعه عظیم تاریخی است».
هولوکاست اخیر صهیونیستها اما، نشانههایی با خود دارد که از پایان نزدیک - و یا دستکم نه چندان دور- رژیم خونریز صهیونیستی خبر میدهد. بخوانید؛
4- صهیونیستها در میان بسیاری از مردم جهان با سه خصلت؛ «پولپرستی»، «سنگدلی» و «ترسویی» شناخته میشوند که دو خصلت سنگدلی و ترسویی آنها از پولپرستی آنان ریشه میگیرد. سردمداران رژیم اشغالگر قدس برای غلبه بر ترس نظامیان و سربازان خود به دو راهکار همزمان روی آوردهاند. اول؛ استفاده از انواع تسلیحات و تجهیزاتی که مانع از دسترسی مستقیم طرف مقابل به آنان شده و بتوانند با حفظ فاصله فیزیکی با حریف مقابله کنند. «زئیف شف» ژنرال بازنشسته و یکی از استراتژیستهای رژیم اشغالگر قدس بعد از شکست این رژیم از حزبالله در جنگ 33 روزه گفته بود؛ مشکل ما این است که سربازانمان برای مقابله با مردم عادی و بیسلاح در پیادهروها تخصص! دارند ولی در میدان واقعی جنگ، ناکارآمد، ترسو و اهل فرار هستند.
رژیم صهیونیستی به عنوان دومین راهکار، اصرار دارد که از خود چهرهای هولناک، خونریز و بیرحم ارائه دهد تا از این طریق در تصمیم دشمنانش برای مقابله با جنایات صهیونیستها تردید ایجاد کند. روزنامه فرانسوی «اکسپرسیون» در شماره 12 اکتبر 2012 / 21 مهر ماه 1391 خود نوشته بود؛ «ژنرال موشه دایان معتقد بود که سران اسرائیل باید روشی در پیش بگیرند که دیگران از آنها تلقی یک «سگ هار» را داشته باشند، سگ هاری که بیملاحظه به هر که بخواهد حمله میکند و گاز میگیرد و میکشد»!
موشه دایان یک چشم خود را در جنگ جهانی دوم از دست داده بود. وی تا پایان عمر خویش- 1981 (1360) - یک چشمبند سیاه به چشم داشت و حاضر به استفاده از چشم مصنوعی و یا عینک دودی نبود و اصرار داشت چهره مخوفی داشته باشد.
گفتنی است «نورمن دانیل» نویسنده و مفسر آمریکایی با اشاره به اقتدار ایران اسلامی، دوران رجزخوانی موشه دایان را پایان یافته میداند و مینویسد «اسرائیل سگ هار آمریکاست ولی باید توجه داشت که اگر این سگ را برای گاز گرفتن ایران بفرستیم، ایران علاوه بر سگ، صاحب سگ را هم به سختی تنبیه میکند».
و اما، این دو ترفند رژیم صهیونیستی- ارائه چهره وحشی و خونریز و درگیری فاصلهدار با حریف - امروزه در پی قدرتنمایی مثالزدنی مقاومت و اقتدار ایران در حمایت از آنان، کارایی اولیه خود را به شدت از دست داده است.
رهبر معظم انقلاب در خطبه نماز عیدفطر با اشاره دقیق و حکیمانه به این نکته میفرمایند؛ «ببینیم، مردمی محصور از همه طرف، در یک نقطه کوچک و محدود، دریا به رویشان بسته، مرزها تماما به روی آنها بسته، آب آشامیدنیشان، برقشان، امکاناتشان غیرقابل اطمینان، همه از دشمنی دشمنان و از حمله دشمن و هیچکس هم به آنها کمک نمیکند در مقابل یک دشمن مسلح خبیث بیرحمی مثل رژیم صهیونیست و روسای پلید و خبیث و نجس آن ایستادهاند و مقاومت میکنند. این یک درس است.» و...
5- بعد از پیدایش موج بیداری اسلامی در منطقه، دشمنان برای انحراف این خیزش بزرگ به سراغ سوریه رفتند و با بهرهگیری از تروریستهای اجارهای و چند ملیتی و برپایی کنفرانسهای زنجیرهای تحت عنوان «دوستانمردمسوریه»! کوشیدند فلش حرکت بیداری اسلامی را که علیه دیکتاتورهای دستنشانده منطقه بود، به سوی کشورهای حامی مقاومت منحرف کنند و به دولتهای عربستان، ترکیه، قطر و مصر السیسی نقش محوریت بدهند. این پروژه در مواردی نیز با موفقیتهایی همراه بود و توانست در میان برخی از نیروهای مقاومت منطقه شکاف و تفرقه ایجاد کند. حمله اسرائیل به غزه که شماری از رسانههای غربی از آن با عنوان «حماقت بزرگ» یاد میکنند، پروژه انحراف در مسیر بیداری اسلامی را نه فقط با بنبست روبرو ساخت بلکه به حرکتی معکوس تبدیل کرد که به عنوان کمترین نتیجه آن میتوان به رسوایی عربستان، مصر، ترکیه، قطر و سایر دولتهای سازشکار منطقه، احساس نیاز نیروهای مقاومت به اتحاد و ائتلاف برای مقابله با وحشیگریهای دشمن مشترک صهیونیستی، خروش یکپارچه ملتهای مسلمان و افکار عمومی جهانیان علیه جنایات اسرائیل، افشای هویت واقعی و صهیونیستی تروریستهای اجارهای و مخصوصاً داعش، و... اشاره کرد و در رأس همه این دستاوردها باید از اثبات عملی دیدگاه و نظر ایران و ولی امرمسلمین جهان یاد کرد که رژیم صهیونیستی را کانون فتنه و آشوب در منطقه معرفی کرده و اصلیترین مسئله جهان اسلام را مقابله جدی و همهسویه با این جرثومه فساد و تباهی دانسته بودند.
این نکته نیز گفتنی است که چند سال قبل نتانیاهو از موج بیداری اسلامی با عنوان زلزله 9 ریشتری در اطراف اسرائیل یاد کرده بود و امروزه این زلزله 9ریشتری به درون مرزهای فلسطین اشغالی راه یافته است.
6- پیش از این رهبر معظم انقلاب با صراحت به حضور و حمایت ایران اسلامی از حزبالله و مقاومت فلسطین در جنگهای 33 روزه و 22 روزه اشاره داشته و تاکید کرده بودند از هر حرکت و اقدامی علیه رژیم اشغالگر قدس حمایت میکنیم. این روزها اما، حضرت ایشان برای محو رژیم جعلی اسرائیل از جغرافیای سیاسی جهان، «نقشه راه» و «فرمول» مشخصی همراه با جزئیات بیشتر نیز ارائه دادهاند که مسلح کردن مردم فلسطین در کرانه باختری روداردن از جمله با اهمیتترین آنهاست. اعلام این نقشه راه از یکسو واکنش توام با وحشت رژیم صهیونیستی و حامیان آمریکایی و اروپایی و منطقهای صهیونیستها را به دنبال داشته است و از سوی دیگر در حالی که هنوز اقدام عملی قابل توجهی برای مسلح کردن کرانه باختری صورت نپذیرفته است، فلسطینیهای ساکن این منطقه به خروش سنگینی علیه اشغالگران دستزدهاند تا آنجا که صاحبنظران بسیاری از این حرکت با عنوان انتفاضه سوم یاد میکنند.
در همین حال پیام سردار قاسم سلیمانی فرمانده صاحبنام و پرصلابت سپاه قدس به مقاومت و تاکید ایشان که خلع سلاح مقاومت موهوم است و زمین و آسمان و دریا را برای صهیونیستها به جهنم تبدیل میکنیم، که بعد از تصریح حضرت آقا به مجهز کردن و مسلح کردن کرانه باختری صورت گرفت و در نوع خود بیسابقه بود، عرصه را بر صهیونیستها و حامیان منطقهای و فرامنطقهای آنها تنگتر و سختتر کرده است. آنها به خوبی میدانند که رهبر معظم انقلاب در عملی کردن نقشه راهی که اعلام داشتهاند جدی و سازشناپذیرند و سردارسلیمانی نیز بارها نشان داده است که در پیگیری فرمان ولی امرمسلمین با کسی شوخی ندارد و در تبدیل آسمان و زمین و دریا به جهنم برای صهیونیستها اهل گزافه نیست... و همه این شواهد حکایت از آن دارند که منطقه آبستن حادثه بزرگ و جدیدی به نفع جهان اسلام است. شاید همان پیچ بزرگ تاریخ که رهبر معظم انقلاب از آن خبر داده بود.
7- و در پایان، توضیح این نکته ضروری است که صهیونیستها برخلاف آنچه ادعا میکنند «یهودی» و پیرو حضرت موسی علیهالسلام نیستند. همانگونه که اوباما مسیحی نیست و برخی سران کشورهای اسلامی از اسلام بویی نبردهاند. خصوصیات و عملکرد صهیونیستها با فرعون و فرعونیان یعنی دشمنان حضرت موسی(ع) انطباق کامل دارد که شرح آن به درازا میکشد و تنها به عنوان مثال میتوان گفت؛ «کودککشی» بخشی از هویت مشترک فرعون و صهیونیستهاست که در هر دو از ترس و سنگدلی آنان ریشه میگیرد. فرعون از ترس تولد حضرت موسی علیهالسلام، کودکان را با قساوت قلب به قتل میرساند و صهیونیستها از ترس گسترش جمعیت فلسطینیها دست به کشتار بیرحمانه کودکان میزنند و دهها ویژگی مشترک دیگر که یهودیان بارها از آن ابراز برائت کرده و میکنند.
ستون یادداشت روز،روزنامه وطن امروز را میخوانید که در مطلبی با عنوان«اشتباهات یارانهای»و به قلم محسن جندقی آماده گشته است:
وزیر اقتصاد اعلام کرده بزودی فرآیند حذف تدریجی یارانه 10 میلیون نفر آغاز خواهد شد. «ثروتمند بودن» تنها صفتی است که مسؤولان با آن، این 10 میلیون نفر را توصیف میکنند. در نگاه اول اقدام دولت مبنی بر حذف این ملت پولدار(!) مناسب به نظر میرسد اما با نگاه دقیقتر متوجه خواهیم شد که دولت در حال انجام یک اشتباه بزرگ در زمینه یارانه نقدی است. برای روشن شدن موضوع به چند نکته مهم اشاره میکنیم.
1ـ اولین اشتباه بزرگ دولت در زمینه یارانه نقدی – که هیچ مسؤولی هم این اشتباه واضح را به گردن نگرفت- فرآیند ثبتنام از متقاضیان دریافت یارانه و راهاندازی کمپینهای انصراف از یارانه بود. ثبتنام 97 درصدی مردم برای دریافت یارانه نقدی نشان داد انتظار مسؤولان برای انصراف میلیونها نفر از دریافت یارانه بیجا بوده و دولت به جای برنامهریزی درست و کم نقص، اقدامی شتابزده را انجام داده است. به نظر میرسد شوک ناشی از عدم انصراف مردم، برنامهریزی مسؤولان برای تصمیمگیریهای بعدی را دچار مشکل کرد چراکه بعد از بمباران خبری در فروردین ماه، مسؤولان عملا انجماد خبری را در دستور کار قرار دادند و هر گونه خبر از یارانه نقدی بایکوت شد. عدم شفافیت در این زمینه تا آنجایی پیش رفته که 130 روز پس از پایان ثبتنامهای یارانهای برنامههای دولت برای ادامه پرداخت یارانه نقدی بسیار مبهم است. بعد از ماهها بیخبری از یارانه نقدی خبر میرسد دولت قصد دارد بهتدریج ثروتمندان را حذف کند اما معلوم نیست این ثروتمندان چه کسانی هستند؛ دومین اشتباه بزرگ دولت نیز همین است. مشخص نیست دولت با کدام معیار و شاخص این 10 میلیون نفر را برای حذف از لیست متقاضیان دریافت یارانه انتخاب کرده است. بسیاری از کارشناسان – از جمله خود وزیر اقتصاد – اعلام کردهاند شناسایی درآمد مردم غیرممکن است و حتی برخی کارشناسان تفکیک نیازمندان و ثروتمندان را هم کاری غیر عملی دانستهاند. با این وجود دولت مدعی است ثروتمندان را شناسایی کرده و یارانه آنها را حذف خواهد کرد. اصلا دولت به چه کسی ثروتمند میگوید؟ آیا کسی که خانه و خودرو دارد ثروتمند محسوب میشود؟ آیا ملاک دولت برای ثروتمند بودن، درآمد افراد است؟
آیا سقف درآمدی ملاک حذف یارانهها خواهد بود؟ اگر اینگونه است سقف درآمدی اعلامی سرپرست خانوار ملاک خواهد بود یا دولت راستیآزمایی میکند؟ اگر راستیآزمایی میکند با کدام جامعه اطلاعاتی این کار را انجام میدهد؟ اگر دولت اشتباه کند افرادی که متضرر شدند چه کار باید بکنند؟ دولت در این زمینه اصلا شفاف عمل نکرده و حتی سخنگوی دولت به جای پاسخگویی سیاست بایکوت خبری را با این بهانه که مردم استرس میگیرند اجرا میکند! آقای سخنگو در حالی از استرس مردم سخن میگوید که عدم شفافیت و ابهامات فراوان، استرس ملت را بیشتر خواهد کرد.
2ـ آیا دولت میتواند با استفاده از بانکهای اطلاعاتی خود، ثروتمندان را شناسایی کند؟ برای پاسخ به این سوال باید عملکرد مسؤولان را ارزیابی کنیم؛ در طرح سبد کالا که در هفتههای پایانی سال گذشته اجرا شد، دولت نشان داد اصلا اطلاعات جامعی از معیشت مردم ندارد به همین علت بسیاری از نیازمندان نتوانستند سبد کالا دریافت کنند در حالی که بسیاری از آنهایی که نیازمند نبودند آن اقلام را دریافت کردند. دولت با اجرای ناقص این طرح نشان داد نمیتواند به این راحتیها ثروتمند و نیازمند را تفکیک کند حال چگونه میخواهد 10 میلیون ثروتمند را شناسایی کند؟ موضوع یارانه نقدی با مسالهای مانند سبد کالا بسیار متفاوت و از درجه اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است و رخ دادن اشتباهات متعدد میتواند حتی معیشت خانوارهای نیازمند را تحت تاثیر قرار دهد.
3ـ مسؤولان دولتی در زمان ثبت نامهای یارانهای وعدهای داده بودند که هنوز عملی نکردهاند. با توجه به الکترونیکی بودن ثبت نام متقاضیان و گستره نه چندان زیاد کاربران اینترنتی در کل کشور، ضریب اشتباه در درج اطلاعات اقتصادی نیز افزایش پیدا کرد و بسیاری از خانوارها اطلاعات ناقص و اشتباه در سایت رفاهی درج کردند و خیلیها شماره همراه و میزان درآمد را به اشتباه وارد سیستم کردند. مسؤولان مربوط وعده داده بودند بعد از ثبتنامها امکان ویرایش اطلاعات اقتصادی فراهم خواهد شد اما بیش از 4 ماه است این وعده عملی نشده است. سایت رفاهی هماکنون به سایت انصراف تبدیل شده است و فقط کسانی که قصد دارند دیگر یارانه دریافت نکنند میتوانند به این سایت مراجعه کنند.
4ـ بسیاری از متقاضیان دریافت یارانه زمانی که ثبتنامها صورت گرفته مسکن داشتهاند اما هم اکنون ندارند و بسیاری دیگر خانه نداشتند و حالا خانه دارند. خیلیها درآمدشان افزایش و بسیاری دیگر کاهش یافته است. دولت تکلیف اینها را مشخص نکرده است و آینده سایت رفاهی بسیار مبهمتر از قبل است. هم اکنون هر تصمیمی که دولت بگیرد براساس اطلاعات اقتصادی سال 1392 است در حالی که اطلاعات اقتصادی خانوارها نسبت به سال گذشته تفاوت بسیاری کرده است. از طرفی اطلاعات اقتصادی که دولت از مردم دریافت کرده بسیار کلی و ناقصتر از آن است که بتوان با آن تصمیمهای مهمی چون حذف یارانه مردم را گرفت. دولت میتوانست با آنلاین کردن سایت رفاهی و دریافت اطلاعات اقتصادی با جزئیات بیشتر مانند هزینهها، اطلاعات اقتصادی خانوارها را به روز کند تا ضریب اشتباهات خود را کاهش دهد.
5 ـ عملکرد یارانهای دولت در سال 1393 مناسب نبوده و عدم اطلاعرسانی شفاف چالشهای پیش روی مسؤولان را بیشتر میکند.
بهتر است مسؤولان به جای قرنطینه کردن تصمیمات و برنامههای یارانهای، ابهامات یارانه را برطرف کنند و مردم را محرم خود بدانند. مطمئن باشید با شفافسازی، اشتباهات دولت در زمینه یارانه نقدی کاهش خواهد یافت و مسؤولان دیگر شاهد شکستهای عجیب و غریبی مانند «ایام ثبتنام یارانه نقدی» نخواهند بود.
روزنامه حمایت ستون یادداشت خود را به مطلبی با عنوان«کارایی نظام در بستر عقلانیت»اختصاص داد که در ادامه میخوانید:
تأکیدات رهبر انقلاب بر مفهوم عقلانیت و تببین آن در جمع دانشجویان یکی از محوری ترین مفاهیم در ادبیات انقلاب اسلامی است که پیوند آن با خدمات انقلاب اسلامی ایران مزید بر اهمیت آن در کلام ایشان است. مقام معظم رهبری در بیانات اول مرداد ماه 1393 با شاره به جایگاه عقلانیت صحیح تاکید فرمودند: «یکى از مهمترین خدمات انقلاب اسلامى، احیاى عقلانیت صحیح در کشور بود. اینکه شما جوان دانشجو مىآیید مسائل منطقه را تحلیل میکنید، با نگاه موشکافانه مسائل را مىبینید، دشمن را معرفى میکنید، حوادث منطقه را تحلیل میکنید و مىایستید، این نشان دهنده حیات عقلانى یک کشور است؛ این را انقلاب به ما داد». نوشتار زیر درصدد تبیین موضوع عقلانیت صحیح و تحلیل ابعاد و زوایای آن می باشد. بدیهی است که یکی از ابعاد مهم عقلانیت صحیح، بُعد اجتماعی آن است. بر این اساس طبیعتا معنای عقلانیت صحیح، لحاظ کردن ملاحظات متعدد در هر نوع تصمیمگیری، در راستای منافع، مصالح و امنیت ملی و مسائل مرتبط با پیشرفت کشور خواهد بود.
در عقلانیت صحیح منافع ملی و مصالح عالیه اسلامی نسبت به منافع شخصی، حزبی و گروهی، از اولویت بالاتری برخوردار است. نکته مهم بعدی علت طرح این موضوع در جمع دانشجویان است. با توجه به نقش برجسته و بارز دانشگاه در تحولات و حل مشکلات و معضلات و پاسخ به نیازهای عمومی کشور، آیت الله خامنهای با طرح این موضوع در جمع دانشجویان بر اهمیت این مسئله و نیز کارویژه دانشگاه و دانشگاهیان تأکید مضاعف کردند و به نظر میرسد این خطاب رهبری بدان معناست از دل دانشگاه عقلانیت صحیح شکل میگیرد و به درون جامعه پمپاژ میشود.
نکته مهم بعدی، مصادیق عقلانیت صحیح در طول تاریخ پر افتخار انقلاب اسلامی است. یکی از مصادیق مهم و عمده عقلانیت صحیح، عزم مردم برای نابودی نظام شاهنشاهی و روی کار آوردن نظام دینی است. ایجاد نظامی مبتنی بر آرمان، فرهنگ و اهداف اسلامی، نمونهای عینی از این مقوله است. یک به یک روزهای تاریخ انقلاب اسلامی سرشار از مصادیق عقلانیت صحیح مردم این دیار است که با نگاهی به آنها می توان برکات و خدمات انقلاب اسلامی به این کشور را دید. حضور حماسی و پرشور توأم با عقلانیت و شعور مردم در سالهای دفاع مقدس، برگ زرین دیگری از تاریخ انقلاب اسلامی و نمونهای دیگر از عقلانیت صحیح مردم این مرز و بوم است. در این سالها عموم مردم خصوصا جوانان با توجه به منافع ومصالح ملی، به دفع شر دشمنان همت گماشتند و منافع فردی خود را فدای منافع ملی کردند و در مقابل دشمنان قد علم کردند و تلاش کردند مشکلات کشور را به دست خود حل کنند. البته پیگیری این عقلانیت، هزینههای مادی نیز را برای مردم و کشور دربر داشته است اما در کل، منافع کلان و بسیاری برای مردم و نظام حاصل شده که با محاسبات مادی قابل قیاس نیست. یکی دیگر از محورهای مهم بیانات رهبر انقلاب در جمع دانشجویان، اشاره به حضور مردم در تحلیل موضوعات نظام و تعیین سرنوشت کشور بوده است.
آنچه در این خصوص میبایست به آن توجه داشت، لزوم پاسداشت دستاوردها و ضرورت تداوم و پویایی عقلانیت صحیح در میان مردم و کشور است. نکته مهم در این زمینه اعتماد مردم به مسولین و اعتماد متقابل مسولین به مردم است. بهترین راهکار تلاش برای حضور مردم در تمامی صحنههای کشور از طریق تحکیم و تقویت این اعتماد متقابل است. در خصوص چگونگی شکل گیری این اعتماد نیز باید به نقش دین و رهبری در جامعه اسلامی ایران اشاره کرد. نباید تردید کرد که جایگاه محوری دین در بین مردم و جایگاه برتر رهبری روحانیت در سیر تحولات کشور در طول تاریخ انقلاب اسلامی از آغاز نهضت تاکنون یکی از عوامل مهم ایجاد، تحکیم و تداوم اعتماد متقابل مردم و مسولین بوده است. در این راستا میبایست تا آنجا که امکان دارد مردم را در اداره امور کشور اعم از سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و... سهیم نمود. وقتی که تعلق خاطر مردم در خصوص نظام تقویت یابد به طور خود به خود حضور مردم نیز ارتقا و افزایش خواهد یافت. نکته پایانی و مهم دیگر در این زمینه، بسط و توسعه عقلانیت صحیح در کشور به کمک شیوهها و ابزارهای متعدد است. بخشی از این شیوهها نظری است که میبایست آنها را در دانشگاهها آموزش داد بخش دیگر آن نیز در مراودات جاری و تعاملات عمومی صورت می گیرد که باید در این زمینه فرهنگ عمومی را ارتقا داد. بخش دیگر آن نیاز به قانونگذاری دارد.
چراکه در صحنه تعاملات اجتماعی و سیاسی نیاز به پشتوانههای حقوقی و قانونی امری احتناب ناپذیر است. اساسا رویکرد نظام باید این باشد که مصالح جمعی و عمومی بر مصالح فردی اولویت یابد. بیشترین عاملی که می تواند در گفتمانسازی عقلانیت صحیح کارآمد باشد، اجرا و عملیاتیسازی مجموعه رهنمودهایی است که در این زمینه ارائه میشود. تا مردم از نزدیک آثار و نتایج مثبت و مفید عقلانیت صحیح را درک کنند و خود نیز در این روند دخیل شوند تا این مسیر تداوم یابد و به گفتمان غالب کشور تبدیل شود. بیانات رهبر انقلاب و تاکید ایشان بر عقلانیت صحیح گویای این واقعیت است که نگاه ایشان به عقلانیت در راستای منافع ملی است که تعصب و شتابزدگی در تصمیمات را نفی مینماید و تاکید بر مقوله عقلانیت صحیح موید تداوم نظام و اتفاقا پیوند مستقیمی با خدمات انقلاب اسلامی ایران دارد. هر اندازه عقلانیت صحیح در تصمیات و دستگاههای اجرایی وجود داشته باشد خدمات انقلاب بیشتر و کارایی نظام در بلندمدت به خوبی ارتقا خواهد یافت.
سید باقر پیشنمازی در مطلبی با عنوان«نسلکشی به خاطر آینده»چاپ شده در ستون سرمقاله روزنامه رسالت اینگونه نوشت:
با گذشت بیش از 3 دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تغییر معادلات سیاسی منطقه و جهان و ظهور برخی رویدادهای بهت آور، شاهد تشدید رقابت قدرتها برای فتح «آینده جهان» هستیم. آخرین کتاب آسمانی، سرنوشت زمین و وارثان آن را مشخص کرده است (1) هر چند مشرکان را خوش نیاید (2) انسانهای شایسته وراثت زمین کسانی هستند که خردمندانه راه تحصیل صلاحیت برای روز موعود را در پیروی از دو یادگار مهم و گرانقدر پیامبر خاتم (ص) یعنی «قرآن و عترت» جستجو کردهاند (3) این همان مصداق حقیقی «اسلام ناب محمدی (ص)» است که بارها در بیان امام خمینی (ره) به عنوان شاخص معرفی گردید.
براساس معیار ذکر شده در آیات 2 و 3 سوره عنکبوت خداوند برای تحقق وعدههای خود انسانهایی را بر میگزیند که توانسته باشند از معبر آزمون فتنهها سربلند و پیروز عبور کرده باشند.
جدیترین آزمون برای مومنان اسلام ناب نحوه مقابله ومقاومت برای از میان برداشتن کینهتوزترین و دشمنترین هیولای پلیدی و ستم است که نماد اصلی و خط مقدم آن، رژیم صهیونیستی است (4).همان گونه که حضرت داوود (ع) پس از پیکاری سخت با سپاه جالوت و شکست او شایستگی وراثت زمین و دستیابی به حکمت و علم را پیدا کرد (5).
در راهپیمایی با شکوه و کمنظیر روز جهانی قدس امسال دستنوشتهای در دست یکی از راهپیمایان توجه بسیاری را به خود جلب کرده بود. که بارها در بخشهای خبری رسانه ملی پخش گردید و آن یک جمله دعا بود: «خدایا تعیین سرنوشت اسرائیل را به دست ایرانیان مقدر فرما. آمین.»
جدیترین و تعیین کنندهترین پیکار سرنوشتساز بین اردوگاه مومنان اسلام ناب، و رژیم صهیونیستی اتفاق خواهد افتاد ونابودی که سرنوشت محتوم و مقدر این رژیم است (6) دستاورد آن خواهد بود و اگر مومنان همه ظرفیت خود را به صحنه جهاد بیاورند مشمول نصرت الهی خواهند شد، همچنان که در جنگ بدر در صدر اسلام اتفاق افتاد.
جبهههای دیگر، فرعی و یا نیابتی خواهند بود و دیر یا زود به یکی از دو جبهه اصلی میپیوندند و تحت فرماندهی آشکار اردوگاه خود قرار میگیرند.
این عبارت از سخنان مقام معظم رهبری که در تاریخ 25/1/85 بیان شد و به ظرافت پیام ویژهای را اعلام کرده است جای تامل دارد:
قضیه فلسطین «کلید رمزآلود گشوده شدن درهای فرج به روی امت اسلامی» است و همه دنیای اسلام باید مسئله فلسطین را مسئله خود بدانند تا در سایه تحقق وعدههای الهی، فلسطین، به ملت فلسطین برگردد و دولت واحد فلسطینی به انتخاب همه فلسطینیان، سراسر کشور خود را اداره کنند.
رمزگشایی از حوادث سالهای اخیر در سوریه و لبنان و عراق و کارکرد روباتهایی مثل داعش و النصره و آشکار شدن قرابت سیاسی بین وهابیها و رژیم صهیونیستی زمینهساز بصیرت بسیاری از مسلمانان و گرایش آنان به جبهه اسلام ناب خواهد شد.
اتفاقات و رویدادهای جدیدی، شگفتیساز میشوند. خصومت و عداوت تکفیریهای انقلابینما، نسبت به مومنان اسلام ناب، و احساس اشتراک منافع با رژیم صهیونیستی هر روز آنها را به آن اردوگاه نزدیکتر میکند و پیمانهای پنهان همکاری به تدریج علنی و عادی میشود.
رژیم صهیونیستی با مطالعه و شناسایی گسلهای به وجود آمده بین مسلمانان، زمینه بهرهبرداری از آن به نفع خود و علیه مسلمانان را فراهم میسازد؛ به عنوان مثال دستگاه تبلیغی وهابیت با تحلیل سطحی و عوامانه از اسلام، در کشورهای مختلف «ابلهپروری» میکند و رژیم صهیونیستی میوه آن را میچیند.
اگر این ابلهها نباشند چگونه میشود با «روباتهای اجارهای» مثل داعش و النصره و به نام اسلام فریب داد؟ اگر ابلهپروری دستگاه مدعی سلفیگری نباشد چگونه میشود جهت سلاح جوانان کشورهای اسلامی را از تلآویو به سمت دمشق و حلب و موصل و سامرا منحرف کرد؟! و به جای هدف قرار دادن سردمداران جنایتکار و کودککش رژیم اشغالگر قدس دهها هزار نفر از مردان و زنان و کودکان مسلمان را قتلعام کرد؟!
وحشت صهیونیسم از سرنوشت محتوم و نابودی و زوال دولت اشغالگر که در آیه هفت سوره اسرا به صراحت از آن یاد شده است موجب گردیده که همه عناصر قدرت را برای خود ذخیره کند و عناصر قدرت مسلمانان را هدفگیری نماید.
یکی از عناصر مهم ساختار قدرت هر کشور، جمعیت توانمند آن است. رژیم صهیونیستی که علیرغم تشویق مهاجرت یهودیان از سراسر جهان و تامین مسکن و رفاه برای آنان از نابرابری جمعیت خود با مسلمانان رنج میبرد، در درازمدت به راهبری کنترل و کاهش جمعیت کشورهای مسلمان از طریق سازمانهای بینالمللی اقدام و در کوتاه مدت مبادرت به جنگ افروزی در کشورهای اسلامی و یا مسلماننشین و تشویق نسلکشی و خصوصا قتلعام زنان و کودکان مسلمان مینماید و خود نیزهمین روش را بارها در اردوگاههای فلسطینی مثل دیر یاسین، صبرا و شتیلا و در سالهای اخیر در غزه به کار برده است.
طرح جنگافروزی و قتل عام مسلمانان میانمار، نیجریه، پاکستان، افغانستان، سوریه و عراق که منجر به برادرکشی و تشدید اختلاف و دشمنی شده است، در یک اتاق فرمان مهندسی و هدایت میشود.
زمینهسازیهایی که هم اکنون در کشورهایی مثل اندونزی، مالزی، لیبی، نیجریه و لبنان میشود نیز فتنهانگیزی و مقدمه ایجاد درگیری داخلی و برادرکشی به نفع رژیم صهیونیستی است و اصولا طرح ایجاد درگیریهای داخلی قرار بود از ایران شروع شود و فتنه 88 (که عوامل آن در بیان صریح سردمداران رژیم صهیونیستی به عنوان سرمایههای آن رژیم در ایران توصیف شدند) اگر شکست نخورده بود جنایاتی سیاهتر از آنچه که در سوریه اتفاق افتاد را برای انتقام از ملت ایران تدارک دیده بود.
بهزعم آمریکا و لابی صهیونیستی کشوری که جمعیت غالب آن سالمند و کهنسال باشند نه تنها قادر به تهدید رژیم صهیونیستی نخواهند بود که با کمترین تهدید و تهاجم تسلیم خواهند شد. شباهت رفتار عوامل فتنه در سوریه با رفتار ارتش رژیم صهیونیستی در غزه، معنادار است. هم در سوریه و هم در غزه هدف شماره یک، کودکان هستند چون جمعیت جوان آینده نزدیک را تشکیل میدهند و رکن اصلی مقاومت خواهند شد.
داعش کودکان را حلقآویز میکند و النصره در برابر چشم والدین اول کودکان را به رگبار میبندد و تک تیراندازان صهیونیستی در غزه نیز جمجمه کودکان را هدفگیری میکند و یا اینکه بانوان باردار فلسطینی را هدف قرار میدهند و به امدادگران نیز اجازه نمیدهند که مجروحین را به بیمارستان برسانند و آنها که به بیمارستان رسیده باشند نیز در بیمارستان هدف بمباران قرار میگیرند! و حتی مدارس منسوب به سازمان ملل که زنان و کودکان در آن پناه گرفتهاندبمباران می شوند! (چون برای نسلکشی مسلمانان قبلا همه را دیدهاند و اصولا آمریکا را در اختیار دارند دیگر چه باک از سازمان ملل و اروپا و کشورهای عربی که اگر سالی یک بار هم شمشیرشان را در آیین های فولکلور به حرکت در می آورند همراه با ارباب آمریکایی و بازو در بازوی اوست.) گویا فرعون دوباره حاکم شده است، آنقدر کودک میکشد تا رویشی صورت نگیرد و موسایی ظهور نکند و مقاومتی اتفاق نیفتد!
اما سنت الهی محقق میشود و هیچ کس نمیتواند آن را تغییر دهد (7).
اینها موارد علنی اقدام آمریکا و رژیم صهیونیستی و حامیان اروپایی آن برای کاهش جمعیت مسلمانان است؛ اما اقدامات غیرعلنی مثل تهدید امنیت غذایی و منابع آب و محصولات کشاورزی و دارویی و همچنین تهدیدات بیولوژیکی، شیمیایی و پرتویی نیز از موارد تهاجم برای کاهش و سالمندگرایی جمعیت مسلمانان است که همه اینها نیازمند تدابیر دفاعی مناسب خواهد بود؛ و لذا آیه شریفه و اعدوالهم ما استطعتم من قوه در سوره انفال شامل همه عناصر قدرت از جمله جمعیت میشود.
سلطهگران ستمگر نیز چون جمعیت را عامل مهم و تعیین کننده در ساختار قدرت و فتح آینده جهان میدانند در راهبریهای جمعیتی خود بلوکبندیهای جدیدی را تعریف کرده اند و بسیاری از کودتاها و براندازیها و حتی نادیده گرفتن حقوق برگزیدگان انتخابات رسمی کشورها (علیرغم اینکه سالها مدعی دموکراسی بودهاند) را در جهت توسعه اردوگاه خود و با هدف رقابت برای در اختیار گرفتن آینده جهان، دامن می زنند؛
به عنوان نمونه گرایش جامعه مسیحیت به عنوان بزرگترین جامعه دینی جهان به یکی از دو اردوگاه اسلام و یا صهیونیسم برای رقم خوردن روز سرنوشت، تعیین کننده خواهد بود.
در احادیث ما حضور حضرت عیسی (ع) در کنار مقتدای بزرگ امام مهدی (عج) در روز ظهور نشانه و نمادی از همراهی و پیوستن جامعه بزرگ مسیحی به اردوگاه اسلام ناب محمدی (ص) است و قرآن کریم نیز دلیل آن را بیان کرده و مسیحیان را در بین ادیان نزدیکترین افراد به مومنان از نظر دوستی و مودت معرفی کرده است (8). بدنه مسیحیت نیز مصداق واقعی توصیف قرآن هستند. نمونههایی از قبیل اظهارات اخیر پدر مانویل کشیش سابق کلیسای غزه مبنی بر دعوت فلسطینیان برای استفاده از کلیساها جهت اعلام اذان (به دلیل تخریب مساجد از سوی صهیونیستها) و ارتباط هر چند گاه بین روحانیان اسلام و مسیحیت از نشانههای این تقریب است که البته تدابیر بیشتری نیز میطلبد؛ اما صهیونیستها در این زمینه تلاش کردند نماد وارونه ای را به نمایش بگذارند تا پیام معکوسی را اعلام کنند. در دهه اول خردادماه سال جاری رسانهها خبر مصوری را مخابره کردند که پاپ فرانسیس خورخه ماریو برگولیو رهبر مسیحیان جهان در سفر به فلسطین اشغالی در مراسم ویژهای مبادرت به تعظیم و بوسیدن دست خاخام بزرگ رژیم صهیونیستی میکند و طبق آیین یهود در کنار دیوار ندبه به دعا میپردازد و کاغذ در شکاف دیوار میگذارد! این نمایش که با شگفتی و حیرت پیروان ادیان مختلف و اعتراض مسیحیان مواجه گردید، پاسخ برخی سئوالها را مشخص میسازد:
چرا پاپ بندیکت شانزدهم ناگزیر به استعفا شد؟ استعفایی که تعجب و حیرت کاردینالها را در پی داشت! و چرا و چگونه برای یک کشیش آرژانتینی دارای سوابق قضائی تمهیدات جایگزینی به جای بندیکت شانزدهم فراهم گردید؟!
رژیم صهیونیستی مصمم است که سیاستهای جمعیتی خود را به طور جدی پیگیری کند و لذا هر چند گاه یکبار جهان شاهد جنگ و خونریزی در کشورهای اسلامی و قتلعام مسلمانان است و چنین چیزی در مورد سایر ملتها و ادیان به ندرت اتفاق میافتد و در سرزمینهای اشغالی نیز هر دو سال یکبار به بهانهای باید کودککشی راه بیفتد تا ریشههای مقاومت نابود شود!
آنچه که رژیم صهیونیستی از تهاجم به یک شهر کوچک سالها محاصره شده در ماه رمضان امسال به دست آورد، تشدید نفرت جهانی و گسترش دامنه اعتراض و خشم ملتها و سرافکندگی حامیان غربی و بیحیثیتی بیشتر کشورهای عربی و غیرعربی ساکت و تماشاگر منطقه خصوصا کشورهای مثلث پشتیبان مالی و تسلیحاتی گروههای تروریستی اسرائیل در سوریه و عراق است و آنچه که مسلمانان مظلوم غزه و حماس در نتیجه مقاومت به دست آوردند عزت، سربلندی و افتخار است.
باشکوهترین و گستردهترین اعتراضات مردمی در جهان مربوط به ملت ایران بود که در روز جهانی قدس در شدت گرمای هوا و با زبان روزه صورت گرفت تا ضمن اعلام حمایت از مسلمانان مظلوم غزه، مراتب خشم و نفرت خود را نسبت به اردوگاه رژیم صهیونیستی و حامیان منطقهای و در راس آنها آمریکا اعلام کنند و همچنین در بردارنده پیام برای غرب باوران داخلی است که هنوز هم تلاش میکنند راه بازگشت سلطه آمریکا و غرب را در کشورمان هموار سازند! و کسانی که فکر و حنجره خود را در فتنه 88 به عاریت دادند تا پیام نه غزه نه لبنان رژیم صهیونیستی در خیابانهای تهران فریاد شود!
اکنون آنچه که از سازمان جهاد اسلامی فلسطین و حماس انتظار میرود این است که با عبرتگیری از تجارب به دست آمده و حوادث سالهای اخیر منطقه و براساس منطق آیه 179 سوره بقره و آیات 39 الی 42 سوره شورا تدابیر لازم را برای تنبیه و مجازات جدی دشمن صهیونیستی و مزدوران و حامیان آن و پرهزینه کردن هوسرانی نظامی آنان و پیشگیری از تکرار هر چندگاه یکبار تهاجم و نسلکشی و انهدام زیرساختهای زیستی و اقتصادی غزه، اتخاذ کنند و به تعداد شهدای تهاجم اخیر و جنگ 8 روزه و22 روزه قبلی، دشمن و مزدورانش را قصاص نمایند و همراه با جبهه مقاومت، تمهیدات لازم را برای روز موعود و حادثه نهایی تعیین سرنوشت رژیم صهیونیستی و آزادسازی قدس و فلسطین براساس وعده الهی فراهم آورند.
اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان الله علی نصرهم لقدیر، الذین اخرجوا من دیارهم بغیر حق الا ان یقولوا ربنا الله.... سوره حج آیات 39 و 40
به آنان که (کافران) به جنگشان آمدهاند رخصت داده شده تا جهاد کنند زیرا که ستم کشیدهاند و خدا، البته، بر یاری آنها توانا است. همانان که به ناحق تنها به خاطر گفتن اینکه الله پروردگار ماست از خانمان خود بیرون رانده شدند....
پینوشتها:
1- قرآن کریم: و ما در زبور نیز پس از تورات نگاشته بودیم که زمین را، سرانجام، بندگان صالح من به ارث خواهند برد. سوره انبیا آیه 105
2- قرآن کریم: او آن خدایی است که پیامبر خود را همراه با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان (دیگر) غالب گرداند هر چند مشرکان را خوش نیاید. سوره توبه آیه 33
3- حدیث مشهور و مورد اتفاق ثقلین از پیامبر اکرم (ص)
4- قرآن کریم: در دشمنی با مومنان بیگمان هم یهود و هم مشرکان را از همه مردم سرسختتر خواهی یافت. سوره مائده آیه 82
5- قرآن کریم- سوره بقره آیه 251
6- قرآن کریم- سوره اسرا آیه 7
7- قرآن کریم- سوره فاطر آیه 43
8- قرآن کریم: وخواهی دید که در دوستی با مومنان از همه نزدیکتر، آنانند که میگویند ما نصرانی هستیم... سوره مائده آیه
ستون سرمقاله روزنامه ابتکار امروز به مطلبی با عنوان «نمره به خاطر کارهای نکرده» اختصاص یافته است، این مطلب به قلم محمدعلی وکیلی نوشته شده است:
امروز سالگردیکمین سال تنفیذ حکم دکتر حسن روحانی به عنوان رئیس جمهور دوره یازدهم ایران می باشد. به همین مناسبت فرصت را غنیمت شمرده تا نگاهی متفاوت به کارنامه یکساله دولت تدبیر و امید داشته باشیم. در این مدت بسیاری با مقیاس های مختلف سعی در ارزیابی و اظهار نظر در خصوص عملکرد دولت داشته اند و هرکدام هم نمره ای راپای کارنامه دولت ثبت کرده اند. نگارنده بنا ندارد در امتداد این قافله به ارزیابی عملکرد بپردازد. کارنامه کارهای انجام شده در منظر مردم می باشد و تمرکز اطلاع رسانی دولت ها هم برکارهای انجام پذیرفته می باشد.
اما عملکرد یک دولت منحصر به کارهای انجام پذیرفته نیست بلکه سهم کارهای ترک شده حداقل در سال اول بیشتر از کارهای انجام گرفته می باشد. دولت ها با ترک کارهای خاص،رویکرد و تمایز خود با دولت های پیشین را به نمایش می گذارند. دکتر حسن روحانی در زمان انتخابات دوگونه وعده ارایه دادند. بخشی از وعده ها در قالب آمار و عملکرد باید خود را نشان دهند. آنجا که اشتغال،فعال کردن فضای کسب و کار و توجه به حقوق شهروندی و... را وعده دادند، می بایست با عدد و ارقام نشان داده شوند که در یکسال گذشته به چند درصد آن وعده ها عمل شده و موفقیت حاصل گردیده است و طبیعتاً هم این عملکردها در گزارش های دوره ای رئیس جمهور و وزراء مربوطه به سمع مردم خواهد رسید. اما گونه ای دیگر از وعده های رئیس جمهور در قالب اعتراض به روش ها، منش ها و رویکردهای دولت پیشین بود که تبلور این دسته وعده ها نه در قالب عملکردکه درشکل «ترک فعل» خود را نشان می دهد. به نظر می رسد نمره دولت تدبیر در بخش دوم بهتر از بخش اول می باشد.
بخش مهم فضای مثبت عمومی از جمله آرامش ایجاد شده،طمانینه در رفتارها محصول قبولی دولت در این بخش می باشد. کلام روحانی حاشیه آفرین نبود و دولت خود بر حاشیه ها نیفزود. به دلیل توجه به مسئولیت کلمات مواضع دولت آرامش آفرین بود. در این یکسال شاهد تصمیمات عجولانه،احساسی نبودیم و بدنه کارشناسی احساس بیهودگی و بطالت نداشت با فرآیند تصمیم سازی از پایین،ضریب صحت،اتقان تصمیمات ارتقاء یافت. دولت کمترین بهره را از هوش هیجانی در تصمیمات برد.
بُعد تبلیغاتی تصمیمات و مواضع و اقدامات دولت کاهش یافت. اخبار پستوی حاکمیت روی صحنه ها دستمایه تسویه حساب ها نشد. حرمت آدمها، مدیران و مقامات به حراج گذاشته نشد. پرخاشگری، بی اخلاقی و تند خویی از زبان مقامات دیده نشد. چالش آماری درنتیجه آمار سازیهای کاذب تیتر روزنامه ها نبود. مقامات در قضاوت عموم به بی اخلاقی و دروغ گویی متهم نیستند. حسابگری در مواضع موجب شد تا سیاست ایران هراسی به سیاست ایران دوستی تغییریابد. اختلافات درون نظام به اختلافات ایدئولوژیک و بنیادی تبدیل نشد و نقاط اختلافی در همه جا جار زده نشد. دولت خود را در جایگاه اپوزیسیون قرار نداد و رفتار مسئولانه را پیش گرفت و وعده های غیر ممکن کمتر داده شد. به انتظارات مردم دامن زده نشد. حرف های تخیلی و غیر واقعی سر داده نشد. گذشته به یکباره و بکلی به انکار گرفته نشد.
برای جهان نسخه پیچی های مضحک نوشته نشد. قوا به مسخره گرفته نشدند و قانون ستیزی و قانون گریزی در رفتار مقامات ترویج نگردید. انتصابات اگر چه مورد اشکال و تامل می باشد اما شاهد انتصاب شگفت انگیز و بهت آور نبودیم و تلاش برای دو قطبی سازی جامعه و حکومت انجام نپذیرفت. بی شک این فهرست قابلیت ادامه تا... را خواهد داشت. اما به همین مقدار بسنده می شود. بی تردید هر کس نگاه منصفانه و البته مقایسه ای داشته باشد تصدیق خواهد کرد که نمره دولت آقای روحانی در این فهرست قابل قبول و بهتر از نمره کارهای انجام پذیرفته می باشد. انشا الله،این سنت به عنوان یک باور ادامه یابد و گفتمان فرهنگی مثبتی را در تعامل دولت و ملت ترسیم کند.
مطلبی که دکتر محمدمهدی بهکیش در ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد با عنوان«افزایش تولید در بنگاهها بدون تورم، چگونه؟»به چاپ رساند به شرح زیر است:
اخیرا برنامه کوتاهمدت اقتصادی دولت برای خروج غیرتورمی از رکود منتشر شد که در صورت به اجرا درآمدن، میتواند حرکتی نو برای تصحیح فرآیندها و افزایش فعالیتهای اقتصادی باشد. بدیهی است تحقق اهداف بسته سیاستی در صورتی امکانپذیر است که بهرهبرداری از ظرفیتهای موجود تولیدی- که گاهی گفته میشود تا 50 درصد آن بلااستفاده مانده است- افزایش یابد. این امر به سادگی امکانپذیر نیست؛ زیرا طی چند دهه گذشته، اقتصاد نسبتا بسته و غیررقابتی ایران از یک طرف مزایایی برای بنگاههای تولیدی به وجود میآورده و از طرف دیگر هزینههایی را نیز به آنها تحمیل میکرده است.
در زیر به تشریح کلی مزایا و هزینههای ناشی از وجود این فضای غیررقابتی میپردازیم. نکتهای که در این بحث باید مورد توجه قرار گیرد این است که طی چند سال اخیر مزایایی که به بنگاهها (عموما از طریق یارانهها و ارز ارزان و ...) تعلق میگرفت به شدت کاهش پیدا کرده است؛ بنابراین متناسب با آن باید هزینههایی که شرایط نامناسب و غیررقابتی بر صنایع و بنگاههای کشور تحمیل کرده نیز کاهش یابد تا تعادلی جدید بین آنان برقرار شود و ادامه فعالیت را برای واحدهای تولیدی امکانپذیر کند تا افزایش تولید و خروج از رکود امکانپذیر شود. عوامل حمایتکننده و همچنین هزینهزا را برای بنگاهها میتوان به ترتیب زیر خلاصه کرد:
1- بهرهمندی بنگاهها از یارانه و امکانات ارزان قیمت (عوامل حمایتی)
تخصیص ارز ارزانتر از نرخ بازار به واحدهای تولیدی طی چند دهه گذشته به طرق مختلف از جمله ارز دولتی، ارز مرجع، ارز مبادلهای و ... واحدهای تولیدی را درگیر فعالیتهای تجاری سودآور کرده که منجر به دور شدن آنها از اهداف اصلی در زمینه تولید صنعتی شده است.
با توجه به بالا بودن نرخ تورم در اقتصاد ایران و وجود نرخ بهره واقعی منفی در سیستم بانکی کشور، دریافتکنندگان تسهیلات بانکی هیچ علاقهای به بازپرداخت وامهای دریافتی نداشتهاند و در نتیجه همواره علاقهمند به استفاده از فضای رانتی ایجاد شده بودهاند که البته بنگاههای تولیدی نیز از این مقوله مستثنی نیستند.
دغدغههای موجود بر سر راه صنایع تولیدی کشور منجر به تخصیص برخی شرایط و امکانات تسهیلکننده سرمایهگذاری از جمله آب، برق و گاز ارزان قیمت و زمین مناسب به واحدهای جدیدالتاسیس شده است.
آسیبپذیر بودن صنایع تولیدی کشور، ترس از فضای رقابت جهانی و به طور همزمان باز شدن فضای کسبوکار بینالمللی باعث شده که دولتها برای حفظ بنگاههای تولیدی کشور (که البته خواست این بنگاهها نیز بوده) اقدام به وضع تعرفههای بالا برای کالاهای وارداتی به کشور کنند که در نتیجه محیط غیررقابتی اقتصاد کشور مورد حمایت قرار گرفته و با عدم افزایش بهرهوری بنگاههای تولیدی، هزینههای تولید را افزایش داده است و همزمان به واحدهای تولیدی امکان فروش کالا و خدمات به قیمتهای بالاتر از قیمتهای بینالمللی را داده است.
2- محدودیتهای بنگاههای تولیدی (عوامل هزینهای)
با توجه به رشد شدید جمعیت در دهه 60، طی چندین سال گذشته همواره یکی از دغدغههای مهم دولتها در ایران اشتغالزایی و بهویژه حفظ اشتغال موجود بوده است و این امر باعث شده که دولتها وظیفه اشتغالزایی و حفظ آن را از طریق تدوین قوانین و مقررات محدودکننده در حوزه کار، بر دوش کارفرمایان بیندازند. دولتی کردن اکثر واحدهای تولیدی بهخصوص در سالهای اولیه بعد از انقلاب موجب تشدید این امر شده است. بهعبارت دیگر، قوانین و دستورالعملهای محیط کار به ترتیبی شکل گرفته که واحدهای تولیدی مجبور به استخدام و نگهداری نیروی کار بیش از حد نیاز بودهاند و عملا مسوولیت جبران هزینه بیکاری نیروی کار به آنان سپرده شده که موجب افزایش هزینه بنگاهها شده است. علاوه بر آن، ترتیبات فوق موجب کاهش شدید بهرهوری در محیط کار شده است که مفهوم اقتصادی آن برای بنگاه، افزایش هزینه است.
با توجه به شرایط غیررقابتی و وجود انحصارهای گوناگون در صنایع مختلف و همچنین به دلیل اختصاص ارز ارزانقیمت، دولتها عموما سیاست قیمتگذاری (کنترل افزایش قیمت محصولات) را در دستور کار خود قرار دادهاند تا شاید از این طریق هم به کنترل نرخ تورم افسار گسیخته موجود در اقتصاد کشور کمک کنند و هم بهزعم خود شاید بر حفظ حقوق مصرفکنندگان و همچنین انتقال منافع ارز ارزان به آنان همت گمارند!
موانع بسیاری در مسیر راهاندازی یک کسبوکار جدید در اقتصاد ایران وجود دارد که یکی از ابتداییترین آنها موانع موجود در صدور مجوزهای زمانبر و هزینهبردار در مراحل مختلف کسبوکار است که البته اخیرا این مسأله مورد توجه قرار گرفته و مجلس شورای اسلامی در اصلاحیه قانون اجرای سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی مصوب 01/04/1393 با مورد تاکید قراردادن اصل رقابتپذیری، اقدام به تصویب مواد قانونی در حمایت از مقرراتزدایی و تسهیل مجوزهای کسبوکار کرده است.
عوامل حمایتی و هزینهای در اقتصاد کشور به عوامل ذکر شده فوق محدود نمیشود، ولی شاید آنچه ذکر شد بدیهیترین آنان باشد. مثلا عامل فساد که بخش مهمی از آن به مجوزها یا کمبود رقابت وابسته است، از عوامل هزینهزای مهم در سالهای اخیر است، ولی شاید توجه به عوامل مذکور در این یادداشت بتواند زمینه ایجاد فساد را به مقدار قابلتوجهی کاهش دهد.
با توجه به اتفاقات دو سال آخر دولت دهم (تغییر نرخ ارز و اجرای مرحله اول طرح هدفمندی یارانهها) و رویکرد دولت یازدهم، عوامل حمایتی واحدهای تولیدی- که در نیم قرن اخیر کموبیش برقرار بوده- رو به کاهش شدید گذاشته است؛ ولی عوامل هزینهای عموما همچنان بر جای خود باقی است.
توجه داشته باشیم که عوامل حمایتی در مقابل عوامل هزینهای طی سالیان طولانی در کشورمان نوعی تعادل به وجود آورده بود و در نتیجه واحدهای تولیدی امکان ادامه فعالیت داشتند. رکود اقتصادی زمانی شروع شد که این تعادل به هم ریخت و ادامه فعالیت بنگاهها با مشکل جدی مواجه شد. اگر در مقابل حذف عوامل حمایتی، عوامل هزینهای کاهش نیابند واحدهای تولیدی همچنان با مشکلات جدی مواجه خواهند بود. البته برخی از سیاستهای موردنظر دولت برای خروج از رکود در راستای کاستن از هزینههای بنگاههای تولیدی است، ولی عموما در کوتاهمدت قابلدسترس نیست؛ بنابراین دولت باید به این امر مهم آگاه باشد که اگر در مقابل کاهش حمایتها- که اکثرا تحقق یافته- اقداماتی در جهت کاستن از هزینههای تولید در بنگاهها انجام ندهد، افزایش تولید با افزایش قیمتهای شدید همراه خواهد شد که از یکطرف با هدف غیرتورمی بودن سیاستها مغایرت پیدا میکند و از طرف دیگر، کاهش کشش تقاضا در قیمتهای بالا به کاهش تقاضای کل میانجامد که خروج از رکود را نیز مشکلتر میسازد. اتاقهای بازرگانی و تشکلهای کارفرمایی کشور بهترین مراجعی هستند که میتوانند پیشنهادهای مشخصی در این زمینه در اختیار دولت بگذارند.
« عوارض غفلت از افراطیگری»عنوانی است که روزنامه جمهوری اسلامی به ستون سرمقاله خود اختصاص داد:
افراطیگری ممکن است انسان را به انحراف بزرگی مبتلا کند که در این خبر آمده است: "بعد از آنکه سرکرده داعش نماز عید فطر را تحریم کرد و اجازه برگزاری آن را به اهالی موصل نداد، رهبران گروهک تروریستی داعش اعلام کردند که زیارت خانه خدا بدعت است و مثل نماز عید فطر ساخته و پرداخته کافران است و در واقع همان بتپرستی میباشد که مسلمانان باید از این کار اجتناب کنند."
جملات بالا گفتههای دکتر "نبیل منعم" شهروند مصری تبار و یکی از رهبران سابق داعش است که مدتی است از این گروهک جدا شده و به کشور خود بازگشته است. وی کتابهای تروریست بینالمللی "سید امام الشریف" که از رهبران بانفوذ القاعده، گروهی که ساخته و پرداخته دستگاههای جاسوسی و امنیتی غرب به سرکردگی آمریکا میباشد را منشأ فکری رهبران داعش عنوان کرده و افزوده است که رهبران این گروهک تروریستی درحال بررسی نقشهای هستند که طی آن بتوانند "خانه کعبه" را ویران کنند!
تردید نباید داشت که رهروان چنین تفکری، دیری نخواهد پائید که "نماز" را نیز بدعت بدانند و نمازگزاران را هم تکفیر کنند. چه آنکه وقتی نماز عید فطر بدعت تلقی شود و حجگزاران، بتپرست معرفی شوند، نوامیس مردم تحت عنوان "جهاد نکاح" بر عدهای جانی حلال شوند و عدهای به راحتی آب خوردن سر از تن برادر مسلمان خود جدا کنند و به سبک کفار صدر اسلام جگرخواری نمایند و با یک بمب انتحاری در آنی دهها و بلکه صدها انسان بیگناه آن هم از نوع مسلمانش را به خاک و خون میکشند، اگر از این گروهها و افراد پیرو آنها شنیده شود که نماز هم بدعت و نمازگزاران کافر هستند، چندان جای تعجب نخواهد داشت.
نکته اساسی که در بطن تفکر داعشی نهفته است، این است که برای رسیدن به مقصود مورد نظر رهبران داعش و در واقع بوجود آورندگان و حامیان آنها، توسل به هر ابزاری از جمله انکار مسلمات دین و زیر پا گذاشتن تمامی خصایل اخلاقی و انسانی جایز است و شاید بسیاری از رهبران همین گروههای تکفیری نیز ندانند که هدف پرورش دهندگان آنها مبارزه با اساس اسلام است و از آنها تنها به عنوان ابزاری برای رسیدن به این هدف غایی بهره میبرند.
نگاهی اجمالی به آنچه امروزه پیرامون ما و کشورهای اسلامی در خاورمیانه میگذرد، هر انسان منصفی را به این نکته مهم میرساند که دشمنان دین اسلام شمشیر خود را به دست عدهای مسلمان نما دادهاند تا آنها با آن شمشیر ریشه اسلام را بزنند. مگر نه اینست که همه چیز با لشکرکشی غرب به سرکردگی آمریکا به افغانستان و عراق آغاز شد؟ مگر نه اینست که بهانه این لشکرکشی گروه القاعدهای بود که خود آمریکائیها آن را ساخته و پرداخته بودند؟ مگر نه اینست که غرب تمام توان خود را به کار برد که حرکت انقلابی مردم مسلمان منطقه علیه دیکتاتورهای کشورهایشان را با سوار شدن بر موج فرصت طلبی به سوی افراطی گری سوق دهد؟ مگر نه اینست که از بطن افراطیگریها، انواع و اقسام گروههای تکفیری تندرو ساخت که اکنون بسیاری از کشورهای اسلامی از سوریه گرفته تا عراق و یمن و لیبی و سومالی و نیجریه، بحرین و... را گرفتار خود نماید؟ همه اینها انجام شد تا امروز رژیم غاصب و جنایتکار صهیونیستی در سایه سکوت سران کشورهای عربی و حتی سکوت مجامع بینالمللی با آرامش تمام به قتل عام زنان، کودکان و مردان بیپناه و بیگناه مسلمان در غزه مشغول باشد و حامیان غربی این رژیم نژادپرست با وقاحت تمام از اعمال ضد بشری و جنایتکارانه آن حمایت کنند و علناً اعلام نمایند که اسرائیل را در کشتن کودکان و زنان غزه محق میدانند! آنها علاوه بر تأمین سلاحها و جنگ افزارهای رژیم صهیونیستی، درهای خزانهها و زرادخانههای جنگی خود را نیز برای این رژیم باز گذاشتهاند تا هر آنچه از جنایت از دستش بر میآید علیه مردم غزه مرتکب شود.
در چنین وضعیتی است که هر انسانی میتواند به راحتی تشخیص دهد چرا غرب اکنون چنین با خیال راحت و آشکارا از جنایتهای اسرائیل حمایت میکند و در سایه این حمایت، صهیونیستها در جهانی که ادعای تمدن دارد به آسانی آدم میکشند و کسی هم صدایش در نمیآید. سلطهگران غربی و فرزند نامشروع صهیونیستی آنها اکنون درحال بهرهبرداری از نتایج سالها ترویج افراطی گری در منطقه هستند.
سرگرم شدن مسلمانان با یکدیگر و به عبارتی به جان هم افتادن مردم مسلمان در خاورمیانه، تنها یکی از دستاوردهائی است که افراطی گری برای دشمنان قسم خورده اسلام به همراه آورده است و آنها در سایه این دستاورد به نسل کشی فلسطینیان در غزه پرداختهاند.
البته نباید فراموش کرد که فراهم کننده چنین امکاناتی برای دشمنان اسلام، دولتهایی در منطقه بودهاند که نقش اصلی را در ترویج افراطی گری بازی کردند، دولتهایی که تمام امکانات خود اعم از مالی، سیاسی، تسلیحاتی و... را برای ساخت و پرورش گروههای افراطی در اختیار اهداف و برنامههای دشمنان اسلام گذاشتند و انتظاری که از این حرکت داشتند حفظ چند روز بیشتر قدرت در ازای این همه خدمت بود، که اکنون با رشد افراطیگری اصل آن را در خطر میبینند.
همه اینها درحالی رخ داده که مرتکبین چنین خطاهایی، اقدامات خود را خدمت به اسلام، یا خدمات بشردوستانه و به عبارتی کمک به ایجاد دمکراسی در منطقه جلوه دادهاند، درحالی که آنچه از این خطاها نصیب اسلام، بشر و دمکراسی شده چیزی جز ظلم، خونریزی، غارت و بدنام کردن نام بشریت و دمکراسی نبوده است.
نکتهای که در اینجا نباید از آن غفلت نمود، آن است که گمان نکنیم افراطیگری تنها مربوط به کشورهای همسایه و منطقه است و ما از اثرات مخرب آن در امان هستیم. همانگونه که غفلت از اثرات افراطیگری در سایر ممالک اسلامی، نتایج زیانباری را برای آنان به بار آورده است، اگر ما نیز دچار همان غفلت شویم، این نتایج زیانبار بیتردید به سراغ ما هم خواهد آمد. بدون هیچ ملاحظهای باید بپذیریم که ما نیز در داخل کشورمان دچار افراطیگری هستیم. هر چند افراطی گری موجود در داخل کشور ما با افراطی گریهای سایر کشورها قابل مقایسه نیست،
اما تردید نداشته باشیم که نتیجه هرگونه افراطی گری در نهایت یکسان است. بنابر این گمان نکنیم ما در مقابل نتایج عملکردهایمان مصون میمانیم و بر پایه همین تفکر غافلانه طوری عمل ننمائیم که اعمال افراطی خود را با انقلابی گری و انقلابی نمایی توجیه نمائیم. فراموش نکنیم که خود برتربینی و تفکر خود را برتر دانستن انسان را دچار غفلت میکند و غفلت سرآغاز فرو افتادن در دام افراطی گری است، افراطی که میتواند افراد را تا آستانه تبدیل شدن به عناصری همچون اعضاء گروهک داعش به پیش ببرد.
منصور فرزامی مطلبی را با عنوان«تیرهایی که در غزه به سنگ خواهد نشست»در ستون یادداشت روز،روزنامه مردم سالاری به چاپ رساند:
رازی که در عرصه جهانی از پرده بیرون افتاد و واقعیت توسعه قلمرو استعماری از نیل تا فرات صهیونیسم بر همه مبرهن و مدلل شد همانند تیرهایی بود که در غزه مظلوم بر سنگ نشست و بر ملت یهود ساکنان فلسطین اشغالی هم مشخص گردید که جان و مال شهروندان بومی و مهاجر و اشغال گر و شهرک نشین، در گرو مطامع و منافع استکبار، پشیزی ارزش ندارد! همین درک حقیقت موجب خودداری 50 نفر از نیروی ذخیره از اعزام به جنگ و کشتن بیگناهان بیآب و نان و در محاصره باریکه ای به نام «غزه» شده است. انسان اگر اراده داشته باشد، اگر ذهنش بیدار باشد و در یک کلمه، اگر انسان باشد میداند که نباید خون بریزد. به همین جهت، خود داران و استنکاف کنندگان از فلسطینی کشی، همین پنجاه نفر نخواهند بود و با همه سرکوب در «حیفا» و... نشان خواهد داد که این بار، خیزشی بنیان برانداز متن و بطن خود سرزمینهای فلسطین اشغالی را تحت تاثیر قرار خواهد داد. چون این دولت باید به ریسمان اعمال جنایت کارانه خود گرفتار شود . چرا که « کلوخ انداز را پاداش سنگ است» و «کسی که باد میکارد، طوفان درو میکند.»
ساکنان فلسطین اشغالی هم، آنها که منافعشان با آدم کشی گره نخورده، میفهمند که خونخواهی سه کشته اسرائیلی به اذعان خود رژیم صهیونیستی، بهانه ای بیش نبوده است و حماس مقصر نیست! حقیقت آن که برای این رژیم، چیزی به عنوان آرامش و تامین جان ومال مردمش ارزش و اعتبار ندارد و گرنه آنها را در فرودگاههایشان زمینگیر نمیکرد و مدام تن و جانشان را نمیلرزاند و برای آنها موشکهای ناچاری «مقاومت» نمیخرید و در یک کلام، باید عبرت میگرفت که همیشه همه مردم را بازمینه سازی و دروغ نمیتوان فریب داد.
اما رازی که از پرده بیرون افتاده است و صدای «تشت» رسوایی آنها عالمگیر شده، حکایت از قضایای در هم پیچیدهای دارد که ذکر برخی از آنها جهت خوانندگان عزیز، بی فایده نیست و حقیقت آن است که:
1- رژیم صهیونیستی نمیتوانست وحدت فلسطینیها را تحمل کند و به خوبی میدانست و میداند که تلقی «محمود عباس» همان مشی انقلابی «حماس» و دیگر گروههای جهادی و «مقاومت» نیست و این حمله وحشیانه میتواند این
« وحدت » را بشکند.
2- این رژیم میخواست که مذاکرات ایران با 1+5 را تحت تاثیر قرار دهد و تا حدودی موفق هم شد.
3- دستگیر شدن افسر اطلاعاتی امارات در غزه، دست کشورهای مرتجع عرب را از آستین بیرون آورد و علنی شد که اینها و دلارهایشان در کشتار بیرحمانه مردم بیگناه غزه و یورش مغول وار جانیان صهیونیست، بسیار موثر بوده است و در عرصه اهداف شیوخ عرب، چیزی که هرگز مطرح نیست «عربیت» و «اسلامیت» است و بر همه پیداست که اینها حفظ منافع خود را بر جان مردم بیدفاع غزه، ارجح میدانند.
4- همراهی و همقدمی آشکار و پنهان ارتجاع عرب با رژیم صهیونیستی، همه و همه برای آن است که ایران و آمریکا به هم نزدیک نشوند. چون این نزدیکی اگر چه به سود دو ملت است اما دیگر اعتبار این کشورهای خودبزرگ بین، محلی از اعراب نخواهد داشت چون کیان علمی و مدنیت و فرهنگ و تمدن درخشان و تاثیرگذار قوم ایرانی، این خوش رقصان به دلار رسیده را فرصت
عرض اندام نخواهد داد.
5- صدای تشت رسوایی گروههای سلفی و داعش و تکفیری و... را هم همه جهان اسلام و دنیای بیدار، شنیدند و فهمیدند و از خود میپرسند، در غزه که همه اهل سنتاند؛ آنجا که ایرانی و علیالخصوص شیعه نیست که سر ببرند؟ پس چرا باید «داعش» پرچم فلسطین را به زیر پا بیندازد و مردم در بند غزه را فتنه گر بخواند؟ آیا این تلقی و سیاست، همسویی با رژیم صهیونیستی نیست؟ آیا این شائبه را تقویت نمیکند که این گروههای مسلمان کش و مسیحی آزار، پرورده اتحاد شوم برخی کشورهای عرب با صهیونیستها و استکبار جهانی هستند؟
6- آیا باز هم باید شک کرد از این که تخریب و آدمکشی سلفیها و داعش و وهابیها و... در سوریه، در جهت اهداف شوم سران عرب و اسرائیل، استکبار نبوده است ؟ و این به اصطلاح خیرخواهان ملت مقاوم سوریه، میخواسته اند که حکومت علوی را از میان بردارند و منجی مردم سوریه باشند؟ آیا آن همه خرابی و سربریدنها و بر سر نیزه کردنها و بمبگذاریها و ترور و ایجاد وحشت برای خدمت به ابنای بشر و جهان اسلام بوده است ؟ و...