تاریخ انتشار : ۰۸ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۹  ، 
کد خبر : ۲۶۹۱۱۸
نگاهی به خلاقیت ها و ابتکارات امنیتی سردار شهید ناصر کاظمی

فرمانده ای که الگوی عملی مدیریت جهادی بود

شهید ناصر کاظمی الگوی مدیریت جهادی را در عمل نشان داده بود. او فهمیده بود که اداره کشور با جریان انقلاب اسلامی را باید پایه گذار می کرد، تا فرهنگ لیبرالی، غرب زدگی، التقاطی از تصدی امور نظام و دولت و مدیریت کشور بیرون برود.

پایگاه بصیرت، گروه حماسه و جهاد/ شهید ناصر کاظمی در 12خرداد 1335 در تهران متولد شده او از نوجوانی به رشته فوتبال علاقه بسیار داشت. وقتی دیپلم گرفت در کنکور رشته تربیت بدنی را انتخاب کرد و قبول شد، در دوران دانشکده فعالیت شهید کاظمی توسعه پیدا کرد. زمانی که دانشجو بود در مدارس درس می داد و از حق التدریسی که می گرفت برای بچه های بی بضاعت کتاب، لباس ورزشی می خرید. در مبارزه با رژیم شاه دستگیر شد و به زندان قصر رفت و در زندان مسابقات قهرمانی راه انداخت. پس از انقلاب وارد سپاه شد و در بحران های خطرناک سیستان و بلوچستان، خوزستان آغاز جنگ در جنوب و در کردستان و آذربایجان غربی حماسه ها آفرید و در اوایل سال 1361 ازدواج کرد و نهاد خانواده را سازمان داد و روز به روز فعال تر از گذشته و خالص تر از روز پیش وظایف و مسئولیت های محوله را دنبال می کرد. در سن 25سالگی تجربیات خوبی را آزموده بود، علیرغم سن کم مسائل امنیتی مردم را خیلی خوب درک می کرد و با ابتکار عمل برای عبور از بحران ها تحقیقات و مطالعات دقیق داشت، با وجود امکانات کم با مقاومت سطح کار خودش را ارتقاء می داد. او با تجهیزات و امکانات کمی که داشت با تولید انرژی مثبت کاربری آن را متحول می کرد و با حضور خود نیروهای همراه خود را به سوی هدف به پیش می برد.

او در ادامه آزادسازی جاده پیرانشهر، در تاریخ 6/6/ 1361 بعد از عملیات می رود تا مجروحان را به عقب بیاورد که هدف گلوله دشمن قرار می گیرد و شهید می شود و مردم کردستان بخصوص شهر پاوه را عزادار می کند و غم و اندوه او هنوزدر دل ها باقی مانده است.

***

شهید ناصر کاظمی دوران زندگی و فعالیت ها، مبارزات سیاسی علیه رژیم شاه، خدمات اجتماعی در دوران رزمندگی و مجاهدت های شهید ناصر کاظمی پر ماجرا و خواندنی است.

دوران تحصیل، دوران دانشجویی، فعالیت های فرهنگی و آموزشی در دانشکده تربیت بدنی، مبارزات سیاسی علیه رژیم پهلوی، دستگیری، بازجوئی به همراه شکنجه و زندانی شدن او هم بحثی جداگانه می طلبد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ورود در عرصه های امنیتی، با حضور در کمیته های انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران و فراگیری آموزشهای رزمی در پادگان امام علی(ع) در سعدآباد تهران با خاطرات بسیار جالبی همراه است.

مأموریت های او در زابل، خرمشهر و شهرهای استان کردستان و آذربایجان غربی، مسئولیت فرمانداری پاوه، فرماندهی سپاه پاوه، جانشین فرمانده سپاه استان کردستان، پایه گذاری لشکر ویژه شهدا، ساماندهی پیشمرگان کرد مسلمان، برنامه ریزی و انجام عملیات های کوچک و بزرگ و آزادسازی جاده های صعب العبور در نقاط غرب و شمال غرب از عظمت و روح بلند این رزمنده دلاور، فداکار حکایت می کند.

فعالیت های او در یک مقطع کمتر از چهار سال (حدود 40 ماه) در ایجاد امنیت داخلی از درخشش ویژه ای برخوردار می باشد، در این مختصر فقط به گزیده ای از خلاقیت ها و ابتکارات امنیتی او در راستای تداوم و تثبیت انقلاب اسلامی اشاره می شود:

1-    زندگی او با خلاقیت و نوآوری تنیده شده بود. هر تهدیدی را به فرصت تبدیل می کرد با اخلاق حسنه ای که خود را بدان آراسته بود در بین مردم خیلی سریع پایگاه اجتماعی کسب می کرد و با پشتوانه مردمی سامانه ای را شکل می داد برای مبارزه با دشمن. در هر کاری وارد می شد درمانده نبود. بیش از هرچیز دغدغه محرومین و مردم ستمدیده و فقیر را داشت. پورعظیمی یکی از همرزمان او که در مأموریت زابل در تابستان 1358 شاهد عملکرد انقلابی او بوده می گوید: «در روزهای اول پس از پیروزی انقلاب در زابل درگیری قومی و طایفه ای و محلی شدت گرفته بود که منجر به بحران اجتماعی در منطقه شده بود، آقا ناصر با ریشه یابی مسأله، مشکل مردم را در کمبود آب تشخیص داد. او با برنامه ریزی پنهانی با تعدادی از نیروهای همراه خود، راهی مرز افغانستان شد، در مدت کوتاهی موفق شد آب رود هیرمند را به سمت زابل هدایت کند و پس از انجام این کار بخشی از مشکلات مردم مرتفع شد و ضریب امنیتی را بالا برد. مردم خیلی زود به او اعتماد پیدا کردند و هر معضلی که در زندگی شان پیش می آمد با شهید کاظمی در میان می گذاشتند.»

شهید کاظمی با تمام وجود، توان خود را برای خدمتگزاری صادقانه به مردم محروم به کارگرفته بود، با اخلاق خوش و نشاط جوانی که داشت جاذبه ایجاد می کرد و با بکارگیری فنون جدید با عنصر خوش ذوقی، نقاط راه گشایی بن بست ها را نمایان می کرد، در هر جمعیت و اجتماعی که وارد می شد به سرعت جای خود را باز می کرد و از محبوبیت عمومی برخوردار می شد. پورعظیمی در ادامه مصاحبه اش اینطور می گوید: «شاهد بودم در زابل در نماز جمعه ها و نماز جماعت های اهل سنت شرکت می کرد، برای مردم طبق برنامه سخنرانی می کرد، با ائمه جماعات و سران طوایف جلسه و نشست و برخاست داشت.»

با استفاده از تجربه ورزشی جوانان را در امور اجتماعی، امنیتی مشارکت می داد. به مناسبت ها با فنون سخنوری که داشت اهداف انقلاب را خیلی خوب تشریح می کرد. با این رفتارها همراهی مردم را با خود داشت و چهره بشاش و شاداب او جریان مخل امنیت را عقب می زد و در انزوا قرار می داد.

2-    در همان روزهای پس از پیروزی انقلاب، غرب و شمال غرب کشور دچار بحران های پیچیده امنیتی شده بود. شهرها، روستاها، جاده ها، ارتفاعات در اشغال عناصر ضد انقلاب مسلح بود که عبارت بودند از ساواکی ها، گروهک های مارکسیستی، حزب دمکرات کردستان، کومله ای های مانوئیست، علاوه بر اینها کوهستان های صعب العبور، سرمای شدید زمستانی به نفع گروهک های مسلح رقم می خورد. در چنین فضای ناامن و تروریستی، حضور عناصر خطرپذیر، فداکار و ایثارگر خلاق و مبتکر همچون ناصر کاظمی را طلب می کرد تا در سایه مدیریت و فرماندهی شهید محمد بروجردی و سایر رزمندگان سامانه امنیت داخلی را شکل بدهند.


شهید محمد بروجردی که با روحیات و خصوصیات و توانایی های شهید ناصر کاظمی آشنا بود در ابتدا او را به عنوان فرماندار پاوه معرفی کرد، شهید کاظمی با ابتکار عمل و خلاقیت هایی که داشت با شیوه یک کارمند اداری و با ادبیات فرهنگی سیاسی به شکل فرماندار رسمی در این عرصه ورود پیدا کرد. او با استفاده از امکانات شهر با قدمت در تمام نقاط بحرانی حضور پیدا می کرد و در مسیر جاده های ضد انقلاب با همین عنوان رفت و آمد می کرد و به کسب بهترین اطلاعات و شناسایی مبادرت می کرد. اشخاص شاهد و همراه او خاطرات بسیار جالبی از دوران فرمانداری او نقل می کنند.

سردار احمدی مقدم فرمانده محترم ناجا – در حال حاضر – در مصاحبه ای می گوید: « شهید بروجردی، او را برای فرمانداری پاوه معرفی کرده بود، شهید کاظمی ریش پرفسوری گذاشته بود و یک قد رشیدی هم داشت، یک روز که به سمت قوری قلعه می رفته ایستگاه ایست و بازرسی دمکرات ها جلوی او را می گیرند و سوال می کنند، شما چه کاره اید؟ او هم گفته بود من فرماندارم. بی شعور چطور شما می توانید جلو فرماندار را بگیری؟ آنها هم ترسیده بودند و گفته بودند: آقای فرماندار! اگر برای ما نان و آرد بفرستی، ممنون می شویم.» شهید کاظمی با این شگردها از جاده ها و گذرگاه ها عبور می کرد و اصلا رو نمی کرد که با حفظ سمت فرمانده سپاه پاوه هم هست.

3-    شهید کاظمی در دوران فرمانداری اش با موضع قدرت از انقلاب دفاع می کرد و در تمام نقاط لازم حضور می یافت. او در دوران تصدی فرمانداری اش در پاوه تلاش کرد با عملکردش یک مدل جدید با شیوه کار اداری همراه با فرهنگ رزمندگی را نشان بدهد که رضایت مندی مردم و مسئولان وقت را در پی داشت. حضور او در عرصه نبرد با دشمن با لباس رزم برای بسیاری اعجاب انگیز بود. مثلا هنگامی شهید رجایی در دوره نخست وزیری اش برای کارهای دولت و بدون اطلاع قبلی به اورامانات رفته بود، بعنوان عالی ترین مقام دولت وقتی یه پاوه می روند سراغ فرماندار را می گیرند به ایشان گفته می شود که فرماندار در عملیات شرکت کرده اند. شهید رجایی این فرماندار شجاع را تحسین می کند و از طریق بی سیم با شهید کاظمی تماس می گیرند تا بیاید، شهید رجایی منتظر می ماند، تا از منطقه بیاید. ناگهان او با لباس کردی و لب های خشک شده که دو روز تمام در مناطق کوهستانی درگیری داشته باز می گردد و شهید رجایی وی را در آغوش می گیرد و خطاب به او می گوید: «افتخار ما این است که مسئولان ما در صف مقدم همیشه حضور دارند.»

شهید ناصر کاظمی الگوی مدیریت جهادی را در عمل نشان داده بود. او فهمیده بود که اداره کشور با جریان انقلاب اسلامی را باید پایه گذار می کرد، تا فرهنگ لیبرالی، غرب زدگی، التقاطی از تصدی امور نظام و دولت و مدیریت کشور بیرون برود.

او این ایده را به جد دنبال می کرد و در وصیت نامه اش تأکید کرده و یادآور شده: «اگر کسی مسئول شد موظف است که برای زیردستان تا حد امکان توان نظارت نماید وگرنه از آن مسئولیت کنار رود. سعی شود که در سه وزارت خانه آموزش و پرورش، کشور و امور خارجه بهترین و مکتبی ترین افراد وارد شوند و اگر چنانچه در این سه وزارتخانه مسامحه شود مسئولان در پیشگاه خدا و امت مسئول خواهند بود.»

4-    شهید محمد بروجردی فرمانده وقت سپاه کردستان برحسب ضرورت در اواخر پائیز سال 1360 شهید ناصر کاظمی را بعنوان جانشین خود معرفی کرد تا عملیات آزاد سازی مناطق تحت نفوذ گروهک های مسلح ضد انقلاب را آزاد کنند.

شهید کاظمی که به این نتیجه رسیده بود با راه اندازی ستون کار پیش نمی رود، طرح دیگری را تنظیم می کند. در ابتدا پرسنل جدیدی را جذب می کند و آن ها را به پادگان آبخزر کرمانشاه برای آموزش می فرستد، پس از آموزش های لازم آنها را تحت عنوان گردان ویژه شهدا نام گذاری کرده و با یک واحدی از نیروهای مخصوص به فرماندهی شهید شهرام فر سامانه جدیدی را شکل می دهد و در اواخر پائیز سال 1360 شروع به کار می کند در این رابطه سردار احمدی مقدم توضیح می دهد: «خیز به خیز عملیات می کردند مثلا پنج کیلومتر جلو می رفتند، پایگاه را می زدند، تثبیت می کردند و بعد مرحله بعدی. خیلی هم سخت بود چون جنگل بود و بسیار سخت جنگیدند، با نارنجک، با تک تیرانداز، آتش خمپاره، با مین و تن به تن جانانه جنگیدند تا به گردنه دولان رسیدند و آنجا شهرام فر شهید شد، چند کیلومتر دیگر رفتند تا روستایی به نام کانی سور یعنی از بانه 30 کیلومتر جلوتر رفتند، در اصل تا منتهی الیه باند رفته بودند ولی به سردشت نتوانستند وارد شوند چون به زمستان خورد و عملیات متوقف شد تا بعد از عملیات فتح المبین در اردیبهشت 1361 با همان شیوه خیز به خیز عملیات را شروع کردند و 30 کیلومتر دیگر را آزاد کردند، هر چقدر شهید بروجردی به کاظمی می گفت خودت نرو گوش نمی داد. شهید کاظمی همه عملیات را شخصا می رفت. اخلاقش طوری بود که به همه روحیه می داد و در همه مراحل سخت مستقیم همراه گروه هایش بود تا اینکه در اوایل خرداد 1361 به سردشت رسیدند و جاده را باز کردند.»

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات