
1) گر چه دشمنان و منادیان سکولاریسم درصدد تفکیک دین از سیاست هستند اما در شریعت مقدس اسلام دین به سان منشوری است که هربعدی در بعد دیگر تابش میکند. بنابراین ابعاد دین از یکدیگر قابل تفکیک نیستند و همه این ابعاد و به ویژه عبادت و سیاست به موازات یکدیگر در راستای اعتلای «کلمه الله» تعریف و تجلی مییابند. سعی و تلاش در جهت مثله کردن دین و تفکیک دو عنصر «عبادت» و «سیاست»، سرآغاز انحرافی بزرگ در عالم انسانیت شد. تاریخ بشر به ویژه از دوران رنسانس به بعد به خوبی گویای این حقیقت است.
2) هر چند که حوزههای نفوذ دین بسیار وسیع است و در سیاست خلاصه نمیشود اما نکته قابل توجه این است که «سیاست دینی» در طول تاریخ موجب بقای دین و حفظ حریم آن گشته است. سیری در تاریخ اسلام حکایت از آن دارد که سکوت حضرت امیر علیه السلام، صلح(نرمش قهرمانانه) امام حسن علیه السلام، قیام خونین سیدالشهداء علیه السلام و حوادثی از این دست، از این منظر بوده است.
3) از آنجا که دین از سیاست منفک نیست، بر این اساس مناسک دینی و فعالیتهای سیاسی آن، از «کانون مسجد» هدایت میشده است. این سخن نه تنها در بیان علمای اسلام به تایید رسیده که در نگاشتههای مستشرقین و خاورشناسان غربی نیز به چشم میخورد. آن جا که سر توماس آرنولد مینویسد: «مسجد فقط محل عبادت نبود بلکه مرکز زندگی سیاسی و اجتماعی نیز بود. پیغمبر فرستادگان را در مسجد میپذیرفت و در آن جا به کارها رسیدگی میکرد و برای مسلمانان درباره سیاست و دین سخن میگفت: ... وقتی خلیفه انتخاب میشد نخستین خطابه خود را که به منزله برنامه سیاسی او بود از منبر میخواند. بنابراین منبر در اسلام مانند تریبونی بود که در حکومت مشروطه، برنامه سیاسی دولت از پشت آن شرح داده میشد.»(تاریخ سیاسی اسلام: 45)
مطالعه کتب تاریخ اسلام، تاریخ عرب، تاریخ تمدن و نظایر آنها، آدمی را از نقش به سزای مسجد در جامعه به عنوان مرکز فعالیتهای مردمی در حوزههای گوناگون، قرارگاه فرماندهی جنگ، پایگاه شورای حل اختلاف و رسدگی به شکایات، رسانهای برای تنویر افکار عمومی، ... آگاه مینماید.
4) جایگاه مسجد تا چندین دهه قبل نیز همینگونه بود. امام بصیر و حکیم ملت نیز از همین پتانسیل قوی برای ایجاد انقلاب فکری در مردم استفاده نمود و مردم خفته و غافل زمان را بیدار کرد و «مسجد» را خاستگاه مبارزه با رژیم طاغوت قرار داد و انقلاب اسلامی را رقم زد و به این ترتیب بطلان نظریه سکولاریسم را اثبات کرد.
5) دشمن با رصد این مولفه مهم، سیاستهایی را در راستای کاهش تاثیرگذاری مسجد و محدود کردن فعالیتهای آن به تصویب رساند و با استفاده از عناصر داخلی، غفلت مسئولان، تبلیغات سوء و ... به ویژه در این دو، سه دهه اخیر، مسجد را به یک «مکان صرفا عبادی»تبدیل نمود. آنان در راستای پروژه سکولارکردن جامعه(دینزدایی)، دایره وسعت رسالت مسجد را تنگ کردند و از مسئولیتش به شدت کاستند. فعالیتهای فرهنگی و آموزشی را به فرهنگسراها، خانههای فرهنگ و مجتمعهای فرهنگی واگذار کردند و از اینجا بود که آموزش هر چیز، مشروع و قانونی شد و از این رهگذر، به واسطه برگزاری هرگونه کلاس و دوره تحت هر عنوانی(دورههای موفقیت و کلاسهای خنده درمانی) انحرافات دینی و عقیدتی ایجاد شد و شبهات زیادی در اذهان عمومی جامعه رواج پیدا کرد؛ مراسمات مذهبی و عزاداری از مساجد به حسینیهها و تکایا منتقل گردید. این رویه از سویی به چند دستگی و از همگسستگی منجر شد و از سوی دیگر چون این اماکن از قداست مسجد برخوردار نبودند بنابراین خونریزی در عزا جایز شمرده شد، برهنهشدن بلامانع اعلام شد، ... و بالاخره شعائر دینی دستخوش تحریفات و بدعتها قرار گرفت. خلاصه اینکه مسجد در یک بازه زمانی نسبتا طولانی از محوریت بسیاری از امور خارج شد و اتفاقا بسیاری از آسیبهای فرهنگی و اجتماعی امروز جامعه حاصل همین فکر غلط و سیاست اشتباه بوده است.
راهکار: به نظر نگارنده یکی از بهترین، مهمترین و موثرترین راهها برای تحقق جامعه دینی و ترویج سبک زندگی اسلامی، خروج مسجد از غربت و انزوا و بازگرداندن مسجد به جایگاه اصلی و هویت واقعی آن است. مسجد کلیسا نیست که ایام خاصی باز شود و مناسک خاص محدودی در آن انجام گیرد؛ بلکه مسجد، مرکز اسلام و محل تجلی وحدت امت اسلامی است؛ مسجد، مرکز تبلیغات و رسانه جهان اسلام است؛ مسجد، مرکز بسیج عمومی برای اعزام کمکها و نیروهای رزمی و امدادی است؛ مسجد، مرکز تعلیم و تربیت است؛ مسجد، محل رفع اختلافات و اصلاح روابط است؛ ... تردد مردم در مسجد به بهانههای مختلف، به صورت خوداگاه و ناخوداگاه سبب آشنایی آنها با احکام و آموزههای دینی خواهد شد. بسیاری از معضلات و مشکلاتی که جامعه با آن دست به گریبان است و برای آن هزینههای مادی و معنوی گزافی صرف میکند، در مسجد قابل رفع و رجوع است. بنابراین باید بیش از گذشته به مسجد بها داد و نقش آن را در پیشگاه مردم برجسته کرد.