گروه سیاسی: دکتر داود سلیمانی چهره نام آشنایی در عرصه سیاسی است. او از فعالان سیاسی اصلاحطلب و نماینده مردم تهران در مجلس ششم شورای اسلامی بود. سلیمانی چهرهای دانشگاهی نیز به حساب میآید. او استاد دانشگاه و عضو انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه بوده است. این فعال سیاسی اصلاحطلب در گفتگوی مکتوب خود با آفتاب یزد ضمن بررسی عملکرد دولت روحانی در حوزه داخلی و خارجی در خصوص دلایل فشار بر فرجیدانا توضیحاتی را بیان میکند. وی همچنین به اصولگرایان معتدل توصیه میکند که مرز خود را با تندروهای این جریان مشخص کنند. سلیمانی با اشاره به ظهور تشکلهای جدید اصلاحطلبی میگوید: «این تشکلها نباید موجبات دوگانگی در جامعه شوند. مشروح این گفتگو در ادامه آمده است:
* روحانی چقدر انتظارات اصلاحطلبان را محقق کرده است؟
** برنامه آقای روحانی فیالجمله با آنچه اصلاحات در پی آن بود همخوانی داشته است و شعارهای مطرح شده در دوران انتخابات توسط ایشان، بیانگر این همخوانی است. لذا میتوان گفت که ایشان در سیاست خارجی گامهای خوبی را برداشته است. اما در مسائل داخلی به ویژه مسائل مربوط به فضای فعالیت نیروهای سیاسی که نیاز به گفتگوی بیشتر و تمهید راهحلهای عملی با سایر قوا دارد، مردم با توجه به وعدههای ایشان توقع بیشتری دارند. در حوزه اقتصادی نیز گامهای خوبی برداشته شده است. واقعاً آقای روحانی دولت را در بدترین شرایط تحویل گرفتند، خزانه خالی با تعهدات مالی بسیار. اینها فرصت زیادی میطلبد. در این زمینه کار دشواری را آقای روحانی دارد و لذا مردم و اصلاحطلبان انتظار معجزه ندارند. کار سختی شروع شده مهم اینست که آقای روحانی بتواند اصلاحات لازم را با تدبیر و خرد جمعی پیش ببرد. و این انتظار معقولی است که همه از آقای روحانی دارند.
* رابطه اصلاحطلبان و دولت روحانی را چگونه تعریف میکنید؟ فیالحال اصلاحطلبان به روحانی نیاز دارند یا روحانی به اصلاحطلبان؟
** رابطه اصلاحطلبان با دولت آقای روحانی، رابطهای مبتنی بر همراهی و مساعدت است. اصلاحطلبان هر آنچه که بتواند به رفع موانع و مشکلات پیش روی دولت مدد رساند، دریغ ندارند. ما بدون هیچگونه چشمداشتی تاکنون سعیمان بر این بوده که به هر طریق ممکن در جهت موفقیت دولت، تجارب و آراء کارشناسی خود را در اختیار دولت قرار دهیم. البته ایشان هم در سطوح گوناگون مدیریتی از نیروهای اصلاحطلب بهره بردهاند. امیدواریم که دولت با توجه به حجم انبوه مشکلات بجای مانده از دولت گذشته بتواند با تکیه به پتانسیل کارشناسی گسترده در سطح کشور بویژه جریان اصلاحات، بر مشکلات فائق آید.
در مورد بخش دوم سوال جنابعالی باید بگویم که، ما همه در این شرایط و برای رفع مشکلات اساسی که در دولت گذشته به این مرز و بوم تحمیل شد، به هم نیازمندیم. همه باید بکوشیم تا دولت برای رفع محرومیتها، موفق شود. حتی معتقدم جریان اصولگرا نیز باید مرز خود را با افراطیونی که درصدد زمینگیر کردن دولتند، مشخص کند و در دام آنها نیافتد. ما رابطهمان براساس اصول اصلاحطلبی است. و تا مادامی که آقای روحانی در جهت تحقق شعارهایی که مطرح کردهاند حرکت میکنند این همراهی و حمایت نیز وجود دارد. امیدواریم که ایشان بتواند در این جهت موفق باشد.
* غالب اصلاحطلبان معتقدند که انتقادات از دولت فعلا نباید رسانهای شود زیرا این موضوع ممکن است باعث سوءاستفاده جریان رقیب شود. به نظر میرسد این استراتژی همان استراتژیای است که اصولگرایان در دولت احمدینژاد اتخاذ کرده بودند و نتیجهاش آن تخلفات شد. آیا این مسئله را قبول دارید؟
** بسته به نوع رفتارها میتوان روابط یا برخوردها را تنظیم نمود. ما نباید روش واحدی را در نقد داشته باشیم. چون موضوعات نقد میتواند متفاوت بوده و از ارزشهای متفاوتی برخوردار باشد. بسته به اهمیت موضوع و یا شرایطی که دولت در آن قرار دارد و یا توانایی و عدم توانایی دولت در جهت تحقق وعدههایش میتوان انتظارهای متفاوتی داشت. گاهی باید در خفا و مشفقانه نقد کرد و گاه نه.
نباید در مقابل اشتباهات استراتژیک هر دولتی سکوت کرد. بسته به موضوع و رفتار و اهمیت آن میتوان تصمیم گرفت. بنابراین نمیتوان نسخه واحدی را برای نقد یا عدم نقد پیشنهاد کرد. باید موارد و موضوعات را به تفکیک و با توجه به ماهیت آن موضوع و شرایط زمانی و مکانی آن مورد توجه قرار داد و متناسب با آن در نقد مشفقانه آن به صورت عمومی یا خصوصی تصمیم گرفت.
* رویکرد دولت روحانی در برابر مخالفان خود را چگونه ارزیابی میکنید؟ عدهای دولت را متهم به تسامح در برابر مخالفان میکنند. نظر جنابعالی چیست؟
** دولت باید سعه صدر با مخالفان برخورد کند. و البته به شکل عملی راههای سوءاستفاده از اهرمهای قدرت و ثروت و رانت را بر آنها ببندد. دولت نباید احساس کند که آنها که صدایشان از عُده و عِدهشان بیشتر است در میان مردم خریدار دارند. نه آنان در مصاف با خواست ملتاند کند. آنان مطرود همه اقشار اصولگرا و معتدل و اصلاحطلبند. آنها فقط سروصدایشان بیشتر است. چون دسترسی به برخی تریبونها آنان را متوهم کرده است. آقای روحانی نباید به اینها چندان در عمل بها بدهد. چون خواستهای اینان با خواست ملت و منافع کشور همخوانی ندارد.
آنها درصدد بستن فضایند تا بتوانند کماکان با روشهای افراطی بر طبل خشونت بکوبند و منافع فرقهای خود را پیش ببرند. مردم بارها افراطیها را کنار گذاشتهاند ولی آنها با قرائت دیگر از انقلاب و میراث امام، با رفتارهایشان میخواهند بگویند که بعد از انتخابات هیچ چیز عوض نشده است و اگر هم بخواهد عوض شود ما به آقای روحانی و کابینهاش اجازه نمیدهیم و وزرا را تحت فشار قرار میدهیم، ولی بخردان این جناح هم افراطیگری را نفی میکنند.
* بازگشت احمدینژاد به قدرت قابل تصور است؟ پایگاه وی را در جامعه چگونه ارزیابی میکنید؟
** به نظر من عصر احمدینژادها به سر آمده. آنها با میراثی که برای این ملت به جای گذاردهاند حالا حالا برگشتشان به میدانهای رقابت با اعتدالیون و اصلاحطلبان بعید به نظر میرسد. من فکر میکنم انتخابات گذشته تا حدودی محک خوبی برای ارزیابی، نسبت به پایگاه این جریان، در میان مردم بود. زیرا برخی کاندیداها دقیقا با همان نگاه وارد رقابت شدند ولی مردم آنها را نپذیرفتند.
* تلاش مشکوکی از سوی برخی اصولگرایان آغاز شده مبنی بر اینکه مشایی و احمدینژاد از هم دور شدهاند و آن نزدیکی گذشته وجود ندارد. دلیل این تلاش چیست؟
** من چندان مهم نمیدانم، این مسئله در ردههای اهمیت پایین قرار دارد. دیگر مردم چندان به این امور خوشبین نیستند و آنها را در یک مجموعهی هم فکر ارزیابی میکنند. لازم نیست که بگویم اینان به مدت هشت سال در دولت گذشته نسبتشان به یکدیگر بسیار نزدیک و تقریبا مرید و مرادی بوده است و این بر کسی پوشیده نیست. اگر هم مرزی باشد قاعدتا در حوزه تفکری نیست، بلکه شخصی است و این اهمیتی ندارد. شاید برخی درصدد احیای حیات سیاسی برای آن دو بویژه احمدینژاد باشند، امری که تقریبا ناشدنی است و امکان تحقق آن بسیار کم است.
* آینده تندروها را چطور ارزیابی میکنید؟
** در نهایت هرگونه تندروی در جامعه محکوم به شکست است. ولی شاید اینها به جهت برخی حمایتهای آشکار و نهانی که از ایشان میشود کمی به عمر خویش بیفزایند ولی قطعا در دل و ضمیر مردم مردهاند و جایی ندارند. مردم میبینند که تندرویهای گذشته چه در سطح سیاست خارجی و چه در داخل به زیان کشور بوده و هزینههای زیادی را بر گردهی مردم بار کرده است. آنها نمیخواهند که دوباره کشور و نظام و در نتیجه مردم بیش از این لطمه ببینند. شاید از این رو در 24 خرداد به کاندیدایی رای دادند که منادی حل مشکلات کشور در ساحتهای متنوع آن، یعنی سیاست داخلی و خارجی و اقتصاد و معیشت مردم بود. مشکلاتی که مردم آن را نتیجه تندرویها و سیاستهای رادیکال در عرصههای داخلی و خارجی ارزیابی میکردند.
* استراتژی اصلاحطلبان برای انتخابات مجلس آینده و عبور از فیلترهای مختلف چگونه باید باشد؟
** البته من چندان در جریان نیستم ولی از قرائن برمیآید که اگر انتخابات شرایطی رقابتی داشته باشد، اصلاحطلبان به شکل گسترده در انتخابات شرکت خواهند نمود. استراتژی اصلاحات باید شرکت در انتخابات با حداکثر ظرفیت باشد. تنها صحنهای که میتوانیم در آن دموکراسی را تمرین کنیم، و تنها نهاد دموکراتیکی که مردم مستقیما خود، نمایندگان خود را انتخاب میکنند و از جمله نهادهای مدنی برای رقابت اصلاحطلبان محسوب میشود، همین نهاد انتخابات است. بنابراین استراتژی اصلاحطلبان به نظر بنده شرکت گستردهی در آن خواهد بود.
ما باید به عنوان یک استراتژی بلندمدت نهاد انتخابات در کشور را تقویت نموده و در جهت هرچه بهتر و کارامد نمودن آن، از نظر آزاد و رقابتی بودن، به آن مدد برسانیم. من فکر نمیکنم که جریان اصلاحی در کشور محدود به افراد و شخصیتهای شناخته شده به عنوان اصلاحطلب باشد. امروز اصلاحطلبی یک جریان سیاسی اجتماعی مسلط در جامعه است، بنابراین علیرغم اعمال محدودیت برای حضور آنان در صحنه انتخابات کماکان اصلاحطلبان در سطوح گوناگون حضور خواهند داشت و مردم بدانها اقبال نشان میدهند. امروز مردم ما نسبت به گذشته آگاهتر و آبدیدهتر شدهاند. و انتخابات گذشته نیز نشان داد که میتوان با لحاظ کردن برخی اصول اخلاقی و قانونی شرایط را برای حضور همه جریانات معتقد به نظام در چارچوب قانونی فراهم ساخت و مردم نیز به نحوی اعتماد بیشتری به صندوقهای رای پیدا کردهاند.
تاکید مقام رهبری بر امانت دانستن رای مردم به مسئولان و نهادهای ناظر، نشانگر این است که مجموعهی نظام درصدد تقویت حس اعتماد مردم و بازسازی اعتماد آنان به صندوقهای رای است. ما باید این امور را به فال نیک بگیریم و نهادهای نظارتی نظیر شورای نگهبان نیز باید از این امر استقبال نموده و شرایط را برای یک انتخاب رقابتی فراهم نمایند و این در گرو فرو نهادن برخی تنگنظریها و حذفهای سلیقهای و سیاسی است که برازندهی نظام و ملت نبوده و نیست. ولی به هر حال و علیرغم این محدودیتها، فکر میکنم اکثریت مجلس آینده از آن اصلاحطلبان خواهد بود.
* ناطق نوری به اصلاحطلبان نزدیک شده است یا اصلاحطلبان به او؟
** چندان نمیتوان این امور را خطکشی کرد. باید مرزی خاکستری را هم دید که تمام کنشگران سیاسی در آن نقش دارند هم اصلاحطلبان هم آقای ناطق و هم اصولگرایان معتدل و... همه در فرایندهای سیاسی من جمله مسئلهای که شما بدان اشاره دارید نقش دارند. نزدیکی یا دوری دو شخص یا جریان نیز از این قاعده مستثنی نیست. یعنی به تعبیر روشنتر هم اصلاحطلبان به جریان اصولگرایان معتدل من جمله آقای ناطق نزدیک شدهاند و هم بالعکس. عمده اینست که ما شاهد عکسالعمل بخشی از اصولگرایان در مقابل جریان افراطی هستیم و این خود نقطهی مشترک بین ما و جریان اصولگرای معتدل، و در نتیجه نزدیکی بیشتر روابط و رفتار سیاسی بین دو جریان است.
* آیا طرح موضوع «نواصلاحطلبی» در شرایط کنونی از سوی برخی اصلاحطلبان را به صلاح میدانید؟
** ببینید آقای روحانی نظر به انتقادها و یا برخی ملاحظات سیاسی یا اعتقادی که با اصولگرایان از یک سو و با اصلاحطلبان از دیگر سو داشت ـ ولی در عین حال برخی اصول و شعارهای اصولگرایانه و اصلاحطلبانه را قبول داشت ـ، حرکتی را تحت نام اعتدال که قبلا هم به نحوی در طیف آقای هاشمی تعریف میشد، تقویت کرد و نه از عنوان اصلاحطلبی بهره جست و نه اصولگرایی. که البته کار درستی بود زیرا اساس تنوع و تکثر میتواند مفید به حال جامعه و رشد و توسعه کشور باشد. لزومی ندارد که ما مانند هم بیاندیشیم و یا یک جریان تا ابد محکوم به یک نگاه و خطمشی باشد. باید افراد فرصت پیدا کنند تا تفاوتها و نگاههای جدید خود را بروز دهند. ولی باید از نام جدیدی بهره گیرند که بیانگر نگاه جدید آنها باشد و ناظر به تفاوتها و ممیزههای آنان با جریان اصلاحی در کشور باشد و گرنه انشعاب در درون تلقی شده و موجبات دوئیت و دوگانگی را در عرصه اجتماعی، سبب میگردد. نمیشود تابلوی دیگری را برای امر دیگری برداشت.
البته باید از هر نحله و گروه سیاسی جدید استقبال کرد. اما هر گروهی، تا مادامی که خود را وابسته به یک حرکت و جریان سیاسی مثل اصلاحات میداند، باید به اصول اولیه و رهبری آن جریان و پذیرش خط و مشیهای حاکم بر آن پایبند باشد و البته اگر میبیند که نمیتواند همراهی کند، میتواند تعریف و تشکل دیگری را داشته باشد و نباید از اعتبار و پایگاه اجتماعی آنان برای مقاصدی دیگر استفاده کند. ما تجربه دفتر تحکیم وحدت را داریم باید مواظب برخی حرکتهای دیگرانی که نه اصلاحطلبند و نه به دنبال جریان اصلاحیاند، باشیم تا خدای نکرده از احساسات پاک برخی دوستان سوءاستفاده نشود. با این ملاحظات من فکر میکنم تشکلیابی جریاناتی با نامهایی مثل اعتدال و یا اسامی دیگر، میمون و مبارک است.
* عدهای معتقدند پس از حل مسئله هستهای رویکرد روحانی و دولت او نیز نسبت به مخالفان و اصلاحطلبان تغییر پیدا خواهد کرد. نظر شما چیست؟
** اینها را قضاوتهای زودرس مینامم. ما نباید در عین حالی که باید آمادگی هر نوع اتفاقی را در صحنه سیاسی داشته باشیم، دچار توهم و یا پیشداوریهای خوشبینانه یا بدبینانه شویم.
* دلیل استیضاح وزیر علوم چه بود؟
** ببینید دلایل آن کم و بیش رسانهای شده است و شما هم اطلاع دارید. بورسیهها، برگشت برخی دانشجویان برای ادامه تحصیل و برخی مطالب دیگر. اما به نظر من برخی رویکردهای افراطی به آموزش عالی وجود دارد که اساسا به نفع دانشگاه و آینده علمی و فرهنگی کشور نیست. محیطهای علمی تنگنظریها را برنمیتابد و موجبات رکود و لاغر شدن علم را سبب میشود. نگرانی برخی درباره آقای فرجیدانا بیمورد بود.
ایشان هم خود از نقطه نظر علمی یکی از وزرای وزین کابینه بود و هم به لحاظ سوابق مدیریتی در دانشگاه و آموزش عالی دارای سابقه درخشانی است و هم به لحاظ سیاسی و آن دغدغههایی که برخی مخالفان ایشان مطرح کردند فردی معتدل است و عقلانیت قابل قبولی در رفتارهای سیاسی وی وجود داشت. از این رو باید به دنبال علت دیگری گشت. شاید القای برخی بورسیهها و یا چیزهای دیگری وجود داشت که من از آن اطلاعی ندارم. در مدت کوتاهی که ایشان مسئولیت وزارتخانه را به عهده داشت نیز ما شاهد ثبات و آرامش بیشتری در دانشگاهها بودیم و در عین حال نشاط بیشتری را در بین دانشجویان احساس میکردیم و از نظر علمی نیز با توجه به نگاهی که وزیر محترم در عرصههای علمی داشت، گامهای خوبی برداشته شد.
* فضای دانشگاهها نسبت به دولت قبل چه تغییراتی داشته است؟
** بهتر شده اما انتظارات دانشگاهیان و دانشجویان را در ساحت فعالیتهای دانشجویی چندان پاسخگو نبوده است. لازم است وزارت امکان و فرصت بیشتری را برای فعالیت آنان در حوزههای اندیشهورزی و فعالیتهای سیاسی بوجود آورد. وزیر بعدی علوم نباید از دست برخی افراطیها، گامهای معقولی که باید در دانشگاه برداشته شود به تعویق انداخته و یا فشار جریان راست افراطی موجب دست کشیدن از برنامههای معقول ایشان در دانشگاه شود.