یکم) در مسائل متعددی که بشر در زندگی اجتماعی خویش با آن روبرو است، راه حلهای گوناگونی از سوی افراد مختلف ارائه شده و به کار گرفته میشود، یکی از تفاوتهایی که جامعه اسلامی با سایر جوامع در این زمینه دارد آن است که در ارائه راه حل تنها به عقل بشری اکتفا نمیگردد و دستورات و ارشادات آیات و روایات به مدد گرفته میشود.
مسأله بدحجابی و بی حجابی در جامعه اسلامی نیز از این مقوله مستثنی نیست و لازم است راه حل مناسبی برای آن یافت شود. آنچه روزنامه اعتماد در مقاله خود(چهارشنبه19/6/93) آورده که تا نوع بیماری تعیین نشود امکان درمان وجود ندارد صحیح است؛ اما سوال این است که نوع بیماری را چه کسی باید تشخیص دهد؟ آیا هر شخصی، با هر میزان و هر نوع سواد و مدرکی، در مقام تشخیص بیماری است؟ آیا مهمتر از تشخیص نوع بیماری، شناسایی مرجع تشخیص بیماری نیست؟... چه زیبا امام جواد علیه السلام میفرماید: لو سکت الجاهل ما اختلف الناس؛ اگر نادان سخن نگوید مردم دچار اختلاف نمیشوند.
به نظر آنچه بیش از همه دسترسی به یک راه حل مناسب و تاثیرگذار را سخت نموده، اظهار نظرهای غیرکارشناسانه ایست که از نااهلان موضوع مطرح میگردد و اتفاقا به آنها بهاء داده میشود.
دوم) با توجه به شواهد و قرائنی که در یادداشت مذکور موجود است، به سادگی میتوان به این نتیجه رسید نگارنده محترم، پیرامون این مسأله از اندک تخصص لازم برخوردار نیست تا در مقام اظهار نظر برآید؛ اما متاسفانه خود را مجاز به نقد و نظر میداند. بیشک تا وقتی این رویه ادامه داشته باشد و باب سخنهای غیرکارشناسانه از افراد غیرمتخصص گشوده باشد، نه تنها نوع بیماری حجاب شناخته نخواهد شد، که تجویز نسخه های اشتباه ممکن است منجر به مرگ بیمار شود.!!!
سوم) از بارزترین و مهمترین شواهد دلالتکننده بر عدم تخصص نویسنده در این مقاله، بهره گیری از روش «قیاس در احکام» است. او از مقایسه مساله بی نمازی و بی حجابی نتیجه میگیرد که وقتی نماز با این که مهمتر از حجاب است، با بی نمازی برخورد اجتماعی نمیشود، پس حجاب هم همین طور... این در حالی است که در فقه شیعه «قیاس» باطل است و ائمه معصومین علیهم السلام بارها خطر استفاده از قیاس را گوشزد کرده اند.
قال علی بن الحسین علیهماالسلام: إن دین الله عزوجل لایصاب بالعقول الناقصه والآراء الباطله والمقائیس الفاسده، و لایصاب إلا بالتسلیم، فمن سلم لنا سلم، و من اقتدى بنا هدى، و من کان یعمل بالقیاس و الرأی هلک...(اکمال الدین ص 324)
در حدیث دیگری امام صادق علیه السلام به شدت طرفداران قیاس را سرزنش میکنند و مورد عتاب قرار میدهند و از یکی از آنها میپرسند: «شما که اهل قیاسید به من جواب دهید، قتل گناه بزرگتری است نزد خدا یا زنا؟ میگوید: قتل؛ حضرت میفرمایند: پس چرا در اثبات قتل دو شاهد کافی است ولی در اثبات زنا چهار شاهد لازم است؟! باز بگو نماز افضل است یا روزه؟ گفت: نماز؛ فرمودند: پس چگونه است که حائض نمازهایی که نمیخواند لازم نیست قضا کند ولی باید روزههایش را قضا کند؟! باز بگو بول کثیفتر است یا منی؟ گفت: بول؛ کثیفتر است. فرمودند: پس چرا برای منی غسل واجب است ولی برای بول واجب نیست؟! سپس فرمودند: و أول من قاس إبلیس، و لمیبن دین الإسلام على القیاس. (وسائل الشیعه، ج27، ص 48)
به این ترتیب حتی اگر نویسنده اعتقاد داشته باشد حجاب صرفا یک گزاره دینی و فقط فردی است که هیچ نوع بازخورد بیرونی در اجتماع ندارد، از راه قیاس نمیتواند مسأله حجاب را حل کند.
چهارم) بر فرض صحت قیاس، قیاس بین این دو مورد در اصطلاح منطقیون «قیاس مع الفارقی» است. چرا که نماز از واجباتی است که وقت در آن وسعت دارد و لذا شناسایی بی نماز، امر بسیار سختی است. زیرا ممکن است شخصی که با ندای اذان به نماز نایستاد، مدتی بعد نمازش را اداء یا قضا نماید. اما برای بی حجابی توجیهی نیست که بتوان بیحجاب را مبرا کرد. بی حجابی بر خلاف نماز که مسالهای فردی است، در اجتماع معنا مییابد؛ بینماز در زمره حق الله است، اما بیحجابی هم مصداق «حق الله» و هم مصداق «حق الناس» میباشد. حقالناس است از این جهت که جامعه را به فساد میکشاند، زندگیها را از هم متلاشی میکند، روابط زوجین را به سردی میگراید و ایشان را به شدت تنوع طلب مینماید...
چهارم) علاوه بر آن حتی اگر نویسنده به هر دلیل معتقد به بهره گیری از قیاس در فهم مسائل باشد در این موارد قیاس معقولی انجام نداده است. مثلا او دزدی و قتل را مخل نظم اجتماعی دانسته و حجاب را با آن دو مقایسه کرده و گفته است که چون ب یحجابی مخل نظم اجتماعی نیست، پس نباید دولت اسلامی با بی حجابی مقابله کند. این در حالی است که اگر بنا بر قیاس باشد میتوانست چنین بیان کند که: بی حجاب هم گاهی یک قاتل است؛ بی حجاب با به میدان کشاندن شهوت سرکش مردان، راه را برای کشتن ایمان آنان فراهم میکند و پاکی قداست زنان و مردان را می دزدد! دزدی وسائل مادی زندگی بدتر است یا دزدی ایمان و معنویات؟؟! کشتن روح ایمان و اعتقادات دردناکتر است یا کشتن جسم؟ آیا عواملی که منجر به قتل انسانها میشود از نظر حکومتها مهم نیست و به آن توجه نمیشود؟ آیا یکی از این عوامل، مسأله بدحجابی که منجر به عشقهای کور خیابانی میشود و کشتارهای خونباری را به بار میآورد نیست؟؟! ماجرای قتل میدان کاج تهران که در حضور مردم صورت گرفت و پای یک دختر بدحجاب درمیان بود، قتل یک بسیجی(شهادت علی خلیلی) به دلیل کمک به یک خانم بدحجاب در نجات دادنش از دست اراذل و اوباش که هنوز گرد زمان بر آن ننشسته و از یادها نرفته است از جمله مواردی بوده که از شدت حادثه، بازتاب رسانهای وسیعی داشته و چه بسیارند حوادثی که اگر بی عفتی و بی حجابی علت العلل آن نباشد، بی شک از علل موجده آن بوده است که در بازتاب رسانه ای ضعیف یا در بایکوت خبری رخ میدهد؛ حوادثی نظیر طلاق، سقط جنین، قتل رقیب در عشقهای خیابانی. بر اساس آنچه بیان شد، بی حجابی هم دزدی و قتل ظاهری را در پی دارد و هم دزدی و قتل معنوی را. اکنون قضاوت را به عهده خواننده محترم میگذاریم که با مبنا قرار دادن قیاس کدام یک نیاز به توجه و مقابله بیشتر دارد؟؟ آن چیز که فقط موجب قتل مادی است یا آن چیزی که قتل مادی و معنوی را در پی دارد؟!!
نتیجه گیری) باید گفت نویسنده ای که به نگارش این یادداشت پرداخته در مرجع تشخیص بیماری نیست؛ و از صلاحیت لازم برای اظهار نظر در این خصوص برخوردار نیست. دیگر اینکه بهره گیری از روش قیاس در فهم مسائل شرعی و حل مساله حجاب شیوه باطل و غیرقابل اعتناست.