* به نظر شما مساله امروز اصلاحطلبان چیست؟ اگر بخواهیم دیروز و امروز اصلاحطلبان را بررسی کنیم و چشماندازی برای فردای اصلاحطلبی ترسیم کنیم، فکر میکنید مساله اصلی چه خواهد بود؟ فکر میکنید اصلاحطلبان چه میزان از برخی اشتباهات تاکتیکی و استراتژیک خود درس گرفتهاند؟
** اگر بخواهیم بگوییم که اصلاحات در حال حاضر در چه شرایطی است باید بگوییم که اغلب صاحب نظران معتقدند که اصلاحات در انتخابات دور یازدهم ریاستجمهوری توانست کاندیدای خودش را بر کرسی صدارت بنشاند. هر چند که شخص کاندیدا با نام اصلاحطلبی وارد صحنه نشد و اکنون هم مدعی اصلاحطلبی نیست اما از آنجا که اصلاحطلبان پشتیبان آقای روحانی بودهاند و بیشترین رای را از جانب اصلاحطلبان و شخصیتهای بزرگ این جریان به دست آورد، شعارها و وعدههای تبلیغاتی ایشان اصلاحطلبی بوده و هیچ مطلبی که بوی اصولگرایی داشته باشد یا حتی زاویهیی با اصلاحطلبی داشته باشد از او منتشر نشد. لذا این نتیجه را میتوان گرفت که مردم به اصلاحات رأی دادهاند.
* بنابراین این گفته برخی اصولگرایان که حرف از پایان جنبش اصلاحات میزنند و اینکه اصلاحات سر سینه تراب گذاشته واقعیت بیرونی ندارد و اصلاحطلبان همچنان از اقتدار اجتماعی برخوردارند، اگرچه نتوانند کاندیدای ناب خود را برای انتخابات معرفی کنند.
** در مقطع انتخابات زمانی که ائتلاف اصلاحطلبان شکل گرفت و آقای عارف به نفع آقای روحانی کنار رفت و زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی رد صلاحیت شد، صحنه سیاست تغییر کرد چرا که اگر آقایان خاتمی و هاشمی رفسنجانی که در انتخابات شرکت میکردند رأی بسیار بالایی را به خود اختصاص میدادند، اما پس از این اتفاقات از صحنه خارج شدند. آقای عارف هم ایثار انتخاباتی انجام داد و مردم متوجه مجموعه اصلاحطلبان شدند و همان راهی را رفتند که اصلاحطلبان از آنها خواسته بودند. بنابراین زیربنای گفتمان اعتدال، اصلاحات است.
* من جواب سوال قبلیام را نگرفتم و این سوال را اینگونه مطرح میکنم که اصلاحات را پس از این همه تجربه اگر بخواهید امروز تعریف کنید چه شاخصهها و مولفههایی را برای معرفی آن میتوان مشخص کرد؟
** ما هر گونه افراط و تفریط را از اصلاحات به دور میدانیم. اصلاحات را یک جریان معقول و مقبول طبع اجتماعی مردم میدانیم. جریان اصلاحات تنها جریانی است که میتواند با عقل، اندیشه و با شرع مقدس منطبق باشد. اصلاحاتی که ما معتقدیم و تفسیر میکنیم که به دور از افراط و تفریط باشد، راه اصلاحات، راه انبیا و ائمه و عقلا و اندیشمندان تاریخ است و ما به غیر از این مسیر، راه دیگری را نمیشناسیم.
* آیا منظومه فکری اصلاحطلبان امروز اینگونه تدوین شده است که برای بازگرداندن و نهادینه کردن گفتمان اصلاحات به بطن و متن جامعه باید آهسته و پیوسته گام برداشت؟
** بعد از دوم خرداد 76 فضایی به وجود آمد که موجب شد نیروهایی که در زمان حیات امام (س) مورد توجه بودند و زمانی به حاشیه رانده شده بودند، به فضای اجرایی کشور راه بیابند. قبل از دوم خرداد کسانی بودند به نام نیروهای خط امام که با محوریت مجمع روحانیون مبارز فعالیت میکردند و بعد از آن، لفظ اصلاحات جایگزین نیروهای خط امام شد. در همان زمان من مکررا در همه جا مطرح میکردم که باید اصلاحات تعریف شود و مقصود آن مشخص شود. عدهیی مطرح میکردند که این اصلاحات از غرب گرفته شده و ما پاسخ میدادیم که پیش از هر جایی در قرآن و فرمایشات پیامبران و امامان موضوع اصلاحات مطرح شده است. توجه داشته باشید که یک جریان را یک مهره نمیتواند تعریف کند. باید یک مجموعه اندیشمند واقع گرا و مقبول بنشینند و با تمام ملاحظات تعریف جامع و مانع کنند و از عهده یک فرد خارج است. در آن زمان به دلیل اینکه این تعریف انجام نگرفت، هر فردی به خود اجازه میداد که زبان اصلاحات شود و از زبان خود مسائلی را در پی گفتمان اصلاحات مطرح کند. مثلا شخصی در آن زمانها به مساله تقلید انتقاد کرده بود و این از جانب کل جریان اصلاحات برداشت میشد.
* یعنی عدم تعریف اصلاحطلبی و عدم انضباط تشکیلاتی اصلاحطلبان باعث پراکندگی و قرائتهای مختلف شده بود و بهترین فرصت را به رقبای آن داده بود.
** البته ایرادی که ما اصلاحطلبان داشتیم این بود که به جنبههای دینی مردم در فعالیت سیاسی توجه کمتری داشتیم.
ما نمیتوانیم سیاست را منهای دیانت تعریف کنیم. در واقع به دلیل کم توجهی هم بود. کمتر به دنبال مراسم دینی و مذهبی میرفتیم و بیشتر در مراسم سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و هنری شرکت میکردند. کم توجهی به این مساله موجب شده بود که رقیب این را بهانه کند. غیر از این موضوع اولین خطای اصلاحطلبان نبود تعریف منسجم اصلاحات بود. دومین اشتباه اصلاحطلبان هم این بود که اصلاحات توسط بزرگان اصلاحطلب رها شده بود. کسانی که مسوولیت در اصلاحات داشتند سرگرم اداره کشور بودند و البته حق هم داشتند. اولویت کارشان این بود که امورجاری کشور را انجام دهند. لذا آقای خاتمی در جلسه با ما مطرح کردند که من به عنوان رییسجمهور، فراحزبی و فراجناحی عمل خواهم کرد. ایشان پس از پیروزی در انتخابات در جلسات ویژه اصلاحطلبان کمتر حضور داشتند و به عنوان عضو مجمع روحانیون مبارز در جلسات کم شرکت میکردند.
در حالی که به نظرم آقای خاتمی میتوانست میان ریاستجمهوری و ریاست یک حزب، ارتباط و تجمیع برقرار کند.
البته باید بپذیریم خیلی از افراد ما سابقه کار تشکیلاتی و حزبی را نداشتند. از سوی دیگر انواع قرائتها از هر طرفی در اردوگاه اصلاحطلبان صورت میگرفت و رقیب هم اتهاماتی را میزد که کاملا به ضرر اصلاحات بود.
* نگران نیستید که دوستان اصلاحطلب از این آسیبشناسی شما ناراحت و دلخور شوند؟
** البته این کمال یک جبهه است که با شجاعت، آسیبها و ضعفهای گذشتهاش را بیان کند و به دوستانش یادآوری کند که ناموفقی گذشتهها به دست خودمان بود. از دست دادن مجلس و قوه اجراییه بر عهده خودمان است. هم هشت سال حاکمیت اصولگرایان و موفقیتمان در انتخابات دولت یازدهم برایمان تجربیات ارزشمندی است و باید با بهرهگیری از آن تجربیات تلخ، توشه درستی برای آینده اصلاحات ذخیره کنیم.
* ابتدای اظهاراتتان به ائتلاف تاریخی اصلاحطلبان در انتخابات ریاستجمهوری سال گذشته اشاره کردید. به نظر میرسد که این شورای مشورتی اصلاحطلبان نشاندهنده یک تجربه موفقی با انتقال این پیام است که اصلاحطلبان میتوانند با مشورت، تصمیمهای موفقی بگیرند و به تصمیم واحدی برسند. اما مشخصا سوال من این است که چه باید کرد که انسجام اصلاحطلبان بیشترشود؟
** وجود شورای مشورتی یک حسن خوب است. به خصوص برای جریانی مثل اصلاحات و اگر نباشد مساله فردگرایی پیش میآید و دچار استبداد و تکروی خواهیم شد. اصل باید وحدت و انسجام اصلاحطلبان باشد و بدانیم شورای مشورتی جزو ابزارهای کار است که بنشینیم و راهکارهایی را ارائه دهیم که برای وحدت و انسجام که کارهایی لازم است. باید همه اصلاحطلبان بر مساله وحدت تاکید داشته باشند. همه هم معتقدند که باید این کار انجام شود به دلیل اینکه تا به حال هر چه ضربه خوردهایم از نبود وحدت بوده است. لذا هر ابزار و راهکاری باید در جهت تثبیت و انسجام باشد و رقبا هم این را خوب میدانند و آنها بر همین اساس به دنبال این هستند تا اصلاحطلبان به وحدت برسند.
* میخواهیم ساز و کار رسیدن به این وحدت را بررسی کنیم. خیلی از اصلاحطلبان معتقدند که باید یک شورای عالی سیاستگذاری برای اصلاحات تعریف شود. به نظر میرسد یک اتاق فکر و قوه عاقله برای اصلاحات باید تشکیل شود که وظیفهاش تعریف مانیفست اصلاحطلبی و تصمیمهای مهم و کارآمد باشد. عقیده شما در این زمینه چیست؟
** بنده معتقد بوده و هستم و بارها خدمت افرادی که محبوبیت عمومی دارند گفتهام که اصلاحات توسط یک فرد نباید رهبری شود. هم بار سنگینی است و هم سلایق مختلفی وجود دارند. مثلا مجموعهیی فرد خاصی را قبول دارند و مجموعهیی دیگر فرد دیگری را و این اشخاص ممکن است با افراد دیگر مخالف باشند. اگر بنا باشد که همه این سلایق کنار هم قرار گیرد بهتر است که مجموعهیی از افراد مورد علاقه و مهم به وجود آوریم و این جریان را با مجموعه بزرگان و عقلای قوم اداره کنیم. آقایان هم یقینا این نسخه را میپذیرند. سال 84 و 88 اگر این مجموعه در کنار هم قرار میگرفت قطعا با نتایج بهتری مواجه میشدیم. یعنی افرادی که باید محور وحدت باشند، محور اختلاف شدند. در حال حاضر همه به این نتیجه رسیدهایم که همگی باید در کنار هم باشیم. بنده به صراحت بگویم بنده با رهبری فردی اصلاحات کاملا مخالفم و آن را مضر میدانم. چون اگر یک فرد مطرح شود برای هدایت اصلاحات اولا به خودی خود درست نیست که فردی بر فرد دیگر ترجیح داشته باشد و ثانیا این مساله موجب میشود که افرادی بر فرد خاصی نظر مساعدی ندارند از کلیت اصلاحات و اصلاحطلبان فاصله بگیرند و منشأ اختلاف شوند. وقتی شخصی منشأ فردگرایی شود ما زمینه استبداد را فراهم کردیم. نباید محوریت فردی را در یک جریان سیاسی جبههیی تقویت کنیم.
* شما پیش از این هم به این موضوع اشاره کرده بودید که البته به مذاق برخی از اصلاحطلبان خوش نیامد.
** من گلهمندم که عدهیی گفتهاند که حرف من موجب تضعیف آقای خاتمی است. اینکه افراد دیگری چون آقای کروبی و هاشمی در کنار آقای خاتمی قرار بگیرد تضعیف آقای خاتمی نیست بلکه تقویت ایشان است. ایشان خودشان هم به این نتیجه رسیدهاند. خود شخص آقای خاتمی طرفدار این عقیده هستند. من معتقدم یک مجموعهیی که در جبهه اصلاحات مقبولیت عمومی داشته باشد دور هم جمع شوند و این مجموعه هدایت اصلاحات را به عهده بگیرند. این کار از عهده یک نفر بر نمیآید. بنده به صورت مکتوب خدمت آقایان فرستادم که منشور تهیه کنند و مانیفست تعیین کنند و این پیشنهاد را مطرح کردم.
* برای چه کسانی فرستادید؟
** برای آقایان خاتمی، هاشمی، روحانی، عارف و اعضای مجمع روحانیون و حتی افرادی که در حصر هستند این پیشنهاد را فرستادم که همه موافق این کار بودند.
* فکر میکنید در حال حاضر چقدر پتانسیل عملی شدن این پیشنهاد وجود دارد؟
** الان ظرفیتها بسیار زیاد است. چرا که هم شخصیتها، محبوبیتشان در جامعه بالاست که البته همین محبوبیت موجب حسادت و بغض و کینه برخی افراد شده است که خروجی این حسادت را میتوان در تخریبها و دروغها و تهمتهایی که به افراد محبوب سیاسی میزنند، مشاهده کرد. مهم این است که هسته مرکزی از فردیت به سمت جمع هدایت شود. دوما اینکه آن چند نفر هم نیاز به مشاورین دارند. مثلاراهاندازی شورای مشورتی آقای خاتمی کار بسیار درست و صحیحی بود بنابراین باید آن شورای مشورتی را هم به آن اضافه کنیم و معتقدم که این شورا را باید تقویت کرد و از دیگر اصلاحطلبان هم دعوت کرد تا در این شورا حضور یابند.
* فکر میکنم دارید پیشنهاد یک جبهه فراگیر اصلاحطلبی را میدهید. درست است؟
** بله این ضرورت امروز و غیر قابل انکار اصلاحطلبان است. ظرفیت و پتانسیل عملیاتی شدن چنین ایدهیی هم وجود دارد. تقویت شورای هماهنگی اصلاحطلبان میتواند مقدمهیی برای تاسیس یک حزب فراگیر اصلاحطلبی باشدتاتمام تشکلهای سیاسی و احزاب اصلاحطلب با حفظ سلایق زیر یک چتر جمع شوند. این معنای این نیست که فعالان سیاسی مورد توجه قرار نگیرند و یا هویتشان را از دست بدهند و احزاب نادیده گرفته شوند چون وظیفه افراد در آن مجمع هم جمع بندی و هدایت همه احزاب خواهد بود. البته ما به این سمت رفته ایم و تشکیل جبهه فراگیر اصلاحطلبان قطعا شروع شده است.
* چرا آقای دکتر عارف؟
** آقای عارف یک شخصیت مورد احترامی است و ایثار و فداکاری ایشان به صورت یک پتانسیل درآمده و در حال حاضر یک مجموعه تشکیلاتی خیلی خوب اطراف ایشان است و بر همین اساس از پایگاه اجتماعی و تشکیلات سیاسی ایشان باید در جبهه فراگیر اصلاحطلبی استفاده کرد.
* شما پتانسیل آقای خویینیها و نوری را چگونه ارزیابی میکنید؟
** آنها همگی عزیز هستند. اما بنده معتقدم که در رده رهبری جبهه فراگیر اصلاحطلبی باید آن چهار نفری که نام بردم حضور داشته باشند.
* این عقلا و بزرگان که طی سالهای اخیر تحت آماج انواع فشارها و حملات سیاسی قرار گرفتهاند.
** شخصیت آقای هاشمی که رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام است قطعا نظام را پذیرفته وآقای خاتمی سابقه یا پروندهیی ندارند. اما همانطور که گفتم به خاطر محبوبیت و احساس خطر بالقوهیی که این عزیزان برای برخی جریانها دارند
هر از چند گاهی سیبل حملات تخریبی قرار میگیرند که البته این تخریبها بر عزت و محبوبیت این عزیزان افزوده است.
* منظورتان از حضوران دبیران احزاب را متوجه نشدم.
** برخی معتقدند که حضور دبیران احزاب در شورای همکاری اصلاحطلبان ضعیف است و باید از احزاب بخواهیم که دبیرکلهایشان را بفرستند.
* فکر میکنید اهداف کوتاهمدت، میان مدت، بلندمدت اصلاحطلبان با توجه به شرایط فوق برای آینده چیست؟
** هدفگذاری مشخص است. وقتی جبههیی کار میکند ایدهها و آرمان هایش را مورد مطالعه قرار میدهد و اولویت بندی میکند و برنامه هایش را بر این اساس تنظیم میکند. یک سری از این برنامهها، اجرایی است که دولت باید قویتر و مردمی باشد. تصمیمات به روز و کارآمد باشد و در رابطه سیاست خارجی که تنشزا نباشد بلکه مسالمت آمیز باشد به جز اسراییل. برای انتخابات پارلمان، دولت، خبرگان و شوراها سیاستهای جا افتادهیی را به کار بگیرند. فعالیت اصلاحات نباید منحصر به انتخابات باشد. اصلاحات به عنوان یک جریان فکری باید روز به روز در حال گسترش و زایندگی باشد. اگر اصلاحات بتواند در کشور ما میدان وسیعتری پیدا کند، الگویی برای کشورهای اسلامی دیگر خواهد شد. الگویی که اسلامیت هم در آن باشد و راه فرار از بنیاد گرایی که منطقه دچار آن است را به مردم منطقه نشان دهد. شما ببینید که بیداری اسلامی در منطقه به وجود آمد اما با حرکات تند به نتیجه نرسید. به گفته امام بزرگوار ما باید الگو برای جهان باشیم و با اصلاحات است که میتوانیم به این هدف دست یابیم. همه میدانند که باید برای منطقه الگو باشیم.
* اصلاحطلبان در یک مقطعی ارتباطی را که با بدنه خود داشتند از دست دادند فکر میکنید این ارتباط چگونه میتواند مجددا از سر گرفته شود در حالی که احزاب تاثیرگذار اصلاحطلب همچنان در تعلیق هستند؟
** این ضعف مشخصی است که اصلاحطلبان از بدنه اجتماعی فاصله گرفتهاند و راهحل آن توسعه جریان اصلاحطلب با آحاد جامعه است. یک راهحل، روش حزبی و سیاسی است اما همه راهحل نیست. ما گروههای مردمنهادی داریم که حزب نیستند ولی وجود دارند. بنده نامهیی را دیدم که برخی نهادهای غیرمرتبط خواستار دخالت در سرنوشت NGOها شدهاند که به سراغ NGO که تشکیلات غیر سیاسی است بروند. یعنی نهاد به خود اجازه میدهد که درجزییات اقدامات یک تشکیلاتی که مجوز از جمهوری اسلامی گرفته قرار بگیرد. اصلاحطلبان باید با مراکز دینی و اجتماعی ارتباط داشته باشند.
* یعنی باید با مساجد ارتباط داشته باشیم؟
** این یک نیاز فوری اصلاحطلبان است. نه فقط مساجد بلکه هیاتها و حسینیهها را هم شامل میشود و این سوال مطرح میشود که چرا ما از پتانسیل مذهبی بودن مردم نتوانستیم استفاده کنیم. اتفاقی افتاده که در راس هیاتهای مذهبی حتما باید اصولگرایان باشند در حالی که اینطور نیست و اصلاحطلبان هم اهل مسجد و هیات هستند. شخص اصلاحطلبی تعریف میکردند که به مسجد رفته بود و شخصی با دیدن این چهره اصلاحطلب خطاب به او گفته بود که شما هم به مسجد میآیید؟ مگراین چیزها را قبول دارید؟ این فضای غلط در ذهن برخی ایجاد شده که اصلاحطلبان اعتقادات دینی ندارند. یکی از راهها برای از بین بردن این ذهنیات غلط ورود پیدا کردن ما است. در محرم گذشته آقای روحانی هیاتی با نام فاطمه زهرا (س) تشکیل دادند که مورد استقبال فراوان از سمت مردم قرار گرفت. این استقبال نشان میدهد که پتانسیل آن وجود دارد و این پتانسیل میتواند به احزاب منتقل شود. ما باید از هر زاویهیی وارد شویم و از ظرفیتها استفاده کنیم.
* اگر احزاب در دو جریان اصلاحطلب و اصولگرا فعالیت نداشته باشند. چقدر فضا برای عرض اندام شبه احزاب باز میشود؟ آیا میتوانیم بگوییم که در خلأ فعال احزاب رسمی، برخی از موسسات پژوهشی میتوانند کارکرد حزبی پیدا کنند؟
** حرکت سیاسی جمعی حتما باید در قالب حزب باشد وغیر از این اتفاق، هر حرکت سیاسیای حرکت غیر قانونی است. این قانون باید برای همه یکی باشد. مثلا جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین میخواهند فعالیت سیاسی داشته باشند اما در قالب حزب نمیروند چون نمیخواهند نظارتی بر آنان باشد فراتر از قانون اساسی هیچ کسی نباید باشد. اگر اینان از وزارت کشور مجوز فعالیت سیاسی نگیرند و تشکیلاتشان قانونی نشود و برای مثال در انتخابات کاندیدا معرفی کنند، خلاف قانون اساسی عمل کردهاند.
* آیا اشخاصی مثل آقای مصباحیزدی در موسسه پژوهشی امام خمینی با همین رویکرد سیاسی فعالیت میکند؟
** این ضعف دستگاههای ناظر و مجری است. یا به دلیل ضعف یا انگیزههای سیاسی برخوردی نمیکنند. چطور اگر قرار باشد عدهیی فعالیت اقتصادی کنند و صندوق قرضالحسنه تشکیل دهند بلافاصله توسط وزارت کشور و بانک مرکزی با آنها برخورد میشود؟ یا در فعالیت فرهنگی حتما باید مجوز وزارت ارشاد باشد؟آن گاه فعالیت سیاسی انجام میدهند اما وزارت کشور با آنها برخورد نمیکند؟ لذا همیشه این انتقاد وجود داشته به جامعه روحانیت و جامعه مدرسین و موسساتی که وجود دارند. مجمع روحانیون مبارز در زمان امام تشکیل شد و در همان زمان درخواست مجوز از وزارت کشور شد تا فعالیت شفاف و قانونی داشته باشد اما رقبای ما تن به این کار ندادهاند و متاسفانه از سوی نهادهای نظارتی با آنها برخورد نشده است. بدتر از آن، این مساله است که بعضی از فعالیت حزبی فرار کنند و بخواهند در نهادها فعالیت کنند. یعنی نهادهای انقلاب را به استخدام خود بگیرند. در دولت گذشته این کار انجام میگرفت اما نهادها خود را کنار کشیدند و آنها به سراغ برنامههای دیگر رفتند. استفاده از نهادها برای فعالیتهای حزبی ظلم بسیار بزرگی است. میگفتند حزب نداشته باشیم چون هیاتهای مذهبی داریم. این مغالطه به این زشتی که تشکیلات سیاسی حزبی را با هیات مذهبی که دو ماهیت دارند با هم مقایسه میکردند. بسیار بد است که از نهادهای انقلاب و مراکز مقدس استفاده حزبی شود. توصیه اکید من به وزارت کشور این است که بهشدت برخورد کند. آقای روحانی بداند که باید از نظام محافظت کند. عدهیی میگویند که ما دلسوزتر از رهبر و رییسجمهور و همه هستیم و میخواهیم عامل امر به معروف و نهی از منکر باشیم. باید جلوی این حرکتها گرفته شود، در غیر این صورت باید شاهد بسیاری از مسائلی که در کشورهای همسایه وجود دارد باشیم.
* شاهد بودیم که یکی ازآقایان آقای روحانی را زیر سوال بردند که البته منجر به جوابی شد که حضرتعالی به آن آقا دادید. آبشخور چنین اتهاماتی کجاست؟
** برخی از آقایان که شما گفتید، جمهوری اسلامی امام خمینی را قبول ندارند. علاوه بر اینکه او در انقلاب نقشی نداشت و رفتارشان دهنکجی به امام بوده است. جمهوری اسلامی امام را نمیپذیرند و بارها انتخابات را زیر سوال بردهاند. من صحبتم با آنها این است که شفاف باشید و بگویید ما این حکومت را قبول نداریم و یک حکومت دیگر میخواهیم تشکیل دهیم تا مردم و رهبری تکلیفشان را با شما بدانند. چرا میگویید ما انتخابات را قبول نداریم و مردم رای ندهند. اگر جمهوریت را قبول دارید باید انتخابات را قبول داشته باشید. باید به رییسجمهور ملت احترام بگذارید. شما از کجا آمده اید که رییسجمهور هجده نوزده میلیون رایی را مورد توهین و تمسخر قرار میدهید.
* آیا میتوانیم بگوییم که حجتیهییها و نوحجتیهییها در حال انتقام از انقلاب هستند؟
** نه فقط جریان حجتیه که در حال حاضر یک جریان مرتجع متشکل از حجتیهییها و بخشی از «ولایتیهای بی ولایت» در مقابل جریان مترقی انقلابی و اصلاحطلبانه و نظام جمهوری اسلامی ایستاده است. حضرت امام، صدهابار برشناخت و برخورد با متحجران و مرتجعین تاکید کرده است. ایشان خطر اینان را بسیار بزرگ میدانستند. مرتجعین و عدهیی که دم از ولایت میزنند و میخواهند که بر طبل اختلافات بکوبند، شهامت ندارند اقرار کنند که با جمهوری اسلامی امام خمینی مشکل دارند و مخالفند و با پوششهای جدید سعی میکنند که زهر خود را بریزند اما باید بدانند که سوابق و شناسنامهشان را نیروهای انقلابی در اختیار دارند و راه به جایی نخواهند برد.
* شرایط حزب اعتماد ملی با توجه به وضعیت حاج آقای کروبی چگونه است؟
** حزب اعتماد ملی بعد از سالها که به دلایلی فعالیت خود را متوقف کرده بود به این نتیجه رسیده است که فعالیت خود را از نو شروع کند. البته دیدگاهها و سلایق مختلفی هست که ما طی جلساتی در حال بررسی هستیم که چطور باید شروع کنیم که موثر باشد. البته کار دشواری است حزبی که دبیر کل آن در حصر است بخواهد کار خود را پیش ببرد اما ما با آقای کروبی رایزنی کردهایم و ایشان موافقت خود را برای همکاری با شورای مشورتی اصلاحطلبان اعلام کردهاند.