تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۲  ، 
کد خبر : ۲۶۹۸۳۶

آمریکا، جنگ تحمیلی علیه ایران و شکست راهبرد سلطه / رضا محقق

صدام به گمان حمایت همه جانبه قدرت‏هاى بزرگ شرق و غرب و با ارتشى مجهز و سازماندهى شده به ایران حمله کرد، جنگى که با اهداف نامشروع و جاه ‏طلبانه علیه ملتی انقلابی آغاز شد.

پایگاه بصیرت، گروه حماسه و جهاد/ انقلاب اسلامى در کانون یکى از مهم‏ترین مراکز راهبردی به وقوع پیوست، به طورى که اساس راهبرد منطقه ‏اى امریکا را در خاورمیانه فروریخت و هیمنه ی جهانى و منطقه‏ اى او را فرو ریخت.

با وجود قطع رابطه دیپلماتیک بین امریکا و عراق از سال 1697م، ایالات متحده سعى در ایجاد روابط سیاسى با عراق کرد و چراغ سبز حمله به ایران را به این کشور نشان داد.

حمله عراق به ایران در 22 سپتامبر 1980م، کمتر از 2 سال پس از وقوع انقلاب اسلامى به وقوع پیوست و به طولانى ‏ترین جنگ فرسایشى منجر شد.

عراق نیز به دلایل گوناگون از جمله خطر انقلاب شیعیان این کشور علیه رژیم بعثى، تصرف مناطق نفت‏ خیز خوزستان و الحاق آن به این کشور، رویکرد هژمونیک منطقه‏ اى در خلیج‏ فارس و... آماده حمله به ایران بود که با وقوع این تحولات در 31 شهریور 1359 این امر اتفاق افتاد.

صدام به گمان حمایت همه جانبه قدرت‏ هاى بزرگ شرق و غرب و با ارتشى مجهز و سازماندهى شده به ایران حمله کرد، جنگى که با اهداف نامشروع و جاه‏ طلبانه آغاز شد. پس از زمین‏ گیر شدن ارتش عراق در خرمشهر، عراق با وجود ادعاهاى خود در مشروع جلوه‏ دادن تهاجمش به موضع دفاعى رفت و نتوانست جنگ را با اهداف قبل از شروع پیش ببرد.

 

راهبرد جنگ سریع عراق و تظاهر امریکا به بى ‏طرفى

راهبرد عراق براى تحقق اهداف مورد نظر براساس هجوم سراسرى برق ‏آسا و قاطع طرح‏ریزى شده بود و عمدتاً معطوف به منطقه جنوب کشور بود، منطقه‏ اى نفت‏ خیز که براى عراق نقش یک حیاط‏ خلوت و کارت برنده را در تسلط بر خلیج ‏فارس ایفا مى‏ کرد.

فرماندهان نظامى و سیاسیون عراق گمان مى‏ کردند در یک جنگ کوتاه ‏مدت به اهداف خود خواهند رسید. بنابراین با اطمینان به پیروزى در راهبرد جنگ سریع، باب هرگونه مذاکره را بسته بودند تا پس از اشغال بخشى از خاک ایران به ویژه خوزستان و اروندرود، باب مذاکره را باز کنند و در صورت صدور قطعنامه از سوى شوراى امنیت، این مناطق را به خاک عراق الحاق نماید. در این ارتباط امریکا به عنوان یکى از اعضاى شوراى امنیت و قدرت بین ‏المللى، به ظاهر نقش بى‏ طرف را بازى مى‏ کرد تا عراق بتواند ایران اسلامى را تضعیف و یا حتى سرنگون کند.

در واقع امریکا یک نوع سیاست صبر و انتظار را پیشه کرد تا صدام تکلیف جنگ را مشخص کند. در این ارتباط "هنرى کیسینجر" در تاریخ 7/9/1979 یعنى 23روز قبل از شروع جنگ گفت: "جنگ حداکثر ظرف 10روز با پیروزى عراق به پایان خواهد رسید!"

اما جنگ آن گونه که ایالات متحده، عراق و متحدانش طرح ‏ریزى کرده بودند ظرف یک هفته خاتمه نیافت و شکست راهبردی پیروزى سریع عراق در اشغال خرمشهر، با مقاومت 35روزه نیروهاى ایرانى نمایان شد.

امریکا در مجامع بین ‏المللى سعى مى‏ کرد تا در ظاهر خود را طرفدار آتش‏بس نشان دهد اما در پنهان با کمک به دولت عربستان سعودى و کویت به عراق پشتیبانى مى‏ داد تا بتواند به اهداف مورد نظر خود دست یابد.

شوراى همکارى خلیج ‏فارس نیز در واقع با این هدف تشکیل شد که امریکا مدیریت جنگ را به طور غیرمستقیم در دست داشته باشد و اعضاى آن به ویژه عربستان سعودى و کویت، مجرى سیاست‏ هاى امریکا در رابطه با جنگ ایران و عراق بودند.

 

شکست عراق و خروج از بى‏ طرفى

از نیمه دوم سال 1360 رزمندگان ایران اسلامى توانستند پس از سر و سامان دادن به نیروها، عملیات تدافعى اساسى خود را تا بازپس‏ گیرى خرمشهر آغاز کنند. عملیات ثامن ‏الائمه (مهرماه 1360) که به شکست محاصره آبادان منجر شد، مقدمه این پیش روى به سوى خرمشهر بود.

عملیات طریق ‏القدس، عملیات فتح‏ المبین و عملیات بیت‏ المقدس سلسله عملیات‏ هایى بودند که ارتش عراق را از بستان، سوسنگرد و در نهایت خرمشهر بیرون راندند.

پیروزى‏هاى قواى ایران در بیرون راندن دشمن، موجب نگرانى برخى از قدرت‏هاى بین‏ المللى گردید و آنان را مجاب کرد تا صلح را بر ایران در این زمان حساس تحمیل کنند. آزادى خرمشهر در سوم خرداد 1361 نقطه عطفى در جنگ عراق علیه ایران به حساب مى‏ آمد.

ماشین جنگى عراق در این زمان دچار فرسودگى شده بود و نیروهاى عراقى انگیزه لازم را در تجاوز و اشغال از دست داده بودند و عراق به یک تنفس نیاز داشت تا مجدداً دست به ماجراجویى بزند. حضرت امام خمینى(ره) که فکر صدام حسین و حاکمان بعثى عراق را خوانده بود، صلح تحمیلى بر ایران را رد کرد.

پافشارى ایران بر رد صلح تحمیلى و ادامه جنگ پس از بازپس‏گیرى خرمشهر، موازنه جنگ را باز به ضرر امریکا درهم ریخت و او به دنبال تقویت عراق در جنگ برآمد.

ایالات متحده به هیچ وجه در اهداف واقعى‏ اش به دنبال برترى نظامى ایران و عراق در خلیج فارس نبود و بیشتر به منافع استراتژیک خود در خلیج‏ فارس و حفظ کشورهاى ضعیف منطقه مى اندیشید. بنابراین فلسفه تشکیل شوراى همکارى خلیج ‏فارس نیز محافظت در برابر تهاجم خارجى و منطقه‏ اى بود و محکومیت ظاهرى عراق توسط امریکا در شوراى امنیت نیز سناریوى ظاهرسازى آن جهت رسیدن به اهداف پنهانش (یعنى مدیریت و تقویت جنگ با تضعیف دو طرف) بود و پس از پایان جنگ تحمیلى این اهداف بیش از پیش آشکار شد.

 

فتح فاو و نگرانى امریکا از تضعیف عراق

از سال 1364 (1985م)، برترى جنگ به سوى ایران سنگینى کرد و ایران پس از فتح خرمشهر به پیشروى خود از مرزهاى جنوبى به سوى جزیره فاو ادامه داد. همین امر امریکایى‏ها را بى‏ تفاوت نگذاشت. امریکایى‏ها از طریق آواکس‏ هاى خود در عربستان سعودى اطلاعات به عراق دادند و با چراغ سبزشان فرانسه را براى ارسال تسلیحات به عراق بیش از گذشته ترغیب کردند.

فتح فاو که با عملیات والفجر8 انجام شد، ضربه سنگینى بر عراق و متحدانش وارد کرد.

امریکایى‏ ها نسبت به این قضیه نگران شدند و جرج بوش، معاون ریگان رئیس جمهور وقت امریکا، اذعان داشت: "امریکا نمى‏ خواهد نظاره‏گر این مسئله باشد که گسترش جنگ از سوى ایران، به روند تغییر در توازن قدرت در منطقه بیانجامد."

در واقع عبور از فاو موقعیت کویت را نیز به خطر مى‏ انداخت و کویت، صدام را ناجى خود در برابر پیشروى ایرانى ‏ها مى‏پنداشت. لذا از هیچ کمک مالى و تسلیحاتى به عراق در این زمان دریغ نکرد و این کمک‏ ها تا پایان جنگ ادامه داشت.

عراق جهت تلافى شکست فاو موج جدیدى از حملات خود را علیه پالایشگاه ‏هاى نفتى و تأسیسات غیرنظامى آغاز نمود تا با فشار اقتصادى، ایران را در جبهه نظامى تضعیف کند.

علاوه بر جنگ نفت و مناطق غیرنظامى، عراق از سلاح‏ هاى شیمیایى در جبهه‏ هاى نبرد علیه ایران استفاده کرد تا فشار را بر ایران مضاعف نماید. بازپس‏ گیرى خرمشهر، تصرف جزایر مجنون، فتح فاو و نقاطى از کردستان عراق موفقیت ‏هایى بود که عراق نمى ‏توانست به راحتى از آنها بگذرد.

از طرف دیگر، صدور قطعنامه 598 از سوى شوراى امنیت، عراق را وارد یک جنگ روانى جدید علیه ایران کرد تا با مظلوم‏ نمایى در مجامع بین ‏المللى، توپ را به زمین ایران بیاندازد و ایران را به عنوان ناقض قطعنامه معرفى نماید!

ایالات متحده امریکا نیز با صدور قطعنامه 598 سعى داشت جنگ عراق و ایران را مدیریت کند.

 

حضور امریکا در خلیج فارس و رویارویى با ایران

طرح قطعنامه 598 از حمایت کامل امریکا برخوردار بود و سه روز پس از صدور قطعنامه امریکا اسکورت نفتکش ‏هاى کویتى را در خلیج فارس آغاز نمود. از طرفى ایران به دنبال اصلاح قطعنامه بود.

امریکا در شوراى امنیت قصد داشت براى ایران محدودیت و مزاحمت ایجاد نماید. تحریم فروش اسلحه به ایران و حضور ناوهاى جنگى که از زمان جنگ ویتنام تا آن هنگام سابقه نداشت نشان مى‏داد که امریکا مى‏ خواهد کار جنگ را یکسره کند و ایران را به پاى میز شوراى امنیت بکشاند.

جمهورى اسلامى ایران بالاخره در 27 تیر 1367، قطعنامه 598 را پذیرفت و عراق که انتظار پذیرش قطعنامه توسط ایران را نداشت سعى کرد تا حملاتش را درمرزهاى جنوبى به ویژه خرمشهر تشدید کند، اما مقاومت رزمندگان اسلام او را شکست داد.

صدام از آخرین کارت بازى خود یعنى منافقین استفاده کرد. آنها یک هفته پس از پذیرش قطعنامه توسط ایران، همراه با ارتش عراق هجوم مشترک خود را از طریق سرپل ذهاب به طرف شهر کرند غرب آغاز کردند تا بتوانند برترى راهبردی خود را قبل از پذیرش قطعنامه 598 به دست آورند. اما باز مقاومت مردمى نیروهاى بسیج و سپاه عملیات "فروغ جاویدان" را عقیم کرد و بالاخره عراق در تاریخ 29/5/1367 آتش ‏بس را پذیرفت و قطعنامه 598 را قبول کرد.

بدین ترتیب جنگ ایران وعراق پس از 8 سال در حالى پایان یافت که با وجود حمایت همه جانبه غرب و شرق از عراق دستاوردى براى عراق نداشت. ایالات متحده امریکا نیز نتوانست به هدف خود یعنى سرنگونى نظام جمهورى اسلامى ایران دست پیدا کند اما با فروش تسلیحات نظامى خود به کشورهاى حاشیه جنوبى خلیج‏ فارس توانست راهبرد فروش اسلحه خود را پیش ببرد.

 

 

 

 

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات