تاریخ انتشار : ۱۱ آذر ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۳  ، 
کد خبر : ۲۷۱۰۳۹
گفتگوي آفتاب يزد با حجت‌الاسلام والمسلمين رسول منتجب‌نيا:

اصلاحات؛ محصول و بازوي نظام

سیدمحسن امامی‌فر - مقدمه: تلاش برای رفع بدبینی‌های احتمالی نظام به اصلاحات! این گزاره شاه کلید اظهارات سید محمد خاتمی لیدر جریان اصلاحات در دیدار با اعضای شورای هماهنگی دانشجویان اصلاح‌طلب است که در هفته گذشته صورت گرفت. کلیدی که شاید قفل بسیاری از محدودیت‌های مبتلا بِهِ جریان سیاسی اجتماعی اصلاح طلب را باز کرده و عرصه‌‌ها و فرصت‌های متفاوتی برای پیشبرد اهداف و مقاصدشان در مقابل آن‌ها قرار دهد. قطع به یقین جریان اصلاح طلبی ریشه در گفتمان اصیل انقلاب اسلامی داشته و به همین دلیل است که حجت الاسلام و المسلمین رسول منتجب نیا قائم مقام حزب اعتماد ملی در گفتگوی با آفتاب یزد اصلاحات را محصول و بازوی نظام عنوان می‌کند. ‌در واقع ضرورت ایجاب می‌نماید اصلاح طلبانی که همواره در متن نظام تعریف شده‌اند، با پرهیز از تاکتیک‌های تهاجمی آزموده شده به اتخاذ رویکردهای تعاملی در جهت همگرایی هر چه بیشتر با حاکمیت در برهه کنونی روی بیاورند تا از این طریق بدبینی احتمالی نظام به اصلاحات رفع و رجوع شود. قدر مسلم طراحی تاکتیک‌های جدید و متناسب با برآیند فضای سیاسی – اجتماعی حاکم در مختصات فعلی نظام، از ملزومات حیاتی برای ادامه روند فعالانه جریان اصلاح‌طلب است. جریانی که همواره در پی اصلاح وضع موجود در عرصه‌های گوناگون بوده است. منتجب نیا در همین رابطه به آفتاب یزد می‌گوید: «اصلاحات به معنای پیشرفت، توسعه و تطبیق وضع موجود به وضع مطلوب است.» با حجت الاسلام و المسلمین رسول منتجب نیا از روحانیون برجسته و فعالان سر‌شناس جریان اصلاح‌طلب در رابطه با اصلاحات در عصر اعتدال به گفتگو نشستیم که مشروح آن در ادامه می‌آید: ‌

* س: آقای دکتر! جریان اصلاحات از سال ۷۶ تا به حال فراز و فروزهای بسیاری داشته است. از حضور در قدرت تا عزلت نشینی که به آن تحمیل شده بود. اما در خرداد ۹۲ با نبوغ خود شرایط را برای بازگشت نسبی خود به قدرت مهیا کرد. شما گفتمان اصلاحات و الزامات آن در عرصه اعتدال را چگونه تعریف می‌کنید؟

** ج: به عقیده من، وقتی ما اعتدالی که آقای روحانی می‌گویند و شعار داده می‌شود را تجزیه و تحلیل می‌کنیم می‌بینیم چیزی به جز اصلاحات نیست. شعار خط امام تبدیل شد به شعار اصلاحات. این شعار عبارت است از‌‌ همان اعتدالگرایی یعنی اعتدالگرایی و اصلاحات مترادف هستند و یک محتوا و مفهوم را بیان می‌کنند. ما در اصلاحات به شدت با افراط‌گرایی مخالف بوده و هستیم. اصلاح‌طلبان در دوران اصلاحات در برابر گروه‌های فشار‌ می‌توانستند گروه فشار تشکیل دهند؛ ‌ کتک بزنند‌، چوب بزنند، چماق بزنند و بگویند جواب چماق، چماق است. اما گفتند ما جواب چماق را هم با استدلال و منطق می‌دهیم. اصلاح‌طلبان جواب ایجاد تشنج در مجالس را با بیان حقایق می‌دهند چون اهل خشونت نبودند. اصلاح‌طلبان هیچ وقت اهل خشونت، افراط و تفریط نبودند و نیستند. حتی اگر در می‌انشان افرادی باشند که تندروی کنند و حرف‌های خارج از محتوای اصلاح‌طلبی بزنند، خودشان انتقاد می‌کنند. ‌

اصلاح‌طلبان این شجاعت و شهامت را داشته و دارند که اگر اصلاح‌طلبی هم حرف اشتباهی بزند خودشان موضع می‌گیرند. ‌

شما آرشیو‌ها را ملاحظه کنید بنده بار‌ها از برخی دوستان اصلاح‌طلب انتقاد کرده‌ام که حرف‌هایی زده‌اند یا مصاحبه و سخنرانی کرده‌اند که نامربوط بوده است. ما قبل از اینکه رقبا بیایند انتقاد کنند خودمان انتقاد کرده‌ایم. ما این شهامت را داریم‌، بنابراین اصلاح‌طلبی و اعتدالگرایی یک مفهوم و محتوا بیشتر ندارد. نمی‌خواهم بگویم از نظر لفظ و مباحث ادبی و… لفظ اعتدال و اصلاحات دقیقا یکی است بلکه منظور من این است که آنچه مراد از اعتدالگرایی است‌‌ همان اصلاح‌طلبی است و بالعکس یعنی اگر آقای روحانی بنشیند و دوستان ایشان بگویند ما می‌خواهیم این آرمان‌ها را پیاده کنیم معلوم است که‌‌ همان آرمان‌های آقای خاتمی است. من هم همین را می‌گویم، آقایان دیگر هم این را می‌گویند. حرف همه این‌ها یکی است. عبارات مختلف است اما یک معنا و مفهوم است. ‌

‌در دوران دولت اعتدالگرایی‌، اصلاح‌طلب‌ها نباید انتظار داشته باشند که همه خواسته‌های آن‌ها برآورده شود ولی چیزی که مهم است و همیشه به آن تاکید دارم استفاده از این فرصت است. یعنی در یک مقطعی خدای متعال به اصلاح‌طلبان فرصت داده است و در سال ۷۶ بعد از دوم خرداد، قوه مجریه و مقننه در اختیار اصلاحات بود. کارهای بزرگی کردند، تحولات عظیمی در کشور ایجاد کردند. در فرهنگ جامعه، در اقتصاد، در سیاست داخلی و سیاست خارجی یک تحول و انقلاب صورت گرفت.

با روی کار آمدن دولت اصلاحات کشور رونق دیگری پیدا کرد. اما بعد‌ها به دلیل اشتباهات اصلاح‌طلبان و به دلیل ضربات سنگینی که اصولگرایان و تندرو‌ها به اصلاحات زدند و بحران سازی عجیبی که علیه دولت کردند زمینه فراهم شد تا دولت و مجلس را از دست اصلاح طلبان بگیرند و اتفاقا در دست اصولگرایان سنتی قرار نگرفت. یعنی آن‌ها ضربه را زدند اما تندرو‌ها از دست آن‌ها ربودند. در واقع تندرو‌ها زرنگ‌تر بودند و از چنگ آن‌ها درآوردند. درست است که دولت گذشته را اصولگرا‌ها روی کار آوردند ولی کار حقیقتا به دست آن‌ها نبود بیشتر کار‌ها به دست نیروهای تندرو بود.

البته آن‌ها را به بازی گرفته بودند و به حاشیه نراندند. اما تمشیت و اداره امور دست طیف خاصی بود که اصولگرا‌ها نام آن را جریان انحرافی گذاشته بودند. نامگذاری که اصولگرا‌ها به مولود خودشان و فرزند ناخلفشان گذاشتند. این جریان انحرافی در پایان دولت گذشته به قول آقایان به اوج خود رسید و مردم هم کاملا آگاه شده بودند که همه چیز آن‌ها از بین رفته است. یعنی دولت گذشته به همه ارزش‌های ملت و دین پشت پا زده و هیچ چیز باقی نگذاشته بود. در دوران دولت قبل فقط تخلف مالی نبود بلکه اختلاس فرهنگی‌ هم بود.

در سیاست داخلی، در سیاست خارجی، در اقتصاد، در فرهنگ هر کجا را دست بگذارید، آنجا را خراب کرده است. چنین شرایطی وجود داشت، مردم فهمیدند کشور به دست یک مجموعه دارد ویرانه می‌شود. آمدند و چنین رایی دادند و مجموعه‌ای را سر کار آوردند که ۱۸۰ درجه شعار، وعده‌ها و هویتش با گذشته متفاوت بود. ‌

* س: لطفا به طور دقیق الزامات عملی جریان اصلاحات در عصر اعتدال را بفرمایید.

** ج: اصلاح‌طلبان در عصر اعتدال باید با مردم باشند، آرمان‌ها و مطالباتشان را بشناسند، از مردم فاصله نگیرند. همچنین در تخیلات و توهمات سیر نکنند و خودشان را در یک افق دیگر نبینند. هم دولت و هم اصلاح‌طلبان و حامیان دولت همگی در حقیقت یک جریان هستند که باید در کنار مردم و در خدمت مردم، به آرمان‌ها و اعتقادات مردم احترام بگذارند. ‌

من ضمن اینکه به شدت با خرافات و خرافه‌گرایی مخالفم و شاید اولین کسی هستم که کتابی با عنوان «خرافات از دیدگاه قرآن» نوشتم، معتقدم خرافه‌گرایی بلای بزرگی است برای دین و مذهب و جامعه. اما در عین حال معتقدم به اعتقادات و باورهای صحیح دینی مردم باید ‌‌نهایت احترام را گذاشت، جامعه ما، جامعه دینی است. خمیر مایه مردم، مذهبی و دینی است. ضمن اینکه مسئولان هم متدین و متشرع هستند. پس هم به حکم وظیفه و هم به حکم خاص مردم باید به باورهای دینی‌، به فرهنگ دینی، ملی و قومی مردم توجه کنند و از فرصت‌ها استفاده کنند و خودشان را از نظر تشکیلاتی، محتوا، برنامه‌ای و کادر سازی‌ برای آینده‌های دور و نزدیک بازسازی کنند.

خلاصه اصلاح‌طلبان در یک فرصت مناسبی قرار گرفته‌اند و اگر از این فرصت استفاده کنند می‌توانند این جریان را ادامه دهند و همیشه و تا پایان دو دوره دولت آقای روحانی حامی دولت باشند و بعد هم اشخاص ساده و شایسته را هم به دولت و هم به مجلس و هم سایر تشکیلات بیاورند. اگر اصلاح طلبان خدای ناکرده از این فرصت استفاده نکنند ضربه خواهند خورد. در این صورت باز معلوم نیست چه جایگزینی برای دولت و یا مجلس در آینده پیش بینی خواهد شد.

* س: آقای منتجب نیا! به کادرسازی اشاره کردید. به نظر می‌رسد ضرورت نیاز به بازسازی و پوست اندازی در قالب کادرسازی در جبهه اصلاحات بیش از هر زمان دیگری احساس می‌شود. خاصه اینکه نیروهای برجسته‌ این جریان یا نیروهای رده اول و دومش از سوی حاکمیت دارای برچسب هستند و نمی‌توانند در کارگروه‌های انتخاباتی وارد شوند. در واقع برای عبور از فیل‌تر شورای نگهبان دچار مشکل هستند. حال سوال این است که جریان اصلاحات چه برنامه‌ای برای کادر سازی در پیش گرفته است؟

** ج: ما وقتی می‌گوییم جبهه منظورمان جبهه چپی است که احزاب و تشکل‌ها و افراد مختلف را در بر می‌گیرد. تقریبا مثل یک ائتلاف و اتحادیه می‌ماند. رشته‌ای است که همه را به هم وصل می‌کند. احزاب و گروه‌ها هستند که باید با هم برنامه داشته باشند و به اقتضای تحرب باید عمل کنند. در واقع در احزاب باید پاکسازی صورت بگیرد و برای آینده برنامه‌ریزی شود.

هر حزبی باید کادر خود را پرورش و آموزش دهد و آماده کند. مجموعه کادرهای پرورش یافته در احزاب و حتی فعالان سیاسی مستقل می‌توانند کادرهای پرورش یافته جبهه باشند. ‌

ما نباید انتظار داشته باشیم جبهه بیاید یک تشکیلات وسیعی درست کند برای کادرسازی حزب. جبهه می‌تواند این‌ها را به هم پیوند دهد. هر کدام از احزاب باید روی این برنامه کار کنند و جزء برنامه‌های تمام احزاب است. اما متاسفانه در دولت گذشته به شدت با احزاب مبارزه و ضربات سنگینی به پیکره تحزب در کشور وارد شد. اما در این دولت احزاب باید به شدت حمایت شوند. ‌

* س: آیا این حمایت تا به حال از سوی دولت فعلی صورت گرفته است؟

** ج: علی رغم اینکه دولت و وزارت کشور کارهایی کرده‌اند اما من معتقدم این خیلی کم است و با آنچه لازم است، فاصله دارد. ‌

دولت به شدت باید روی تحزب کار کند. درست است آقای روحانی چهره حزبی نیست ولی بحث شخص ایشان و من و… نیست. بحث این است که عقل و منطق ایجاب می‌کند کشور به سمت تحزب پیش رود. باید احزابی که قانونی هستند و پروانه دارند تقویت شوند. ‌

در احزاب است که چهره‌ها و کادر‌ها ساخته می‌شوند، در کوچه و بازار ساخته نمی‌شوند. آموزش‌های سیاسی و حزبی باید در احزاب و تشکل‌ها به وجود بیاید که قانون اساسی هم پیش بینی کرده است. نظام ما، نظام پوپولیستی نیست که مردم کوچه و بازار سینه به سینه چیزهایی را بیان کند. این‌ها خلط مبحث است چرا که بعضی‌ها از احزاب می‌ترسند و می‌خواهند فرار کنند. می‌گویند در جمهوری اسلامی تحزب معنا ندارد و ولایت فقیه و حکومت اسلامی و مردم و… جایگزین هستند.

اما پاسخشان این است که اگر تعارضی بین جمهوری اسلامی و احزاب بود که در اصل ۲۶ قانون اساسی نمی‌آ‌مد و مجلس قانون احزاب را تصویب و شورای نگهبان تایید نمی‌کرد و امام (ره) و مقام معظم رهبری حمایت نمی‌کردند. در واقع بین جمهوری اسلامی و احزاب تعارضی نیست بلکه مکمل هم هستند. متاسفانه در دولت گذشته هم همین بود. دولت گذشته ضمن اینکه مولود اصولگرایی بود، با تفکر پوپولیستی می‌خواست جامعه را اداره کند. می‌خواست همه را بیاورد؛ ‌ مردم، نهادهای انقلاب و حکومت را به هم بریزد و در این آشفته بازار یک چیزی درست کند؛ با پول دادن، وام دادن، وعده دادن و رانت دادن که این‌ها باعث هرج و مرج می‌شود.

در کشور یا باید احزاب و تشکل‌ها شکل بگیرد و تقویت شود یا باید یک نظام پوپولیستی هرج و مرج طلبانه‌ای سر کار بیاید. نماز جمعه و راهپیمایی ۲۲ بهمن و روز قدس که نمی‌تواند کادرسازی کند. آن‌ها یک کارکرد دیگر دارند. باید کارکرد و نتیجه هر چیز را بدانیم. ما فکر می‌کنیم راهپیمایی میلیونی ۲۲ بهمن در سراسر کشور به جای احزاب و حزب است. این‌ها چه ربطی با هم دارند. عضو حزب باید برود مطلب یاد بگیرد، آموزش ببیند، باید تجربه کسب کند، باید عقلایشان بنشینند برنامه ریزی کنند و فکر و اندیشه‌شان را به کار گیرند. همه این‌ها در روز ۲۲ بهمن در راهپیمایی شرکت می‌کنند، روز قدس شرکت می‌کنند، در نماز جمعه و تجمعات شرکت می‌کنند. تجمعات نماد ملی است. از اشتباهاتی که متاسفانه بعضی‌ها دارند این است که نماد‌ها را با واقعیت‌ها و حقیقت‌ها اشتباه می‌گیرند. ‌

* س: به طور مصداقی بفرمایید در کجا نماد‌ها با واقعیت اشتباه شده است؟

** ج: مثلاً تا می‌گوییم کار فرهنگی، می‌روند چند تا توپ پارچه می‌گیرند و چند قلم و شروع می‌کنند بر در و دیوار چیز نوشتن بعد فکر می‌کنند کار فرهنگی یعنی این.

وقتی می‌گوییم کار آموزشی فکر می‌کنند همین مسائل و تبلیغات و… درحالی که تبلیغات نماد ظهور و بروز یک پشتوانه است.

اگر کاری که انجام می‌دهیم پشتوانه نداشته باشد، آن پارچه‌ای که به دیوار می‌زنیم بیهوده است و مثل فلشی است که ما را به یک مفهوم و یک فرهنگ غنی هدایت می‌کند و اگر ما فرهنگ نداشته باشیم و نتوانیم به دست بیاوریم این تبلیغات و پارچه نوشته‌ها فایده ندارد.

این کمال سطحی‌نگری است، کمال بی‌دقتی نسبت به مسائل است. من همیشه گفتم و می‌گویم فرهنگ در این کشور مظلوم، غریب و ناشناخته است. همه ما دم از فرهنگ می‌زنیم ولی نمی‌دانیم فرهنگ چیست. هر کسی فرهنگ را به یک شکلی معنا می‌کند. کمتر هستند کسانی که فرهنگ‌سازند و شایستگی فرهنگ سازی را دارند. هر چند آن‌ها را هم به بازی نمی‌گیریم، بر عکس آنهایی را به بازی می‌گیریم که باید سال‌ها بروند درس فرهنگ بخوانند، آموزش فرهنگی ببینند تا مقداری رشد پیدا کنند، بعد آن موقع بیایند بگویند ما می‌توانیم کار فرهنگی انجام دهیم. ما افراد صفر کیلومتر را می‌آوریم می‌خواهیم مربی جامعه شوند، بدیهی است که این امر منجر به بی‌هویتی می‌شود. ‌

* س: آقای دکتر! مدتی است که شما از لزوم تشکیل جبهه اصلاحات سخن به میان می‌آورید. چه ضرورتی شما را به این فکر واداشته و البته تلاش‌هایتان در این زمینه به کجا رسیده است؟ ‌

** ج: هدف من این بود که هم به دوستان اصلاح طلبمان و هم بزرگانمان در سطح کشور یادآوری و تقاضا کنم که این لطف و حضور را داشته باشند و این انگیزه در آن‌ها تقویت شود و در مجموع این پدیده تحقق پیدا کند. به حمد الله من به هدفم رسیده‌ام. این خواسته در سطح کشور توسعه یافته و تعمیم پیدا کرده و هر کجا می‌روم می‌پرسند چه موقع به این نتیجه می‌رسید و جالب اینکه هر استانی که می‌رویم، به من می‌گویند ما در استان متحد شده‌ایم و جبهه تشکیل داده‌ایم، منتظریم ببینیم در تهران چه می‌کنند. پس باید دید مجموعه مرکزی ما چه ترکیب، دستور و خط مشی دارند. بدنه، متحد شده‌اند.

* س: آیا در سطوح عالی رهبری جریان اصلاحات هم این امر نمود عینی یافته است؟

** ج: بله، در مرکز هم بزرگانمان این کار را انجام داده‌اند. این ارتباط و هماهنگی را داشته‌اند و در حال حاضر تقویت کرده‌اند. گفتمان و اظهاراتشان یک جهت واحد پیدا کرده و این امر دارد به نتیجه می‌رسد. منتهی مقداری باید سریع‌تر پیش برویم چرا که یکی از آثارش در انتخابات آینده مشخص می‌شود.

* س: قطع به یقین میان بزرگان جناح اصلاحات و نزدیک به آن، از جمله آقایان خاتمی و هاشمی هماهنگی وجود داشته و دارد اما مهم آن است که در روابط و عمل تشکیلاتی بدنه هم بروز و ظهور داشته باشد و کاملا منسجمانه فعالیت کنند. آیا اینگونه است؟

** ج: درست است، باید بیشتر حالت تشکیلاتی به خودش بگیرد. البته تشکیلات نه به معنای حزب بلکه به این معنا که ارتباطات و فرمان‌ها مقداری منسجم‌تر شود، اگر کسی نغمه مخالفی ساز کرد با او صحبت شود و قانعش کنند، افراد را طرد نکنیم و به صرف اینکه حرف جدیدی دارند متهم نکنیم و با یک تحمل و سعه صدر بیشتر بتوانیم با دوستان و همفکرانمان کنار بیاییم. من فکر می‌کنم خیلی امیدوارکننده است. من هیچ وقت اصلاح طلبان را این قدر با هم متحد و منسجم ندیده بودم و این شور، هیجان، انگیزه اخوت، همکاری و تعاون در آن‌ها به این حد شدت نگرفته بود. آدم نمی‌داند گریه کند یا بخندد که برخی از روزنامه‌ها تی‌تر زده بودند اصلاحات مرده است. الان دوره‌، دوره‌ اصلاحات است.

در کوچه و بازار مردم همه دم از اصلاحات می‌زنند ولی به قول شاعر «شب پره در وصل آفتاب نخوابد رونق بازار آفتاب نکاهد» در گذشته هم می‌گفتند آخرین میخ تابوت اصلاحات را کوبیدند در صورتی که اصلاحات زنده است. اصلاحات یک تفکر الهی و ملی است و ما با تفکر ملی نباید اینگونه برخورد کنیم. ملت نمی‌میرد، مخالفان ملت می‌میرند. آنهایی که حرکت و اندیشه‌شان ضدمردمی، استبدادگرایانه و اقتدارگرایانه و انحصارگرایانه است و تفکرهای انحرافی و ارتجاعی دارند می‌میرند، ملت زنده است و تفکر ملت هم زنده است. اسلام زنده است، تفکر اسلامی هم زنده است. امام بزرگوار تا ابد زنده است و اصلاحات که پشتوانه بزرگی همچون امام دارد هرگز نمی‌میرد و همیشه زنده است.

* س: ارزیابیتان از حزب در شرف تاسیس «ندا» چیست؟ ‌

** ج: من در گذشته گفتم این نوع اقدامات خوب است که با هماهنگی و همفکری سایر دوستان انجام شود. ولی اگر صورت نگرفته باشد هم، محکوم نمی‌کنم. من موافق نیستم درون اصلاحات با این نوع اقدامات برخورد دفعی و عکس العملی داشته باشیم. این‌ها هم جزء دوستان و برادران ما هستند. حال فکری به ذهنشان رسیده و اندیشه‌ای دارند و حزب جدیدی تشکیل شده، ما باید استقبال کنیم. آقایان باید بروند برای یک حزب و تشکل جدید پروانه بگیرند. چون بدون پروانه که نمی‌توانند فعالیت کنند. ‌

* س: اعضای «ندا» بار‌ها بر مواضع آقای خاتمی و لزوم حرکت و فعالیت بر مبنای گفتمان اصلاحات که نماد آن خاتمی است تاکید داشته‌اند اما برخی تحلیل‌ها از «ندا» به عنوان خط افتراق در اصلاح طلبان یاد می‌کند و برخی طیف‌های جناح راست هم به شدت روی این موضع، مانور تبلیغاتی می‌دهند. تحلیلتان را در این رابطه بفرمایید.

** ج: تشکیل حزب جدید به هیچ وجه جدای از اصلاحات نبوده و به معنای انشقاق نیست. رقبای ما کور خوانده‌اند، آن‌ها در انتظار این هستند که به اصلاحات ضربه بزنند و جلوی موفقیت‌های بزرگ‌تر اصلاح طلبان را بگیرند. این آرزو را تا زنده هستند نخواهند دید و اصلاح طلبان از این مرحله‌ها گذشته‌اند، اصلاح طلبان دوران رشد‌، بلوغ فکری، سیاسی و تشکیلاتی خود را می‌گذرانند و این شیطنت‌ها و شعارهای شیطنت آمیز نمی‌تواند تاثیری داشته باشد.

من به عنوان یک علاقه‌مند و ارادتمند به دوستان «ندا» که این تشکیلات را راه انداخته‌اند و دوستان دیگری که جمعیت‌های دیگری را راه می‌اندازند، توصیه می‌کنم هماهنگیشان بیشتر باشد و نگذارند کمترین وقفه‌ای ایجاد شود. همه ما درون نظام هستیم و با آن پیوند خورده‌ایم. نظام از ماست و ما هم از آن هستیم. کسی یا جمعی نمی‌تواند بگوید من آمده‌ام بین نظام و اصلاحات پیوند ایجاد کنم. اصلاحات محصول و بازوی نظام است. ما هر کسی را که از نظام جدا شده باشد جزء خودمان نمی‌دانیم. ‌

اپوزیسیون نبودیم و نیستیم که جدای از نظام باشیم. همه در نظام هستیم و آن را از خودمان می‌دانیم. هدفمان این است اشکالاتی که وجود دارد را اصلاح کنیم. معنی اصلاحات این است که اگر اشکالی و ضعفی هست، اصلاح کنیم. اگر نظام را قبول نداشته باشیم که نمی‌توانیم چیزی را اصلاح کنیم. بنابراین به دوستان توصیه می‌کنم هماهنگی و همفکریشان را بیشتر کنند. به دوستان دیگرمان در اصلاحات توصیه می‌کنم هرگز جمله یا حرفی نزنند که موجب تکدر خاطر سایر دوستان شود. همه، دوستان ما هستند و همه به جبهه اصلاحات احترام می‌گذارند. قطعا جبهه اصلاحات روز به روز رشد و استحکام بیشتری پیدا می‌کند و جایگاهش را بیشتر می‌شناسد و حمایت می‌کند و جای نگرانی نیست.

* س: آقای دکتر! اینکه اصلاحات در نظام می‌باشد یک امر مسلم بوده اما واقعیت این است که در گذر زمان و در فرآیند فعل و انفعالاتی که در متن تحولات سیاسی اجتماعی بروز و ظهور داشته، به اینجا رسیده‌ایم که حاکمیت نوعی بی‌اعتمادی به اصلاح طلبان پیدا کرده است. حال حزب «ندا» می‌گوید ما می‌خواهیم این بی‌اعتمادی نسبی را رفع کنیم و از این منظر در جهت تقویت و تحکیم جریان اصلاحات گام برداریم. این ضرورتی است که آقای خاتمی هم به آن اذعان دارند و استراتژی اصلاحات را در تعامل با حاکمیت تعریف می‌کنند و تاکید دارند که بی‌اعتمادی‌های احتمالی نظام به اصلاحات باید برطرف شود. اصلاً فارغ از «ندا» آیا جبهه اصلاحات برای رفع این بی‌اعتمادی‌ها برنامه‌ای دارد یا خیر؟ تحلیلتان را در این زمینه بفرمایید. ‌

** ج: باید ببینیم مقصود ما از حاکمیت چیست؟ اگر حاکمیت حلولیت نظام است که اصلاحات قطعاً در آن بوده و هویتش را از نظام گرفته است. اگر شخص مقام رهبری و ولی فقیه است که همه مطیع ایشان بوده و هستیم. تاریخ اصلاحات نشان می‌دهد که همواره مطیع ایشان بوده و در مواقع خطر و بزنگاه‌ها از ایشان اطاعت کرده و به ایشان احترام گذاشته و می‌گذارد و تبعیت می‌کند و جزء قانون اساسی ماست. ‌

ما می‌گوییم قانون اساسی بدون تنازل اجرا شود، مسلماً چند اصل‌اش مربوط می‌شود به ولایت فقیه. ما می‌گوییم امام (ره) پشتوانه ماست. از طرفی امام مبدع ولایت فقیه بوده، پس چطور می‌توانیم ابداع و اختراع امام بزرگوار را قبول نداشته باشیم. اگر می‌گوییم قوای مختلف، که آن هم تکلیفش مشخص است. قوه مقننه محصول مردم است. ما دنبال این هستیم که قوه مقننه اصلاح شود. به طوری که نمایندگان واقعی مردم در مجلس باشند. شاید درست نباشد برای ملت و مجلس که یک نماینده با ۱۰، ۱۵ هزار رای، نماینده مردم باشد. ما می‌گوییم نمایندگان مردم باید اکثریت آراء را داشته باشند. بنده در دوره ششم مجلس قریب به ۸۰۰ هزار رای آورده بودم. شما ببینید در دوره هشتم تعداد آراء نفر اول و دوم چه قدر است. بنده دو دوره نماینده شیراز بودم. بیشترین آراء اکثریت مطلق را داشتم، یعنی نصف به علاوه یک (بیش از ۵۰ درصد آراء.)

آیا این بد نیست مجموعه اندکی به نمایندگان مجلس رای دهند و آن‌ها وارد مجلس شوند؟ حالا من کاری به تایید یا ردصلاحیت‌ها ندارم. مجلسی که در راس همه قدرت‌هاست باید واقعا منتخب مردم باشد، حال اگر منتخب صددرصد مردم نیست، باید اکثریت قاطع مردم رای داده باشند، اما متاسفانه این گونه نبوده است. این نمایندگان با یک شرایطی به مجلس راه پیدا کرده‌اند که نتوانسته‌اند علی رغم تلاش‌هایشان رای مردم را به دست بیاورند. در نتیجه محصولش هم این است؛ گاهی مردم یک حرکت دارند و جمعی از مجلس هم یک حرکتی.

مردم منتظر هستند روز ششم مرداد ۹۵ برسد و نمایندگان خود را در مجلس ببینند. خواهید دید مردم نخواهند گذاشت یک نفر از نیروهای تندرو به مجلس وارد شود. نیروهایی را می‌گذارند که مردمی باشند. ‌

از سوی دیگر قوه قضائیه هم باید مستقل باشد، قوه قضائیه حرمت نظام و تابلوی آن بوده و مدافع ملت است.

نهادهای انقلاب هر کدام کارکرد خاص خود را دارند. آن‌ها باید به کارشان بپردازند. معنا ندارد ما نهادهای انقلاب را اسباب بازی سیاسی قرار دهیم. دلیلی ندارد ما از نیروهای نظامی و انتظامی به جای احزاب استفاده کنیم. اصل‌‌ همان است که امام (ره)، رهبری معظم و قانون می‌گوید. اصلاحات می‌گوید باید هر مهره نظام در جای خودش قرار گیرد. این خواست اصلاح طلبان است.

قانون بر همه حاکم است و همه مطیع هستیم، منتهی معتقدیم این کشور باید اصلاح شود. اصلاحات درون نظام است و رسالتش این است که هم نظام را تقویت کند و هم کشور را اصلاح کند.

* س: به نظر می‌رسد تاکتیک‌هایی که برخی کنشگران جریان اصلاح طلب در گذشته در جهت تحقق این امر اتخاذ کردند، بیش از آنکه راهگشا باشد، سوء تفاهم آفرین و بعضاً رادیکال بود. شاید به همین دلیل است که فعالان این جریان در حال حاضر از لزوم اتخاذ رویکردهای جدید سخن می‌گویند. بفرمایید برنامه جدید اصلاح طلبان برای عملی کردن اصلاحاتی که اشاره کردید، چه می‌باشد؟

** ج: من نمی‌خواهم به تمام عملکرد مجلس و دولت آن موقع صحه بگذارم. اشتباهاتی بود که برخی مرتکب شدند. خود اصلاح‌طلبان در برابر برخی افراد که تندروی‌هایی کردند موضع داشتند. ولی کلیت اصلاحات کلیت قابل دفاعی بود. اصلاحات به معنای پیشرفت، توسعه و تطبیق وضع موجود به وضع مطلوب است. به معنای انطباق واقعیت‌های موجود با حقیقت‌ها است.

ما معتقدیم یک انقلاب بزرگ را ملت به رهبری امام خمینی (ره) انجام داده و این انقلاب باید همیشه بماند و آرمان‌هایش زنده باشد. این نظام باید در راستای آرمان‌های انقلاب همیشه حرکت کند. ما باید همواره به پیش برویم، اگر ما به پیش نرویم یکی از این چند راه را داریم. ‌

‌حالت اول اینکه درجا بزنیم و همین جا که هستیم بایستیم و به وضعیت موجود رضایت بدهیم که این درجا زدن است و عقل، عرف و شرع آن را محکوم می‌کند. در واقع با همه نواقصی که هست، بگوییم همین که داریم کافی است و هیچ قدمی برنداریم. ‌

حالت دوم این است که ما عقبگرد کنیم یعنی آنچه را که به دست آورده‌ایم را به باد فنا بدهیم و برگردیم به قبل از انقلاب که البته ارتجاع و سیر قهقرایی است. جریان ارتجاع و متحجران می‌گویند ما انقلاب را نمی‌خواهیم، ما قبل از انقلاب را می‌خواهیم. اما امام همواره با ارتجاع می‌جنگید چون ارتجاع و تحجر با انقلاب و حرکت‌های انقلابی مخالف بود. پس برگشت به عقب هم یک امر محتومی است که در قرآن هم به شدت مورد بحث و نکوهش قرار گرفته است. ‌

حالت سوم انقلاب در انقلاب است. یعنی ما پیشروی را هر روز خراب کنیم و درست کنیم که این هم معقول نیست.

پس درجا زدن غلط، ارتجاع و بازگشت به عقب محکوم و انقلاب در انقلاب هم یک امر ناپسند و غیرعقلانی است. ‌

بنابراین تنها راهی که می‌ماند حرکت اصلاح‌طلبان است، حرکت به پیش. حرکت اصلاح‌طلبانه یعنی ما به طرف تعالی، تکامل و توسعه پیش برویم و نظاممان را حفظ کنیم و همیشه آرمان‌ها و ایده‌ها پیش رویمان باشد. هیچ وقت درجا نزنیم و به عقب برنگردیم و دستاوردهای گذشته را نادیده نگیریم. شخصیت‌های بزرگمان را حفظ کنیم، ارزش‌های بزرگمان را حفظ کنیم، ضعف‌ها را ببینیم و از بین ببریم. من معتقدم راه دیگری جز اصلاحات نیست. اینکه مقام معظم رهبری فرمودند: اصلاحات اصولگرایی، همین است.

اصلاحاتی که ما می‌گوییم اصلاحات اصولی است. اصلاحاتی است که مبنا دارد، مبنای عقلانی، فلسفی و اجتماعی. ما حرکت علمی را دنبال می‌کنیم. انسان متاثر می‌شود وقتی می‌بیند که افراد نادان با تفکر اصلاحات برخورد جاهلانه می‌کنند.

آن‌ها نمی‌فه‌مند اصلاحات یعنی چه، باید دعا کنیم که خدا به آن‌ها فهم و عقل بدهد. ‌

پس نظر ما این است، آیا نظام غیر از ما می‌گوید؟ انقلاب، امام بزرگوار و رهبری معظم غیر از این را می‌گویند؟ نظر همه این است. ایده‌ها مشخص است، ما به این تفکر اعتقاد داریم و تا زنده هستیم در همین تفکر خواهیم ماند و به کسی اجازه نمی‌دهیم ذره‌ای انحراف از این تفکر داشته باشد و به خود هم اجازه نمی‌دهیم از این تفکر ذره‌ای انحراف پیدا کنیم و فراخوان می‌دهیم این راه را، این خط که خط انبیاء، ائمه خدا و تاریخ است. این تفکری است که امام بزرگوار ما بنیان گذاشتند و باید آن را بشناسیم.

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات