"پس از 13 سال جنگ در افغانستان اكنون پول جاي ايدئولوژي و انتقام را كه انگيزه اقدامات طالبان در اين كشور بودند گرفته است و ديگر اهداف اسلامي و ملي انگيزه نيروهاي فعال تحت نام اين گروه نيستند و بدين ترتيب افراط گري خشونتآميز تاثير خود را از دست داده است." به گزارش "ايسنا"، پايگاه "ساوت آسيا چنل" در بررسي سير تغيير و تحول گروه طالبان در افغانستان مينويسد: " درحالي كه پول و منابع بينالمللي صرف تلاشهاي سياسي و نظامي در افغانستان با هدف ترميم سريع وضعيت اين كشور ميشوند، شركتكنندگان در جنگ در اين كشور ياد گرفتهاند كه از ناامني پول به دست بياورند.
امروز در بسياري از استانهاي افغانستان طالبان بيشترين نفوذ خود را در مقام حافظان فعاليتهاي بازار سياه به دست آوردهاند كه هم به اين سازمان در حفظ آن كمك كرده و هم نيروهاي جديدي را جذب آن ميكند. براي مبارزه با طالبان بايد با اين منابع اعتباري فراقانوني مقابله شود و در غير اينصورت تلاشها براي مقابله با طالبان شكست خورده و تامين اعتبار و موفقيت اين شبه نظاميان ادامه پيدا خواهد كرد.
در اوايل سال 1393 ما پژوهشي انجام داديم و طي اين پژوهش شبكههاي طالبان و افراطگران خشونتطلب را با اميد برطرف كردن اختلافات ميان گروههاي شبه نظامي، ريشسفيدان قبايل و دولت افغانستان بررسي كرديم. در مصاحبههايي كه با عاملان سابق و فعال طالبان و زندانيان متعلق به اين گروه در كنار رهبران قبايل و مقامات دولتي در استانهاي هرات و هلمند داشتيم اتفاق نظري در ميان اظهارات آنها وجود داشت: پيوستن به طالبان، درآمد خوبي دارد به ويژه در مناطقي كه دچار ناامني و ركود اقتصادي هستند. اما آنچه كه مهمتر از دستمزد يك شبه نظامي طالبان است اين است كه همكاري با طالبان باعث بهره مندي از طيف وسيعي از فعاليتهاي غيرقانوني به طور نيمه مستقل ميشود.
منابع پولي
در استانهاي هلمند و هرات افغانستان پنج منبع اصلي درآمد شبه نظاميان طالبان عبارتند از: تجارت مواد مخدر، دريافت باج در ازاي عدم مزاحمت براي قراردادهاي دولتي و بينالمللي، كسب درآمد به بهانه دريافت زكات و عشر از مسلمانان، قاچاق و جمعآوري قبضهاي مخابرات و برق.
افغانستان بين 75 تا 90 درصد از خشخاش جهان را تامين ميكند كه تنها 48 درصد از اين سهم در استان هلمند كشت ميشود. جريان درآمد طالبان در نوسان بوده و عمدتا به كارگران، عاملان نقل و انتقال، مقامات دولتي و تجار سود ميرساند.
استان هلمند از خشونتزدهترين استانهاي افغانستان است كه شبه نظاميان در آن فعاليت زيادي دارند. از سال 1380 تاكنون آمريكا ميزان 7.5 ميليارد دلار صرف برنامههاي مقابله با مواد مخدر و مبلغ 104 ميليارد صرف برنامههاي كمك به توسعه در افغانستان كرده است.
گروهي از پاسخگويان در پژوهش ما توضيح دادند كه طالبان تقريبا از همه برنامههاي توسعه در ازاي عدم اختلال در اجراي آنها باج دريافت ميكند.
آن گونه كه نقل شده حق حسابي كه طالبان از اين بابت ميگيرند بين 10 تا 20 درصد در نوسان است و اين هزينهها را در مراحل مختلفي دريافت ميكنند. همچنين طالبان از قراردادهاي نقل و انتقال محمولههاي پايگاههاي ناتو نيز حق حساب دريافت ميكند و اين يكي از درآمدهاي اصلي طالبان است.
نخستين بار اين اقدام در سال 1388 از سوي آرام رستم انجام و ثبت شد و در ژوئن 2010 اين اقدامات طالبان در گزارشي به كنگره آمريكا تحت عنوان "شركت جنگسالاران" به تفصيل شرح داده شد.
بازرس كل ويژه بازسازي افغانستان در تير 1393 در گزارشي به كنگره آمريكا از بابت اينكه ارتش آمريكا همچنان به سازمانهايي كه مشهور به حمايت از شبه نظاميان هستند حق حساب ميدهد اظهار نارضايتي كرد.
تغيير رويههاي طالبان
تاريخ طالبان را ميتوان به سه دوره متفاوت به دليل داشتن سه انگيزه اساسي تقسيم كرد: نخستين دوره مربوط به اواسط دوره 1370 است كه طالبان با انگيزه ايدئولوژيك ظهور پيدا كرد. دوره دوم مربوط به احياي طالبان در نخستين سالهاي مداخله ناتو و آمريكا در افغانستان است كه انگيزه آن انتقام گيري از بابت شكايتهاي ملي و محلي بود. دوره سوم در سالهاي اخير رخ داده كه طي آن طالبان تبديل به شبكه گستردهاي شده كه با استفاده از برند مرعوبكننده خود پولهاي فراقانوني دريافت ميكند.
ايدئولوژي و انتقام همچنان يكي از انگيزههاي طالبان هستند اما با تغيير شرايط براي اين گروه اهميت كمتري پيدا كردهاند. با اين حال كساني كه تحت نام طالبان سود دريافت ميكنند احتمالا رويكرد افراط گري و ايدئولوژيك را به بهاي شراكت با ديگران با وضعيت تطبيق خواهند داد.
دوره ظهور و ايدئولوژي (1373 تا 1380)
دو دهه پيش طالبان به قدرت رسيد و وعده داد تا در افغانستان دولت اسلامي ايجاد كرده و به بيقانوني و جنگ داخلي پايان دهد. مردم خسته از جنگ افغانستان شاهد بودند كه طالبان در تسليم كردن جنگ سالاران زورگو و سركوب شبه نظاميان محلي سريعا موفق بوده و از اين جنبش استقبال كردند. طالبان با انگيزههاي ايدئولوژيكي برآمده از مسائل دين و مليت در افغانستان تحت پرچم امارت اسلامي افغانستان وعده آيندهاي بهتر را داد.
با گذشت زمان اغلب مردم دريافتند كه شيوهها و دستورهاي اين گروه افراط گرانه هستند. با اعمال نظم سفت و سختي كه طالبان به شيوه كوركورانه، سركوبگرانه و اغلب وحشيانه اعمال كرد مسائلي نظير حقوق زنان، آزاديهاي اساسي، اقتصاد، تحصيلات، هنر و بهداشت و درمان و تقريبا ميتوان گفت همه شاخصهاي كيفيت زندگي آسيب شديدي ديدند. حاكميت طالبان براساس هنجارهاي مديريت مدرن يك شكست كامل بود. در اين دوران افغانستان از نظر بينالمللي منزوي شد و فقر شديد در اين كشور گسترش پيدا كرد. با اين حال افغانستان براي نخستين بار از زمان حمله شوروي در سال 1979 صلح و حاكميت ابتدايي قانون را تجربه ميكرد و اين باعث افزايش اعتبار طالبان در ميان برخي از افغانها شد.
دوران احياء و انتقام (1381 تا 1387)
نيروي هوايي آمريكا در پاسخ به حملات 20 شهريور 1380 در اواخر همين سال در افغانستان مداخله كرد تا از جنبش مقاومت شمالي كه طالبان را از قدرت كنار زد حمايت كند. جنبش طالبان در اثر اين حملات سريعا عقبنشيني كرد و عوامل آن به خانههايشان بازگشته يا در پاكستان سكونت گزيدند. در ابتدا به نظر ميرسيد كه آنها ميل به قدرت را پيش از ظهور مجدد كنار گذاشتند كه دلايل آن نامعلوم است.
آن گونه كه نقل شده طالبان به اين دليل مجددا ظهور پيدا كرد كه رهبران دولت افغانستان با حمايت نيروهاي بينالمللي با انجام اقداماتي نظير تجسس اعلام نشده خانهها، بازداشتها و گاهي اوقات شكنجه زندانيان باعث تحريك رهبران طالبان و ديگر رقباي سنتي شدند.
بسياري از عوامل سابق طالبان كه در خانههايشان احساس تهديد ميكردند به ديگر كساني كه آزار ديده يا منزوي شده بودند پيوستند و در داخل پناهگاه امني كه پاكستان به آنها داده بود شروع به توطئهچيني كردند. در اين ميان مقامات ارشد دولت افغانستان كه تقريبا اغلب آنها همان چهرههاي بدنامي كه طالبان در اواسط دهه 1990 سرنگون كرده بود را شامل ميشدند در اثر قراردادهاي خارجي ثروتمند شده و كمكهاي خارجي را سوءمديريت كردند.
با گذشت زمان نارضايتي از دولت كابل و نيروهاي بينالمللي با شكايتهاي محلي و ديگر شخصيتها همراه شد و انگيزه اقدامات خشونتآميز تلافي جويانه را فراهم كرد. در سالهاي 1385 و 1386 حملات طالبان عليه مقامات دولتي،رهبران قبايل و نيروهاي بينالمللي به طرز چشمگيري تشديد شد.
گروه طالبان در افغانستان كه همواره سعي داشته خود را با شرايط جديد در اين كشور تطبيق دهد پس از آنكه طي دهههاي 1370 و 1379 دو دوره زماني متفاوت را با انگيزههاي ايدئولوژيك و انتقامجويي طي كرد، در حال حاضر سومين دوره خود را با انگيزه تجارت و كسب درآمد طي ميكند.
تغيير شكل و تجارت (1388 تا زمان حال حاضر)
با تشديد فعاليتهاي شبه نظامي طالبان منابعي كه براي مهار اين گروه فرستاده ميشد نيز افزايش يافت. طالبان از پولهايي كه به افغانستان فرستاده ميشد با اعمال ماليات بر ميلياردها دلار هزينهاي كه صرف قراردادهاي توسعه و نقل و انتقال ميشدند سود برده است. در اين ميان قاچاق و كشت خشخاش كه منابع سنتي كسب درآمد طالبان بودند در مناطقي كه كنترل دولت افغانستان و ناتو بر آنها كم بود سودمندي بيشتري پيدا كردند.
پس از آنكه بسياري از رهبران طالبان كشته شده يا به زندان افتاده يا در پاكستان مخفي شدند نسل جديدي از جوانان در اين گروه روي كار آمدند كه نميتوانستند به اعتبارات قانوني كه به طور آشكار افغانستان را پر كرده بودند دسترسي پيدا كنند.
اين افراد با انگيزه كسب سود، اعتبار و حتي رهايي از محدوديتهاي زندگي روستايي و كار در زمينهاي خشك كشاورزي به طالبان پيوستند. بسياري از مصاحبههايي كه در اين مقاله انجام شدند فاش ساختند كه بسياري از كساني كه به تازگي به طالبان پيوستهاند زماني براي دولت افغانستان يا حتي نيروهاي كمك به برقراري صلح و امنيت در افغانستان موصوف به ايساف كار ميكردند و يا تمايل به همكاري با آنها را داشتند اما به دليل تهديد عليه خانواده آنها يا بيكاري مجبور به پيوستن به طالبان شدهاند.
رهبران مسنتر و ايدئولوژيكتر طالبان كه عمدتا در پاكستان مستقرند به سختي تلاش ميكنند تا كنترل مالي و انضباطي خود را بر گروههاي شبه نظامي فعال در نقاط مرزي كه عمدتا منزويتر هستند بيشتر كنند. شبكههاي كوچكي كه اغلب ماهيت مجرمانه دارند از برند سودآور و قدرتمند طالبان استفاده ميكنند بدون آنكه آرماني فراتر از انگيزههاي مجرمانه داشته باشند و تنها به گروههاي كوچك و بسته خود ميانديشند. اين گروهها هرچه بيشتر پولهاي خود را به شوراي كويته ميفرستند به جاي آنكه صرف ديگر كارها كنند و در پارهاي از اوقات از آنها خواسته ميشود تا فعاليتهاي عاملان تندروي ايدئولوژيك يا بمب گذاران انتحاري را در ازاي كسب فرصتهاي همكاري بيشتر تسهيل كنند.
انحراف به سبب تروريسم
امروزه ما در گروه طالبان سازماني را ميبينيم كه قابل مقايسه با تمركز خانوادگي مافياي ايتاليا، منافع جنايي كارتلهاي مواد مخدر آمريكاي لاتين و ماهيت تجاوزگرانه شبه نظاميان مجاهدين افغانستان در اوايل دهه 1370 است. فراخوانهاي رهبران طالبان از محل پناهگاههاي امنشان در پاكستان به منظور تداوم خشونت به نام مذهب و حمايت از كشور ديگر بازتاب ضعيفي در نقاط فقير حومهنشين افغانستان دارد. همانگونه كه اخيرا نجيب شريفي كارشناس افغان در مجله فارين پالسي تشريح كرد بايد منتظر ماند و ديد كه آيا فراخوانهاي مشابهي كه از سوي داعش مطرح ميشوند به طور متفاوتي در افغانستان بازتاب مييابند يا خير؟
مصاحبههايي كه ما در اين مقاله به آنها ارجاع داديم اغلب پيش از آن كه داعش تبديل به حضور تهديدكنندهاي در دورنماي ژئوپلتيكي شود انجام شدند. در مجموع در افغانستان امروز گزارشهاي تقريبا روزانه از كشتارهاي بيرحمانه و نابودگريها توجه را از اقدامات فراقانوني و پنهاني كه باعث مداومت كار شريكان اين اقدامات و انگيزه همكاري با اين افراد ميشوند منحرف ميكند.
تلاشها براي مقابله با شبه نظاميان طالبان بايد اين بازارهاي سياه را مورد حمله قرار دهد. در آينده ما پنج منبع درآمد اصلي طالبان را در استانهاي هلمند و هرات بيشتر مورد بررسي قرار خواهيم داد. تلاشهاي نظامي و سياسي سابق براي مبارزه با شبه نظاميان طالبان اغلب شرايط اقتصادي محلي را ناديده گرفته و باعث بدتر شدن اين شرايط شدهاند و اكنون همين شرايط روستاييان عادي افغان را وادار ميسازد كه تبديل به شبه نظامي شوند. تغيير مسير فعاليتهاي فراقانوني و تبديل آن به اقتصاد مشروع بيشتر از مذاكره يا كشتار يا هر چيز ديگري طالبان را تضعيف كرده و در افغانستان ثبات برقرار ميسازد.