علی بخشایش
مفهوم نظام بینالملل بین اندیشمندان روابط بینالملل دارای معانی مختلف و برداشتهای متعددی است. در عرصه بینالملل یک قدرت قاهره مافوق اراده واحدها وجود ندارد و لذا قدرت هر یک از واحدها در تعیین قواعد، نظم و الگوها و نهادهای بینالمللی تأثیرگذار است.
بازیگران بر اساس نحوه برخورد خود با قواعد غالب بینالمللی که عموماً برآمده از اراده آن دسته از واحدهایی است که دارای توانمندیهای نظامی - اقتصادی بیشتری هستند، عموماً 3 حالت دارند:
اول همراه، دوم بعضاً همراه و سوم سرکش.
کشورهای اروپای غربی و برخی کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در زمره کشورهای همراه با قواعد بینالمللی قرار میگیرند. روسیه و چین در دسته دوم هستند که بعضاً با قواعد برآمده از بلوک غرب موافقند و بعضاً متضاد، نظیر آنچه درباره تایوان و اوکراین قابل مشاهده است.
اما ایران پس از انقلاب اسلامی، عموماً در زمره بازیگران سرکش در نظم بینالملل برآمده از فرمولهای آمریکایی قرار گرفته است.
واکنش واشنگتن به این نوع نگاه تهران نسبت به نظم دوقطبی و سپس تکقطبی بینالملل پس از ناامیدی از گزینه نظامی که در جنگ تحمیلی آزمایش شد، تلاش برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی ایران و تطبیق رفتار این بازیگر بینالمللی با نٌرمهای بینالمللی بوده است. بیتردید از دهه 1990 میلادی، ابزارهای فشار اقتصادی و حقوق بشری بیشترین نقش را در اعمال این رویکرد داشته است. اوج تلاش برای تغییر رفتار ایران در همین پرونده هستهای قابل مشاهده است. سختترین تحریمها ضد ایران در جریان پرونده هستهای اعمال شدهاند و بیشترین مذاکرات نیز با ایران در قالبهای مختلف در همین پرونده صورت گرفته است.
برآمد رفتار ایران در برابر ایدئولوژی تغییر رفتار، جز در برهههایی از «دوران سیاه اصلاحات» تسلیمناپذیری بوده است. با وجود تمام فشارها، ایران نفوذ منطقهای خود را گسترش داده، بر موانع هستهای غلبه کرده و خود را به یک قدرت نظامی بزرگ و قابل توجه تبدیل کرده که برای هر قدرتی بر اساس راهبرد نبرد نامتقارن، خطرناک است.
اما در تمام سالهای مقاومت ایران در برابر تغییر رفتار، جریانهایی موافق با آن در کشور حضور داشتهاند. اینها تاکنون تأثیر شگرفی بر سیاست مقاومت جمهوری اسلامی در برابر «کمپین سر فرود آوردن» نداشتهاند اما تلاش خود را برای «تئوریزه کردن ترس از نظام بینالمللی» هم متوقف نکردهاند.
چندی پیش یکی از تئوریسینهای شوربخت اصلاحطلبان مدعی شد پس از کربلا رفتار ائمه معصومین(ع) عقلانی شد. جدا از اینکه بزرگان دین پاسخ این فرد را دادند، اشاره به این نکته مهم است که برداشت این جماعت از عقلانیت دقیقاً همان چیزی است که باید «ایدئولوژی وحشتزدگی» خواند. بر اساس این ایدئولوژی، آن چیزی که منافع مادی را تأمین کند، عقلانیت است. از آنجا که همراهی با قواعد نظام بینالملل را بیشتر حامی منافع مادی که از آن تحت عنوان منافع ملی یاد میکنند، میدانند، از این رو در سیاست بینالملل قائل به مقاومت نیستند و آن را غیرعقلانی میخوانند.
عقلانی از منظر این جماعت یعنی مادی. اینکه سرنوشت انسان بعد از جهان مادی چه میشود، برای این جماعت محلی از اعراب ندارد. «محیط روانی» نیز در این فقره مهم است. کسانی که تصور میکنند با یک بمب میتوان تجهیزات دفاعی ایران را نابود کرد، در یک محیط روانی پروحشت زندگی میکنند و وحشتزدگی اصلیترین انگیزه آنها از همراهی با نظام بینالملل است. ایدئولوژی وحشتزدگی به «انگاره تسلیمپذیری» میانجامد. حال اگر این تفکر بر بخشی از حاکمیت دست یابد، بهترین فضا را برای نفوذ و زیادهخواهی قدرتهای غربی فراهم میآورد. اختلاف اصولگرایان با این تفکر، کاملاً مبنایی است.
تفکر مزبور براساس انگارههای «هابز»ی، بقا را اصلیترین هدف خود قرار میدهد؛ در حالی که تفکر اصولگرایانه بقای عقیده و ارزش را مبنای اصلی خود قرار میدهد نه صرفاً بقای مادی را. بقای مادی صد البته ارزشمند است اما منوط به آنکه در چارچوب عقیده باشد. وحشتزدگان که تفکراتشان تماماً در چارچوب «تئوریزه کردن ترس از قدرتهای مادی و مشروعیتبخشی به آن» میگنجد، بهترین گزینهها برای تغییر رفتار یک بازیگر سرکش و تبدیل آن به همان چیزی هستند که باراک اوباما آن را «عضو مسؤولیتپذیر جامعه بینالملل» میخواند.