تاریخ انتشار : ۲۵ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۶:۲۶  ، 
کد خبر : ۲۷۲۷۸۰

«فرگوسن»؛ آپارتاید نوین آمریکایی


مترجم: ضحی عبدخدائی

قتل «مایکل رادن»، جوان سیاهپوست اهل میسوری بار دیگر داستانی قدیمی را برای آمریکایی‌ها تداعی کرد: داستانی که مردم ایالات متحده آن را به فراموشی سپرده یا به دلیل ترس در برابر آن سکوت کرده بودند. نژادپرستی و خشونت پلیس آمریکا، محصول جامعه‌ای کاملاً ناهمگون و نابرابر و رویدادهای میسوری یادآور رخدادهای «می سی سی پی» است.

رویداد اخیر در فرگوسن را می‌توان به فیلم مستندی تشبیه کرد که رفتارها و هنجارهای تبعیض‌آمیز و نژادپرستانه سال 1960 آمریکا را بازگو می‌کند. قتل جوان سیاهپوست آمریکایی به دست پلیس، یادآور حادثه‌ای است که در تاریخ آمریکا سابقه‌ای طولانی دارد و نژادپرستی و خشونت پلیسی؛ به عنوان ابزار جامعه نابرابر و تبعیض‌گرا محسوب می‌شود.

همه چیز در روز 9 اوت 2014 و با قتل مردان ‌جوان سیاهپوست 18 ساله در میسوری آغاز شد. این نوجوان در حالی که دستانش را به نشانی تسلیم شدن بالای سرش نگه داشته بود، توسط «دارن ویلسون»، افسر پلیس ایالتی به ضرب چندین گلوله کشته شد و در پی آن ساکنان شهر کوچک فرگوسن در اعتراض به این جنایت دست به اعتراضات گسترده زدند و خواستار اجرای عدالت درباره متهم این جنایت شدند.

این در حالی است که، 15 روز پس از نارضایتی و اعتراضات مدنی، خانواده «براون» از مردم فرگوسن خواستند آرامش خود را حفظ کنند تا آنها بتوانند در این آرامش، پیکر فرزندشان را به خاک بسپارند.

در چنین شرایطی، کمی دورتر در فرگوسن، پلیس آمریکا جوان سیاهپوست دیگری را به قتل رساند و اعضای گروه «کوکلس‌کلان‌ها»، که سازمانی خشن و نژادپرست محسوب می‌شود، حمایت از ویلسون، پلیس قاتل «براون» به جمع‌آوری امضا زیر «طومار حمایت از قاتل» پرداختند.

به باور تحلیلگران مسائل اجتماعی، مشکل اصلی جامعه آمریکا دیدگاه نژادپرستانه نیست، بلکه نگرشی طبقاتی به افراد جامعه است که در جوامعی نظیر آرژانتین نیز دیده می‌شود.به عبارتی دیگر: اگر سیاهپوست باشید، امکان مجرم‌بودنتان بیشتر است، حتی اگر لباس گران قیمت پوشیده و کیف دستی 5 هزار دلاری در دست داشته باشید!

براساس آمار، 72 درصد افراد جامعه آمریکا را سفیدپوستانی تشکیل می‌دهند که اصلیت آنها اروپایی است و بخش بزرگی از این جمعیت نیز انگلیسی، آلمانی،‌ایرلندی و ایتالیایی هستند.از سوی دیگر، جامعه آفریقایی، آمریکایی (سیاهپوستان آمریکایی) 6/12 درصد از جمعیت آمریکا را تشکیل می‌دهند. علاوه بر آن شمار اندکی از ساکنان آمریکا را افراد قبایلی تشکیل می‌دهند که شمارشان حتی از جمعیت کشور خودشان، بیشتر است.

برای مثال، 30 میلیون مکزیکی‌تبار در ایالات متحده آمریکا زندگی می‌کنند که 25 درصد از کل جمعیت این کشور را تشکیل می‌دهد. بنابراین برای بررسی قانون نژادپرستی، که سفیدپوستان بر سیاه‌پوستان آمریکا تحمیل کرده‌اند، باید به سال‌های گذشته برگشت و آن را از جنبه تاریخی مورد توجه قرار داد.

در کتاب «زنجیرها و بازوان»‌که براساس واقعیت‌ها در مورد کارگران کارخانه «سیتروئن» فرانسه نوشته شده، آمده است: کارگری سیاهپوست بعد از پایان کار استحمام می‌کند، لباس‌های مرتب می‌پوشد، کروات می‌زند و کیف بر دست می‌گیرد.

در این حین همکارش که نظاره‌گر است، از او می‌پرسد که چرا این‌گونه لباس می‌پوشد؟ کارگر سیاهپوست در پاسخ می‌گوید، زیرا دلش نمی‌خواهد مسافران قطار به او متفاوت از دیگران نگاه کنند! درست است که این‌گونه رفتارها بیانگر نوعی درک فرهنگی و اجتماعی است، اما می‌توان گفت که نتیجه روابط نامتقارن جامعه‌ای است که در آن، سفیدپوستان از جایگاهی برتر برخوردارند، که البته این موضوع را تاریخدانان هم مطرح کرده‌اند. به باور تحلیلگران، اوضاع سیاهپوستان در ایالات متحده محصول نوع و ساختار طبقاتی این جامعه و دیدگاه آن نسبت به قشر کارگر است.

برای مثال در قرن نوزدهم میلادی اگر در شمال آمریکا کسی ایرلندی‌الاصل بود، همان شرایطی را داشت که در جنوب این کشور، یک سیاهپوست آفریقایی آن را تجربه می‌کرد.

همین وضع برای ایتالیایی‌تبارها هم وجود داشت که در اواخر قرن هجدهم میلادی در آمریکا زندگی می‌کردند.

در قرن بیستم، لحظات بزرگ و جنبش‌های عظیمی به منظور تعادل‌بخشی به دیدگاه و روابط سیاهپوستان ـ سفیدپوستان آمریکا به وجود آمد.

به عنوان مثال، سیاهپوستان آمریکایی برای این که نشان دهند نقشی جدی‌تر از بردگان در آمریکا دارند به خط مقدم جبهه‌ها در جنگ جهانی دوم رفتند و به این شکل اعتراض خود را نسبت به طرز فکر غلط جامعه آمریکا نشان دادند.

در همین رابطه باید به سخنان «مالکوم ایکس» و «مارتین لوترکینگ»، اشاره کرد که می‌گفتند «ما را به ویتنام می‌فرستند، چرا که سیاه هستیم، اما برای کشوری می‌جنگیم که ما را به مثابه دشمن خود می‌بیند و همان‌گونه با ما رفتار می‌کند.»

همچنین می‌توان به فیلم مستند «اوهایو، چگونه دزدی کرد» اثر «بلیدینگ اوهایو» اشاره کرد که درباره انتخابات سال 2000 میلادی ایالت اوهایو است.

در این مستند آمده است که در محله‌های سفیدپوستان که متعلق به طبقه متوسط و متوسط به بالا است و می‌دانستند که مردم به جمهوریخواهان رأی می‌دهند، برای هر 50 نفر یک صندوق رأی قرار داده بودند،‌ اما در محله‌های سیاهپوست‌نشین که مردم بیشتر طرفدار حزب دموکرات بودند، برای هر 300 تا 500 یا حتی در مواردی 600 نفر یک صندوق رأی‌گیری در نظر گرفته شده بود. باید دانست که دستکاری‌های انتخاباتی در ثبت آرا چگونه صورت می‌گیرد؟

ثبت آرای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا را شرکتی خصوصی انجام می‌دهد. وقتی شخصی از حزب دموکرات بخواهد آرا را به سود خود تغییر دهد و از آرای جمهوریخواهان بکاهد، شرکت یادشده برنامه الگو ریتمی را وارد سیستم خود می‌کند که در آن اکثریت سیاهپوستان به عنوان مجریانی شناخته می‌شوند که حق رأی ندارند!

برای این که بهتر متوجه شویم نژادپرستی در آمریکا کمرنگ‌تر از مسائل طبقاتی است، باید گفت که حتی سفیدپوستانی که به لحاظ سطح مالی نتوانسته‌اند رویاهای آمریکا را واقعی کنند و به عبارتی از لحاظ اقتصادی و مالی درآمدهای قابل ملاحظه‌ای ندارند و اوضاع زندگی آنها مناسب نیست، در همان شرایطی زندگی می‌کنند که سیاهپوستان در آن قرار دارند و جالب است بدانیم که به این گروه «آشغال‌های سفید» گفته می‌شود!

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات