روزنامه کیهان **
ساعتی بیش نمانده تا صبح / محمدهادی صحرایی
زمانی نه چندان دور بود که در ماه ذیالحجه، کمکم مردم مهیای محرم میشدند و از عید غدیر به بعد رفته رفته فضای شهر و دیار سیاهپوش میشد. لباسهای مشکی از دل بقچههای خوشعطر بیرون میآمد و مومنین خیمههای عزای ارباب بیکفن را علم میکردند. دیگهای نذری را از صندوقخانهها بیرون میآوردند و زنان محل برنج پاک میکردند و مخلفات قیمه امام حسین را با هزار وسواس و دقت مهیا میکردند و بازار گلاب و هل و قند و چایی گرم میشد.
بچهها زنجیری برای خود جور میکردند و پیراهن مشکی و.... ما ایرانیان خداجو و خداپرست، هم عید نوروز خود را که ابتدای سال جدیدمان است گرامی میداشتیم و میداریم و هم محرم را که اول سال قمری است. اولی را برای جشن و شادی و دومی را به رسم جوانمردی، ادب و اعتقادی که در خونمان به امانت سپرده شده و به یاد سرور آزادگان عالم برای عزاداری. گویی صدای زنگ قافله حسین از ذیالحجه به گوشهامان میرسد و با هر قدمی که این کاروان برمیدارد دلهامان میلرزد و مضطرب میشود و صدایی از نهادمان به گوش میرسد، حسین جان کوفه نیا...
و میدانیم که نمیشود کسی چون حسین با کسی چون یزید کنار آید و مگر میشود شب و روز با هم جمع بیایند؟ مگر میشود آنها که نه ظلم میکنند و نه ظلم میپذیرند با آنان که فقط ظلم میکنند کنار آیند؟ حسین پاک است و پاکیزه که آیه تطهیر در شأن خانواده آنهاست و همیشه پاکی و پاکان دشمنانی دارند که سرسختند و سر سازگاری و رضایت ندارند مگر با آنان که از آنها پیروی کنند و هیهات از حسین و حسینیان که با ناپاکان بر سر پاکی بسازند و از آنها پیروی کنند که این سر ز سربلندی بر ساق عرش ساید و زندگی با یزید ذلت است و هر آزادهای از ذلت به دور است تا چه رسد به حسین که فرزند زهرای اطهر است.
و حسین حسین است و اهل سازش با ناپاکان نیست. ناپاکانی که پشت در پشت کمر به نابودی اسلام و انسانیت بستهاند و آب را از سرچشمه آلودهاند و مردمان را به انحراف کشیدهاند و به هیچ چیز جز بندگی شیطان نمیاندیشند. نه اهل اصلاحند و نه اهل انصاف. عهد میبندند و به آنی میشکنند. اگر از توطئهای فارغ شوند به دسیسهای دیگر مشغول میگردند. در زمین فساد میکنند و خون مظلومان میریزند و... و هیچ مانعی برای خود نمیبینند مگر مردان واقعی خدا مثل حسین و آنها که اهل حسینند. چرا که حسینیان اهل جهادند و عقیده نه عافیتاندیشی و سازش و حیله. و خانههاشان را در کنار آتشفشانها بنا کردهاند و مگر نه اینکه زندگی جز عقیده و جهاد نیست و فرمودهاند آنان که جهاد کنند خداوند لباس عزت به تنشان میکند و آنان که از جهاد رویگردانند خداوند لباس ذلت بر تنشان خواهد پوشاند.
و ما که ثابت کردیم اهل حکمتیم و جوانمردی و فرزند استدلالیم و عاشق حق، همچون تمام آزادگان تاریخ، به جای همه آن چیزی که به نام اسلام یزیدی و اسلام سازش با یزیدیان میخوانند، اسلام حسینی را برگزیدیم. که منطق حسین منطق راست و درست و منطق پیامبران و صالحان و اولیای خداست و منطق یزید متعلق به قابیلیان و فرعونیان و نمرودیان است و اهل شیطان. و آنانی که منطقی جز این دو ندارند سازشکارند و مذبذبین بین ذالک. (1) گاهی با حسینند و گاه با یزید. در صلح و صفا با حسینند و در سختی و بلا با یزید. به طمع عمارت با کاروان حسین به کوفه میروند تا از آن باغهای سرسبز و میوههای رسیده و چشمههای جوشیده و پرآب کوفیان بهرهای ببرند و وقتی به کربلای تاریخ رسیدند و وعده گندم ری را از یزید شنیدند، اهل معامله با او شدند و یوسف فروختند و از همینها بودند که با گریه، خلخال و زیور از دخترکان کربلایی میربودند و با اینها بودند آنها که نه با یزید بودند و نه با حسین. آنها که وقتی کفر بر سینه توحید نشسته را دیدند، سر سجاده نشستند و به نافله مشغول شدند. غافل از اینکه آنها که حسین را دوست نگیرند یزید را هم دشمن نگیرند در اصل جزو فرومایگانند و حسین را با آنها کاری نیست. حسین قتیلالعبرات است و اهل وفا با یاران. آنها که عهدشان با خدا را وفا کردند و ثابت کردند که در بلای کربلا، حسین را تنها نمیگذارند و چون حبیب و مسلم حسینیاند.
و حسین جان خدا میداند که ما ثابت کردیم با توییم و چون که حقی با تو مانده و میمانیم و به حق نمکی که از سفره شما خوردهایم وفاداریم و هرچه پیش آید خوش آید که ما را غمی نیست. سری داریم که به راه شما گذاشتهایم و ترسی نداریم که برایت سر ببازیم که گفتهاند دوستان در هوای صحبت یار زر فشانند و ما سر افشانیم. رهبرانی از نسل تو برگزیدیم و همچون تو سخن حق گفتیم. چون تو میانه راه تنها ماندیم و استقامت کردیم. پدران و مادرانمان را کشتند و یاحسین گفتیم. وقتی جنازه فرزندان به آغوشمان دادند فدای حسین گفتیم وقتی جنازه هم ندادند و تنها خبرش را آوردند باز هم به قربان حسین گفتیم. وقتی سلحشوری از ما به زمین افتاد به یادت بودیم و وقتی دلاوری برخاست به راهت بودیم. آن قدر با تو بودیم که گویی در کربلا هم با تو بودهایم و با زینبت مویه کردهایم و خار از پای طفلانت گرفتهایم. از نگرانی رقیهات هزار بار مردیم و زنده شدیم و برای اصغرت قلبهامان هزارپاره شده.
تاکنون نشده بییاد تو آبی بنوشیم و شرمنده تو و فرزندانت نشده باشیم که آموختهایم به هر جرعه آبی توان نوش کرد، حسین را نباید فراموش کرد. ما نه فقط در کربلا با تو بودهایم که الان 1376 سال است با توییم. همین سالهایمان را ببین آقا. ببین یزیدیان بعد از تو و عباست چه میکنند. کربلایی درست کردهاند از فلسطین تا افغانستان. خنجر زهرآگین یهود را بر پهلوی بلاد مسلمین زدهاند. شمرهاشان را اماننامه به دست به دنبال فریب دادن زودباوران و خستگان فرستادهاند و حرملهها را زنجیر باز کردهاند.
هزاران کودک بیگناه و معصوم را یا از گرسنگی و تشنگی و یا با تیر و ترکش میکشند و یا با ترس و وحشت. نوامیس مسلمین را به کنیزی میبرند و دیگر نه سنی میشناسند و نه شیعه. طاعونی است که همه را با هم میکشد. کسانی که خودشان را فرزندان یزید میدانند دیگر به جای خیمهها آدم میسوزانند و سر بریدن رسم روزانه آنها شده. جگر خوردن را از مادرشان هند جگرخوار به ارث بردهاند و تزویر و نفاق را از ابوسفیان. دینسازی را از معاویه آموختهاند و جنون و حماقت را از یزید. حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کردهاند. برای مسخ دین جدت، جدیت دارند و هزار شریح قاضی درست کردهاند که هزاران فتوا برای قتل خوبان و رسم خوبان و دین خوبان صادر کنند. حاجیان کعبه را با لب تشنه میکشند و بدون تیغ و سنان بدنهاشان را متلاشی میکنند. حبیب سپاه آخرالزمانیات را به جرم دفاع از حرم خواهر مکرمهات به شهادت میرسانند و...
ببین آقا که هرچند روزی سختتر از روز تو نیست ولی ما بعد از تو عاشورایی به طول تاریخ داریم و کربلایی به عرض آن. پس دعا کن برایمان ای سید و سالار شهیدان و از خدا فرج فرزندت مهدی را بخواه که دیگر دارد آمدنش دیر میشود. ما که به امر سیدمان مطیعیم و آماده بر پنجه نشسته، مترصدیم و کمین گرفته تا انتقام خون تمام خوبان تاریخ و انتقام تو را ای دردانه خدا، بگیریم.
میخواهیم انتقامت را بگیریم که خونخواهان توییم. از خدا بخواه که دیگر ستم این ستمکاران و نالههای ستمدیدگان بر سینههامان سنگینی میکند و بیتابمان کرده است. نه از تحریمنامههای موریانه خورده آنان واهمه داریم و نه اماننامههای آنان فریبمان میدهد که همگی دروغ در دروغند و با شهرهای زیرزمینی و موشکی خود ثابت کردیم که سادهلوح نیستیم و دست روی دست نگذاشتهایم، آمادهایم و به امید آمدن صبح ظهور چشم به راه مهدی تو دوختهایم و دعاگوییم و میدانیم که به زودی اذان پیروزی و فتح سر خواهیم داد و موعدمان صبح است و تا صبح ساعتی بیش نمانده است.
*****
1- مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء و لا الی هولاء و من یضللالله فلن تجد له سبیلا (سوره نسا- آیه 143). میان آن [دو گروه] دودلند؛ نه با اینانند و نه با آنان. و هر که را خدا گمراه کند، هرگز راهی برای [نجات] او نخواهی یافت.
***************************************
روزنامه قدس **
کابل و چالش تغییر تصمیمات کاخ سفید/ محمدحسین جعفریان
یکی از مهمترین قولهای انتخاباتی اوباما که بسیار هم سبب کسب رأی برای وی شد، تعطیلی زندانهای به نام آمریکا در «گونتا نامو» و «بگرام» و مهمتر از آن قول قطعی برای خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان بود.
حالا در پایان سالهای زمامداری او عملاً زندانهای مذکور به شکلی پنهانی و متفاوت دوام دارد و حتی توسعه یافته و بدتر از آن پنجشنبه گذشته، او آب پاکی را روی دست همه رأی دهندگانش و نیز دولتمردان افغانستانی ریخت و در کاخ سفید اعلام کرد آمریکا از افغانستان خارج نخواهد شد. تا پیش از این همه چیز برای پایان سال 2015 ساماندهی شده بود و دیگر کشورهای همپیمان آمریکا نیز تأکید کرده بودند همپای زمانبندی خروج نیروهای این کشور از افغانستان، تمام نیروهای خود را از آنجا خارج خواهند کرد. اکنون اما در کمال حیرت اوباما ناگهان بر خلاف تمام قولها و حتی پیمانهایش با دولت پیشین در کابل مدعی است تا هر وقت لازم باشد در خاک این کشور باقی خواهند ماند!
آنچه به طور رسمی توسط اوباما اعلام شده، این است؛ «دلیل تمدید این مأموریت و لغو تصمیم قبلی برای خروج نیروها این است که نیروهای افغانستان در زمان حاضر به اندازه کافی نیرومند نیستند!» اما براستی نگرانی واشنگتن ضعف نیروهای امنیتی افغانستانی است؟ همه ناظران مسایل افغانستان واقفند که آمریکا و متحدانش در ناتو، برخلاف آنکه در تمام سالهای اشغال سخن از آموزش و قویتر کردن ارتش بومی این کشور سر میدادند اما در عمل حاضر به تحویل بسیاری از سلاحهای مهم و تعیین کننده در میدان جنگ به اردوی ملی افغانستان نشدند. آنها هنوز به این کشور اجازه داشتن نیروی هوایی مؤثر را ندادهاند. موشکهای دور برد با قدرت تخریبی مناسب به ارتش افغانستان داده نشده و... این همه به معنی آن است که کاخ سفید میخواهد توان رزمی افغانها در حدی محدود باقی بماند.
در سمت دیگر منطقه روسها تمام قد وارد کارزار نبرد با تروریستها شدند و حضورشان بسیار هم مؤثر بود. به طوری که بغداد هم که از دورویی واشنگتن ناامید شده است، از کرملین درخواست همکاری کرده و همزمان تهران را نیز به یاری طلبیده است در اثنای این تحولات «ژنرال دوستم» معاون اول رئیس جمهوری افغانستان که روابط گرمی هم با روسها دارد به مسکو رفته و خواهان سلاح و حضور بیشتر روسیه در معادلات کشورش شده است.
***************************************
روزنامه جمهوری اسلامی**
تغییر استراتژی آمریکا در افغانستان
اظهارات اخیر اوباما، کارنامه سیاه آمریکا در افغانستان را سیاهتر کرد. رئیسجمهور آمریکا گفته است: «نیروهای امنیتی افغانستان به منظور مدیریت وضعیت امنیتی بسیار شکننده این کشور، باندازه کافی قدرتمند نیستند و آمریکا تا سال آینده همچنان 9800 نیروی خود را در این کشور حفظ خواهد کرد».
باراک اوباما ضمن اظهار این مطلب از تمدید حضور 14 ساله نظامی آمریکا در افغانستان دفاع کرد و ادامه حضور نظامی آمریکا در این کشور را «تطابق مختصر و معنادار فرایند خارج کردن نظامیان آمریکائی از افغانستان با توجه به وضعیت این کشور» معرفی کرد. بدین ترتیب اوباما، به سادگی، استراتژی واشنگتن در افغانستان را تغییر داد.
اوباما 4 ماموریت را برای نظامیان آمریکائی در کنار سایر متحدین پیمان ناتو، فهرست کرد:
1- خارج ساختن القاعده از پایگاه هایش
2 – جلوگیری و دفع پیشرویهای طالبان
3 – تقویت توان نیروهای مسلح افغانستان
4- تقویت ثبات پاکستان در همسایگی افغانستان
این تغییر استراتژی اوباما و سایر متحدین در «ناتو» نشانگر آنست که اوضاع در افغانستان به وضوح عقبگردی تاسفبار داشته و یا در میدان عمل چنین وانمود میشود که نظامیان و نیروهای امنیتی افغانستان بدون حضور و حمایت خارجی قادر به تامین امنیت مورد انتظار، حتی در کابل هم نیستند. البته این پدیده، عمدتاً از خوی اشغالگری آمریکا ناشی میشود که در هر کشوری که وارد شد، به سادگی از آن خارج نخواهد شد و به هر طریق ممکن، توجیهی برای ادامه حضور و نقشآفرینی در آن کشور، پیدا میکند.
نباید از نظر دور داشت که 4 سال پیش اهداف آمریکا و ناتو در افغانستان عبارت بودند از تبدیل مزارع خشخاش به مزارع تولیدات سالم کشاورزی، تقویت نیروهای نظامی برای تقابل با دشمنان، سالم سازی وزرای کابینه و ساختن کشوری عاری از فساد.
بنابه گزارشات رسمی مراکز نظارتی آمریکائی، افغانی و بینالمللی، تقریباً هیچ یک از اهداف اعلام شده،محقق نگردیده بلکه به عکس بر میزان تولید مواد مخدر افزوده شده و فساد نیز ابعاد گستردهتری پیدا کرده، ضمناً ابعاد ناتوانی ارتش و عناصر امنیتی نیز محرز است. تردیدی نیست که اقدامات تروریستی طالبان، دقیقاً متناسب با نیازهای سیاسی – تبلیغاتی واشنگتن صورت میگیرد. اگر هیچ دلیل و سندی هم برای اثبات این ادعا وجود نداشته باشد، تمدید حضور نظامیان آمریکائی توسط اوباما، به فاصله کوتاهی پس از حوادث زنجیرهای در قندوز، غزنین و کابل، بهترین دلیل برای اثبات این مدعا است.
در واقع به نظر میرسد که اگر ضرورت ادامه حضور آمریکا و ارتشهای ناتو در افغانستان مورد سئوال نبود و مهلت حضور آنها به پایان نرسیده بود، چه بسا حوادث تروریستی در این حجم و با چنین گستردگی و شرارتی هم صورت نمیگرفت. آنچه این احتمال را تقویت میکند، ایجاد رعب و التهاب نزد مقامات افغانی در هفتههای اخیر بوده که مبادا خروج نظامیان آمریکا باعث تکرار حوادث عراق در افغانستان شود که هجوم غافلگیرانه طالبان برای تصرف قندوز پس از 14 سال، به باورپذیر شدن این تهدیدات کمک کرده است.
شتاب مقامات کابل برای استقبال از تصمیم اوباما، از برخی فشارهای پشت پرده حکایت میکند که اطلاعات موجود هم دقیقاً موید مطلب است. از جمله واشنگتن پست فهرستی از ادعاهای نادرست پنتاگون و عناصر امنیتی و حتی کاخ سفید را اینگونه ارائه میکند:
* برخلاف ادعای اوباما: طالبان هرگز ضعیف و ناتوان نشده و پیشرویهایش متوقف نگردیده
* طبق گزارش سازمان ملل، طالبان در اکثر شهرهای افغانستان پیشروی کرده است.
* ادعای تارو مار کردن القاعده و نابودی پایگاههایش یک دروغ مضحک است.
* نباید گناه وضعیت موجود را به گردن ضعف نیروها در افغانستان انداخت بلکه مقصر اصلی «کاخ سفید» با تصمیمات پراشکال است و تدابیر نظامی، بدون باز خورد مورد انتظار با نگاهی دوباره به این 3 فهرست که به ترتیب ماموریتهای گذشته و حال، به همراه ادعای دروغ پنتاگون، کاخ سفید و عناصر امنیتی آمریکا را در کنار هم برای مقایسه قرار داده، بهتر میتوان دریافت که حتی در پایان مهلت 18ماهه نیز وضعیت افغانستان تفاوت چندانی با شرایط امروز نخواهد داشت. این نکته به ویژه بررسی فهرست ماموریتهای نظامیان آمریکائی طی 18 ماه آینده، نشانگر آنست که ماموریتها بسیار اغراقآمیز است. اوباما انتظار دارد با 9800 نظامی، پنتاگون بتواند نه تنها امنیت افغانستان بلکه امنیت پاکستان را هم تقویت و تضمین کند!
طبعاً سئوال مطرح اینست که وقتی آمریکا با انبوه نظامیان خود نتوانسته اهداف و ماموریتهای گذشته را در طول 14 سال محقق سازد، از این تعداد نیروی اندک، چه معجزهای را انتظار دارد جز ادامه حضور نظامی در افغانستان؟ بویژه آنکه مقامات افغان همواره از «عملکرد دوگانه آمریکا» در قبال القاعده و طالبان دچار سردرگمی و حیرت شدهاند و نمیدانند که در هر لحظه، آمریکا درحال سرکوب تروریستها است یا تجهیز و تقویت و حمایت آنهاست یا هر دو؟ حتی به راه افتادن موج مهاجرین افغانی به سوی اروپا هم به اهداف واشنگتن کمک نموده و کشورهای اروپائی بویژه اعضای ناتو را به ادامه حضور و نقشآفرینی در افغانستان با هدف مهار موج مهاجرین سرخوردهای که روانه اروپا شدهاند، تشویق میکند. این پدیده بقدری آشکار است که رسانههای افغانی با صراحت روزافزونی به آن اشاره و حتی تاکید میکنند که: «گسترش درگیریها، ناامنی و وحشت عمومی، بهترین و مناسبترین توجیه برای اثبات ضرورت ادامه حضور نیروهای آمریکائی است و باعث میشود که هیچکس غیر از آن، انتخاب دیگری نداشته باشد»!
آنچه زنگ خطر را بیش از پیش به صدا در میآورد، گزارش سازمان ملل مبنی بر حضور داعش در 24 ایالت افغانستان است. هنوز روشن نیست که این قبیل گزارشهای منتسب به سازمان ملل تا چه اندازه قابل اعتماد است ولی فعلاً واشنگتن از انتشار این قبیل اخبار برای فضاسازی دلخواه خود در افغانستان بیشترین بهرههای سیاسی – تبلیغاتی را برده است.
با نگاهی به عملکرد آمریکا و سایر اعضای ناتو در افغانستان در طول 14 سال گذشته، بهتر میتوان دریافت که حتی کوچکترین مقطعی از تاریخ 14 سال اخیر این کشور را نمیتوان جداگانه بعنوان «یک مقطع موفق و موثر» نشان داد که آمریکا و متحدینش در افغانستان مثبت عمل کرده باشند و به تحقق ماموریتهای ادعائی کمکی شده باشد. بوش کوچک ادعای کرد آمریکا، افغانستان را مطابق «الگوی ژاپن» خواهد ساخت و سایر متحدینش را با این شعار با خود همراه کرد که «یاباما و یا با تروریست ها» و متحدین خود را به بهانه سرکوب تروریستها » و متحدین خود را به بهانه سرکوب تروریستها به باتلاق افغانستان کشانید. ولی امروزه نه از ساخته شدن افغانستان با الگوی ژاپن خبری هست و نه از امنیت ادعائی کاخ سفید برای افغانستان. با اینهمه در این نکته نمیتوان تردید کرد که میان القاعده و طالبان با آمریکا، تقریباً هیچ وجه تمایزی نیست و آنها عملاً در یک جبهه و برای تامین یک هدف واحد، در کنار یکدیگر قرار دارند!
***************************************
روزنامه ایران**
نقطه عطف در روابط ایران و آلمان/ کمال خرازی
آلمان از دیرباز و در طول تاریخ معاصر همواره روابط گسترده و عمیقی با ایران داشته است. با وجود این سفر «فرانک والتراشتاین مایر» وزیر خارجه آلمان را باید نقطه عطفی در روابط دو کشور تلقی کرد. نقطه عطفی که در ابعاد مختلف قابل بررسی است.
وجه پررنگ و ویژه این سفر در روابط دوجانبه میان ایران و آلمان زمینهسازی برای ایجاد روابط گستردهتر اقتصادی و صنعتی دو کشور است. روابطی که در صورت تمایل آلمانها، ایران روی گشادهای برای آن دارد. اما نکته حائز اهمیت آن است که آنچه در دوران گذشته رواج داشته است، دیگر تکرار نخواهد شد. ایران دیگر صرفاً خریدار و واردکننده محصولات آلمان نخواهد بود، بلکه هرگونه همکاری دو کشور باید توأم با انتقال فناوری به مراکز توسعه و تحقیق ایران باشد. زیرا نیروی انسانی ارزشمندی که در ایران حضور دارد، میتواند در روند توسعه و تحقیق نه تنها به ایران که به آلمان نیز کمک کند. این تعاملی دوجانبه خواهد بود و امیدواریم همکاریها در چنین سطحی شکل بگیرد و امیدواریم که دوستانمان در آلمان بخواهند با چنین روحیهای روابطشان را با ایران گسترش دهند.
اهمیت دیگر این سفر همزمانی آن با برگزاری نشست مقدماتی کنفرانس امنیتی مونیخ در تهران است؛ نشستی که امکان تبادل دیدگاه را میان ایران و نمایندگانی از اتحادیه اروپا برای حل بحران سوریه فراهم آورد و نشان داد زمان آن فرا رسیده که همه طرفهای مذاکره برای حل بحران سوریه به راه حلهای سیاسی روی بیاورند و با کنار گذاشتن پیششرطهای خود راه را برای ورود به مذاکرات سیاسی بگشایند.
چنین نشستهایی محل گفتوگو و تبادل دیدگاههای مختلف است. هر کدام از کشورهای مشارکت کننده در چنین نشستهای بینالمللی نظرات خود را بیان میکنند و از دیدگاه دیگران مطلع میشوند. روندی که در تنظیم استراتژیهای آینده تأثیرگذار خواهد بود. با این حال طبیعتاً چنین کنفرانسهایی هیچ گاه محل نتیجهگیری نهایی نبودهاند و انتظار نمیرود که طرفهای حاضر موافقت خود را با دیدگاهی واحد اعلام کنند. اما مهم آن است که ایران در این نشست و در حضور نمایندگانی از 60 کشور جهان مواضع خود را درباره مبارزه با تروریسم، اهمیت امنیت منطقه و نیز آینده سوریه اعلام کرد. ایران به عنوان کشوری که همواره با تروریسم مبارزه کرده و اکنون نیز برای مبارزه با تروریسم به سوریه کمک میکند، بارها اعلام کرده است که آینده سوریه باید تابعی از اراده مردم این کشور باشد. خواست کسانی که در بیرون از سوریه قرار دارند و با پول و سلاح خود ثبات سوریه را برهم میزنند، نمیتواند آینده سوریه را رقم بزند و مانع اتمام دوران ریاست جمهوری بشار اسد باشد زیرا آقای اسد تاکنون نقش مهمی در حفظ کیان سوریه داشته است.
همچنین در خلال این گفتوگوها ایران بر آمادگی خود برای گفتوگو با همه کشورهای دیگر از جمله عربستان تأکید کرد. این در حالی بود که «اشتاین مایر» در اظهارات خود پیشنهاد میانجیگری میان ایران و عربستان را مطرح کرده بود. پیشنهادی که جزئیات آن مشخص نبود. اما آنچه مشخص است این است که ایران برای هرگونه داوری و گفتوگو آمادگی دارد. همچنین ایران همواره علاقهمند بوده با عربستان در مورد مسائل منطقه مذاکره کند و این را بارها گفته است و تحقق این امر به اراده مقامات عربستانی بستگی دارد که چقدر بخواهند وارد مذاکره جدی با ایران شوند.
***************************************
روزنامه جام جم **
الگوی کامل مدیریت رسانه در کلام رهبر معظم انقلاب/ حجتالاسلام والمسلمین سیدرمضان موسویمقدم
یکی از نعمتهایی که بهواسطه پیروزی انقلاب اسلامی نصیب ملت ایران شده، وجود رهبرانی آگاه، شجاع و باتدبیر است که هرگاه در جمعی سخنی بگویند و رهنمودی ارائه کنند الگویی کامل و جامع، بهروز و متناسب با نیازهای زمان ارائه میکنند؛ بارها و بارها و از ابتدای انقلاب امام خمینی(ره) در بیاناتی مهم، مردم و مسئولان را به چنین افقهایی رهنمون شدند و پس از ایشان نیز، حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر معظم انقلاب همان راه و روش را در پیش گرفتند و کشتی نهضت اسلامی را در اقیانوس پر تلاطم حوادث روزگار به سوی ساحل آرامش هدایت کردهاند.
فرمایشات اخیر ایشان در جمع مدیران ارشد سازمان صداوسیما، بار دیگر چراغ راهی شد برای سیاستگذاریهای کلان رسانهای و فرهنگی برای بزرگترین قرارگاه فرهنگی نظام اسلامی با بخشهایی متنوع که هر یک ناظر به حوزهای مجزا و در عین حال پیوسته با یکدیگر است. ایشان ضمن ارائه تعریفی جدید از تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمنان علیه ملت ایران، اهداف مستکبران از این نبرد فراگیر را که همان استحاله درونی نظام جمهوری اسلامی بود گوشزد فرموده و عنوان کردند این استحاله فرهنگی در باورها، انگیزهها و اعتقادات مردم، هدف نهایی دشمنان است.
همچنین ایجاد باورهای غیرواقعی در جوانان نسبت به جهان بهویژه آمریکا و اروپا و ترسیم چهرهای پیشرفته، امن و بدون مشکل از خود در اذهان عمومی کشورهای هدف، دیگر نکتهای بود که رهبری به آن اشاره کردند ضمن اینکه ایشان تاکید کردند یکی از روشهای ارزیابی عملکردها و دستاوردها، روش مقایسهای است که در این شیوه، از اغراق در تواناییها و زیادهگویی در مورد مسائل باید بهشدت پرهیز کرد و واقعبینی و توجه به همه جوانب و در سطحی بالاتر، جامعالاطراف نگری را سرلوحه کار قرار داد. در حقیقت مقایسه صحیح موقعیت کشور با دوران متناظر انقلابهای مهم بینالمللی، میتواند به درک واقعبینانهای از شرایط کشور کمک کند.
در این بین وظیفه سازمان صداوسیما که به عنوان قرارگاهی فرهنگی در گستره ملی، به دفاع بر حق از هژمونی انقلاب اسلامی میپردازد دوچندان است؛ زیرا آنچه ابزار اصلی دشمنان در این جنگ نرم و نبرد همهجانبه قرار گرفته، رسانههای دیداری، شنیداری و مکتوب بهویژه از نوع دیجیتال هستند که بر بستر اینترنت و شبکههای رادیویی و تلویزیونی به درون خانهها نفوذ کرده و بهصورت زیرپوستی، استحاله درونی نظام را که رهبری به آن اشاره فرمودند دنبال میکنند.
آنچه رهبر معظم انقلاب در کنار همه تهدیدها و آسیبها بیان فرمودند، ویژگیهای مدیر موفق رسانهای بود؛ در واقع ایشان مدل اسلامی و کامل مدیر شایسته را در قالبی دقیق، منصفانه و در چارچوب قواعد شناختهشده اسلامی بیان نمودند.
کار و تلاش زیاد، همت بلند، نظم و ترتیب، سادهزیستی، سختکوشی، دوری از تشریفات و تجملات، پاکدستی، احساس مسئولیت بالا نسبت به بیتالمال، شجاعت، جسارت در تصمیمگیری، خلاقیت و ابتکار و نوآوری از جمله ویژگیهایی بودند که رهبر معظم انقلاب با اشاره به آنها، مدیر موفق را کسی دانستند که واجد این خصوصیات بوده و با تعهد و تخصص لازم، سکاندار حوزه فرهنگ و اندیشه شود.
هر یک از این ویژگیها را میتوان با توجه به نقش و جایگاه مهم مدیران رسانهای در مقابله همهجانبه و صحیح در مقابل جنگ نرم دشمنان و جلوگیری از استحاله درونی نظام توسط آنها، به تفصیل مورد بحث قرار داد ولی آنچه در این مقال میگنجد اینکه سختکوشی، کار و تلاش زیاد و نظم و ترتیب، شالوده و بنیان هر کاری هستند که بشر میتواند انجام دهد بهعبارتی اگر این سه خصوصیت در فرد یا گروهی وجود نداشته باشد، هیچ کاری به سرانجام نمیرسد حال با توجه به اهمیت کار رسانه و رسالت خطیری که صداوسیما در مقابله با تهاجم فرهنگی استکبار جهانی بهعهده دارد، اهمیت این سه ویژگی نیز عیانتر است.
در این بین و با توجه به منابع مالی گستردهای که در اختیار رسانه ملی قرار میگیرد، ویژگیهایی همچون پاکدستی، احساس مسئولیت نسبت به بیتالمال و دوری از تشریفات و تجملات نیز معنای پررنگتری به خود میگیرند و عمق بیشتری خواهند یافت.
***************************************
روزنامه وطن امروز **
فاجعه منا از قاب تعامل سازشگر/شهابالدین سینایی
کشتار، اتهامزنی، توهین و تحقیر طی روزهای نخست فاجعه جانسوز منا، محتوای خطاب آلسعود به ملت و دولت ایران بود و هنوز «تعامل سازنده» و «دیپلماسی لبخند»(!) به دنبال گفتوگو و زمینهسازی حسن همجواری با آنان است. طی روزهای نخست لحظه به لحظه بر شمار قربانیان فاجعه منا افزوده شد؛ قربانیانی که صدها تن از آنان ایرانیانی بودند که قرار بود شأن آنان در سراسر جهان حفظ شود اما معلوم نبود پیکر بیجانشان در کدام بیمارستان، سردخانه یا کانتینر پنهان شده یا در کدام خفقانکده منتظر سرنوشت نامعلوم خود است.
در نخستین ساعات روز عید قربان بود که رسانهها از رخدادی شوکآور و مشؤوم خبر دادند. خبری که پس از حادثه سقوط جرثقیل بر سر زائران بیتاللهالحرام و آتشسوزی سکونتگاه حجاج بار دیگر نگرانیهای گستردهای را برانگیخت اما این بار سخن از له شدن و خفگی دهها و سپس چند صد ایرانی در ازدحام تاملبرانگیز و مشکوک مراسم رمی جمرات بود.
همین کافی بود تا هر مسؤولی در کشور هر کاری جز رسیدگی به وضعیت جانباختگان، صدمهدیدگان و گمشدگان فاجعهای با این عمق و حجم را فروگذارد و همه توان خود را به مدیریت این بحران معطوف دارد اما گویی شیخ دیپلمات ما سودایی دیگر در سر داشت و ترجیح میداد به جای چشمپوشی از حضور در نیویورک، دورادور در جریان اوضاع قرار گیرد.
با گذشت چند روز از حادثه و افزایش خشم و انزجار عمومی به واسطه نقش مستقیم و مسؤولیتناپذیری سعودیها در این فاجعه انسانی و حتی فرافکنی و نشانهروی انگشت اتهامزنی آنان به سوی ایران انتظار میرفت رئیسجمهور به عنوان نماینده ملت داغدار ایران دولت ریاض را مخاطب بازخواستی سخت قرار دهد اما انگار قرار بود به هیچ وجه غباری بر خاطر شاهزادگان نورسیده و پادشاه پیرمغز سعودی ننشیند. سخنان آقای دکتر «حسن روحانی» در نشست مجمع عمومی سازمان ملل درباره ضرورتهای رفتاری عربستان درباره فاجعه منا به شکلی بود که گویی تنها در پروازهای حجاج به سوی ایران تاخیری به وجود آمده است(!)
با وجود لحن بسیار محتاطانه روحانی در گوشزد کردن وظایف حداقلی سعودیها در فاجعه منا، «عادل جبیر» وزیر خارجه رژیم آلسعود به سرعت واکنش نشان داد و با ادبیاتی بسیار توهینآمیز اظهار داشت: «آخرین کسانی که حق دارند درباره مراسم حج و خانه خدا سخن بگویند، ایرانیها هستند چون پیش از این چه با تظاهرات یا هرج و مرج در مکه مشکلات زیادی برای حجاج و زوار ایجاد کرده و سبب شهادت زائران شدهاند!»
جبیر پیش از این درخواست «محمدجواد ظریف» برای گفتوگو و رایزنی درباره سرنوشت ایرانیان جانباخته در حادثه منا را رد کرده بود. چند روز قبل از آن نیز وزیر فرهنگ و ارشاد که سالها تجربه سفارت در کشورهای عربی را دارد، از سوی دولت برای پیگیری امور کشتهشدگان، زخمیها و مفقودان ایرانی مامور شد در راس هیاتی به عربستان برود لیکن حتی برای ورود او به قلمروی سعودیها ویزا هم صادر نشد!
علاوه بر آنچه گفته شد رسانهها و مقامات سعودی پس از رخداد منا نوک پیکان حملات خود را متوجه ایران ساختند و با استدلالهای مضحک حتی زوار کشورمان را به اختلال و زمینهسازی فاجعه و مسؤولان ایرانی را به بهرهبرداری سیاسی از کشتار حجاج متهم کردند.
در مقابل، آنچه از سکانداران سیاست خارجی دولت یازدهم مشاهده کردیم، ضعف و عقبنشینیهای تاملبرانگیز بود. در شرایطی که انتظار میرفت دستگاه دیپلماسی کشور زبان گویای ملت داغدیده و رنجکشیده ایران باشد، بخش مهمی از ظرفیتهای سیاست خارجی مصروف مهیاسازی زمینههای دست دادن ظریف با رئیسجمهور آمریکا شد؛ رئیسجمهوری که برجستهترین چهره سیاسی غربی شناخته میشود که به طور کامل از فاجعه انسانی دستساز جنایتکاران آلسعود چشم پوشیده است؛ «اوباما»یی که برای هلاکت تعدادی از افسران اماراتی متجاوز به کشور یمن پیام تسلیت داد، به سادگی و انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است، از کنار جانباختن فجیع و مظلومانه حدود 5000 حاجی مسلمان، گذشت؟!
طی روزهای نخست پس از حادثه بیشترین میزان تحرک دستگاه دیپلماسی و وزارت امور خارجه برای رسیدگی به اوضاع قربانیان، مجروحان و مفقودان در احضار کاردار سعودیها مشاهده شد تا نماینده سیاسی سعودیها در تهران پس از کشتار چند هزار حاجی و چندصد شهروند ایرانی تنها با زحمت
4-3بار رفت و آمد به وزارت امور خارجه روبهروشود.
به جرات میتوان گفت وزارت امور خارجه هیچ دستورکار عملی برای مقابله دیپلماتیک با سعودیها و رایزنی به منظور ایجاد جبههای بینالمللی در جهت اعمال فشار سیاسی- بینالمللی بر ریاض صورت نداده است. انفعال وزارت امور خارجه در انجام یکی از اصلیترین وظایف آن یعنی حمایت کنسولی، سیاسی و حقوقی از اتباع ایرانی در سراسر جهان تا به آنجا پیش رفت که دستگاه دیپلماسی از پیگیری و اطلاع از سرنوشت یکی از کارکشتهترین دیپلماتهای خود و سفیر سابق کشورمان در لبنان عاجز ماند و سعودیها با وجود شواهد و قرائن غیرقابل انکار مدعی شدند شخصی با نام «غضنفر رکنآبادی» حتی وارد خاک عربستان نشده است.
وقاحت، اهانت، اتهامزنی و رفتار کینهتوزانه و خصمانه سعودیهایی که اکنون چیزی از صهیونیستها در دشمنی با ملت ایران کم ندارند، اینک با کشتار صدها ایرانی به اوج خود رسیده و این در حالی است که به نظر میرسد دستگاه دیپلماسی خیالی برای تغییر رویکرد خود در برابر سعودیهای جنایتکار ندارد.
دولت یازدهم از زمان روی کار آمدن، بخش مهمی از تمرکز منطقهای خود را متوجه جلب رضایت حکام آلسعود و بهبود روابط با عربستان ساخته و در مقابل دستاوردی جز رفتارهای خصمانه و جریتر شدن حاکمان خونریز ریاض کسب نکرده است؛ حاکمانی که به نظر میرسد خون مردم سوریه، عراق و یمن آنان را سیراب نمیسازد و به دنبال قربانی ستاندن از سراسر جهان اسلام بویژه از میان ملت ایران هستند.
***************************************