سیاسی >>  امام و رهبری >> اخبار ویژه
تاریخ انتشار : ۲۳ آبان ۱۳۹۴ - ۰۳:۰۴  ، 
کد خبر : ۲۸۳۷۷۰
ديدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با رؤساي دانشگاه‌ها، مراکز و مؤسسات آموزش عالي

دانشگاه و دانشجو امروز آماج بزرگ‌ترين توطئه‌ها است

خيلي‌ها در اين حوادثي که در همين فتنه‌ي سال ۸۸ اتّفاق افتاد لغزيدند؛ آدمهاي بدي نبودند [امّا] لغزيدند به‌خاطر کم بودن بصيرت. خب، شما وقتي ميبيني که يک نفري ميگويد: «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» بايد چه‌کار کني؟ شما که معتقد به نظامي، شما که جانت را حاضر شدي براي نظام و براي حفظ نظام بدهي، تا ميبيني يک عدّه‌اي دارند اين‌جوري شعار ميدهند، بايد چه‌کار کني؟ اين، نبودن بصيرت است؛ ملتفت نشدن به وظيفه در لحظه‌ي لازم است.

پايگاه بصيرت؛ گروه سياسي/ حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي صبح روز چهارشنبه در ديدار رؤساي دانشگاه‌ها، مراکز و مؤسسات آموزش عالي، پارک‌هاي علم و فناوري و مراکز پژوهشي کشور ضمن تبيين مبسوط تاريخ و ميراث و تجربه‌ي علمي کشور در دوران قبل و بعد از اسلام و جايگاه و نقش دانشگاه‌ها در تاريخ معاصر به‌ويژه در نهضت اسلامي و بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، بر لزوم برنامه‌ريزي دانشگاه‌ها و مراکز علمي براي استفاده از ميراث و تجارب علمي متراکم، به‌منظور نقش‌آفريني در ايجاد «تمدن نوين اسلامي» تأکيد کردند و گفتند: نيازسنجي علمي براي حال و آينده، جلوگيري از کاهش سرعت پيشرفت علمي، اجراي دقيق نقشه‌ي جامع علمي، توجه به کيفيت در آموزش عالي، پيگيري جدي ارتباط دانشگاه و صنعت، نقش‌آفريني دانشگاه‌ها در اقتصاد مقاومتي، گسترش فضاي فرهنگ ايماني و اسلامي، عمق‌بخشي بصيرت ديني و سياسي، و ميدان دادن به دانشجويان و اساتيد ارزشي، انقلابي و متدين، از لوازم نقش‌آفريني دانشگاه‌ها در شکل‌گيري تمدن نوين اسلامي است.

متن محوربندي شده اين بيانات بدين شرح است:

***

بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحيم‌(۱)

الحمدلله ربّ العالمين و صلّي الله علي محمّد و آله الطّاهرين.

خيلي خوش‌آمديد برادران و خواهران عزيز! جلسه‌ي علم و عالم و دانشگاهي است و براي اين حقير، اين يکي از بهترين و شيرين‌ترين جلسات است. بيانات دو وزير محترم را هم من با دقّت گوش کردم و شنيدم و بهره‌مند شديم. اميدواريم خداوند به شما و به ما توفيق بدهد که بتوانيم از اين‌جور جلسات و نشست‌ها و گفتن‌ها و شنيدن‌ها يک فايده‌اي توليد کنيم براي کشور؛ [و] صِرف نشستن و ديدن و گفتن نباشد.

 

اهمّيت و لزوم پرداختن به علم در کشور

درباره‌ي اهمّيت علم و اهمّيت دانشگاه خيلي حرف زده‌ايم؛ هم ما گفتيم، هم ديگران گفتند؛ خوشبختانه سالها است درباره‌ي اهمّيت علم و به تبع آن اهمّيت دانشگاه حرف زده ميشود. و همان‌طور که آقاي دکتر هاشمي الان اشاره کردند، آرزوي ما اين بود که اهمّيت علم و لزوم پرداختن به علم در کشور، تبديل بشود به گفتمان و حالا تقريباً همين‌جور شده؛ بايد خدا را شکرگزاري کنيم.

علم مهم‌ترين ابزار پيشرفت و اقتدار ملّي است

  علم مهم‌ترين ابزار پيشرفت و اقتدار ملّي است؛ اين را بايد مسلّم گرفت؛ واقعاً همين‌جور است. علم براي يک ملّت مهم‌ترين ابزار آبرو و پيشرفت و اقتدار است.

 

دانشگاه مهم‌ترين تربيت‌کننده‌ي مديران آينده‌ي کشور

دانشگاه هم مهم‌ترين تربيت‌کننده‌ي مديران آينده‌ي کشور است. خب، از اين چه چيزي مهم‌تر؟ شما داريد مديران آينده‌ي کشور را تربيت ميکنيد. اگر خوب تربيت کرديد -که ان‌شاءالله همين‌جور است- آينده‌ي کشور، خوب اداره خواهد شد؛ اگر نتوانستيم خوب اداره کنيم، کوتاهي کرديم، طبعاً آينده‌ي کشور، تحت تأثير همين کوتاهي‌ها قرار خواهد گرفت؛ يعني اهمّيت دانشگاه اين است. البتّه دانشگاه با شکل کنوني يک پديده‌ي غربي است -اين را همه ميدانيم- لکن دانشگاه به معناي تربيت‌کننده‌ي نوابغ و نخبه‌ها، به‌هيچ‌وجه غربي نيست؛ در کشور ما ريشه‌ي هزار ساله دارد. بله، به اين شکل کنوني از غرب وارد شده لکن اين کشور مدارسي داشته که در آن ابن‌سيناها، فارابي‌ها، محمّدبن‌زکرياي رازي‌ها، خوارزمي‌ها تربيت شدند؛ در همين کشور. اين اسمهايي که ما مي‌آوريم، اسمهاي معروف است؛ هزاران نام غيرمعروف وجود دارد از پزشک، مهندس، مخترع، اديب، فيلسوف، عارف که همه در اين مملکت پرورش پيدا کردند.

 

ايران؛ قله تاريخ علم اسلامي

  يک جمله‌اي را من نقل کنم از جُرج سارتُن؛ چون ديگران که ميگويند، باورپذيرتر ميشود تا خود ما بگوييم! از اين جهت بنده [ميگويم‌]، وَالّا عادت ندارم دائم حرف اين و آن را از فرنگي‌ها و غربي‌ها نقل کنم. امّا اين جُرج سارتُن -که تاريخ علم را نوشته که معروف است و ترجمه شده و چاپ شده و لابد همه ديده‌ايد- ميگويد: دانشمندان ايراني، بيشترين سهم و نقش را در اين تمدّن داشته‌اند و آنگاه که آثار فرزانگان ايراني را از اين مجموعه برداريم، زيباترين بخش آن را کنار گذاشته‌ايم؛ [او] مورّخ علم است. يک حرف ديگر هم -که اين را من از حافظه‌ام نقل ميکنم، چون خيلي سابق ديده‌ام، نميتوانم روي کلماتش دقّت کنم- مال پي‌ير روسو است که او هم تاريخ علوم را نوشته و اين هم سالها است به فارسي ترجمه شده است؛ در دست همه است. سالها پيش من اين را ديدم؛ عرض کردم ميخواستم مراجعه کنم و دوباره ببينم، در حقيقت فرصت نکردم لکن آدرسش را يادداشت کردم؛ يادم هست که آدرسش را يک جايي نوشتم که اين حرف را کجا زده؛ در همين کتاب «تاريخ علوم» است. او گفتگوي يک تاجر اروپايي - ايتاليايي يا فرض کنيد فرانسوي- را نقل ميکند با يک آدم خبره‌ي علمي آن روز؛ مال دوران قرون وسطي‌ است. مشورت ميکند و ميگويد بچّه‌ام را ميخواهم بگذارم درس بخواند و عالم بشود؛ کدام کشور بگذارم، کدام دانشگاه بگذارم. آن شخص ميگويد که اگر به چهار عمل اصلي رياضيات قانعي که برود چهار عمل اصلي را ياد بگيرد، در هرکدام از اين مدارس اروپا که ميخواهي بگذاري، فرقي نميکند، بگذار؛ امّا اگر بيشتر از اين ميخواهي، بايد بروي اندلس. اندلس آن روز دست مسلمانها بود. اين تاريخ علم در اسلام [است‌]؛ آن اوّلي مربوط به ايران بود، اين مربوط به اسلام [است‌]. يعني يک‌چنين تاريخي ما داريم، يک‌چنين ميراثي ما داريم؛ چه در محيط اسلامي، چه در محيط ايراني. البتّه اين را هم عرض بکنيم - حمل بر روحيه‌ي قوم‌گرايي و ناسيوناليستي نشود- در بين کشورهاي اسلامي قلّه‌ي توليد فکر و توليد علم، باز هم ايران است؛ يعني هيچ‌جاي ديگر ما نداريم شخصيت‌هاي بزرگي؛ مثلاً فرض کنيد يک کسي مثل کِندي -که در بين فلاسفه يک نفر [است‌]- و از اين قبيل، در ايران متعدّدند؛ يعني اگر ما راجع به تاريخ علم اسلامي هم صحبت ميکنيم، باز قلّه‌ي آن مربوط به ايران است. اين ميراث ما است؛ اين گذشته‌ي ما است؛ اين تاريخ ما است.

 

افول علم در ايران در دوران قاجار و پهلوي

  دوران قاجار و پهلوي هم تاريخهاي روشني دارد. من البتّه متأسّفم از اينکه باسوادهاي ما و کتاب‌خوان‌هاي ما از تاريخ نزديک به ما و معاصر ما - چه تاريخ دوره‌ي قاجار، چه تاريخ دوره‌ي پهلوي- کمتر اطّلاع دارند؛ اطّلاعاتشان خيلي محدود است، وسيع نيست؛ جزئيات را غالباً مطّلع نيستند. از اواسط دوره‌ي قاجار به اين طرف تا زمان دوره‌ي پهلوي -که ديگر آن نهايتش بود- دلايل خاصّي وجود داشت که از اين ميراث معنوي در هنگام شکوفايي علم در دنيا، استفاده‌ي درستي نشد.

خب، ميدانيد دوران ما، يعني همين قرن اخير و صد سال اخير، دوران شکوفايي و رشد علم در دنيا است و هر کشوري به جايي رسيده، در همين ۱۰۰ سال، ۱۲۰ سال به جايي رسيده. ما در اين دوران -که دانشگاه ما هم هشتاد و چند سال عمر دارد در کشور- ميتوانستيم وقتي دانشگاه غربي و اروپايي را وارد کشور کرديم، از آن ميراث استفاده کنيم؛ از آن روحيه، از آن استعداد، از آن زمينه‌ها و ظرفيتهاي موجود در کشورمان استفاده کنيم و دانشگاه را ايراني بسازيم؛ دانشگاه را بومي‌سازي کنيم؛ ميتوانستيم اين کار را بکنيم، نکرديم؛ به دلايل خاصّ مربوط به حکومت پهلوي‌ها و حکومت قاجارها. يعني از آن ميراث ارجمند، در هنگام ورود دانش غربي به کشور استفاده نشد. امروز در کشور ما، در محيط دانشگاه ما، در محيط علمي ما، روحيه‌ي ساختن و اتّکاءبه‌نفْس و اعتمادبه‌نفْس و حرف داشتن و حرف زدن و مقاله‌ي استنادي توليد کردن که ديگران در دنيا به آن استناد کنند، از اين حرفها امروز در کشور ما زياد است؛ آن روز نبود. آن روز ما نه توانستيم از اخلاق علمي و زمينه‌ي علمي ميراث خودمان استفاده کنيم، نه توانستيم از ميراث معنوي و ميراث اخلاقي محيط علمي خودمان استفاده کنيم. اينها شرح مفصّلي دارد که حالا من وارد آن شرحها نميخواهم بشوم که اخلاق علمي ما در محيطهاي علمي در گذشته چه‌جوري بود، بعد که شيوه‌ي غربي وارد کشور شد اخلاق علمي ما چه‌جوري شد. در آن دوره‌هاي گذشته، شاگرد در مقابل معلّم دوزانو مي‌نشست؛ به معلّمش اهانت نميکرد. با اينکه محيطهاي علمي و مانند اينها محيطهاي آزادي بوده، الان هم حوزه‌هاي علميه همين‌جور است؛ درس که ما ميدهيم، همه‌ي طلبه‌هايي که در درس نشسته‌اند حقّ اشکال کردن دارند، اشکال هم ميکنند، داد ميکشند، حرف ميزنند؛ ايرادي هم ندارد، کسي هم اين را عيب نميداند؛ استاد هم موظّف است مؤدّبانه پاسخ بدهد. اين بوده است در گذشته امّا درعين‌حال شاگرد در مقابل استاد خاشع بود، خاضع بود. اين مال گذشته‌ي اخلاق علمي ما و اخلاق دانشگاهي ديرين ما است؛ لکن در دوره‌ي جديد، تعداد معلّمهايي که از دست شاگردشان کتک خوردند -چه در مدارس متوسّطه، چه در دانشگاه- يا اساتيدي که به دست دانشجويشان چاقو خوردند، بعضي کشته شدند، کم نيست؛ يعني اخلاق علمي بکلّي تغيير پيدا کرد. نه ميراث علمي ما و ظرفيت علمي ما منتقل شد، نه ميراث اخلاق علمي ما و اخلاق دانشگاهي ما منتقل شد. دانشگاه اين‌جوري شکل گرفت.

 

تلاش غرب براي طرحريزي دانشگاهي با هويت غربي در ايران

  خب، غربي‌ها براي دانشگاه ما برنامه‌ريزي داشتند. اين هم که من عرض ميکنم، از روي اطّلاع و محاسبه عرض ميکنم؛ اين حرف منبري و سخنراني نيست؛ نه، اين تحقيق‌شده است؛ کساني که اهل تحقيق هستند در مسائل جامعه‌شناسي و اجتماعي يا مسائل سياست خارجي و مانند اينها، کاملاً تحقيق کرده‌اند. غربي‌ها براي آنچه آن را جهان سوّم مي‌ناميدند، برنامه‌ريزي کردند براي تربيت آدمهايي که در اين کشورها با اخلاق آنها، با شيوه‌ي آنها، با سبک زندگي آنها تربيت بشوند و رشد کنند و اداره‌ي آن کشور را به عهده بگيرند؛ اين برنامه‌اي بوده که آنها ريختند. براي دانشگاه ما هم آنها يک چنين برنامه‌اي داشتند؛ يعني ميخواستند دانشگاه ما پلي باشد به‌سمت سرازير شدن هرآنچه غربي‌ها مايلند در ايران اتّفاق بيفتد؛ نظر آنها اين بود امّا نشد؛ يعني دانشگاه ما در خدمت اهداف غرب عملاً قرار نگرفت؛ اين يکي از مسائل بسيار مهم و نکات بزرگ کشور ما است. آنها ميخواستند دانشگاه محلّ پمپاژ افکار غربي و سبک زندگي غربي باشد، خب تا حدودي هم در يک جاهايي موفّق شدند، در اين ترديدي نيست -آن کساني که در رأس کار بودند؛ بخصوص در همان دوره‌ي تأسيس دانشگاه در زمان رضاخان، آنها کساني بودند که سرتاپا معتقد به غرب و به تمدّن غربي بودند که حرفهايشان را شنيده‌ايد- امّا در نهايت موفّق نشدند؛ [چون‌] هويت ايراني کار خودش را کرد.

 

نقش هويت ايراني در عدم شکل‌گيري دانشگاه با هويت غربي

هويت ايراني يک چيز عجيبي است در تاريخ؛ همه‌ي کساني که به ايران تهاجم کردند به يک نحوي، در ايران بعد از مدّتي حل شدند: زبانشان، آدابشان، فرهنگشان؛ تنها چيزي که مستثني‌ است، اسلام است که اسلام آمد ايران و در ايران غرق نشد، ماند و ايراني اسلام را از بُن دندان قبول کرد؛ والّا در کشورهاي مورد تهاجمِ عربهاي مسلمان، هرجا رفته‌اند زبان عوض شده است؛ مصر زبانش عوض شد، فلسطين زبانش عوض شد، شامات زبانش عوض شد، زبانشان عربي شد، [امّا] ايران زبانش عوض نشد، فارسي باقي ماند؛ يعني يک چيز عجيبي است در ايران؛ اين خصوصيتي است که مال کشور ما است. اينجا هم همين‌جور شد، هويت ايراني کار خودش را کرد.

 

عناصر مذهبي، اولين سنگر مقاومت در برابر غربزده کردن دانشگاه

 اوّلاً در داخل دانشگاه افرادي که ظواهر ديني را حفظ کردند، وجود داشتند؛ با اينکه اين بشدّت مورد نفي طرف مقابل بود؛ يعني رضاخان اصلاً با ظواهر ديني موافق نبود؛ آنهايي هم که دانشگاه را در ايران تشکيل دادند -که من نميخواهم اسم آن رجال را حالا بياورم- آنها هم همين‌جور، مثل خود رضاخان [بودند]؛ اصلاً آنها اين فکرها را بيشتر توي کلّه‌ي رضاخان تزريق کرده بودند؛ آنها اصلاً مايل نبودند که در دانشگاه کسي نماز بخواند، در دانشگاه کسي اسم خدا بياورد امّا اين اتّفاق افتاد؛ همين‌طور که اشاره کردند، انجمنهاي اسلامي تشکيل شد، مسلمانهايي در داخل دانشگاه به مقام استادي رسيدند، دين را ترويج کردند، در مقابل افکار غيرديني ايستادند؛ يعني از اينجا شروع شد. هرچه گذشت، اين روحيه‌ي ديني و ايماني در داخل دانشگاه تقويت شد تا رسيد به نهضت اسلامي سال ۴۱؛ اينجا دانشگاه يک حرکت عظيمي در جهت ديني شدن، ايماني شدن انجام داد، با اينکه آن روز کمونيست‌ها هم بودند؛ آن روز کمونيست‌ها و مارکسيست‌ها در داخل دانشگاه خيلي فعّال بودند. حالا در مشهد که بنده زياد مرتبط بودم از نزديک ميديدم، در جاهاي ديگر هم - تهران و بعضي جاهاي ديگر که مسافرت ميکرديم و با دانشجوها بنده ارتباط داشتم- حضور تفکّر مارکسيستي را در دانشگاه‌ها ميديدم؛ و عجيب اين است که کساني که تفکّر مارکسيستي در داخل دانشگاه داشتند، با دستگاه همکاري ميکردند در مقابل تفکّر رو به رشد اسلامي در داخل دانشگاه! کتابهايشان چاپ ميشد، آزادانه فروش ميرفت؛ درحالي‌که کتابهاي انقلابيون مسلمان و جوانهاي مسلمان -چه آن کتابهايي که خودشان توليد ميکردند که البتّه کم بود، چه آن کتابهايي که ميخواستند بخوانند- در کمال شدّت با آنها مقابله ميشد و با کمال عسرت آن کتابها را ميتوانستند به دست بياورند. دستگاه پهلوي در دوران نهضت اسلامي، در واقع تمام توجّهش به حرکت اسلامي بود و با آن معارضه ميکرد؛ [امّا] با چپها و مارکسيست‌ها و مانند اينها مدارا ميکردند، خب اينها هم به آن مدارا جواب دادند، خيلي‌هايشان رفتند در دفتر فرح پهلوي عضو شدند! خيلي‌هايشان رفتند در صداوسيما، در تلويزيون و راديو عضو شدند، همکاري کردند، همان چپهاي تند دهه‌ي ۳۰، در دهه‌ي ۴۰ شدند همکاران دستگاه! [امّا] حرکت دانشگاه به سمت تفکّر اسلامي روزبه‌روز پايدارتر، قوي‌تر، عميق‌تر شد.

 

  تا رسيديم به انقلاب. اين حرکت البتّه حرکت مقاومت اسلامي بود، ريشه‌دار و داراي تفکّر؛ افکار مرحوم مطهّري يک نمونه از آن چيزهايي بود که در دانشگاه بين دانشجوها ترويج ميشد. خب، انقلاب اسلامي که در سال ۵۷ به پيروزي رسيد، دنيا را تکان داد؛ بدون مبالغه اين‌جور است؛ يعني واقعاً پيروزي اسلام در ضمن يک انقلاب و تشکيل يک حکومت بر پايه‌ي اسلام، اصلاً دنيا را -غرب و شرق را- تکان داد؛ بديهي است تأثيري در دانشگاه ميگذاشت و گذاشت؛ بسياري از نيروهاي داخل دانشگاه، چه در ميان اساتيد، چه در ميان دانشجويان جزو صادق‌ترين و فداکارترين ياران انقلاب بودند، اين جزو سوابق تاريخي دانشگاه ما است، اين مقطع را هرگز نبايد فراموش کرد و از ياد برد. خب، اين مال گذشته است.

 

حرکت رو به پيشرفت دانشگاه پس از پيروزي انقلاب اسلامي

  در اين ۳۷ سالي که از آن روزها ميگذرد، ما افت‌وخيز زياد داشته‌ايم، کارهاي زيادي شده است، دانشگاه پيشرفت کرده، پسرفت کرده، جريانات گوناگون بر دانشگاه در برهه‌اي از زمان حاکم شدند؛ دانشگاه افت‌وخيز داشته است. اين هم طبيعي است، يعني با يک نگاه دقيق، خلاف انتظار نيست که وقتي حکومت در اختيار اسلام است، آن کساني که اسلامي فکر ميکنند، در درون خودشان سلايق و جريانهاي گوناگوني به وجود بيايد و اين منجر بشود به موج‌آفريني‌هاي گوناگون در داخل دانشگاه. البتّه مخالفين فکري هم در دانشگاه فعّال شدند، حتّي مارکسيست‌ها! بنده چون کتاب زياد ميخوانم -کتابهايي که دستم مي‌آيد، همين‌طور مي‌نشينم ميخوانم- تعدادي کتاب ديدم که نشان‌دهنده‌ي اين بود که از درون دانشگاه ميخواهند تفکّر مارکسيستي را باز دوباره سرِپا کنند، آن هم کِي؟ بعد از سقوط شوروي، بعد از زوال مارکسيسم و حکومتهاي مارکسيستي در دنيا! [اين کار] نگرفت و دانشگاه از آن استقبالي نکرد. به‌هرحال دانشگاه مراحل گوناگون و دوره‌هاي گوناگون را در اين ۳۷ سال گذرانده؛ حالا امروز ماييم و دانشگاه.

 

وظيفه خطير دانشگاه در ايجاد تمدّن نوين اسلامي

  ما چه‌کار کنيم که از اين دانشگاه با اين سوابق، با اين تاريخ، با اين زمينه‌هاي تاريخي، با اين ميراث، با اين تجربه‌ي خوب و آزمون خوبي که دانشگاه در دوران انقلاب داد و با مشکلاتي که در دانشگاه به‌وجود آمد -همه‌ي اينها را در کنار هم قرار بدهيم- بتوانيم براي ايجاد تمدّن نوين اسلامي بهره ببريم؟ چون هدف اين است ديگر؛ هدف، ايجاد يک حاکميت اسلامي است که بتواند جامعه را به جامعه‌ي مورد نظر و آرماني اسلام تبديل بکند؛ ما دنبال اين هستيم ديگر، ما ميخواهيم کشور خودمان -در درجه‌ي اوّل، حالا بحث کشورهاي ديگر و مسائل بين‌المللي و جهاني را نميکنيم- يک کشوري بشود که به آن خطوط آرماني اسلام برسد که اين خطوط آرماني يک چيز مطلوب و شيريني براي هر انسان متفکّري است؛ يعني هرکسي که بنشيند فکر کند، مطالعه کند، از اين وضع آرماني جامعه‌ي اسلامي لذّت ميبرد؛ جامعه‌اي که در آن، هم علم هست، هم پيشرفت هست، هم عزّت هست، هم عدالت هست، هم قدرت مقابله‌ي با امواج جهاني هست، هم ثروت هست؛ يک تصوير اين‌جوري؛ ما به اين ميگوييم تمدّن نوين اسلامي، ميخواهيم کشورمان به اينجا برسد.

دانشگاه [در اين زمينه‌] چه نقشي ميتواند ايفا کند و چه‌کار بايد بکند؟ اوّلا نقش‌آفريني دانشگاه لازم است، ثانياً سؤال اين است که: چه بايد کرد؟ ما چه‌کار کنيم که بتوانيم به اينجا برسيم؟ البتّه اين موضوعِ بحث امروز من نيست، چون بحث جلسه‌اي و سخنراني‌اي نيست؛ اينها کارهاي تحقيقاتي مفصّلي لازم دارد؛ من فقط ميخواهم اين را تذکّر بدهم که دانشگاه ما روي اين فکر کند، شما به‌عنوان مديران دانشگاه‌ها و مسئولان دستگاه آموزش عالي کشور روي اين فکر کنيد؛ مسئوليت دانشگاه را بر اين اساس قرار بدهيد، برنامه‌ها را بر اين اساس بريزيد که دانشگاه با اين سوابقي که گفته شد، با اين ريشه‌ي عميق تاريخي که گفته شد، با اين آزمون بزرگي که از خودش در انقلاب نشان داد، اين دانشگاه چه نقشي ميتواند ايفا کند براي ايجاد تمدّن نوين اسلامي و آن‌چنان جامعه‌اي و آن‌چنان ايراني؟ روي اين بايد فکر کنيد؛ يعني همه‌ي کارها را بر اين اساس بايد قرار بدهيد.

 

فاصله بين واقعيت و گزارش‌هاي ارائه شده توسط مسئولين درمورد وضعيت دانشگاه‌ها

  من فقط چند تذکّر ميدهم؛ البتّه گزارشهايي که آقايان دادند، بخصوص گزارشي که آقاي دکتر فرهادي دادند، گويا اين‌جور از اين گزارش انسان استفاده ميکند که همه‌ي آن چيزهايي که جزو آرزوها و مطالبات ما است، اينها در دانشگاه تحقّق پيدا کرده؛ خب خيلي خوب است، اين نشان ميدهد همّت خوبي وجود دارد، منتها بايد خروجي‌ها را نگاه کرد. بنده بتدريج آدم با تجربه‌اي شده‌ام در اين مسائل گزارش‌گيري؛ گزارشها صرفاً آن چيزي که در گزارش به بنده يا به مدير ارشد ارائه ميشود، نيست؛ حواشي‌اي دارد، گوشه‌کنارهايي دارد که گاهي محتواي گزارش را عوض مي‌کند؛ اگر ما بخواهيم واقعيتها را درست بفهميم، بايستي برويم ميداني نگاه کنيم؛ يعني مثلاً فرض کنيد [گزارشي که‌] آقاي دکتر فرهادي در زمينه‌ي علم و در زمينه‌ي تحقيق و پژوهش و پارک [فنّاوري] و کارهاي ديني و ارزشي و مانند اينها ذکر کردند؛ واقعاً بروند ميداني نگاه کنند؛ ببينند چقدر از اين آرزوها و اين گزارشها روي زمين وجود دارد؛ اين مهم است. گاهي اوقات گزارشهايي ميرسد که انسان ترديد پيدا ميکند در تحقّق بعضي از اين آرزوها؛ اين نکته‌ي مهمّي است؛ من تذکّراتم بيشتر ناظر به اين جهات است، همين چيزهايي که ايشان گفتند يا آقاي دکتر هاشمي بيان کردند، همين چيزها لازم است، همينها بايستي تحقّق پيدا کند؛ امّا صِرف اينکه «ميخواهيم بکنيم» يا «دستور داده‌ايم که بشود» يا «گزارش شده است که اين شده است»، کافي نيست. اگر به اين‌جور گزارشي انسان دل‌خوش بکند، بعد يک‌وقت چشم باز ميکنيم مي‌بينيم که فاصله‌ي واقعيت با آنچه ما خواسته‌ايم زياد شده. تذکّرات من راجع به اين است.

 

ضرورت جهت دادن به نيروي انساني صاحب علم

  من در دو بخش تذکّراتي را عرض ميکنم: يکي مسائل مربوط به علم؛ يکي مسائل مربوط به جنبه‌هاي ارزشي و اخلاقي، در واقع انسان‌سازي و سازندگي نيروي انساني؛ چون نيروي انساني خيلي مهم است. ديروز يکي از دوستاني که الان در جلسه حضور دارند - از افراد وارد و مطّلع- به من ميگفتند که ما از لحاظ نيروي انساني آماده، جزو چهار پنج کشور اوّل دنياييم؛ يعني کشورهايي که جمعيتشان دو برابر کشور ما يا گاهي بعضي سه برابر کشور ما است، اين تعداد نيروي انساني تحصيل‌کرده و درس‌خوانده ندارند که ما داريم. ايشان گفتند سي ميليون؛ حالا عددها ممکن است يک مقداري کم و زياد بشود. خب اين مهم است؛ اين خيلي مهم است. ما اين نيروي انساني را چه‌جوري ميخواهيم جهت بدهيم؟ جهت دادن مهم است.

 

جنايات تاريخي و استعمار ملت‌ها، محصول علم بدون خودسازي

اگرچنانچه علم بود و جهت غلط، همين خواهد شد که امروز در دنياي عالِم، دنياي اهل تحقيق و پيشرفت علمي، امروز و ديروز در آنها مشاهده شده. خب شما ملاحظه کنيد، استعمار بلاي بزرگي بود که بر سر کشورهاي منطقه‌ي آسيا و آفريقا و آمريکاي لاتين فرود آمد؛ استعمار چيز عجيبي بود. اين استعمار را چه چيزي به‌وجود آورد؟ علم. قدرتهاي اروپايي اين توفيق را پيدا کرده بودند که چند صباحي زودتر از فلان کشورها، مثلاً فرض کنيد که به اسلحه‌ي خودکار آتشي دست پيدا کنند؛ همين موجب شد که يک کشوري مثل انگليس - مثلاً يک جزيره‌ي دورافتاده- بتواند بر کشور عظيمي مثل هند مسلّط بشود. برويد نگاهي به تاريخ جهان را بخوانيد - نوشته‌ي نِهرو(۲) است- ببينيد بر هند چه گذشته؛ البتّه فقط آن کتاب نيست، خيلي در اين زمينه [کتاب هست‌]. همين برمه، همين کشوري که امروز اسمش ميانمار [است‌]؛ اينجا مرکز ثروت است. يک انگليسي با داشتن يک تفنگ و يک اسلحه‌ي کمري، ده‌ها نفر را اسير خودش مي‌کرد که براي او کار کنند و جرئت نمي‌کردند نفَس بکشند. آنجا درختهاي عظيم کائوچو و انواع و اقسام چوبهاي قيمتي وجود داشت که اينها را غارت کردند بردند؛ اينها در نوشته‌هاي تاريخي هست.

عرض کردم، متأسّفانه تاريخ معاصر کمتر مورد توجّه جامعه‌ي کتاب‌خوان ما قرار ميگيرد؛ بخوانيد ببينيد در هند چه گذشت از استعمار، در برمه چه گذشت، در منطقه‌ي آفريقا چه گذشت، در آمريکاي لاتين چه گذشت، در الجزاير و تونس و مانند اينها به‌وسيله‌ي همين فرانسه‌ي ظاهرالصّلاحِ منظّمِ مرتّبِ مؤدّب چه گذشت و استعمار چه کرد با اينها. خب اين استعمار را چه چيزي به‌وجود آورد؟ علم. علم وقتي جهت نداشت ميشود استعمار. پدر ميليون‌ها انسان را درآوردند به‌وسيله‌ي علم. علم بي‌جهت، علم بي منطق اخلاقي و معنوي، خب ميشود اين. ما احتياج داريم به اينکه اداره کنيم دستگاه خودمان را؛ خودمان را اداره کنيم، خودمان را هدايت کنيم، مراقب باشيم علم ما به آن سمت نرود؛ علم وقتي‌که در راه خطا افتاد ميشود بمب اتم. الان اين کره‌ي زمين قابليت اين را دارد که ده‌ها بار کُن‌فَيکون بشود؛ يعني همان چيزهايي که خداي متعال در قرآن فرموده است که در قيامت پيش مي‌آيد، به‌وسيله‌ي همين بمب اتم‌هايي که آمريکا و روسيه و بعضي کشورهاي ديگر دارند، قابل تحقّق است، قابل انجام گرفتن است. اين خطر بزرگي است براي بشريت، براي تمدّن، براي انسان، براي مادّه و معنا؛ اين به‌خاطر علم است، علم گاهي اين‌جوري ميشود.

 

ضرورت توجه به سازندگي اخلاقي و معنوي در کنار علم آموزي

پس ما بايستي دستگاه علمي خودمان را مراقبت کنيم و يک راه جديدي براي علم درست کنيم. آن چيست؟ آن عبارت است از سازندگي اخلاقي و معنوي در کنار علم؛ لذا تذکّرات ما، يک مقداري مربوط به مسائل علمي است، يک مقداري مربوط به آن مسائل اخلاقي و سازندگي اخلاقي و معنوي نيروي انساني است.

 

دنبال علمي باشيم که براي کشور لازم و نافع است

  در مورد مسائل علمي، چند نکته من اينجا يادداشت کرده‌ام؛ البتّه اين نکات را قبلاً هم گفتيم، قبلاً هم بارها همين نکات را گفتم، در ضمن بيانات آقايان هم شايد بود لکن من تأکيد ميکنم؛ چون احساس ميکنم نياز هست که اينها گفته بشود و تحقّق پيدا کند. يکي مسئله‌ي علم نافع است. دنبال علمي باشيم که براي کشور لازم و نافع است؛ نه فقط براي حال کشور، بلکه براي ده سال بعد و بيست سال بعد کشور. ممکن است ما در بيست سال بعد، يک نيازي داشته باشيم که از امروز بايد تحقيقاتِ آن نياز شروع بشود. اگر امروز تحقيق نکرديم، اگر امروز خودمان را آماده نکرديم، آن‌وقتي که لازم داريم دستمان خالي خواهد بود. بايد اين نيازسنجي انجام بگيرد و نيازهاي امروز هم مورد ملاحظه قرار بگيرد. دانش‌جويي و دانش‌آموزي و فراگيري علم و تعليم علم، بر مبناي نفع آن و نياز آن باشد.

 

مقالاتي که به درد کشور نمي‌خورد!

 الان به من گزارش ميدهند که بسياري از همين مقالاتي که گفته شد -که خب تعداد مقالات زياد است- به درد کشور نميخورد؛ يعني کار تحقيقي‌اي مقاله‌نويس انجام داده امّا مفيدِ براي کشور نيست؛ يا مفيدِ براي هيچ‌کس نيست، يا مفيدِ براي آن شرکت خارجي‌اي است که به‌نحوي سفارش‌دهنده‌ي اين مقاله است؛ شايد خود صاحب‌مقاله هم نداند که سفارش‌دهنده‌ي اين مقاله کيست! به نفع او است. اين فايده ندارد.

 

پايان نامه‌اي دکترايي که به درد کشور نمي‌خورد!

حتّي پايان‌نامه‌هاي دکتري -اين‌جور که به من گزارش کرده‌اند؛ من نميخواهم تکيه کنم و حتماً بگويم اين‌جور است- به من اين‌جور گزارش کرده‌اند که با نگاه خوش‌بينانه، ده درصد پايان‌نامه‌هاي دکتري به درد مسائل کشور ميخورد. خب پايان‌نامه‌ي دکتري يک ذخيره است، يک گنج است؛ پايان‌نامه‌هاي دانشجويان واقعاً يک گنجينه و يک ذخيره است براي کشور. موضوع اين پايان‌نامه چه باشد که براي کشور مفيد باشد؟ اين مسئله‌ي اوّل.

 

علم بايد، هم نياز امروز را تأمين کند، هم نياز آينده را

در روايات ما هم راجع به علم نافع تکيه شده. خود اساتيد هم در اين جلسات ماه رمضان -که معمولاً هر سال يک جلسه با آقايان و خانمهاي اساتيد دانشگاه داريم، اينجا مي‌آيند سخنراني ميکنند- چندين نفر از آنها تا حالا، من يادم است که راجع به اين نافع نبودن بعضي از کارهاي تحقيقي در کشور هشدار ميدادند؛ بنده هم بارها اين را گفته‌ام. پس اوّلين مطلب اين است که علم بايد، هم نياز امروز را تأمين کند، هم نياز آينده را؛ اين آينده را حدس بزنيد، محاسبه کنيد ببينيد چه چيزي لازم داريم.

 

ضرورت نيازسنجي براي تشخيص نيازهاي کشور و مديريت علم براي رفع نيازها

  راجع به اين مسائل انرژي هسته‌اي که در چند سال قبل از اين -دو سه سال، سه چهار سال قبل از اين- بحث بود، بعضي‌ها ميگفتند ما که اين‌همه نفت داريم اتّفاقاً آمريکايي‌ها هم همين را گفتند! آمريکايي‌ها هم ميگفتند ايران اين‌همه نفت دارد، ميخواهد چه کار کند انرژي هسته‌اي را؟ بنده گفتم خب ما امروز دست به سياه‌وسفيد انرژي هسته‌اي نزنيم، پس‌فردا که نفتمان تمام شد آن‌وقت [بايد] برويم انرژي هسته‌اي را گدايي کنيم از اين و آن. خب بله ديگر؛ وقتي آنها داشته باشند، ما نداشته باشيم و احتياج داشته باشيم، پدر ما را درمي‌آورند. ديديد سر اين بيست درصد چه کردند؟ ما به اورانيوم غني‌شده‌ي بيست درصد احتياج داشتيم براي اين رآکتور تهران -همين رآکتور کوچکي که در تهران هست که داروهاي هسته‌اي توليد ميکند، براي اين ما احتياج [داشتيم‌]- [چون‌] داشت تمام ميشد و گفتند چند ماه ديگر تمام ميشود؛ يک ژستي گرفتند غربي‌ها، يک قيافه‌اي گرفتند، يک شروطي گذاشتند که واقعاً خفّت‌آور بود. به نظرم مال حدود سال ۸۹ يا ۹۰ بود. البتّه آخرش به نفع ما تمام شد؛ يعني جوانهاي ما وقتي ديدند که راجع به فروش بيست درصد که بفروشند و پولش را بگيرند، ناز ميکردند، وقتي ديدند اينها اين‌جور دارند اذيت ميکنند، درصدد برآمدند خودشان بيست درصد را توليد کنند. رفتند زحمت کشيدند خودکُشون کردند و بيست درصد را خودشان توليد کردند. زحمت عمده هم تا بيست درصد است؛ يعني در غني‌سازي اورانيوم، از اورانيوم خام تا بيست درصد، راهِ دشوار و راهِ سربالا است؛ از ۲۰ درصد تا ۹۹ درصد، راهِ هموار است؛ يعني کسي که به بيست درصد رسيد، رسيدن به پنجاه درصد و هشتاد درصد و نود درصد برايش آسان است؛ اينکه آنها دستپاچه شدند به‌خاطر همين است. خب چشمشان کور؛ ميخواستند به ما بفروشند تا ما نرويم دنبال توليدش.

من گفتم که اگر اين نفتي که ما داريم، ما نداشتيم [بلکه‌] آنها داشتند و به نفت احتياج داشتيم، نفت را به ما بطري‌بطري ميفروختند؛ ما حالا بشکه‌بشکه و تُن تُن ميفروشيم، تُني اين‌قدر تُني اين‌قدر؛ اينها اگر ما احتياج به اين نفت داشتيم، همين نفت سياه را به ما بطري‌بطري ميفروختند؛ اين‌جوري است. آن روزي که ما به انرژي هسته‌اي نياز پيدا کنيم به‌خاطر نبودن نفت يا يک [بُروز] مشکلي در نفت؛ فرض کنيد مثلاً قيمت نفت آن‌قدر ارزان بشود -که الان مي‌بينيد ديگر؛ چطور راحت ارزان شد- که به توليدش و به زحمت هزينه‌ي توليدش نيرزد، خب آنجا انسان چه کار ميکند؟ از نفت چشم ميپوشد. خب در يک چنين مواقعي ما احتياج داريم به انرژي هسته‌اي. از کجا بياوريم؟ چه کسي به ما بدهد؟ اين ممکن است ده سال ديگر، پنج سال ديگر، پانزده سال ديگر پيش بيايد؛ اين را بايد از حالا به فکر بود. همين‌جور بايد [مدام‌] فکر کنيد؛ يعني بايد نيازسنجي کنيد براي آينده و براي امروز، و آن‌وقت [ميشود] علم نافع؛ علمي که براي رفع اين نيازها به درد ميخورد. اين يک نکته است که من لازم دانستم عرض بکنم.

 

ضرورت افزايش سرعت پيشرفت علم، براي جبران عقب‌ماندگي‌ها

  يک نکته مسئله‌ي سرعت پيشرفت است. اين پايگاه‌هاي استنادي که ذکر کردند رتبه‌ي نوزدهم يا رتبه‌ي هفدهم [ايران را] در دنيا، خب اين درست است، همين را ميگويند، ما داريم در ميدان علم پيش ميرويم؛ خيلي هم افتخار ميکنيم، هرکس هم انکار کند اوقاتمان تلخ ميشود که چرا انکار ميکنند -اين هم اينجا در پرانتز عرض بکنم؛ بعضي‌ها که خودشان هم دانشگاهي‌اند، متأسّفانه ميروند در دانشگاه‌ها براي دانشجوها سخنراني ميکنند؛ ميگويند اين پيشرفتهاي علمي که ميگويند، دروغ است! خب، چه چيزي دروغ است؟ مرکز تحقيقاتي رژيم صهيونيستي از پيشرفت علمي ايران ابراز نگراني ميکند- اين در دنيا منتشر شده؛ اينکه ديگر ما نيستيم؛ اينکه مورد اعتماد شما است، رژيم صهيونيستي است؛ دارد ميگويد -اقلاًّ به حرف او اعتماد کنيد. ميروند ميگويند «نخير، اين پيشرفتهاي علمي که ميگويند درست نيست» نه، پيشرفت علمي بلاشک وجود دارد، سرعتش هم خوب است- منتها ما با وجود همين پيشرفتي که داريم، عقبيم! اين را که نبايد خودمان فراموش کنيم؛ ما خيلي عقبيم! ما را سالهاي سال عقب نگه‌داشتند. حالا مثلاً اين فنّاوري‌هاي جديد در آمريکا، الان حدود ۱۳۰ يا ۱۴۰ سال است که شروع شده؛ از بعد از جنگهاي داخلي آمريکا که سال ۱۸۶۰ تا ۶۴ يا ۶۵ بوده؛ تا آن‌وقت، آمريکايي‌ها از اروپا وارد ميکردند؛ از آنجا به بعد، آمريکايي‌ها روي پاي خودشان ايستادند و شروع کردند به فنّاوري‌هاي جديد. خيلي خب، پس ۱۵۰ سال از ما جلو هستند؛ ۱۳۰ يا ۱۴۰ سال از ما جلو هستند! و علم هم اين‌جوري است؛ وقتي انسان يک قدم جلو رفت، قدم دوّم سرعت مضاعف ميشود. من بارها مثال زده‌ام؛ گفتم شما دو نفر داريد با همديگر راه ميرويد، يک نفر اتّفاقاً يک دوچرخه پيدا ميکند؛ خب، طبعاً از شما جلو ميزند و با يک فاصله‌اي جلو مي‌افتد؛ بعد او با دوچرخه که جلو افتاد، ميرسد به يک اتومبيل و شما ميرسيد به دوچرخه؛ آن‌وقتي که شما به دوچرخه رسيديد، او به اتومبيل رسيده؛ خب سرعت اتومبيل چندين برابر دوچرخه است. به همين ترتيب او جلو مي‌افتد؛ مرتّب سرعت، روزبه‌روز افزايش پيدا ميکند و اين فاصله روزبه‌روز زياد ميشود. اين فاصله وجود دارد. ما بايد به اين سرعت پيشرفت خيلي اهّميت بدهيم.

آنکه چشم دنيا را هم خيره کرد، سرعت پيشرفت ما بود که گفتند سرعت پيشرفت جمهوري اسلامي در علم -يعني پيشرفت علمي‌اش- سيزده برابر متوسّط دنيا است؛ سيزده برابر! درست هم بود؛ البتّه الان نميدانم چقدر است؛ اين مال سه چهار سال قبل است. اينها را هم همان پايگاه‌هاي بين‌المللي گفته‌اند؛ اينها حرفهاي ما نيست. خب، ما بايد اين سرعت را حفظ کنيم. اگر پيشرفت علم از دُور افتاد و اين سرعت کم شد، آن‌وقت ديگر معلوم نيست چه خواهد شد؛ عقب ميمانيم. بنابراين سرعت پيشرفت هم مهم است.

 

دانشگاه‌ها بايد پژوهش محور شوند

  يک مسئله‌ي ديگر، مسئله‌ي پژوهش است؛ پژوهش خيلي مهم است. البتّه ما پژوهشگاه‌هايي داريم، خوب هم هست امّا خود دانشگاه‌ها بايد پژوهش‌محور بشوند؛ پژوهشگاه درست کنند، پژوهشکده درست کنند و خود دانشگاه بشود پژوهش[محور]. منافاتي هم ندارد که بيرون هم باشند، پژوهشگاه‌ها و پژوهشکده‌هاي بيروني وجود داشته باشند امّا خود دانشگاه‌ها بشوند پژوهش‌محور. اين هم يک نکته است.

 

ضرورت اجرايي کرده دقيق نقشه‌ي جامع علمي کشور

  يک مسئله‌ي ديگر، مسئله‌ي نقشه‌ي جامع علمي است. خب، نقشه‌ي جامع علمي بالاخره بعد از فرازونشيب‌هاي زياد، تصويب شد و ابلاغ شد و عمل شد؛ منتها اين نقشه‌ي جامع علمي را بايد در اجزاي مهم، اجرائي کنيم. اين جزو همان چيزهايي است که شما تا در ميدان نرويد و ملاحظه‌ي ميداني نکنيد، نميتوانيد تشخيص بدهيد که چقدر نقشه‌ي جامع علمي عمل شد. چه رشته‌هايي اولويت دارند؟ چه تعداد دانشجو براي رشته‌هاي مورد اولويت لازمند و براي رشته‌هايي که اولويت ندارند لازم است؟ همه‌ي اينها را بايد نقشه‌ي [جامع‌] علمي براي ما معين کند. در کدام مناطق از کشور، چه رشته‌هايي بايستي مورد توجّه قرار بگيرند براساس نيازها؟

 

ضرورت آمايش سرزميني وزارت علوم

خب، اين طبعاً آمايش سرزميني وزارت علوم را لازم دارد؛ وزارت علوم بايد آمايش سرزميني‌اي را داشته باشد براي خودش تا بداند که در کجا، دانشگاه چه چيزي لازم دارد. دوستان، آقايان وزيران محترم که گزارش دادند، راجع به مأموريت‌محور کردن دانشگاه‌ها بحث کردند؛ اين بسيار فکر خوبي است؛ اين را من تأکيد ميکنم که حتماً اين کار انجام بگيرد؛ منتها اين کار مقدّمات دارد. چه‌جوري ميشود مأموريت‌محور کرد يک دانشگاه را در فلان شهرستان دور يا نزديک، يا فلان مرکز استان؟ اينها چيزهايي است که جزئياتش را نقشه‌ي علمي به ما بايستي بيان بکند.

 

ضرورت تلاش براي رفع نواقص کيفيت آموزش عالي

  يک موضوع ديگري که عرض بکنيم، مسئله‌ي کيفيت آموزش عالي است. ما از لحاظ کميت پيشرفتهاي خوبي داشتيم [ولي‌] از لحاظ کيفيت نقايصي وجود دارد؛ شاخص بايد معين بشود براي کيفيت. البتّه در دنيا شاخصهايي هست، منتها اين شاخصها لزوماً منطبق با نيازهاي ما نيست؛ بعضي از شاخصهايشان خوب است، بعضي از شاخصهايشان منطبق با نيازهاي ما يا با واقعيات کشور ما نيست. بايد مسئولين وزارت علوم بنشينند و خودشان شاخصهايي را براي پيشرفت کيفيت مشخّص کنند.

 

مسئله‌ي ارتباط صنعت و دانشگاه و اهميت آن در مساله اشتغال تحصيل‌کردگان

  يک مسئله‌ي بعدي -که ناچارم اينها را کوتاه و خلاصه عرض بکنم- مسئله‌ي شغل تحصيل‌کردگان ما است. خب، يکي از راه‌هاي ايجاد اشتغال براي تحصيل‌کردگان ما، همين مسئله‌ي ارتباط صنعت و دانشگاه است. صنعت و دانشگاه بايد ارتباط پيدا کنند؛ هم براي صنعت خوب است، هم براي دانشگاه؛ براي دانشگاه، هم براي مديريت دانشگاه خوب است، هم براي دانشجو؛ اين هنوز در کشور راه نيفتاده. بنده اطّلاع دارم از کارهايي که انجام گرفته و آقاي دکتر فرهادي هم بعضي‌هايش را گفتند؛ مثلاً در زمينه‌ي مسائل دفاعي که مستقيماً بنده آنجا وارد هستم ميدانم، همکاري‌هاي خيلي خوبي در زمينه‌ي مسائل دفاعي با دانشگاه‌هاي مختلف وجود دارد، قراردادهايي بسته‌اند، کارهاي خوبي دارد انجام ميگيرد، منتها اينها کافي نيست؛ بنده شنيده‌ام نديده‌ام که در کشورهاي پيشرفته، در جلسه‌ي دفاع دانشجوها، صاحبان صنعت مي‌آيند شرکت ميکنند، دفاع را گوش ميکنند؛ از همانجا که اين [دانشجو] دارد دفاع ميکند، با او قرارداد ميبندند؛ يعني اين‌جور دانشجوي فارغ‌التّحصيل آماده‌ي‌به‌کار را ميقاپند. صنعت ما هم بايستي به اين معنا توجّه بکند. اين کار هم فعّاليت لازم دارد؛ اين فعّاليت آقايان وزرا را در دولت لازم دارد؛ بنشينند با مسئولين صنعت، مسئولين بخش خصوصي، بخش دولتي، کاري کنند که به‌طور واقعي و به معناي حقيقي کلمه و به‌صورت جامع، يک همکاري بين دانشگاه و صنعت کشور [انجام بگيرد]. فقط هم صنعت نيست؛ بخشهاي گوناگون مديريتي خصوصي و دولتي احتياج به تحقيقات دانشگاهي دارند؛ [بايد] در همه‌جا اين کار انجام بگيرد. اين هم [يک‌] مسئله است.

 

نقش‌آفريني دانشگاه در اقتصاد مقاومتي

  يک مسئله هم مسئله‌ي نقش‌آفريني در اقتصاد مقاومتي است که اقتصاد دانش‌بنيان پايه‌ي آن است. البتّه در اين زمينه هم حرف زياد زده‌ايم، دوستان هم مطالبي بيان کرده‌اند، ديگران هم گفته‌اند لکن آنچه درواقعِ عمل بايد اتّفاق بيفتد، هنوز اتّفاق نيفتاده. بنده اين را عرض بکنم؛ تازه گزارش مسئولين دولتي براي برنامه‌هاي اجرائي اقتصاد مقاومتي دست بنده رسيده؛ تازه چند روز است! يعني آنچه در واقع بايد تحقّق پيدا کند در اقتصاد مقاومتي، هنوز ما با آن فاصله داريم. خب، شما در دانشگاه در اين زمينه نقش ايفا کنيد؛ يعني واقعاً برويد سهم خودتان را پيدا کنيد و آن سهم را به معناي واقعي کلمه عمل کنيد.

  اينها مربوط به مسائل علم بود. البتّه مسائل گوناگون ديگري هم هست، بنده هم بارها گفته‌ام اين چيزها را، خود شماها هم ميدانيد لکن در تکرارش فايده است.

 

مسئولين فرهنگي دانشگاه‌ها بفهمند چه‌کار ميکنند!

  بخش دوّم، آن کار فرهنگي دانشگاه‌ها است. بعضي‌ها کار فرهنگي را در داخل دانشگاه با کنسرت و اردوهاي مختلط اشتباه گرفته‌اند؛ خيال ميکنند کار [فرهنگي اين است‌]؛ ميگويند بايد دانشجو شاد باشد! شاد بودن براي هر محيطي چيز خوبي است امّا چه‌جوري؟ به چه قيمتي؟ غربي‌ها چقدر بهره برده‌اند از اين اختلاط دختر و پسر که ما بهره ببريم؟ يک روزي به ما ميگفتند که در اروپا -آن روز اروپا را مطرح ميکردند- حجاب نيست و زن و مرد با هم قاطي‌اند، هوس و شوق جنسي هم در آنجا طبعاً کنترل‌شده است. خب، حالا شما نگاه کنيد ببينيد همين‌جور است؟ آيا هوسها کنترل‌شده است يا هوسها تحريک‌شده است؟ اين‌همه جنايت جنسي امروز دارد در آمريکا و در اروپا اتّفاق مي‌افتد؛ به جنس مخالف هم ديگر حالا اکتفا نميکنند! و از اين بدتر هم خواهد شد. اسلام انسان را شناخته است که حکم حجاب را داده، حکم عدم اختلاط زن و مرد را داده. اسلام من و شما را شناخته؛ [انسان‌] مال خدا است و [او] آفريننده‌ي ما است. اردوي مختلط يعني چه؟ کوهنوردي مختلط، اردوي مختلط، گاهي حتّي خارج از کشور! نه، کار فرهنگي ماهيت ديگري دارد، مفهوم ديگري دارد. مسئولين فرهنگي دانشگاه‌ها بفهمند چه‌کار ميکنند.

هدف کار فرهنگي دانشگاه تربيت افراد مؤمن، متخلّق، انقلابي و بصير

  بايد کار فرهنگي دانشگاه اين‌جوري باشد که افرادي تربيت کند مؤمن، متخلّق -با اخلاق خوب- انقلابي؛ کار فرهنگي چيزي است که اينها را تأمين کند. کار فرهنگي درست آن چيزي است که جوان ما را انقلابي بار بياورد. اين کشور انقلاب کرده، به اين انقلاب بايد پابند بود؛ مباني اين انقلاب را بايستي جزو اصول زندگي خود قرار داد تا بتوانيم پيش برويم؛ معتقد به آرمانها، دوستدار کشور -کشورش را واقعاً دوست داشته باشد- دوستدار نظام، داراي بصيرت و عمق ديني و سياسي. اين جوان بايستي در نگاه ديني و نگاه سياسي عمق داشته باشد تا به هر شبهه‌ي کوچکي پايش نلغزد، يا اشتباه نکند در زمينه‌هاي مسائل سياسي.

 

کم بصيرتي، عامل سقوط افراد در فتنه 88

خيلي‌ها در اين حوادثي که در همين فتنه‌ي سال ۸۸ اتّفاق افتاد لغزيدند؛ آدمهاي بدي نبودند [امّا] لغزيدند به‌خاطر کم بودن بصيرت. خب، شما وقتي ميبيني که يک نفري ميگويد: «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است» بايد چه‌کار کني؟ شما که معتقد به نظامي، شما که جانت را حاضر شدي براي نظام و براي حفظ نظام بدهي، تا ميبيني يک عدّه‌اي دارند اين‌جوري شعار ميدهند، بايد چه‌کار کني؟ اين، نبودن بصيرت است؛ ملتفت نشدن به وظيفه در لحظه‌ي لازم است.

 

ضرورت تربيت افرادي پراميد و بااعتماد به نفس براي پيشرفت کشور

[بايد] افرادي تربيت بشوند با اعتمادبه‌نفس، با انگيزه، سرشار از اميد. درست گفته‌اند که يأس بزرگ‌ترين ضرر است؛ مأيوس نبايد بشوند، بايد اميدوار باشند به آينده‌ي کشور؛ جاي اميد هم هست؛ جاي يأس نيست؛ اين‌همه ظرفيت! بنده آن روز در دولت گفتم(۳) -يکي دو ماه پيش- و همه‌ي آقايان تصديق کردند؛ گفتم اينکه ميگويند مثلاً فرض کنيد رشد فلان کشور اروپايي يک‌ونيم درصد يا يک درصد است -و اين چيز عجيبي نيست- و ما توّقع داريم رشد ما هشت درصد، نُه درصد باشد، به‌خاطر اين است که آنها از همه‌ي ظرفيتهايشان استفاده کرده‌اند و ظرفيت خالي‌مانده‌اي ندارند، [امّا] ظرفيتهاي ما معطّل‌مانده است؛ ما ميتوانيم به رشد ده درصد هم برسيم. اين ظرفيتها بايد پر بشود؛ از اين ظرفيتها بايد استفاده بشود. خب، جاي اميد نيست در کشوري که اين‌همه ظرفيت وجود دارد؟

 

ضرورت تربيت افرادي با فهم درست از موقعيت کشور

 [تربيت افرادي‌] با فهم درست از موقعيت کشور؛ بفهمند کشور الان در چه وضعي است. همه‌ي دنيا -دشمنان ما يک‌جور، دوستان ما يک‌جور- ميگويند جمهوري اسلامي ايران کشور قدرتمندي است [امّا] اين آقا در داخل ميرود فلان‌جا سخنراني ميکند، ميگويد آقا، ما کسي نيستيم، ما چيزي نيستيم، ما منزوي هستيم! خودکمتربين؛ حالا خودش را کم ببيند؛ ملّت را چرا کم ميبيند؟ نظام جمهوري اسلامي و کشور را چرا کم ميبيند؟ اين خودکم‌بيني خيلي چيز خطرناکي است؛ احساس حقارت؛ که همه‌ي دنيا ميگويند کشور عزيزي است، کشور مقتدري است، گله دارند، ناراحتند که [ايران‌] نفوذ پيدا کرده، همه‌جا را گرفته، اين آقا اينجا در داخل، در روزنامه يا در سخنراني يا در فلان دانشگاه به دانشجوها ميگويد نه، ما چيزي نيستيم، ما کسي نيستيم!

 

ضرورت تربيت افرادي معتقد به استقلال همه جانبه کشور

  [تربيت افرادي‌] معتقد به استقلال؛ استقلال فکري، استقلال سياسي، استقلال فرهنگي، استقلال اقتصادي؛ جواني که تربيت ميشود در کار فرهنگي، بايد به معناي واقعي کلمه اعتقاد داشته باشد به استقلال کشورش؛ مؤمن به مباني انقلاب و نظام، مؤمن به فرهنگ اسلامي، خوش‌بين، خوش روحيه. کار فرهنگي اين است. خب، اين کار آساني نيست؛ خيلي کار سختي است. اين برنامه‌ريزي ميخواهد.

 

کاري کنيد فضا بيفتد دست جوانِ مؤمنِ انقلابي خوش‌روحيه‌ي باانگيزه‌ي داراي احساس عزّت‌به‌نفس و متدين

  البتّه خبرهايي که به من از بعضي از دانشگاه‌ها ميرسد، اينها را نشان نميدهد. کاري کنيد فضا بيفتد دست جوانِ مؤمنِ انقلابي خوش‌روحيه‌ي باانگيزه‌ي داراي احساس عزّت‌به‌نفس و متدين. يکي از بزرگ‌ترين مسئوليتهاي شما اين است: کاري کنيد که اين مجموعه‌هاي مؤمن و سرشار از ايمان به انقلاب و به اسلام حرف اوّل را بزنند؛ فضاي غالب دست اينها باشد؛ اين جزو وظايف شما است.

 

دانشگاه و دانشجو امروز آماج بزرگ‌ترين توطئه‌ها است

  بالاخره توجّه داشته باشيد برادران و خواهران عزيز من، دانشگاهي‌هاي عزيز! بنده به دانشگاه علاقه‌مندم؛ من از ديرباز هم به دانشگاه معتقدم، هم بسيار علاقه‌مندم؛ بدانيد دانشگاه و دانشجو امروز آماج بزرگ‌ترين توطئه‌ها است؛ از اينکه ما دانشگاهي داشته باشيم که دانشجوي آن، استاد آن با روحيه‌ي انقلابي، با روحيه‌ي تهاجمي وارد ميدان بشود، خطهاي قرمز را که دشمنها برايش درست کرده‌اند به هم بزند، پيش برود، کشور را پيش ببرد، پرچم علم را بالا ببرد، شعارهاي انقلابي را پُررنگ کند وحشت دارند؛ براي اينکه اين اتّفاق نيفتد، دارند برنامه‌ريزي ميکنند؛ پولها خرج ميکنند. دشمنان راه سلطه‌ي آينده [را برنامه‌ريزي ميکنند].

آن شکل استعمار قديمي، امروز ديگر عملي نيست؛ آن چيزي هم که به آن ميگفتند «استعمار نو»، حالا يواش‌يواش کهنه شده؛ آن چيزي که لازم است و دنبالش هستند اين است که تفکّرات در درون عناصر فعّال و هوشمند و نخبه در يک کشور جوري بشود که اهداف آنها را برآورده کند؛ دارند براي اين سرمايه‌گذاري ميکنند، دارند براي اين پول خرج ميکنند. به اين دغدغه‌ها بايد توجّه کرد.

 

کثرت اساتيد مومن و انقلابي و علاقمند به کشور

  اساتيد ارزشي خوبي هم [داريم‌]؛ خوشبختانه ما هزاران استاد مؤمن، انقلابي، علاقه‌مند داريم؛ قبلها هم بودند، در دوران دفاع مقدّس هم داشتيم امّا امروز چندين برابرِ آن روز بحمدالله ما اساتيد مؤمن و انقلابي داريم؛ از اينها بايد قدرداني کرد. اميدواريم خداي متعال به شما و به ما توفيق بدهد که بتوانيم از اين کارها انجام بدهيم.

  ديگر وقت تمام شد، ما هم امروز زياد با شما صحبت کرديم؛ شما هم خوب گوش داديد. شنونده وقتي‌که خوب دل ميدهد -احساس ميکنيم که شما الحمدلله همه‌تان دل داديد و گوش داديد- ما هم ديگر گفتيم، منتها من آنچه يادداشت کرده‌ام، بيش از آن چيزي بود که به شما عرض کردم؛ منتها ديگر وقت نيست.

  از خداي متعال ميخواهيم ان‌شاءالله همه‌ي شما را موفّق و مؤيد بدارد؛ توفيقاتش را بر شما نازل کند؛ ان‌شاءالله اين مسئوليتهايي که امروز داريد؛ چه در دانشگاه به‌عنوان رئيس، به‌عنوان استاد؛ چه در دستگاه‌هاي ستادي وزارتها، چه در شوراي عالي انقلاب فرهنگي، چه در مجلس، چه در نمايندگي‌ها -مسئوليتهاي متعدّد و مختلفي که هرکدام داريد- پيش خداوند مايه‌ي سرافرازي شما بشود.

والسّلام عليکم و رحمةالله‌

 ۱) در ابتداي اين ديدار، آقاي سيدحسن قاضي‌زاده هاشمي (وزير بهداشت، درمان و آموزش پزشکي) و آقاي دکتر محمّد فرهادي (وزير علوم، تحقيقات و فنّاوري) گزارشي ارائه کردند.

۲) جواهر لعل نهرو (سياستمدار هندي و اوّلين نخست‌وزير هند مستقل)

۳) بيانات در ديدار رئيس‌جمهور و اعضاي هيئت دولت (۱۳۹۴/۶/۴)

نظرات بینندگان
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات