* آيا در حالي كه نظام سياسي تصميم به توافق هستهاي گرفته است، شكلگيري كميسيون بررسي برجام در مجلس شوراي اسلامي ضرورت داشت؟
** بررسي توافق هستهاي در ايران و آمريكا از قبل هم قابل پيشبيني بود. در آمريكا اين مساله با انگيزههاي خرد مانند انگيزههاي انتخاباتي و رقابتهاي حزبي صورت گرفت. به همين دليل نقش لابيها از منافع ملي آمريكا بيشتر بود و اين وضعيت در آينده هم ادامه خواهد داشت. اين در حالي است كه در ايران بررسي توافق هستهاي با دغدغه ملي و منافع مردم صورت گرفت. قبل از توافق هستهاي در آمريكا قانوني مبني بر ارجاع توافق احتمالي به كنگره به تصويب رسيد. همين اتفاق در ايران نيز رخ داد و قانوني به نام صيانت از حقوق هستهاي به تصويب مجلس شوراي اسلامي رسيد. در نتيجه مجلس شوراي اسلامي قبل از توافق هستهاي به مساله پرونده هستهاي ورود پيدا كرده بود. با اين وجود شرايط به گونهاي پيش رفت كه اوباما مجبور شده از حق «وتوي» رياستجمهوري استفاده كند و در ايران نيز كميسيون ويژه بررسي برجام تشكيل شد. براساس قانون اساسي، مجلس ميتواند براي مسائلي كه به منافع ملي و سرنوشت كشور مربوط ميشود كميسيون ويژه تشكيل بدهد. در گذشته نيز اين اتفاق براي مسائل مهم كشور وجود داشته و كميسيونهايي براي مسائل سرنوشتساز كشور شكل گرفته است. اعضاي كميسيون ويژه برجام نيز با رأي نمايندگان مجلس انتخاب ميشوند و از نظر قانوني نميتوان ايرادي به اين مساله وارد دانست. با اين وجود از اين مساله تفسيرهاي مختلفي ميتوان ارائه داد كه ممكن است با اصل مساله در تناقض باشد.
* اغلب اعضاي كميسيون ويژه برجام از مخالفان توافق هستهاي هستند و موضعگيري سياسي دارند. آيا اين مساله باعث نميشود نتيجه تحقيقات اين كميسسيون با واقعيتهاي جامعه منطبق نباشد؟
** ما بايد بپذيريم كه اعضاي كميسيون ويژه برجام منتخب نمايندگان مجلس هستند، در نتيجه به رأي آنها بايد احترام گذاشت. البته در اين زمينه به اكثريت نمايندگان مجلس و بهويژه نمايندگان معتدل فراكسيون رهروان ولايت به دليل جدي نگرفتن انتخابات اعضاي برجام انتقاداتي وارد است. نكته ديگر اينكه برخي از نمايندگان سفرهاي خارجي مانند سفر به نيويورك را در پيش داشتند و گمان ميكردند اگر در كميسيون برجام عضو شوند، سفرهاي خارجي خود را از دست ميدهند. همچنين برخي از نمايندگان پرسابقه مجلس كه همواره دغدغه منافع ملي و مردم داشتند و در زمينه سياست خارجي هم صاحبنظر بودند در انتخابات كميسيون برجام حضور جدي نداشتند.
به هر حال بنده معتقدم بايد عزم همين افراد براي عضويت در اين كميسيون كه قرار است يكي از مسائل مهم كشور را مورد بررسي قرار بدهد را محترم شمرد و به آن احترام گذاشت. شرايط بررسي توافق هستهاي به شكلي پيش رفته تا برخی كه بعضا مواضع افراطي در مجلس داشتهاند موفق شدند وارد كميسيون ويژه برجام شوند. با اين حال بنده اميدوارم نتيجه بررسي اين كميسيون به سود منافع ملي و مردم كشور باشد. نبايد حضور مخالفان توافق هستهاي در كميسيون برجام را تنها از جنبه منفي آن نگاه كرد. اين در حالي است كه صحنه گردان بررسي برجام در ايالات متحده آمريكا نيز مخالفان جدي آن هستند. با اين وجود من جنس مخالفتها در ايران و آمريكا را متفاوت ميدانم و معتقدم مخالفتها در آمريكا بيشتر توسط لابيها و گروههاي فشار صورت ميگيرد.
* مانور برخي از رسانهها بر جزئيات جلسات كميسيون برجام را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ به نظر شما برخي رسانهها درصدد بزرگنمايي مشكلات و نكات منفي برجام نسبت به نكات مثبت آن نيستند؟
** بنده در دوران تبلیغات انتخابات رياستجمهوري نماينده آقاي قاليباف در مناظره تلويزيوني مربوط به سياست خارجي بودم. در همان جا هم عنوان كردم كه اگر آقاي قاليباف به رياستجمهوري برسند مهمترين مساله سياست خارجي ايشان حل پرونده هستهاي ايران خواهد بود. در نتيجه آقاي روحاني تنها شخصي نبودند كه خواستار حل پرونده هستهاي ايران بودند و برخي ديگر از كانديداها نیز چنين برنامهاي داشتند. مساله ديگر اينكه اكثريت مردم نيز موافق توافق هستهاي بودند و از سياستهاي دولت آقاي روحاني و تيم مذاكرهكننده حمايت ميكردند. مردم ايران اهل چالش و تخاصم نيستند و از ديرباز مردمي صلحطلب و نوعدوست بودند. رئيس سازمان صداوسيما در جلسات هيات دولت شركت ميكند و دولت ميتواند درباره همراهي كردن صداوسيما با سياستهاي دولت سازوكارهاي مناسبي را در نظر بگيرد. بنده با اين سخن كه صداوسيما تنها برنامههاي مخالفان صداوسيما را پوشش ميدهد زياد موافق نيستم، چرا كه معتقدم بسياري از كارشناساني كه با توافق هستهاي موافق بودند به راحتي از طريق تريبون صداوسيما مواضع خود را بيان كردند. خود من در چهار روز پاياني مذاكرات هستهاي به دفعات در صداوسيما حضور پيدا كردم و در حمايت از توافق سخن گفتم. بنابراين نميتوان از رفتار صداوسيما در اين زمينه انتقاد كرد.
مساله مهم در اين زمينه اين است كه برجام توافق يك جريان سياسي نيست و بلكه با تصميم نظام صورت گرفته است. دليل اينكه برخي مسئولان و نمايندگان مجلس نسبت به ماهيت برجام ترديد دارند به ترديدافكنيهايي مربوط ميشود كه پس از توافق هستهاي بهويژه از طرف آمريكاييها صورت گرفت. اين ترديدافكنيها سبب شد كه در بين افكار عمومي نيز نوعي ترديد شكل بگيرد. مقام معظم رهبري نيز در ديدار با اعضاي مجلس خبرگان تاكيد كردند هنوز معاملهاي شكل نگرفته و به همين دليل هر موضعي كه در اين زمينه اتخاذ شود مبتني بر تصورات شخصي است و هيچوجه بيروني و مبتني بر واقعيت ندارد. با اين وجود برخي رسانههاي اصولگرا بر طبل ترديدافكني و ابهام در زمينه توافق هستهاي ميكوبند. سياستها و رفتار اين رسانهها علاوه بر اينكه مشكلي از مساله حل نميكند بلكه سبب پيچيدهتر كردن مساله نيز شده است. اگر شخص يا جرياني به دنبال تنشآفريني باشد نبايد در خيانت آن به منافع ملي شك كرد. تنش در مساله هستهاي به معناي برهم زدن قاعده بازي و تحريك دشمن است كه به هيچ عنوان به مصلحت كشور و مردم نيست.
عقل سياسي حكم ميكند ما در مرحله اول اصول ديپلماسي و سياستورزي را رعايت كنيم و اگر به نتيجه منطقي دست پيدا نكرديم براي چالشهاي احتمالي آماده شويم. اينكه برخي افراد پيش از هر چيز بر طبل تنش ميكوبند نشانه دوري از تعقل و خردورزي آنهاست. مردم ايران هيچگاه ملتهاي ديگر را تهديد نكرده و صلح و آرامش آنها را برهم نزدهاند. ملت ایران ملتی صلحجو، اهل تعامل و گفتوگوست. ایران همواره از تنش دوری جسته و این در حالی است که آمریکا همواره خود عامل ایجاد تنش و درگیری در جهان بوده است.
* چرا پس از توافق هستهاي فضا به سمتي پيش رفت كه مخالفان توافق در ايران و آمريكا ميداندار قضيه شدند. آيا بهتر نبود فضاي پس از توافق نيز به صورت مثبت و با سعه صدر بيشتري پيش ميرفت؟
** اين مساله در آمريكا و با توجه به اتفاقاتي كه پيش از توافق رخ داد قابل پيشبيني بود. قبل از توافق هستهاي47سناتور آمريكايي با نوشتن نامه به مسئولان ايراني از مخالفت خود با توافق احتمالي سخن گفتند و اعلام كردند كه آقاي اوباما براي پذيرش اين توافقنامه با مشكلات متعددي در آينده روبهرو خواهد شد. نكته مهم اينكه بنده از در حاشيه ماندن جريانهاي معقول سياست خارجي در مساله توافق هستهاي تعجب ميكنم. مشخص نيست كه چرا برخي افراد صاحب نظر در زمينه سياست خارجي درباره اين مساله بااهميت خود را كنار كشيده و حاشيهنشيني را ترجيح دادهاند. به نظر ميرسد دليل اصلي اين مساله نوعي عافيتطلبي و ضعف استراتژي است. اين مساله بهويژه درباره برخي از نمايندگان معقول و باسابقه مجلس صادق است. اين عده تلاش ميكنند به شكلهاي مختلف در محل موضع قرار نگيرند تا مواضع روشني در اين باره اتخاذ نكنند. مشخص نيست چرا اين افراد در شرايطي كه كشور نيازمند موضعگيري علمي و صريح است خود را در معرض آراي مردم قرار ميدهند و كرسيهاي مجلس را اشغال ميكنند.
* آيا اين نوع رفتار انتخاباتي است و اين عده تلاش ميكنند با دوري گزيدن از چنين مساله مناقشهانگيزي حاشيه امني براي خود در انتخابات مهيا كنند؟
** من اينگونه رفتارها را به عافيتطلبي تعبير ميكنم. البته ممكن است عدهاي با دولت همسویی نداشته باشند به همين دليل وارد اين مساله نشوند. در كنار اين مساله برخي از نمايندگان مجلس از عزل و نصبهاي دولت ناراضي هستند. بنده نسبت به حاشيهنشيني و كنارهگيري جريان معقول سياست خارجي كشور درباره پرونده هستهاي نگران هستم و معتقدم برخي رفتارها به صلاح مردم و كشور نيست و باید همواره منافع ملي را به منافع فردی ترجيح داد. هر چند معتقدم در نهايت جمهوري اسلامي ايران در تصميمگيري نهايي با عقلانيت و تدبير عمل خواهد كرد. با اين وجود فضاي افكار عمومي و ديپلماسي فضايي است كه نيازمند رفتار عقلاني و مدبرانه است و نميتوان آن را به حال خود رها كرد. تصميمگيري درباره پرونده هستهاي بايد به صورت متمركز و واحد صورت بگيرد. اما اين تصميمگيري واحد نبايد اصل خردورزي سياسي را تحتالشعاع قرار بدهد.
* چرا معتقديد برخي از نمايندگان از عزل و نصبهاي دولت ناراضي هستند. آيا اين عده توقع داشتند در كابينه يا هيات دولت حضور داشته باشند، اما اين مساله محقق نشده است؟
** حوزه نمايندگي حوزهاي است كه در آن نمايندگان با مسئولان اجرايي ارتباط دارند. با اين وجود متاسفانه برخي ازمسئولان اجرايي و همچنين برخي از نمايندگان مجلس خطوط قرمز را رعايت نميكنند. برخي از مسئولان كاملا با اهداف انتخاباتي به حوزه اجرايي خود ورود ميكنند و در شرايط كنوني در حال آمادهسازي كانديداهاي مورد نظر خود براي ورود به مجلس آينده هستند. اين مساله نوعي خسران براي جايگاه مجلس و جايگاه تصميمگيري به شمار ميرود. البته از اين نكته نيز نبايد غافل شد كه برخي از نمايندگان دخالتهاي بيش از حدي در عزل و نصبهاي دولت دارند. بعضا حوزه عزل و نصبها در دولتهاي مختلف محلي براي افراط و تفريط بوده است. در اغلب موارد حوزه عزل و نصبها تحتالشعاع مسائل حزبي و جرياني قرار گرفته است. با اين وجود بنده معتقدم نبايد مسائل جرياني و حزبي در مجلس درباره پرونده هستهاي به كار گرفته ميشد. شايد يكي از دلايلي كه باعث شد بحث پرونده هستهاي در مجلس به صورت جدي مطرح شود دخالت دادن ديدگاههاي جرياني و حزبي بود.
* شما عنوان ميكنيد نماينده آقاي قاليباف در مناظره مربوط به سياست خارجي انتخابات رياستجمهوري بوديد. آيا اگر آقاي قاليباف به رياستجمهوري ميرسيد همين مسيري كه دولت آقاي روحاني طي كرد را انتخاب ميكرد؟ آيا وزير خارجه دولت فرضي محمدباقر قاليباف نيز به صورت مستقيم با وزير خارجه آمريكا مذاكره ميكرد؟
** در واقعيت شكسته شدن تابوي رابطه ايران و آمريكا تصميم نظام سياسي بود. اگر نظام سياسي اجازه نميداد كه پرونده هستهاي به وزارت خارجه منتقل شود به هيچ عنوان آقاي ظريف نميتوانست با وزير خارجه آمريكا به صورت مستقيم وارد مذاكره شود. مقام معظم رهبري فرمودند كه نظام سياسي براي «دفع شر» وارد مذاكره با قدرتهاي غربي خواهد شد. به همين دليل هم مذاكره با آمريكا در حد وزراي امور خارجه جايز شمرده شد. بنده به عنوان نماينده سياسي رقيب آقاي روحاني در انتخابات رياستجمهوري، معتقد هستم كه اگر آقاي قاليباف نيز به رياستجمهوري ميرسيد بلافاصله براي حل پرونده هستهاي وارد فاز مذاكره با قدرتهاي غربي ميشد. من رابطه ايران و آمريكا را براساس سه اصل ديپلماتيك به«لبخند و شمشير» تعبير ميكنم. به نظر من سياست خارجي رئيس دولت اصلاحات را بايد سياست «لبخند» نامگذاري كرد. ايشان سياست خارجي خود را با لبخند به تمام ملتهاي دنيا و از جمله آمريكا مطرح كردند. در اين دوران ايران و آمريكا پاي ميز مذاكره نشستند كه در نهايت با كارشكني برخي كشورهاي اروپايي اين مذاكرات به نتيجه مطلوب نرسيد.
پس از اين دوران آقاي احمدينژاد به رياستجمهوري رسيدند كه من نام سياستهاي اين دوران را «دوران شمشير» گذاشتهام. احمدينژاد به صورت علني نظم موجود بينالمللي را انكار ميكرد و رویه خاص خود را در عرصه دیپلماسی بینالملل داشت. این رویکرد در نهايت نتيجه آن ايرانهراسي در سطح بينالمللي بود. در اين مقطع زماني آمريكاييها با متحدان منطقهاي خود هر نوع برچسب و اتهامي كه دوست داشتند به ايران نسبت دادند و سياست آقاي احمدينژاد نيز چندان کارایی نداشت. با اين وجود دوران پس از رياستجمهوري احمدينژاد را بايد «عصر لبخند با شمشير غلافشده» ناميد. در اين دوران ما بايد با لبخند و شمشير غلاف شده و بدون خوشبيني به مذاكره با قدرتهاي غربي ميرفتيم.
* سعيد جليلی در كميسيون برجام عنوان كرده كه ايران و غرب در آلماتي به نتيجه نهايي نزديك شده بودند. اين در حالي است كه در مناظرات انتخاباتي رياستجمهوري نيز آقاي محسن رضايي مدعي بود آقاي جليلي ميتوانست در مذاكرات بغداد پرونده هستهاي را به نتيجه برساند كه چنين نشده است. آيا اگر پرونده هستهاي ايران در آلماتي يا بغداد به نتيجه رسيده بود به سود كشور نبود و اين تنش زودتر به پايان نميرسيد؟
** براي پاسخ به اين سوال بايد شرايط كشور، منطقه و جهان را در آن مقطع زماني در نظر گرفت. من معتقدم شرايط بينالمللي و منطقهاي در هيچ مقطع زماني به اندازه سوم آذر ماه1392و در ژنو آماده نشده بود. در گذشته نيز آقاي روحاني، لاريجاني و جليلي هر كدام براي توافق رفته بودند و تمايل داشتند توافق نهايي صورت بگيرد و پرونده هستهاي ايران براي هميشه بسته شود. با اين وجود در آن مقطع زماني شرايط براي توافق آماده نبود و آمريكاييها هنوز به اين نتيجه نرسيده بودند كه توافق با ايران به سود آنها خواهد بود و آنها را از بسياري از بنبستهاي اقتصادي رها خواهد كرد. آمريكاييها تنها در دوران رياستجمهوري باراك اوباما به اين نتيجه رسيدند كه تخاصم با ايران به ضرر آنها بوده و زمان آن رسيده كه براي هميشه به اين تخاصم پايان بدهند.
نكته مهم ديگر در اين زمينه تحولات منطقه و بهويژه ظهور داعش بود. در اين مقطع زماني بسياري از راهبردهاي متحدان آمريكا در خاورميانه از جمله راهبرد رژيم صهيونيستي و همچنين راهبرد ارتجاع عرب شكست خورده بود. نكته ديگر كه توافق ايران و غرب را تسريع كرد نوع نگاه دولت جديد ايران به مساله سياست خارجي و به وجود آوردن يك فضاي تعامل و همكاري در عرصه بينالمللي بود. سياست تعاملي آقاي روحاني و تسلط آقاي ظريف به مسائل بينالمللي سبب شد كه بسياري از بهانهها از كشورهاي غربي و بهويژه آمريكاييها براي توافق با ايران گرفته شود و اين كشورها هيچگونه بهانهاي براي كارشكني درباره ايران نداشته باشند. در همان مقطع زماني روزنامه هاآرتص رسانه حزب چپگراي رژيم صهيونيستي به نتانياهو تسليت گفت و اعلام كرد حسن روحاني همه بهانههاي ايرانهراسي را از اسرائيل گرفته است و به زودي هواداران بسياري در جهان پيدا خواهد كرد. مساله ديگر تكنيك مذاكره بود كه آقاي ظريف به خوبي از عهده آن برآمدند.
* به نظر شما مهمترين اقدامات دولت براي استفاده از فضاي پساتحريم چه بايد باشد؟
** ساختار سياسي - رقابتي جديدي در دنيا بر محور شرايط بعد از برجام شكل گرفته است، بخش عمدهاي از دنيا كه در قالب سياست ايرانهراسي در كنار آمريكا قرار گرفته بود، اكنون عملا راه خود را از آمريكا جدا كرده است درحالي كه در داخل آمريكا بگومگوها و چالشها بر سر تصويب يا عدم تصويب توافق وين در كنگره ادامه دارد؛ اما كشورهاي اروپايي عملا راه خود را از آمريكا جدا كردند؛ برای مثال خانم موگريني تحتعنوان آغاز فصل نويي از رابطه بين اتحاديه اروپا و ايران سفري جدي به ايران داشت، همچنين سفر آقاي فابيوس، معاون صدراعظم آلمان، وزير خارجه ايتاليا و رئيسجمهور اتريش به تهران و سپس سفر مقامات ايراني به كشورهاي اروپايي همچون دعوت از آقاي روحاني، نشان ميدهد شرايط تازهاي شكل گرفته كه هدف رواني كه جمهوري اسلامي ايران به دنبال آن بود يعني مقابله با ايرانهراسي عملا تامين شده است. بعد از اينكه تحريمها عليه ايران با هفت قطعنامه به اوج خود رسيد و اجماع تحريم جهاني عليه ايران كامل شد، اكنون بعد از توافق هستهاي ديديم كه ديگر دنيا منتظر آمريكا نماند و روند تازهاي را در پيش گرفت، بهطوري كه چند روز گذشته جان كري در مجلس سناي آمريكا رسما اعلام كرد كه اگر توافق در كنگره آمريكا تصويب نشود، دنيا ديگر منتظر ما نخواهد ماند و با ايران رابطه تازهاي را شكل خواهد داد.
در چنين شرايطي نخستين گامي كه بايد شكل بگيرد، اين است كه بساط سياسي كشور از اين توافق براي شكستن وحدت ميان كشورهاي تهديدكننده جمهوري اسلامي ايران استفاده كند؛ بخشي از اين وحدت بهدليل مقتضيات برجام شكل ميگيرد و بخشي از آن را ايران بايد انجام دهد. ايران بايد از اين شرايط براي بهبود روابط منطقهاي استفاده كند چون به هر حال مسائل و تحولات منطقهاي و دوجانبه كشورها متاثر از شرايط بينالمللي است و چون شرايط بينالمللي در قبال ايران تعديل و بهتر شده ما ديگر خيلي از موانعي كه براي گسترش روابط دوجانبه و پيشبرد راهبرد منطقهاي وجود داشت را نداريم، لذا بايد از اين موقعيت استفاده كنيم. در منطقه خاورميانه با بسياري از واقعيات تلخ مثل گسترش تروريسم كه اوج آن داعش است و همچنين سركوب دموكراسيخواهي و نقض گسترده حقوق بشر توسط برخي از كشورها روبهرو هستيم. اکنون با حصول توافق هستهای شرايط تازهاي شكل گرفته كه در اين شرايط، جمهوري اسلامي ايران بازیگری است كه بيشترين ظرفيت فعاليت را دارد.
ادبيات وزارت خارجه ادبيات خوبي است ولي كارشناسان وزرات خارجه براي به حداقل رساندن اختلافات با كشورهاي منطقه لازم است تلاش بيشتري كنند. هرگاه اختلافات موجود بين ايران و كشورهاي منطقه حل شود آنگاه برخي از كشورهايي كه موضع تند عليه ايران دارند مجبورند براساس فضايي كه شكل گرفته مواضع خود را بر اساس مواضع ايران تعديل كنند. البته برخي از بازيگران در قالب ديپلماسي نميگنجند چون جمهوري اسلامي ايران آنها را به رسميت نميشناسد، مانند رژيم صهيونيستي كه ديگر از فضاي مانور برخوردار نيست. ايران نيازمند تنشزدايي در منطقه، روابط دوجانبه و در عرصه جهاني است. كار بزرگي در عرصه جهاني در موضوع هستهاي صورت گرفته است. كار دوم در روابط دوجانبه بايد شكل بگيرد و ايران در روابط دو جانبه بايد به سمت تنشزدايي و بهبود روابط پيش رود. بعد از آن تنشزدايي منطقهاي راحتتر صورت خواهد گرفت. به عبارت بهتر ما اگر بخواهيم اولويتبندي كنيم اول، تنشزدايي بينالمللي و دوم تنشزدايي در عرصه روابط دوجانبه است كه در اين مرحله ايران بايد با تك تك كشورها اختلافات خود را حل كند.
در گام سوم يك سري راهبردها به وجود آمده است كه در اين دو سطح ايران بايد به درستي عمل كند. در اين سطح نيز تعديل شرايط را مشاهده خواهيم كرد كما اينكه در حال حاضر نيز بين دو راهبرد ايران و تركيه تنش گذشته جاي خود را به تعامل و همراهيهاي منطقهاي داده و اين علامت خوبي براي پيشبرد سياستهاي ايران است.
http://armandaily.ir/?News_Id=127255
ش.د9402518