(روزنامه كيهان - 1394/06/14 - شماره 21149 – صفحه 8)
دشمنان جمهوری اسلامی ایران و به خصوص آمریکا پساز شکست در مبارزه با جمهوری اسلامی و ساقط کردن این نظام، با بهره گیری از تکنولوژیهای ارتباطی جنگ نرمی را علیه کشورمان راه انداختهاند که داشتن دیدی روشن از اهداف آمریکا میتواند به مقابله با این اقدامات کمک نماید.
غرب از نخستین روزهای استقرار جمهوری اسلامی ایران، به علت از بین رفتن و یا حداقل در خطر قرار گرفتن منافع اش در منطقه به مقابله و مبارزه با جمهوری اسلامی ایران پرداخت. روشنگری ایران و به خصوص امام راحل در تفکرات ملتهای منطقه تحول عظیمی ایجاد کرد و فضا را برای منطقهای بدون آمریکا و ژاندارم هایش فراهم کرد. از طرفی دیگر حمایت معنوی جمهوری اسلامی ایران از مبارزات مردم مظلوم فلسطین و لبنان زمینه را برای تضعیف رژیم صهیونیستی پدید آورد که این مقوله عملا امنیت این رژیم نامشروع را تحت تاثیر قرار داد.
از این رو آمریکا نیز با بحران تهدید منافعاش مواجه شد و حتی نتوانست امنیت شریک استراتژیک خود یعنی اسرائیل را فراهم نماید. این حضور روشنگرانه جمهوری اسلامی ایران تهدیدات متعدد را به دنبال داشت که جنگ تحمیلی و تحریمهای اقتصادی از جمله آنهاست. آمریکا چون نتوانست در اراده ملت ایران خللی وارد نماید از طریق برخی مزدوران و عواملش جنگی را علیه ایران طراحی کرد که با استعانت از تئوری جوزف نای در مورد قدرت نرم آن را جنگ نرم نامید. البته جنگ نرم در برهههای مختلف تاریخی مطرح بوده که جنگ روانی، شایعه سازی، دروغ پردازی و ستون پنجم از جملههای مصادیق آن میباشد. اما در این دوره تاریخی به دلیل بهره گیری از تکنولوژیهای متعدد ارتباطی و در حجم بالا یکی از دورههای ویژه است که برخورد و مقابله با آن نیز نیازمند توانایی و به قول مقام معظم رهبری بصیرت میباشد.
تقابل آمریکا و هم پیمانانش با ایران در دهه 60 با رویکرد سخت بود، اما این رویکرد دچار تحول و رویکرد نرم جایگزین رویکرد سخت شده است.شکست سیاستهای آمریکا در خاورمیانه و به ویژه در عراق و افغانستان، مانع از تحقق مبارزه با ایران به عنوان یکی از محورهای شرارت مورد ادعای بوش شد و راهی جز بهره گیری از جنگ نرم علیه ایران باقی نماند.
رویکرد سخت در اذهان مردم کشور هدف، ایجاد تنفر میکند و به سرعت در مقام قضاوت افکار عمومی قرار میگیرد اما رویکرد نرم نامحسوس است و در اذهان ایجاد تنفر نمیکند.
پرداختن به این نکته نیز ضروری به نظر میرسد که چرا آمریکا از میان رویکرد و برای تحقق چه هدفی بهره میگیرد. در ظاهر و در تبلیغات سیاسی رسانههای این کشور اهدافی از قبیل حمایت از ملت ایران، حمایت از دموکراسی و یا حتی تحقق حقوق بشر گوش فلک را کر میکند، اما در باطن اهدافی جز تسلط به ایران و روی کارآوردن حکومتی دست نشانده هدف اصلی آنان است. نمونه این اقدام غربیها را میتوان در انتخابات سال 88 ریاست جمهوری مشاهده کرد که به ظاهر و در حمایت از ملت ایران چه اهداف شومی را دنبال میکردند.
آمریکا به این مسئله واقف بود که ویرانیها، تلفات و خرابیها در کارکرد نظامی و جنگ سخت، محسوس و ملموس است ضمن آنکه با هزینه کردن، قابل بازسازی است ولی در رویکرد نرم، ویرانیها و تلفات و به تعبیر بهتر، آسیبها نامحسوس است بنابر این تخریب فکری و فرهنگی به آسانی بازسازی نمیشود. از سویی دیگر جنگ با رویکرد نظامی و سخت پر سر و صداست، اما رویکرد نرم بیسر و صدا و نامحسوس است. در کنار این مسئله رویکرد سخت و نظامی کوتاه مدت، خشک، سخت افزاری، کم بازده و پر دردسر، پرهزینه و تنفرآمیز است اما رویکرد نرم بلند مدت، پرجاذبه، پربازده، کم دردسر و کم هزینه است.
مجموع این ایدهها و مسایل سبب شده است که آمریکا برای تحقق نیات خود در زمینههای مبارزه با ولایت فقیه، مبارزه با اسلام و تشیع، مبارزه با نفوذ و تاثیرگذاری ملت ایران و نهایتا مقابله با پیشرفت ملت ایران و وابسته کردن این ملت در سایه تحولات فکری و علمی، جهانی شدن و تکنولوژیهای مدرن، پیشرفت علمی و تکنولوژی رویکرد نرم را برای مبارزه با ملت ایران طراحی کند. در این حمله نرم فرهنگ و فکر مردم مورد هجمه گسترده قرار میگیرد که در این زمینه فرهنگ ملی و دینی جامعه به حاشیه رانده و فرهنگ مهاجم جایگزین آن میشود.
افزایش بدبینی و ناامیدی در قشرهای مختلف جامعه و نفوذ و تاثیرگذاری در مطبوعات و رسانهها از جمله اهدافی است که در این فرایند دنبال میشود و بهرهبرداری از قشرها و اصناف مختلف در جامعه بویژه قشرها و جریانات دانشگاهی، اقوام و اقلیتها و هدایت، حمایت و بهرهبرداری از گروههای ضد انقلاب و تأثیرگذاری و اختلال در امور اقتصادی به عنوان راهبردهای این بخش شمرده میشود.
با توجه به اهمیت و افزایش کارکرد جنگ روانی در دهههای اخیر و نقش رسانهها در پیشبرد اهداف دولتها و نیز بهرهگیری دقیق و هوشمندانه رسانههای خارجی از این شیوه علیه جمهوری اسلامی ایران، مطالعه و شناخت این پدیده اهمیت بسیاری دارد. غرب از رسانه به عنوان ابزاری برای نفوذ فرهنگی استفاده میکند. تغییر سبک زندگی خانوادگی و دینی، تغییر هویت ایرانی ـ اسلامی، تغییر فرهنگ غنی کشور و تغییر ارزشها و اعتقادات در نهاد مقدس خانواده چهار مؤلفه اصلی شبکههای ماهوارهای و در کل رسانههای غربی به شمار میرود. میتوانیم بگوییم آنچه که غرب تلاش میکند از طریق پیامهای تصویری و صوتی انتقال دهد آن است که سبک زندگی غربی را در بین کشورهای مختلف به خصوص در خاورمیانه و به صورت ویژه در ایران توسعه دهد.
رسانههای غربی در حوزههای مختلف از جمله کودک، ورزش، تجارت، مهارتهای خانواده، دین و مذهب، سیاست، اجتماع و غیره فعالیت دارند و مخاطبان خاص خود را جذب میکنند. دشمن با استفاده از این گستردگی و تنوع و این حجم از مخاطب برای تغییر در اعتقادات، سبک زندگی، فرم سیاسی و اجتماعی در نهاد خانواده به عنوان کوچکترین و مهمترین عنصر یک اجتماع است، بهره میبرد. این کار ویژه رسانه به ویژه در دوران فتنه 88 به شدت عیان شد چرا که دشمنان با استمداد از به اصطلاح بنیادهای مدافع دموکراسی سرمایه داری غربی در رسانههای ایرانی هزینههای روزافزونی کرده و به واسطه رسانههای خود در تلاش برای یار گیری و جریانسازی رسانهای در داخل ایران برآمدند.
در زمان انتخابات 88 و شکل گیری فتنه پس از آن شبکههای اجتماعی و رسانهای از قبیل BBC فارسی VOA, ،توئیتر، فیس بوک وفلیکرفعالیت خود را چند برابر کردند در داخل افرادی مثل مجیدتهوری، فریبا داوود، مهاجر.آرش آباد پور،مسعود بهنود.امید معماریان و شادی صدر چهرههایی بودند بعنوان روزنامه نگار دوم خردادی قلم میزدند که هم اکنون در خارج کشور در موسسههایی چون هارسن. خانهای آزادی موسسه مرکز اسناد حقوق بشر قلم زده و به نفع جنگ نرم مشاوره میدهند .با توجه به ثبت 250 هزار وبلاگ نویس در ایران (آمار سال 89) و فعال بودن 100 هزار وبگاه فارسی در شبکه جهانی فضای قالب دنیای سایبر ایران در اختیار وبلاگ نویسان است از مزایای این فعالیت مجازی پیوستن همزمان وبلاگها به همدیگر است.
از جمله این نوع موسسات و بنیادها میتوان به بنیاد جامعه باز جورج سوروس از جمله بنیادهای است که به شدت درصدد تاثیرگذاری در رسانههای کشورهای هدف است. از کارکردهای مهم این بنیاد عبارتند از ارتباط با احزاب مختلف،مطبوعات ،رسانهها، تشکیلات غیردولتی و دولتمردان در کشورهای مورد نظر. این بنیاد در سال 2003 «20 میلیون دلار به منظور حمایت از جنبشهای به اصطلاح اصلاح طلب غرب گرا در 5 کشور :قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قرقیزستان و ازبکستان هزینه کرد.
موسساتی همچون انستیتو واشنگتن، موسسه خانه آزادی، کمیته خطر جاری، موسسه هوور، موسسه البرت انشتین:این بنیاد در سال 1983برای حمایت از طرح جنگ پنهان از سوی رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا مطرح شده بود تاسیس شد موسس این موسسه جین شارپ است که حدود 50 سال بر روی روشهای به ظاهر قانونی وبرای خشونت که میتواند تغییر ایجاد کند متمرکز بوده است، موسسه اینتر پرایزآمریکا)، بنیاد برادران راکفلر:ایزن هاور (ریئس جمهور سابق آمریکا)مدتها عضو هیئت مدیره بنیادهای فورد و وکارنگی بود. رابرت مک .رالف بانچ .سایدوس ونس.هنری کسینجر نیز هر کدام سالیان طولانی در هیئت مدیره وبخشهای بنیادهای فورد و راکفلر حضور داشتند، بنیاد کارنگی:بنیاد کارنگی با شعار استوار صلح بینالمللی ومبارزه با جنگ در سال 1910توسط (اندرو کارنگی )تاسیس شد.
کارنگی ارتباط بسیار نزدیکی با مراکز مطالعاتی وسازمانهای صهیونیستی آیپک دارد.این بنیاد در بیشتر تحولات دهه 90 میلادی مانند جنگ خلیج فارس و بحران بالکان نقش راهبردی داشت، بنیاد فورد:فعالیت بنیاد فورد نسبت به سایر بنیادها متنوعتر است بخشی از فعالیتهای برون مرزی این بنیاد که از سال 1973 با مساعدت 850 نفر برنامه ریز در داخل آمریکا و 920 نفر کادر مشخص در خارج از این کشور انجام گرفته تاسیس درمانگاهای صحرایی در هندوستان وبرزیل واندونزی وسنگاپور برای عقیم ساختن مردم در این کشورها بوده است، هنری فورد بنیاد فورد را در سال 1936 ایجاد کرد. او یک شخصیت افسانهای در صنعت اتومبیلسازی شد.
برخی از بنیادهای آمریکایی ارائه شده توسط بنیاد فورد: موسسه لینکن. چالز استارک پراید. استن فورد وسالومن. استفن بچل، بنیاد ویلتون پارک. انستیتوبروکینگز:این انستیتو از مهمترین مراکز پژوهش بین الملل در آمریکا میباشد. بروکنیگزدر سال 1916 میلادی تاسیس شده ویکی از قدیمیترین موسسهها در نوع خود میباشد. مقر آن در شهر واشنگتن است. مرکز سابان،دیده بان حقوق بشر و...همگی در پوششهای مختلف در تلاش برای اعمال اهداف شوم اربابان خود بر دیگر ملل هستند.این بنیادهاوموسسات متعددی توسط سرویسهای جاسوسی و دیگر نهادهای حکومتی کشورهای غربی به ویژه آمریکا به وجود آمدهاند و مأموریت اصلی آنان در کشورهای هدف، اجرای پروژه کودتای مخملی است.
یکی از جاسوسان بازداشت شده در فتنه 88 میگوید: درسفری که به اسرائیل داشتم با موسسهای به نام ممری آشنا شدم که متعلق به کشور آمریکاست ولی در اسرائیل میباشد و کارش در زمینه مطالعات رسانهای خاورمیانه است. این موسسه پروژهای را دنبال میکند که هدف آن حمایت از اصلاحطلبان دنیای اسلام از جمله ایران است.وی میافزاید: «یکی دیگر از موسسات فعال در حوزه ایران، موسسه هیووس است. این موسسه ارتباط خوبی با موسسات و NGOهای داخلی ایران دارد.»
از سال 2003 موسسهای به نام هیووس تمرکز خود را در حوزه حقوق بشر، زنان و رسانههای اینترنتی شروع کرده است. این موسسه دقیقا وظیفه راهاندازی حلقه واسط بین رسانههای داخل کشور، شبکههای اجتماعی و رسانههای غربی را ایفا میکند. بودجهای که با فرمولی خاص به توانمندسازی عناصر فعال در شبکه اجتماعی و خبرنگاران نفوذی اختصاص پیدا میکند. در واقع این شبکه قرار است فرایندی را تکمیل کند که منجر به تغییرات در اوکراین و برخی کشورهای عربی شد.به نظر میرسد پس از به نتیجه رسیدن تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان و رهایی از بهانهجویی دائم غرب در مورد فعالیت هستهای و تاکید برخی چهرههای سیاسی اروپایی و آمریکایی درخصوص فشار به ایران با محوریت حقوق بشر شبکه مذکور در حال تقویت ساختار خود است.
هیووس موسسهای ظاهرا بینالمللی است که در غرب آسیا، هند، آمریکای جنوبی، آمریکای لاتین، جنوب و شرق آفریقا فعالیت میکند. این موسسه به شکل یک شبکه گسترده از افراد ظاهرا فعال در بحثهای حقوق بشر و مطبوعات تلاش میکند تا استانداردهای مورد نظر آمریکا را بر کشور مورد نظر تحمیل کند. جالب آنجاست که هیووس هرگز هیچ فعالیتی را در مناطق آمریکای شمالی، اروپای غربی، استرالیا، ژاپن انجام نمیدهد و تلاش خود را بر روی تامین منافع آمریکا در کشورهای جهان سوم متمرکز کرده است.
این بنیاد جاسوسی، حقوق بشر در کشورهای غربی و کشورهای تحت سلطه آمریکا را هرگز مورد توجه قرار نمیدهد و بر روی کشورهایی تمرکز میکند که به نوعی منافع غربیها را تهدید میکنند. برای مثال با گذشت تقریبا چهار سال از انقلاب مردم بحرین تنها خبر درج شده در سایت هیفوس به دستگیری یکی از مرتبطین این موسسه محدود شده و حجم گسترده اعتراضات مردمی، دستگیریها، تعدد زندانیها و قتل عامها نتوانسته توجه این موسسه حقوق بشری را به خود جلب کند.
از نکات قابل تامل در فعالیت این موسسه در حیطه مسائل ایران این است که تربیت شدگان هیووس علاوه بر جمعآوری اطلاعات از داخل ایران وظیفه دارند تا هر موضوع کوچکی را با داغ کردن در شبکههای اجتماعی و تعداد انبوهی از سایتها و رسانههای ضدانقلاب تبدیل به یک شبهه بحران کنند. جالب آنجاست که بخش قابل توجهی از بودجه هیووس به موسسه روزآنلاین به مدیریت مسعود بهنود اختصاص پیدا میکند.
فرآیندی که از خبرسازی فعالان ظاهرا حقوق بشری و روزنامهنگاران ساده در ایران آغاز میشود و بعد به موسساتی مانند هیووس راه پیدا میکند و سپس با لابی کشورهای غربی تبدیل به قطعنامه حقوق بشری علیه ایران میشود. یک چرخه کامل که میتواند اخبار فشار علیه زنان، رعایت نشدن حقوق شهروندی و آزاد نبودن فعالیت سیاسی در ایران را کاملا توجیه پذیر کند. بدنه اصلی هیووس در کشورهای هدف از میان اپوزوسیون انتخاب میشود و با صرف بودجه هنگفت، رزومهسازی و تبدیل کردن افراد سرشاخه به چهرههای ظاهرا سرشناس تلاش میشود تا حلقه فشار به کشور مورد نظر کامل شود.
یکی از طرحهای مهم هیووس برای مقابله با ایران طرح حمایت از پلورالیزم رسانهای است که بودجهای معادل ۱۵ میلیون یورو در سال ۲۰۰۵ به آن اختصاص یافت. این بودجه جهت راهاندازی شبکه تلویزیونی ماهوارهای فارسی زبان و به عنوان زیرمجموعه وزارت خارجه هلند در نظر گرفته شد اما به دلیل مخالفتها و محدودیتهای دیپلماتیک به جای تاسیس این شبکه، بودجه آن به سایتهای اینترنتی اختصاص یافت. سایتهایی که امروز با عناوین مختلف همگی یک خط خبری یعنی سیاهنمایی درباره وضعیت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مردم ایران را در داخل و خارج از کشور دنبال میکنند.
مجموعه رسانههایی که از سال ۸۸ طرح مقابله با نظام اسلامی و براندازی را رسما پیگیری میکنند و غالبا نقشی موثر در مجموعه گزارشات دروغین ارائه شده به مجامع بینالمللی درباره وضعیت سیاسی و اجتماعی ایران دارند. اغلب این رسانهها تنها بوسیله یک حلقه بسیار محدود از افراد اداره میشوند که با دریافت مبالغ کلان وظیفه خبرسازی بر ضد نظام حاکم بر ایران را برعهده دارند.
موسسه هیووس بیش از هر ابزار دیگری از سایت « روز آنلاین» جهت پیشبرد اهداف خود استفاده میکند و از این طریق با عضو گیری از اهالی رسانه داخل کشور به جمعآوری اخبار و همچنین جریانسازی رسانهای در کشور میپردازد. «فرحناز کریمی» رابط بین صهیونیستها و برخی از روزنامهنگاران ایرانی از مهمترین عوامل راهاندازی شبکههای رسانهای ضدانقلابی در پروژه براندازی نرم بنیاد هلندی جاسوسی هیفوس محسوب میشود.
او که متولد اصفهان و جزو سیاستمداران حزب سبزهای چپ هلند میباشد از فعالترین عناصر ضدانقلاب در خارج از کشور بوده که عضویت در سازمان منافقین را نیز در کارنامه کاری خود دارد. فرحناز به دلیل اقدامات مسلحانه سازمان منافقین و فعالیتهای تروریستی آن مجبور به ترک ایران میشود که با ورود به پارلمان هلند نقش به سزایی را در تعریف پروژههای ضد ایرانی که در جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران تعریف شده است ایفا میکند.
کریمی به همراه مسعود بهنود که از عوامل ساواک بوده و در اسرائیل آموزش دیده است، مبادرت به راهاندازی سایت روزآنلاین کرده و پروسهای را برای جذب خبرنگاران ایرانی در آن تعریف مینماید. وی در راستای طرح براندازی نرم، تلاشهایش را برای جذب منابع مالی از طریق دولت هلند جهت حمایت از سایت روزآنلاین و تاسیس شبکه تلویزیونی ادامه داده و طرحی را در پارلمان هلند در این زمینه مطرح کرده است. کریمی در نهایت بودجه خوبی را در این رابطه دریافت میکند. راهاندازی روزآنلاین، رادیو زمانه، شبکههای اجتماعی و خبری برای زنان، تشکیل کمپین علیه جمهوری اسلامی ایران و حمایت از جنبشهای فمنیستی باهدف مقابله با جمهوری اسلامی بخشی از اقدامات این عنصر وابسته است.
در واقع گردانندگان رسانههای ضدانقلاب به همراه همکاران خارجنشین خود و با عقبه مالی فراوان که از طریق وزارت خارجه هلند، آمریکا و برخی دیگر از کشورهای اروپایی تامین میشود در حال رصد جریان خبری کشور هستند تا با عضوگیری از خبرنگاران و فعالان شبکههای مجازی که این روزها رونق بسیاری گرفتهاند، فضا را برای نیل به مقاصد دشمنان انقلاب اسلامی فراهم کنند.
http://kayhan.ir/fa/news/54373
ش.د9402454