تاریخ انتشار : ۲۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۸  ، 
کد خبر : ۲۸۵۸۸۳

منابع نفت و گاز جمهوري آذربايجان، تحركات انرژيك اسراييل و امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران

چكيده: رژيم صهيونيستي اسراييل براي رهايي از فضاي متخاصم ميان كشورهاي خاورميانه، از سال‌هاي پيش در پي گسترش نفوذ خود در مناطقي همچون كشورهاي مسلمان‌نشين غيرعرب بوده است. بعد از فروپاشي شوروي، شرايط تا حدودي براي اسرائيل فراهم شد تا با نفوذ تدريجي خود در منطقه قفقاز و به خصوص جمهوري آذربايجان بر مبناي تفكر ابتدايي ره‌نام «بن گوريون» يا همان «نگاه به ماوراي حصار عرب» مناسبات گسترده‌اي را با آذربايجان برقرار نمايد. اين روابط پس از سال 1992 در شكل‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي و امنيتي و فرهنگي نمود يافته است. حضور اسراييل در جمهوري آذربايجان به خاطر منابع سرشار از انرژي آن، فرصت بي‌نظيري را براي تل‌آويو به وجود آوده است تا بتواند بخش مهم از منابع مورد نياز خود را تامين كند. اين امر با توجه به انزجار ايران از سياست‌هاي يك‌جانبه‌گرايانه ائتلاف غرب و اسراييل باعث كاهش سطح اثر‌گذاري راهبردي – امنيتي تهران بر باكو و كاهش امنيت شده است. در واقع با حضور گسترده اسراييل در بخش انرژي جمهوري آذربايجان، مي‌توان انتظار داشت ميزان فعاليت‌هاي اقتصادي – امنيتي تل‌آويو در اين كشور افزايش يابد و ميزان مبادلات اقتصادي جمهوري اسلامي ايران با جمهوري آذربايجان در مقايسه با سرمايه‌گذاري‌هاي مشابه اسراييل كاهش يابد. همچنين بدليل تحديد نفوذ سياسي – اقتصادي ايران در آذربايجان در نتيجه حضور اسراييل، منافع و امنيت ملي كشورمان بر اثر تهديدهاي فزاينده، به چالش كشيده شود و به نوعي سبب تضعيف امنيت ملي ايران و تحديد تحرك منطقه‌اي ايران گردد. واژگان كليدي: جمهوري اسلامي ايران، اسرائيل، جمهوري آذربايجان، انرژي، خطوط لوله
پایگاه بصیرت / محسن كرمي ناوه‌كش / دانش‌آموخته كارشناسي ارشد روابط بين‌الملل دانشگاه خوارزمي – mohsen 132089@ yahoo. Com داوود نظرپور / دانش‌آموخته كارشناسي ارشد روابط بين‌الملل و محقق مسائل خاورميانه -nazarpoord@ yahoo. Com

(فصلنامه مطالعات منطقه‌اي - تابستان 1392 - شماره 49 - صفحه 49)

مقدمه: تحولات ربع قرن اخير نشان مي‌دهند كه فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، خلاء ژئوپليتيك قابل توجهي را در منطقه قفقاز و آسياي مركزي كه يك منطقه حائل مهم ميان چين، دنياي اسلام و اروپا محسوب مي‌شود، ايجاد كرد. هجوم سياسي كشورهاي غربي به اين منطقه آنچنان گسترده بود كه تحليل‌گران در توصيف آن عنوان «بازي بزرگ» را مطرح كردند. در اين ميان، رژيم صهيونيستي اسراييل يكي از بازيگراني محسوب مي‌شد كه به منظور گسترش نفوذ خود در منطقه آنچنان گسترده بود كه تحليل‌گران در توصيف آن عنوان «بازي بزرگ» را مطرح كردند.

در اين ميان، رژيم‌ صهيونيستي اسراييل يكي از بازيگران محسوب مي‌شد كه به منظور گسترش نفوذ خود در منطقه، فعالانه در جست‌وجوي دوستان جديد بود و جمهوري آذربايجان با توجه به موقعيت ژئوپليتيك و ژئواستراتژيك‌اش مورد توجه آن قرار گرفت. جمهوري آذربايجان را مي‌توان به عنوان يك كشور واجد ويژگي‌هاي سياسي اقتصادي، امنيتي، راهبردي و فرهنگي براي كشورهاي پيرامون آن و همچنين نظام‌هاي سياسي فرامنطقه‌اي دانست. حضور قدرت‌هايي همانند ايران – اسرائيل و ايران – ايالات متحده در جمهوري آذربايجان و نفوذ هر يك از آنها در باكو را بايد به منزله كاهش و يا تضعيف نفوذ ديگر كشورهاي رقيب و دشمن قلمداد كرد كه به تبع آن پيامدهاي امنيتي خاصي را براي دو طرف به همراه خواهد داشت. اين مساله از آن رو براي ايران حايز اهميت است كه جمهوري آذربايجان در محيط امنيتي تهران قرار داشته و تحولات آن تاثيرات مستقيمي بر امنيت و منافع ملي ايران دارد.

از اين رو، حضور رژيم‌هايي نظير اسراييل در اين منطقه به خودي خود براي تهران حساسيت‌برانگيز بوده و نگراني‌هاي امنيتي را در پي خواهد داشت. به ديگر سخن، اسراييل نيز همانند آمريكا‌خواهان تخليه ايران از ظريفت‌هاي راهبردي خود مي‌باشد. مقامات آمريكايي بر اين باروند كه تبديل ايران به قطب راهبردي و ترانزيتي خاورميانه به زيان واشنگتن خواهد بود.1 حال سوالي كه در اينجا مطرح مي‌شود، اين است كه منابع هيدروكربني چه تاثيري در حضور رژيم ‌صهيونيستي در جمهوري آذربايجان داشته است؟ و اين حضور چه چالش‌هايي را براي جمهوري اسلامي ايران رقم زده است؟ پاسخي را كه مي‌توان به سوالات فوق داد، اين است كه به نظر مي‌رسد حضور اسراييل در جمهوري آذربايجان و نزديكي آن به ايران سبب تضعيف قدرت اقتصادي ايران در جمهوري آذربايجان و تنگ‌تر شدن حوزه نفوذ تهران گرديده و همچنين اين حضور در جهت استفاده از ظرفيت‌هاي نفتي منطقه طرح‌ريزي شده است.

اين نوشتار در صدد تبيين رابطه علي بين دو دسته از متغيرهاي مستقل (تاثير انرژي بر حضور اسراييل در جمهوري آذربايجان) و وابسته (امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران) مي‌باشد، از قبيل تحقيقات همبستگي بوده كه به تبيين رابطه بين دو يا چند متغير به صورت تحليلي توصيفي مي‌پردازد.

نكته‌هاي مفهومي بحث

به گفته محققان سرشناس امنيت، امنيت ملي مقوله‌اي چند بعدي، به هم پيوسته و منسجم است كه تهديد، تضعيف و يا تقويت و ارتقاء هر بعد آن، در ابعاد ديگر آن نيز بازتاب مي‌يابد و در مجموع كليت امنيت ملي كشور را تحت تاثير قرار مي‌دهد، از اين رو تهديدهاي وارده بر هر بعد امنيت ملي به هر ميزان، عواقب و پيامدهايي جز تضعيف امنيت ملي يك كشور را نخواهد داشت.

براساس اين بنيان نظري، بوزان مجموعه امنيتي منطقه‌اي را اين گونه تعريف مي‌كند: «مجموعه‌اي از واحدها كه فرايندهاي اصلي امنيت، عدم امنيت و يا هر دو آنها به گونه‌اي با يكديگر مرتبط است كه مسائل امنتي آنها به صورت منطقي نمي‌تواند جدا از يكديگر مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد يا اينكه حل و فصل شود.»2 نظريه مجموعه امنيتي منطقه‌اي در مسير تحولات علمي و واقعيات امنيتي دهه 1990 دچار تحول گرديد؛ بدين ترتيب كه برخلاف طرح اين نظريه بر پايه دو مولفه سياسي و نظامي در 1991 از سوي بوزان، در كتاب مشترك بوزان، و دي‌وايلد ويور با عنوان امنيت، چارچوبي جديد براي تحليل(1) كه در 1998 به رشته تحرير درآمد، پنج مولفه نظامي، سياسي، اقتصادي، زيست‌محيطي و اجتماعي مورد توجه قرار گرفت تا كتاب از قابليت بيشتري براي تبيين تحولات امنيتي جهان پس از جنگ سرد برخوردار گردد.

در اين راستا، به يكي از مهم‌ترين مولفه‌هاي امنيت يعني امنيت اقتصادي خواهيم پرداخت امنيت اقتصادي به عبارتي، ميزان حفظ و ارتقاي شيوه زندگي مردم يك جامعه از طريق كالا و خدمات، هم از مجراي عملكرد داخلي و هم حضور در بازارهاي بين‌المللي است، به گونه‌اي كه منافع و امنيت ملي واحد سياسي ارتقاي موثر يابد3 امنيت در اين بعد به مسايلي چون ميزان دسترسي به منابع، بازارها و كالاهاي لازم براي حفظ سطوح قابل قبول از رفاه و قدرت دولت دلالت دارد، به گونه‌اي كه تضمين‌كننده كاركردهاي اساسي دولت باشد.4

از اين رو هر عاملي و به هر ميزاني در راه كاركردهاي دولت برپايه مسائل اقتصادي مانع و يا اخلال ايجاد كند و شرايط را براي آن نامساعد سازد، به همان ميزان آن كشور از دست‌يابي به منافع و تحقق كاركردهايش باز مانده است. اين به منزله وجود تهديدي به همان ميزان موثر است. در اين راستا نگرش اقتصادي اسراييل ناشي از ساختار عقب‌مانده اقتصادي منطقه و اقتصاد پيشرفته‌تر اسرائيل در منطقه ارزيابي مي‌شود. در واقع بحث «خاورميانه جديد» كه شيمون و پرز طرح آن مي‌باشد، نگاهي اقتصادي به منطقه با محوريت اسراييل است كه به نوعي هدف هويت‌زايي را از اين منطقه كه به نفع اسراييل است، تعقيب مي‌كند.

اسراييل براي حضور در اين منطقه، به دليل نداشتن وجوه مشترك با منطقه، از شيوه‌هاي اقتصادي در ظاهر ولي در باطن از اهداف سياسي پيروي مي‌كند. در اين رابطه، تل آويو از سياست خارجي خاصي تبعيت مي‌كند كه مي‌توان آن را ره‌نامه جديد خاورميانه ناميد كه به نوعي حالت به روز شده ره‌نامه پيرامون مي‌باشد. براساس رهينامه خاورميانه جديد، مشكل منطقه خاورميانه را فقط يك كشور به تنهايي و يا حتي به صورت دوجانبه و چندجانبه نمي‌تواند حل كند و در واقع كليد تحقق صلح و امنيت منطقه‌اي در گروه ترويج دموكراسي و توسعه اقتصادي است، كه اين امر مبتني بر همكاري اقتصادي و تفاهم مستمر سياسي تا زمان تحقق ثبات مي‌باشد، اين طرح نشان‌دهنده نگراني‌هاي و منافع اسراييل است؛ زيرا همكاري اقتصادي براي اسراييل با توجه به انزواي منطقه‌اي آن و تفاهم سياسي به لحاظ تهديدهايي كه از جوانب گوناگون متوجه اين رژيم است، مي‌تواند آن را در رسيدن به امنيت اقتصادي و سياسي ياري رساند، همكاري اقتصادي يكي از مباني بسيار مهم در راهبرد اسراييل محسوب شده است؛ چرا كه اسراييل اكيدا اعتقاد دارد بنيادگرايي اسلامي دقيقا از نقاطي امكان خيزش و رويش دارد كه از نظر اقتصادي ضعيف و عقب‌مانده باشند.5

پس از فروپاشي اتحاد شوروي تعداد بازيگران و مدعيان حقوقي اين دريا افزايش ناگهاني يافتند. ورود سرمايه و فن‌آوري خارجي با هدف اكتشاف و استخراج منابع نفتي و گازي درياي خرز زمينه‌ساز نفوذ اقتصادي و سياسي قدرت‌هاي فرامنطقه‌اي از همه سو به اين حوضه شد. به عبارت ديگر، تغييرات و دگرگوني‌هاي اقتصادي كه هم زمان با كسب استقلال كشورهاي حاشيه درياي خزر آغاز شد، دولت‌هاي محلي را ناگريز كرد كه منابع و مواد اوليه خود را هر چه سريع‌تر در بازارهاي جهاني در معرض فروش قرار داده و از اين طريق نيازهاي ارزي خود را براي سامان‌بخشيدن به اقتصاد ملي برطرف كنند.6

در سال‌هاي نخست پس از فروپاشي اتحاد شوروي، جمهوري آذربايجان نيز مانند ديگر جمهوري‌هاي جدا شده از روسيه، دچار تنگناهاي اقتصادي بود. تورم، بي‌كاري، به ويژه در مناطق روستايي و قرار داشتن حدود نيمي از جمعيت اين كشور در زير خط فقر و ضعف ساختارها و مديريت‌هاي اقتصادي از جلوه‌هاي بارز آن بود.7 به همين دليل، اين كشورها آماده هر گونه حضور خارجي به شرط كمك‌هاي مالي و سرمايه‌گذاري بودند.

با توجه به چنين وضعيتي براي ايران و شرايط موجود منطقه‌اي در نظام آنارشيك دولت محور نظام بين‌الملل كه مبتني بر خودياري كشورهاست، عرصه‌هاي بازيگري معطوف به منافع و امنيت ملي كشورها، به صحنه بازيگري خردمندانه (مبتني بر هزينه – فايده) و بازي‌هاي مختلف برد – برد، باخت – برد و باخت - باخت تبديل مي‌كند. اهميت ژئوپليتيك، ژئواكونوميك و ژئواستراتژيك قفقاز جنوبي و به طور اخص كشور آذربايجان براي ايران و اسراييل در واقع محلي براي صورت گرفتن يك بازي برد يا باخت است. بنابراين، تهديدهاي امنيتي موجود در منطقه‌ به صورت مستقيم و غيرمستقيم و در ابعاد مختلف بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران تاثير مي‌گذارد، بنابراين شناخت اين تهديدها و كيفيت و كميت آن ضرورت غير قابل چشم‌پوشي است.8

روابط خاص جمهوري اسلامي ايران با برخي از بازيگران فرامنطقه‌اي كه در حال افزايش نفوذ و قدرت خود در ميان كشورهاي منطقه قفقاز به خصوص جمهوري آذربايجان بودند؛ نظير اسراييل، با توجه به سابقه روابط طرفين پس از انقلاب اسلامي، بازي قدرت و نفوذ هر دو را رقم مي‌زند. بنابراين، حضور اسراييل در جمهوري آذربايجان و گسترش نفوذ آن در ساختارهايي سياسي، اقتصادي، امنيتي و فرهنگي منطقه كه در طي دو دهه اخير تشديد شده است، تاثير بسزايي بر تهديدها و فرصت‌هاي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران در منطقه دارد. نگاهي به مقوله امنيت ملي اين امكان را فراهم مي‌آورد كه بتوان تحليلي درست و واقع‌بينانه از چنين تهديدهاي به دست داد اين مساله به ويژه با الگوي دوستي و دشمني ميان ايران و رژيم صهيونيستي و سياست‌هاي منطقه‌اي ايالات متحده و اسراييل در قبال ايران حايز اهميت اساسي است.

ويژگي‌هاي اقتصادي جمهوري آذربايجان

حوزه نفت و گاز درياي خرز يكي از حوزه‌هاي مهم نفت و گاز جهان به شمار مي‌رود. درياي خرز از نظر ميزان ذخاير درياي پس از خليج فارس و سيبري قرار مي‌گيرد و داراي چهار تا شش درصد از ذخاير نفت جهان و بين شش تا 10درصد از ذخاير گاز است. در اين ميان، قزاقستان حدود 55 درصد از كل توليد نفت درياي خرز را تا چند سال آينده پس از بهره‌برداري از حوزه كاشغان در اختيار خواهد داشت و روسيه و تركمنستان نيز 6/5 درصد از توليد نفت را به خود اختصاص خواهند داد.9

جمهوري آذربايجان كشوري است برخوردار از منابع نفت و گاز ذخاير نفتي اين جمهوري حداقل 33 ميليارد بشكه پيش‌بيني مي‌شود. از نظر ميزان ذخاير گازي نيز اين كشور تا 2002، حدود دو تريليون متر مكعب بوده است. نفت، 83 درصد صادرات اين كشور را تشكيل مي‌دهد كه 60 درصد آن به اتحاديه اروپا صادر مي‌شود. پس از آن، ماشين آلات و تجهيزات، پنبه، مواد غذايي، مواد شيميايي و محصولات پتروشيمي از مهم‌ترين منابع درآمد زاي اين كشور محسوب مي شوند.10

توليد نفت جمهوري آذربايجان در 2008 نيز افزايش يافت و به حدود 914 هزار بشكه در روز رسيد كه 843 هزار بشكه آن را روزانه صادر مي‌كرد.11 اين در حالي است كه براساس اطلاعات انرژي آمريكا با تكميل فاز سه ميدان آذري – چراغ – گونشلي و اضافه شدن سكوي حفاري آب‌هاي عميق گونشلي به آن، توليد نفت آذربايجان در پايان 2010 به 1/3 ميليون بشكه در روز رسيد.12 بر اين اساس مهم جمهوري آذربايجان در درياي خزر 32 درصد از كل توليدات اين درياست. ميزان ذخاير گاز طبيعي اين كشور نيز از 700 ميليارد تا دو تريليون متر مكعب برآورده شده است كه بيشترين مقدار آن در حوزه گازي «شاه دنيز» - مهم‌ترين حوزه گاز طبيعي اين كشور – قرار دارد.13

جمهوري آذربايجان در مقايسه با جمهوري‌هاي تازه استقلال‌يافته اطراف خود در اثر بهره‌برداري از منابع نفتي در 2011، حدود يك درصد از ذخاير اثبات شده جهان را در اختيار داشت و در حال حاضر در منطقه، صادركننده محصولات گازي محسوب مي‌شود.14 خطوط لوله انتقال نفت باكو – باتومي به طول 867 كيلومتر در سال 1896 احداث و در 1907 مورد بهره‌برداري قرار گرفت. طول خطوط لوله در اراضي آذربايجان 425 كيلومتر است. اين شبكه در نزديكي آقا ستفا به دو قسمت منشعب مي‌شود. يك شاخه به طول 107 كيلومتر به تفليس و شاخه‌‌اي ديگر به طول 170 كيلومتر به ايروان مي‌رود. قطر اين لوله 700 ميليمتر است.15

وجود چنين ذخاير انرژي در حوزه‌هاي نفت و گاز جمهوري آذربايجان، باعث شده است كشورهاي نيازمند و مصرف‌كنندگان بالاي نفت و گاز، توجه ويژه‌اي با اين كشور كرده و براي بهره‌مندي از اين ذخاير، اهميت زيادي براي روابط خود با باكو قائل شوند. در كنار اين امر، تمايل و اشتياق جمهوري آذربايجان كه ميزان توليد آن بسيار فراتر از مصارف داخلي اين كشور است، سبب شده راه را براي حضور كشورهاي منطقه‌اي و فرامنطقه‌اي از جمله آمريكا و رژيم صهيونيستي باز كنند.16

سرمايه‌گذاري پس از استقلال توسعه بيشتري پيدا كرده است، با توجه اين، بعد از استقلال اين كشور، تروم فزاينده‌ ناشي از آثار جنگ قره‌باغ همراه با سياست‌هاي آزادسازي قيمت‌هاي و خصوصي‌سازي اقتصاد، موجب شد مردم جمهوري آذربايجان تحت فشارهاي شديد اقتصادي قرار گيرند و قدرت خريد آنها به سرعت كاهش يابد. ولي از 1996 ميلادي، افزايش درآمدهاي حاصل از قراردادهاي نفتي بين‌المللي، روند رو به رشد سرمايه‌گذاري خارجي، اعتبارات صندوق بين‌المللي پول و بانك جهاني و مساعدت كشورهاي اروپايي، موجب شد اقتصاد نابسامان اين كشور كمي رو به بهبود گذارد. در 2007 از تعداد كل شاغلان در بخش اقتصادي، 70 درصد در بخش خصوصي مشغول به كار بودند و تعداد بيكاران 281 هزار نفر بود.

اهداف رژيم‌ صهيونيستي از گسترش روابط با جمهوري آذربايجان

راهبرد رژيم‌ صهيونيستي در توسعه روابط با كشورهاي منطقه و به خصوص جمهوري آذربايجان را مي‌توان در قالب سياست‌هاي كلي اين رژيم از ابتداي شكل‌گيري تا كنون تعريف كرد. در بيان ساده اين سياست مي‌توان نظر «بن‌گورين» اولين رييس‌جمهور رژيم صهيونيستي را مطرح كرد. وي براساس «اتحاد پيراموني» معتقد بود كه سياست خارجي رژيم صهيونيستي بايد متكي بر كشورهاي پيراموني و غير عرب باشد، زيرا صيهونيستي به اين سبب كه در محاصره كشورهاي عرب متخاصم قرار دارد، امكان توسعه روابط سياسي و اقتصادي با همسايگان خود را ندارد و لذا بايد با كشورهاي پيرامون مرتبط شود.

در نتيجه، اين رژيم جهت رهايي از محاصره و انزواي تحميل شده از سوي اعراب در دهه 1950، مقدمات شكل‌گيري يك اتحاد با كشورهاي پيراموني غير عرب نظير تركيه، ايران و اتيوپي را پي‌ريزي كرد و در جهت گسترش روابط با اين كشورها گام برداشت. اين سياست با پيروزي انقلاب اسلامي ايران در 1979 ميلادي با شكست و تزلزل روبه‌رو شد و متوقف گشت. فروپاشي اتحاد جماهير شوروي فرصت‌نويني را پيش‌روي مقامات سياسي رژيم صهيونيستي نهاد تا با حضور و ايجاد ارتباط در حوزه‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و امنيتي در منطقه قفقاز به ويژه در جمهوري آذربايجان، سياست توسعه روابط با كشورهاي پيراموني را در پيش بگيرد.17

نقش انرژي در توسعه روابط ميان جمهوري آذربايجان و رژيم صهيونيستي

از ابعاد ديگر مناسبات ميان اسراييل و آذربايجان موضوع اقتصاد است. نفت، بازارهاي فروش كشاورزي، صنعت و بخش‌هاي مختلف اقتصادي مورد علاقه طرف‌هاي رابطه مي‌باشد. در اين زمينه، بخش نفت در آذربايجان اهميت شايان توجه دارد. به طوري كه درياي خزر با داشتن ذخاير عظيم نفت كه تا 200 ميليارد بشكه برآورد مي‌شود، دومين نقطه مهم نفتي پس از خليج فارس است. چگونه مي‌توان بچه غولي به نام اسراييل را از فرصت غني و ارزشمند معذور داشت؟! اينبرگر، وزير دفاع اسبق آمريكا، در اين خصوص مي‌گويد: «نفوذ در منطقه خزر براي آمريكا و غرب از گسترش پيمان «ناتو» به شرق مهم‌تر است و اهميت ذخاير نفتي آن از تسلط كامل اسراييل بر فلسطين كم‌اهميت‌تر نيست.»18

البته طرف آذربايجان نيز تمايل به گسترش اين نوع روابط نيز داشته است، چنان كه حيدر علي‌اف رييس‌جمهور آذربايجان در اوت 1997، در ديدار با بنيامين نتانياهو، نخست وزير وقت اسراييل، اظهار داشت: «جمهوري آذربايجان به دنبال كمك‌هاي تكنولوژيك و تخصص‌هاي فني اسراييل است و سعي دارد منبع تامين نفت اسراييل باشد.» در اين ديدار همچنين نخست‌وزير اسراييل اذعان داشت كه توسعه همكاري‌هاي سياسي و اقتصادي ميان آذربايجان، اسراييل و تركيه راهي جهت مقابله با همكارهاي ايران، روسيه و ارمنستان است و تاكيد كرد كه در ضرورت حياتي اسراييل است كه امروز آذربايجان را در كنار خود داشته باشد و اين مساله فراتر از ذغدغه‌هاي سطي در مناسبات سياسي و اقتصادي است.19

در واقع رژيم اسراييل از طريق تاكيد بر اولويت نيازهاي فوري اقتصادي آذربايجان، سرمايه‌گذاري‌هاي وسيعي به ويژه در حوزه انرژي، كشاورزي، پرورش ماهي، گردشگري در تجارت كالا با آذربايجان داشته است. گسترده روابط اقتصادي دو كشور به گونه‌اي بوده كه در فاصله سال‌هاي 2000 تا 2005 از دهمين شريك صادراتي آذربايجان و در 2008 سومين شريك عمده اقتصادي آن بوده است. علاوه بر اين براساس آمار رسمي 2008، صادرات رژيم صهيونيستي به آذربايجان 129/4 ميليون دلار بوده است.20

اصل سوم در سياست خارجي جمهوري آذربايجان، مبناي نزديكي و يا دوري كشورها و اولويت‌بندي آنها در روابط خارجي است. البته حجم و تنوع اين روابط به ويژه در بخش‌هاي زيربنايي به حدي است كه ترزيق سرمايه‌هاي محدود و انتقال دانش و تجربه‌هاي صنعتي متوسط در كوتاه‌مدت، نمي‌تواند مشكلات بسيار اين كشور را مرتفع كند از اين رو مقامات جمهوري آذربايجان با اطلاع از اين مهم، عمق راهبردي روابط صنعتي و اقتصادي خود را با قدرت‌هاي برتر منطقه‌اي و بين‌المللي به ويژه قدرت‌هاي غربي و رژيم‌ صهيونيستي و جمهوري آذربايجان به طور قابل ملاحظه‌اي، افزايش مي‌يابد.22 آمارها نيز گسترش سريع روابط ميان دو كشور در بعد اقتصادي را نشان مي‌دهد. براساس آمار سال‌هاي 2005 – 2000 رژيم‌ صهيونيستي از رتبه دهم در روابط تجاري با جمهوري آذربايجان به رتبه تجاري پنجم ارتقا يافته است.

بيشترين حجم روابط تجاري ميان باكو و تل‌آويو مربوط به فعاليت‌هاي اقتصادي در زمينه انرژي است. به همين منظور رژيم‌ صهيونيستي، دومين منطقه وارد‌كننده نفت از جمهوري آذربايجان است. مقامات باكو با اطلاع از حساسيت موضوع، تلاش مي‌كنند در قالب مزايده‌ها و مناقصه‌هاي بين‌المللي در خصوص انجام اين سرمايه‌گذاري‌ها، رقابت‌هاي حساب شده‌اي را ميان قدرت‌هاي بين‌المللي و منطقه دامن زده و از اين طريق جايگاه سياسي و منطقه‌اي و موقعيت ژئواستراتژيك و ژئوپليتيك خود را در قفقاز و در مجاورت درياي خزر ارتقاء دهند.23

در اين راستا تل‌آويو به دليل داشتن علاقه به سرمايه‌گذاري در بخش انرژي جمهوري آذربايجان و با توجه به نياز اين كشور به منابع نفت و گاز، مي‌تواند به برآورده‌ شدن اهداف باكو كمك كند. همچنين اين رژيم به دليل محاصره اقتصادي و سياسي از سوي كشورهاي عرب از نظر ارتباطات منطقه‌اي و برآوردن نيازهاي سوختي خود در تنگنا قرار دادر و تنها از طريق مصر و نيجريه مي‌تواند نفت مورد نياز صنايع روبه‌ رشد و توسعه خود را تهيه كند. اين امر، علاوه بر ايجاد نوعي وابستگي به آن كشورها از نظر هزينه‌ها، فشار مضاعفي بر اقتصاد اسراييل تحميل مي‌كند. از اين رو يكي از اهداف رژيم‌ صهيونيستي، تامين بخشي از نيازهاي راهبردي خود يعني نفت مورد نياز از حوزه درياي خزر و جمهوري آذربايجان است كه در اين زمينه از حمايت ايالات متحده و تركيه (كشور ترانزيت‌كننده نفت) برخوردار است.24

در حوزه انرژي، شركت اسراييلي «سونول» از پرنفوذ‌ترين شركت‌هاي استخراج نفت در آذربايجان است. همچنين اسراييل با مشاركت در قرار داد تامين امنيت خط لوله ‌باكو – جيحان و اعطاي سالانه 24 ميليون‌دلار به آذربايجان و گرجستان در راستاي انتقال انرژي به درياي مديترانه، هم اكنون 30 درصد از نياز نفتي خود را از اين طريق تامين مي‌كند علاوه بر اين، اسراييل به دنبال ايجاد يك خط لوله اضافي از جيحان تركيه و از طريق زير دريا به اسراييل است تا از اين طريق نفوذ روسيه و ايران در منطقه و وابستگي خود را به كشورهاي عربي كاهش دهد.25 اين مساله نشان‌دهند اهميت اين منطقه براي اسراييل مي‌باشد كه بخشي از نيازهاي انرژي خود را از مسير مطمئن تامين مي‌كند. حضور اسراييل در اقتصاد آذربايجان عمدتا در حوزه‌هاي سرمايه‌گذاري مالي، بخش كشاورزي و دامداري و نيز تا حدودي بخش صنعتي آن كشور است.26

البته يكي ديگر از كشورهايي كه از اين طريق منافع هنگفتي به دست مي‌آورد، تركيه است. اين كشور با توجه به نيازهاي خود در زمينه انرژي و همچنين منافعي كه از انتقال منابع انرژي اين كشورها به دست مي‌آورد، در جهت هم سويي به آمريكا و رژيم‌ صهيونيستي پيش رفته است به همين منظور، دو كشور تركيه و آمريكا به همراه رژيم‌ صهيونيستي با همكاري و برنامه‌ريزي مشترك، تلاش كردند رقباي سرسخت خود همچون روسيه؛ ايران و چين را كنار بزنند و يا حداقل سهم بيشتري نصيب خود سازند. تركيه كه تا اين زمان هيچ وقت نسبت به حمايت از تل‌آويو ترديدي به خود راه نداده بود و از اين لحاظ كاملا با آمريكا همراه بود،27 تلاش كرد تا موافقت ساير كشورها را به منظور ايجاد مسيرهاي شرق به غرب و به ويژه احداث خط لوله باكو – تفليس – جيحان به دست آورد؛ البته در اين راه نيز موفق بود تا آنجا كه يكي از منتقدان آمريكايي پروژه باكو – تفليس – جيحان، تصديق مي‌كند كه روابط رژيم‌ صهيونيستي، تركيه و آمريكا عامل اصلي براي انتخاب خط لوله باكو – تفليس – حيجان است كه براي انتقال نفت حوزه درياي خزر به طور مستقيم به طرف غرب كشيده شده است و مي‌تواند با هدف برطرف كردن نيازهاي انرژي اسراييل نيز توسعه داده شود.28

بدين‌ترتيب با حمايت‌هاي مالي و سياسي ايالات متحده و تركيه و رژيم‌ صهيونيستي، سران جمهوري آذربايجان، گرجستان، تركيه، تركمنستان و قزاقستان با حضور بيل‌كلينتون، رييس‌جمهور وقت آمريكا، در 18 نوامبر 1999 در حاشيه نشست استانبول سازمان امنيت و همكاري اروپا قرار داد احداث خط لوله نفت باكو – تفليس – جيحان و انتقال گاز «ترانس خزر» را امضا كردند.29 هدف از احداث اين خط لوله سياسي حذف مزيت ژئوپليتيكي ايران در زمينه انتقال انرژي قفقاز و فشار تهران براي تغيير مواضع هسته‌اي خود مي‌باشد.30 به دنبال آن، در همين مقطع زماني احداث خط لوله ناباكو مطرح مي‌شود اين خط لوله به همكاري كشورهاي تركيه، اتريش، روماني، مجارستان و بلغارستان، گاز حوزه درياي خزر را به ميزان سالانه 25 تا 30 ميليارد متر معكب به بازارهاي گاز اروپا انتقال مي‌دهد.31

بدين ترتيب، پروژه‌هايي مثل خط لوله نفت باكو – تفليس – جيحان، باكو – تفليس – ارزروم و خط لوله ناباكو و ساير پروژه‌هاي اين مسير، جزو كريدور انرژي غرب به شرق مي‌باشند و با احداث اين كريدور استفاده از مزاياي منابع انرِژي درياي خزر و جمهوري آذربايجان براي كشورهاي غربي و همچنين تركيه و رژيم‌ صهيونيستي فراهم مي‌شود.32

از طرفي با توجه به اينكه تركيه و اسراييل هر دو به منابع نفتي دسترسي ندارند، نفت يكي از عواملي است كه سياست‌هاي آنكارا – باكو را زير چتر حمايتي آمريكا در اين منطقه هم سو مي‌سازد، آنها به هر وسيله‌اي مي‌خواهند كه منابع حاصل از استخراج و انتقال انرژي اين منطقه را نصيب خود كنند.33

با توجه به مسيرهاي اين خطوط لوله، سياست‌گذاران رژيم‌ صهيونيستي از مدت‌ها قبل به ارزش ساخت اين خطوط لوله آگاه بودند. به همين منظور اين كشورها هم از نظر مالي و هم از لحاظ سياسي به پروژه باكو – تفليس – جيحان كمك‌هاي شاياني كردند.34

در همين راستا نياز تل‌آويو به منابع نفتي جمهوري آذربايجان و منطقه درياي خزر، تغيير محسوسي در اعمال عرضه نفت اين منطقه به رژيم‌ صهيونيستي و همچنين از اين طريق به شرق آسيا فراهم آورده است كه اين امر منافع بازرگاني بسزايي را براي اسراييل و همچنين جمهوري آذربايجان در اين خط لوله ايجاد مي‌كند. از طرفي دولت مردان باكو در اين فكر هستند كه با اين خط لوله دسترسي تل‌آويو به منابع نفتي را تضمين كنند؛ زيرا اين خط لوله مي‌تواند براي رژيم‌ صهيونيستي نقش حياتي بازي كند.35 آراز عظيم اف، معاون وزير امور خارجه جمهوري آذربايجان در مورد حمل نفت از طريق اين خط لوله به رژيم‌ صهيونيستي اظهار داشت: «اين خط لوله يك مسير مديترانه‌اي است كه وارد بندر جيحان مي‌شود و خريد نفت از اين منطقه نسبت به نفت منطقه خليج فارس از اهميت و مزاياي بيشتري براي مصرف‌كنندگان برخوردار خواهد بود.»36

بدين ترتيب به لحاظ راهبردي، رژيم‌ صهيونيستي دلايل كاملا مشخصي براي اظهار علاقه‌مندي به نفت جمهوري آذربايجان دارد. حتي علاقه‌مندي تل‌آويو به نفت جمهوري آذربايجان در افتتاح نمايشگاه نفت و گاز در ژوئن 2007 در باكو قابل مشاهده است؛ آرتور لينك، سفير رژيم‌ صهيونيستي در جمهوري آذربايجان، كه در اين نمايشگاه شركت كرده بود، با اشاره به همكاري مداوم طرفين در بخش نفت و گاز به اين نكته اشاره مي‌كند كه اسراييل حتي تا زماني كه پروژه باكو – تفليس – جيحان افتتاح نشده بود، يك مشتري كليدي براي نفت جمهوري، آذربايجان به شمار مي‌رفت و هم اكنون با توجه به افتتاح اين خط لوله و با توجه به مجاورت بندر جيحان تركيه با رژيم‌ صهيونيستي، يك فرصت جديد براي همكاري‌هاي بيشتر در اين بخش از اقتصاد فراهم شده است.

همكاري در اين بخش، زمينه‌هاي جديدي براي همكاري و منافع متقابل بيشتر براي طرفين ايجاد مي‌كند. همچنين وي به ويژه تاكيد مي‌كند كه به واسطه ايجاد خط لوله «اشكون – و ايلات» رژيم‌ صهيونيستي مي‌تواند يك همكار راهبردي براي رساندن نفت حوزه درياي خزر به بازارهاي آسياي شرقي باشد كه اين موضوع با وجود خطوط لوله گاز محور شرق به غرب همانند باكو – تفليس- ارزروم و همچنين ناباكو دور از دسترس براي اسراييل نيست.37

به منظور دست‌يابي به اهداف فوق است كه تل‌آويو فعاليت‌هاي خود را در اين زمينه با جديت ادامه مي‌دهد. از طرفي، تركيه و رژيم‌ صهيونيستي طرح احداث خط لوله نفت و گاز سواحل درياي مديترانه در تركيه تا اسرائيل را آغاز كرده‌اند تا بدين وسيله نفت و گاز جمهوري آذربايجان و حوزه درياي خزر و همچنين گاز روسيه را به رژيم‌ صهيونيستي انتقال دهند. حلمي گولر، وزير نيرو و منابع طبيعي، تركيه، در اين خصوص اظهار مي‌دارد كه آنكار مي‌تواند هم مصرف‌كننده و هم به عنوان پلي براي انتقال نفت و گاز حوزه درياي خزر و همچنين گاز روسيه باشد.38

بدين ترتيب با تكميل اين خطوط، رژيم‌ صهيونيستي علاوه بر اينكه مشتري دايمي نفت جمهوري آذربايجان خواهد بود، بر انتقال گاز اين كشور نيز نظر خواهد داشت؛ به ويژه بعد از كشف گاز طبيعي در ميدان «شاه دنيز»، مقامات تل‌آويو بر خريد گاز اين كشور تاكيد زيادي دارند. اسراييل به 1/7 ميليارد متر معكب گاز وارداتي نياز دارد كه امكان تامين بخشي از آن از طريق جمهوري آذربايجان وجود دارد و در اين راستا رژيم‌ صهيونيستي سعي دارد از وابستگي خود به گاز روسيه نيز بكاهد.39 در حال حاضر اسراييل حدود 40 درصد از نفت خود را از جمهوري آذربايجان و خط لوله باكو – تفليس – جيحان به دست مي‌آورد.40 براي همين انتظار مي‌رود كه همكاري‌هاي آنان به ويژه در بخش نفت و گاز گسترش يابد.

اين در حالي است كه روابط اقتصادي تهران – باكو در طي اين سال‌ها به تبع روابط سياسي داراي نوسان بوده است چنان كه به عنوان نمونه، آذربايجان در صادرات ايران در 1375، رتبه چهارم را داشته اما در 1378 به جايگاه هفتم تنزل پيدا كرده است. دليل عمده اين فراز و نشيب‌هاي تجاري، مسائل سياسي – امنيتي و دخالت آمريكا، اسراييل و قدرت‌هاي منطقه‌اي از جمله تركيه در روند روابط تهران – باكو بوده است.41 به طور كلي روابط ايران و جمهوري آذربايجان تحت تاثير عوامل هم‌گرايانه‌اي همانند: برخورداري از دين و مذهب مشترك، اشتراكات تاريخي و فرهنگي، وجود ظرفيت مناسب همكاري درياي خزر، بحران ناگورنو قره‌باغ (به واسطه احتمال تحريك احساسات آذري‌هاي ايران و تقويت احساس همبستگي و تعلق بين جمعيت دو سوي مرز)، و سياست‌هاي نفتي جمهوري آذربايجان (بهره‌برداري از منابع درياي خزر، پيش از تعيين رژيم حقوقي آن، كشاندن شركت‌هاي نفتي عربي و آمريكايي به منطقه، حمايت از انتقال نفت از طريق خط لوله باكو – تفليس – جيحان) و مساله ملي‌گرايان و تحريك گرايش‌هاي جدايي‌طلبانه و توسعه روابط آذربايجان با اسرائيل به عنوان عواملي واگرا بوده است.42

بررسي تاثيرات نفوذ اسراييل در جمهوري آذربايجان بر جمهوري اسلامي ايران

راهبرد ائتلاف غرب و رژيم‌ صهيونيستي در آذربايجان راهبرد «همه چيز بدون ايران و عليه ايران» است و بر اين اساس تلاش دارند با طرح مسائلي واهي نظير حمايت ايران از بنيادگرايي اسلامي، و تحريكات تروريستي، ذهنيت امنيتي را براي نخبگان سياسي – راهبردي كشورهاي قفقاز به وجود آورند؛ به اين معني كه ايران به دنبال تغيير وضع موجود و بر هم زدن ثبات داخلي كشورهاي قفقاز است. البته در اين رابطه به نظر مي‌رسد بزرگ‌نمايي تهديد بنيادگرايي اسلامي در آذربايجان به ويژه بعد از حادثه 11 سپتامبر در جهت جلب نظر و حمايت آمريكا قرار گرفته است.43 ره‌نامه دفاعي اسراييل نيز بر اين فرض استوار است كه هيچ دشمني نبايد توانايي تهديد موجوديت اسراييل را بدون تحمل مجازات داشته باشد و همه نوع اقدامات براي خنثي كردن چنين تهديداتي بايد از سوي تل‌آويو انجام شود.44

در اين راستا تل‌آويو به تبعيت از سياست‌گذاري كلان راهبردي – امنيتي ايالات متحده يعني «سياست دست‌هاي كوتاه» در مورد ايران مي‌كوشد تا نفوذ جمهوري اسلامي ايران را هم از منظر سخت‌افزاري مانند نظامي و امنيتي و هم نرم‌افزاري همچون اقتصادي، فرهنگي و سياسي به حداقل برساند. توجه به سياست‌هاي اتكاي به قدرت هژمون از سوي كشورهاي قفقاز، اين احتمال امنيتي – سياسي وجود دارد كه با حضور هر چه بيشتر اسراييل در آذربايجان، زمينه مساعد‌تري براي تحديد نفوذ جمهوري اسلامي در اين كشور و در نتيجه كاهش امنيت و منافع ملي ايران فراهم آيد. از سوي ديگر حضور امنيتي – سياسي اسراييل در آذربايجان موجب گرديده است با ارتقاي همكاري‌هاي امنيتي – نظامي و ارايه كمك‌هاي مالي، نفوذ در احزاب نخبگان سياسي، طيفي از نخبگان سياسي واگرا با جمهوري اسلامي ايران مجال مناسبي براي كسب قدرت و اعمال سياست‌‌گذاري‌هاي امنيتي – راهبردي واگرا با جمهوري اسلامي ايران بيابند. در واقع نخبگان كشور آذربايجان به دليل تهديدي كه از ناحيه مخالفان داخلي و خارجي خود احساس مي‌كنند، سعي در نزديكي بيشتر به آمريكا توسط اسراييل را دارند.45

رژيم‌ صهيونيستي با جمهوري اتحاد شوروي سابق روابط نظامي، امنيتي و اطلاعاتي را توسعه داده، در آسياي مركزي شريك و همتاي مشتاقي چون «ازبكستان» پيدا كرده، در قفقاز نزديك‌ترين روابط نظامي و امنيتي را با آذربايجان داشته و ثابت كرده است كه در جنگ خونين «قره‌باغ»، اسراييل به آذربايجان تسليحات مي‌فروخته است.46 اين جنگ باعث شد كه ارتباط با رژيم‌ صهيونيستي قوي‌تر از ايران شود؛ زيرا اسرائيل يك شريك راهبردي و حامي آذربايجان در جنگ قره‌باغ بود. اين جنگ منجر به فرار يك ميليون آذري از ارمنستان شد.47

توجه به سخنان الهام علي‌اف، رييس‌جمهوري آذربايجان، كه از طرق اسناد ويكيليكس منتشر شده، ماهيت و ابعاد روابط رژيم‌ صهيونيستي و آذربايجان را بهتر نشان مي‌دهد. علي‌اف رابطه جمهوري آذربايجان و اسراييل را مانند آيسبرگي (توده‌هاي عظيم يخي) مي‌داند كه فقط يك دهم آن قابل مشاهده است و نه دهم آن به صورت پنهاني مي‌باشد.48 از اين روست كه روند همكاري‌هاي رژيم صهيونيستي و آذربايجان در حوزه دفاعي و امنيتي طي سال‌هاي اخير بسيار فراتر از اهداف اعلامي دولت آذربايجان براي برقراري موازنه دفاعي و امنيتي با ارمنستان بر سر مساله مورد مناقشه قره‌باغ است و آشكارا امنيت ملي و سرزميني ايران را نشانه گرفته است.49

نكته اساسي ديگر مساله مجاورت و نزديكي مرزهاي آذربايجان و اسراييل و تاثيرات و پي‌آمدهاي امنيتي آن است. جمهوري اسلامي ايران و رژيم‌ صهيونيستي اگر چه هم مرز نيستند، اما در پرتو شرايط جغرافيايي، سياسي و فرهنگي منطقه‌اي و به شيوه‌اي نيابتي، امكان نزديكي جغرافيايي مي‌يابند. اين نزديكي جغرافيايي اگر چه با واسطه صورت مي‌گيرد،‌ اما نقشي اساسي در تشديد تهديدها و امكان بهره‌برداري ضد امنيتي از آن بسيار مقدور و ممكن است از جمله:

يك باعث تقويت حضور نيروهاي ناتو در جمهوري آذربايجان مي‌گردد: تقويت نيروهاي ناتو در اين منطقه در راستاي سياست‌هاي بين‌المللي ايالات متحده و تامين منابع راهبردي اين كشور است. اين مساله با توجه به راهبرد نظامي – امنيتي ايالات متحده كه جمهوري اسلامي را بزرگ‌ترين تهديد براي منافع خود مي‌داند، بسيار قابل توجه مي‌باشد.50 نظر به هم سويي و هم‌گرايي نزديك راهبردي – امنيتي رژيم‌ صهيونيستي و ايالات متحده، حضور اسراييل و ناتو باعث تقويت حضور متقابل شده كه با توجه به ناهم سويي كلي اين كشورها و رژيم‌ صهيونيستي با منافع جمهوري اسلامي ايران و تشديد نظامي‌گري در محيط امنيتي ايران، باعث كاهش اثرگذاري جمهوري اسلامي ايران در اين منطقه مي‌گردد.

دو. ايجاد پايگاه‌هاي استراق سمع در منطقه به خصوص در كشور آذربايجان: امروزه كشورها براي افزايش سطح اثرگذاري راهبردي – امنيتي در عرصه تعاملات بين‌المللي مي‌كوشند تا ظرفيت اثرگذاري اطلاعاتي – امنيتي خود را نسبت به محيط امنيتي كشورهاي واگرا و رقيب سياست‌گذاري خود افزايش دهند. اتخاذ اين سياست با هدف افزايش نفوذ راهبردي – امنيتي و ارتقاي منافع ملي صورت مي‌گيرد.51 تاسيس پايگاه رادار و سيستم جاسوسي الكترونيكي استراق سمع در امتداد درياي خزر و نزديك مرزهاي ايران در اين راستا مي‌باشد.52 همچنين اقدام براي ايجاد پايگاه‌هايي براي انجام عمليات هوايي عليه ايران در آذربايجان، قرار داد امنيتي اسراييل – گرجستان در خصوص مبارزه با تروريسم و حضور ماموران امنيتي تل‌آويو در دره پانكيسي، و در سطح نازل‌تر مذاكرات مقامات امنيتي – اطلاعاتي اسراييل و ارمنستان كه نمونه‌اي از تمايل همكاري‌هاي امنيتي – اطلاعاتي طرفين را نشان مي‌دهد.53 همچنين تسلط اسراييل بر يكي از مهم‌ترين و حساس‌ترين سيستم‌هاي ارتباطي آذربايجان يعني «اپراتور تلفن همراه» اين كشور كه توسط شركت اسراييلي «باكسل» اداره مي‌شود، زمينه فعاليت اين رژيم را آسان‌تر كرده است.54

سه. افزايش حضور مستشاران نظامي رژيم‌ صهيونيستي در آذربايجان: پس از حادثه 11 سپتامبر و پررنگ شدن بنيادگرايي اسلامي، همكاري‌هاي امنيتي ميان سرويس‌هاي امنيتي – نظامي تل‌آويو با كشور آذربايجان افزايش يافت. اين ارتباطات با سفر غير رسمي بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسراييل، در 1997 به باكو، وارد فاز جديدي در روابط طرفين شد، به طوري كه تل‌آويو مشغول تجهيز و مدرنيزه كردن زير ساخت‌هاي نظامي و دفاعي (امور سخت‌افزاري و نرم‌افزاري) آذربايجان مي‌باشد.55 به هر ترتيب حضور نظامي - امنيتي اسراييل در آذربايجان با توجه به تعارضات هويتي – ايدئولوژيكي و راهبردي مي‌تواند به تشديد فضاي نظامي‌گري در منطقه بينجامد كه ضمن واگرايي سياسي – امنيتي ميان آذربايجان با جمهوري اسلامي ايران، محيط امنيتي پيراموني ايران را ناامن و باعث به چالش كشيده شدن امنيت ملي آن مي‌گردد.

چهار. دامن‌ زدن به بحران‌هاي قومي: سياست‌هاي حمايتي رژيم‌ صهيونيستي از فعاليت گروه‌هاي تجزيه‌طلب در آذربايجان و گسترش همكاري‌هاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نظامي با اين كشور سبب فعال شدن گروه‌هاي جدايي‌طلب در ايران شده و توطئه جدايي را در منطقه دامن مي‌زند.56 همچنين پيشنهاد تاسيس وزارت آذربايجان جنوبي در باكو كه مورد اعتراض شديد وزارت خارجه ايران قرار گرفت، از جمله اين اقدامات مي‌باشد.57 اظهارات سفير اسراييل مبني بر اينكه همسايگان خطرناك، تل‌آويو و باكو را متحدين طبيعي كرده است؛ كساني كه دوستان زيادي ندارند تمايل به پيدا كردن يكديگر دارند.58 مويد اين نكته است كه نزديكي آذربايجان و اسراييل عمدتا جهت‌گيري ضد ايراني دارد كه مي‌توان حمايت‌هاي دولتي باكو و فعاليت‌هاي پشت پرده تل‌آويو را در حمايت از حركت‌هاي تجزيه‌طلبانه و قوم‌گرايانه پيدا كرد. حركت‌هاي قوم‌گرايانه در آذربايجان از دو بعد مي‌تواند از نظر قومي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران را با چالش مواجه كند نخست اينكه، احياي تحركات قومي در منطقه و تلاش هر يك از گروه‌هاي قومي براي تاسيس يك واحد مستقل سياسي مي‌تواند گروه‌هاي قومي در ايران را نيز تحريك به اقدامات مشابه كند.

پنج. در پس همه اين اقدامات، روابط چندجانبه و گسترش از سوي اسراييل به همراه كشورهايي همانند ايالات متحده و ناتو، مي‌توان از احتمال رخداد وضعيتي سخن گفت كه طي آن اين كشورها ساختار امنيتي مطلوب خويش را در منطقه پي‌ريزي و اجرا نمايند ساختاري امنيتي كه كشورهايي همانند جمهوري اسلامي ايران نتوانند نقش تعيين‌كننده كه بر آورنده امنيت و منافع ملي‌اش باشد، ايفا نمايد.

بدين ترتيب، حضور رژيم‌ صهيونيستي در آذربايجان به تقويت نخبگان واگرا با جمهوري اسلامي ايران مي‌انجامد كه پيامد طبيعي چنين امري كاهش نفوذ و اثرگذاري ايران در منطقه و در نتيجه تضعيف امنيت ملي آن خواهد بود. اظهارات وفاقلي اف، وزير خارجه جمهوري آذربايجان، مويد اين مطلب است كه نخبگان مخالف ايران در اين منطقه از چه بينشي برخوردارند وي در گفت‌وگوي با آژانس حبري يهود مي‌گويد: «اگر اسراييل كارخانه‌اي بسازد كه به هزاران و يا حتي صدها نفر شغل بدهد، اين يك برنامه خوب تبليغاتي ضد ايراني است.»59

در واقع در پس اين اظهارات اين واقعيت نهفته است كه همكاري‌هاي سياسي – اقتصادي باكو – تل‌آويو در خوش‌بينانه‌ترين حالت به كاهش جدي دامنه نفوذ و اثرگذاري ايران در آذربايجان و روند تحولات آن مي‌انجامد. بدين ترتيب با گسترش فعاليت‌هاي اسراييل به رغم همه اشتراكات زباني، فرهنگي، ديني، جغرافيايي و تاريخي ايران با جمهوري آذربايجان، اين فرصت‌ها بي‌اثر شده و به تهديدهاي جدي نيز تبديل مي‌شوند. حمايت اسراييل و ايالات متحده از انقلاب مخملي گرجستان كه منجر به روي كار آمدن ميخائيل ساكاشويلي غرب‌گرا در گرجستان شد، نمونه‌اي ديگر از حمايت از غرب‌گراياني بود كه تمايل چنداني به توسعه روابط با جمهوري اسلامي ايران نداشتند؛ چرا كه اصولا اين غرب‌گرايان درصدد پيوستن به ناتو و ايجاد هم پيماني گسترده با ايالات متحده و افزايش چتر حمايتي اين كشور در مقابل ضرورت‌هاي برتر منطقه‌اي و حل بحران‌هاي داخلي هستند.

علاوه بر اينها، رژيم‌ صهيونيستي با بهره‌گيري از تعارض‌هاي ماهيتي نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران با نظام سكولار آذربايجان به تبليغات رواني – سياسي دست مي‌زند كه ايران به دنبال تحميل الگوي حكومت ديني خود در جمهوري آذربايجان است. همچنين رژيم‌ صهيونيستي در كنار مقابله با اسلام‌گرايي در جمهوري آذربايجان به دنبال تقويت فرقه‌هاي ضاله در اين كشور با استفاده از خلاءهاي متعدد موجود در جمهوري آذربايجان است. در اين راستا تبديل كردن باكو به پايتخت بهايي‌ها مورد توجه تل‌آويو است. اين موضوع در 2005 فاش شد و پس از پي‌گيري سفارت اسراييل در باكو و كسب مجوز مقامات جمهوري آذربايجان، انجمن بهاييان فعاليت خود را در اين كشور عملا آغاز كرده است.60

از رهگذر اين جنگ رواني، اين رژيم درصدد ايجاد هراس و احساس ناامني رهبران منطقه از توسعه روابط با جمهوري اسلامي ايران است. از نظر اقتصادي، توانمندي‌هاي اسراييل در بخش‌هاي كشاورزي و صنعت، ساختمان و ترويسم از يك سو و نياز آذربايجان به بهره‌گيري از روش‌هاي علمي و سرمايه‌گذاري در اين بخش‌هاي به همراه زمينه‌هاي ذهنيتي مثبت نسبت به اين رژيم به صورت فاكتورهاي تعيين‌كننده در افزايش همكاري‌هاي متقابل در اين حوزه‌هاي اقتصادي شده است. حضور اقتصادي اين كشور در بخش‌هاي مختلف اقتصادي علاوه بر اينكه فرضيه‌ساز ارتقاء ديگر زمينه‌هاي همكاري است، باعث مي‌شود كه سطح همكاري‌هاي ايران در اين حوزه‌ها و بهره‌گيري‌هاي اقتصادي از آن به شدت كاهش يابد كه اين مساله زيان‌هاي اقتصادي و تحديد نفوذ ايران را در منطقه به دنبال خواهد داشت از اين نظر است كه بعد اقتصادي امنيت ملي با تحديد و تضعيف مواجه مي‌گردد.

طي سال‌هاي اخير شركت‌هاي دولتي و خصوصي اسراييل در منابع نفتي و گازي آذربايجان فعال شده و در بسياري از پروژه‌هاي انتقال نفت و گاز آذربايجان، سهمي را برعهده دارند و علاوه بر آن، اسراييل «دومين واردكننده بزرگ نفت» از آذربايجان است.61 از سوي ديگر، حمايت رژيم‌ صهيونيستي از خط لوله نفت باكو – جيحان كه از مسيرهاي غير از ايران عبور مي‌كند كه حتي قبل از آغاز پروژه بنيامين نتانياهو، نخست‌وزير اسبق اسراييل، در طول سفر خود به باكو در 1997 كه به واردات نفت از طريق اين خط لوله ابراز علاقه نشان داده بود،62 مؤيد راهبردهاي نفوذ ايالات متحده و اسراييل در اين منطقه است و باعث محروم شدن ايران از منافع اقتصادي حاصل از چنين پتانسيل‌هايي مي‌باشد.

پي‌آمد ديگر اين مساله كه به مراتب واجد اهميت بيشتري است، منجر به تخليه ژئوپليتيكي ايران و تضعيف موقعيت آن در مناسبات ژئوپليتيك و قدرت مي‌گردد.63 به عبارت ديگر، با حضور و سرمايه‌گذاري شركت‌هاي آمريكايي و اسراييلي عملا حضور اقتصادي ايران در اين منطقه توسعه نيافته است. هدف واشنگتن و تل‌آويو آن است كه با پي‌گيري اهداف انرژي و سرمايه‌گذاري در حوزه‌هاي نفت و گاز و حمايت از انتقال انرژي منطقه از مسيرهايي به جز ايران، علاوه بر منافع اقتصادي موقعيت ژئوپليتيك ايران را با چالش مواجه نمايند.64 بدين‌ترتيب، مي‌توان گفت حضور رژيم‌ صهيونيستي در جمهوري آذربايجان و شركت فعال آن در بخش‌هاي مختلف سياسي، اقتصادي، نظامي و امنيتي و فرهنگي به واسطه‌ الگوي حاكم بر مناسبات اين رژيم با ايران، آن را به عرصه برد – باخت تبديل مي‌كند.

اسراييل در واقع به عنوان بخشي از اهدافش درصدد تحديد نفوذ ايران در آذربايجان و محروم كردن تهران از برخورداري از مزاياي منطقه طبيعي نفوذش مي‌باشد. فعاليت‌هاي مختلف نظامي – امنيتي، سياسي – اقتصادي و اجتماعي – فرهنگ رژيم اسراييل در اين كشور با جهت‌گيري ضد اسلامي همراه است كه جمهوري اسلامي ايران نماد ترويج ايدئولوژي آن محسوب مي‌شود.

بدين‌ترتيب حضور اسراييل در آذربايجان كه واجد ويژگي‌هاي مجاورت با مرزهاي ايران، قدرت تهاجمي و نيات تهاجمي است، براساس نظريه بوزان با توجه به الگوي روابط آنها كه خصمانه مي‌باشد، مي‌تواند به منزله افزايش آسيب‌پذيري منافع و امنيت ملي ايران در اين منطقه باشد، در واقع در حالي كه سرزمين اصلي اسراييل از نظر بعد مسافت و موقعيت جغرافيايي خارج از مقوله مجاورت براي ايران است. در واقع با اتكا به همين نظريه بوزان مي‌توان گفت، رژيم‌ صهيونيستي با نفوذ در اين كشور با توجه به اينكه يكي از اهداف عمده آن مقابله با جمهوري اسلامي ايران و ايدئولوژي اسلام‌گرايي و ضد اسراييلي آن مي‌باشد، با ابزارهاي مختلف درصدد خواهد بود كه از دامنه نفوذ و اثرگذاري ايران بكاهد و ساختار امنيتي منطقه به گونه‌اي چيده شود كه ايران در آن به بازيگر حاشيه‌‌اي تبديل گردد. اين در حالي است كه آذربايجان محيط امنيتي ايران محسوب شده و تحولات آن در هر بعد و سطحي بر منافع و امنيت جمهوري اسلامي ايران اثرگذار است.

نتيجه‌گيري:

ورود رژيم‌ صهيونيستي به آذربايجان و افزايش گام به گام نفوذ آن در اين كشور، توانايي‌هاي طرفين، قدرت تهاجمي اين رژيم و نيز مجاورتي كه به يمن چنين حضوري امكان‌پذير شده است، مساله‌اي حايز اهميت بوده و داراي عواقب مختلف بر ايران است. بنابراين، با توجه به بعد فاصله ميان تل‌آويو و تهران، انجام هرگونه اقدام نظامي عليه ايران با موانع مختلفي روبه‌رو است و عملا از شدت تهديدهاي ايجاد شده مي‌كاهد، اما با روابط گسترده اين رژيم با جمهوري آذربايجان، اين بعد مسافت كم‌رنگ شده و در واقع اين رژيم تا حدودي به مرزهاي ايران نزديك شده است اين شرايط امكان بهره‌برداري نظامي – امنيتي مستقيم اسراييل را از شرايط موجود و امكان اقدامات نظامي عليه ايران را افزايش مي‌دهد.

از طرف ديگر، نفوذ اسراييل در آذربايجان، اقدامات رواني گسترده‌اي را عليه ايران به راه انداخته است و از اين طريق ضمن ايجاد بدبيني و سوءظن در دولت مردان آذربايجان درصدد ايجاد فاصله انداختن بين باكو و تهران و تضعيف روابط ميان آنهاست. اين مساله به اين معني است كه جمهوري اسلامي ايران به راحتي نمي‌تواند در منطقه اهداف خود را پيش برده و در روند تحولات آن به بازيگري فعال تبديل شود با توجه به هم‌گرايي راهبردي - امنيتي اسراييل در منطقه خاورميانه با ايالات متحده و تعارضات هويتي – ايدئولوژيكي جمهوري اسلامي ايران با موجوديت رژيم‌ صهيونيستي، هرگونه افزايش حضور اسراييل در محيط امنيتي پيراموني ايران مثل حضور در آذربايجان به انحاء مختلف به معناي كاهش نفوذ و قدرت اثرگذاري تهران تلقي شده و طبيعتا تهديدي براي امنيت ملي كشورمان به حساب مي‌آيد.

حضور امنيتي – راهبردي و اقتصادي تل‌آويو در آذربايجان بر مبناي ره‌نامه پيراموني بن گوريون و خاورميانه جديد شيمون پرز، باعث تحديد حوزه نفوذ جمهوري اسلامي ايران شده است. بنابراين مي‌توان گفت هرگونه افزايش قدرت اثر‌گذاري رژيم‌ صهيونيستي در جمهوري آذربايجان و تحت هر امكاني، با بهرگيري از هر شيوه‌اي و به هر ميزاني، منجر به ايجاد تهديدي عليه منافع و امنيت ملي ايران مي‌گردد و بازي رقابتي برد – باخت را به نفع اين رژيم رقم خواهد زد. با توجه به شرايط موجود است كه حضور اسراييل در محيط امنيتي ايران و در منطقه‌اي كه حوزه سياسي، اقتصادي و فرهنگي ايران و يا بخشي از آن به حساب مي‌آيد، عامل تهديدزا براي امنيت ملي ايران محسوب مي‌گردد. برخي از اقدامات آذربايجان كه روابط گسترده‌اي با تل آويو ايجاد نموده است، به نوعي تحقق برخي تهديدهاي برآمده از وضعيتي است كه از دهه 1990 در اين منطقه روي داده و با بروز حادثه 11 سپتامبر در 2001 به اوج خود رسيده است.

پاورقي: Security: A New Framework for Analysis

ش.د920137ف

نظرات بینندگان
آخرین مطلب
ارسال خبرنامه
برای عضویت در خبرنامه سایت ایمیل خود را وارد نمایید.
نشریات