برچسب ها
چكيده: منطقه اوراسيا، به خصوص حوزه هارتلند جديد شامل حوزه خزر – خليج فارس به همراه كل منطقه خاورميانه، از اهميت راهبردي، ژئواكونوميكي در معادلات جهاني برخوردار است. در اين ميان ايالات متحده آمريكا براي افزايش نفوذ خود در منطقه هارتلند جديد، هدفي اساسي يعني كنترل روسيه، چين و ايران را مدنظر قرار داده است. نفوذ در آسياي مركزي و قفقاز، آمريكا را يك گام به اهداف خود نزديك نموده است. كشور قرقيزستان به دليل همسايگي با چين و روسيه و وجود پايگاه نظامي ماناس در اين كشور و استفاده از آن بعد از 11 سپتامبر 2001 در جهت حمل و انتقال نيرو و تجهيزات نظامي به افغانستان، فرصت كنترل رقباي مذكور را براي آمريكا فراهم نموده است. بنابراين مي‌توان دريافت دو كشور افغانستان و قرقيزستان از رابطه تنگاتنگ و متقابلي در راهبرد آمريكا براي مقابله با رقباي خود برخوردار مي‌باشند كه تبيين نقش يكي از اين دو كشور بدون ديگري امكان‌پذير نمي‌باشد. اما فروپاشي انقلاب لاله‌اي قرقيزستان در آوريل 2010 را مي‌توان به عنوان عامل گسستي در رابطه دو سويه افغانستان و قرقيزستان محسوب نمود. سوال اصلي مقاله حاضر اين است كه چالش‌ها و مواضع جديد ايالات متحده آمريكا براي نفوذ در منطقه هارتلند جديد و متعاقبا كنترل كشورهاي روسيه، چين و ايران بعد از فروپاشي انقلاب لاله‌اي قرقيزستان در آوريل 2010 چيست؟ واژگان كليدي: هارتلند جديد، افغانستان، قرقيزستان، فروپاشي انقلاب لاله، ايالات متحده، چالش‌ها، مواضع
کد خبر: ۲۹۶۶۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۸/۲۵

چكيده: تحولات سوريه در سال‌هايي 2011 و 2012 از جمله وقايعي است كه توجه همگان را به خود جلب كرده است. حوادثي كه در سوريه در حال وقوع است. چهره‌‌اي بسيار متفاوت نسبت به تحولات ساير كشورهاي عربي منطقه دارد و مواضع كه كشورهاي منطقه‌اي و بين‌المللي نسبت به آن اتخاذ كرده‌اند نيز كاملا متمايز بوده است. در اين بين، مواضع ايالات متحده با چهره‌اي حقوق بشردوستانه بسيار جالب توجه است. ايالات متحده آمريكا تلاش مي‌كند با تمام ابزارهاي موجود، از جمله تجهيز مخالفان، هم‌سو‌سازي كشورهاي منطقه، جنگ رسانه‌اي و تلاش براي تصويب قطعنامه‌ عليه سوريه در شوراي امنيت و حتي طرح حمله به آن كشور، از اوضاع به وجود آمده در سوريه بهره‌برداري كند. پژوهش حاضر تلاش دارد به تبيين چرايي سياست ايالات متحده در سوريه طي سال‌هاي 2011 و 2012 بپردازد. ايالات متحده آمريكا در پي رسيدن به اهدافي همچون بركناري رژيم بشار اسدي و روي كار آوردن دولتي هم سو با غرب، شكستن محور مقاومت، كوتاه كردن دست ايران و روسيه از منطقه شامات و از همه مهم‌تر تامين و تضمين امنيت اسراييل بدين وادي قدم نهاده است. چاروچوب نظري اين مقاله موازنه تهديد است. واژگان كليدي: تحولات سوريه، آمريكا، امنيت اسراييل، روسيه، ايران، محور مقاومت
کد خبر: ۲۹۵۹۲۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۸

کد خبر: ۲۹۵۶۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۱۷

چكيده: سياست خارجي تركيه با ظهور اسلام‌گرايان حزب عدالت و توسعه تغييرات شگرفي به خود ديد. اين تغييرات سبب شد تركيه تا حدودي به جمهوري اسلامي و محور مقاومت نزديك شود و از اسراييل و حاميان منطقه‌اي و بين‌المللي آن دور گردد. مساله فلسطين، حمله اسراييل به ناو حامل كمك‌هاي مردمي به غزه، عدم اجازه اسراييل به داود اوغلو براي سفر به غزه و ديدار با مقامات حماس، تنش‌هايي را در روابط دو كشور به وجود آورد. همچنين، بحث برنامه هسته‌اي ايران و حمايت تركيه از حقوق صلح‌آميز هسته‌اي تهران به خاطر ملاحظات اقتصادي خود، مخالفت با درخواست آمريكا براي گشودن جبهه جديد عليه عراق، موجب شد روابط تركيه علاوه بر اسراييل با متحدان غربي‌اش دچار تحول و دگرگوني گردد. واژگان كليدي: حزب عدالت و توسعه، ايران، فلسطين، اسراييل، محور مقاومت - مقدمه: تنش بين تركيه و اسراييل زماني به اوج خود رسيد كه آنكارا، تلاويو را به خاطر تهاجم اين كشور به نوار غزه در دسامبر 2008 طي عمليات كستليد(1) مورد مذمت قرار داد. هدف از اين عمليات، قطع حملات موشكي پي‌درپي حماس به غيرنظاميان اسراييلي بود. بعدها مشاجره لفظي نخست‌وزير تركيه، رجب طيب اردوغان، با شيمون پرز در اجلاس جهاني داووس در 2009، سردي روابط دو كشور را بيش از پيش عيان نمود. در اكتبر 2009، تركيه با لغو ناگهاني حضور اسراييل در مانور هوايي «عقاب آناتولي» كه چندين كشور در آن مشاركت داشتند، نارضايتي خود را اعلان نمود. رهبران اسراييلي نيز واكنش شديدي نسبت به مواضع تركيه از خود نشان دادند و به شدت از سياست‌هاي آنكارا در منطقه انتقاد نمودند. مدت‌ها بعد، پخش يك مجموعه سريال ضد اسراييلي در تلويزيون دولتي تركيه كه در آن از نيروهاي نظامي رژيم صهيونيستي به عنوان قاتلان بي‌رحم و متجاوزان به عنف ياد شده بود، سبب افزايش تنش بين اين دو متحد منطقه‌‌اي شد. از پاييز 2009 هفته‌اي را نمي‌توان يافت كه در آن اردوغان مقامات اسراييلي را مورد سرزنش قرار ندهد. در نهايت اينكه، حمله كوماندوهاي اسراييلي به كشتي حامل كمك‌هاي مردمي به غزه و امتناع تلاويو از عبور اين كمك‌ها در ژوئن 2010 كه در آن نه اسلام‌گراي ترك به همراه يك نفر تبعه ديگر كشته شدند، فرصت ديگري را براي دولت اردوغان به وجود آورد تا به خصومت خود با اسراييل ادامه دهد و در نتيجه اين وقايع بود كه اردوغان محبوب‌ترين شخصيت كاريزماتيك در افكار عمومي جهان عرب شد، طوري كه هيچ فرد غير عربي تا آن موقع به چنين موقعيتي دست نيافته بود. تنش در روابط آنكارا – تلاويو بخشي از نگاه جديد سياست خارجي تركيه است كه تحليل‌گران منطقه‌اي و نظام بين‌الملل از آن به عنوان دوري از غرب و علاقه به روابط با جهان اسلام، از جمله كشورهاي محور مقاومت مانند ايران، سوريه، حماس، حزب‌الله و اخيراً عراق ياد مي‌كنند. بخش اول اين مقاله به بررسي مختصر اتحاد راهبردي آنكارا – تلاويو در دهه 90 و اوايل هزاره جديد ميلادي قبل از ظهور حزب عدالت و توسعه مي‌پردازد. قسمت دوم برون رفت تركيه از سياست خارجي نشأت گرفته از الگوهاي غربي را مورد كنگاش قرار مي‌دهد. بخش سوم توضيح مي‌دهد كه چگونه تغييرات حادث در محيط راهبردي تركيه و همچنين جو داخلي اين كشور در اوايل قرن بيست‌ويكم، منجر به ظهور نگاه جديدي در تركيه و سياست خارجي اين كشور شد و اين رويكرد با تنش‌هاي جديدي در روابط دو جانبه همراه گرديد. بخش آخر نيز تأثير تغييرات واقع شده در سياست آنكارا بر روي سياست جهاني و نيز خاورميانه بزرگ را بررسي مي‌كند.
کد خبر: ۲۹۵۱۹۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۲۰

چكيده: اين مقاله در تلاش است تحليلي مبتني بر تئوري واقع‌گرايي انتقادي از مفهوم عمق راهبردي كه اخيراً در تحليل سياست خارجي تركيه مورد استفاده قرار گرفته است، به‌عمل آورد. نويسنده با بهره‌گيري از بينش فلسفه علم واقع‌گرايي انتقادي، تفكر ژئوپليتيكي واقع‌گرايانه را كه مفهوم عمق راهبردي بر آن استوار است، به نقد مي‌كشد. در اين راستا، مفهوم عمق هستي‌شناختي را از واقع‌گرايي انتقادي استخراج نموده و آن را در چارچوب تحليل گرامشي بسط داده و نهايتا مفهوم عمق راهبردي را ارتقا مي‌دهد. مفهوم بنيادي عمق هژمونيك اين نگرش است كه روابط ژئوپليتيكي بايد در پيوند با ساختارهاي اجتماعي كه به وجود آورنده اين ساختارها مي‌باشند، مورد ارزيابي قرار گيرد. در حالي كه رهيافت اثبات‌گرايي دولت محور بر نگرش كنوني سياست خارجي تركيه غلبه دارد، اين مقاله به عنوان تلاشي در راستاي تحليل مادي‌‌گرايانه تاريخي سياست خارجي تركيه و همچنين تلاشي براي بسط نظريه اجتماعي سياست خارجي كه بر مبناي واقع‌گرايي انتقادي استوار شده است، در نظر گرفته مي‌شود. واژگان كليدي: سياست خارجي تركيه، واقع‌گرايي انتقادي، تئوري گرامشي، روابط بين‌الملل، عمق راهبردي، عمق هستي‌شناختي، عمق هژمونيك مقدمه: اين مقاله يك ارزيابي انتقادي از مفهوم عمق راهبردي را به عنوان ابزاري براي تحليل و فهم سياست خارجي تركيه فراهم آورده و جايگزيني را ارايه مي‌دهد كه در فهم مادي‌گرايانه تاريخي از ژئوپليتيك تركيه ريشه دارد.1 هدف اصلي، تفسير خط‌مشي سياست خارجي تركيه نيست، بلكه جايگزيني براي رويكردهاي حل‌المسائلي واقع‌گرايانه، اثبات‌گرايانه (و تا حدودي سازه‌انگارانه) ارايه مي‌دهد كه بر فهم كنوني سياست خارجي تركيه تسلط دارند. به رغم مفاهيم مشخص اين تحليل در مورد خط‌مشي سياست خارجي تركيه بحث حاضر اساساً بر توانمندي‌هاي معين سياست خارجي تركيه، تبديل بالقوه تركيه به يك هژمون منطقه‌اي و تا حدودي كه اين امر بر تغيير مشي اساسي از جهت‌گيري سياست خارجي سنتي تركيه دلالت دارد، متمركز مي‌باشد. برخلاف اين امر، مقاله حاضر استدلال مي‌كند كه مفهوم عمق راهبردي يا به عبارت ديگر عمق روابط، از شرايط ژئواكونوميكي، ژئوپليتيكي و ژئوكالچرالي يك كشور منبعث مي‌شود. سلطه نگرش فعلي در فهم سياست خارجي تركيه در صورتي بيشتر قابل فهم خواهد بود كه در بستر يك تئوري جامعه‌شناختي غيرواقع‌گرايانه از روابط بين‌الملل (نئوگرامشيايي، ملهم از آراي ماركس) قرار گيرد كه به واسطه اصول واقع‌گرايي انتقادي شكل گرفته است.2 گرايشي از فلسفه علم به واسطه ري‌بسكار3 بسط يافت و به طور فزاينده به واسطه نظريه‌پردازان روابط بين‌الملل،4 رهيافت‌هاي پسااثبات‌گرايانه به علوم اجتماعي به منظور نقد اثبات‌گرايي اتخاذ شده است، واقع‌گرايي انتقادي فلسفه علمي است كه اهميت قابل توجهي براي مطالعه روابط بين‌الملل دارد و آن را نبايد با واقع‌گرايي سياسي اشتباه گرفت. برخلاف واقع‌گرايي سياسي دولت محور، هستي‌شناسي واقع‌گرايي انتقادي نه بر مبناي دولت، بلكه مبتني بر روابط اجتماعي است و در نتيجه، پيرو نظريه‌هاي جامعه‌شناختي محور روابط بين‌الملل، به خصوص ماركسيست‌ها و نئوگرامشين‌هاست. اين مقاله پس از بررسي مفهوم عمق راهبردي، دو مفهوم ديگري نيز ارايه مي‌كند: عمق هستي شناختي، يعني عمق چيزي كه به مثابه واقعيت وجود دارد، و عمق هژمونيك، عمق يك نظام مسلط كه جوانب مختلف امر واقعي از جمله عمق راهبردي را تحت پوشش قرار مي‌دهد. در حالي كه مفهوم عمق هستي‌شناختي بر مبناي فلسفه علم واقع‌گرايانه از علم و الزاماتي كه وراي روش‌هاي بين‌الاذهاني، گفتگوها، شيوه‌ها و توافقات قدم مي‌گذاريم، بنيان شده است، براي فهم سياست خارجي تركيه و اينكه چگونه شيوه‌هاي سياست خارجي در روابط ساختاري عميق‌تري قرار مي‌گيرند، مفهوم عمق هژمونيك اين امكان را براي ما فراهم مي‌سازد تا به بررسي چگونگي ارتباط گروه‌هاي هژمونيك با شرايط اجتماعي و ساختاري در يك ساختار اجتماعي مشخص و علاوه بر اين در عرصه بين‌المللي بپردازيم. در مقايسه با واقع‌گرايي كه وحدت جامعه را امري سرزميني، متجانس و تماميت يك‌پارچه فرض مي‌گيرد، عمق هژمونيك به تعيين بخشي متقابل ساختارها و كارگزارها در ساختار اجتماعي هژمونيك اشاره دارد و در تلاش است محدوديت‌هاي تاريخي – اجتماعي براي تحقق طرح‌هاي هژمونيك را توضيح دهد. به دليل ارتباطي كه شرايط داخلي هژموني با ساختارهاي هژمونيك در عرصه بين‌الملل دارد، مفهوم عمق هژمونيك از دشواري‌هاي يك تحليل انتزاعي درخصوص سياست خارجي كه ساختارهاي داخلي را به نفع تحليلي كه پيوندهاي دو جانبه داخلي و ساختارهاي بين‌المللي ناديده مي‌گيرد، اجتناب مي‌كند.
کد خبر: ۲۹۵۰۶۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۳

چكيده: اعتراض، شورش و نهايتاً جنگ داخلي در سوريه، موجي از نگراني‌هاي منطقه‌اي را سبب شده و يكي از مهم‌ترين كانون‌هاي متراكم نگراني، سرزمين‌هاي اشغالي است. اسراييلي‌ها نگرانند كه در صورت سقوط اسد، سوريه به جولانگاه اسلام‌گرايان بدل شود و آرامش حاكم بر اردن، جولان و لبنان از دست برود. نويسنده اين مقاله كه از تحليلگران ارشد در موسسه دايان است، به مقامات اسراييل پيشنهاد مي‌كند آمادگي ديپلماتيك و هماهنگي سياسي با قدرت‌هاي منطقه، آمريكا و روسيه را حفظ كند تا از سر ريز شدن بحران سوريه در سال‌هاي پس از اسد، مقابله نمايد. واژگان كليدي: شورشيان سوريه، قدرت منطقه‌اي، بهار عربي، اسراييل مقدمه: در مارس 2011، «بهار كشورهاي عربي» كه در ماه‌هاي گذشته وارد ديگر كشورهاي خاورميانه شده بود، وارد سوريه شد. تظاهرات در شهر دارا در جنوب و در چندين شهر ساحلي شمالي به زودي به همه جاي سوريه تسري پيدا كرد و سرانجام به شهرهاي بزرگ دمشق و آلپو رسيد. سوريه در تلاش‌هايش براي سركوب يا حتي مهار قيام شكست خورد؛ قيامي كه گسترش پيدا كرد و در ميان بخش‌هاي بزرگ‌تر جامعه سوريه در سرتاسر كشور ريشه دوانيد. بي‌ترديد، در طولاني‌مدت، مخالفان حكومت سوريه تحت فشار زيادي قرار گرفتند تا به مقامات نزديك بشوند و يك جنبش اپوزيسيون متحد با يك رهبري مؤثري تشكيل بدهند كه جايگزيني براي حكومت كنوني بيان كنند. بنابراين، به رغم شدت آتشي كه سوريه را فرا گرفته است، سوريه همچنان دست نخورده باقي ماند و حتي به حفظ اتحادش ادامه داد و پايگاه‌هاي قدرت سنتي‌اش را درون جامعه حفظ كرد (اعضاي اقليت‌هاي مذهبي و قومي و طبقات مياني و بالا در شهرهاي بزرگ). نتيجه اين بود كه سوريه درگير يك منازعه خشونت‌آميز و خونيني گرديد كه حل و فصلي به خود نديده است. در مواجه با اين منازعه، ساخت اجتماعي سوريه شروع به تجزيه عناصر اساسي‌اش كرد: گروه‌هاي اجتماعي، قبايل و فرقه‌ها. كنترل اوضاع توسط حكومت به ويژه دستگاه‌هاي امنيتي كه سوريه را با مشت آهنين به مدت چهار دهه محدود كرده بود، جاي خود را به آشوب و هرج و مرجي داد كه بر مناطق سراسر كشور غالب شد. در عوض، به سرعت تنش‌هاي فرقه‌اي، ناحيه‌اي و اجتماعي ظهور كردند و سوريه خود را غرق در يك جنگ داخلي ديد. حتي مشكله‌دارتر از آن، سوريه تبديل به مكاني براي داوطلبان جهادي جوان شد كه از سراسر جهان عرب و اسلام گرد آمدند تا با حكومت «متعصب» دمشق مبارزه كنند. قيام در مصر نشان‌دهنده پايان يك دوره طولاني بود كه در سوريه تحت رهبري خاندان اسد، ثبات و قدرت را نشان داد و به اين ترتيب قادر شد نقشي فعال و حتي مركزي در محيط‌هاي اضطراري ايفا كند؛ در لبنان در برابر اسراييل و در فلسطين و مناطق عراق. سوريه ناگهان خود را غرق در واقعيت بي‌ثباتي و عدم قطعيت يافت كه به يك منازعه احياء شده براي سوريه تبديل شد؛ هم منازعه داخلي براي كنترل بر كشور و هم تلاش توسط نيروهاي منطقه‌اي بيروني براي گسترش نفوذ، از يك طرف به رهبري ايران و حزب‌الله و از طرف ديگر توسط نمايندگان سني و عرب دربرگيرنده كشورهاي ميانه‌رو از قبيل عربستان سعودي و تركيه. چنين وضعيتي باعث بازگشت سوريه به دهه‌هاي اولش شد كه ويژگي‌هاي آن ضعف ديپلماتيك، بي‌ثباتي سياسي، شورش‌هاي حكومتي و مهم‌تر از آن دخالت خارجي در آموزش بود. اين واقعيت كه سوريه از زمان آغاز قيام عليه بشار اسد گرفتار آمده، بيان‌گر انبوهي از معضلات پيچيده براي اسراييل است. بيت‌المقدس ممكن است سوريه را خصومت‌آميز اما نه خطرناك تلقي كند. بي‌ترديد، اسد اطمينان خاطر داد تا آرامش كامل را در امتداد مرز مشترك در تپه‌هاي جولان حفظ كند و حتي در جلوگيري از هرگونه واكنش به حركت‌هاي رژيم صهيونيستي عليه آن براي مثال بمباران رآكتور هسته‌اي سوريه در سپتامبر 2007 كه به اسراييل نسبت داده شد، محدوديت نشان داد. چنين محدوديتي از واكنشي كه مي‌توانست به وخامت بين كشورها و نهايتا منازعه مستقيم ولي نه يك جنگ تمام عيار منجر شود، جلوگيري كرد. حقيقت اين است كه سقوط بشار مي‌تواند عناصر ملهم از القاعده را توانمند سازد تا خودشان را در امتداد مرز سوريه – اسراييل در تپه‌هاي جولان مستقر كند، منطقه را به آينه‌اي از شبه‌جزيره سينا تبديل كنند، منطقه‌اي كه فاقد كنترل مركزي است كه به عنوان بستري مناسب براي سازمان‌هاي تروريستي عمل مي‌كند. افزون بر اين، رژيم صهيونيستي نگران جريان سلاح‌هاي پيشرفته سوريه حتي سلاح‌هاي متعارف است كه به دست حزب‌الله و گروه‌هاي تروريستي بيفتد و نظام حكومتي در سوريه فرو بپاشد. هدف اين مقاله ارايه تصويري از قيام سوريه از همان سال نخست شورش‌ها و همچنين بررسي خطرها و فرصت‌هايي است كه براي اسراييل ارايه مي‌شود.
کد خبر: ۲۹۵۰۴۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۳

Anat Kurz and Shlomo Brom (eds.), Strategic Survey for Israel 2012-2013, Tel Aviv: Institute for National Security Studies, 2013
مقدمه: كتاب بررسي‌هاي راهبردي اسراييل (2013-2012) آخرين جلد از سري چاپ‌هاي ساليانه مؤسسه مطالعات امنيت ملي اسراييل (INSS) است كه حاوي سه بخش و 13 مقاله مي‌باشد و شامل موضوعات و مسائل گوناگوني است كه اسراييل با آن روبه‌روست. تمامي مقالاتي كه در اين كتاب به رشته تحرير درآمده‌اند، بر جنبه‌هاي گوناگون مؤلفه‌هاي اساسي امنيت ملي و مسائل سياست‌گذاري كه دولت‌مردان اسراييل با آن روبه‌رو هستند، متمركز است كه تصوير جامعي از وضعيت راهبردي آن رژيم و همچنين چالش‌هايي را كه در حال حاضر و يا در آينده با آن روبه‌روست، فراهم مي‌كند. اين كتاب شامل سه بخش است: بخش اول با عنوان تحركات منطقه‌اي و دلالت‌هاي جهاني كه شامل پنج مقاله مي‌باشد؛ بخش دوم با عنوان اسراييل و منطقه خاورميانه كه شش مقاله را پوشش مي‌دهد؛ و بخش سوم، عرصه داخلي اسراييل را مورد بررسي قرار مي‌دهد كه شامل دو مقاله است. در بخش نتيجه‌گيري، ويراستاران كتاب مقاله مفصلي به قلم آموس يادلين آورده‌اند كه عمده مسائل مختلف مربوط به اسراييل و تهديدها و فرصت‌هاي پيش روي حكومت و همچنين تعيين راهبردهاي مشخصي را مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهد كه اسراييل بايد در راستاي آن عمل كند. در اين نوشته به مقالات گنجانده شده در اين كتاب نگاهي اجمالي انداخته مي‌شود.
کد خبر: ۲۹۵۰۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۶/۱۱

چكيده: كردها يكي از بزرگ‌ترين اقليت‌هاي قومي در خاورميانه هستند كه در چهار كشور عراق، ايران، تركيه و سوريه حضور دارند و از اين ميان، تنها كردهاي عراق قادر به كسب خودمختاري در مناطق شمالي اين كشور شده‌اند. كركوك نيز شهري است كه هم مورد عنايت ويژه اقوام كرد قرار دارد و هم از نظر دولت مركزي از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. امتزاج قومي و وجود ذخاير نفتي در شهر كركوك، همواره آن را در كانون بحران‌هاي قومي و سياسي قرار داده و بازيگراني چون تركيه و تا حدي سوريه به عنوان مخالفان الحاق كركوك به اقليم كردستان عراق و اسراييل به عنوان تنها حامي جدي استقلال كردها و قدرتمند شدن بيش از پيش كردها در منطقه خاورميانه، نقش بسزايي در تشديد بحران‌هاي اين منطقه بر عهده دارند. اين مقاله بر آن است با بررسي ريشه‌هاي بحران در كركوك شامل تركيب پيچيده جمعيت، وجود ذخاير نفتي و اصل 140 قانون اساسي عراق و نيز نقش بازيگران خارجي در روند تحولات اقليم كردستان عراق به خصوص كركوك، به اين سؤال پاسخ دهد كه از ميان سناريوهاي مطرح شده در خصوص آينده كركوك، كدام يك از قوت بيشتري برخوردار است و رژيم صهيونيستي اسراييل در پي تحقيق چه سناريوهايي در شمال عراق مي‌باشد؟ واژگان كليدي: كردستان عراق، كركوك، نفت، تركيه، رژيم صهيونيستي اسراييل، راهبرد اتحاد پيراموني، سوريه
کد خبر: ۲۸۶۲۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۳۰

چكيده: رژيم صهيونيستي اسراييل براي رهايي از فضاي متخاصم ميان كشورهاي خاورميانه، از سال‌هاي پيش در پي گسترش نفوذ خود در مناطقي همچون كشورهاي مسلمان‌نشين غيرعرب بوده است. بعد از فروپاشي شوروي، شرايط تا حدودي براي اسرائيل فراهم شد تا با نفوذ تدريجي خود در منطقه قفقاز و به خصوص جمهوري آذربايجان بر مبناي تفكر ابتدايي ره‌نام «بن گوريون» يا همان «نگاه به ماوراي حصار عرب» مناسبات گسترده‌اي را با آذربايجان برقرار نمايد. اين روابط پس از سال 1992 در شكل‌هاي مختلف اقتصادي، سياسي و امنيتي و فرهنگي نمود يافته است. حضور اسراييل در جمهوري آذربايجان به خاطر منابع سرشار از انرژي آن، فرصت بي‌نظيري را براي تل‌آويو به وجود آوده است تا بتواند بخش مهم از منابع مورد نياز خود را تامين كند. اين امر با توجه به انزجار ايران از سياست‌هاي يك‌جانبه‌گرايانه ائتلاف غرب و اسراييل باعث كاهش سطح اثر‌گذاري راهبردي – امنيتي تهران بر باكو و كاهش امنيت شده است. در واقع با حضور گسترده اسراييل در بخش انرژي جمهوري آذربايجان، مي‌توان انتظار داشت ميزان فعاليت‌هاي اقتصادي – امنيتي تل‌آويو در اين كشور افزايش يابد و ميزان مبادلات اقتصادي جمهوري اسلامي ايران با جمهوري آذربايجان در مقايسه با سرمايه‌گذاري‌هاي مشابه اسراييل كاهش يابد. همچنين بدليل تحديد نفوذ سياسي – اقتصادي ايران در آذربايجان در نتيجه حضور اسراييل، منافع و امنيت ملي كشورمان بر اثر تهديدهاي فزاينده، به چالش كشيده شود و به نوعي سبب تضعيف امنيت ملي ايران و تحديد تحرك منطقه‌اي ايران گردد. واژگان كليدي: جمهوري اسلامي ايران، اسرائيل، جمهوري آذربايجان، انرژي، خطوط لوله
کد خبر: ۲۸۵۸۸۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۰

مقدمه: در دوران رياست جمهوري «رونالد ريگان» و «جرج بوش» دولت آمريكا اقدام به اجراي سياستهاي جديدي نمود كه نتايجي چون كاهش هزينه‌هاي رفاهي دولت و نيز كاهش ميزان ماليات را در پي داشت. اما چرا در دوران ياد شده دولت آمريكا اقدام به اجراي سياستهاي جديدي نمود؟ سياستهاي جديد دولت، سياستهاي دست راستي بودند و ما چنين استدلال كرده‌ايم كه بحران اقتصاد سرمايه‌‌داري جهاني و تلاش دولت براي ايجاد مشروعيت سياسي ميان مردم، دو عامل تأثيرگذار بر سياست‌گذاري دولت بودند. به علت كاهش نرخ بهره‌وري، قشر سرمايه‌دار آمريكا به دولت فشار آورد تا به طور مستقيم و با قاطعيت و جديت هر چه بيشتر براي تأمين منافع سرمايه و افزايش نرخ بهره‌وري اهتمام ورزد و در جهت كاهش هزينه‌هاي توليد و هزينه‌هاي اجتماعي گام بردارد و چون كاهش هزينه‌هاي رفاهي دولت مي‌توانست باعث ايجاد تفرقه و تنش در جامعه شود، دولت جهت اشاعه ارزشهاي دست راستي ميان مردم تلاش كرد، براي مثال مردم را به حفظ رسوم قديمي و حمايت از مالكيت خصوصي تشويق كرد و در اين راستا با جنبش راست جديد ائتلاف كرد. ما با الهام از نظريه ماركسيستي، مسئله مذكور را مورد تجزيه و تحليل قرار مي‌دهيم و با استناد به نظرات «آندره گوندر فرانك» و همچنين «يورگن‌ هابرماس» عوامل مؤثر بر سياستهاي دولت آمريكا را معلوم و مشخص مي‌نماييم در ابتدا بحث نظري ارايه مي‌شود تا از اين طريق مشخص شود كه ما چگونه به اين مطلب پي برده‌ايم كه بايد در واقع از ديدگاه ماركسيستي به مسئله مذكور نگريست و سپس سياستهاي جديد دولتهاي ريگان و بوش را توصيف مي‌نماييم. تلاش بر اين است تا در دو مقاله‌اي كه در آينده تهيه خواهد شد، ابتدا تأثير بحران اقتصاد سرمايه‌داري بين‌الملل بر موضع‌گيري و سياستهاي دولت آمريكا را بررسي نماييم و سپس به عقايد و مواضع اقشار حامي نومحافظه‌كاري و رابطه اين اقشار با دولت بپردازيم و نشان دهيم كه چگونه دولت با حمايت اقشار حامي نومحافظه‌كاري براي اشاعه يك رشته ارزشهاي دست راستي در جامعه اقدام نمود و سعي كرد تا از اين طريق به مردم القا كند كه دولت بايد مثلا ميزان مالياتها را كاهش دهد تا بدين‌وسيله بنيه اقتصادي كشور تقويت شود و كلا جامعه آمريكا بتواند بيش از پيش پيشرفت نمايد.
کد خبر: ۲۸۵۴۸۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۱۳

چكيده: تروريسم يكي از تهديدهاي مهم امنيتي در سطح جهان است يكي از گروه‌هاي تروريستي فراملي كه يكي دو دهه اخير توجه جهانيان را به خود مشغول داشته است، القاعده مي‌باشد. براي برخورد با هر تهديد قبل از هر چيز بايد به ريشه‌ها و عوامل پيدايش آن پرداخت. نوشتار حاضر به عنوان يك تحقيق تبييني به دنبال ريشه‌يابي تروريسم ضد آمريكايي القاعده مي‌باشد؛ به اين ترتيب كه نويسنده ابتدا به تشريح پديده‌ اسلام‌گرايي سياسي براي فهم بهتر زمينه‌هاي فكري القاعده مي‌پردازد سپس شرايط جنگ شوروي و افغانستان را كه القاعده در آن فضا موجوديت پيدا كرد. مورد بررسي قرار مي‌دهد مبحث بعد به تاثيرات جهاني شدن به عنوان يك عامل مورد بحث بر القاعده اختصاص يافته است و در نهايت، سياست خارجي آمريكا در خاورميانه به عنوان عامل اصلي گرايش القاعده به تروريسم ضد آمريكايي با تكيه بر اعلاميه‌ها، بيانيه‌ها و اظهارنظرهاي سران القاعده مورد بررسي قرار مي‌گيرد. واژگان كليدي: آمريكا، القاعده، تروريسم، خاورميانه، اسلام
کد خبر: ۲۸۴۶۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۹/۲۵