(روزنامه جمهوري اسلامي - 1394/07/15 - شماره 10424 - صفحه 10)
هزینه کردن از اعتبار رهبری و انتساب سخنان و مواضع مورد نظر خود به ایشان برای دستیابی به منافع فردی و جناحی، تاکتیکی است که گروههای افراطی و دلواپس هر جا کُمِیت استدلالشان لنگ میزند از آن استفاده میکنند؛ مسالهای که اگر کنترل نشود دود آن به چشم مردم و نظام میرود.
به گزارش ایرنا رقابت برای دستیابی به جایگاه برتر سیاسی و کسب منافع فردی و گروهی چنان انگیزهای در میان برخی چهرهها و تشکلهای افراطی ایجاد کرده که از هر ابزاری حتی هزینه کردن سرمایههای ارزشمند نظام بهره میجویند. یکی از مهمترین این سرمایهها ولایت پذیری و نیز مشروعیت آفرینی و الهام بخشی جایگاه قانونی و معنوی رهبری است.
این تندروان اقلیت که بیش از همه ادعای ولایت پذیری دارند، در مسیر تامین خواستههای خود در برهههایی نه تنها کنشی خلاف نظر صریح رهبری از خود بروز میدهند بلکه گستاخی را تا بدانجا پیش بردهاند که گاه پشت رهبری پنهان میشوند و با نسبت دادن نظر خود به ایشان، در صدد تخطئه مخالفان برمی آیند.
عملکرد این افراد و گروهها اگرچه نمیتواند اعتماد عمومی به رهبری و نظام را خدشهدار کند اما چالشی مهم برای بازآفرینی و تعمیق آن به ویژه در نسلهای نو به شمار میرود. از این رو مدیریت و کنترل پدیده انتساب دیدگاهها و مواضع دروغین به رهبری لازم و ضروری است.
در ارتباط با این مساله چند نکته لازم به ذکر است:
1- نسبت دادن سخنان و اظهارنظرهای غیرواقعی به رهبر انقلاب اسلامی در مورد مهمترین مسایل سیاسی و اجتماعی روز، مساله تازهای نیست. افراطیان هر وقت در تنگنای ضعف منطق و استدلال گرفتار میشوند از اعتبار رهبری خرج میکنند و سخن خود را به ایشان نسبت میدهند تا به هر قیمتی حرف خود را به کرسی بنشانند حتی اگر رهبری بارها تاکید کرده باشد که «حرف من را از خود من بشنوید.»
رهبری در میان جمعی از دانشجویان در بیستم تیرماه سال 1394 در مورد سخن کسانی به عنوان نماینده رهبری از زبان ایشان حرف میزنند، تصریح کرد: « من خودم هنوز که الحمّدلله زبانم از کار نیفتاده؛ حرف خود من که مقدّم به حرف آنها است. آنچه من میگویم، حرف من آن است.»
اطلاع رسانی به مردم در مورد دریافت خبرهای مرتبط با نظر و رای رهبری از منبعهای خبری معتبر، آسیب چنین سوءاستفادههایی را کاهش میدهد. رسانههای راست گفتار هم میتوانند با افشاسازی دروغ پراکنی بنگاههای غیرمعتبر، فرصتهای سوءاستفاده در این زمینه را از بین ببرند.
2- نمونه آشکار انتساب ناروای اظهارنظرهایی خاص به رهبر انقلاب در جریان گفت وگوهای هستهای ایران و کشورهای عضو گروه 1+5 و پس از جمع بندی هستهای در 23 تیرماه بروز پیدا کرد. رسانهها و شخصیتهای تندرو با استنباطهای نادرست و منفعت جویانه از سخنان رهبری و بهره جویی از چینشهای گزینشی سخنان ایشان، عملکرد و نتایج جمعبندی هستهای را زیر سوال برده و مخالفت با نتیجه به دست آمده را به رهبری نسبت میدهند. در حالی که بر کسی پوشیده نیست رهبری بر مسایل حساس سیاست خارجی چون موضوع هستهای به طور کامل نظارت دارد و از این رو دستیابی به توافق با 1+5 بدون اعمال نظر مستقیم ایشان هرگز امکان پذیر نبود.
لغو تحریمها و تداوم برنامههای هستهای کشورمان یکی از اصلیترین هدفهای مذاکرات بود که رهبری بارها در سخنانش آشکارا از آن سخن گفت و سرانجام در نتیجه حمایت ایشان و تلاش مذاکره کنندگان هستهای، مقرر شد تحریمهای بینالمللی برداشته شود و برنامههای هستهای کشورمان در چارچوب توافق ادامه یابد. این در حالی است که برخی تندروها که خود را نزدیک به رهبری میدانند، حامیان لغو تحریمها را «غارتگران بیت المال» مینامند.
3- اقلیت تندرو برای دستیابی به منافع خود حتی از مبانی فکری و سخنان صریح بنیانگذار انقلاب اسلامی و بنیانها و اصول نظام جمهوری اسلامی هم گذر میکنند و آن را نادیده میانگارند. این رویکرد در تلاش برای کم اهمیت جلوه دادن «رای مردم» در صحنههای گوناگون سیاسی از جمله در آستانه انتخابات دهم مجلس شورای اسلامی بیشتر از همیشه هویدا است.
این دسته که در مشروعیت بخش بودن رای مردم تردید وارد میکنند، به سخن امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه «میزان رای ملت است» پشت کردهاند یا اینکه شناخت درستی از اصول و مبانی انقلاب اسلامی ندارند که اصل «دفاع از ولایت» را در مقابل «رای مردم» قرار میدهند. این در حالی است که رهبری بارها مشارکت مردم در عرصههای سیاسی به ویژه انتخابات را ضامن قوام و دوام انقلاب و نظام جمهوری دانسته از جمله در مراسم تنفیذ حکم رئیس جمهوری (دوازدهم مردادماه 1392) فرموده است: «کار دست مردم است، انتخاب در اختیار مردم است و محور و مدار کارها هم اسلام عزیز است؛ مردمسالاری اسلامی». تاکیدهایی از این دست در کنار حق الناس خواندن رای و نظر مردم نشان دهنده دیدگاه رهبری در مورد مشارکت عمومی در زمینههای گوناگون است؛ مشارکتی که گسترش آن به دلیل تعارض با منافع و مواضع عدهای خاص زیر تیغ نفی و تردید آنان قرار میگیرد.
4- همچنان که گفته شد دژ اعتماد عمومی به نظام و رهبری بلندتر از آن است که از گفتهها و رفتارهای ناصواب و ناشایست افراطیها آسیب ببیند. با این حال نسبت دادن سخنان و مواضع ناگفته به رهبری همچون پاشیدن رنگ تردید و دروغ بر دیوار این دژ، امری غیرقابل دفاع و لازم به پاسخگویی است. از این رو است که هر کس باید از جایگاه و از زبان خود و به قول رئیس جمهوری با شناسنامه و مستند سخن بگوید تا شفافیت در عرصه سیاسی افزایش یابد و سره از ناسره مشخص شود. بدیهی است که این توصیه به مذاق کسانی که از اعتبار رهبری برای تقویت مواضع خود خرج میکنند، خوش نمیآید.
http://jomhourieslami.net/paper/?newsid=64723
ش.د9402660